در اين مواضع مقدس هزاران نفر به زبان حال و قال فرياد بر مي آورند:
لَيتَ شِعرِي أَينَ استَقَرَّت بِکَ النَّوَي بَل أَيُّ أرضٍ تُقِلُّکَ أَو ثَرَي أَ بِرَضوَي أَم غَيرِهَا أَم ذِي طُوًي عَزِيزٌ عَلَيَّ أَن أَرَي الخَلقَ وَلا تُرَي وَ لا أَسمَعَ لَکَ حَسِيساً وَلا نَجوَي... (1)؛ اي کاش مي دانستم کجا سکنا گرفته اي؟ بلکه کدام زمين و خاک تو را حمل مي کند؟ در کدام سرزمين اقامت داري؟ آيا در کوه « رَضوي » (2) يا غير آن به سر مي بري و يا در دياري هم چون « ذي طُوي » (3) هستي؟ بسيار سخت است بر من که مردم را ببينم و لکن تو را نبينم و از تو صدا و ناله ي پنهاني را نشنوم.
اين زائران دل باخته با نگاه خود و نيايش هاي خالصانه خويش، پيوند روحي خود را برقرار مي سازند و سرود فراق را تبديل به وصال مي کنند و در درياي کرامت حضرت حق غوطه ور مي گردند که بايد به اينان گفت: طوبي لکم و حسن مآب....
اين اماکن شريف و باصفا؛ گاهي به نام « مقام صاحب الزمان » و گاهي به نامه هاي ديگر معروف شده است، زيرا عدّه اي توفيق شرف يابي و درک زيارتش را در بيداري و برخي هم در عالم رؤيا پيدا کرده اند و آن را براي ديگران بازگو نموده اند و چه بسا در گفت و گوي خود با آن چهره ي بقيّة اللهي، خشنودي خدا و او را، از نشست خود و اجتماعات ديگران در آن اماکن متبرّکه احساس کرده اند؛ همان طور که از بعضي از آن ها پيداست. حال به معرفي چند نمونه از آن اماکن مقدسه و مساجد خاصه مي پردازيم؛ اميد آن که توفيق نيايش و نجواي عاشقانه را در آن فضاي ملکوتي با رمز حيات و عالم خلقت، حجة بن الحسن المهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) حاصل شود.
الف) سرداب غيبت
در شهر سامرا، نزديک حرم باصفاي امام علي الهادي و امام حسن عسکري (عليهما السلام)، « سرداب غيبت » واقع شده است. اين جايگاه مقدس در سمت راست ضريح منور اين دو امام همام، خارج از حرم و داخل صحن غيبت مي باشد که حدود پانزده متر فاصله دارد.سرداب غيبت محوطه کوچکي است که چهار متر و نيم از سطح صحن پايين تر است. اين محوطه شش ضلعي داراي اتاقي به ابعاد 3 × 5 مي باشد و در سمت چپ آن، اتاق کوچک تر به ابعاد 1/50×1/80 است. اين اتاق کوچک به محل غيبت معروف است که در گوشه اي از آن اتاق نيز چاهي مشهور به « چاه غيبت » قرار دارد.
طي دو مرحله تعميرات انجام شده، تغييراتي در سرداب غيبت به وجود آمده است. در يک مرحله، مساحت مجموعه ي آن مکان به هشتاد متر مربع رسيد و در مرحله ي دوم با تأسيسات مختصري که اضافه شده به 125 متر مربع افزايش يافت. سرداب، داراي دو راه پله است که ورود و خروج از اين دو راه انجام مي شود. يکي از آن دو هجده پله و ديگري 22 پله دارد. سرداب داراي گنبدي آجري است که روي آن با کاشي هاي آبي رنگ [فيروزه اي] پوشيده شده است. اين کاشي کاري ها و کتيبه هاي آن مربوط به قرن هفتم (دوران عباسيان به سال 606 هـ.ق) مي باشد. (4)
سرداب غيبت داراي معنويت خاصي است، زيرا سه امام معصوم – عليهم صلوات الله – در آن جا سکونت و استراحت داشته و در بسياري از اوقات به نيايش ها و عبادت هاي شبانه روزي پرداخته اند و بعد هم امام عصر – عجل الله تعالي فرجه الشريف – از آن جا غيبت خويش را آغاز کرد. از اين رو علما و بزرگان و شخصيت هاي اسلامي که به زيارت امام دهم و يازدهم (عليهما السلام) موفق شده اند هرگز از رفتن به سرداب غيبت و زيارت آن مکان غفلت ننموده اند، بلکه با اذن دخول و با توجهي خاص به آن بقعه ي مبارکه وارد شده اند.
شيخ مفيد و شهيد اول و مؤلف مزار کبير – رحمهم الله – گفته اند: چون از حرم عسکريين خارج شدي و در آن جا پدر و جد حضرت بقيّة الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را زيارت کردي، جلوي درب حرم رو به قبله توقف کن و زيارت ذيل را بخوان:
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خَليفةَ اللَّهِ وَخَلَيفةَ آبآئِهِ الْمَهْدِيّينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَصِىَّ الأوْصِيآءِ الْمَاضِينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حافِظَ اَسْرَارِ رَبِّ الْعالَمينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَقِيَّةَ اللَّهِ مِنَ الصَّفْوَةِ الْمُنْتَجَبينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ الأنْوَارِ الزّاهِرَةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ الأَعْلامِ الْباهِرَةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ الْعِتْرَةِ الطّاهِرَةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْعُلُومِ النَّبَوِيَّةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَابَ اللَّهِ الَّذِى لا يُؤْتى اِلاّ مِنْهُ...؛ (5) درود بر تو اي خليفه ي خدا و اي جانشين پدران هدايت شده، درود بر تو اي وصي همه ي اوصياي الهي گذشته! درود بر تو اي نگه دارنده اسرار پنهان پروردگار جهانيان! درود بر تو اي بقيّة الله! درود بر تو اي فرزند انوار فروزنده! درود بر تو اي فرزند نشانه هاي روشن! درود بر تو اي فرزند خاندان پاک! درود بر تو اي مخزن دانش انبيا! درود بر تو اي باب الهي؛ بابي که ورود فقط از آن ممکن است.
در ادامه ي زيارت سرداب غيبت، شيخ مفيد و شهيد و... گفته اند: چون داخل سرداب شدي، در جلوي درب سرداب توقف کن و دو طرف درب را با دست گرفته و با تعظيم و اشاره همانند کسي که اجازه دخول مي گيرد وارد شو. ابتدا با « بسم الله الرحمن الرحيم » آغاز کن و با آرامش و وقار خاصي داخل سرداب شود و دو رکعت نماز به جا آورد و سپس به نيايش و زمزمه و دعا ادامه بده و در صحن سرداب بگو: « الله اکبر، الله اکبر و لِله الحمد. الحمد لله الذي هدانا لهذا ». (6)
آن سه بزرگوار [مفيد، شهيد و صاحب مزار کبير (رحمه الله)] و ديگران در زيارت سرداب مقدّسه توصيه به خواندن دعاي ذيل [مروّي از صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)] نموده اند:
اللهُمَّ عَظُمَ البَلاءُ وَ بَرِحَ الخَفَاءُ وَانکَشَفَ الغِطَاءُ وَ ضَاقَتِ الأَرضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ إِلَيکَ يَا رَبِّ المُشتَکَي وَ عَلَيکَ المُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحمد وَ آلِهِ الَّذِينَ فَرَضتَ عَلَينا طَاعَتَهُم فَعَرَّفتَنا بِذلِکَ مَنزِلَتَهم، فَرِّج عَنّا بِحَقِّهِم فَرَجاً عاجِلاً کَلَمحِ البَصَرِ أَو هُوَ أَقرَبُ مِن ذلِک يَا مُحمّد يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا محمّد انصُرَانِي فَإِنَّکُمَا نَاصِرَاي وَاکفِيَانِي فَإِنَّکُمَا کَافِيَاي يَا مَولايَ يَا صَاحِبَ الزَّمانِ الغَوثَ الغَوثَ الغَوثَ، أَدرِکني أَدرِکنِي أَدرِکنِي (7)؛ بار خدايا! گرفتاري ها بزرگ شد. حقايق آشکار گرديد. پرده کنار رفت. زمين تنگ گرديد. آسمان از باريدن منع شد. بار خدايا! بازگشت شکايت ها به سوي توست. در سختي ها و راحتي ها، تو تکيه گاهي. پروردگارا! درود و رحمت بر محمد و آل محمد فرست؛ کساني که اطاعتشان را بر ما واجب نمودي و مقامشان را بر ما شناساندي. پس گشايش ده بر ما به حق آنان؛ گشايشي نزديک هم چون چشم برهم زدن و يا نزديک تر. اي محمد و اي علي! اي علي و اي محمد! ياري دهيد مرا و کفايت کنيد مرا، زيرا شما ياري دهنده و کفايت کننده ايد. اي مولاي من! اي صاحب الزمان! به فرياد رس، به فرياد رس، به فرياد رس. مرا درياب، مرا درياب، مرا درياب.
ادعيه و اذکار مأثوره ي فراواني درباره سرداب غيبت و فضايل آن وارد شده است که مي توان به کتب ادعيه هم چون مصباح کفعمي، مفاتيح الجنان و... مراجعه نمود و از آن ها بهره برد.
ب) مسجد سهله
در کشور عراق، نزديک شهر نجف، در دو کيلومتري غرب مسجد کوفه، مسجدي کهن و با فضيلت و پر سابقه اي به نام « مسجد سهله » وجود دارد. اين مسجد که حدود يک دهم آن مسقف و بقيه ي آن به صورت صحن و فضاي باز است، 140 متر طول و 125 متر عرض دارد که مجموعه ي آن 17500 متر مربع مي باشد. ديوارهاي بلندي آن را احاطه کرده است و در داخل صحن، محراب هاي متعدّد جلوه و زيبايي خاصي بخشيده است که آن ها را « مقام » مي نامند:1. مقام ابراهيم (عليه السلام) 2. مقام ادريس (عليه السلام) 3. مقام خضر (عليه السلام) 4. مقام صالحين و انبيا (عليهم السلام) 5. مقام امام زين العابدين (عليه السلام) 6. مقام امام صادق (عليه السلام) 7. مقام صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف).
عمار بن يقظان گفته است: به همراه عده اي به محضر مبارک امام صادق (عليه السلام) رسيديم. سخن از « مسجد سهله » به ميان آمد. ايشان فرمود: مسجد سهله خانه ي ابراهيم خليل – علي نبيّنا و آله و عليه السلام – بوده است. او براي ارشاد قوم عمالقه از اين جا برانگيخته شد. ادريس پيامبر (عليه السلام) در آن جا مي زيست و براي امرار معاش خود خياطي مي کرد. در مسجد سهله صخره ي سبز بزرگي است است که اسامي [صورت] پيامبران بزرگ برآن منقوش است. خضر بارها در آن جا فرود آمده و مي آيد و در آن جا استراحت مي کند. چنان چه شخص کور وارد سهله شود دو رکعت نماز بگزارد و از خداوند شفا و هم جواري او را بطلبد، بي شک او را [شفا و] در جوار رحمت خود قرار مي دهد. هر گرفتاري که داخل مسجد سهله مي شود و دو رکعت نماز بين نماز مغرب و عشا بگزارد، خداوند منّان گرفتاري وي را برطرف مي کند. (8)
مقام صاحب الزمان در مسجه سهله
آن چه در مسجد سهله، جلوه ي عظيم و به ياد ماندني دارد مقام صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. مشتاقان آن حضرت در آن مقام که مسقف است، به نيايش و استغاثه بر مي خيزند و فريادهاي يا بقيّة الله و يا صاحب الزمان، فضاي ملکوتي آن جا را پر مي کند. صدها نفر از کساني که توفيقِ تشرف به حضور او را پيدا کرده اند، در مسجد سهله به اين فيض بزرگ الهي نائل گشته اند.امام محمد باقر (عليه السلام) فرمود: حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) هميشه به اين مسجد رفت و آمد دارد. (9)
در روايات آمده است: حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) با اهل و عيال به مسجد سهله فرود مي آيد و آن جا را منزل خويش قرار مي دهد. (10)
اميرمؤمنان علي بن ابي طالب (عليه السلام) فرمود: گويا مي بينم او را [حضرت قائم] که از « وادي السلام » عبور مي کند و به طرف مسجد سهله (سوار بر اسبي که سفيدي پيشانيش مي درخشد) مي رود. داخل مي شود و چنين دعا مي خواند:
لا إِلَهَ إلّا اللهُ حَقّاً حَقّاً، لا إِلَهَ إِلّا اللهُ إِيمَاناً وَ صِدقاً، لا إِلَهَ إِلّا اللهُ تَعَبُّداً وَ رِقّاً، اللَهُمَّ مُعِينَ کُلِّ مُؤمِنٍ وَحِيدٍ وَ مُذِلَّ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ، أَنتَ کَهفِي حِينَ تُعيِينِي المَذَاهِبُ وَ تَضِيقُ عَلَيَّ الأَرضُ بِمَا رَحُبَت، اللهُمَّ خَلَقتَنِي وَ کُنتَ عَن خَلقِي غَنِيّاً وَ لَو نَصرُکَ إِيَّايَ لَکُنتُ مِنَ المَغلُوبيِنَ، يَا مُبعثرَ الرَّحمةِ مِن مَوَاضِعِهَا وَ مُخرِجَ البَرَکَاتِ مِن مَعَادِنِهَا وَ يَا مَن خَصَّ نَفسَهُ بِشُمُوخِ الرِّفعَةِ فَأَولِيَاؤُهُ بِعِزِّهِ يَتَعَزَّزُونَ يَا مَن وَضَعَت لَهُ المُلُوکُ نِيرَ المَذَلَّةِ عَلَي أَعنَاقِهَا فَهُم مِن سَطوَتِهِ خَائِفُونَ، أَسأَلُکَ بِاسمِکَ الَّذِي قَصَرتَ عَنهُ خَلقَکَ فَکُلٌّ لَکَ مُذعِنُونَ، أُسأَلُکَ أَن تُصَلِّيَ عَلَي مُحمّد وَ عَلَي آلِ محمّد وَ أَن تُنجِزَلِي أَمرِيِ وَ تُعَجِّلَ لِي فِي الفَرَجِ وَ تَکفِيَنِي وَ تُعَافِيَنِي وَ تَقضِيَ حَوَائِجِي، السَّاعَةَ السَّاعَةَ، اللَّيلَةَ اللَّيلَةَ، إِنَّکَ عَلِ کُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ؛ به راستي اعتراف مي کنم که نيست معبودي مگر خداوند. با اعتقاد و درستي اقرار مي دارم که نيست معبودي مگر خداوند. از روي بندگي و اخلاص معترفم که نيست معبودي مگر خداوند. بار خدايا! تو ياري دهنده هر مؤمن تنهايي و خوار کننده هر ستم گر گردن کشي. تو پناه گاه مني؛ آن گاه که همه ي راه ها به رويم بسته شود و زمين با همه ي وسعتش بر من تنگ آيد.
بار خدايا! مرا آفريدي در حالي که از آفرينش من بي نياز بودي و چنان چه مرا ياري نمي نمودي، از شکست خوردگان بودم. اي کسي که رحمت خويش را در همه جا منتشر ساختي و برکات خود را از مخازن آن بيرون آوردي و اي کسي که رحمت والا و رفيع و گسترده را به خود اختصاص دادي! پس دوستانت در پرتو عزّت بخشي تو عزيز گشتند و اي کسي که پادشاهان را تاج ذلّت و خواري بر گردنشان نهادي! پس سلاطين از قهر و خشم نابهنگام و سريع او در هراسند.
پروردگارا! گدايي خويش را با نامت آغاز مي کنم؛ نامي که آفريدگان را از تو دست رسي به آن عاجز ساختي و همگي نسبت به تو فرمان بر و مطيعند. از تو مي خواهم که بر محمد و آل محمد درود فرستي و به کارهايم سامان دهي و در گشايش امورم سرعت بخشي و خود به خواسته هايم پاسخ وافي دهي و مرا سلامتي بخشي و نيازمندي هايم را برآوري، در اين ساعت، در اين ساعت، در همين شب، در همين شب. همانا تو بر همه چيز توانا و قادر هستي. (11)
ج) مقام حضرت حجّت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در نجف اشرف
در شهر نجف اشرف، در قبرستان « وادي السلام »، جاي گاهي محدود داراي گنبدي کوچک و دو اتاق است. اين مکان به نام « مقام حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) » معروف است. آن جا مورد توجه مردم کوفه و زائران حرم امام اميرالمؤمنين، علي بن ابي طالب (عليه السلام) مي باشد. مردم در آن جا نماز مي گزارند و به امام خويش توسل مي جويند. گفته مي شود حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به آن جا مي رود و بيتوته مي کند. در اين جاي گاه، چاهي است که زائران جهت تبرّک وضو مي گيرند و از آن مي نوشند.در ميان شخصيت هايي که توفيق تشرّف در مقام صاحب الزمان در وادي السلام را پيدا کرده اند، مرحوم آية الله سيد ابوالحسن اصفهاني (رحمه الله) و مرحوم سيد بحرالعلوم يمني است که مي توان کيفيت تشرّف آنان را در کتب مربوطه خواند و بهره برد.
د) مقام حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در کربلا
در قسمت شمالي بين الحرمين [حرم امام حسين و اباالفضل (عليهما السلام)] با فاصله حدود چهارصد متر در کنار نهر علقمه، مکان زيبا و باصفايي ساخته شده است که ظاهري مسجد گونه دارد. اين مکان شريف مورد توجه مردم عراق و زائران دل باخته عتبات مشرفه ي عراق است و کمتر زماني يافت مي شود که در آن کسي مشغول نماز و نيايش نباشد. در آن جا دعاهايي همانند زيارت آل يس، دعاي فرج و دعاي عهد و... خوانده مي شود.اين جايگاه حدود 150 متر مربع است که در جوار علقمه که خود شاخه اي از رودخانه فرات مي باشد، واقع شده است و از شمال شهر مي گذرد. معروف است که حضرت بقية الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در دوران کودکي خويش به اين مکان گذر نموده و نشست و نيايش داشته است. آن جا را مقام حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي نامند.
هـ) مقام صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در حلّه ي سيفيّه (12)
اين مکان، منزل يکي از اهل علم و روحانيون شهر « حلّه » به نام « شيخ علي حلّاوي » بوده است. او مردي زاهد، عابد و باتقوا بود که هميشه انتظار ظهور حضرت حجّت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را مي کشيد و در اين راه بي تابي خاصي داشت. شيخ علي (رحمه الله) همواره به امام زمان (عليه السلام) چنين خطاب مي کرد: اين غيبت طولاني براي چيست؟! ارادتمندان به شما فراوان هستند و در همه جا همانند برگ درختان و قطره هاي باران وجود دارند. در همين حلّه بيش از هزار نفر شناخته شده وجود دارند. چرا ظهور نمي کني تا دنيا پر از عدل و داد گردد؟!روزي شيخ علي حلاوي با همان حال سر به بيابان نهاد و همانند سخنان فوق را آغاز کرد. سخت ناراحت بود که ناگاه شخصي با لباس هاي عربي بدوي نزد او ظاهر شد و به او گفت: اين همه حرف ها و مطالب را به چه کسي مي گويي؟!
عرض کردم: خطابم به امام زمان و حجت الهي است که با وجود اين همه ارادتمند ظهور نمي کند و ظلم و ستم جهان را فرا گرفته است.
آقا فرمود: من صاحب الزمان هستم. چرا با اين همه عصبانيّت و خطاب هاي تند حرف مي زني؟! اين گونه نيست که تو فکر مي کني. اگر 313 نفر ياران من موجود بودند ظهور مي کردم و از پس پرده غيبت به در مي آمدم. در همين شهر حلّه غير از تو و فلان مرد قصاب، يار باوفايي وجود ندارد که در راه ما با اخلاص کامل خود را فدا کند. شما جهت اطمينان و کشف حقايق، افراد دوست دار و علاقه مند مخلص را در شب جمعه در منزل خود دعوت کن و در صحن منزل، مجلسي را آماده نما. من به منزل شما خواهم آمد تا واقعيت را بر تو روشن کنم و تو را نسبت به اشتباهت متوجه سازم.
شيخ علي (رحمه الله) گفته است وقتي که کلام حضرت به پايان رسيد از نظر من غائب شد. هر چه جست و جو کردم او را نيافتم و به انتظار آن شب، مسرور و خوش حال، در پي مقدمات آن به راه افتادم.
شب جمعه موعود فرا رسيد. عده اي از افراد شناخته شده به منزل شيخ علي آمدند. در صحن حياط به همراه شيخ نشستند و مشغول توسل و دعا گرديدند. با ذکر و صلوات و نيايش، آمدن و رؤيت و تشرّف را لحظه شماري مي کردند.
چون پاسي از شب گذشت به ناگاه همگي ديدند نور درخشنده و پرفروغي در آسمان ظاهر شد. گويا همه ي آفاق را فرا گرفت. سپس به طرف خانه ي شيخ علي حلاوي فرود آمد و بر پشت بام استقرار يافت. لکن بر اثر آن چه اتفاق افتاد همگي گريختند فقط شيخ علي و تنها دوستش باقي ماند. در اين لحظه حقايق بر شيخ روشن گرديد و فهميد که ياري دهنده اي وجود ندارد.
شيخ علي حلاوي آن منزل را بازسازي و مرمّت کرد و بر سر درب آن منزل نوشت: « هذا مقام صاحب الزمان (عليه السلام) » و سپس وقف نمود.
از آن زمان تاکنون مردم از راه دور و نزديک به اين منزل مي روند و به عنوان زيارت گاه و مقام منسوب به حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) آن مکان را زيارت مي کنند و چه بسا حوائج و خواسته هاي برخي هم برآورده مي شود. (13)
و) مسجد جمکران قم
مسجد جمکران در شهر قم از جمله جايگاه هاي منسوب به صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. اين مسجد در فاصله يک فرسخي [6 کيلومتري] در روستاي جمکران در مسير قم – کاشان واقع شده است و امروز با توسعه ي شهر قم، مسجد جمکران در آخر شهر، در قسمت غربي قرار گرفته و خودِ مسجد نيز از جهت بنا و مساحت بسيار گسترش پيدا کرده است و هر هفته هزاران زائر و عاشق بقيّة الله (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را پذيراست.دستور ساخت اين مسجد از سوي حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به حسن بن مثله جمکراني – رحمة الله عليه – صادر گرديد. او گفته است:
نيمه شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان سال 393 هـ.ق بود. من در خانه خويش مشغول استراحت بودم. ناگاه چند نفر بر درب خانه ي من آمدند و مرا بيدار کردند. گفتند: حضرت مهدي صاحب الزمان (عليه السلام) تو را خواسته است. برخيز همراه ما بيا و دعوت او را اجابت کن.
چون به درب منزل آمدم، عده اي از بزرگان و اشراف را ديدم. سلام کردم. آنان جواب دادند و به من خوش آمد گفتند و مرا همراهي کردند تا به مکان فعلي مسجد رسيديم. چون خوب نگاه کردم ديدم بيش از شصت نفر از نيکان و اشخاص با فضيلت در کنار تخت رفيعي گرد آمده اند و جواني که حدود سي سال داشت بر آن تکيه زده بود. در کنار آن جوان نوراني و خوش سيما، پيرمردي بر پشتي نيز تکيه داده بود و کتابي راکه در دست داشت مي خواند. آن پيرمرد، خضر پيامبر (عليه السلام) بود. ديگر اطرافيان برخي لباس هاي سفيد و بعضي هم لباس سبز پوشيده بودند. منظره ي بسيار زيبا، به ياد ماندني و خاطره انگيزي بود که لحظه به لحظه توجه مرا بيشتر به خود جلب مي نمود. در آن هنگام حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مرا با نام صدا زد و خضر پيامبر (عليه السلام) مرا در کنار خود جاي داد: سپس امام (عليه السلام) فرمود:
إِذهَب إلي حَسَنِ بنِ مُسلمٍ وَ قُل له: إنَّکَ تُعَمِّرُ هذه الأرضَ منذ سِنينَ و تَزَرَعُها و نحن نُخَرّبُها، زَرَعتَ خَمسَ سنينَ و العامَ أيضاً، أنت علي حالِک من الزراعةِ و العمارةِ و لا رُخصَةَ لک في العَودِ إليها، و عليک ردُّ ما اِنتَفَعتَ من غَلّاتِ هذهِ الأرضِ لِيُبني فيها مَسجدٌ و قُل لحَسنِ بنِ مسلمٍ: إنّ هذه أرضٌ شريفةٌ قدِ اختارَها اللهُ – تعالي – مِن غيرِها من الأراضي و شَرَّفَها وَ أنتَ قد أضَفتَها إلي أرضِک و قد جَزاک الله بمَوتِ وَلَدينِ لک شابّينِ فلم تَنتَبِه عن غَفلَتِک فإن لم تَفعَل ذلک لأَصابَک مِن نقمةِ اللهِ من حيثُ لا تَشعُرُ...؛ برو به حسن بن مسلم بگو چند سال است اين زمين را آباد مي کني و آن را کِشت مي نمايي و ما آن را خراب مي کنيم و تو را ثمري حاصل نمي گردد و امسال پنج سال است که اين کار را تکرار مي کني و امسال نيز همانند گذشته عمل کردي. تو مجاز نيستي در اين سرزمين زراعت کني. بايد هر گونه سودي که برده اي برگرداني تا مسجدي در اين مکان بنا نهند. به حسن بن مسلم بگو: اين سرزمين شريفي است که حق تعالي آن را از ديگر زمين ها ممتاز گردانده و به آن شرافتي خاص عنايت کرده است. تو آن را به زمين خود اضافه کردي، خداوند – عزّ و جل – به ازاي اين عمل دو پسر جوانت را گرفت و از تو ستاند، لکن تو تنبيه نشدي و عبرت نگرفتي. اگر ادامه دهي از سوي خداوند به تو آسيب ديگري از جايي که گمان آن را نداري خواهد رسيد.
گفتم: مولاي من! نشان و علامتي عنايت فرماييد، زيرا مردم بدون دليل، سخن مرا قبول نمي کنند.
امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) فرمود: إنّا سَنَعلَمُ هناک فَاذهَب وَ بَلِّغ رسالتَنا؛ همانا به زودي در آن جا به آنان آگاهي خواهيم داد. پس برو و مأموريت خود را انجام ده. سپس فرمود: به نزد سيد ابوالحسن برو و بگو بيايد و تو را در اين امر مساعدت نمايد و آن مرد را حاضر کند و از بهره هايي که برده است، ساخت مسجد را آغاز نمايد و بقيه اموال مورد نياز ساخت مسجد را از وجوه « رهق » که در منطقه « اردهال » است و ملک ماست تأمين کنيد و مسجد را کامل کنيد. ما مقدار نصفي از « رهق » را وقف اين مسجد کرديم که هر ساله وجوه آن را مي آورند تا صرف ترميم و بازسازي اين مسجد گردد.
توصيه هاي ديگر امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)
به مردم بگو به اين مسجد با رغبت و ميل بيشتر تردد کنند و اين مکان را گرامي بدارند و در اين مسجد چهار رکعت نماز [به شرح ذيل] بگزارند:نماز تحيّت مسجد جمکران
دو رکعت نماز تحيت مسجد: بعد از تکبير، حمد را مي خواني و سوره توحيد را هفت بار تکرار مي کني و نيز ذکر رکوع و سجود را هفت بار مي گويي که رکعت دوم نيز به همين ترتيب خواهد بود.نماز صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)
بعد از تکبيرة الاحرام، حمد را مي خواني و چون به جمله « ايّاک نعبد و ايّاک نستعين » رسيدي صد بار آن را تکرار مي کني. سپس سوره ي « فاتحه » را تا به آخر ادامه مي دهي. آن گاه سوره توحيد را يک مرتبه قرائت مي کني و چون به رکوع و سجده رسيدي، ذکر رکوع و سجده را هفت بار تکرار مي نمايي و رکعت دوم را بر همين نحوه انجام خواهي داد. بعد از سلام يک مرتبه « لا اله إلّا الله » مي گويي. بعد هم تسبيحات فاطمه زهرا (عليها السلام) (14) را انجام مي دهي. سپس به سجده مي روي و صد بار صلوات [اللهم صلّ علي محمد و آل محمد] خواهي فرستاد.سپس حضرت بقيّة الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) اضافه کرد و فرمود: فَمَن صَلّاها فکأنّما صَلّي فيِ البيتِ العتيقِ؛ پس هر کس اين دو رکعت نماز را [در اين مسجد] بگزارد همانند کسي است که در خانه کعبه نماز گزارده است. (15)
ساليان سال است که متديِنين، دل باختگان و عاشقان حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، علما و مراجع تقليد به آن سو راه يافته اند و با امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ارتباط معنوي خويش را برقرار مي سازند. جمعيت هاي ميليوني در ايام نيمه شعبان و در شب هاي جمعه، حال و هواي معنوي خاصي را به اين مکان مي بخشند؛ اگر چه جمکران را بايد در حد خود گرامي داشت و به تعبير مجنون، احترام به مکان از جهت احترام به معشوق است نه چيز ديگر. خوب است به رباعي منسوب به مجنون (ملوّح بن قيس عامر نجدي) توجه کرد. او در فراق محبوبه خويش چنين زمزمه مي کرد:
أمُرُّ علي الدِّيارِ ديارِ لَيلي * * * اُقَبِّلُ ذا الجِدارِ ذا الجدارا
و ما هذا الدِّيارُ شَقَفنَ قَلبي * * * ولکِن حُبُّ مَن سَکَنَ الديار
ترجمه: به دياري که در آن ليلي زندگي مي کند گذر مي کنم.
مي بوسم خانه و جايي را که او در آن جا سکونت دارد.
گرچه بوسيدن در و ديوار قلب مرا آرامش نمي بخشد.
ولکن عشق و دوستي ساکن آن خانه مرا وادار نمود.
ز) مقام صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در شوشتر
شوشتر از شهرهاي معروف استان خوزستان است که از اصالت ديني بالايي برخوردار مي باشد و بخش عمده اي از مردم آن ديار را سادات و بني فاطمه تشکيل مي دهند. در يک کيلومتري شمال شرقي اين شهر، بر فراز تپه اي مرتفع در نزديکي معبد سهل بن عبدالله تستري (رحمه الله)، بقعه اي رفيع و ارزش مند به نام « مقام صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) » وجود دارد. اين بناي عظيم داراي قداست و قدمت نسبتاً زيادي است؛ به طوري که هزاران انسان دل باخته به حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را از راه دور و نزديک به خود جذب مي کند و دو شب و سه شب و گاه بيشتر، اقامت مي گزينند و به دعا و نيايش با محور عالم امکان و هستي، حضرت بقية الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي پردازند که برخي هم با توسل و تمسک به حبل الله المتين به خواسته هاي خويش مي رسند.ساختِ اين بقعه ي شريفه را به زمان شاه صفي ميرزا، ششمين پادشاه صفويه، به دست « درويش کريم » نسبت مي دهند و به سال 1047 هـ.ق بر مي گردد، و کتيبه اي که گوياي بناي ساختمان قديمي آن مي باشد، در قالب نظم به شرح ذيل است:
در عهد صفي پادشه عالميان * * * کز نور عنايتش صفا يافت جهان
گرديد زفيض معبود تمام * * * اين بقعه که مي دهد ز فردوس نشان
درويش کريم را خدا داد کرم * * * بنياد نهاد و ساحتش آبادان
تاريخ بنايش به نهان مجرم گفت * * * « از مهدي صاحب الزمان خواه عيان »
در جوار مقام صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) آب انبار و قنات و چشمه اي مشهور به « سوزنگر » وجود دارد و قبول خاندان سهل بن عبدالله بر بالاي چشمه ي مذکور مشهود است و موقعيت زيبايي را به وجود آورده است. سهل بن عبدالله مدّتي در آن مکان زندگي مي کرده است. او بنا به عللي به سوي بصره جلاي وطن نمود و در آن جا وفات کرد.
قبر حجيم و برجسته حاج شيخ محمد علي شيخ، فرزند حاج شيخ جعفر شوشتري – اعلي الله مقامه الشريف – علاقه مندان را به سوي خود جذب مي کند. سنگ قبر با جمله ي « نصرٌ من الله و فتحٌ قريب » شروع گرديده و با جلمه ي « ز الطاف حجت حق، ختم قبر أطهر شد » پايان يافته است.
در قسمت پاياني اين عبارت نگاشته شده است: « عمل ملا حسين، خلف المرحوم ملا عبدالله حجّار بتاريخ ثامن عشر 1322 شهر ذالقعدة الحرام »؛ يعني ملاحسين، جانشين [فرزند] مرحوم ملا عبدالله حجار در تاريخ 18 ذي قعده 1322 هـ.ق عمليات حجاري را انجام داده است.
سنگ خارايي با دو دستک که در قسمت قبلي و سمت راست ساختمان نصب شده، از کارهاي ملاحسين است.
گنبدي با کاشي سبز و آبي دوازده ترکه به هم تلفيق شده است و نقش قاعده هندسي آن زيبا و جالب توجه مي باشد که ساختمان جديد از سال 1355 هـ.ق آغاز شد و جاي گزين بخش قديمي گرديد و مورد بهره برداري قرار گرفت. (16)
در مجموع ريشه ي همه ي برکات و اجتماعات و تردد مؤمنين، وجود پربرکت مقام صاحب الزمان – روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء – مي باشد.
شيّادان سودجو
ارادت مرحوم متديّن و معتقد به امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، ايثار و فداکاري آنان، تسليم بودن در برابر مراجع تقليد و نوّاب عام در غيبت کبري و عشق ورزيدن و اظهار مودّت و محبت به هر مکاني که بوي يار مي دهد، از مظاهر شعائر ديني است که ساليان سال ملجأ و پناه گاه عاشقان مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) شده است، ولي برخي از مزدوران و سودجويان با تزوير و فريب، در جمع ساده دلان ظاهر مي گردند و با تعريف رؤيا، دل عاشق آنان را مي فريبند. آنان گاهي ادعاي رؤيت مي کنند و آثاري را نقل مي نمايند و بدين روش خيلي سريع براي خويش مُريداني را مي سازند و دنياي خويش را سروسامان مي دهند. اين مکّاران گاه مزدور ديگرانند. از خارج مرزها کمک هاي گوناگون مي شوند و پشتوانه سياسي و فکري و اقتصادي دارند که با دست هاي پنهان چنان به سوي گمراهي کشانده مي شوند که ديگران را باور نيايد. اين گونه حرکات مزدورانه در مقاطع و شهرهاي مختلف تکرار شده است و برخي بعد از مدت کوتاهي به شيادي و مزدور بودن خويش اقرار کرده و خود را گول خورده و ساده معرفي نموده اند و گاهي به وسيله ي باندهاي چند نفري با پيوندي عنکبوتي، به گمراهي خويش و ديگران ادامه داده اند و همه ي هستي خود را در زندگي چند روزه پر زرق و برق دنيا ديده اند؛ در حالي که خداوند آنان و اربابانشان را رسوا مي کند و براي هميشه از جامعه دور مي دارد.بقعه ي دروغين
در سال 1260 هـ.ق که فرقه ي ضالّه ي بابيت در برخي از شهرها هم چون مازندران، زنجان و تبريز بلوا و شورش به پا کرده بود، رئيس اين فرقه ابتدا ادعاي بابيت و سپس مدعي مهدويت گرديد. آن روز علماي بزرگ ديني شهر تبريز مجلس مباحثه اي را تشکيل دادند و با چند سؤال او را محکوم و مغلوب ساختند. سپس به عنوان محارب، حکم به اعدام وي نمودند و همگي را از شر و ضلالتش رهايي بخشيدند (17) ولي آناني که با مکر و حيله دنبال توطئه بودند جهت لوث کردن مرجعيت و نيابت عامه امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) شايعه اي را درست کردند تا مردم از هرگونه مبارزه و ايستادگي مأيوس گردند. گفته شد که در مقبره و قبرستان وسط شهر، بارها امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را ديده اند. آنان شايعه کردند يک قصابي تصميم گرفت گاوي را در قصاب خانه شهر ذبح کند و همين که خواست گاو را بکشد، آن گاو از قصاب خانه فرار کرد و بدان مقبره پناه برد. مرد قصاب براي بار دوم گاو را به آن جا برد تا ذبح کند، باز گاو فرار کرد. قصاب براي بار سوم گاو را برگرداند و با اصرار تصميم گرفت او را ذبح کند، به ناگاه قصاب در جا به زمين افتاد و مُرد.اين شايعه بي اساس سبب شد برخي از افراد عوام بدان جا هجوم بردند و موهاي گاو را به عنوان تبرک همراه بردند و بعد هم براي مقبره، لوسترها و چراغ ها اهدا کردند. در آن ميان کنسول گري انگلستان نيز براي مقبره لوستري را تهيه و هديه نمود.
برخي از افراد نااهل نيز در آن مکان به شرب خمر و قماربازي پرداختند و مقبره پاتوق آنان گرديد. استانداري آن روز تبريز هم دستور داد ماليات هاي مربوط به آن منطقه را از آن جا نگيرند و مورد عفو قرار دهند و بسياري از دستورها در آن جا لغو گرديد.
اما علما و دانشمندان غيور ديني جهت جلوگيري از ارتکاب گناه در کنار قبرستان و مقبره ي معلوم الحال به عموم هشدار دادند و از تجمع مردم در آن مکان جلوگيري به عمل آوردند و با فتواي خويش جلوي مفسده ي دشمنان اسلام و قرآن و اهل بيت (عليهم السلام) و امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را سد کردند و نقشه آنان را خنثي نمودند. (18)
پينوشتها:
1.بحارالانوار، ج 99، ص 108.
2.ياقوت حموي، معجم البلدان، ج 3، ص 58؛ رضوي، اسم کوهي است که در اطراف مدينه واقع شده است. عرام بن أصنع سلمي گفته است: رضوي به اندازه يک روز از « ينبع » فاصله دارد و در هفت منزلي مدينه منوّره مي باشد. در اطراف اين کوه آب فراوان و درختان بسيار است. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: رضوي کوهي است که خداوند از آن راضي و خشنود است. (عاتق به غيث البلادي، معجم معالم الحجاز، ج 4، ص 54، دار مکة للنشر و التوزيع، چاپ اوّل، سال 1400 هـ.ق).
گرچه بعضي همانند کيسانيّه مي پندارند محمد بن حنفيه در آن جا اقامت دارد و زنده است و لکن تقدّس اين کوه به زمان رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بر مي گردد و ربطي به کيسانيه ندارد.
3.همان، ج 4، ص 51؛ ذي طوي از کوه هاي مقدس اطراف مکه مکرمه است که در راه « تنعيم » واقع شده است و حدود يک فرسخ از مسجد الحرام فاصله دارد. (عاتق بن غيث البلادي، معجم معالم الحجاز، ج 4، ص 263، دار مکة للنشر و التوزيع، چاپ اوّل، سال 1400 هـ.ق). آن جا محل دفن « شهداي فخ » است که در سال 169هـ.ق حسين بن علي بن حسن بن حسن [المثني] با عده اي از بني هاشم و مردم مدينه در برابر خليفه بني عباس [هادي] ايستادند و قيام کردند. او به همراه صد نفر به شهادت رسيد. شهادت آنان به قدري سخت بود که خاطره جان گداز شهداي کربلا را در خاطره ها زنده کرد.
بعضي گفته اند « ذي طوي » در سرزمين « منا »، نزديکي « خيف » است. رسول گرامي اسلام در غزوه فتح مکه نيروهاي خويش را در آن جا متمرکز کرد و پس از برنامه ريزي صحيح و دقيق، عمليات نظامي و رواني خود را آغاز نمود. (محمد ابراهيم آيتي، تاريخ پيامبر اسلام، ص 522.)
امام باقر (عليه السلام) فرمود: حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از راه ذي طوي به سرزمين مکه داخل مي شود و با افراد مجاهد، سلحشور، متديّن و مبارز به تعداد مجاهدان بدر به کنار کعبه مي آيد و پرچم پيروزي را به اهتزاز در مي آورد.
4.احمد زماني، سيري در سرزمين خاطره ها، ص 42 – 43.
5.بحارالانوار، ج 99، ص 116.
6.همان، ص 118.
7.همان، ص 119.
8.مستدرک الوسائل، ج 3، ب 39، ص 413، ح 3900.
9.بحارالانوار، ج 52، ص 376.
10.همان.
11.محمد بن جرير طبري، دلائل الامامة، ص 243.
12.حلّه سيفيه شهري شيعه نشين است که بين کوفه و بغداد واقع شده و از قدمت بالايي برخوردار است. سيف الدوله حمداني در قرن چهارم [356 هـ.ق] آن شهر را تصرّف کرد. سپس تجديد بنا و بازسازي چشم گيري نمود. از آن تاريخ به حلّه سيفيه مشهور شد.
13. علي اکبر نهاوندي، برکات حضرت ولي عصر – عليه السلام -، حکايات عبقري الحسان، ص 146، حکايت 80.
14.سي و چهار مرتبه « الله اکبر »، سي و سه مرتبه « الحمدلله »، سي و سه مرتبه « سبحان الله ».
15.علامه نوري، مستدرک الوسائل، ج 3، ص 447 و نجم الثاقب، ص 383، حکايت اول و جنة المأوي چاپ شده در بحارالانوار، ج 53، ص 230 - 232.
16.سند فوق در تاريخ 1383/4/30 هـ.ش توسط آقاي حاج سيد محمد تقي حکيم، امام جماعت مسجد حصار بوعلي تجريش ارائه گرديد. ايشان فتوکپي دست نوشته مرحوم محمد علي شرف الدين به تاريخ اول ذي قعده 1413 هـ.ق را عنايت فرمود. خاندان شرف الدين از مؤمنين اهالي شوشتر هستند. در اين سند مکان بقعه ي متبرّکه براساس خواب و يا مکاشفه ي مشهوري به جمعي از نيکان آن ديار نسبت داده شده است. آنان با ميزباني يک نفر از جمع خود، محفل ولايي داشتند که يک نفر غريبه نيز شرکت کرد و آن ها را در آخرين محفل ميزباني نمود. منطقه، تبديل به باغستان شده بود که بعد از ميزباني و جدايي متوجه تغييرات عجيبي شدند. بعد از جدا شدن هر چه جست و جو کردند، آن صالح غريبه را در جمع خود نيافتند. دوباره باغستان تبديل به کوهستان خشک قبلي شد. همگي فرياد « الله اکبر » برآوردند که آن محلّ، به « الله اکبر » معروف شد. براساس اين نقل، مکان متبرّک، مقام منسوب به امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) دانسته شده است.
17.رئيس فرقه ي بابيت، سيد علي محمد باب شيرازي در سن 28 سالگي در سال 1263 هـ.ق در تبريز اعدام گرديد.
18.حامد کار، نقش روحانيت، ص 194.
زماني، احمد؛ (1393)، انديشه انتظار (شناخت امام عصر(عج) و چگونگي حکومت جهاني صالحان)، قم: بوستان کتاب، چاپ پنجم