سیری در جامعه شناسی پزشکی (2)

در جوامع مختلف انواع راه حل‌ها برای عوارض ناشی از بیماری ارائه می شود. در جوامع جدید نقش ها، حرفه ها و نهادهای بی نهایت متنوع و پیچیده ای تحت تأثیر بیماری در چارچوب پزشکی علمی پدید می آید. مطالعه این عوامل و
شنبه، 2 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سیری در جامعه شناسی پزشکی (2)
سیری در جامعه شناسی پزشکی (2)

 

نويسنده:زینب مقتدایی
منبع:راسخون




 

مطالعات جامعه شناسی پزشکی و انواع آن

در جوامع مختلف انواع راه حل‌ها برای عوارض ناشی از بیماری ارائه می شود. در جوامع جدید نقش ها، حرفه ها و نهادهای بی نهایت متنوع و پیچیده ای تحت تأثیر بیماری در چارچوب پزشکی علمی پدید می آید. مطالعه این عوامل و تأثیر آن‌ها بر افراد سالم و بیمار کار جامعه شناسی پزشکی است. نحوه برخورد علم پزشکی با بیماری به واقعیت زیستی شکل اجتماعی می دهد. مطالعه نهادها و مشاغل پزشکی و کارکرد آن‌ها وظیفه جامعه شناسی پزشکی است. هر بیماری تنها نهاد پزشکی را درگیر نمی کند، بلکه چندین سطح اجتماعی مانند فضاهای خانوادگی یا حرفه ای را تحت تأثیر قرار می دهد. سیر تاریخی بیماری ها، سیر تحول علم پزشکی، بررسی وضعیت های سلامتی و تعیین کننده های اجتماعی آن، تفسیرهای فرهنگی و اجتماعی از وضعیت سلامتی و بیماری، روابط پزشک و بیمار، بررسی وضعیت بیمارستان از جمله موضوعات مورد بررسی در جامعه شناسی پزشکی است.
جامعه شناسی پزشکی به کاوش در چگونگی تأثیرپذیری بدن ما از عوامل و نیروهای اجتماعی می پردازد. بدن ما از تجارب اجتماعی ما و ارزش ها و هنجارهای گروهی ما تأثیر می پذیرد. جامعه شناسان به تازگی متوجه پیوند متقابل ژرف میان زندگی اجتماعی و بدن انسان شده اند. جامعه شناسی پزشکی همچنین به تأثیر تغییرات اجتماعی بر بدن توجه دارد؛ مخاطره ها و چالش های نوینی که بدن و سلامتی ما را تحت تأثیر قرار می دهد. همچنین فرصت ها و امکان هایی که به ما فرصت تصمیم و انتخاب بهتر را در مورد چگونه زیستن و مراقبت از سلامتی می دهد. دگرگونی های عظیم در حوزه های معالجه و درمان بیماری. شکل های بدیل طبابت و روابط میان متخصصان و بیماران.
انواع مطالعات جامعه شناسی پزشکی را از نظر هدف می توان به چهار دسته تقسیم کرد:

1. مطالعات توصیفی؛ هدف آن‌ها ارائه تجزیه و تحلیل گسترده از پدیده های گوناگون است؛ مانند رفتار اجتماعی بیمار، نحوه کارکرد نظام بیمارستانی، موقعیت پزشکان در ساخت پزشکی جامعه و غیره.
2. مطالعات توجیهی؛ در مواردی شامل تحقیق در علل بیماری ها و متکی به بررسی های سبب شناسی است.
3. مطالعات پیشگو و آینده نگر؛ به تأثیر عوامل اجتماعی بر شرایط بیماری و درمان تأکید دارد.
4. مطالعات برای شرایط موجود؛ یعنی نتایج مطالعات موجب تغییراتی در فعالیت های پزشکی می شود.

همچنین دکتر شیرین احمدنیا عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی به بررسی حیطه کاری جامعه شناسی پزشکی پرداخت و نظرات مرتون و کندال را در این زمینه مطرح کرد. به گفته او، از نظر این دو جامعه‌شناس آمریکایی، چهار زمینه که در حوزه جامعه‌شناسی پزشکی وجود دارند، عبارتند از: ریشه‌یابی اجتماعی بیماری (مانند بیان نقش پارامتر اجتماعی شغل در بروز یک بیماری)؛ پارامترهای اجتماعی موثر در درمان و توانبخشی (مانند نقش سیاست‌های بهداشتی و اولویت‌های بودجه‌ای در کیفیت درمان)؛ پزشکی به عنوان یک نهاد اجتماعی (مثل مطالعه شکل رفتارها و هنجارها در درون سازمان بیمارستان) و جامعه‌شناسی آموزش پزشکی (مانند خاستگاه طبقاتی دانشجویان پزشکی).

چشم انداز آتی جامعه شناسی پزشکی

جامعه شناسی پزشکی نه تنها دگرگونی‌هایی را تجربه کرده، بلکه،به گفته "ایکن و فریمن"(1980) شرایط بهداشت عمومی تغییر کرده است، در حال حاضر این وضعیت در تحقیق اجتماعی مناسب‌تر است: چشم انداز آتی جامعه شناسی پزشکی چگونه خواهد شد؟ هرچند تا اندازه‌ای معین شده است،"ایکن و فریمن"(1980) شماری از روندهای آشکار را در جامعه‌شناسی پزشکی مشخص کرده‌اند:

1- تحقيقات اپيدمی شناسی، نياز مستمر به تحقيق عوامل اجتماعی دارد زماني که در ارتباط با بيماری است.
2- جهت گيري ها وارزش‌های موجود در سلامت و بهداشت. تداوم تحقيق برای برای بررسی انگيزه‌های متغيير در جوامع گسترده نسبت به موضوعات بهداشتی درمانی مثل بهداشت روانی و تکثر فرهنگی فزآينده ميان بيماران.
3- رفتار سالم. تحقيقات مداوم از رفتارهای تصميم‌گيرانه بيماران در پرداختن به مراقبت‌های درمانی و بهداشتی.
4- گزينش و جامعه پذيری تأمين کنندگان بهداشتی و درمانی. شناخت سهم کوشش‌های اوليه برای بررسی جامعه پذيری درمانگران پزشکی، کوشش‌های تحقيقی برای شناخت تأثير تجارب آموزشی از حرفه‌های پزشکی تداوم می‌يابد. به اين علت که موقعيت ارايه دهندگان مراقبت‌های بهداشتی برای دگرگونی تداوم می‌یابد، بررسی تحقيقی در حال پرداختن به دگرگونی‌های ساختاری سازمانی نيز می‌باشد.
5- روابط پزشک – بيمار. کوشش‌های تحقيقی برای پاسخ به مسائلی مثل تحويل خدمات و گروه‌های درمانی تداوم می‌یابد.
6- سازمان مراقبت‌های درمانی. زمانيکه تحول از "سولو پرکتيس" به سازمان‌های بهداشتی گسترده (HMOS) می‌یابد، به مسائلی مثل کيفيت، هزينه، و کارايی آن ها نيز بايستی پرداخته شود.
7- تحويل خدمات بهداشتی. توجه به موضوعات گسترده چگونگی ارايه خدمات، روش‌های پرداختن، و تخصيص منابع بهداشتی را احاطه می‌کند.
8- ارزيابی برنامه. توجه به تحويل خدمات و سازمان مراقبت‌های درمانی به طور فزآينده پيچيده می‌شود، يعنی روش‌های تأمين برنامه‌های مؤثر برای آشکار شدن تداوم می‌يابد.

مثال‌های اخیر تر از اینکه چه آینده ای در انتظار جامعه شناسی پزشکی می‌باشد توسط "الینسون (1985)"، مکانیک (1993) و "گری" و "فیلیپس (1995) مطرح گردید. به عنوان نمونه، "الینسون (1985) شماری از حوزه هایی را مشخص می‌کند که در جامعه شناسی پزشکی به چالش کشیده خواهد شد. این حوزه‌ها شامل:

1) حوزه نیاز‌های ارضا شده در مراقبت‌های بهداشتی و درمانی.
2) دگرگونی اجتماعی و حرفه‌های بهداشتی و درمانی.
3) رابطه میان مراقبت‌های درمانی و بهداشتی و کیفیت زندگی.
4) روابط میان دگرگونی‌های اجتماعی و پایگاه‌های بهداشتی.

به هر حال، زمانیکه در ایالات متحده به دگرگونی‌های بنیادی در سیاست نظام‌های بهداشتی و درمانی توجه داشته باشتد، نقش جامعه شناسان پزشکی می‌تواند به طور فزاینده مهم تلقی شود. متاسفانه، زمانی که "مکانیک" اذعان می‌کند، جامعه شناسان پزشکی در حاشیه تحلیل سیاست‌های اجتماعی قرار گرفته‌اند. به سخن دیگر، جامعه شناس پزشکی ارائه تحلیل و تحقیق را از بحث‌های فزآینده در مورد تحقق دگرگونی در نظام مراقبت‌های درمانی امروزین را ادامه خواهد داد." مکانیک (1993) استدلال می‌کند که جامعه شناسی پزشکی می‌بایست بر محققانی تأکید کند که جهت و نحوه اجرای نهادهای مراقبت‌های درمانی، و رویکردهای حرفه‌ای، در ارتباط با ارزش ها، آرزوها و معیارهای اخلاقی مان را بررسی می‌کنند. با وجود این، سوالی توسط "گِری و فیلیپس" مطرح شد که آیا جامعه شناسان پزشکی به موضوعات مرتبط با سیاست پزشکی علاقه مندند، و اینکه اگر اشخاص دیگری از حوزه‌های دیگر وارد شوند داده‌های جامعه شناسی پزشکی ارزشمند می‌شود. در حال حاضر، در صد بسیار قلیلی از جامعه شناسان پزشکی به نظر می‌رسد تا علاقه مند به بررسی حوزه‌های سیاست پزشکی باشند. با وجود این، هنگامیکه"گِری وفیلیپس" (1977) استلال می‌کنند که: در آینده تحقیق با جهت گیری سیاست (بهداشتی ودرمانی) به طور محتمل در جامعه شناسی پزشکی ارزشمندخواهد شد. به عنوان نمونه، زمانیکه روابط متقابل بین دولت (درتمام سطوح آن) و سازمان‌های سیاست بهداشتی به طور فزاینده پیچیده می‌شود، تحقیق از موضوعات مرتبط با بهداشت نیازمند پیشرفتگی تحلیل سطح جامعه ای است. یک نمونه از این روابط متقابل توسط"تمکین" مطرح می‌شود (1977)، وی بحث می‌کند از ارتباط جامعه شناسی پزشکی و (علم اقتصاد) با پزشکی با اشاره به اینکه این دو حوزه (جامعه شناسی پزشکی و اقتصاد) از بیشتر اهداف پزشکی با شرایط اجتماعی که باعث ایجاد بیماری، و شیوه ها و ابزارهایی که مراقبت‌های پزشکی منجر به عمیق ترین پایگاه ممکن جامعه می‌شود استدلال می‌کنند.
درآخر،"اِلینسون"(1985) آنچه که شاید موجزترین و خوش‌بینانه‌ترین ارزیابی از آینده جامعه شناسی پزشکی باشد را مطرح می‌کند: پزشکی و جامعه‌شناسی پزشکی سرزنده و فوق العاده هستند. در زمانی مشابه، پیسکوسولیدو و کرونن فلد (1995) استدلال می‌کنند که:
در مدت پیکربندی دوباره اجتماعی، تخیل جامعه شناختی پیوند اجتناب ناپذیری میان تاریخ اجتماعی و بیوگرافی برتر شخصی دارد را در نظر می‌گیرد. ما نیازمند درک اصولی از چشم انداز اجتماعی- پزشکی جدید هستیم، که شامل نظام قشربندی، نهاد اجتماعی یا نهادهای دیگر، طبیعت اجتماعات- ادراکی که جامعه شناسی به طور کلاسیک مطرح شده است. چالش عمده جامعه شناسی پزشکی این است که نسل‌های ما به این مسئله پی برده است که نتیجه مستمر در نظام اجتماعی و تعقلی تاریخ گذشته چیست و این مسئله بحث‌های فرسایشی و پوسیده ای درباره راه صحیح انجام جامعه شناسی را احیا می‌کند. چالش عمده در جامعه شناسی پزشکی به کمک سیاستمداران می‌شتابد و از آن ها می‌خواهد که توجه خاص خودشان را منعکس کنند و به برنامه هایشان برای عمل در رویکرد گسترده شکل دهند.
چشم انداز آتی جامعه شناسی پزشکی همچنین با جذب مداوم اعضای جدید رشد خواهد کرد. برای آن دسته از خوانندگان علاقه مند،"اِلینگ و سوکولوسکا"(1978) مشاغل را از طریق استفاده از گزارش‌های شخصی عموماً نسل اول جامعه شناسان پزشکی در ایالات متحده و دیگر کشور ها انسانی می‌کند. یک نمونه از درون گرایی که در این کتاب در مقدمه مطرح شد، که مؤلف از "هِنز ماش" (یکی از همکارانش) نقل و قول می‌کند.
زمانی که به گذشته می‌نگرم ممکن است یک جامعه شناس باشم که در حال تحقیق در هر یک از چندین حوزه مرتبط اجتماعی باشم. چیزی که به یقین بر آن واقفم این است که: من هیچگاه برای محدود باقی ماندن در اجتماع به رشته خاص خودم راضی نخواهم ماند. شاید نیاز من به کشف سوالات جدید در موقعیت واقعی است. شاید این، تمایل مخفی من را نشان می‌دهد. شاید این، به صورت ناتمام، جستجوم من در آزمایشگاه باشد که دانش نظری می‌تواند آزمایش شود، و اینکه آزمایش جامعه شناختی می‌تواند متعهد شود. شاید یک شخصیت منحصر به فرد، جامعه شناسی پزشکی پیشه‌ای در اختیار من قرار داد که می‌توانستم همیشه یکی از معدود افراد باشم، که می‌توانستم به مسائل حاشیه ای بپردازم (اِلینگ و سوکوسولا،1978).
چنین بینش هایی دیدگاه خاصی از پیشگامان جامعه شناسان پزشکی را در ایالات متحده مطرح می‌کند.

تفاوت جامعه شناسی پزشکی با دیگر رشته ها

در حوزه پزشکی و نیز جامعه شناسی رشته های مشابهی وجود دارد که در عین شباهت اصطلاحی با جامعه-شناسی پزشکی متفاوت اند. از جمله این تفاوت ها تفاوت جامعه شناسی پزشکی و جامعه شناسی در پزشکی (Sociology in medicine) است. جامعه شناسی پزشکی به مطالعه ساخت سازمانی، روابط مربوط به نقش ها، نظام ارزش ها، آداب و مناسک و وظایف پزشکی به‌عنوان یک نظام خاص می پردازد، اما جامعه شناسی در پزشکی به وارد کردن پدیده‌های اجتماعی تمایل دارد و جامعه شناسی را در خدمت پزشکی درمی آورد.
از دیگر اصطلاحات مشابه، پزشکی اجتماعی (Social Medicine) است. پزشکی اجتماعی به تشریح روابط میان پزشکی و جامعه می پردازد؛ در حالی که جامعه شناسی پزشکی دید و حیطه نظری وسیع تر دارد و نقش عوامل اجتماعی را در بهداشت و مراقبت های پزشکی بررسی می کند.

نظریات و نظریه پردازان جامعه شناسی پزشکی

بررسی و مطالعه تجربه بیماری یکی از علایق اصلی جامعه شناسان است. در تفکر جامعه شناختی چند شیوه مهم برای فهم تجربه بیماری وجود دارد:

1. کارکردگرایی

به عنوان یک رویکرد نظری، کارکردگرایی ساختاری، یا کارکردگرایی به زبان ساده، در تبیین رفتار اجتماعی به کوششی برای ایجاد و حفظ وفاق ساختاری از طریق توازن نهادی اطلاق می‌شود. این رویکرد به چه معنا است؟ زمانی که جامعه شناسی در سراسر قرن نوزدهم در اروپا توسعه یافت، کارکردگرایی به عنوان چهارچوب نظری غالب میان استلال‌های عمده جامعه شناختی ظاهر شد. در تمام این مدت، جامعه به عنوان ارگانیسم زیست شناختی مفهوم‌سازی می‌شد. با این قیاس، ما قادر به مطالعه کارکرد‌های جامعه هستیم (قلب، ریه، و غیره). با وجود این، در مورد جامعه، نهاد‌های جامعه ارگان‌های جامعه هستند. مثل خانواده، کلیسا، و دولت (اِتزکوویتسز و گلاس من،1991). همچنین، به عنوان ارگانیزم زیست شناختی، (کل) ارگانیسم بزرگتر از عناصرش تصور می‌شود (اِتزکوویتسز و گلاس من،1991). وانگهی، دورکیم استدلال می‌کند که نهادهای اساسی هر جامعه می‌بایست مطالعه شود، و کارکرد هر نهاد در ارتباط با کل جامعه مشخص می‌شود (اِتزکوویتسز و گلاس من، 1991). بنابراین، نظریه کارکردگرا دیدگاهی را در مورد جامعه مطرح می‌کندکه به گونه ای برابرانتظار می‌رود میان اجزای متشکله اش (نهادها) موجود باشد. در ذیل خلاصه ای از نکات کلیدی مرتبط با کارکردگرایی توسط ترنر (1978) بیان می‌شود.
1) جهان اجتماعی به گونه ای نظام مند تلقی می‌شود. برای بیشتر بخش ها، مثل در نظر گرفتن به صورت نظام که نیاز ها و ضرورت هایی دارد که برای اطمینان از زنده ماندن می‌بایست تأمین شود.
2) با وجود توجهشان نسبت به تکامل، متفکران تمایل دارند تا نظام ها را با نیاز ها و تقاضاهایی در نظر بگیرند زمانیکه در حالت بهنجار و آسیب شناختی هستند، بنابراین متضمن تساوی و تعادل سیستم است.
3) وقتی به صورت یک نظام در نظر گرفته می‌شود، جهان اجتماعی به عنوان نظام متشکل از اجزای مرتیط متقابل در نظر گرفته می‌شود. تحلیل بخش‌های دارای روابط متقابل بر چگونگی انجام ضرورت کل نظام تأکید می‌کند و، از این رو، نظام را به صورت نرمال یا برابر نگه می‌دارد.
- تالکوت پارسونز (Talcott Parsons: 1902-1979)
شیوه نخست که به مکتب کارکردگرایی مربوط می شود هنجارهای رفتاری را که افراد به هنگام بیماری باید رعایت کنند مدنظر قرار می دهد. در سال 1948 جامعه شناس آمریکایی پارسونز نخستین تحلیل جامعه شناختی را از بیماری و پزشکی در جامعه معاصر ارائه داد و نقش اجتماعی پزشک و بیمار را مشخص کرد. پارسونز مفهوم "نقش بیمار" را به منظور توصیف الگوهای رفتاری بیمار در پیش می گیرد تا تأثیر مخرب بیماری را به حداقل برساند. تفکر کارکردگرا معمولاً جامعه را با رویکرد وفاق و تعادل می نگرد که بیماری به‌عنوان یک عامل می تواند جریان وفاق را به هم بزند. چون افراد بیمار توانایی انجام نقش های عادی خود را ندارند و مشاغل را با مشکل مواجه می سازند. مردم از نظر پارسونز نقش بیمار را در جریان اجتماعی شدن می آموزند و به هنگام بیمار شدن آن را به اجرا می گذارند. نقش بیمار دارای سه رکن است:
الف. شخص بیمار مشخصاً مسئول بیمار شدن خویش نیست؛
ب. شخص بیمار استحقاق حقوق و امتیازات خاصی را دارد مثل مرخصی؛
ت. شخص بیمار برای بازیابی سلامتی خود باید با پزشک مشورت کرده و بیمار بودنش را بپذیرد.
از نظر پارسونز بیماری شکلی از رفتار انحرافی است که مانند جرم نیاز به یک پاسخ اجتماعی دارد. به عبارت دیگر بیماران برای آنکه بیمار جلوه نکنند شکل ویژه ای از رفتار انحرافی از آنان سر می زند که از طریق نهادی کردن یک نقش بیمار در جامعه صورت می گیرد. نقش بیمار باعث می شود افراد از شرکت فعال در امور روزمره دور شده و امتیازات ویژه ای داشته باشند و صحنه برای بازگشت آنان به نقش های اجتماعی عادی شان فراهم می شود.
جامعه شناسان دیگر در نقد مفهوم پارسونز از نقش بیمار معتقدند که همه بیماری ها یکسان نیستند و واکنش ها در برابر شخص بیمار تحت تأثیر شدت و وخامت بیماری و تلقی و برداشت آن‌ها از بیماری است. حقوق و امتیازات شخص بیمار یکسان نیست. هرچند که مدل نقش بیمار نشان می دهد که چگونه شخص بیمار بخش تفکیک ناپذیری از متن و زمینه اجتماعی است اما انتقادات بسیاری هم بر آن وارد است. این نظریه را نمی توان به طور عام به کار بست. ممکن است پزشک و بیمار در مورد بیماری اتفاق نظر نداشته باشند، یا ممکن است پذیرش بیمار همیشه فرایند ساده ای نباشد. در ضمن تأثیر برخی از عوامل اجتماعی مثل نژاد، طبقه و جنسیت می تواند بر میزان سهولت یا دشواری نقش بیمار اثر بگذارد.
بعد از وی چندین جامعه شناس از بین سرشناس ترین آن‌ها رابرت کینگ مرتن (King Merton Robert)، اوگوست هولینگ شید (August Holling Shead)، رنه فوکس (Fox Rene)، هوارد بکر (Beckr Howard)، اروینگ گافمن (Erving Goffman)، الیوت فریدسن (Eliot Freidson)، آنسلم اشتراوس (Anselm Strauss) تحقیقات بی شماری را در زمینه این مسایل به انجام رساندند و کار آن‌ها برای درک مسایل و فرایندهای اجتماعی عام مؤثر افتاد.

2. کنش متقابل نمادین

مکتب کنش متقابل نمادین، یا به گونه ای ساده کنش متقابل، از رویکردهای نظری کارکرد گرایی و تضاد کاملاً متفاوت است. مکتب کارکردگرایی و نظریه تضاد به نظرات کلان نگر اشاره دارند، در حالیکه مکتب کنش متقابل نمادین بر تحلیل خرد رفتار تأکید می‌کند. اگر آن دو رویکرد نظری رفتار را در سطح جامعه ای بررسی می‌کند، مکتب کنش متقابل نمادین بیشتر علاقه مند به سطوح فردی است. به لحاظ تاریخی مکتب کنش متقابل نمادین خارج از عملگرایی آمریکایی رشد کرد (مارتین دال، 1988). زمانیکه "روت من (1991) اشاره می‌که، مکتب کنش متقابل، رویکردی است نسبت به جهان اجتماعی که بر کنش متقابل به عنوان واحد مطالعه تأکید می‌کند. و می‌تواند ومی بایست برای مطالعه و درک ساختار اجتماعی تا اندازه ای ماهیت کنش‌های متقابل فردی استفاده می‌گردد. سه اصل اساسی مکتب کنش متقابل وجود دارد.
1) کنش انسان نسبت به اشیا بر اساس معانی که اشیا برای آن ها دارد عمل می‌کند.
2) معانی چنین اشیایی مشتق از، یا ناشی از، کنش متقابل اجتماعی است که فردی با فرد دیگر دارد.
3) این معانی از طریق فرآیند تاویل مورد استفاده به وسیله شخص در پرداختن به چیزهایی که فرد با آن مواجه می‌شود به کار برده می‌شود، و استعمال می‌شود، و تغییر می‌کند، (بلومر،1968).
بنابراین مکتب کنش متقابل نمادین تلاش وسیع تری را برای آشکار ساختن تفسیرهایی در پیش می گیرد که به بیماری مربوطند و همچنین به چگونگی اثرگذاری این معناها بر کنش‌ها و رفتار مردم می پردازد. تعامل گرایان نمادین که به شیوه تفسیر و معنای مردم از دنیای اجتماعی و نیز زمینه بیماری علاقه مندند به دنبال این هستند که مردم بیمار بودن را چگونه تجربه می کنند و چه درک و برداشتی از آن دارند؟ بیماری چگونه به هویت و نیز زندگی روزمره افراد شکل می دهد؟ از دیدگاه کنش متقابل نمادین شمار زیادی از افراد با دورنمای زیستن همراه بیماری برای مدت طولانی مواجهند. افراد مبتلا به بیماری با دلالت ها و نتایج عملی و عاطفی بیماری خود سعی می کنند کنار بیایند. در عین حال تجربه بیماری می تواند چالش هایی برای تلقی مردم از خویشتن ایجاد کند و موجب دگرگونی آن شود. چالش هایی که یا از طریق واکنش عملی دیگران یا تصور واکنش آنان در مقابل بیماری ایجاد می شود. فهم مشترک در کنش متقابل در زمینه بیماری همیشه وجود ندارد و تفسیرها ممکن است متفاوت باشد.

3. نظریه تضاد وکشمکش

بر طبق سنت تفکر مارکسیستی، نظریه تضاد (زمانیکه با جامعه شناسی مرتبط است) در پی پرداختن به نابرابری‌های (ساختاری و بین فردی) است که در داخل جامعه‌ی پزشکی به صورت اساسی مطرح است. به عبارت دیگر، رویکرد مارکسیستی معتقد است که مردم ایده ها و مفاهیم شان را از جهان بر اساس ساختارهای اجتماعی که در آن متولد می‌شوند، بزرگ می‌شوند، و زندگی می‌کنند تولید می‌شود (ترنر، 185). به طور اخص تر، نظریه تضاد ترتیبات انسانی را ادراک می‌کند به عنوان نتیجه فرآیندی است که به دیالکتیک ارجاع داده می‌شود
به علاوه، در ارتباط با "جامعه پزشکی"، در ارتباط با جامعه شناسی پزشکی، نظریه تضاد در جامعه شناسی پزشکی رویکرد یگانه‌ای از نظام اجتماعی را مطرح می‌کند. به عنوان نمونه، مطبوعات عموما اشخاص سالخورده (افراد 65 سال بالاتر) را معرفی می‌کند که بخش زیادی از منابع مالی مربوط به مراقبت‌های بهداشتی و درمانی در ایالات متحده آمریکا صرف آن ها می‌شود. در نتیجه افراد سالخورده از نحوه ارایه منابع ابراز ناراحتی می‌کنند که می‌تواند برای داشتن نتایج مؤثرتر برای افراد دیگر گروه سنی این منابع مصرف شود. بنابراین، عده ای مقیاس‌های نجات بخش زندگی محدودی را میان اشخاص مسن مطرح می‌کنند. عده ای دیگر (بینستوک و پست،1991) نظر مخالفی را ابراز می‌دارند. اگرچه مشابه با مثال کارکردگرایی که پیش از این بیان گردید، نظریه تضاد با این واقعیت که اشخاص سالخورده از سهم قابل توجهی از مخارج مراقبت‌های بهداشتی استفاده می‌کنند مخالف است. به علاوه، جامعه شناسان پزشکی از رویکرد تضاد برای بررسی هزینه‌های مراقبت‌های درمانی فزآینده در زمینه گسترده نهاد پزشکی استفاده می‌کند: به عنوان نمونه، رشد تکنولوژی‌های پزشکی، به همراه حمایت‌های تکنولوژیکی، و هزینه‌های اجرایی فزآینده مرتبط با نظارت (دیوانسالاری) نهادی خدمات پزشکی. وِیزکین و واتِرمن (1974) رویکرد تضاد دیگری را علاوه بر نابرابری‌های ساختاری (نهادی) اجتماعی موجود در نظام مراقبت‌های درمانی بهداشتی آمریکا را مطرح می‌کنند.
نظریه تضاد وکشمکش قدرت حرفه پزشکی را ناشی از ارتباط آن با طبقه سرمایه داری مسلط می داند. از نظر آنان همان نیروهایی که ماهیت سرمایه داری را تعیین می کنند ماهیت نهاد پزشکی را نیز تعیین می کنند. این دیدگاه پاداش های بالای پزشکان، مشکلات حرفه ای و اقتصادی پرستاران و نابرابری مراقبت تندرستی را محصول تفاوت قدرت می داند.

4. میشل فوکو (Michel Foucault: 1926-1984)

میشل فوکو از جدیدترین نظریه پردازان حوزه جامعه شناسی پزشکی است که نقش مؤثر و پرنفوذی در فهم ما از پیدایش پزشکی مدرن داشته است؛ چون ما را متوجه قاعده مندی و منضبط ساختن بدن ها به دست دولت ها کرده است. استدلال وی این است که گرایش و رفتار جنسی اهمیت مرکزی در این فرایند دارند. رابطه جنسی هم راهی برای باز تولید و رشد جمعیت و هم تهدیدی برای سلامت آن بود. نظارت دولت بر گرایشات جنسی به تقویت هنجارهای عمومی درباره اخلاق جنسی پیش می رود. مفهوم سلامت عمومی در تلاش برای دور کردن امراض از جمعیت را عهده دار شد و شرایط لازم برای این بهبودی توسعه یافت. مجموعه نهادهای مختلف به منظور نظارت، کنترل و اصلاح پدید آمد.
فوکو با نگاهی تبارشناسانه و دیرینه شناسانه به تعاملات نهادها و گفتمان ها به موضوعات مختلف از جمله پزشکی نظر کرده و البته قصدش جاانداختن این رشته یا پیگیری مسیر ترقی علمی نبوده، بلکه می خواست بداند تأثیرات اجتماعی پژوهش هایش چیست. او می گفت گفتمان های مترصد کشف حقایق مربوط به مساعدت های بهداشتی خواهان کنترل بر موضوعاتی هستند که خود آن‌ها را آفریده اند. از منظر فوکو معرفت علمی به‌عنوان قدرت اجتماعی عمده در قالب بیمارستان، تیمارستان و دیگر نهادهای اجتماعی نمودار می شود و افکار غالبی درباره کیستی و چیستی ما را رقم می زند و بر آن اساس می توانیم به کسانی معین و در زمانی مشخص و از زاویه ای ویژه چیزهایی بگوییم.
فوكو در كتاب پیدایش پزشكی بالینی روش ساختارگرایانه ای را به كار می برد و بر مباحثه پزشكی و ساختار مسلط آن تأكید می ورزد. در كتاب "دیوانگی و تمدن" فوكو پزشكی پیشاهنگ مهم علوم انسانی به شمار می‌رود. به نظر او پزشكی پیش از سده نوزدهم بیشتر یك علم طبقه بندی بود و بر نظام مرتبی از بیماری ها تأكید داشت. اما در سده نوزدهم پزشكی بر بیماری ها در وجود افراد و نیز جامعه بزرگ‌تر تأكید نمود و درمورد افراد سالم نیز گسترش یافت.

شناسایی محقق

جامعه شناسان پزشکی مایلند مشکلات را از دیدگاه تشکیلات پزشکی شناسایی کنند. رودنی کو اینگونه تشریح می‌کند: از آنجاییکه جامعه شناسی پزشکی حوزه ای کاربردی است، پس بر جامعه شناسان است که ارزش خود را با حل مشکلات و با تولید محصولی که در نهایت یک نفع کاربردی مشخص برای مشتریانشان – پزشکان و متخصصان – دارد، نشان دهند. (Coe;1970) و الیوت فریدسون آن را اینگونه بیان می‌کند: جامعه شناسی پزشکی بیشتر بر موضوعاتی تمرکز می‌کند که برای خود متخصصان پزشکی مساله است، بدون اینکه به سرمنشا مشکل بپردازند. به علاوه حتی زمانی که مطالعات را بر خود فعالان بهداشت متمرکزکرده اند، آنگونه که خود از مشکلات آن ها برداشت کرده اند و تطبیق داده اند به فعالیت پرداختند. فریدسن این نظرها را به وسیله داده هایی که از پرسشنامه ها بدست آورده است ابراز می‌کند و آن را یکی از مشکلات شغلی جامعه شناسان در تمام زمینه‌های فعلی معرفی می‌کند. جولیس روث به عنوان جامعه شناس این نوع شناسایی را «سوگیری مدیریتی» می‌نامد و در مطالعه ای که در بیمارستان تی بی انجام داده است، نشان می‌دهد که چگونه جامعه شناسان به طور ناخودآگاه مسائل را از نظرگاه پرسنل پزشکی در نظر می‌گیرند. سوال رایجی که معمولاً از سوی عالمان اجتماعی مطرح می‌شود این است که چرا بیماران، بیمارستان را بدون عمل به تجویزات پزشکی ترک می‌کنند؟ اینکه این سوال به این صورت مطرح گشته و نه به صورت آنکه چرا بیماران در بیمارستان می‌مانند؟ نشان می‌دهد که آن ها مسائل را از منظر کارکنان و نه بیماران می‌بینند. همچنین روث اضافه می‌کند: متأسفانه عالمان اجتماعی دیدگاه اقتدار پزشکی را به عنوان الگو پذیرفته اند و از آن به عنوان نقطه مرجع در مطالعات و تحقیقات خود استفاده می‌کنند. عالم اجتماعی که زارعان اجاره نشین، تعلیم و تربیت و روابط خانوادگی را مورد مطالعه قرار می‌دهد به این موضوع توجه نمی کند که به صاحب زمین ها، مدیران مدرسه و یا والدین اجازه بدهد که درباره مشکلاتشان ابراز نظر بکنند. اما به عقیده روث او نباید ارزش ها، مسائل و مشکلات پزشکان و یا بیمارستان و مسئولان مرکز بهداشت را به عنوان مرجع و الگو در حین انجام مطالعات در نظر بگیرد. تقابلی که البته من آنرا گرایش می‌نامم - جامعه شناسان با گرایش مدیریتی و مردم شناسان با گرایش بیمار - توسط گراسر به خوبی بیان شده است. او می‌نویسد:
گاهی اوقات در میان عالمان اجتماعی به رابطه بین پزشک و بیمار توجه شده است. اختلاف طبقاتی بین بیمار و پزشک بر سطح رابطه آن ها تأثیر می‌گذارد. معمولاً بیماران کم سوادتر در برقراری ارتباط با پزشکانشان بیشتر دچار مشکل می‌شوند، گزارشات کمتری ارائه می‌دهند و در نتیجه نسبت به بیماران طبقه اجتماعی بالاتر دستورالعمل‌های کمتری جهت انجام مراقبت‌های لازم در منزل دریافت می‌کنند. من این عبارت را اینگونه تعبیر می‌کنم که مسئولیت ناتوانی در برقراری ارتباط با پزشک برعهده بیمار است. اما، در مقابل با توضیحاتی که ماگارت کلارک درباره مشکلات پزشکی امریکایی - مکزیکی ها در کالیفرنیا ارائه کرده ما می‌بینیم که چگونه پیشینه فرهنگی بیمار مشکلاتی را بر استفاده بهینه او از امکانات پزشکی معاصر امریکا تأثیر می‌گذارد. توجه خوانندگان به خود بیمار و نه پزشک متمرکز شده است.

روش شناسی

اکثر جامعه شناسان پزشکی از تحقیقات پیمایشی به عنوان روش اصلی خود استفاده می‌کنند و آن را با اطلاعات آماری و کمی بسط می‌دهند. اما با این حال،هرگاه کل سیستم به ویژه بیمارستان ها مورد بررسی قرار می‌گیرند، جامعه شناسان پزشکی بیش از دیگر گرایش‌های جامعه شناسی در روش‌های تحقیقشان به انسان شناسی نزدیک ترند. بدنه تحقیقات انسان شناسی پزشکی بر اساس یک دیدگاه کل نگر است که سلامت و بیماری را در بستری از موقعیت‌های فرهنگی دنبال می‌کند. مانند دیگر تحقیقات انسان شناسانه، مشاهده مشارکتی با تأکید بر داده‌های کیفی، پربازده ترین روش انجام تحقیقات است. با اینکه آن ها در بسیاری از موضوعات مشترک هستند اما مسیر اصلی و تخصصی انسان شناسان و جامعه شناسان پزشکی در رویکردشان به مسائل، نحوه جمع آوری داده و نتایج به دست آمده مشهود است. به طور مثال، در رابطه پزشک و بیمار، جامعه شناس به تمایزهای جایگاه اجتماعی، نقش بیمار و شاید بیماری به شکل کج رفتاری توجه می‌کند. در مقابل انسان شناس در تمایز پزشک و بیمار، به جای تمایزهای اجتماعی بیشتر به تفاوت‌های فرهنگی توجه می‌کند و بر مسائل ارتباطی و ادارکی و به انتظارات نقشی متفاوت که از زمینه‌های فرهنگی متفاوت ریشه می‌گیرد، تأکید می‌کند.
البته هردو روش معتبر و مهم هستند. از مجموع دستاوردهای آن ها ما بیش از هرکدام به تنهایی اطلاعات کسب می‌کنیم. از آنجایی که ما سوالات متفاوتی را مطرح می‌کنیم، داده‌های متفاوتی را جمع آوری می‌کنیم و به نتایجی می‌رسیم که در پیش داوری‌های تخصصی مان منعکس می‌شود. بنابراین با استفاده از دستاوردهای این دو حوزه درک نهایی ما از پزشکی ومسائل بهداشتی غنی تر و گسترده تر خواهد بود.
همچنین شیرین احمد نیا مدیر گروه جامعه‌شناسی پزشکی در خصوص روش‌های پژوهشی به کار رفته در این گرایش جامعه شناسی بر این عقیده است که مانند سایر شاخه‌های جامعه‌شناسی، محدودیت خاصی در زمینه استفاده از روش‌های مختلف معمول در چارچوب علوم اجتماعی و انسانی برای زیر رشته جامعه‌شناسی پزشکی یا شاخه‌های نزدیک آن وجود ندارد. با این حال به نظر می‌رسد سه مورد روش‌های تحقیق بررسی پیمایشی، مشاهده مشارکتی و تحلیل داده‌های ثانویه عملاً بیشترین کاربرد را در تحقیقات این زیر رشته جامعه‌شناسی دارا هستند.
کتابنامه
- محسنی، منوچهر، (1379)، جامعه شناسی پزشکی و بهداشت، تهران، انتشارات طهوری.
- آرمسترانگ، دیوید، (1372)، جامعه شناسی پزشکی، احمد خزاعی و محمد توکل، تهران، انتشارات دانشگاه صنعتی شریف.
- ریتزر، جورج، (1374)، نظریه جامعهشناسی در دوران معاصر، محسن ثلاثی، تهران، علمی.
- جواهری، فاطمه، (1384)، دلالت‌های حرفه پزشکی برای نظم جامعه، مجله جامعه شناسی ایران، دوره ششم، شماره 2، ص 72-45.
- فاستر، جرج، (1974)، انسان شناسی و جامعه شناسی پزشکی، ترجمه ی تركان عيني زاده.
- جامعه‌شناسی پزشکی گذشته، حال، آینده، (گزارش نخستین نشست گروه جامعه‌شناسی پزشکی و سلامت).
- مسعود نیا، ابراهیم، (1392)، درآمدی بر جامعه شناسی پزشکی، دانشیار جامعه شناسی پزشکی دانشگاه یزد.
- آدام، فیلیپ و هرتسلیک، کلودین، (1385)، جامعه شناسی بیماری و پزشکی، مترجم لورنس دنیا کتبی، تهران، نشر نی.



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط