تسخير ايران به دست سلجوقيان

طغرل بيگ پس از رفع تهديد غزنويان با نظم و ترتيب تمام پيشروي مي کرد. نخست گرگان را که از لحاظ داخلي متشنج بود تصرف نمود و مرداويچ ابن بشو ( باسو ) هم پيمان خود را در جنب انوشيروان بن منوچهر به فرمانروايي آنجا
دوشنبه، 4 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تسخير ايران به دست سلجوقيان
تسخير ايران به دست سلجوقيان

 

نويسنده: برتولد اشپولر
مترجم: جواد فلاطوري



 

طغرل بيگ پس از رفع تهديد غزنويان با نظم و ترتيب تمام پيشروي مي کرد. نخست گرگان را که از لحاظ داخلي متشنج بود تصرف نمود و مرداويچ ابن بشو ( باسو ) هم پيمان خود را در جنب انوشيروان بن منوچهر به فرمانروايي آنجا منصوب کرد. اين هر دو، به شرط پرداخت صد هزار ( ويا بنا به قولي پنجاه هزار ) دينار خراج ساليانه، و به شرط ذکر نام امير سلجوقي ( 1 ) در خطبه، مشترکاً در آن جا حکومت مي کردند. متعاقب اين امور طغرل بيگ در اوضاع خوارزم به مداخله پرداخت تا وضع خود را براي پيشروي بيشتري تأمين نمايد. فرمانرواي جندر شاه ملک که از طرف غزنويان در آنجا منصوب شده بود با اموال و ذخاير خويش تامکران گريخت، اما بعداً به دست يکي از شاهزادگان سلجوقي اسير گرديد و در اختيار داود برادر طغرل بيگ گذاشته شد. ( 2 )
در اين هنگام راهي که در امتداد جاده ي تجارتي قديم ( يعني « جاده ي ابريشم » ) آسيا را به طرف غرب قطع مي کرد و ابتدا به جانب وي مي رفت، آزاد شده بود. از همين راه نيز عموي طغرل بيگ يعني ابراهيم ينال ( 3 ) که بيهوده مي کوشيد تا در همدان بر ضد ابوکاليجار، گرشاسب پسر علاء الدوله، خود را مستقر سازد ( 4 ) به استقبال طغرل بيگ آمد ( ابوکاليجار بعد از مرگ پدرش علاء الدوله يعني « ابن کاکويه » - 8/31 تا 29/ 9/ 1041 ميلادي برابر با محرم 433 هجري پس از نزاع و کشمکش طولاني، بر سر ارث پدر، با برادرش ظهير الدين ابو منصور فرامرز - در اصفهان - و نيز با ديگران، همدان را به تصرف در آورده بود. ) ( 5 )
طغرل بيگ به اتفاق برادرش ري را تصرف کرد و از آنجا غنايم بسيار به چنگ آورد و اطاعت قزوين را به شرط پرداخت 80000 دينار پذيرفت و چند تن از رهبران مستقل غز را به عقد قرارداد، و فرمانرواي ديلم و همچنين « سلار » ( 6 ) طارم را به اطاعت خويش، و سرانجام گرشاسب را به تخليه ي همدان و به قبول حکومت ري ناگزير ساخت. گرشاسب در اين جا ( بدون اينکه سپاهي مخصوص به خود داشته باشد ) مستقيماً تحت نظارت سلجوقيان قرار داشت، و از اين جهت ديگر خطري از جانب او متصوّر نبود. ( 7 ) در اين ميان ابراهيم ينال سيستان را مسخّر کرد و به کرمان که در تصرف ابو کاليجار بويهي بود حمله نمود ( 8 ) ، ولي حمله ي ينال از طرف ديلميان مقيم آنجا که اندکي قبل از آن ( 1041/1042 ميلادي مطابق 433 هجري ) نيز از اين محل عمان عربي ( 9 ) را به تصرف در آورده بودند، دفع شد. ( 10 )

با وقوع اين حادثه براي نخستين بار تصادمي مستقيم ميان آل بويه و سلجوقيان به وقوع پيوست؛ ولي چون ابوکاليجار بويهي در اثر قبول ميراث عمويِ پُر از دشمن خويش جلال الدوله در بين النهرين ( 11 ) و به سبب کشمکش با فرامرز ( 12 ) در اصفهان آنچنان مشغول بود که نمي توانست به طور جدي درباره ي دفع مهاجمان ترک بينديشد. زيان بسياري به خاندان وي وارد آمد، و به نيستي گراييد؛ همانطوري که سلسله هاي ديگر هم که در شرايط و اوضاع مشابه ايشان، خطرات تهديد کننده ي قشون منظم و پيش رو صحرا نشينان را جدي تلقي نمي کردند، به نيستي گراييدند. بدين طريق راه تصرف مجدّد همدان که در آنجا گرشاسب دوباره براي مدت کوتاهي حکومت خود را تثبيت کرده بود، براي ابراهيم ينال گشوده گشت و گرشاسب ناچار به کردهاي جوزقان پناهنده شد. ( 13 )

همين امر سبب شد که توجه سلجوقيان به کردها معطوف گردد، و اگر چه حمله به اين کردان تا وقتي در منطقه ي کوهستاني خود بودند مشکل بود ولي کردان نيز در اثر جنگهاي گذشته ي ابوالشوک، حسام الدوله ي فارس ( 14 ) فرمانرواي قرميسين بعداً کرمانشاه ( 15 ) با برادرش ابوالماجد مهلهل بر سر خُلنگان ( 16 ) ( 7/25 تا 8/23 سال 1039 ميلادي برابر با ذو القعده ي 430 هجري ) ( 17 ) و شهرزور ( 18 )، و همچنين بر اثر جنگهايي با علاء الدوله ( 1040/1041 ميلادي برابر با 432 هجري ) ( 19 )
بسيار ضعيف شده بودند. از اين رو سلجوقيان توانستند بدون زحمت زيادي دينور را تسخير نموده و ابوالشوک را از قرميسين به حلوان برانند و مقّر حکومتش را که خود او تخليه کرده، ولي ديلميان و کردهاي باقي مانده در آنجا از آن دفاع مي کردند، پس از محاصره ي طولاني در 1/12 تا 2/10 سال 1046 ميلادي ( مطابق رجب 437 هجري ) مسخر گردند و ماههاي بعد صيمره را نيز به تصرف در آوردند. تازه پس از آنکه در دهم مارس 1046 ميلادي ( اواخر شعبان 437 هجري ) حلوان که از طرف اهالي تخليه شده بود به دست ابراهيم افتاد و قسمتي از قشون غز تا خانقين، يعني داخل بين النهرين پيشروي نمود ( نظير اين عمل را سالهاي قبل نيز قبائلي که هنوز تحت فرمانروايي سلجوقيان نبودند در حوالي موصل انجام دادند ) ( 20 )، ابوکاليجار بويهي تصميم به دفاع گرفت. هر چند در 7/19 تا 17/ 8/ 1045ميلادي ( برابر با محرم 437 هجري ) فرامرز در اصفهان دوباره به اطاعت ابوکاليجار در آمده بود، و اگر چه وي در خوزستان قدرت مساعدي به دست آورده بود ( 21 ) و هر چند برادران کرد متخاصم يعني ابوالشوک و مهلهل با يکديگر آشتي کرده بودند، با اين همه به هيچ وجه حمله ي قطعي به دشمن صورت نگرفت، بلکه تنها منطقه ي کوهستاني کردها از دست غزها آزاد گشت. اين سستي بخصوص بعداً که پس از مرگ ابوالشوک ( در دهم آوريل 1046 ميلادي برابر با 30 رمضان 437 هجري ) کشمکش بر سر ميراث او ميان برادرش مهلهل ( که با همسر ابوالشوک ازدواج کرده بود ) و پسرش سُعدا بر پا گشت و به تسخير مجدد کرمانشاه و دينور به نفع مهلهل منجر شد، شگفت انگيزتر بود: چه اينکه سُعدا پس از اين شکست فوراً از ابراهيم ينال کمک خواست ( 9/5 تا 10/4 سال 1046 ميلادي برابر ربيع الاول 438 هجري ) ( 22 ).
غزها نيز به عنوان طرفداران وي در اين کشمکش شرکت نموده، از او حمايت کردند، ولي با اين وصف مهلهل و برادرش سُرخاب در جنگ بر سر حلوان و جلگه ي ماهدشت ( واقع در جنوب شرقي حلوان ) سرانجام بر سُعدا و ياران ( 23 ) غز وي غلبه کردند. نهايت اينکه اين موفقيت، در اثر طغيان طوايف کرد ولي بر ضد سرخاب، دوباره بي اثر شد : زيرا سعدا در نتيجه ي طغيان مزبور آزاد گرديد، در حالي که عموي او سرخاب به اسارت سلجوقيان ماند ( 24 )؛ اما از طرف ديگر هنگامي که اصفهان تحت فرمانروايي فرامرز در حال محاصره پايداري مي کرد و فقط وي اجازه داد که نام طغرل بيگ را در خطبه ذکر کنند ( 25 ) ابراهيم ينال توانست پس از عقد قرارداد صلح با ابو کاليجار ( 9/25 تا 10/23 سال 1047 ميلادي مطابق ربيع الثاني 439 هجري ) که در نتيجه ي از دست دادن 12 هزار اسب در اصفهان کاملاً ضعيف شده بود، قلعه ي کَنگوَر ( کِنکوَر ) را در آن ساخلويِ گرشاسب ( اميرهمدان ) بود تصرف نمايد ( 11/23 تا 12/21 سال 1047 ميلادي مطابق جمادي الاخري 439 هجري ). علاوه بر اين ابراهيم موفق شد پس از جنگهاي طولاني و سرسختي فلاع بسياري از کردستان را تصاحب نموده و سرخاب و سعدا را به فرار به سمت بين النهرين مجبور کند، در حالي که مهلهل باز به زودي توانست حکومت خود را در شهرزور مستقر سازد ( 1048/1049 ميلادي برابر با 440 هجري ) ( 26 ). سرانجام پيشروي کوتاه غزها تا نزديک بغداد، به خليفه و سروران بويهي او اهميت و جدي بودن وضع را، با وجود قراردادي که اندکي قبل از اين وقايع منعقد ساخته بودند ( 27 ) نشان داد.
مرگ ابوکاليجار بويهي در سن چهل سالگي ( سال قمري ) در روز 15 اکتبر 1048 ( چهارم جمادي الاولي 440 هجري ) هنگام اردوکشي، در شهر جناب در کرمان ( 28 ) کار سلجوقيان را آسان نمود. يعني به زودي جنگ برادر کشي ميان پسران وي، ابو منصور پولادستون ( فولادُستون ) ( 29 )، و ابونصر خسرو پيروز، الملک الرحيم، وارث بين النهرين، به پاگشت. اين جنگها باعث شد که فارس و مخصوصاً پايتخت آن شيراز ( 3/9 تا 6/ 4 /1049 ميلادي برابر شوال 440 هجري؛ و 8/3 تا 9/1 سال 1049 ميلادي برابر ربيع الاول 441 هجري؛ و تابستان 1051؛ و 1/6 تا 4/ 2/ 1052 رمضان 443 هجري ) و همچنين اهواز ( 3/27 تا 4/25 سال 1050 ميلادي برابر ذوالقعده ي 441 هجري و 8/23 تا 9/20 سال 1050 ميلادي برابر با ربيع الثاني 442 هجري ) و مانند آن دو منطقه نيز رامهرمز مکرر دست بدست بگردد، بديهي است که اختلافات و تضادهاي بسيار ميان ترکان فارسي و بغدادي و همچنين ميان ترکان و ديلميان در اين باره تأثير بسزائي داشت. ( 30 )
سرانجام پولادستون از اصطخر طغرل بيگ را به مدد خواست. طغرل بيگ نيز در اين بين با ابراهيم ينال اختلاف پيدا کرد و فرماندهي اين ناحيه را از او گرفته ( 31 ) و سپس بعد از محاصره ي يکساله در تابستان سال 1051 ميلادي اصفهان را تسخير کرد و فرمانده آنجا ابو منصور فرامرز بن علاء الدوله را در يزد متوطن نمود، ( 32 ) در حالي که برادر زاده ي وي آلپ ارسلان بن داود سرانجام توانست فسا ( پسا ) و فارس را به تصرف در آورد ( 9/21 تا 10/20 سال 1050ميلادي برابر جمادي الاولي 442هجري ) ( 33 )؛ بدين ترتيب سپاه سلجوقي به جنوب غربي شيراز رسيد، در صورتي که وضع بويهيان چنين بود که : در ميان دسته هاي ( بخصوص ترکان ) سپاه الملک الرحيم به طور عمومي جنبشي مبني بر تفرقه و جدايي ديده مي شد، و فقط ديلمياني که در اهواز بودند و عده اي از ترکهاي بغداد ( که با ترکهاي ديگر دشمني داشتند ) وفادار فرمانرواي بويهي ماندند، تا اينکه الملک الرحيم سرانجام در روز نهم سپتامبر 1051 ميلادي ( آخر ربيع الثاني 433 هجري ) از انقلابيون در حوالي اهواز شکست خورد و به واسط عقب نشيني کرد. ( 34 ) از طرف ديگر گرشاسب به عنوان نماينده ي فولادستون حکومت اهواز را به دست گرفت، اما به زودي در گذشت ( 1051/1052 ميلادي مطابق 443 هجري ) ( 35 ).

هر چند در اين بين دوباره ملک الرحيم موفق شد که حکومت خود را در بين النهرين مستقر ساخته بصره را تسخير ( 36 ) و سُعدا را ناگزير به اطاعت ( 37 ) وارگان ( ارّجان ) را در 8/19 تا 17/ 9/ 1053 ميلادي ( جمادي الاولي 445 هجري ) تصرف نمايد ( 38 )؛ ولي در عين حال شيراز موقتاً در دست ابو منصور فولادستون که دستور خواندن خطبه به نام طغرل بيگ داده بود ( 39 ) باقي ماند. با اين وصف طغرل بيگ نتوانست از تصرف مجدد شيراز ( 40 ) ( 4/2 تا 5/1 سال 1055 ميلادي برابر محرم 447 هجري ) به دست الملک الرحيم که آنجا را مدت مديدي محاصره کرده بود جلوگيري نمايد؛ زيرا فرمانرواي سلجوقي به حمله و پيشروي ( آميخته با قساوت و بي رحمي بسيار ) يکي از دسته هاي سپاهش تا ارض روم و کرس ( 1049/1050 ميلادي ) ( 41 )، و به دفاع يکي از حملات غزنويان به خراسان ( 1053/1052 ميلادي ) ( 42 )، ولي قبل از هر چيز، به مطيع ساختن آذربايجان ( باقشوني که خود رهبري آن را داشت )، و به لشکرکشي به ارمنستان و محاصره ي بيهوده ي ملاز گرد ( منازکرد - منتزکيرت، واقع در شمال غربي و نزديک درياچه ي « وان » ) که از طرف بيزانس از آن دفاع مي شد، و همچنين به پيشروي به سوي مصب رود « چُرُخ » در درياي سياه ( سال 1054/1055 ) چنان سرگرم بود که ديگر نمي توانست در اوضاع جنوب ايران دخالت کند. ( 43 )

ولي در عوض، اردوکشي در قفقاز قطعيّت وضع طغرل را تعيين نمود، زيرا در آن هنگام که آل بويه با وجود تمام کشمکشهاي خانوادگي هنوز آن قدر قدرت داشت که از پيشروي سلجوقيان به سوي جنوب جلوگيري کند، فرمانرواي تبريز يعني ابو منصور و هسوذان بن محمّد روّادي و امير ديار بکر و سرانجام فرمانرواي تکريت در کنار دجله ( 44 ) به اطاعت طغرل بيگ فاتح، که فرستاده ي وي در دربار خليفه ( سال 1051/1052 ميلادي برابر 443 هجري ) بسيار دوستانه پذيرفته شده بود ( 45 )، در آمده بودند. بعلاوه در آن هنگام که ترکان بغدادي هنوز با بساسيري سرکش - ساکن جنوب بين النهرين - که مزاحمت بسياري براي خليفه و آل بويه فراهم آورده بود و حتي در نظر داشت به زودي به اطاعت فاطميان اسماعيلي در آيد، در زد وخورد بودند ( 46 ) طغرل بيگ توانست در روز 18 دسامبر 1055 ميلادي ( 25 رمضان 447 هجري ) - بر خلاف جهت حمله ي آل بويه در صدو ده سال پيش، يعني از طرف شمال - وارد بغداد شود و خليفه را از قيد اطاعت فرمانرواي کل بويهي شيعي نجات بخشد. ( 47 ) الملک الرحيم به زودي ( 1056 ميلادي ) به اسارت افتاد و در سال 1058 ميلادي ( 450 هجري ) در زندان ري در گذشت. پولادستون نيز در سال 1056 ميلادي در زندان فضلويه طاغي وفات يافت و در نتيجه آخرين بقاياي قدرت آل بويه از ميان بر چيده گشت.
اگر اکنون به سرنوشت ايران در قرون گذشته اجمالاً نظر بيفکنيم، آنچه به طور کلي و عمومي - مخصوصاً در قرن دهم و آغاز قرن يازدهم ميلادي برابر قرون چهارم و پنجم هجري - در تمام ايران به چشم مي خورد، عبارت است از غلبه و غارت و دست بدست گشتن پي در پي شهرها و اراضي اين کشور، که در اثر جنگها و زور آزماييهاي تقريباً محلّي و دنباله دار ناشي از هرج و مرج آشفته، به وقوع پيوسته بود. به طوري که تنها دوره ي آرامش مغرب و جنوب ايران را بايد ( پس از فاصله ي وحشتناکِ - بي سرپرستي، ميان سقوط قدرت عظيم صفاريان در سال 900 ميلادي - برابر 288 هجري - و استقرار حکومت آل بويه در سالهاي 934/935 ميلادي برابر 323 هجري ) مدت حکومت عضد الدوله ي ديلمي 949 تا 983 برابر 338 تا 372 )، و زمان آرامش مشرق ايران ( خراسان ) را هنگام رونق حکومت سامانيان، به شمار آورد. در صورتي که از آن زمان به بعد حتي آل بويه و غزنويان هم نتوانستند سرزمين اصيل ايران را براي مدتي کوتاه يا لااقل در محلي معيّن هم که شده در آرامش نگه دارند تا چه رسد به آن همه سلسله هاي کوچک محلّي که هرگز قادر به چنين امري نبودند.
اين وقايع و حقايق نشان مي دهد که ايرانيان در آن موقع پس از تحمّل آن همه رنجها و خونريزيها ديگر توانايي اين را نداشتند که خود سرنوشت سياسي خويش را در دست گرفته، سراسر کشور را متحد سازند و در نتيجه شرايط لازم را براي ايجاد تکامل و پيشرفت وسيعي در مورد فلاحت و تجارت و صناعت و علم و هنر ايران فراهم آورند. از اين رو جاي تعجب نيست که دوران حکومت سلجوقيانِ ( ترکِ ) بيگانه را، معاصران آنان و هم مردم قرون بعد به عنوان دوران نجات از کشمکشهاي دايمي و رهايي از ويراني ها و خونريزي هايِ ظالمانه و بي نتيجه تلقي مي کنند. واقعاً هم نيمه ي دوم قرن يازدهم ميلادي ( قرن پنجم هجري ) يعني زمان دوره ي فرمانروايي طغرل بيگ ( وفات 1063 برابر 455 هجري ) و آلپ ارسلان ( 1036/1072 ميلادي برابر 445-465 هجري ) و ملک شاه ( 1072/1092 ميلادي برابر 465 تا 485 هجري ) و مخصوصاً هنگام صدارت وزير بلند پايه ي آنها خواجه نظام الملک که بحق تا امروز شهرت عظيمي دارد، دوره ي استراحت و رونق حقيقي ايران ( همچنين بين النهرين ) بوده است. بخصوص از آن رو که سلجوقيان خيلي سريع تمدن ايراني را پذيرفتند ( 48 ) و بدين وسيله راه سيادت خاندانهاي خارجي را که بعد از آنان ايران را تصاحب نمودند و با پذيرفتن فرهنگ آن سرزمين، پيوسته ادوار مرفهي از لحاظ معنوي و مادي به وجود آوردند، گشودند.

پي‌نوشت‌ها:

1- ابن الاثير، ج9، ص 172؛ و نيز: Justi,Namb. 194r ( Nr. 2 ) ;Ross,Dyn. 210.
2- ابن الاثير، ج9، ص 175 و نيز:
Barthold,Turk,304; Siddiqi II 390-393 Mehmet Altay Koymen : Buyuk Selcuklu Imparatorlugu nun Kurulusu I. II,in AUDTGFD XV/1-3 ( 1957 ) ,S,97-191;XV/4,S. 1-107. Mehmet Altay Kogmen : Buyuk Selcuklu Imparatorlugu trihi I. I, AUDTCFD VIII/4;II: Ankara 1954.
3- نسب وي به روشني نقل نشد است، رجوع کنيد به : Cahen 58. ( تاريخ ابن اثير در اغلب موارد ابراهيم را برادر طغرل مي نامد، ولي در ضمن وقايع سال 434 او را پسر عموي طغرل به حساب مي آورد. م ).
4- ابن الاثير، ج9، ص 133 و 175؛ ونيز : Michael 568-574;-Justi,Namb. 161r ( Nr. 4 ) = 153 lks ( Nr. 5 ) ;Miles,Kakw. S. 102.
5- ابن الاثير، ج9، ص 171؛ Browne,Isf. 667. Justi,Namb. S. 90r- ( Nr. 4 ).
6- سلار ظاهراً لهجه اي است از کلمه ي سالار ( سردار : Ross. Dyn. 214,Anm. 4.
7- العراضه في حکايات السلجوقيه ( فهرست : 165 )، ص 296؛ راوندي ( راحه الصدور ) ، ص 104؛ ابن الاثير، ج9، ص 175 به بعد، در مورد سلاريان رجوع کنيد به : کسروي ( شهرياران گمنام )، ج1، صفحات 49 تا 54؛ و نيز Ross,Dyn. 213,220.
8- بنابر قول منابع ديگر حمله ي مذکور، توسط سردار ديگري صورت گرفته است، نه به وسيله ي وي.
9- ابن الاثير، ج9، ص 173.
10- ابن الاثير، ج9، ص 176- در اين جا داستان هاي پهلواني عجيبي نقل مي شود مثل اينکه يکي از غزها با يک ضربت شمشير دو شقه شده است : اين طرح داستاني را Ludwig Uhland در شعر خود « Schwabens triche » به کار برده است و بعداً نيز داستاني مناسب با آن از طرف Michael Choniates نقل شده است. رجوع کنيد به : Spies,or. S. 17 mit Anm. 15.
11- ابن الاثير، ج9، ص 178 و 181.
12- ابن الاثير، ج9، ص 179.
13- ابن الاثير، ج9، ص 181 به بعد- ضمن شمارش قبايل کردان در مقاله ي ممتاز تحت عنوان « کردان » از Vladimir Minorsky در ( E I,II 1212-1237 ) نام اين قبيله، در صفحه ي 1219 طرف چپ به ميان مي آيد.
14- رجوع شود به : Zambaur 212.
15- رجوع شود به : Le Strange,Lands 196f.
16- خانلنجان؛ در قسمت بالاي رودخانه ي زاينده رود در طرف مشرق اصفهان، رجوع شود به : Le Strange,Lands 206f.
17- ابن الاثير، ج9، ص 160.
18- ابن الاثير، ج9، ص 162 و 177 ( دو دفعه : 1040/1041 = 432 هجري و 1042/1043= 434 هجري ).
19- ابن الاثير، ج9، ص 170.
20- رجوع کنيد به : Matth. 80-82.
21- ابن الاثير، ج9، ص 182.
22- ابن الاثير، ج9، ص 182 به بعد.
23- مرجع سابق، ص 183 به بعد.
24- ابن الاثير، ج9، ص 184 به بعد.
25- مرجع سابق، ص 184.
26- مرجع سابق، ص 187.
27- مرجع سابق، ص 185 به بعد.
28- مرجع سابق، ص 188؛ زرکوب ( شيراز نامه )، ص 37؛ و نيز : Clement Huart,E I,I 100f.
29- رجوع کنيد به : Justi,Namb. 255r.
30- ابن الاثير، ج9، صفحات 189 تا 191 و 193 به بعد و 197 به بعد.
31- مرجع سابق، ص 192.
32- مرجع سابق، 194.
33- مرجع سابق 195.
34- مرجع سابق 199.
35- مرجع سابق 200.
36- مرجع سابق 204. و نيز Karl V. Zettersteen in der E I,II 1051 ( s. v. Khusraw Firuz ) ;Harold Bowen im JRAS 1929,S. 225-245.
37- ابن الاثير، ج9، ص 204، 206.
38- ابن الاثير، ج9، ص 205.
39- تاريخ سيستان، ص 372 به بعد؛ ابن الاثير، ج9، ص206.
40- ابن الاثير، ج9، ص 210.
41- کسروي ( شهرياران گمنام )، ج2، صفحات 95 تا 98؛ و نيز: Arist,B 268-282,285fi Thomas Arc. 249f. i Matth. 83-88.
42- ابن الاثير، ج9، ص 202.
43- ابن الاثير، ج9، ص 207 و نيز Arist. B 289-300;k,ars,lis choverba 209-217;Brosset,Add 58f,;byz. Berichte ebd. 222-226;Matth. 98-102;-V. F. Buchner in der E I,III 220.
44- ابن الاثير، ج9، ص 207 به بعد.
45- مرجع سابق، ص 200.
46- ابن الاثير، ج9، ص 211.
47- العراضه في حکايات السلجوقيه ( فهرست : 165 ) ص 297- راوندي ( راحه الصدور )، ص 105 به بعد؛ الحسيني ( اخبار الدوله السلجوقيه، ترجمه ي ترکي، فهرست: 131 )، صفحات 13 تا 16؛ البنداري ( سلجوقيان، فهرست : 133 ) ص 10.
48- سياست نامه، ص 40.

منبع مقاله :
اشپولر، برتولد؛ (1386)، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي ( جلد اول )، جواد فلاطوري، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ هفتم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط