فروش: بخش پنهان بازار (1)

ارائه ي توليدات تقلبي يكي از اقدامات معمول براي فريب مردم است. و براي اين كار دليل خوبي هم وجود دارد، زيرا چنانچه قانون اصلي سرمايه داري خريد ارزان و فروش گران باشد، آنگاه مي توان فهميد چرا تقلب در توليدات تا اين حد
دوشنبه، 4 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فروش: بخش پنهان بازار (1)
 فروش: بخش پنهان بازار (1)

 

نويسنده: پل بلومبرگ
مترجم: مؤسسه خط ممتد انديشه



 

تقلب در كالاها

اجناس به ندرت همان چيزي هستند كه به نظر مي رسند،
شير بدون چربي به جاي شيري پرچرب عرضه مي شود؛
چرم نامرغوب به جاي چرم مارك دار فروخته مي شود؛
پر زاغ به جاي پر طاووس معرفي مي شود.
و. اس. گيلبرت (1) ، اچ. ام. اس. پينافوره (2)
ارائه ي توليدات تقلبي يكي از اقدامات معمول براي فريب مردم است. و براي اين كار دليل خوبي هم وجود دارد، زيرا چنانچه قانون اصلي سرمايه داري خريد ارزان و فروش گران باشد، آنگاه مي توان فهميد چرا تقلب در توليدات تا اين حد گسترده و شايع است؛ اين كار به فروشنده اجازه مي دهد يك طرف معادله را به نفع خود تغيير دهد و خريدي بسيار ارزان تر از آنچه ممكن است، داشته باشد.
برخلاف آن پيرمرد فروشنده ي روغن مار كه با تكبر به فروشندگان ساده لوح خود اعلام مي كرد كه كالايش « صد در صد تقلبي است »، امروزه فروشندگان درباره ي تقلبي بودن كالاهايشان چيزي نمي گويند. با اين حال ارائه ي كالاهاي تقلبي ادامه پيدا مي كند و اگرچه به صورت پنهاني، اما توليدات زيادي با به كارگيري روش هايي خلاقانه به صورت تقلبي ساخته مي شوند. راويان به نمونه هاي زيادي از اين آبتكارات بشري براي فريب ديگران اشاره كرده اند.

آب، آبي كه همه جا هست ( و ديگر تقلب هاي مربوط به مايعات )

آب ماهيتاً ماده ي مناسبي براي تقلب است - در واقع يك معناي خود اين واژه در صيغه ي فعل [ آب بستن ]، تقلب كردن است. از آب براي تقلب در بيشتر محصولات استفاده مي شود و در واقع ويژگي هايي دارد كه كاملاً به كار توليد محصولات تقلبي مي آيد. حتي گاهي از آب براي ارائه ي آب تقلبي استفاده مي شود. آشپزي كه در يك مغازه ي ساندويچ فروشي كار مي كرد، توضيح مي دهد: « فروشنده اي از طرف يك كارخانه ي توليد آب معدني آمد و با رئيسم صحبت كرد تا بطري هاي آب معدني اين شركت را به عنوان يك نوشيدني بدون الكل به مشتريان ارائه دهند. ابتدا رئيس اين پيشنهاد را رد كرد اما بعد تصميم گرفت تا اين پيشنهاد را عملي كند. در كمال تعجب آب معدني ها مورد استقبال مردم قرار گرفت. به طوري كه براي يك بطري آب معدني 280 سي سي 55 سنت پرداخت مي كردند ». اما كارگر در ادامه توضيح مي دهد كه رئيس به دنبال سود بيشتر، ايده اي به ذهنش مي رسد: « رئيسم با توزيع كننده آب معدني ساخت و پاخت كرد و از آن به بعد فقط بطري هاي خالي سفارش مي داد. باورش سخت است، اما اين بطري هاي خالي را با آب شير پر مي كرد و او واقعاً همين كار را مي كرد! با يك شلنگ پلاستيكي هر بطري را از آب شير پر مي كرد و حواسش بود كه برچسب روي شيشه خيس نشود. » (3)
كارمندي كه پشت پيشخوان يك اغذيه فروشي محلي كار مي كرد، حكايتي مشابه را درباره ي راز آب « وارداتي » آن مغازه بيان كرده است. وي مي نويسد، « در مغازه آب وارداتي فروخته مي شد. اما اين آب وارداتي در واقع آبي بود كه از شير آب واقع در پشت مغازه صادر مي شد. بدبختانه اين من بودم كه بايد بطري ها را پر كرده و پشت پنجره قرار مي دادم. بدين شكل مشتريان ما حتي آن هايي كه به اندازه ي بس ميرسون (4) [ مسئول سابق دپارتمان امور مصرف كنندگان شهر نيويورك ] با هوش بودند هم نمي توانستند تفاوت ميان اين دو نوع آب را تشخيص دهند. »
يك كارگر سوپرماركت نيز شاهد استفاده از آب شير به همان طريق بوده است؛ البته نه به صورت هميشگي، بلكه در مواقع مورد نياز. وي مي نويسد هنگامي كه بطري هاي آب معدني براي فروشگاه مي رسيد، بعضي از آن ها خالي بوده و « معمولاً اين بطري ها با آب معمولي پر مي شدند و به جاي آنكه آن ها را پس بفرستند، به قيمت يك بطري آب معدني سالم مي فروختند ». در صورت نياز آب را به محصولات ديگر هم اضافه مي كردند - مانند دهان شويه: « برخي از بطري هايي كه به طور كامل پر نشده بودند، با آب شير پر مي شدند و آن ها را در قفسه مي گذاشتند. يك مشتري هيچ وقت نمي فهميد چه اتفاقي افتاده است، مگر آنكه با چشمان خودش مي ديد. »
آب ظاهري دارد كه مي تواند به جاي بسياري از محصولات ديگر استفاده شود. پيشخدمتي كه در يك مؤسسه ي تهيه غذاي بسيار شيك در نيويورك كار مي كرد، تعريف مي كند كه مسئول آشپزخانه بارها از آب براي زياد كردن نوشيدني هاي مختلف در ليوان ها استفاده كرده است. به عنوان مثال اين پيشخدمت مي نويسد: « اگر سرآشپز در محاسبه ي ميزان سوپ لازم براي يك مهماني اشتباه مي كرد، از همان ماده ي جادويي استفاده مي كرد و آن را در ديگ مي ريخت و آن وقت سوپ لازم براي همه ي مهمانان مجلس فراهم مي شد. همين كار را با انواع سس ها و افزودني هاي غذايي هم انجام مي داد. و اين واقعاً جالب بود كه چطور يك شيشه سس كچاب چندين روز استفاده شده و تمام نمي شود. » كارگر يك سوپر ماركت كوچك كه به خاطر كيفيت گوشت هايش معروف است، تعريف مي كند كه آب استفاده اي ويژه در بخش فروش گوشت اين فروشگاه دارد. او مي نويسد: « يكي از ابزارهاي مهم در گوشت فروشي، شير آب است. با اين شير آب است كه زبان، گوشت نمك زده، گوشت دودي شده و ساير تكه هاي ريز و درشت گوشت ها بلافاصله سنگين تر از آن چيزي مي شوند كه قبلاً بوده اند.
داروخانه اي محلي واقع در كوينز (5) با مشكلي مشابه آنچه در مورد بطري هاي دهان شويه گفته شد، مواجه شده بود اما اين بار در مورد شيشه هاي ادكلن، حسابداري كه به مدت هشت ماه در آنجا كار مي كرد، تعريف مي كند كه گاهي مقداري از ادكلن ها تبخير شده و مغازه مي مانده است و شيشه هايي نصفه. اين مسئله اي خاص نبود؛ به كارمندان گفته شده بود كه دو شيشه را تبديل به يك شيشه كرده و در اين حالت كلاهي سر مشتري ها نمي رفت چرا كه آن ها در نهايت يك شيشه كامل ادكلن داشتند. اما در موقعيتي ديگر، راه حل خلاقانه ي ديگري به كار گرفته مي شد. وي مي نويسد: « زماني كه ما با شيشه هاي نصفه ادكلن كه از دو مارك مختلف بودند، روبرو مي شديم به هر طريق آن ها را با هم مخلوط مي كرديم و اين تركيب را به قيمت ادكلن گران تر مي فروختيم. مثلاً يك بار ما يك شيشه ادكلن Night in Tunisia را كه نصف آن باقي مانده بود، با ادكلن گران تر Paradise fragrance مخلوط كرديم و اين تركيب را به قيمت Paradise fragrance يعني با قيمت بالاتر فروختيم. »
بيشترين ميزان تقلب در انواع نوشيدني ها صورت مي گيرد. زيرا اين نوشيدني ها گران قيمت بوده و تقلب در آن ها بدون آنكه كسي متوجه شود، بسيار آسان است. كارگران گزارش مي دهند كه در اين زمينه تقلب گسترده اي صورت مي گيرد و در مؤسسات تهيه ي غذا و رستوران ها، نوشيدني هاي ارزان تر به جاي نوشيدني هاي گران تر فروخته مي شود. يكي از روش هاي مرسوم كه مردم نيز خيلي نسبت به آن مشكوك هستند، آن است كه نوشيدني هاي ارزان به جاي برندهاي گران فروخته مي شود. روش انجام اين كار ساده و مطمئن است. پيشخدمتي كه در يك مؤسسه ي تهيه ي غذا در نيويورك كار مي كرد، اين روش را با عباراتي ساده توضيح مي دهد: « مدير من نوشيدني هاي ارزان را تهيه مي كرد و سپس آن ها را در بطري هاي خالي نوشيدني هاي گران تر مي ريخت. »
در بسياري از كافه ها نيز صرف نظر از آنكه تا چه حد شيك و باكلاس باشند، از اين قبيل اقدامات انجام مي شود. پيشخدمتي كه در كافه ي گران قيمتي واقع در ساحل شرقي منهتن كار مي كرد، مي نويسد: « زماني كه شما يك نوشيدني ارزان سفارش مي دهيد، نوشيدني ارزان قيمت را دريافت مي كنيد و زماني كه يك نوشيدني گران سفارش مي دهيد، باز هم نوشيدني ارزان قيمت را مي نوشيد كه البته اين بار بايد پول بيشتري پرداخت كنيد. »
بسياري از رستوران ها نيز همين كار را انجام مي دهند. كارگري در رستوراني واقع در فرودگاه شمال شرقي تقلبي مشابه را گزارش مي دهد. وي چنين مي نويسد كه وقتي مشتري يك نوشيدني گران قيمت سفارش مي دهد، احتمالاً نوشيدني ارزان تري دريافت خواهد كرد. اگر مشتري بفهمد و اعتراض كند، متصدي رستوران « اظهار بي اطلاعي مي كند » و ادعا مي كند كه « سوءتفاهمي صورت گرفته است. »

ماهي هاي مشكوك

در غذاهاي دريايي به راحتي مي توان تقلب كرد و به آساني مي توان يك ماهي ارزان تر را به جاي يك ماهي گران تر فروخت، چرا كه انواع غذاهاي دريايي تقريباً شبيه به هم هستند و حتي مزه ي تقريباً مشابهي دارند، به گونه اي كه اكثر مشتري ها فريب مي خورند. زن جواني كه پشت پيشخوان يك مغازه ي ماهي فروشي محلي كار مي كرده، مهم ترين و مرسوم ترين تقلب هاي اين مغازه را فهرست بندي كرده است:
1. سالاد گوشت خرچنگ آماده در مغازه ي ما از تكه هاي خرد شده و منجمد هاليبوت (6) درست شده بود كه اول پخته مي شدند و دقيقاً همان مزه ي گوشت خرچنگ را داشتند؛
2. تكه هاي باقي مانده ي ماهي سفيد، اردك ماهي و خرچنگ جمع آوري مي شدند و در ژفيلته فيش (7) مورد استفاده قرار مي گرفتند؛
3. لابسترهاي جاهاي ديگر به عنوان لابسترهاي آفريقاي جنوبي فروخته مي شدند؛
4. فيله فلاندر به جاي فيله كفشك ماهي (8) فروخته مي شد.
5. ماهي قزل آلاي دانماركي منجمد را مي آوردند و وقتي از حالت انجماد خارج مي شد به جاي قزل آلاي رنگين كمان تازه آيداهو (9) مي فروختند.
6. تكه هاي يخ زده (هاليبوت، ماهي آزاد، كد (10) و... ) گرم مي شد و به عنوان ماهي تازه به فروش مي رفت.
وي نوشته ي خود را با بيان استدلال كارفرمايش درباره ي اين اقدامات به پايان مي برد: « اين ها تنها شيوه هايي است كه مردم درباره ي آن ها چيزي نمي دانند. اما اين روش ها ( از نظر صاحب مغازه ) واقعاً آن قدرها هم بد نيستند چرا كه [ بنابر ادعاي وي ] تمام مغازه هاي ماهي فروشي اين كارها را انجام مي دهند و در رقابت با ديگران بايد از اين روش ها استفاده كرد. »
رستوران ها براي تقلب در غذاهاي دريايي روش هاي خاص خود را دارند. پيشخدمتي كه در رستوراني ايتاليايي كار مي كند، طرز تهيه ي صدف پخته شده را شرح مي دهد. وي مي نويسد: « پيش غذاها در رستوران ما اغلب تقلبي هستند. مثلاً صدف پخته را بايد نان پخته ناميد. ابتدا صدف هاي تازه به تكه هاي بسيار كوچك تقسيم مي شوند و سپس با تكه هاي ريز نان مخلوط مي شوند و دوباره به پوسته هاي صدف برمي گردند. نسبت ميان صدف و نان مبهوت كننده است. تقريباً از يك صدف كامل براي تهيه ي شش صدف پخته استفاده مي شود. طبيعتاً زماني كه شما از ميزان كمي صدف استفاده مي كنيد و داخل صدف ها را تا اين حد با نان پر مي كنيد، پوسته ي صدف كم مي آوريد. به همين خاطر بعد از آنكه مردم صدف هاي پخته را خوردند، پيشخدمت ها ميز را تميز مي كنند و پوسته ها را به آشپزخانه برمي گردانند تا باز هم بارها و بارها مورد استفاده قرار گيرند. آن ها با نان بيشتري پر مي شوند و دوباره براي مشتري هاي ديگر سرو مي شوند ». پيشخدمت ديگري در رستوراني ديگر چنين داستاني را درباره ي پوسته هاي صدف ها تعريف كرد. وي گفت: خوشبختانه پوسته هاي صدف « از دست ظرف شور در امان » هستند.
فيله هاي لوح احضار (11) . پيشخدمتي كه مدت يك سال و نيم است در يك رستوران كوچك غذاهاي دريايي كار مي كرد، توضيح مي دهد كه وقتي مشتري ها فيله ي كفشك ماهي سفارش مي دهند، ممكن است چه اتفاقي بيفتد؛ سفارشي كه ممكن است به جاي آن فيله ي لوح احضار دريافت كنند.
« يكي از غذاهاي پرطرف دار رستوران ما غذاهاي سرخ شده به ويژه فيله ي فلاندر يا كفشك ماهي سرخ شده است. تفاوت در اين است كه كفشك ماهي كمي گران تر از فلاندر است. وقتي من دو مشتري دارم كه يكي فلاندر سفارش داده و ديگري كفشك ماهي، آنچه اتفاق مي افتد اين است كه آن دو نفر هر دو فلاندر دريافت مي كنند. چرا كه اين دو غذا خيلي شبيه به هم هستند و مزه ي تقريباً يكساني هم دارند و ما معمولاً فقط فيله ي فلاندر داريم، زماني كه سفارش آماده مي شود، من مي روم تا آن را بردارم و از آشپز مي پرسم كه كدام يك فلاندر است و كدام يك كفشك. سپس او رو به من مي چرخد، به سمت غذاها قدم مي زند، چشمانش را مي بندد، انگشتش را مي چرخاند و به طرف پيشخوان پايين مي آورد و با لبخندي مي گويد، فكر كنم اين فلاندر است و آن يكي كفشك و به كار خود ادامه مي دهد. » در اين رستوران تقلب ها و جابه جايي هاي ديگري هم صورت مي گيرد، اما پيشخدمت بيان مي كند كه: « مردم در اينجا به سفري طولاني برده نمي شوند، بلكه تنها به يك گردش مختصر و تماشايي مي روند. »

گوشت تك نفره

منوهاي رستوران اغلب تركيبي از واقعيت و تخيل هستند. سرآشپز يكي از رستوران هاي بزرگ زنجيره اي معناي واقعي برخي از اين گونه اصطلاحات در منوي رستورانش را « ترجمه »كرده است: « آب پرتقال طبيعي تازه » عموماً آب ميوه يخ زده است. « سيب زميني هاي سرخ كرده تازه » سيب زميني هاي يخ زده است. « كره » همان مارگارين است و « برگر گوشت گوساله » از سويا به اضافه چربي درست شده تا « ظاهري تازه داشته باشد ». بازرسان رستوران كه براي وزارت بهداشت شهر نيويورك كار مي كنند، اين تقلب ها را گزارش داده اند اما مسئولان اين وزارتخانه عنوان كرده اند كه اين ها موارد كم اهميتي است و آن ها مسئول موارد بهداشتي مهم تري هستند. (12)
اگرچه تقلب در ماهي عموماً آسان تر از تقلب در گوشت است، اما براساس آنچه راويان ما تعريف مي كنند، تقلب در گوشت هم غيرممكن نيست. كارگران زيادي تقلب در تهيه ي همبرگر را گزارش داده اند و پيشخدمتي كه به مدت چهار سال در رستوراني ايتاليايي كار كرده، نوشته است: « در بين ديگر تقلب ها و جابه جايي هاي موادغذايي، با چشمان خود ديدم كه تكه هاي گوشت گاو به جاي گوشت گوساله و به قيمت گوساله فروخته مي شدند، زيرا عده اي بودند كه اين اشتباه را مي كردند كه گوشت گوساله سفارش دهند. »
صندوق دار يك مغازه ي گوشت فروشي محلي عنوان مي كند كه گاهي تكه گوشت هاي ارزان تر، به جاي تكه گوشت هاي گران تر فروخته مي شدند. او مي نويسد: « مثلاً اگر ما مقداري گوشت گردن و شانه ي گاو داشتيم، قصاب آن را به شكل استيك شاهانه تكه تكه مي كرد و بعد از تمام شدن كار، هيچ كس نمي توانست بگويد كه چه تفاوتي بين آن دو وجود دارد ». طبيعتاً گوشت گردن و شانه گاو به قيمت استيك فروخته مي شد. »

مواد غذايي نامرغوب و درجه دو

فروشگاه هاي بزرگ معمولاً كالاهايي را نمي فروشند كه بتوان در آن ها تقلب كرد اما اغلب و به صورت پنهاني كالاهايي نامرغوب و درجه ي دو - ارزان تر - را به قيمت كالاهاي مشابه، گران تر مي فروشند. زن جواني كه به مدت سه سال در قسمت پذيرش يك فروشگاه بزرگ در نيويورك كار مي كرد، گزارش مي دهد كه اين فروشگاه اغلب اجناس درجه ي دو و نامرغوب را به جاي اجناس درجه ي يك مي فروخته است. وي اضافه مي كند كه « بسياري از مواقع، كالاهاي خراب و آسيب ديده به جاي آنكه درست شده يا به كارخانه بازگردانده شوند، فروخته مي شدند. » درسي كه وي آموخته چيست؟ « هر وقت كالايي را از مغازه مي خرم، هميشه آن را بررسي مي كنم كه خراب نباشد ». كارگري در فروشگاهي مشهور و گران قيمت كه « به ويژه مركز خريد زنان خانه دار طبقه ي متوسط ساكن در حومه ي شهر به حساب مي آمد »، تعريف مي كند كه فروشگاه اجناس درجه ي دو را بدون اطلاع مشتريان به آن ها مي فروخته است. وي مي نويسد: « بسياري از اجناس داخل مغازه از موادي بودند كه درجه ي دو محسوب مي شد و كارخانه از فروش آن ها با قيمتي پايين تر [ به فروشگاه ] استقبال مي كرد و البته مردم هيچ وقت از اين نواقص خبردار نمي شدند. »

من مي توانم در فروش عمده، سر تو را كلاه بگذارم، يا كم كم از تو بدزدم

بسياري از نمونه هايي كه پيش از اين ذكر شد به تقلب در سطح خرد و جزئي مربوط مي شدند. اما هيچ دليلي وجود ندارد كه فرض كنيم فرايند تقلب از آنجا شروع مي شود. در واقع فرايند تقلب از خيلي جلوتر و از كارخانه يا در سطح عمده فروشي شروع مي شود و در نهايت اين كالاي تقلبي به دست مصرف كننده نهايي مي رسد.
مرد جواني در يك كارخانه فراورده هاي شيميايي در بيرون ايالت نيويورك كار مي كرد كه اين كارخانه، فراورده هاي شيميايي معطر را به توليدي هاي وسايل آرايشي معتبري مي فروخت كه عطرهاي مشهوري توليد مي كردند. نويسنده گزارش مي دهد كه شركت در بسياري از اوقات مشتري ها را با مواد تقلبي كه در يكي از مواد اوليه خود مخلوط مي كرد، فريب مي داد؛ ماده اي شيميايي كه توليد طبيعي آن بسيار سخت بود و در اواخر دهه ي 1970 يك پوند آن چند صد دلار فروخته مي شد. او مي نويسد: « يك بار ما سفارشي براي توليد پنجاه پوند از فلان محصول داشتيم. يكي از شيمي دانان كارخانه به من گفت كه او ماده ي خالص را با ماده ي تقلبي مخلوط كرده است و بنابراين پنجاه پوند سفارش با پنجاه پوندي كه محصول خالص و طبيعي نبود، پر شد ».
قوانين دولتي در اين ناحيه به حد كافي انعطاف پذير است و به همين دليل شركت مي تواند با تقلب كردن در ساير محصولات نيز پول به دست بياورد. « نمونه چنين موردي، Y است كه دولت ويژگي هايي را براي اين نوع محصول مايع منتشر مي كند. از آنجايي كه اين محصول ماده طبيعي است، بايد محدوده ي مشخصي در ويژگي هاي آن وجود داشته باشد. بنابراين كارخانه از اين ماده به ميزان زيادي مي خرد و با مواد شيميايي نازلي رقيق مي كند و هزينه ي توليد خود را بين يك سوم تا نصف پايين تر مي آورد. سپس اين ماده ي توليدي را به قيمت بازار مي فروشد و سود بسيار خوبي به دست مي آورد. »

هرآنچه مي درخشد: يك

دنياي اسرارآميز سنگ هاي قيمتي و جواهرات، فرصت پرسودي را براي تقلب فراهم مي كند. يك فرد مطلع با مهارتي غيرمعمول به عنوان قلم زن فلورنتاين براي يك شركت پيماني فروش جواهرات كار مي كرد. اين شركت جواهرات را از سنگ هاي قيمتي و تكه هاي بسيار زياد طلا كه توسط مشتريانشان يعني شركت هاي بزرگ ريخته گري تهيه مي شد، توليد مي كرد. اين شركت خريداران بي توجه را به شدت فريب مي داد و بخش عمده ي تقلب در قسمت حكاكي فلورنتاين صورت مي گرفت. اين كارگر آنچه را اتفاق مي افتاد، اين گونه شرح مي دهد: « به منظور فهم اين حيله تجاري بايد بدانيم كه چگونه يك فلورنتاين تكميل مي شود. يك وسيله ي دستي كوچك كل سطح حلقه را براي ايجاد يك طرح چليپايي مي تراشد. در اين فرايند، تكه هاي كوچك طلا از حلقه جدا مي شوند. ارزش مادي تكه هاي كوچك طلا كه در طول يك هفته تراشكاري به دست مي آيند، بسيار قابل توجه است. مشتريان انتظار دارند كه اين براده هاي طلا كه ذوب شده و مجدداً مورد استفاده قرار مي گيرند، پس از اتمام كار به آن ها برگردانده شود. ولي در واقع آنچه به آن ها بازپس داده مي شود، ده درصد طلا و نود درصد فلز برنج است. رئيسم اصرار مي كرد تا جايي كه مي توانم سخت كار كنم تا براده ي طلاي بيشتري به دست آورد. اين كار سود بسياري براي رئيس و درد دست براي من به همراه داشت. اين تكه ها به جاي اينكه به صاحبان آن ها بازگردانده شوند، به كارخانه ي بازيافتي مي رفتند كه به رئيس پول نقد پرداخت كرده بود. »
مالكان نيز بازي پرسودتري را با حلقه هاي الماس انجام مي دادند. براي قرار دادن چندين الماس بر روي يك حلقه، كارگران اغلب مي آموزند كه از الماس هاي كوچك تري نسبت به آنچه كه مشتريان سفارش داده اند، استفاده كنند. اين كارگر مي نويسد: « رئيس من تمام كارها را قبل از واگذاري آن ها به كارگران بررسي مي كرد. اگر در يك حلقه تعداد زيادي الماس بايد استفاده مي شد، او احتمالاً دستور مي داد كه تنها يكي از الماس هاي اصلي كار شود و بقيه با الماس هاي كوچك تر عوض شود. بنابراين قسمتي از حلقه كه براي قرار دادن الماس ها خالي شده، با الماس هاي كوچك تر كه قيمت پايين تري نيز دارند، پر مي شود. به عنوان مثال من يك بار ديدم كه رئيس از يك نصاب خواست يك حلقه ي گران قيمت را كه هنوز آماده نشده بود با 30 تكه الماس دو تكه اي كه توسط خود مشتري تهيه شده بود، پر كند. نصاب 29 تكه از الماس ها را روي حلقه جا داد و الماس آخر را با الماسي كوچك تر عوض كرد. الماس كوچك تر در يك جاي بسيار كوچك و ناپيداي اين حلقه كه قالبي بزرگ داشت، تعبيه شد. بعد از جلا دادن تقريباً غيرممكن بود كه فهميده شود يكي از سنگ ها نصف اندازه ي ساير سنگ ها است. اخيراً الماس هاي دو تكه اي به جاي الماس هاي بزرگ تر مورد استفاده قرار مي گيرند. اين فرايند اگر ادامه پيدا مي كرد مي توانست بسيار سودآور باشد. »
اين قلم زن خاطرنشان مي سازد كه برخي اوقات كلاهبرداري هاي شركتي كه او در آن كار مي كرد، بيشتر از جايگزيني فلز برنج با طلا و قرار دادن الماس هاي كوچك تر به جاي الماس هاي بزرگ بوده است. در مواردي تمام حلقه ها از مشتريان دزديده مي شد. او مي نويسد « اگر حلقه هايي كه در بسته ي تحويل شمرده مي شدند كمتر از تعداد واقعي حلقه ها بودند، تفاوت به چشم مي آمد. به عنوان مثال يك بار بعد از شمارش تعداد زيادي حلقه به رئيس گفتم كه 145 حلقه در بسته وجود دارد، در صورتي كه به ما گفته شده بود 143 حلقه در بسته هست. رئيس به راحتي دو حلقه را برداشت و در جيبش گذاشت و گفت: الان شد 143 حلقه. »
اين تنها شركتي نيست كه دست به چنين اقداماتي مي زند، در مورد تجار در ساير شركت هاي بزرگ جواهرات نيز اين فريب ها و تردستي ها آشكار شده است. « ما اغلب اين سنگ هاي بسيار كوچك را در محموله هاي فروشندگان جا مي دهيم، در واقع نصف سنگ هاي اصلي را برمي داريم و با اجناس ارزان تر مخلوط مي كنيم و آن ها را به فروشندگان برمي گردانيم و مي گوييم كه نمي توانيم آن ها را بفروشيم. »

كم فروشي

شما نبايد در كيف خود دو ميزان مختلف داشته باشيد، يكي بزرگ و ديگري كوچك. شما نبايد در خانه ي خود دو ميزان مختلف داشته باشيد، يكي بزرگ و ديگري كوچك و... تمام كساني كه اين كارها را انجام مي دهند و همه ي كساني كه درستكارانه رفتار نمي كنند مورد غضب خداوند قرار مي گيرند.
كتاب تثنيه (13) 16-13 :25
كم فروشي به عنوان يكي از انواع تقلب ( غش در معامله ) شناخته شده است و كارگران فهرستي از روش هاي جالب براي انجام اين كار را در مشاغلشان گزارش كرده اند. مرد جواني كه دو سال و نيم در يك اغذيه فروشي كار مي كرد، مي گويد « فرايند كم فروشي به شيوه هاي مختلفي انجام مي شود. يك راه اين است كه به آساني از مقدار و اندازه ي كالا در گوشه اي يا پشت پيشخوان، جايي كه خريدار نمي تواند وزن واقعي محصولي را كه مي خواهد بخرد ببيند، كم كنند. اين براي كارفرماي من مفيد بود براي اينكه او يا برخي از كارمندان به راحتي مي توانستند از انگشت شصت خود براي بيشتر كردن وزن كالا روي ترازو استفاده كنند. رئيس من سالادهاي مختلفي را ( مرغ، ماهي تون، ميوه و... ) را در يك ظرف وزن مي كرد تا وزن آن ها را بيشتر كند. حيله ي ديگر استفاده از وزنه هاي فنري بود و تغيير دادن اندازه ي مقياس براي افزايش وزن آن كه منجر به سود زيادي براي كارفرماي من مي شد. »
مطلع ديگري حدود 5 سال به عنوان متصدي صدور صورت حساب در يك فروشگاه گوشت در نيويورك كار مي كرد و مقادير زيادي گوشت به رستوران ها، كمپ ها، هتل ها و ساير خريداران بزرگ گوشت مي فروخت. او گزارش مي دهد كه شركت هاي كوچكي كه بار گوشت را از فروشگاه او دريافت مي كردند « مقياسي براي سنجش وزن بسته ها در دسترس نداشتند و بايستي حرف كسي كه گوشت را بسته بندي كرده بود، مي پذيرفتند كه او هم در هر پوند، 16 اونس از وزن گوشت كم مي كرد. »
كم فروشي گوشت بسيار رايج است براي اينكه محصول بسيار گران است و حتي كم فروشي اندك هم مي تواند سودآور باشد. كارگري با 4 سال تجربه ي كار در يك سوپرماركت محلي، به كم فروشي دائمي گوشت اشاره مي كند. او مي نويسد: « بسياري از اوقات مقياس ها در بخش فروش گوشت، بسته به سود رؤسا در نوسان است. لازم است كه در قانون براي تثبيت قيمت گوشت يا هر نوع كالاي بسته بندي شده ديگري، وزن ظرف و بسته بندي در نظر گرفته شود. البته نه در سوپرماركت هاي ما! فروش هر بسته گوشت به معناي اين است كه تنها چند سنت در جيب رؤسا مي رود. چند سنت خيلي به چشم نمي آيد، اما اگر شما همان چند سنت را در تعداد تمام خريداران ضرب كنيد، بسيار بيشتر مي شود. »
مطالعات گسترده و نظام مندي كه توسط دپارتمان امور مصرف كنندگان نيويورك (14) انجام شده، اين مشاهدات را در كم فروشي گوشت در بازارهاي شهري تأييد كرده است. دپارتمان امور مصرف كنندگان، كم فروشي و تقلب در برچسب هاي بسته ها را در تمام 28 جايگاه فروش گوشت كه مصرف كنندگان گوشت را به مقدار زيادي مي خرند ( با تخفيف زياد) ، بررسي كرد. (15)
كم فروشي يك مشكل جدي است. اين مشكل نه فقط در فروش گوشت بلكه در تمام كالاهايي كه به صورت خرده فروشي عرضه مي شوند، وجود دارد. براي مثال در سال 1982 بازرسان دپارتمان امور مصرف كنندگان نيويورك بيش از 465 هزار بسته گوشت، سبزيجات، ميوه جات، پنير و ساير كالاهاي خرده فروشي را در تمام نقاط شهر جمع آوري كرد. تقريباً 122 هزار عدد از اين بسته ها يا همان 26 درصد آن ها، از وزنشان كاسته شده بود. (16) به اين ترتيب خريداران در يك چهارم كالاهاي خريداري شده دچار اجحاف در معامله شده اند. مقدار و ارزش اين تقلب عظيم را نمي توان تخمين زد، ولي بايد سالانه به بيش از ده ها ميليون دلار برسد. اين دپارتمان دريافت كه مصرف كنندگان با شيوه هاي مختلف تقلب در معامله روبرو شده اند: وزنه هاي مغازه دستكاري شده اند؛ مصرف كنندگان به صورت غيرقانوني براي خريد بسته تحريك شده اند، كالاهاي از پيش بسته بندي شده كه مستقيماً از سوي توليدكنندگان مي رسيد، از وزنشان كاسته شده بود ( كه براي مغازه هاي خرده فروشي به لحاظ قانوني مسئوليت آور است) .
چرا كم فروشي اين قدر رايج است؟ براي اينكه سودآور است. سود مالي زياد است و جريمه ها معمولاً ناچيز. دپارتمان امور مصرف كنندگان، مانند بسياري از مؤسسات براي محافظت از منافع عمومي تأسيس شده است ولي در ميان اين مؤسسات بي همتا است. فروشگاه هاي غذايي را به ندرت بازرسي مي كند، به طور ميانگين فقط يك بار در سال، آن هم در بهترين حالت. جريمه تخطي كنندگان معمولاً بسيار ناچيز است ( از 50 تا 400 دلار) كه معمولاً به عنوان بخشي از پرداخت ها در امور تجاري در نظر گرفته مي شود. علاوه بر اين قدرت اجرايي دپارتمان بسيار پايين است و اغلب به سختي جريمه هايي را كه تحميل مي كند مي تواند دريافت كند. به عنوان مثال در اواخر دهه ي 1980، 1100 سوپرماركت در شهر بيش از 40 هزار جريمه پرداخت نشده طي 5 سال داشتند. (17)
در كنار همه ي اين ها در گذشته رشوه خواري رواج كمتري داشته است. گروهي از كارگران براي ما نوشته اند كه شواهد غيرمستقيمي در دست دارند مبني بر اينكه مسئولان فروشگاه هايي كه در آن ها كار مي كردند به بازرسان رشوه مي دادند. در سال 1980 پس از دو سال تحقيق سرّي توسط مسئولان شهر، 9 نفر از 80 بازرس دپارتمان امور مصرف كنندگان دستگير و متهم به گرفتن رشوه از فروشگاه هايي شدند كه از كم فروشي و تبليغات نادرست آن ها چشم پوشي كرده بودند. (18) برخي از آن ها از خود دفاع كردند و بسياري نيز زنداني يا به شكل مشروط آزاد شدند. علاوه بر اين بازرسان، 13 فروشگاه موادغذايي و سوپرماركت زنجيره اي مشهور نيويورك از جمله اي اند پي (19) ، كي فود (20) و والدباومز (21) نيز متهم شدند و همچنين 57 مالك نيز متهم به رشوه دادن شدند. وكيل محلي در بروكلين، جايي كه تحقيقات در آنجا متمركز شده بود، يادآور شد كه رشوه خواري در مديريت سوپرماركت ها شامل ناظران محلي، مديران محلي و مديران فروشگاه ها افزايش يافته است. طي تحقيقات سري، مشخص شد كه مديران سوپرماركت ها به بازرسان به صورت افسارگسيخته اي رشوه داده اند، تا جايي كه دپارتمان امور مصرف كنندگان شهر اين چنين از آن ها ياد مي كند: « تقريباً در هر فروشگاهي كه بازرس مخفي به آنجا رفت، يك پيشنهاد ( رشوه) مطرح شد. »
ادامه دارد...

پي‌نوشت‌ها:

1. W. S. GILBERT.
2. H. M. S. Pinafore.
3. براي ناشناخته ماندن گزارش هاي اين كارگران، من نام تمام اشخاص و شركت ها را تغيير داده يا حذف كرده ام. مكان شركت ها را تغيير داده يا در صورت لزوم، آن ها را به صورت كلي توضيح داده ام به گونه اي كه بازشناسايي آن ها غيرممكن باشد و همچنين اسامي بسياري از محصولات را عوض كرده ام و از آنجايي كه برخي از اين گزارش ها بيش از 15 سال قبل نوشته شده، تلاش كرده ام تا آنجا كه ممكن است قيمت هاي ذكر شده براي كالاها و خدمات با قيمت كالاها و خدمات در اواخر دهه ي 1980 همخواني داشته باشد.
4. Bess Meyerson.
5. Queens.
6. halibut.
7. نوعي غذاي يهودي.
8. sole.
9. Idaho rainbow trout.
10. cod.
11. Fillets of ouija board.
12. Bryan Miller, "How Restaurants Are Monitored for Food Safety," New York Times, May 11, 1983.
13. DEUTERONOMY: كتاب دوم تورات.
14. New York`s Department of Consumer Affairs.
15. New York City Department of Consumer Affairs, press release, "Consumer Affairs Finds: Shoppers at Meat Warehouses May Not Get All They Pay For," August 4, 1983; press release, "Consumer Affairs Follow-Up Sweep of Discount Meat Warehouses Reveals Significant Short-Weighting," October 5, 1983; cf. "Weight Violations on Meat Uncovered," New York Times, August 10, 1983.
16. "Consumers Pay for Short Weight," New York Times, May 4, 1983.
17. Selwyn Raab, "Talks Are Held on Settling Backlog of Violations Against Supermarkets," New York Times, May 15, 1988.
18. Office of the District Attorney, Kings County, New York, press release, "M.A.D.C.A.P. Investigation [Malfeasant Activities of Department of Consumer Affairs Personnel] Bags Scores in Supermarket Sting," November 6, 1980; cf. Joseph P. Fried, "City Inspectors and Food Stores Charged with Bribery," New York Times, November 7, 1980.
19. A & P.
20. Key Food.
21. Waldbaums.

منبع مقاله :
بلومبرگ، پل، (1390)، جامعه ي غارتگر: فريب در بازار آمريكايي، ترجمه مؤسسه خط ممتد انديشه، تهران: اميركبير، چاپ اول



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.