روند خصوصی‌سازی در اروپا (2)

رئال‌مادرید دیگر وابسته به پادشاهی اسپانیا نیست

در فرایند خصوصی‌سازی باشگاه‌ها به خصوص در سطح لالیگا معمولا موضوع مهم میز ریاست است که گاه تنها نامش تغییر می‌کند و در ویترین مردم سالاری به نامهایی چون مدیرعامل، مدیر ورزشی یا نماینده 4 ساله مردم تغییر می کند.
دوشنبه، 4 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رئال‌مادرید دیگر وابسته به پادشاهی اسپانیا نیست
رئال‌مادرید دیگر وابسته به پادشاهی اسپانیا نیست

 






 

روند خصوصی‌سازی در اروپا (2)
در فرایند خصوصی‌سازی باشگاه‌ها به خصوص در سطح لالیگا معمولا موضوع مهم میز ریاست است که گاه تنها نامش تغییر می‌کند و در ویترین مردم سالاری به نامهایی چون مدیرعامل، مدیر ورزشی یا نماینده 4 ساله مردم تغییر می کند.
در سال 1995 خبرنگار آس اسپانیا، سرخیو کوچار در مقاله‌ای تحت عنوان «پولش را بگیر و دست از سر ما بردار»، به رئیس باشگاه رئال مادرید که در آن زمان لورنسو سانس بود حمله تند مطبوعاتی کرد و البته چوبش را هم خورد و با وساطت چند بازیکن مشهور رئال مادرید از بازداشت موقت به خاطر عدم پرداخت جریمه نقدی نجات پیدا کرد.
مضمون آن مقاله تاریخی که آس اسپانیا بعدها تنها تیتر آن را در آرشیو وب سایت خود نگاه داشت و اصل مقاله را برای همیشه بایگانی کرد این بود که مدیران باشگاه های بزرگ فوتبال با چه مقصدی و برای رسیدن به چه اهدافی نامزد می شوند و اینهمه تلاش می کنند تا به میز ریاست برسند!
برای بررسی این مهم نخست به سراغ باشگاه رئال مادرید می رویم، اولین موسس باشگاه رئال مادرید در سال 1900 میلادی خولیان پالاسیوس نام دارد، متولد 1880 میلادی عضو حزب سلطنت طلبان بخش مرکزی مادرید و نویسنده کتاب مشهور «تاریخ اسپانیای من» که وقتی در باشگاهClub Español de Madrid آن زمان و رئال مادرید امروز به سمت ریاست دست یافت، پشت تریبون ایستاد و فریاد زد: «زنده باد پادشاه»!
بسیاری از هواداران آن روز رئال مادرید از سخنرانی او در آن زمان شگفت زده و حتی دلخور شده بودند و توقع نداشتند که مدیرعامل یا رئیس باشگاهشان به غیر از فوتبال درباره چیز دیگری صحبت کند اما پالاسیوس در نطق دو ساعته خود درباره همه چیز حرف زد به جز فوتبال.
پس از پالاسیوس خوان پادروس به عنوان رئیس باشگاه رئال مادرید برگزیده شد و در طول ریاست خود که تنها دو سال بود خیانت بزرگی در حق باشگاه رئال مادرید انجام داد و کنار کشید، او در زمان ریاست خود نزدیک به 600 هوادار رسمی رئال مادرید را که فرم مخصوص هواداری را پر کرده اما حاضر به پر کردن فرم وفاداری به نظام پادشاهی نشده بودند به نیروهای امنیتی مادرید معرفی کرده بود.
مدیریت کارلوس پادروس هم چنگی به دل نزد تا این که آدولفو ملندس که بعدها لقب ناجی مادرید را به خود گرفت از راه رسید و پشت تریبون خود تنها از فوتبال حرف زد و قسم خورد که تنها یک هوادار بوده و زندگی خود را مدیون هواداران رئال مادرید است. او هم البته با شهردار وقت مادرید کارهای تجاری زیادی انجام داد و به خاطر برخی بی نظمی های مالیاتی چند بار بازداشت شد.
سالها گذشت و در نهایت دوران شکوفایی مادرید همزمان با استقلال این باشگاه از بخش پادشاهی فرا رسید و رئال مادرید هر چند پیشوند رویال (پادشاهی) خود را حفظ کرد اما در عمل کاملا مردمی شد و به دست مردم واگذار شد.
رئال‌مادرید دیگر وابسته به پادشاهی اسپانیا نیست
هواداران رئال مادرید که به خوبی می دانستند باشگاه آنها در پشت پرده همچنان در اختیار خانواده سلطنتی است تلاش زیادی کردند تا این برچسب تاریخی را از روی سردرباشگاه خود حذف کنند و شاید تا امروز هم موفق به انجام این کار نشده باشند اما هر سال شاهد بلوغ این باشگاه بزرگ و ثروتمند در عرصه باشگاهداری نوین بوده ایم و امروز دیگر نمی شود به باشگاه رئال مادرید لقب وابسته یا پادشاهی یا دولتی داد.
فلورنتینو پرس، مدیرعامل فعلی باشگاه رئال مادرید هرگز وارد عرصه سیاست نشده و به گفته خود هرگز این کار را انجام نخواهد داد، او یک تاجر بزرگ است از طرفی یک هوادار بزرگ و قدیمی نیز محسوب می شود، فردی خوش نام که به رغم نتایج ضعیف رئال مادرید در برخی از دوره ها همچنان در قلب مردم مادرید جای دارد و یک مدیر فهیم و با دانش لقب گرفته است.
او با رای مردم یا همان هواداران رئال مادرید برگزیده شده و دوران 4 ساله اش نیز رو به پایان است و این در حالی است که حداقل در این دوره اخیر هرگز سخنرانی سیاسی نداشته و هرگز در یک ضیافت یا مراسم خاص که اهدافی غیر از فوتبال و باشگاه رئال مادرید را دنبال کند، حضور نداشته است.
به باشگاه بارسلونا سری میزنیم، سال 1901 میلادی و والتر ویلد انگلیسی که در کتاب خاطرات خود هدف از تشکیل باشگاه را این گونه ذکر می کند: ورزش بهترین راه برای تزریق یک عقیده به جامعه ای تازه است، در این سرزمین (کاتالونیا) جوانان بسیاری تشنه دریافت یک جزوه یا کتاب هستند تا به عضویت اولین گروهی که به آنها پیشنهاد می شود در آیند، در چنین صورتی به راحتی می شود جمعیتی قابل توجه را به عنوان هوادار یک باشگاه زیر پرچمی که رنگش را هم خودت انتخاب می کنی، در بیاوری، جدایی طلبی کاتالونیا به نفع همه این جوانان بوده و هست!
اهداف خطرناک این رئیس قدیمی چندان دوام نیاورد و البته به هدف نزدیک نشد اما بعد از وی نیز بزرگانی چون پائول هاوس، آرتور ویتی و خوان گامپر در همین راستا حرکت کردند و خونریزی های ژنرال فرانکو هم مزید بر علت شد تا رفتارهای خشن برخی از گروه های تندرو و افراطی در کاتالونیا تشدید شود.
رئال‌مادرید دیگر وابسته به پادشاهی اسپانیا نیست
پس از مدیریت موفق رافائل لوپارت در حوالی سال میلادی 1916 مدیران دیگری نیز مانند روسس، کاردونا، بالاگر و سولر روی کار آمدند و هر یک مسیر خاص خودشان را داشتند اما کم کم، رنگ مردم بیشتر به چشم خورد و بارسلونا بیش از پیش مردمی شد، به گواه تاریخ بارسلونا در زمان مدیریت انریک رینا به اوج مردم سالاری رسیده بود و هواداران بارسلونا شاید در طلایی ترین سالهای باشگاه خود، بیش از هر زمان دیگر خود را به این تیم نزدیک می دیدند.
مدیریت خوان لاپورتا اما محاسبات را تا حدودی بر هم زد و بسیاری از هواداران کارهای پشت پرده لاپورتا را به نتایج خوبی که تیمش کسب می کرد، بخشیدند!
مدیریت در باشگاه بارسلونا تا به امروز شاید در مسیری مردمی پیش رفته و باشگاهی مثل بارسلونا روز به روز مردمی تر شده است اما همچنان اتاق مدیرعامل بارسلونا بوی سیاست می دهد.
منبع مقاله : مشرق



 

 



مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط