مترجم: احسان شاقاسمي
با خارج شدن امپراياليسم از کنترل و با ظاهر شدن نمودهاي شريرانه آن در همه ي بخش هاي زندگي انسان ها، مقاوت عليه امپرياليسم هم از هر سلول سازمان سياسي و اجتماعي ظهور مي کند و با اشکال بسيار متفاوتي که به خود مي گيرد، توصيف ساده آن را مشکل مي کند. با چند گانه شدن اشکال اعتراض و مقاومت، مشکل انتخاب راهبرد سياسي اينچنين دشوار شده است. آيا مقاومت تنها بايد به صورت جهاني انجام شود؟ آيا ما تنها با بي بند و باري مالي و طمع شرکت هاي بين المللي براي چپاول مي جنگيم و همه ي چيزهاي ديگر را به بعد از پيروزي در اين مبارزه ي جهاني موکول مي کنيم؟ يا ما با هر بيداد کوچکي در هر جايي که باشد - مثل فساد مسئولان شهرداري ها، تکبر رؤساي احزاب براي کنترل دموکراسي هاي محلي، يا سنگدلي رؤساي بيمارستان هاي همگاني- مبارزه مي کنيم؟ آيا ما بايد هر شکل سياسي را که به اين ديکتاتوري هاي کوتوله و ديوانسالاران گزافه گو کمک و ياري مي رسانند دشمن به حساب آوريم؟ (2)
به نظر مي رسد در بيشتر بخش هاي جهان سوم از جمله شبه قاره ي جنوب آسيا، خطي مبارزه ي ضد - نظام و ضد - امپرياليستي را به دو گروه تقسيم مي کند. در يک سو، کساني قرار دارند که معتقد به لزوم خاتمه دادن به مبارزه عليه سرمايه هاي بين المللي جهان، و مبارزه براي بر عکس کردن سياست هايي هستند که امکان فروپاشاندن و کنترل همه ي حاکميت هاي اصلي را فراهم کرده اند. هواداران اين نگاه فکر مي کنند که راهبردهاي بلند مدت براي دستيابي به قدرت دولتي بايد تا آخر تعقيب شوند. از سوي ديگر، کسان ديگري هم هستند که فکر مي کنند مبارزه عليه ستم هايي که زندگي مردم را فلج کرده، بايد همين الان و همين جا اجرا شوند.
در واقع، فعالان سياسي ( اگر بتوانيم چنين نامي به گروه اول بدهيم ) بايد با مسائل محلي سر و کله بزنند و بايد توانايي و صداقت خود را در کار با اين مسائل ثابت کنند. چنين درگيري سازنده اي علاوه بر اينکه براي ايدئولوژي آن ها لازم است، به آن ها در ساختن پايه اي براي پشتيباني و تقويت مقاومت مردمي عليه سرکوب سرمايه و دستگاه دولت هم کمک مي کند. همچنين، در ميان مقاومان اخلاقي (3) ( اگر بخواهيم اين نام را به گروه ديگر بدهيم ) هم کساني هستند که به گرفتن کمک از دستگاه دولتي که خود عليه آن مي جنگند، بد ميل نيستند. اما برخي مقاومان اخلاقي فکر مي کنند که چنين دولت هايي نهادهايي شيطاني هستند و بايد به هر قيمتي از هر گونه سازش با اين نهادها پرهيز کرد.
اين شکاف ميان فعالان سياسي و مقاومان اخلاقي که در مرزهاي خود شفاف هم نيست در گذشته مانع اتحاد جنبش مقاومت مي شد. به طور کلي چنين توصيف مي شد که اين شکاف، شکافي ميان جنبش هايي که ايدئولوژي آن ها بر کنترل قدرت دولتي متمرکز مي شود، و گروهي است که اغلب به دنبال درمان پليدي ها بدون توجه به اين است که چه کسي بر اريکه قدرت دولت تکيه زده است. اکثر کساني که اصطلاحاً به آن ها محققان بي طرف مي گويند تا حد زيادي مقاومان اخلاقي را بيش از کساني که در جستجوي قدرتند تأييد مي کنند. اين شکاف همچنين شکاف ميان نگاه کمونيستي و سوسياليستي به جنبش هاي مقاومت، و نگاه فوکويي اي توصيف شده که رويکرد خود را به سرشت سلولي ساختارهاي سرکوب گر و ظهور محتوم آن ها در هر دولتي ( هر چقدر هم که اين دولت تلاش کند خيرخواهانه رفتار کند ) متمرکز کرده است.
من هرگز نتوانسته ام اين دو گانه را به عنوان يک بازنمايي از مقاومت امروز در برابر امپرياليسمي که سرمايه داري واقعي قرن بيستم و بيست و يکم بوده است بپذيرم. مبارزه عليه امپرياليسم بايد همه ي جنبه هاي زندگي از جمله اشکال زندگي، دستگاه دولت، و اصطلاحاً جامعه مدني را در بر گيرد. اين مبارزه بايد با متحد کردن اشکال عالي ضد امپرياليستي ادامه پيدا کند. تنوع وسيع وجود انساني و روش هاي بسيار متفاوت سرکوب که بر شانه هاي اين وجود سنگيني مي کند بايد بخشي از فهم ما از اين باشد که چرا در زمينه هاي متفاوت اشکال مختلف مقاومت شکل مي گيرند.
شکاف ميان نيروهاي ضد امپرياليستي که بخشي از آن ناشي از نپذيرفتن اين واقعيت است به پايداري و توسعه امپرياليسم در طول تاريخ کمک کرده است. بزرگ ترين آسيب به جنبش بين المللي سوسياليستي در قرن بيستم به وسيله ي دودستگي ميان شوروي و چين در سال 1960 وارد شد. يکي از مهم ترين دلايل اين دودستگي کوتاهي رهبري شوروي در پذيرفتن اين واقعيت بود که سوسياليسم مي تواند در چيدمان هاي تاريخي متفاوت، در امتداد خطوط مختلفي توسعه پيدا کند. منجمد شدن ديکتاتوري پرولتاريا در ديکتاتوري ديوانسالاري حزبي هم باعث شد گوش اين سوسياليسم واقعي موجود خواسته هاي مردمي را که تاريخ ها و راستاهاي تاريخي متفاوتي داشتند، نشنود. مبارزه با نيروهاي سرمايه داري - امپرياليسم رژيم شوروي را به ستوه آورد و اهرمي به دست نيروهاي امپرياليستي داد تا کشورها و گروه هاي قومي را عليه گروه هاي تحت حمايت بلوک شوروي بشورانند. اين تاريخ، جنبش هاي اصيل ضد - سيستمي زيادي به جاي گذاشت که به همه ي اشکال حمايت از حزب حاکم به هر شکل وابستگي اي که باشد، مشکوکند.از آن سو، سرشت ويرانگر ترکتازي هاي امپرياليسم در آخرين مظهر (4) خود بسياري را در جنبش سوسياليستي مجاب کرده که مبارزه با ديکتاتوري و سرکوب محلي کافي نيست. در عوض، لازم است به دنبال متحداني بگرديم تا آماده ي مبارزه با نظام در همه شاخه هاي آن باشيم و ريشه ي اصلي امپرياليسم را بزنيم. براي مثال همه ي گروه هاي چپ گرايي که در برابر تخريب محيط زيست به وسيله ي سرمايه ي سودجو مقاومت مي کردند، به جنبش زيست محيطي در هند پيوستند که با اعتراض به قطع بي رويه درختان به وسيله ي تجار چوب که زندگي و منابع آب مردم و مخصوصاٌ زنان را به خطر مي انداخت، آغاز شد. جنبش هاي زيست محيطي در گردهم آيي سوسياليستي آسياي در حيدر آباد هند حضور نيرومندي داشتند.
يکي از ميراث هاي ناميمون سوسياليسم واقعي در آن زمان و احزاب سياسي همراه آن، علاقه به کارخانه هاي بزرگ، سدهاي بزرگ، و در کل، پروژه هاي بزرگ بود. اين پروژه ها براي آن ها و بسياري از ملي گرايان غير کمونيست نماد علاقه ي همه ي مردمان سرکوب شده به صنعتي سازي و کنکاش آن ها براي رهايي از فقر تحقير کننده بود. جواهر لعل نهرو اولين نخست وزير هند مستقل که به برخي ارزش هاي جنبش جهاني سوسياليستي باور داشت اين سدها و کارخانه ها را با افتخار معابد هند مدرن خواند. البته، بسياري از کارخانه ها و سدها در مکان هايي واقع شده بودند که سر پناه و محل زندگي جنگل نشينان هند بودند؛ اين مردم آواره شدند و از پروژه هايي که خانه هاي آن ها را ويران کرد، سود ناچيزي بردند. گروه هاي مختلف به مردم آواره و پراکنده شده صدا دادند اما در ميان جنبش هاي سازمان يافته ي کمونيستي تمايلي براي مشکوک ديدن اين اعتراضات وجود داشت. البته، زماني که در دره ي خاموش (5) در کرالا (6) ، يکي از غني ترين مکان هاي زيست گونه هاي جانوري و گياهي حاره اي در جهان به وسيله ي پژوهش هاي نيروگاه هاي هيدروالکتريکي تهديد شد، کرالا ساهيتيا شاسترا پاريشاد (7) رهبري جنبش حفاظتي را به عهده گرفت. اين نهاد مجموعه اي بود که عمدتاً فعالان کمونيستي آن را هدايت مي کردند که به دنبال افزايش سواد و آگاهي علمي و ارتقاي بهداشت در ميان مردم عادي بودند. به دليل اين اعتراض، اين پروژه براي توليد برق آبي به وسيله ي حکومت ملغي شد و دره ي خاموش نجات پيدا کرد.
جنبش عليه سدهاي بزرگ با جلب توجه جهاني در مسئله ي جنبش عليه ساختن سد روي رودخانه نارمادا ( 8)در غرب هند، شهرت يافت؛ اين جنبش به نام نارمادا با چااو اندولان (9) ( نارمادا را نجات بده ) شناخته مي شد. البته، به رغم اينکه اين جنبش اعتراضي بيش از يک دهه به طول انجاميد، يک سده بزرگ روي رودخانه ي نارمادا ساخته شد. در حال حاضر اين سد هزاران کشاورز اديوسي (10) ( مردم بومي ) و غير اديوسي در حوزه ي آبي رودخانه را آواره کرده است. اين پروژه ي غول آسا توجيه اقتصادي ندارد و ممکن است نتواند به اهداف سياسي اصلي خود که رساندن آب به کشاورزان ثروتمند گجرات است دست پيدا کند. اصلي ترين رهبران جنبش اعتراضي يعني مدها پاتکار (11) و بابا آمته (12) اتحاد ملي جنبش هاي مردم (13) را شکل دادند. بين اين نهاد و احزاب سازمان يافته ي چپ در ابتدا بي اعتمادي هايي وجود داشت اما خوشبختانه آن ها اکنون در مواجهه با دشمن مشترک جهاني سازي لگام گسيخته ي ثروتمندان، به وسيله ي ثروتمندان و براي ثروتمندان، شانه به شانه عليه سازمان تجارت جهاني و اصلاحات ساختاري و برنامه هاي خصوصي سازي حکومت مرکزي هند مي جنگند. جنبش هاي مشابه اي عليه خصوصي سازي سرکت آلومينيوم باهارات (14) در منطقه ي اديوسي در منطقه اي در قلب هند که امروز چاتيسگرا (15) ناميده مي شود، به راه افتادند. اين سرزمين به وسيله ي حکومت با اين توجيه که تنها براي اهداف همگاني به کار خواهد رفت، اشغال شده بود. فروش اين شرکت به بهايي که به طرز احمقانه اي پايين بود، آن هم به شرکتي خصوصي که در فهرست سياه قرار داشت، و تهديد شغل کارگران، به اعتراض مشترک توسط ساکنان اديوسي و کارگران شرکت انجاميد. معترضان به دادگاه عالي شکايت کردند. البته اين دادگاه قيمت گذاري شرکت به وسيله ي هيئت منصوب دولت را درست دانست و شکايت را رد کرد. قضاوت ناعادل هوادار طبقات در هند هم مانند آمريکا زيادند. در اينجا هم نفوذ فراگير ارزش هاي سرمايه داري نشان داده شد. البته، نارمادا با چااو اندولان و اعتراض عليه خصوصي سازي شرکت آلومينيوم با هارات از حافظه مردم پاک نشده است و آن ها همچنان تلاش مي کنند تا در جنبش هاي زيست محيطي و جنبش هايي که به وسيله ي احزاب چپ پايه ريزي مي شود، مشارکت کنند. جنبش هاي فوکويي و احزاب سياسي مارکسيستي البته مي توانند در کنار هم قرار گيرند.
جنوب آسيا در کنار غرب اسيا و تعدادي از کشورهاي شرق و جنوب شرق آسيا پايگاه مردسالاري افراطي هستند. يک شاخص اصلي بنيادگرايي مذهبي و قومي تمايل آن براي تبديل زنان به شمايل هاي مقدس و در عين حال سرکوب آن ها به عنوان يک انسان است. در دهه هاي پاياني قرن بيستم در جنوب آسيا يکي از اميدوارکننده ترين نشانه هاي افزايش آگاهي مردم از حقوقشان به عنوان يک انسان، رشد جنبش زنان عليه سرکوب جنسي، طبقاتي و دولتي، و استثمار آن ها با محبوس کردن آن ها در خانه بوده است. جنبش زنان در مطالبه قاطعانه ي اقدام عليه خشونت خانوادگي، شيوع گسترده ي سقط جنين به کمک فناوري هاي باروري مدرن، و قتل زنان براي تصاحب جهيزيه آن ها و رفتن به دنبال همسري ثروتمندتر بسيار فعال بوده است. زنان همچنين عليه استفاده از فناوري هاي فراوان کنترل مواليد که سلامت زنان را به خطر مي اندازند اما براي شرکت هاي بين المللي و بنگاه هاي امدادي همدست آن ها سود سرشاري ايجاد مي کنند، اعتراض کرده اند. اين جنبش خواهان اختصاص موقعيت به زنان در حکومت هاي محلي، در مجالس دولتي و پارلمان مرکزي بوده اند.
در گجرات که توسعه يافته ترين ايالت سرمايه داري در هند باشد، از آغاز فاشيسم هندوتوامبنا (16) محور از دستگاه دولت استفاده کرد تا يک نسل کشي از مسلمانان را سازماندهي کند. اين نيروهاي فاشيستي مرتکب قساوت هاي بي سابقه اي عليه مردان، زنان و کودکان ( از جمله آنهايي که در رحم مادر بودند ) شدند. اعتراضات زيادي عليه اين نسل کشي در کل هند انجام شد، سازمان هاي زنان و سازمان هايي که زنان مسئوليت اداره ي آنها را به عهده داشتند جلودار فعاليت هاي اعتراضي در سطوح منطقه اي، ملي و بين المللي شدند. معلوم شد که فاشيسم در هند هم مثل بوسني و کوزوو از بدن هاي زنان به عنوان نمادهاي « ناموس » ي قومي و اهداف حمله به سرزمين دشمن استفاده مي کند. در هند، هر چند بيشتر اشکال سياسي چپ هنوز تحت سلطه ي مردانند، اما مجبور شده اند تلاش براي حقوق برابر زنان را به عنوان يک بخش جدايي ناپذير از تلاش مردم براي برابري و عدالت به رسميت بشناسند.
در تمام جهان سوم مردم براي حقوق خود بر سر آب، زمين، جنگل ها، و معيشت خود مبارزه مي کنند و سازمان هاي محلي اغلب از درون نياز آن ها به جلو بردن مبارزه سر بر مي آورند. در کوچابامبا (17)ي بوليوي کارگران مبارزه معروفي را براي جلوگيري از غصب همه ي حقوق آبي ساکنان محلي - آب براي آبياري، آب براي بهداشت و آب براي آشاميدن - به وسيله ي شرکت فرامليتي بردند. در هند، ماهي گيران در مبارزه براي حق خود در ماهي گيري در گانگا عليه آب سالاراني (18) که سعي مي کردند به صورت اختصاصي لوازم ماهي گيري خود را در رودخانه قرار دهند، برنده شدند. در مناقشاتي که در مناطق مختلف هند اتفاق افتاد، بسياري از گروه هاي بومي خواستار حق حاکميت بر خود در بسياري از حوزه هاي زندگي شدند و اين حق را هم به دست آوردند. در هند، ساختاري از حاکميت محلي از طريق نظامي از شرکت هاي شهري و پانچايات (19) هاي روستايي فعاليت نسبي داشت. اما در بيشتر ايالت ها به استثناي کرالا، تريپورا و بنگال غربي که در آن احزاب چپ هميشه به صورت گاه و بي گاه تشکيل دهنده ي حکومت بوده اند، انتخابات پانچايات ها و ساير نهادهاي محلي خودگردان، به صورت کاملاً نا مرتب انجام مي شده است. در واقع، در برخي ايالت ها اين مجموعه ها هرگز تشکيل نشده اند و اين نهادها به وسيله ي منصوبين دولت محلي اداره شده اند. هفتاد و سومين و هفتاد و چهارمين الحاقيه هاي قانون اساسي هند انتخابات ها را به اين نهادها واگذار کرده و به آن ها قدرت زيادي در مديريت محلي از جمله برنامه ريزي و اجراي پروژه هاي توسعه اعطا کرده اند. در کرالا، تريپورا و بنگال غربي، اين نهادها حس جديدي از حکومت خودگردان را به مردم محلي داده اند.
البته، همان طور که بيشتر دولت هاي جهان سوم در دام بدهي ها، تنظيمات ساختاري و برنامه هاي خصوصي سازي گرفتار و ناتوان شده اند، اين مجموعه هاي محلي هم تحت نفوذ نيروهاي امپرياليستي قرار گرفته اند. معماري سلطه ي مالي به وسيله ي سرمايه ي بزرگي که از طريق شرکت هاي بزرگ، صندوق بين المللي پول، سازمان تجارت جهاني، بانک جهاني و جي 7 بنا شده اند، معمولاً تا زماني که هزاران تن بمب افکن هاي ضد رادار بر سر آن ها نريزد و زندگي شان را نابود نکن، از چشمان کارگران معمولي پنهان مي مانند. توهمي در ميان برخي فعالان وجود دارد که تضعيف دولت ملي هميشه خوب است. البته، در کشورهاي فقير در نهايت اين دولت است که مي تواند آموزش مقدماتي براي همه، آموزش اوليه ي بهداشت، بهداشت همگاني، و امنيت غذايي را براي فقرا فراهم کند و از منابع اموال عمومي محافظت کند، وادار کردن دولت به تهيه ي اين تدارکات بخشي از منازعه ي دموکراتيک در سراسر جهان است.اين کارکرد تدارکات همگاني نيازمند آن است که دولت منابع مالي و مديريتي کافي داشته باشد. بيشتر دولت - ملت ها در نتيجه ي بدهکار بودن، کل توانايي مالي خود را از دست مي دهند. قدرت و توانايي جبران آن ها نابود شده است که سرمايه ي جهاني و سرسپردگان آن، آن ها را خارج از حوزه ي اقتدار مشروع آن ها مي دانند. در کشورهايي که در آن ها دولت هنوز منابع مالي کافي براي توليد تدارکات همگاني مورد نياز را دارند، مسئولان مالي و پولي همه ي اين اقدامات را معامله اي بي حاصل تلقي مي کنند و بنابراين نهادهاي محلي به طرز فزاينده اي از منابع مالي مورد نياز براي حفاظت از نيازهاي اساسي انساني مردمي که تحت حکومت آن ها هستند، محروم مي شوند. بدين ترتيب، با بالا رفتن بار بدهي ها و تحليل بردن سودهاي دم دست، آن ها مجبورند به نهادهاي کمکي مثل بانک جهاني و حاکمان بيدادگر آن، آژانس آمريکا يي توسعه ي بين الملل، يا وزارت توسعه ي بين الملل بريتانيا روي بياورند تا پروژه هاي خود را تأمين مالي کنند. زماني که آن ها اين پروژه ها را در دستور کار خود قرار دهند قطعاً درگير شروط آن ها هم خواهند شد و بنابراين بسياري از مسئولان چپ گرا در واقع به عنوان عوامل شرکت هاي فرا مليتي عمل مي کنند. به علاوه، تکثير سازمان هاي غير دولتي اي که از سوي خارجيان تأمين مالي مي شوند اين توسعه را دچار تأخير مي کند.
بنابراين مقاومت عليه نيروهاي سرمايه ي جهاني و امپرياليسم بايد هم محلي و هم جهاني باشد. مردم بايد عليه فعاليت هاي سرمايه ي بزرگ داخلي و فرامليتي، عليه قدرت يافتن سرکوب وخامت مناقشات مسلحانه به نام دفاع، و عليه اقدامات غير دموکراتيک سازمان هايي مثل صندوق بين المللي پول، بانک جهاني، و سازمان تجارت جهاني بخروشند. در عين حال، کارگران ضد امپرياليست بايد براي به کرسي نشاندن حقوق ماهي گيران در رودخانه ها و آب هاي ساحلي، حقوق اديوسي ها در استفاده از آب ها، گياهان و منابع جانوري در محل خودشان، حقوق شهرنشينان براي داشتن آب و هواي تميز، و حقوق کودکان براي رشد کردن به صورت يک شهروند شايسته جهاني، مبارزه کنند.
نسل کشي گجرات که با حمايت دولت انجام شد و تجاوز جنايتکارانه و خونسردانه نيروهاي آمريکا و انگليس به عراق نشان داده است که سرمايه در استفاده ي تمام عيار از زرادخانه ي فاشيسم براي دستيابي به اهدافش، لحظه اي ترديد نمي کند و شعار « بازارهاي آزاد » فرق چنداني با اينکه تجاوز عليه مردم عراق را « عمليات آزاد سازي عراق » بنامند، ندارد. اين وحشي گري هاي سرمايه داري همچنين نشان مي دهد اکنون هم مثل هميشه نزاع بر سر ذهن هاي زنان و مردان و همين طور کنترل ابزار اعمال زور است. بوش و بلر از آشفتگي ميان حکومت هاي کشورهاي در حال توسعه و مخصوصاً نبود اتحاد ميان حکومت هاي غرب آسيا و شمال افريقا استفاده کردند تا جنگ خود را به راه بيندازند. در گجرات تضعيف تلاش کارگران در شهرها و کارگاه ها فرصتي براي اين شد که اشکال هندو توا بتوانند فقيرترين و بيچاره ترين کارگران را در پيکار خود براي نسل کشي مسلمانان به کار بگيرند. نه تنها نيروهاي هندوتوا جناياتي را که هزار سال پيش يک مهاجم مسلمان مرتکب شده بود دوباره علم کردند، بلکه رويدادهاي واقعي اين دشمني کهنه را طوري دستکاري کردند، آراستند و جعل کردند که ذهن اديوسي ها و همچنين کاست هندوها و داليت ها هم مسموم شد. به همين ترتيب، در تبليغاتي که از جنايات حکومت هاي آمريکا و انگليس در عراق و افغانستان مي شد، بازتاب هايي از جنگ هاي صليبي مسيحيان عليه مسلمانان و بر چسب زني به همه ي مسلمانان به عنوان افرادي تروريست وجود داشته است.
خوشبختانه در هند هر چند برخي از رسانه هاي حکومتي به صورت طوطي وار تبليغات سياسي بوش و بلر و دروغ هاي هندوتوا را پخش مي کردند، اما کانال هاي بزرگ ديگري وجود داشتند که تلاش مي کردند تا واقعيت هاي اين تبليغات را آشکار کنند. در کنار هياهوي رسانه ها، اعتراضات عليه نسل کشي گجرات و قتل عام در افغانستان و عراق در بيشتر شهرها و مناطق هند و ساير کشورهاي جنوب آسيا شنيده مي شود. مردم هر روز بيش از گذشته آگاه مي شوند که آزادي به وسيله ي نيروهاي فاشيست در آمريکا، کانادا و بريتانيا و حاميان آن ها در کشورهاي پير امپرياليستي مثل پرتغال، اسپانيا و همين طور کساني که در هند براي آن ها کار مي کنند به خطر افتد. مردم مي دانند که ما بايد سخت کار کنيم تا از پيروزي اين نيروها جلوگيري کنيم و احترام انسان ها به عنوان مخلوقاتي که توانايي انديشه و انتخاب دارند را حفظ کنيم. مقاومت زنده مي ماند، همان طور که ما در هند فرياد مي زنيم اينقيلاب زينداباد! (20)
پينوشتها:
1. Amiya Kumar Baghchi.
2. در اينجا من امکان نوعي تضاد ضد امپرياليستي از منظر مردم جهان سوم را به بحث مي گذارم. با وجود اين، در عصر امپرياليسم، همه ي تضادهاي محلي يک بعد بين المللي هم دارند. بازيابي حرمت کار به عنوان بخشي از آزادي انساني در نزد کارگران جهان اول هم يک بخش جدايي نا پذير اين تضاد است. اتحاد با جنبش هاي اصيل ضد امپرياليستي در بخش هاي مختلف جهان مسئله اي کاملاً اساسي است.
3. Moral Resisters.
4. Incarnation.
5. Silent Valley.
6. Kerala.
7. Kerala Sahitya shastra Parishad.
8. Narmada.
9. Narmada Bachao Andolan.
10. Adivasi.
11. Medha Patekar.
12. Baba Amte.
13. National Alliance for People,s Movement.
14. Bharat Aluminum Company.
15. Chhattisgarh.
16. Hindutv-based Fasism.
17. Cochabamba.
18. Waterlords.
19. Panchayat.
20. Inqilab Zindabad.
جان بلامي فاستر و ... { ديگران} ؛(1391) ، آفت آمريکايي، مترجم: احسان شاقاسمي، تهران: موسسه انتشارات اميرکيبر، چاپ اول