تربيت فلسفي، چيستي، چگونگي و چرايي

قبل از ورود به مبحث اصلي بايد به اين نکته پرداخت که انسان موجودي قابل انعطاف و تربيت پذير است و نزول کتاب هاي آسماني و حضور انبيا بيانگر اين مهم است.
چهارشنبه، 13 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تربيت فلسفي، چيستي، چگونگي و چرايي
تربيت فلسفي، چيستي، چگونگي و چرايي

 

نويسنده: معصومه ذبيحي (1)




 

مقدمه

قبل از ورود به مبحث اصلي بايد به اين نکته پرداخت که انسان موجودي قابل انعطاف و تربيت پذير است و نزول کتاب هاي آسماني و حضور انبيا بيانگر اين مهم است.
اما چگونگي تربيت وي و مقصد اين تربيت هميشه مورد بحث انديشمندان بوده است و موجب تشکيل مکاتب اخلاقي متفاوت گشته و پژوهشهاي بيشماري را در پي داشته است.
برخي تربيت را امري کاربردي دانسته و مباحث نظري تربيت را مقدمه ي پردازش عملي مي دانند. از اين رو، برخي نيز براي پررونق کردن بازار مباحث تربيتي، مجاهدتهاي بسياري به خرج داده اند و براي هدايت و راهنمايي بشر، انديشه کرده و در زمينه ي تربيتي خيرخواه او بوده اند.
امروز پرداختن به فلسفه ي تربيت امري تجربه شده است اما اينکه چگونه مي توان تربيت را در تمام شئون زندگي وارد نمود، روشهاي نويني را مي طلبد، که قطعاً چگونگي تربيت فلسفي يکي از راهکارهاي رسيدن به اين هدف مطلوب است.
در اسلام، در اهميت تربيت همين بس که در قرآن بيش از هزار مرتبه خداي تعالي با عنوان رب ذکر شده است. اين کتاب تربيتي نه تنها بهترين وسيله تکامل انسان را پيمودن مسير تفکر و تعقل، تدبر و علم مي داند، بلکه فلسفه ي وجودي اديان آسماني و رسالت انبيا را تعليم و تربيت شمرده است.
از اين رو، تربيت فلسفي، اصطلاح جديد و تازه يي نيست، بلکه بشر از آن زمان که توسط پروردگارش پرورش يافت، ياد گرفت که بايد در تمام امور خويش، اول بينديشد، سپس عمل کند.
آيات قرآن، آن چنان به تدبر و تعقل و انديشه، بها مي دهد که گويي محور همه ي امور، انديشيدن و تفکر کردن است.
هدف تربيت پرورش استعدادهاي بالقوه ي آدمي است. اين پرورش نياز به نظام و سيستمي دارد که فرد را به اهداف متعالي تربيت رهنمون سازد. ساختار اين نظام بر پايه هاي عقلي استوار است.
از سوي ديگر فلسفه بر محور انديشه استوار است و از ابزارهاي منطقي کمک مي گيرد تا بتواند از صغرا و کبراها به نتيجه ي مطلوب برسد، پس ماهيت فلسفه نيز تفکر است.
در اين مقاله مي خواهيم به بررسي چيستي و چگونگي اين تربيت متفکرانه يا فيلسوفانه بپردازيم و انسان را از کودکي عادت دهيم که در امور مختلف زندگي، اول انديشه کند و سپس عمل نمايد.
تربيت فلسفي بايد از دوران کودکي آغاز گردد و بطور مستمر همراه با مربي و معلم در زندگي فرد، جايگاه ويژه يي پيدا کند.
آنچه در دنياي امروز مشاهده مي گردد، غفلت از اين نوع تربيت است. متفکران هميشه جور انديشيدن توده يي از مردم را بر دوش گرفته اند و گروهي ديگر، نه تنها در امور شخصي زندگي خويش هرگز سنگيني تفکر را تحمل نکرده اند، بلکه موجب وارد آمدن آسيبهايي براي ديگران گشته اند.

لزوم تعليم و تربيت

تعليم و تربيت شرط لازم براي رسيدن آدمي به مرحله ي کمال و سعادت مي باشد. از ويژگيهاي تأثيرپذيري انسان، سرايت عقايد و عادات و بطور کلي فرهنگ يک جامعه به معاصران و نسلهاي آينده است. بر اين اساس تأثير تربيت مثبت يا منفي، در انسان جنبه ي تصاعدي مي يابد، بگونه يي که ممکن است تعليم و تربيت مفيد يا مضر، يک خانواده، فاميل يا جامعه يي را در عصري تحت تأثير قرار دهد و در طول قرنها از نسلي به نسل ديگر منتقل شود يا حتي تحول تمدني را بدنبال داشته باشد.
دگرگونيهاي علم و صنعت، گسترش و رشد تمدن، نياز به تخصص و مهارتها و تواناييهاي جديد و همچنين ماشيني شدن زندگي بشر، عدم فرصت کافي خانواده ها براي تعليم و تربيت، تهديد سرنوشت بشر بوسيله ي بحرانهاي روحي، ضايعات اخلاقي و نابسامانيهاي زجر دهنده ي تمدن و افزايش دائمي آنها با توجه به انعکاس سريع حوادث و ارتباطات جهاني و نيز ناتواني انسان در برابر سيل فساد و طوفان تند تبليغات گمراه کننده و نارساييهاي مکتبهاي باصطلاح تربيتي موجود در حل بحرانهاي انساني از عواملي است که لزوم تعليم و تربيت را افزايش مي دهد.

لزوم فراگيري فلسفه

هيچ فني به اندازه ي فلسفه به تجزيه و تحليل هاي عقلاني نيازمند نيست و همين امر موجب شده که مسائل فلسفي بالطبع داراي يک نوع غموض و پيچيدگي باشد. سروکار داشتن فلسفه با تجزيه و تحليل هاي عقلاني، حکما را متوجه اين نکته ساخت که قبل از ورود به حل و فصل معضلات فلسفي بايد انسان و افکار و ادراکات و طرز اعمال ذهني و عقلاني او را مورد بررسي و مطالعه قرار دهند، تا آنجا که بعضي يکباره معتقد شدند که «فلسفه ي خود انسان است ».
با آنکه دست يافتن به معماهاي فلسفي منتهاي آرزو، عنايت و اشتياق غريزي انسان است و موفقيت در اين راه اعماق وجدان و بطون ضمير انسان را خرسند مي سازد، اما غموض و پيچيدگي طبيعي مسائل فلسفي از يک طرف و جمود و خشکي آنها يعني برکنار بودن آنها از مداخله ي عواطف و احساسات و سر و کار داشتن با منطق و تعقل محض از طرف ديگر، موجب شده که فلسفه در نظر غالب افراد با قيافه يي عبوس و گرفته جلوه کند.
ولي ترديدي نيست که سبک نگارش و طرز تفهيم مطالب عوامل مهمي براي آسان کردن يا دشوار ساختن آن محسوب مي شود. (2)
پس بايد بدنبال سيستمي رفت که بتواند هم بشر را به آرزوي خود برساند و هم مطالب فلسفي را براي او دلنشين و دلچسب سازد.
وضع مخصوص تمدن امروز بشر و از بين رفتن فاصله ها و باز شدن درهاي معارف شرق و غرب بر روي يکديگر، بهترين فرصت را براي محقق بوجود مي آورد تا بتواند با بکار بردن نيروي ابداع و ابتکار راههاي تازه يي باز کند و بابهايي بگشايد تا تربيت فلسفي براي بشر ميسر و آسان گردد.
در ميان همه ي مجهولاتي که انسان آرزوي دست يافتن به آنها را دارد، رشته يي از مسائل در درجه ي اول اهميت قرار دارد. انسان نمي تواند از کاوش و فعاليت فکري درباره ي آغاز و انجام جهان، مبدأ و غايت هستي، حدوث و قدم، وحدت و کثرت، علت و معلول و... خودداري کند و همين خواهش فطري است که فلسفه را براي بشر به وجود آورده است.
فلسفه سراپاي هستي را جولانگاه فکر بشر قرار مي دهد و تاريخ فلسفه با تاريخ فکر بشر توأم است. بشر به حکم خواهش فطري خويش، هر وقت و هر جا که مجال و فرصتي براي تفکر پيدا کرده و از اظهار نظر درباره ي نظام کلي عالم خودداري نکرده است و همين امر مکاتب فلسفي مهمي را بوجود آورده است. (3)
خلاصه آنکه ما از دو جهت به فلسفه نياز داريم: يکي از جهت کاوش غريزي و اينکه بشر طبعاً علاقمند است حقايق را از اوهام و امور واقعيت دار را از امور بي واقعيت تميز دهد و ديگر از جهت نيازمندي علوم به فلسفه، زيرا هر يک از علوم اعم از طبيعي يا رياضي را موجود و واقعيت دار فرض مي کند و به بحث از آثار و حالات آنها مي پردازد. واضح است که ثبوت يک حالت و داشتن يک اثر براي چيزي وقتي ممکن است که خود آن چيز موجود باشد و اين اطمينان را فقط فلسفه مي تواند به ما بدهد. (4)

ديدگاه بزرگان فلسفه درباره ي تربيت

از ديرباز فلاسفه در زمينه ي تربيت بشر ديدگاههايي داشته اند که به برخي از آنها مي پردازيم:

ديدگاه افلاطون:

منظور او از تربيت فضيلتي است که کودک در آغاز، کسب مي کند و آن عبارت است از تشکيل عادتهاي نيک و ابتدايي ترين احساسات بصورتي که خودبخود با عقل که بعد از آن در کودک پديد مي آيد، هماهنگ گردد. (5)

ديدگاه آگوستين:

وي هدف تربيت را پرورش افرادي مي داند که براساس ضوابط و معيارهاي ديانت، شايسته ي عنوان مؤمن و متقي باشند. فرد تربيت شده کسي است که در باطن او ميان عقل و ايمان هماهنگي ايجاد شده باشد. رسيدن به سعادت در پرتو هماهنگي و رابطه ي صحيح بين عقل و ايمان امکان پذير است. (6)

ديدگاه فارابي:

او هدف تربيت را اعتدال در قواي شهويه و غضبيه و انقياد آنها نسبت به عقل مي داند، بنابراين از نظر وي ساختن شخصيتي معتدل که قوه ي عاقله و ناطقه آن بر قواي ديگر حاکميت داشته باشد، هدف تربيت است. (7)

ديدگاه ابن سينا:

ايشان اصول کلي تربيت خود را در خودشناسي و آگاهي بر حالات و قواي نفس و در رعايت تفاوتهاي فردي و طبيعت و ذوق و سليقه ي افراد در برنامه ريزيهاي آموزشي و همچنين تنظيم برنامه براساس مراحل گوناگون و آموزش گروهي و اجتماعي دانسته و معتقد است که بايد معلم و دوست صميمي و آگاه انتخاب کرد. (8)

ديدگاه ابن خلدون:

وي يکي از اهداف تعليم و تربيت را اين مي داند که روحيه ي نقد و ابتکار و قدرت بررسي عميق و ريشه يي در علل حوادث و شناخت پديده ها بويژه در تاريخ را بايد در کودک تقويت نمود. (9)
هر يک از اين ديدگاهها، در خود نقطه ي مشترکي را مي پروراند که عبارت است از حضور مستمر تعقل و تفکر و ابداع و ابتکار و توانايي بررسي عميق و ريشه يي امور.
اين درست نقطه يي است که ما را در مباحث تربيت فلسفي کمک مي کند و اثبات کننده ي اين حقيقت است که اساساً تربيت و فلسفه نقطه ي مشترکي بنام تعقل و تدبر دارند که اجازه نمي دهد اين دو موضوع از يکديگر تفکيک شوند.

پايگاههاي تربيتي اسلام

پايگاههاي تربيتي از نگاه اسلام متعدد است. از جمله اولين پايگاه خانه و خانواده است.
امام باقر (عليه السّلام) از پيروان مکتب امامت مي خواهند که خانه هاي خود را کانون نشر و انتقال افکار و انديشه هاي خاندان پيامبر قرار دهند. (10)
پايگاه ديگر مکتب و مدرسه است که طيف گسترده يي از مردم را تعليم و تربيت مي دهد و معمولاً از حمايت دولتها و حکومتها برخوردار بوده و برخي از اين مدارس مثل مدرسه ي گوهرشاد در مشهد و مدرسه ي سپهسالار در تهران آوازه ي بلندي داشتند و هنوز هم مرکز پرورش جويندگان حق و فضيلتند. (11)
مسجد پايگاه ديگري است که بسيار مهم بوده و حتي نخستين مرکز در آموزشهاي اسلامي از ابتدايي ترين تا عالي ترين تعليمات بوده است.
همچنين عتبات عاليات که معمولاً در فاصله يي کوتاه پس از پيدايش آنها، مراکز آموزشي در کنارشان پديد آمده و اين بقاع متبرکه را بصورت مجتمع هايي درآورده که هم جنبه ي مردمي داشته و هم از جنبه هاي متعالي فرهنگي و تربيتي برخوردار بوده است. (12)
بايد بگوييم در هر عصر و دوره يي مقتضيات زمان ايجاب مي کرده که مراکز تربيتي بشر از تخريب صاحبان قدرت در امان بماند و فضاي عقل آزاد باشد تا هيچ گاه انديشيدن تعطيل نشود.
افلاطون نظريه ي معروفي به نام نظريه ي « مدينه ي فاضله » دارد و مي گويد: دنيا آن روزي به سعادت نايل خواهد شد که حکيمان زمامداران باشند و زمامداران حکيمان. تا وقتي که حکيمان در طبقه يي هستند و زمامداران در طبقه يي ديگر، دنيا روي سعادت نخواهد ديد.
ما نيز مي گوييم دوره ي سعادت بشر آن عصري است که دوره ي عدل کامل است يعني عصر ظهور حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه الشريف)؛ بعبارت ديگر دوره يي که اولين مشخصه آن، اين است که دوره ي عقل و حکومت عقل است و در آن علم اسر و برده نيست.

اهميت تربيت فلسفي

هر قوم و ملتي که از استقلال انديشه و تفکر فلسفي بهره يي نبرده باشد نمي تواند در صحنه ي زندگي از هويت خود دفاع کند و آن را بطور معقول و منطقي بمنصه ي بروز و ظهور رساند. هرگونه عمل و کرداري که بر اساس انديشه ي درست و سنجيده صورت نپذيرد با جنون و بيهودگي فاصله ي چنداني ندارد.
کمتر کسي را مي توان يافت که به نقش عظيم و اساسي تعليم و تربيت، در تشکيل شخصيت و هويت انسان برجسته و عالي مقام باور نداشته باشد ولي اين حقيقت را نيز بايد پذيرفت که تعليم و تربيت يا آموزش و پرورش با تولد عقل آغاز مي شود و با مرگ آن خاتمه مي يابد.
تعليم و تربيت هميشه و در همه جا مي تواند وجود داشته باشد. براي کساني که با انديشيدن فلسفي انس و الفت دارند همه چيز از ديوارهاي شهر گرفته تا کتابها و مناظر و همه حوادثي که در زندگي روزمره ساري و جاري است مي تواند در زمره ي امور آموزنده قرار گيرد.
در نظر بزرگان انديشه، زندگي بررسي نشده، ارزش زيستن دارد. کساني که انسان را بعنوان « حيوان ناطق » مورد شناسايي قرار مي دهند در اين واقعيت ترديد ندارند که وقتي « ناطق » جزء مقوم بشر شناخته شود، انسان در حد ذات خود قادر به تأمل و انديشيدن خواهد بود و از همين جا مي توان دريافت آن دسته از مردم که از تأمل و انديشيدن در امور، دوري مي جويند نسبت به ذات خود بيگانه گشته و از هويت خويش فاصله پيدا کرده اند.
برخي از انديشمندان، فکر کردن درباره ي زندگي و زندگي کردن در فکر را اساس کار خود ساخته اند. در نظر اين اشخاص ميل به فرا رفتن و عدم توقف در مرحله ي ادراکات حسي، از خواص ذاتي روح آدمي بشمار مي آيد. (13)
جورج کلي، روانشناس آمريکايي معتقد است شخصيت انسان متشکل از انديشه ي اوست نه چيز ديگر و مفاهيمي چون ناهشيار، انگيزه و انگيزش، محرک و پاسخ و امثال آنها، جايي ندارد، بلکه انسان تنها در انديشه اش خلاصه مي شود. گويي نظريه ي او انعکاس اين نظر مولوي است:

اي برادر تو همه انديشه يي *** مابقي تو استخوان و ريشه يي (14)

روشهاي ايجاد تربيت فلسفي

اکنون به روشهايي که در دنياي امروز مي توان بدان پرداخت تا تربيت فلسفي، جايگاه خود را در ميان مردم، پيدا کند، اشاره مي نماييم باشد که مورد استفاده انديشمندان و دست اندرکاران تربيتي جامعه قرار گيرد و رشد و تعالي جامعه را در پي داشته باشد.

1- روشهايي ايجابي

اين نوع روشها از خانه آغاز مي گردد و والدين را موظف مي کند که انديشيدن در امور را به فرزندان بياموزند و بجاي حاضر کردن جوابها، سؤالهاي کودک را تصحيح و ساده نموده و او را به پاسخ برسانند.
روش استفاده از بازيهاي فکري براي کودکان، به اين موضوع کمک مي کند. نقد فيلمها، داستانها، مکانهاي تفريحي و ... مي تواند ذهن کودک را از روزمرگي و عادتها خارج کرده و پنجره ي تازه يي براي او باز کند.
روشهاي ايجابي اجازه نمي دهد که کودک خود را به آنچه پيش مي آيد، بسپارد بلکه او را وادار مي کند که در مخاطرات به راههاي متعدد و متنوع بينديشد. از آنجا که اولين پايگاه تربيتي او خانه است، خانواده مي تواند او را براي محيط مدرسه آماده سازد.
در محيط مدرسه، بايد معلمان اجازه دهند که دانش آموزانشان اهل سؤال کردن باشند. معلم نبايد ذهن پر سؤال کودک را کور کند بايد به سؤالهاي او جهت ببخشد، سؤالات را دسته بندي کند و به آنها امتياز دهد. بدين ترتيب، کودک بدنبال سؤالاتي مي رود که امتيازات بيشتري را بخود اختصاص مي دهند. در اين حالت او هم انديشيدن و هم انتخاب کردن را آزموده است. متأسفانه در محيطهاي آموزشي با معلمان کم حوصله مواجه مي شويم که جرم دانش آموزان را سؤال کردن مي دانند و اغلب به والدين آنها، اعتراض مي کنند که دانش آموزان با سؤال کردن وقت کلاس را مي گيرند. آنها به اين نکته توجه ندارند که خوب سؤال کردن بخش مهمي از يادگيري است و کودکان بايد درست سؤال کردن را از معلم خود بياموزند.
وقتي آغاز کار تربيتي، اشتباه باشد تا مراحل بالاتر نيز اين اشتباه ادامه پيدا مي کند. تا آنجا که جامعه، آموختن فلسفه را امري غامض دانسته و کمتر افرادي به اين مهم مي پردازند.
والدين در مراحل بالاتر نيز براي اين نوع رشته ها سرمايه گذاري نمي کنند و اگر فرزندشان به فلسفه گرايش پيدا کند، عمر او را باطل شده فرض مي کنند.
معلوم است که چنين نگرشي، نتيجه يي جز بي فکري و سربار بودن نخواهد داشت و بار اين زحمت به دوش گروه معدودي از افراد جامعه مي افتد که هميشه بجاي ديگران انديشه مي کنند و تصميم مي گيرند و يا بايد خطاهاي ديگران را اصلاح کنند.

2- روشهاي سلبي

آغاز تعليم اين روشها نيز از خانواده مي باشد و در کنار روشهاي ايجابي، نقش خود را ايفا مي کنند. اين روشها اختصاص به دوره ي خاصي ندارد، بلکه تا بشر مي انديشد بايد از اين روشها پرهيز کند.
در روشهاي سلبي، والدين، کودک را به اموري سوق مي دهند که مانعي براي خودانديشي نباشد؛ مثلاً کودک به زمين مي افتد، ابتدا اطراف خود را نگاه مي کند تا ببيند ديگران چه عکس العملي در برابر او نشان مي دهند. اگر اطرافيان، آرامش خود را حفظ کنند، او کمي صبر مي کند و دوباره بلند شدن را امتحان مي کند. اما اگر با ناآرامي والدين مواجه شود، شروع به گريه و فرياد مي کند و تا مدتها از بلند شدن بدون کمک ديگران مي ترسد. والدين با روش غلط خود، استقلال و انديشيدن را از او سلب مي کنند.
در مواجهه با مشکلات زندگي اگر کودک يا جوان متوجه شود که هميشه کسي هست که به جاي او فکر مي کند، غصه مي خورد، تصميم مي گيرد و دلش شور مي زند، هرگز خود را به زحمت نمي اندازد اما اگر والدين براي فکر کردن و تصميم گيريهاي او، امتياز يا مزدي قائل شوند، او را به اين امر تشويق نموده و راههاي انديشيدن را برايش باز کرده اند.
در روانشناسي، حسي را بنام حقيقت جويي يا حس کاوش مطرح مي کنند و در تعليم و تربيت نيز به پدر و مادرها توصيه مي کنند که تا حد امکان پاسخ کودکان را بدهند و آنها را طرد نکنند و بگذارند حس حقيقت جويي هميشه در آنها تازه و زنده بماند. (15)

نتيجه گيري

تربيت فلسفي، امري سهل و ممتنع است. سهل است چون با فطرت آدمي عجين شده و ممتنع است، چون راههاي عملي وصول به آن براي بشر امروز شناخته شده نيست.
آنچه بايد در برنامه ريزي اين موضوع مورد توجه قرار گيرد، اين است که اولاً، شرع در آيات و روايات، راههاي تربيت فلسفي را در قالب داستانها و حکايات مشخص کرده تنها بايد در لابلاي متون ديني کاوش کرده و آنها را بيابيم.
ثانياً، انديشمندان هر جامعه، بايد راهکارهاي عملي براي اين مهم را در اختيار مجريان و کارگزاران قرار داده و آن را سرفصل همه ي امور قرار دهند تا آحاد جامعه، انديشيدن را جزء لاينفک هويت خود بدانند.
در سايه ي اجراي اين موضوع در مدارس و دانشگاهها و خانواده ها، جامعه يي سربلند و پايدار خواهيم داشت که مي تواند الگوي عيني جامعه اسلامي باشد.

پي‌نوشت‌ها:

1-عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد شهر ري.
2- طباطبايي، سيد محمد حسين، اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج2، ص5.
3- همان، ج1، ص 4.
4- همان، ص 36.
5-Reboul, Oliver, La philosophie de L" education, p14.
6- فلسفه ي تعليم و تربيت، ج1، ص 179.
7- فارابي، ابونصر، فصول منتزعه، ص 82.
8- ابن سينا، تدابير المنازل، ص 14- 38 و 41.
9- ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ص 37-39.
10- موسوي، عبدالرزاق، الامام زين العابدين.
11- دفتر همکاري حوزه و دانشگاه، فلسفه ي تعليم و تربيت، ج1، ص 120.
12- همان، ص 127.
13- ابراهيمي ديناني، غلامحسين، ماجراي فکري فلسفي در جهان اسلام، ص 3.
14- احمدي، علي اصغر، شخصيت و رفتار، ص 165.
15- مطهري، مرتضي، فطرت، ص 75 و 76.

منابع تحقيق:
1- ديناني، غلامحسين، ماجراي فکر فلسفي در جهان اسلام، انتشارات طرح نو، 1377، ج2.
2- ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه ي ابن خلدون، بيروت، داراحياء التراث العربي.
3- ابن سينا، تدابير المنازل، قم، کتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، 1405 ه.ق.
4- احمدي، علي اصغر، شخصيت و رفتار، انتشارات مهدي رضايي، چ4، آبان 87.
5- طباطبايي، سيد محمد حسين، اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج1و 2، انتشارات صدرا.
6- فارابي، ابونصر، فصول منتزع، چ2، کتابخانه الزاهرا (سلام الله عليها)، تهران، 1405 ه.ق.
7- دفتر همکاري حوزه و دانشگاه، فلسفه تعليم و تربيت، سازمان مطالعه کتب علوم انساني دانشگاهي.
8- مطهري، مرتضي، فطرت، انتشارات صدرا.
9- مولوي، مثنوي معنوي.
10-Reboul, Oliver, La philosophie de L" education, paris P.U.F.1971.

منبع مقاله :
خامنه اي، سيدمحمد؛ (1389)، تربيت فلسفي و فلسفه تربيت، تهران: نشر بنياد حکمت اسلامي صدرا، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.