نويسندگان:سید مصطفی طباطایی*
پیمان باقری تلواژگانی**
منبع:راسخون
پیمان باقری تلواژگانی**
منبع:راسخون
از شیخ صفی الدین اردبیلی تا شاه اسماعیل اول(650تا 907 ه.ق )(2)
هم زمانی کوشش های جنید با تغیرات وسیع سیاسی در ایران و منطقه، وی را در رسیدن به اهداف سیاسی کمک شایانی نمود. مرگ شاهرخ به سال (851 ه.ق) در شرق ایران آشفتگی فراوانی به همراه داشت. درگیری های جانشینی در شرق ایران، اختلافات سیاسی بین قراقویونلوها و آق قویونلوها در غرب ایران فرصت ویژه ای به جنید برای گسترش فعالیت هایش بخشید.
کوشش های جنید برای دست یابی به قدرت و تغییر روش های بنیادی طریقت سوء ظن حکومت های هم جوار را به خود جلب نمود. به دلیل افزایش مریدان شیخ جنید شاهد برخورد سیاسی جهان شاه قراقویونلو با وی و مهاجرت او به دیاربکر هستیم. اگرچه هنوز صفویان به قدرت سیاسی دست نیافته بودند، اما دستگاه درویشی و روحانی آن ها ظاهرا قدرتی کمتر از پادشاهی نداشته است. هرچند هر دو- شیخ جنید و جهان شاه - مذهب یکسانی داشتند، اما ظاهرا جنید بر خلاف جهانشاه تشیع را زیر بنای مقاصد سیاسی خود قرارداده بود. به هر حال جهانشاه برای تضعیف موقعیت شیخ جنید و دوری وی از اردبیل، شیخ جعفرعموی وی را بر ضد او تحریک مینمود. جهانشاه با حمایت از وی و ایجاد اختلاف بر سر مسئله جانشینی در نامه شدید اللحنی به شیخ جنید از او خواست که پیروانش را متفرق سازد و اردبیل را ترک کند. سرانجام جنید بر اثر تهدیدات جهان شاه و دسیسه چینی های شیخ جعفر اردبیل را ترک گفته و یک چندی را با پیروان خویش خارج از اردبیل به سر برد(حسینی استرآبادی، 1366: 25؛ پارسادوست، 1375: 2-11). ترک شهر اردبیل در ظاهر امر به ضرر شیخ جنید تمام میشد. اما با حضور وی در مناطق غربی، آناتولی و شامات مریدان بسیاری به او پیوستند و قدرت وی نه تنها از لحاظ سیاسی و نظامی کاهش نیافت، بلکه وی طریقت را به مرحله آزمایش غزا و جهاد رساند. شیخ جنید پس از ترک اردبیل با ارسال هدایایی نزد سلطان مراد دوم، درخواست نمود که قرتبلی را به عنوان موقف او مقرر دارد تا بتواند در آنجا به عبادت بپردازد. اما سلطان عثمانی از این کار سر باز زد. جنید به ناچار به سمت قرامان حرکت نمود. با وجود این که حاکم این منطقه خاندان قرامان اوغلو از دیرباز با مذهب تشیع آشنایی داشتند اما درگیری و اختلاف جنید با یکی از علمای سنی مذهب منطقه به خروج وی منجر گشت (هینتس، 1362: 20).
گرایشات جنید در کسب قدرت سیاسی را میتوان به دو مورد تقسیم کرد: 1. وصلت با خاندان سلطنتی آق قویونلو– خواهراوزون حسن- 2. نظامی کردن مریدان خویش و آماده نمودن آن ها برای انجام دادن غزا و لشگرکشی. جنید بیش از آن که به عنوان مرشد طریقتی روحانی شناخته شود در ورطه سیاسی چهره کاملا شناخته شده است. بر اساس کتاب خجندی دو تمایز آشکار را میتوان در طریقت صفوی زمان جنید تشخیص داد: 1. جنبه غالیانه این طریقت که بر طبق آن شیخ جنید را خدا و فرزندش شیخ حیدر را پسر خدا خطاب میکردند. 2. تربیت نظامی مریدان به عنوان نیرویی برای لشگرکشی و غزا. ظاهرا وی از آغاز فردی جاه طلب و دارای تمایلات سیاسی بوده و از این رو در پی کوشش های وی طریقت صفوی به یک حزب سیاسی شورشی تبدیل شد(خجندی، 1382: 2-261؛ مینورسکی،1378: 103).
مهاجرت شیخ جنید تغییری فوق العاده در روند طریقت صفوی ایجاد نمود. جنید پس از مدتی سرگردانی نزد اوزون حسن شاه آق قویونلو به دیاربکر رفت. اوزون حسن حاکم آق قویونلو به دلیل مسائل سیاسی و رقابت های حکومتی با جهان شاه قرقویونلو از وی استقبال گرمی نمود. بعضی منابع دست اول، علاوه بر از علل سیاسی، این حرکت اوزون حسن را به خاطر علاقه فراوان وی نسبت به خاندان صفوی میدانندبه هر حال ورود شیخ جنید به دیار بکر با استقبال گرم اوزون حسن همراه گشت. روابط دوستانه، سه سال جنید را در دیاربکر ماندگار ساخت. شیخ جنید برای تحکیم هر چه بیشتر روابط، خواهر اوزون حسن – خدیجه بیگم را به ازدواج خویش در آورد(اسپناقچی پاشازاده، 1379: 28). تنها دلیل این اتحاد بهره برداری از موقعیت های سیاسی در آینده نزدیک برای هر دو طرف بود. اوزون حسن با این کار میتوانست از نیروی تازه نفس طریقت اردبیل در راه اهدافش در منطقه بهره گیرد و بر عکس شیخ جنید برای تثبیت خویش در منطقه و مقابل جهان شاه شیعی مذهب به حمایت کننده قوی احتیاج داشت. به همین دلیل پس از تهدید جهان شاه و اخراج وی از اردبیل و سپس ورود وی به دیار بکر موقعیت ویژه ای برای وی حاصل گشت و او از رابطه بد سیاسی میان اوزون حسن و جهان شاه بهره کامل را برد و با وی متحد گشت.
شیخ جنید پس از حدود سه سال دیاربکر را ترک و به سمت اردبیل رهسپار شد. جهان شاه این بار به دلیل قدرت بیش از حد شیخ جنید بیمناکتر گشت و نابودی وی را در خاطر خویش گذراند. جنید با اطلاع از نیات جهان شاه به فکر جنگ با چرکس ها افتاد. امینی هروی مینویسد: ««دانشمند و صاحب نفوذى چون جعفر و دشمن نيرومندى مانند جهانشاه قراقويونلو روبهرو بود، به درستى پى برد كه با رويّه مسالمتآميز نمىتواند آنان را از مخالفت بازدارد و به اردبيل بازگردد. او براى غلبه بر مخالفان، چاره ديگرى جز جنگ نمىديد. روحيّه ماجراجويى و شوق به دست آوردن قدرت نيز او را به سوى جنگ مىكشاند.»»(امینی هروی، 1383: 45 با تغییرات عالم آرای صفوی، 1363: 7-26؛ حسینی استرآبادی، 1366: 25)؛ و یا خواندمیر حرکت جنید را این گونه مینویسد: «سلطان جنيد شاهبازهمت در هواى صيد مملكت پرواز داده باستظهار آن سپاه عنان عزيمت بجانب شروان انعطاف داد و امير خليل اللّه كه در آنوقت شروان شاه بود در مقام مدافعت و ممانعت آمده با لشگرى بحر جوش رعد خروش روى بطرف آن حضرت نهاد» (خواندمیر، 1380: ج4، 426).
در واقع اولین حرکت نظامی جنید و خاندان صفوی برای کسب قدرت سیاسی را باید جنگ با شروان شاه دانست. جنید سپاهی را که به واسطه کمک و مساعدت اوزون حسن فراهم آورده بود، پشتوانه ای مناسب برای رسیدن به آرزوهای خویش میدید. ظاهرا هدف وی از این نبرد انجام غزا و جهاد در راه گسترش اسلام بوده است؛ اما واقعیت حرکت جنید، فراتر از آزمایش مریدان خویش بوده است. از جمله دلایل این حرکت را میتوان به چند مورد اشاره کرد: 1. در سمت غرب و آناتولی حکومت قدرتمند عثمانی قرار داشت 2. در منطقه آذربایجان دولت قراقویونلو مستقر بود و شیخ جنید قدرت رویاوریی با هیچ یک از این دو دولت را نداشت. 3. سومین منطقه -دیاربکر- تحت حاکمیت اوزون حسن بود که تنها پشتیبان و حامی وی به حساب میآمد. 4. حضور شیخ جعفر رقیب وی و متحد جهان شاه آق قویونلو در اردبیل و عدم احساس امنیت وی در این شهر. نکته مهم دیگر در مورد شهر اردبیل محصور بودن این منطقه در میان کوهستان و عدم موقیعت خوب و کافی برای بلند پروازی های شیخ جیند. پس در نتیجه تنها گزینه ایجاد پایگاه برای وی سرزمین چرکس ها بوده است.
جنید پیش از رسیدن به منطقه چرکس ها، به غارت چند شهر درشروان پرداخت. این اقدام واکنش حاکم شروان خلیل الله را در پی داشت. وی از ترس این که مبادا جنید هم چنان به غارت ادامه دهد به مقابله و جنگ با او پرداخت. سرانجام جنید در یکی از نبردهایش با سلطان خلیل حاکم شروان شاه به دلیل عدم اجازه عبور از منطقه وی به سوی سرزمین چرکس ها به همراه عدهای از صوفیانش در سال (864ه.ق) به قتل رسید (بدلیسی، 1377، ج2: 127؛ حسینی قمی، 1383،ج1: 36) جنید در جنگ با شروانشاه کشته شد. این پایان کار او بود. اما تغییرات گسترده وی در طریقت - نظامی گری - در زمان جانشینان وی به ثمر نشست. در واقع جنید را بیش از یک صوفی، پیر و یا مرشد، باید یک جهاد گر مذهبی دانست؛ صرف نظر از هدف واقعی او، در ظاهر وی برای جلب توجه دیگران به غزا و لشرکشی پرداخته اما همان طور که ذکر آن رفت و بر اساس منابع دست اول هدف واقعی وی تغییر شیوه طریقت از سیره معنوی خاص و ورود به عرصه سیاست و قدرت بوده است. لازمه این امر تنها داشتن یک نیروهای مجاهد و جان بر کف تحت اختیار جنید بوده که وی با جذب این مریدان و آموزش نظامی گری به آن ها به این هدف دست یافت.
در این زمان، پیشوایان صفوی بر شبکه مریدان در آناتولی شرقی، ارتفاعات ارمنستان و... از طریق مقام خلیفه الخلفا نظارت داشتند. افزایش هوادارن جنید در آسیای صغیر و شمال سوریه که وی با تعیین نایبان - خیلفه - به امور این افراد رسیدگی میکرد وهم چنین اتحاد میان اوزون حسن و جنید به شکل گیری اولیه دستههای سپاه خاندان صفوی منجر گشت که در اندک زمانی ده هزار مرد جنجگو به موکب او پیوستند. در این زمان وی توانست با نصب خلفای جدید و افزایش فعالیت خود پیروان تازهای را جلب کند. موفقیت ها و کامیابیهای او به عقاید وی جاذبه خاصی بخشید (رویمر، 1380: 1-270). ظاهراً هسته اولیه منسجم مریدان جان برکف در دوره شیخ جنید ایجاد گردیده و در دوره شیخ حیدر گسترش بسیار زیادی یافته است. وی با سرسامان دادن به این حلقه و هم چنین مستحکم نمودن روابط عاطفی خویش و مریدانش چنان این حلقه را قوی و قدرت مند ساخت که حتی پس از مرگ، صفوف مریدان وی از هم نپاشید و به اطاعت فرزندان وی گردن نهادند. تمایل جنید به فعالیت های سیاسی تحول عمدهای نیز در معنای واژه صوفی به وجود آورد. از این پس واژه صوفی بار سیاسی هم ردیف غازی و مجاهد فی سبیل الله به خود گرفت. صوفیانی که تا این زمان تنها تحت تعلیم جنبه های معنوی تصوف قرار داشتند، به یک باره آموزش های نظامی نیز به آن افزوده گشت و پس از مدتی به جهاد فراخوانده شدند.
شیخ جنید نه تنها به عنوان یک شیخ صوفی مسلک شهرت داشت. بلکه قدرت سخنوری، سیادت و آشکارسازی جنبه سیاسی فعالیت هایش، باعث شد که در میان دهقانان و چادر نشینان آناتولی مریدان زیادی به دور خود جمع کند. عدم رضایت این مریدان از خرابی اوضاع اقتصادی و سیاسی مملکت و اوضاع مذهبی عثمانی و هم چنین هوشیاری جنید، انگیزه ای برای جلب این افراد شد. از این رو شیخ جیند، موفق گردید از مریدان خود سپاه پنج الی ده هزار نفری مسلح تشکیل دهد. جنید در آناتولی زمینه بسیار مساعدی در میان چادرنشینان و دهقانان به دست آورد. وی به هنگام گردش بسیاری از طوایف شیعه و افراد متمایل به این مذهب را به خود ملحق کرد و بر نیروی خویش بسیار افزود(سومر، 1371: 14).
غلاه یا گزافه گویان فرقه ای از شیعه هستند که امام خود را به خدایی رسانده و قائل به حلول جوهر نورانی و یا تناسخ میشدند(مشکور، 1368: 40؛ صفری فروشانی، 1378:34). تقریبا تمامی فرق شیعه به جز اثنی عشری و زیدیه و تعدادی از اسماعیلیان در این قسم قرار میگیرند (مشکور، 1368: 40). در این دوره ما با عقاید افراطی در فرقه صفویه مواجه میشویم. اعتقاداتی غالیانه ای که به موجب آن نه تنها علی (ع)، بلکه خود جنید نیز ماهیتی آسمانی داشت. ترکمانان آناتولی از سده سیزدهم میلادی، با اندیشه های غالیانه آشنا بودند و این طرز تفکر را میتوان در قیام هایی مانند قیام بابا اسحاق مشاهده کرد. ترکمانان رهبران خود را به چشم پیامبر مینگریستند و حتی پس از کشته شدن آن ها، معتقد بودند به آسمان رفته و باز خواهند گشت. این مثالها و حوادث آینده در دوره شیخ جنید میرساند که ترکان قزلباش آناتولی، شیوخ اردبیل را به چشم پیغمبر(ص) یا حضرت مهدی(عج) و یا حتی خدا مینگریستند، و حاضر به هر گونه فدارکاری برای شیوخ و شاهان خود بودند که این موضوع در تشکیل و گسترش دولت صفوی یکی از عوامل مهم به شمار میرفت(سومر، 1371: 13؛ نوایی و غفاری فرد،1381: 47). جنید تحت تاثیر فرقه مشعشعیان و با استفاده از نفوذ معنوی خویش به تشکیل یک فرقه شیعه غالیانه با عقاید افراطی تندی درباره خودش دست زده است. وی در این راه حتی با شیخ محمد پدر زن خویش اختلاف پیدا نمود و از او جدا شد(الشیبی، 1387: 1-380).
نکته ای که نباید نادیده گرفت و توجه به آن ضروریست، آماده سازی زمینه و یا بستری مناسب برای فعالیت های جنید و فرزند او شیخ حیدر بوده است. این نقش بسیار مهم را اوزون حسن بر عهده داشت. سیاست حمایت اوزون حسن از جنید و حیدر در سازماندهی و هماهنگی مریدان و صوفیان صفوی بسیار موثر واقع گشت و بدون حمایت های وی این کار صورت نمیپذیرفت. اما به هرحال شیخ جنید در اولین جنگ خویش شکست خورد، اما ادامه این روند در دوره پسر وی - شیخ حیدر - و نواده او - اسماعیل میرزا - دنبال گشت و به تاسیس حکومت صفوی منتهی گشت.
سال های اول زندگی شیخ حیدر به تبلیغ طریقت صفوی جهت جذب و افزایش نیروهای جدید سپری شد. مریدان وی پس از گذراندن دوره های مختلفی در آناتولی با عنوان خلیفه به ممالک دیگر فرستاده میشدند. وظیفه آن ها تبلیغ برای طریقت صفوی جهت افزایش مریدان و جمعآوری مال برای شیخ صفوی بود (سومر، 1371: 18). اما پس از چندی حیدر به مانند پدرش تنها به رهبری معنوی خانقاه اردبیل اکتفا نکرد و قدم در راه سیاست و کسب قدرت نظامی گذاشت.
اوزون حسن بهترین مامن و حامی شیخ حیدر در میان دولت های اطراف بود. روابط دوستانه این دو پس از چندی با ازدواج حیدر و دختر اوزون حسن- مهد علیا حلیمه بیگم- مستحکم تر گردید(لاهیجی، 1352: 102؛ اسپنقانچی، 1379: 30). با این وصلت، اسباب جاه، جلال شیخ حیدر مهیا گشت. این ازدواج تاییدی بر اتحاد دو خاندان در زمان جنید بود. بدین ترتیب شیخ حیدر از امتیازات قدرت پادشاهی علاوه بر امتیازات معنوی و مذهبی نیز برخوردار گشت. تلاش ها و کوشش های شیخ جنید که در سایه حمایت های اوزون صورت گرفته بود در زمان شیخ حیدر کاملا به بار نشست. وی هم چنان در دوران حیات اوزون حسن به یمن حمایت های وی هم چون پدرش به تبلیغات گسترده در نواحی آناتولی و بین طوایف ترکمانان این حدود دست زده و به مرور زمان بر تعداد این مریدان و شدت علاقه آنان میافزود.
اما ستاره اقبال شیخ حیدر دیر نپایید و مرگ اوزون حسن در میانه راه شیخ حیدر، اوضاع را به ضرر وی تمام نمود. سلطان یعقوب 883 ه.ق جانشین اوزون حسن به علت کدورت قدیمی فی مابین او و شیخ حیدر از حمایت او دست برداشته و او را به چشم دشمن خویش میدید(نوایی و غفاری فرد،1381: 51؛ سرور1374: 33). با بررسی نظرات نویسندگان منابع دست اول از جمله: خواندمیر و... و مورخان معاصری چون فلسفی، هینتس و... به شتاب فزاینده فعالیت های خانقاه اردبیل در دوره شیخ حیدر پی میبریم. فعالیت های شیخ جنید در این دوره گسترش فوق العاده ای یافت و ازدواج شیخ حیدر با دختر اوزون حسن را باید عامل بسیار مهمی در تسریع این فعالیت ها دانست. از این رو راه برای کسب قدرت سیاسی حیدر بسیار هموار گشت.
تکیه گاه اصلی شیخ حیدر، مریدان وی بودند. تنها راه رسیدن وی به قدرت داشتن سپاهی فرمانبردار بود. اما شرایط زمان و حضور اشخاص قدرتمند در صحنه سیاسی منطقه وقوع آرزوی وی را با مشکل روبهرو میساخت. برای این امر اطاعت بی چون و چرا از شیخ لازم و واجب بود. وی در ایجاد این حس و ایمان قوی در مریدانش- صوفیان- تا به آن حد توفیق یافت که مریدانش او را نیز به مانند پدرش، خدا میدانستند و اطاعت از دستورات او را بر خود واجب میشمردند. کوشش شیخ جنید و حیدر در سلطهی بی چون و چرای آنها بر جان و مال مریدانشان تأثیر بسزایی داشت. (پارسادوست، 1375: 5-144).
در اثبات ادعای وفاداری و جان برکفی مریدان شیخ حیدر همین بس که بازرگانان ونیزی دربارهی وی چنین مینویسند: ««در زمان فرمانروايي الوند در مسافت شهري كه به مسافت چهار روز را در مشرق تبريز قرار دارد بزرگي كه مقامي برابر با مقام كنت داشت ميزيست نامش شيخ حيدر بود؛ از پيروان مذهب يا فرقهاي به نام صوفي كه هم كيشانش وي را چون قديس ميپرستيدند و مانند رئيسي اطاعت ميكردند. جماعتي از ايشان در نقاط مختلف ايران و آناتولي و قرامان به سر ميبردند و اين قوم در زمان شيخ حيدر كه يكي از بوميان شهر اردبيل بود در حق او حرمت فراوان به جاي ميآوردند و حيدر در اردبيل بسياري از مردم را به آئين صوفيان درآورده بود.» (باربارو و دیگران ، 1349: 401). به کار بردن لفظ - کنت - و – رئیس - در این روایت دلیلی است بر موقعیت ممتاز حیدر و قدرت دنیوی او که در میان هواداران خود به دست آورده بود. در جایی دیگر کاترینوزنو در سفرنامهی خود آورده که: «شيخ حيدر را - ولي- يا – خواجه - يا – پيامبري - بايد خواند كه با تبليغ آئين نويي در اسلام بر اساس اينكه علي برتر از عمر بود، مردمان و مريداني كه هوادار آئين وي بودند، برخود گرد كرد و چنان در كار خود كامياب شد كه همه او را از اولياءالله و وجودي تقريباً الهي ميپنداشتند.» (باربارو و دیگران ، 1349: 243).
به هر حال، اقدامات شیخ حیدر گویای چنین واقعیتی است که وی فعالیتهای خود را برای ارتقا از مقام معنوی به مقام پادشاهی یا سیاسی از سر گرفته بود. از کارهای مهم شیخ حیدر تشکیل نیروی نظامی قزلباش بود. در چگونگی تشکیل این نیروی عظیم مورخان عصر صفوی به خواب دیدن شیخ حیدر اشاره میکنند و منشأ تاسیس نیروی قزلباش را خواب دیدن شیخ حیدر بیان میکنند: «شبی در خواب از برابر او نور پاک شهریار عالم و صی رسول و ابن عم سید ابرار حیدر کرار نمودار گردید و آن حضرت فرمود ای فرزند، وقت آن شد که از صلب تو فرزند ما خروج کند و کاف کفر را از روی عالم براندازد اما میباید از برای صوفیان و مریدان خود تاجی سازی از سقرلاط سرخ و آن حضرت مقراض در دست داشت و برید، تاج را دوازده ترک قرار داده چون همه تاج بر سر نهادن به عرف ترکی قزلباش از آن گفته شد...» (عالم آرای صفوی، 1363: 30؛ با اندکی تفاوت عالم آرای شاه اسماعیل، 1349: 26).
وی برای بیشتر جلوه دادن حس همبستگی میان خویش و مریدانش سعی در ایجاد وجه متمایزی میان یارانش و دیگران داشت. وی تاجی قرمز بر سر گذاشت که مشتمل بر دوازده ترک بود. هر یک از پیروان وی نیز مکلف به گذاشتن این کلاه بر سر بودند تا از دیگران قابل تشخیص باشند. این حرکت در ایجاد همبستگی میان پیروانش بسار موثر واقع گشت و از این پس به این افراد را قزلباش مینامیدند (غفاری کاشانی، 1414: 361؛ حسینی استرآبادی، 1366: 26؛ فیگویروا، 1363: 268). شاید هدف دیگر شیخ حیدر علاوه بر ایجاد همبستگی میان مریدانش، نشان دادن تعداد بی شمار آن ها در منطقه و قدرت خویش بوده است. نکتهی قابل توجه این که شیخ حیدر با آگاهی کامل از این که صرف داشتن مریدان زیاد در ایران و آناتولی نمیتواند او را در رسیدن به اهدافش کمک نماید. به همین دلیل در این راستا به سازماندهی مریدانش پرداخت و علاوه بر آن، آن ها را به سلاحهای جنگی مورد نیاز مجهز نموده و به تمرین ها و آموزشهای نظامی لازم مکلف نمود. وی ظاهراً به این موارد بسنده نکرده مریدان تهی دست را نیز فراهم میکرد و آنها را به انجام تمرینهای نظامی مکلّف میساخت و خود نیز به ورزشهای پهلوانی و فراگیری فنون جنگی میپرداخت. (پارسادوست، 1375: 147-146؛ نوایی، غفاری فرد، 1381: 51).
اما آنچه مسلم است که شیخ فقط با داشتن مقام معنوی و دنیوی، نمیتوانست به آرزوهایش برسد و همان گونه که گفته شد نیازمند سپاهی از جان گذشته بود. نگهداری چنین سپاهی که هر روز بر تعداد نفرات آن افزوده میگشت هزینههایی را میطلبید. بر همین اساس شیخ به مانند پدرش به فکر حملات نظامی یا به زعم خود جهاد با کفار افتاده تا هم بتواند از این راه غنایمی به دست آورد و هم اسیرانی را دستگیر و به سپاهیانش ملحق کند و اما مهمترین دلیل وی هم چون پدر خویش به دنبال یافتن پایگاهی برای فعالیتهای بعدی خویش میگشت. به هر حال وی با حملاتی که به سرزمین چرکسها انجام داد؛ بر تعداد سپاهیانش افزود و هم به منابع مالی فراوانی دست یافت که پاسخ گوی نیازهای مادی سپاهیانش میبود.
حیدر منطقه را شروان را به دو دلیل انتخاب نمود: 1. وی نیز به مانند پدرش قدرت مقابله با دولتهای عثمانی و قراقو یونلوها را نداشت و به همین خاطر شروان را بهترین مکان برای انجام جهاد و لشگرکشی میدید. 2. وی با علاوه بر انگیزههای پیشین به دنبال انتقام خون پدر خویش بود. بالأخره حیدر در سال (888ه.ق) آماده نبرد گردید. اولین هدف وی برای این کار منطقه چرکس ها بود(ثابتیان، 1343: 73). شیخ حیدر پیش از شروع حمله به سازماندهی و تدارک نیروهای خویش پرداخت. شیخ حیدر با دو پیروزی پی درپی در داغستان کار خویش را ادامه داد. کسب این پیروزی ها به شهرت هر چه بیشتر وی انجامید و مریدان بیشتری به امید به دست آوردن غنایم به خانقاه اردبیل روی آوردند. اما موفقیتهای وی چندان دوام نیاورد زیرا حاکمان آق قویونلو پس از حسن بیگ چندان میانهی خوبی با وی نداشتند زیرا شیخ در قلمرو آنها فعالیت میکرد و هر روز بر شهرت و قدرتش افزوده میگردید و این میتوانست زنگ خطری برای آنها باشد.
پیروزی های متعدد در منطقه داغستان و چرکس ها او را به فکر انتقام خون پدر از شروان شاه انداخت. وی با سپاهی دوازده هزار نفری خویش راهی شروان شد (ترکمان، 1382،ج1: 5-34؛ هینتس، 1362: 8-104). در این میان سلطان یعقوب که قدرت یابی شیخ حیدر از خطری باقوه برای خویش محسوب مینمود، به یاری فرخ یسار حاکم شروان شتافت و چهار هزار سپاهی در تحت اختیار وی قرار داد. سرانجام در نتیجهی یکی از همین لشکرکشیها علیه کفار بود که سلطان حیدر (888ه.ق). جان خود را از دست داد(چلپی و حاجی خلیفه، 1376: 156؛ حسینی استرآبادی، 1366: 33؛ عالم آرای صفوی،1363: 2-31). با این حادثه زندگی شیخ حیدر به پایان رسید؛ اما برنامهریزیها و اقدامات وی چنان مستحکم و استوار باقی ماند که فرزند وی اسماعیل پس از او بر پایه همین اقدامات بر تخت سلطنت تکیه زد و به پادشاهی رسید..
در یک تحلیل کلی هر چند صفویان در سال( 907هـ.ق) توسط شاه اسماعیل اول به طور رسمی قدرت را درایران به دست گرفتند اما فعالیت های زیر بنایی این امر از زمان شیخ صفی الدین شروع شده بود. شیخ صفی الدین به طور آشکار فعالیتی در صدد دستیابی به قدرت سیاسی انجام نداد اما نفوذ معنوی او در بین قشرهای مختلف مردم بسیار زیاد بود؛ به طوری که عدهی زیادی از سرزمینهای دیگر به قصد دیدار با شیخ رو به سوی خانقاه اردبیل میآوردند. شیوخ بعدی طریقت هر یک با تلاش هایشان در راه اعتلای خانقاه اردبیل کوشیدند و از این رهگذر بر اعتبار آن میان مردم و شخصیت های سیاسی آن روزگار افزودند. فعالیت های شیخ صدرالدین با وجود عدم سیاسی گری بر رهگذر و تغییر مشی آینده طریقت تاثیر به سزایی داشت. کارکرد خواجه علی با تمایلات آشکار شیعی گری و شیخ ابراهیم با دریافت عنوان شیخ شاه نشان دهنده تغییرات مدوام اما آهسته خاندان صفوی میباشد تا به دوران شیخ جنید و حیدر میرسیم.
در دوران شیخ جنید و حیدر قدرت معنوی و دنیوی خاندان صفویه کاملاً به هم آمیخت. پیوند وجه روحانی خاندان صفوی با سیاست چنان عمیق و تاثیر گذار بود که جانشینان این دو رهبر نمیتوانستند تنها به وظیفه روحانی خویش بپردازند. در دوره شیخ جنید کارکرد روحانی، سیاسی و نظامی خانقاه به طور فزاینده ای در هم تنیده گشت. در دوره شیخ حیدر این روند گسترش بسیاری یافت و سرانجام اسماعیل میرزا فرزند وی این نهال نو رسیده را به ثمر رساند. این تغییر مشی با اتکا به نیروی جان برکف صوفیان صورت گرفت و رهبران طریقت صفویه دیگر فقط یک مرشد کامل نبودند، بلکه فرماندهان نظامی بودند که مریدانشان حاضر بودند در راه آنان جان خود را فدا کنند و این رهبران طریقت نیز با استفاده از این حس جانسپاری مریدان بر آنان فرمانروایی میکردند و آنها را برای جهاد با کفار آماده مینمودند.
در دوران شیخ جنید و حیدر قدرت معنوی و دنیوی خاندان صفویه کاملا به هم آمیخت. پیوند وجه روحانی خاندان صفوی با سیاست چنان عمیق و تاثیر گذار بود که جانشینان این دو رهبر نمیتوانستند تنها به وظیفهی روحانی خویش بپردازند. در دوره شیخ جنید کارکرد روحانی، سیاسی و نظامی خانقاه به طور فزایندهای در هم تنیده گشت. در دوره شیخ حیدر این روند گسترش بسیاری یافت و سرانجام اسماعیل میرزا فرزند وی این نهال نو رسیده را به ثمر رساند. این تغییر مشی با اتکا به نیروی جان برکف صوفیان صورت گرفت و رهبران طریقت صفویه دیگر فقط یک مرشد کامل نبودند، بلکه فرماندهان نظامی بودند که مریدانشان حاضر بودند در راه آنان جان خود را فدا کنند و این رهبران طریقت نیز با استفاده از این حس جانسپاری مریدان بر آنان فرمانروایی میکردند و آنها را برای جهاد با کفار آماده مینمودند.
1. ابن بزاز، درویش توکلی بن اسمعیل(1376) صفوه الصفا (در ترجمه احوال و اقوال و کرامات شیخ صفی الدین اسحق اردبیلی، مقدمه و تصحیح غلام رضا طباطبائی مجد، تهران: زریاب.
2. اسپناقچی پاشازاده، محمد عارف(1379) انقلاب الاسلام بین الخواص و العوام، مصحح رسول جعفریان، ج1، قم: دلیل.
3. پارسا دوست، منوچهر(1375) شاه اسماعیل اول، بی جا: شرکت سهامی انتشار.
4. ترکمان، اسکندر بیگ (1382) تاریخ عالم آرای عباسی، ج 1 ، مصحح ایرج افشار، تهران: امیرکبیر
5. ثابتیان، دبیح الله(1343) اسناد و نامه های تاریخی دوره صفویه، تهران، انتشارات ابن سینا.
6. چلپی، مصطفی بن عبدالله و حاجی خلیفه(1376) ترجمه تقویم التواریخ، مصحح میر هاشم محدثف تهران: احیاء کتاب.
7. حسینی استرآبادی، سید حسین بن مرتضی(1366) از شیخ صفی تا شاه صفی، به اهتمام احسان اشراقی، تهران: انتشارات علمی.
8. حسینی فسایی، حاج میرزا حسن(1382) فارسنامه ناصری، 2جلد(ج1)، مصحح منصور رستگار فسایی، تهران: امیرکبیر.
9. حسینی گنابادی، قاسم(۱۳۸۷) شاه اسماعیل نامه، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
10. خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین(1380) تاریخ حبیب السیر، ج4، تهران: خیام.
11. زرین کوب، عبدالحسین (1385) دنباله جستجو در تصوف ایران، تهران: امیرکبیر.
12. زرین کوب، عبدالحسین(1375) روزگاران دیگر(از صفویه تا حاضر)، ج3، تهران: انتشارات سخن.
13. سرور، غلام رضا(1374) تاریخ شاه اسماعیل صفوی، ترجمه عباسقلی غفاری فرد، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
14. سومر، فاروق(1371) نقش ترکان آناتولی در تشکیل و توسعه دولت ملی، ترجمه احسان اشراقی و محمد تقی امامی، ویراستار عبداله فقیهی، تهران: گسترده.
15. سیوری، راجر(1380) ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، تهران: نشر مرکز،(الف)
16. سیوری، راجر(1380) درباب صفویان، ترجمه رمضان علی روح الهی، تهران: نشر مرکز،(ب).
17. شاملو، ولی قلی بن داوود قلی(1371) قصص الخاقانی،2 جلد، تصحیح و پاورقی سید حسن سادات ناصری، تهران: سازمان چاپ و انتشارات.
18. شیخ الحکمایی، عماد الدین(1387) فهرست اسناد بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی(موجود در موزه ملی، سازمان اوقاف، کتابخانه ملی تبریز، بقعه شیخ صفی و....)، تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.
19. فیگوئروا، دن گارسیا دسیلوا(1363) سفرنامه دن گارسیا دسیلوا فیگوئروا، ترجمه غلام رضا سمیعی، تهران: نشر نو.
20. لاکهارت، لارنس(1383) انقراض سلسله صفویه، ترجمه اسماعیل دولت شاهی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
21. مجهول مولف (1384) عالم آرای شاه اسماعیل، مصحح اصغر منتظر صاحب، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
22. مجهول مولف(1363) عالم آرای صفوی، به کوشش یدالله شکری، تهران: اطلاعات.
23. موحد، صمد (1381) صفی الدین اردبیلی چهره اصیل تصوف آذربایجان، تهران: انتشارات طرح نو.
24. نوایی، عبدالحسین و عباسغلی غفاری فرد(1380) تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره صفویه، تهران: انتشارات سمت.
25. هینتس، والتر(1362) تشکیل دولت ملی در ایران، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی.
شیخ جنید(851- 864ه.ق):
اگرچه مؤسس سلسلهی پادشاهی صفویه شاه اسماعیل است. اما نباید تلاش های شیخ جنید و پسرش شیخ حیدر را در این تشکیل نادیده گرفت. با وجود لقب – شاه - شیخ ابراهیم، تا زمان جنید خاندان شیخ صفی تنها دارای یک مقام معنوی بودند و در مسائل سیاسی دخالتی نداشتند اما با روی کارآمدن شیخ جنید رهبری طریقت به سمت نظامیگری پیش رفت. این دوران را باید حرکت شتابنده شیوخ صفوی به سمت کسب قدرت سیاسی دانست. شیخ جنید اولین تلاش های رسمی نظامی را برای رسیدن به قدرت سیاسی آعاز کرد. تلاشی که تا پیش از وی هیچ یک از رهبران طریقت به آن رو نیاورده بودند.هم زمانی کوشش های جنید با تغیرات وسیع سیاسی در ایران و منطقه، وی را در رسیدن به اهداف سیاسی کمک شایانی نمود. مرگ شاهرخ به سال (851 ه.ق) در شرق ایران آشفتگی فراوانی به همراه داشت. درگیری های جانشینی در شرق ایران، اختلافات سیاسی بین قراقویونلوها و آق قویونلوها در غرب ایران فرصت ویژه ای به جنید برای گسترش فعالیت هایش بخشید.
کوشش های جنید برای دست یابی به قدرت و تغییر روش های بنیادی طریقت سوء ظن حکومت های هم جوار را به خود جلب نمود. به دلیل افزایش مریدان شیخ جنید شاهد برخورد سیاسی جهان شاه قراقویونلو با وی و مهاجرت او به دیاربکر هستیم. اگرچه هنوز صفویان به قدرت سیاسی دست نیافته بودند، اما دستگاه درویشی و روحانی آن ها ظاهرا قدرتی کمتر از پادشاهی نداشته است. هرچند هر دو- شیخ جنید و جهان شاه - مذهب یکسانی داشتند، اما ظاهرا جنید بر خلاف جهانشاه تشیع را زیر بنای مقاصد سیاسی خود قرارداده بود. به هر حال جهانشاه برای تضعیف موقعیت شیخ جنید و دوری وی از اردبیل، شیخ جعفرعموی وی را بر ضد او تحریک مینمود. جهانشاه با حمایت از وی و ایجاد اختلاف بر سر مسئله جانشینی در نامه شدید اللحنی به شیخ جنید از او خواست که پیروانش را متفرق سازد و اردبیل را ترک کند. سرانجام جنید بر اثر تهدیدات جهان شاه و دسیسه چینی های شیخ جعفر اردبیل را ترک گفته و یک چندی را با پیروان خویش خارج از اردبیل به سر برد(حسینی استرآبادی، 1366: 25؛ پارسادوست، 1375: 2-11). ترک شهر اردبیل در ظاهر امر به ضرر شیخ جنید تمام میشد. اما با حضور وی در مناطق غربی، آناتولی و شامات مریدان بسیاری به او پیوستند و قدرت وی نه تنها از لحاظ سیاسی و نظامی کاهش نیافت، بلکه وی طریقت را به مرحله آزمایش غزا و جهاد رساند. شیخ جنید پس از ترک اردبیل با ارسال هدایایی نزد سلطان مراد دوم، درخواست نمود که قرتبلی را به عنوان موقف او مقرر دارد تا بتواند در آنجا به عبادت بپردازد. اما سلطان عثمانی از این کار سر باز زد. جنید به ناچار به سمت قرامان حرکت نمود. با وجود این که حاکم این منطقه خاندان قرامان اوغلو از دیرباز با مذهب تشیع آشنایی داشتند اما درگیری و اختلاف جنید با یکی از علمای سنی مذهب منطقه به خروج وی منجر گشت (هینتس، 1362: 20).
گرایشات جنید در کسب قدرت سیاسی را میتوان به دو مورد تقسیم کرد: 1. وصلت با خاندان سلطنتی آق قویونلو– خواهراوزون حسن- 2. نظامی کردن مریدان خویش و آماده نمودن آن ها برای انجام دادن غزا و لشگرکشی. جنید بیش از آن که به عنوان مرشد طریقتی روحانی شناخته شود در ورطه سیاسی چهره کاملا شناخته شده است. بر اساس کتاب خجندی دو تمایز آشکار را میتوان در طریقت صفوی زمان جنید تشخیص داد: 1. جنبه غالیانه این طریقت که بر طبق آن شیخ جنید را خدا و فرزندش شیخ حیدر را پسر خدا خطاب میکردند. 2. تربیت نظامی مریدان به عنوان نیرویی برای لشگرکشی و غزا. ظاهرا وی از آغاز فردی جاه طلب و دارای تمایلات سیاسی بوده و از این رو در پی کوشش های وی طریقت صفوی به یک حزب سیاسی شورشی تبدیل شد(خجندی، 1382: 2-261؛ مینورسکی،1378: 103).
مهاجرت شیخ جنید تغییری فوق العاده در روند طریقت صفوی ایجاد نمود. جنید پس از مدتی سرگردانی نزد اوزون حسن شاه آق قویونلو به دیاربکر رفت. اوزون حسن حاکم آق قویونلو به دلیل مسائل سیاسی و رقابت های حکومتی با جهان شاه قرقویونلو از وی استقبال گرمی نمود. بعضی منابع دست اول، علاوه بر از علل سیاسی، این حرکت اوزون حسن را به خاطر علاقه فراوان وی نسبت به خاندان صفوی میدانندبه هر حال ورود شیخ جنید به دیار بکر با استقبال گرم اوزون حسن همراه گشت. روابط دوستانه، سه سال جنید را در دیاربکر ماندگار ساخت. شیخ جنید برای تحکیم هر چه بیشتر روابط، خواهر اوزون حسن – خدیجه بیگم را به ازدواج خویش در آورد(اسپناقچی پاشازاده، 1379: 28). تنها دلیل این اتحاد بهره برداری از موقعیت های سیاسی در آینده نزدیک برای هر دو طرف بود. اوزون حسن با این کار میتوانست از نیروی تازه نفس طریقت اردبیل در راه اهدافش در منطقه بهره گیرد و بر عکس شیخ جنید برای تثبیت خویش در منطقه و مقابل جهان شاه شیعی مذهب به حمایت کننده قوی احتیاج داشت. به همین دلیل پس از تهدید جهان شاه و اخراج وی از اردبیل و سپس ورود وی به دیار بکر موقعیت ویژه ای برای وی حاصل گشت و او از رابطه بد سیاسی میان اوزون حسن و جهان شاه بهره کامل را برد و با وی متحد گشت.
شیخ جنید پس از حدود سه سال دیاربکر را ترک و به سمت اردبیل رهسپار شد. جهان شاه این بار به دلیل قدرت بیش از حد شیخ جنید بیمناکتر گشت و نابودی وی را در خاطر خویش گذراند. جنید با اطلاع از نیات جهان شاه به فکر جنگ با چرکس ها افتاد. امینی هروی مینویسد: ««دانشمند و صاحب نفوذى چون جعفر و دشمن نيرومندى مانند جهانشاه قراقويونلو روبهرو بود، به درستى پى برد كه با رويّه مسالمتآميز نمىتواند آنان را از مخالفت بازدارد و به اردبيل بازگردد. او براى غلبه بر مخالفان، چاره ديگرى جز جنگ نمىديد. روحيّه ماجراجويى و شوق به دست آوردن قدرت نيز او را به سوى جنگ مىكشاند.»»(امینی هروی، 1383: 45 با تغییرات عالم آرای صفوی، 1363: 7-26؛ حسینی استرآبادی، 1366: 25)؛ و یا خواندمیر حرکت جنید را این گونه مینویسد: «سلطان جنيد شاهبازهمت در هواى صيد مملكت پرواز داده باستظهار آن سپاه عنان عزيمت بجانب شروان انعطاف داد و امير خليل اللّه كه در آنوقت شروان شاه بود در مقام مدافعت و ممانعت آمده با لشگرى بحر جوش رعد خروش روى بطرف آن حضرت نهاد» (خواندمیر، 1380: ج4، 426).
در واقع اولین حرکت نظامی جنید و خاندان صفوی برای کسب قدرت سیاسی را باید جنگ با شروان شاه دانست. جنید سپاهی را که به واسطه کمک و مساعدت اوزون حسن فراهم آورده بود، پشتوانه ای مناسب برای رسیدن به آرزوهای خویش میدید. ظاهرا هدف وی از این نبرد انجام غزا و جهاد در راه گسترش اسلام بوده است؛ اما واقعیت حرکت جنید، فراتر از آزمایش مریدان خویش بوده است. از جمله دلایل این حرکت را میتوان به چند مورد اشاره کرد: 1. در سمت غرب و آناتولی حکومت قدرتمند عثمانی قرار داشت 2. در منطقه آذربایجان دولت قراقویونلو مستقر بود و شیخ جنید قدرت رویاوریی با هیچ یک از این دو دولت را نداشت. 3. سومین منطقه -دیاربکر- تحت حاکمیت اوزون حسن بود که تنها پشتیبان و حامی وی به حساب میآمد. 4. حضور شیخ جعفر رقیب وی و متحد جهان شاه آق قویونلو در اردبیل و عدم احساس امنیت وی در این شهر. نکته مهم دیگر در مورد شهر اردبیل محصور بودن این منطقه در میان کوهستان و عدم موقیعت خوب و کافی برای بلند پروازی های شیخ جیند. پس در نتیجه تنها گزینه ایجاد پایگاه برای وی سرزمین چرکس ها بوده است.
جنید پیش از رسیدن به منطقه چرکس ها، به غارت چند شهر درشروان پرداخت. این اقدام واکنش حاکم شروان خلیل الله را در پی داشت. وی از ترس این که مبادا جنید هم چنان به غارت ادامه دهد به مقابله و جنگ با او پرداخت. سرانجام جنید در یکی از نبردهایش با سلطان خلیل حاکم شروان شاه به دلیل عدم اجازه عبور از منطقه وی به سوی سرزمین چرکس ها به همراه عدهای از صوفیانش در سال (864ه.ق) به قتل رسید (بدلیسی، 1377، ج2: 127؛ حسینی قمی، 1383،ج1: 36) جنید در جنگ با شروانشاه کشته شد. این پایان کار او بود. اما تغییرات گسترده وی در طریقت - نظامی گری - در زمان جانشینان وی به ثمر نشست. در واقع جنید را بیش از یک صوفی، پیر و یا مرشد، باید یک جهاد گر مذهبی دانست؛ صرف نظر از هدف واقعی او، در ظاهر وی برای جلب توجه دیگران به غزا و لشرکشی پرداخته اما همان طور که ذکر آن رفت و بر اساس منابع دست اول هدف واقعی وی تغییر شیوه طریقت از سیره معنوی خاص و ورود به عرصه سیاست و قدرت بوده است. لازمه این امر تنها داشتن یک نیروهای مجاهد و جان بر کف تحت اختیار جنید بوده که وی با جذب این مریدان و آموزش نظامی گری به آن ها به این هدف دست یافت.
در این زمان، پیشوایان صفوی بر شبکه مریدان در آناتولی شرقی، ارتفاعات ارمنستان و... از طریق مقام خلیفه الخلفا نظارت داشتند. افزایش هوادارن جنید در آسیای صغیر و شمال سوریه که وی با تعیین نایبان - خیلفه - به امور این افراد رسیدگی میکرد وهم چنین اتحاد میان اوزون حسن و جنید به شکل گیری اولیه دستههای سپاه خاندان صفوی منجر گشت که در اندک زمانی ده هزار مرد جنجگو به موکب او پیوستند. در این زمان وی توانست با نصب خلفای جدید و افزایش فعالیت خود پیروان تازهای را جلب کند. موفقیت ها و کامیابیهای او به عقاید وی جاذبه خاصی بخشید (رویمر، 1380: 1-270). ظاهراً هسته اولیه منسجم مریدان جان برکف در دوره شیخ جنید ایجاد گردیده و در دوره شیخ حیدر گسترش بسیار زیادی یافته است. وی با سرسامان دادن به این حلقه و هم چنین مستحکم نمودن روابط عاطفی خویش و مریدانش چنان این حلقه را قوی و قدرت مند ساخت که حتی پس از مرگ، صفوف مریدان وی از هم نپاشید و به اطاعت فرزندان وی گردن نهادند. تمایل جنید به فعالیت های سیاسی تحول عمدهای نیز در معنای واژه صوفی به وجود آورد. از این پس واژه صوفی بار سیاسی هم ردیف غازی و مجاهد فی سبیل الله به خود گرفت. صوفیانی که تا این زمان تنها تحت تعلیم جنبه های معنوی تصوف قرار داشتند، به یک باره آموزش های نظامی نیز به آن افزوده گشت و پس از مدتی به جهاد فراخوانده شدند.
شیخ جنید نه تنها به عنوان یک شیخ صوفی مسلک شهرت داشت. بلکه قدرت سخنوری، سیادت و آشکارسازی جنبه سیاسی فعالیت هایش، باعث شد که در میان دهقانان و چادر نشینان آناتولی مریدان زیادی به دور خود جمع کند. عدم رضایت این مریدان از خرابی اوضاع اقتصادی و سیاسی مملکت و اوضاع مذهبی عثمانی و هم چنین هوشیاری جنید، انگیزه ای برای جلب این افراد شد. از این رو شیخ جیند، موفق گردید از مریدان خود سپاه پنج الی ده هزار نفری مسلح تشکیل دهد. جنید در آناتولی زمینه بسیار مساعدی در میان چادرنشینان و دهقانان به دست آورد. وی به هنگام گردش بسیاری از طوایف شیعه و افراد متمایل به این مذهب را به خود ملحق کرد و بر نیروی خویش بسیار افزود(سومر، 1371: 14).
غلاه یا گزافه گویان فرقه ای از شیعه هستند که امام خود را به خدایی رسانده و قائل به حلول جوهر نورانی و یا تناسخ میشدند(مشکور، 1368: 40؛ صفری فروشانی، 1378:34). تقریبا تمامی فرق شیعه به جز اثنی عشری و زیدیه و تعدادی از اسماعیلیان در این قسم قرار میگیرند (مشکور، 1368: 40). در این دوره ما با عقاید افراطی در فرقه صفویه مواجه میشویم. اعتقاداتی غالیانه ای که به موجب آن نه تنها علی (ع)، بلکه خود جنید نیز ماهیتی آسمانی داشت. ترکمانان آناتولی از سده سیزدهم میلادی، با اندیشه های غالیانه آشنا بودند و این طرز تفکر را میتوان در قیام هایی مانند قیام بابا اسحاق مشاهده کرد. ترکمانان رهبران خود را به چشم پیامبر مینگریستند و حتی پس از کشته شدن آن ها، معتقد بودند به آسمان رفته و باز خواهند گشت. این مثالها و حوادث آینده در دوره شیخ جنید میرساند که ترکان قزلباش آناتولی، شیوخ اردبیل را به چشم پیغمبر(ص) یا حضرت مهدی(عج) و یا حتی خدا مینگریستند، و حاضر به هر گونه فدارکاری برای شیوخ و شاهان خود بودند که این موضوع در تشکیل و گسترش دولت صفوی یکی از عوامل مهم به شمار میرفت(سومر، 1371: 13؛ نوایی و غفاری فرد،1381: 47). جنید تحت تاثیر فرقه مشعشعیان و با استفاده از نفوذ معنوی خویش به تشکیل یک فرقه شیعه غالیانه با عقاید افراطی تندی درباره خودش دست زده است. وی در این راه حتی با شیخ محمد پدر زن خویش اختلاف پیدا نمود و از او جدا شد(الشیبی، 1387: 1-380).
نکته ای که نباید نادیده گرفت و توجه به آن ضروریست، آماده سازی زمینه و یا بستری مناسب برای فعالیت های جنید و فرزند او شیخ حیدر بوده است. این نقش بسیار مهم را اوزون حسن بر عهده داشت. سیاست حمایت اوزون حسن از جنید و حیدر در سازماندهی و هماهنگی مریدان و صوفیان صفوی بسیار موثر واقع گشت و بدون حمایت های وی این کار صورت نمیپذیرفت. اما به هرحال شیخ جنید در اولین جنگ خویش شکست خورد، اما ادامه این روند در دوره پسر وی - شیخ حیدر - و نواده او - اسماعیل میرزا - دنبال گشت و به تاسیس حکومت صفوی منتهی گشت.
شیخ حیدر(864-888ه.ق):
اوزون حسن پس از کشته شدن جنید، به منظور بهرهبرداری از قدرت مریدان خانقاه صفوی، شیخ حیدر را بر طریقه ارشاد نشاند و مسئولیت خانقاه را برعهده او قرار داد. وی در ادامه برای اعمال نفوذ بیشتر تربیت شیخ حیدر را نیز بر عهده گرفت. اوزون حسن هم چنین به شیخ جعفر عموی حیدر اجازه اقامت در اردبیل را نیز داد. در این زمان به علت اختلاف بر سرتعیین جانشینی شیخ جنید مریدان صفوی به دوگروه تقسیم شدند: 1. گروهی به طرفداری شیخ جعفر که جعفری نامیده میشدند. 2. گروهی به طرفداری شیخ حیدر که حیدری نام داشتند (اسپناقچی،1379: 29). در انتخاب جانشینی حیدر اصالت خانوادگی وی از طرف مادری نقش بسیار مهمی داشت. با برگزیده شدن وی به عنوان مرشد بعدی خانقاه وی در صوورت لزوم میتوانست از قدرت اوزون حسن - دایی خویش- به عنوان تکیه گاه و حامی بزرگ سیاسی استفاده نماید. چنان که تا زمانی که اوزون حسن زنده بود شیخ حیدر از حمایت بی دریغ وی برخوردار بود و حتی با دختر وی ازدواج نمود و پیوند سیاسی با خاندان سلطنتی آق قویونلو را از این راه مستحکمتر نمود.سال های اول زندگی شیخ حیدر به تبلیغ طریقت صفوی جهت جذب و افزایش نیروهای جدید سپری شد. مریدان وی پس از گذراندن دوره های مختلفی در آناتولی با عنوان خلیفه به ممالک دیگر فرستاده میشدند. وظیفه آن ها تبلیغ برای طریقت صفوی جهت افزایش مریدان و جمعآوری مال برای شیخ صفوی بود (سومر، 1371: 18). اما پس از چندی حیدر به مانند پدرش تنها به رهبری معنوی خانقاه اردبیل اکتفا نکرد و قدم در راه سیاست و کسب قدرت نظامی گذاشت.
اوزون حسن بهترین مامن و حامی شیخ حیدر در میان دولت های اطراف بود. روابط دوستانه این دو پس از چندی با ازدواج حیدر و دختر اوزون حسن- مهد علیا حلیمه بیگم- مستحکم تر گردید(لاهیجی، 1352: 102؛ اسپنقانچی، 1379: 30). با این وصلت، اسباب جاه، جلال شیخ حیدر مهیا گشت. این ازدواج تاییدی بر اتحاد دو خاندان در زمان جنید بود. بدین ترتیب شیخ حیدر از امتیازات قدرت پادشاهی علاوه بر امتیازات معنوی و مذهبی نیز برخوردار گشت. تلاش ها و کوشش های شیخ جنید که در سایه حمایت های اوزون صورت گرفته بود در زمان شیخ حیدر کاملا به بار نشست. وی هم چنان در دوران حیات اوزون حسن به یمن حمایت های وی هم چون پدرش به تبلیغات گسترده در نواحی آناتولی و بین طوایف ترکمانان این حدود دست زده و به مرور زمان بر تعداد این مریدان و شدت علاقه آنان میافزود.
اما ستاره اقبال شیخ حیدر دیر نپایید و مرگ اوزون حسن در میانه راه شیخ حیدر، اوضاع را به ضرر وی تمام نمود. سلطان یعقوب 883 ه.ق جانشین اوزون حسن به علت کدورت قدیمی فی مابین او و شیخ حیدر از حمایت او دست برداشته و او را به چشم دشمن خویش میدید(نوایی و غفاری فرد،1381: 51؛ سرور1374: 33). با بررسی نظرات نویسندگان منابع دست اول از جمله: خواندمیر و... و مورخان معاصری چون فلسفی، هینتس و... به شتاب فزاینده فعالیت های خانقاه اردبیل در دوره شیخ حیدر پی میبریم. فعالیت های شیخ جنید در این دوره گسترش فوق العاده ای یافت و ازدواج شیخ حیدر با دختر اوزون حسن را باید عامل بسیار مهمی در تسریع این فعالیت ها دانست. از این رو راه برای کسب قدرت سیاسی حیدر بسیار هموار گشت.
تکیه گاه اصلی شیخ حیدر، مریدان وی بودند. تنها راه رسیدن وی به قدرت داشتن سپاهی فرمانبردار بود. اما شرایط زمان و حضور اشخاص قدرتمند در صحنه سیاسی منطقه وقوع آرزوی وی را با مشکل روبهرو میساخت. برای این امر اطاعت بی چون و چرا از شیخ لازم و واجب بود. وی در ایجاد این حس و ایمان قوی در مریدانش- صوفیان- تا به آن حد توفیق یافت که مریدانش او را نیز به مانند پدرش، خدا میدانستند و اطاعت از دستورات او را بر خود واجب میشمردند. کوشش شیخ جنید و حیدر در سلطهی بی چون و چرای آنها بر جان و مال مریدانشان تأثیر بسزایی داشت. (پارسادوست، 1375: 5-144).
در اثبات ادعای وفاداری و جان برکفی مریدان شیخ حیدر همین بس که بازرگانان ونیزی دربارهی وی چنین مینویسند: ««در زمان فرمانروايي الوند در مسافت شهري كه به مسافت چهار روز را در مشرق تبريز قرار دارد بزرگي كه مقامي برابر با مقام كنت داشت ميزيست نامش شيخ حيدر بود؛ از پيروان مذهب يا فرقهاي به نام صوفي كه هم كيشانش وي را چون قديس ميپرستيدند و مانند رئيسي اطاعت ميكردند. جماعتي از ايشان در نقاط مختلف ايران و آناتولي و قرامان به سر ميبردند و اين قوم در زمان شيخ حيدر كه يكي از بوميان شهر اردبيل بود در حق او حرمت فراوان به جاي ميآوردند و حيدر در اردبيل بسياري از مردم را به آئين صوفيان درآورده بود.» (باربارو و دیگران ، 1349: 401). به کار بردن لفظ - کنت - و – رئیس - در این روایت دلیلی است بر موقعیت ممتاز حیدر و قدرت دنیوی او که در میان هواداران خود به دست آورده بود. در جایی دیگر کاترینوزنو در سفرنامهی خود آورده که: «شيخ حيدر را - ولي- يا – خواجه - يا – پيامبري - بايد خواند كه با تبليغ آئين نويي در اسلام بر اساس اينكه علي برتر از عمر بود، مردمان و مريداني كه هوادار آئين وي بودند، برخود گرد كرد و چنان در كار خود كامياب شد كه همه او را از اولياءالله و وجودي تقريباً الهي ميپنداشتند.» (باربارو و دیگران ، 1349: 243).
به هر حال، اقدامات شیخ حیدر گویای چنین واقعیتی است که وی فعالیتهای خود را برای ارتقا از مقام معنوی به مقام پادشاهی یا سیاسی از سر گرفته بود. از کارهای مهم شیخ حیدر تشکیل نیروی نظامی قزلباش بود. در چگونگی تشکیل این نیروی عظیم مورخان عصر صفوی به خواب دیدن شیخ حیدر اشاره میکنند و منشأ تاسیس نیروی قزلباش را خواب دیدن شیخ حیدر بیان میکنند: «شبی در خواب از برابر او نور پاک شهریار عالم و صی رسول و ابن عم سید ابرار حیدر کرار نمودار گردید و آن حضرت فرمود ای فرزند، وقت آن شد که از صلب تو فرزند ما خروج کند و کاف کفر را از روی عالم براندازد اما میباید از برای صوفیان و مریدان خود تاجی سازی از سقرلاط سرخ و آن حضرت مقراض در دست داشت و برید، تاج را دوازده ترک قرار داده چون همه تاج بر سر نهادن به عرف ترکی قزلباش از آن گفته شد...» (عالم آرای صفوی، 1363: 30؛ با اندکی تفاوت عالم آرای شاه اسماعیل، 1349: 26).
وی برای بیشتر جلوه دادن حس همبستگی میان خویش و مریدانش سعی در ایجاد وجه متمایزی میان یارانش و دیگران داشت. وی تاجی قرمز بر سر گذاشت که مشتمل بر دوازده ترک بود. هر یک از پیروان وی نیز مکلف به گذاشتن این کلاه بر سر بودند تا از دیگران قابل تشخیص باشند. این حرکت در ایجاد همبستگی میان پیروانش بسار موثر واقع گشت و از این پس به این افراد را قزلباش مینامیدند (غفاری کاشانی، 1414: 361؛ حسینی استرآبادی، 1366: 26؛ فیگویروا، 1363: 268). شاید هدف دیگر شیخ حیدر علاوه بر ایجاد همبستگی میان مریدانش، نشان دادن تعداد بی شمار آن ها در منطقه و قدرت خویش بوده است. نکتهی قابل توجه این که شیخ حیدر با آگاهی کامل از این که صرف داشتن مریدان زیاد در ایران و آناتولی نمیتواند او را در رسیدن به اهدافش کمک نماید. به همین دلیل در این راستا به سازماندهی مریدانش پرداخت و علاوه بر آن، آن ها را به سلاحهای جنگی مورد نیاز مجهز نموده و به تمرین ها و آموزشهای نظامی لازم مکلف نمود. وی ظاهراً به این موارد بسنده نکرده مریدان تهی دست را نیز فراهم میکرد و آنها را به انجام تمرینهای نظامی مکلّف میساخت و خود نیز به ورزشهای پهلوانی و فراگیری فنون جنگی میپرداخت. (پارسادوست، 1375: 147-146؛ نوایی، غفاری فرد، 1381: 51).
اما آنچه مسلم است که شیخ فقط با داشتن مقام معنوی و دنیوی، نمیتوانست به آرزوهایش برسد و همان گونه که گفته شد نیازمند سپاهی از جان گذشته بود. نگهداری چنین سپاهی که هر روز بر تعداد نفرات آن افزوده میگشت هزینههایی را میطلبید. بر همین اساس شیخ به مانند پدرش به فکر حملات نظامی یا به زعم خود جهاد با کفار افتاده تا هم بتواند از این راه غنایمی به دست آورد و هم اسیرانی را دستگیر و به سپاهیانش ملحق کند و اما مهمترین دلیل وی هم چون پدر خویش به دنبال یافتن پایگاهی برای فعالیتهای بعدی خویش میگشت. به هر حال وی با حملاتی که به سرزمین چرکسها انجام داد؛ بر تعداد سپاهیانش افزود و هم به منابع مالی فراوانی دست یافت که پاسخ گوی نیازهای مادی سپاهیانش میبود.
حیدر منطقه را شروان را به دو دلیل انتخاب نمود: 1. وی نیز به مانند پدرش قدرت مقابله با دولتهای عثمانی و قراقو یونلوها را نداشت و به همین خاطر شروان را بهترین مکان برای انجام جهاد و لشگرکشی میدید. 2. وی با علاوه بر انگیزههای پیشین به دنبال انتقام خون پدر خویش بود. بالأخره حیدر در سال (888ه.ق) آماده نبرد گردید. اولین هدف وی برای این کار منطقه چرکس ها بود(ثابتیان، 1343: 73). شیخ حیدر پیش از شروع حمله به سازماندهی و تدارک نیروهای خویش پرداخت. شیخ حیدر با دو پیروزی پی درپی در داغستان کار خویش را ادامه داد. کسب این پیروزی ها به شهرت هر چه بیشتر وی انجامید و مریدان بیشتری به امید به دست آوردن غنایم به خانقاه اردبیل روی آوردند. اما موفقیتهای وی چندان دوام نیاورد زیرا حاکمان آق قویونلو پس از حسن بیگ چندان میانهی خوبی با وی نداشتند زیرا شیخ در قلمرو آنها فعالیت میکرد و هر روز بر شهرت و قدرتش افزوده میگردید و این میتوانست زنگ خطری برای آنها باشد.
پیروزی های متعدد در منطقه داغستان و چرکس ها او را به فکر انتقام خون پدر از شروان شاه انداخت. وی با سپاهی دوازده هزار نفری خویش راهی شروان شد (ترکمان، 1382،ج1: 5-34؛ هینتس، 1362: 8-104). در این میان سلطان یعقوب که قدرت یابی شیخ حیدر از خطری باقوه برای خویش محسوب مینمود، به یاری فرخ یسار حاکم شروان شتافت و چهار هزار سپاهی در تحت اختیار وی قرار داد. سرانجام در نتیجهی یکی از همین لشکرکشیها علیه کفار بود که سلطان حیدر (888ه.ق). جان خود را از دست داد(چلپی و حاجی خلیفه، 1376: 156؛ حسینی استرآبادی، 1366: 33؛ عالم آرای صفوی،1363: 2-31). با این حادثه زندگی شیخ حیدر به پایان رسید؛ اما برنامهریزیها و اقدامات وی چنان مستحکم و استوار باقی ماند که فرزند وی اسماعیل پس از او بر پایه همین اقدامات بر تخت سلطنت تکیه زد و به پادشاهی رسید..
در یک تحلیل کلی هر چند صفویان در سال( 907هـ.ق) توسط شاه اسماعیل اول به طور رسمی قدرت را درایران به دست گرفتند اما فعالیت های زیر بنایی این امر از زمان شیخ صفی الدین شروع شده بود. شیخ صفی الدین به طور آشکار فعالیتی در صدد دستیابی به قدرت سیاسی انجام نداد اما نفوذ معنوی او در بین قشرهای مختلف مردم بسیار زیاد بود؛ به طوری که عدهی زیادی از سرزمینهای دیگر به قصد دیدار با شیخ رو به سوی خانقاه اردبیل میآوردند. شیوخ بعدی طریقت هر یک با تلاش هایشان در راه اعتلای خانقاه اردبیل کوشیدند و از این رهگذر بر اعتبار آن میان مردم و شخصیت های سیاسی آن روزگار افزودند. فعالیت های شیخ صدرالدین با وجود عدم سیاسی گری بر رهگذر و تغییر مشی آینده طریقت تاثیر به سزایی داشت. کارکرد خواجه علی با تمایلات آشکار شیعی گری و شیخ ابراهیم با دریافت عنوان شیخ شاه نشان دهنده تغییرات مدوام اما آهسته خاندان صفوی میباشد تا به دوران شیخ جنید و حیدر میرسیم.
در دوران شیخ جنید و حیدر قدرت معنوی و دنیوی خاندان صفویه کاملاً به هم آمیخت. پیوند وجه روحانی خاندان صفوی با سیاست چنان عمیق و تاثیر گذار بود که جانشینان این دو رهبر نمیتوانستند تنها به وظیفه روحانی خویش بپردازند. در دوره شیخ جنید کارکرد روحانی، سیاسی و نظامی خانقاه به طور فزاینده ای در هم تنیده گشت. در دوره شیخ حیدر این روند گسترش بسیاری یافت و سرانجام اسماعیل میرزا فرزند وی این نهال نو رسیده را به ثمر رساند. این تغییر مشی با اتکا به نیروی جان برکف صوفیان صورت گرفت و رهبران طریقت صفویه دیگر فقط یک مرشد کامل نبودند، بلکه فرماندهان نظامی بودند که مریدانشان حاضر بودند در راه آنان جان خود را فدا کنند و این رهبران طریقت نیز با استفاده از این حس جانسپاری مریدان بر آنان فرمانروایی میکردند و آنها را برای جهاد با کفار آماده مینمودند.
نتیجه:
در یک تحلیل کلی هر چند صفویان در سال (907هـ.ق) توسط شاه اسماعیل اول به طور رسمی قدرت را درایران به دست گرفتند اما فعالیت های زیر بنایی این امر از زمان شیخ صفی الدین شروع شده بود. شیخ صفی الدین به طور آشکار فعالیتی در صدد دستیابی به قدرت سیاسی انجام نداد اما نفوذ معنوی او در بین قشرهای مختلف مردم بسیار زیاد بود؛ به طوری که عدهی زیادی از سرزمینهای دیگر به قصد دیدار با شیخ رو به سوی خانقاه اردبیل میآوردند. شیوخ بعدی طریقت هر یک با تلاش هایشان در راه اعتلای خانقاه اردبیل کوشیدند و از این رهگذر بر اعتبار آن میان مردم و شخصیت های سیاسی آن روزگار افزودند. فعالیت های شیخ صدرالدین با وجود عدم سیاسی گری بر رهگذر و تغییر مشی آینده طریقت تاثیر به سزایی داشت. کارکرد خواجه علی با تمایلات آشکار شیعی گری و شیخ ابراهیم با دریافت عنوان شیخ شاه نشان دهنده تغییرات مدوام اما آهسته خاندان صفوی میباشد تا به دوران شیخ جنید و حیدر میرسیم.در دوران شیخ جنید و حیدر قدرت معنوی و دنیوی خاندان صفویه کاملا به هم آمیخت. پیوند وجه روحانی خاندان صفوی با سیاست چنان عمیق و تاثیر گذار بود که جانشینان این دو رهبر نمیتوانستند تنها به وظیفهی روحانی خویش بپردازند. در دوره شیخ جنید کارکرد روحانی، سیاسی و نظامی خانقاه به طور فزایندهای در هم تنیده گشت. در دوره شیخ حیدر این روند گسترش بسیاری یافت و سرانجام اسماعیل میرزا فرزند وی این نهال نو رسیده را به ثمر رساند. این تغییر مشی با اتکا به نیروی جان برکف صوفیان صورت گرفت و رهبران طریقت صفویه دیگر فقط یک مرشد کامل نبودند، بلکه فرماندهان نظامی بودند که مریدانشان حاضر بودند در راه آنان جان خود را فدا کنند و این رهبران طریقت نیز با استفاده از این حس جانسپاری مریدان بر آنان فرمانروایی میکردند و آنها را برای جهاد با کفار آماده مینمودند.
پينوشتها:
* دانشجوی تاریخ اسلام دانشگاه اصفهان
** کارشناسی ارشد تایخ ایران اسلامی دانشگاه اصفهان
1. ابن بزاز، درویش توکلی بن اسمعیل(1376) صفوه الصفا (در ترجمه احوال و اقوال و کرامات شیخ صفی الدین اسحق اردبیلی، مقدمه و تصحیح غلام رضا طباطبائی مجد، تهران: زریاب.
2. اسپناقچی پاشازاده، محمد عارف(1379) انقلاب الاسلام بین الخواص و العوام، مصحح رسول جعفریان، ج1، قم: دلیل.
3. پارسا دوست، منوچهر(1375) شاه اسماعیل اول، بی جا: شرکت سهامی انتشار.
4. ترکمان، اسکندر بیگ (1382) تاریخ عالم آرای عباسی، ج 1 ، مصحح ایرج افشار، تهران: امیرکبیر
5. ثابتیان، دبیح الله(1343) اسناد و نامه های تاریخی دوره صفویه، تهران، انتشارات ابن سینا.
6. چلپی، مصطفی بن عبدالله و حاجی خلیفه(1376) ترجمه تقویم التواریخ، مصحح میر هاشم محدثف تهران: احیاء کتاب.
7. حسینی استرآبادی، سید حسین بن مرتضی(1366) از شیخ صفی تا شاه صفی، به اهتمام احسان اشراقی، تهران: انتشارات علمی.
8. حسینی فسایی، حاج میرزا حسن(1382) فارسنامه ناصری، 2جلد(ج1)، مصحح منصور رستگار فسایی، تهران: امیرکبیر.
9. حسینی گنابادی، قاسم(۱۳۸۷) شاه اسماعیل نامه، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
10. خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین(1380) تاریخ حبیب السیر، ج4، تهران: خیام.
11. زرین کوب، عبدالحسین (1385) دنباله جستجو در تصوف ایران، تهران: امیرکبیر.
12. زرین کوب، عبدالحسین(1375) روزگاران دیگر(از صفویه تا حاضر)، ج3، تهران: انتشارات سخن.
13. سرور، غلام رضا(1374) تاریخ شاه اسماعیل صفوی، ترجمه عباسقلی غفاری فرد، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
14. سومر، فاروق(1371) نقش ترکان آناتولی در تشکیل و توسعه دولت ملی، ترجمه احسان اشراقی و محمد تقی امامی، ویراستار عبداله فقیهی، تهران: گسترده.
15. سیوری، راجر(1380) ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، تهران: نشر مرکز،(الف)
16. سیوری، راجر(1380) درباب صفویان، ترجمه رمضان علی روح الهی، تهران: نشر مرکز،(ب).
17. شاملو، ولی قلی بن داوود قلی(1371) قصص الخاقانی،2 جلد، تصحیح و پاورقی سید حسن سادات ناصری، تهران: سازمان چاپ و انتشارات.
18. شیخ الحکمایی، عماد الدین(1387) فهرست اسناد بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی(موجود در موزه ملی، سازمان اوقاف، کتابخانه ملی تبریز، بقعه شیخ صفی و....)، تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.
19. فیگوئروا، دن گارسیا دسیلوا(1363) سفرنامه دن گارسیا دسیلوا فیگوئروا، ترجمه غلام رضا سمیعی، تهران: نشر نو.
20. لاکهارت، لارنس(1383) انقراض سلسله صفویه، ترجمه اسماعیل دولت شاهی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
21. مجهول مولف (1384) عالم آرای شاه اسماعیل، مصحح اصغر منتظر صاحب، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
22. مجهول مولف(1363) عالم آرای صفوی، به کوشش یدالله شکری، تهران: اطلاعات.
23. موحد، صمد (1381) صفی الدین اردبیلی چهره اصیل تصوف آذربایجان، تهران: انتشارات طرح نو.
24. نوایی، عبدالحسین و عباسغلی غفاری فرد(1380) تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره صفویه، تهران: انتشارات سمت.
25. هینتس، والتر(1362) تشکیل دولت ملی در ایران، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی.
/ج