برخي نام هاي بهشت و وجه تسميه آن ها

جنت، فردوس و روضه نام هايي هستند که در قرآن براي بهشت به کار رفته اند و هر يک به گونه اي بيانگر وجود گياهان در آن مي باشند. بيشترين نامي که از بهشت در قرآن آمده است « جنت » است که اشاره اي زيبا به گياهان و
سه‌شنبه، 25 فروردين 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
برخي نام هاي بهشت و وجه تسميه آن ها
برخي نام هاي بهشت و وجه تسميه آن ها

 

نويسنده: زهره فريدوني




 

جنت، فردوس و روضه نام هايي هستند که در قرآن براي بهشت به کار رفته اند و هر يک به گونه اي بيانگر وجود گياهان در آن مي باشند. بيشترين نامي که از بهشت در قرآن آمده است « جنت » است که اشاره اي زيبا به گياهان و درختان و طبيعت بهشت دارد.

جنت

کلمه « جنت » و هم خانواده هاي آن « جنات » و « جنتين » در قرآن 147 بار و در 64 سوره آمده است. از اين تعداد در 21 مورد، جنت به معناي باغ هاي دنيوي و در 126 مورد به معناي بهشت به کار رفته است. جنت از ماده « جن » به معناي پوشانيدن و از نظر لغوي به معناي باغ و بستاني داراي درخت و نزهت است، (1) که زمين آن با درختان پوشيده شده است و گفته شده جنت به معني درختان انبوه است. (2)برخي نيز جنت را باغ داراي خرما و درختان ( ديگر ) مي دانند. (3) « از ابوعلي در تذکره نقل شده که در کلام عرب جنت به باغي گفته مي شود که در آن خرما و انگور باشد و در غير اين صورت به آن حديقه گفته مي شود ». (4) اصل اين کلمه در پوشيده شدن و ستر است و بهشت به خاطر داشتن درختان انبوه و شاخه هاي در هم پيچيده و سايه آن ها که زمين را مي پوشانند، جنت ناميده مي شود (5) و نيز « به دليل تشبيه بهشت به باغ هاي دنيا، اگر چه بين آن ها اختلاف بسياري وجود دارد ». (6) « گفتن جنت به اعتبار درختان و گياهان و روييدني هاي آن است، نه زمين آن » (7) و باغ هاي بهشت باغ هايي پر درخت هستند که زمين آن در زير درختان پوشيده شده است.
منظور از کلمه « جنت » که از الفاظ گياهي به شمار مي رود، پوشش گياهي است که آب جاري فراواني دارد و زمين آن پوشيده است از درختان در هم پيچيده و انبوه و به همين دليل مملو از سايبان ها و ميوه هاي رسيده است. (8) در قرآن نيز به اينکه جنت به معناي باغ و يا مشتمل بر آن است، اشاره شده. در برخي آيات، منظور از جنات، باغ هاي دنيايي است:
وَ لَوْ لاَ إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ ( کهف/ 39 ).
و چرا آنگاه که به بوستانت درآمدي نگفتي: هر چه خداي خواهد [ همان شود ]، هيچ نيرويي نيست مگر به خداي؟
کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ‌ ( دخان /25 ).
چه بسيار باغ ها و چشمه ها که بگذاشتند.
اين آيه به سرگذشت فرعون و قومش اشاره دارد که پس از اينکه خداوند آن ها را غرق کرد و هلاک گرديدند، باغ ها، درختان و چشمه هاي جوشان فراواني از ايشان باقي ماند. (9)
ولي در اغلب آيات منظور از جنات، باغ هاي بهشت است که خداوند مؤمنان را به آن بشارت مي دهد.
وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ( بقره/ 25 ).
و کساني را که ايمان آورده و کارهاي نيک و شايسته کرده اند مژده ده که ايشان را بهشت هاست که از زير آن ها جوي ها روان است.

روضه

گاه نيز در آيات با عبارت « روضه » از بهشت سخن گفته شده و يا به باغ هاي بهشت اشاره شده است:
تَرَى الظَّالِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا کَسَبُوا وَ هُوَ وَاقِعٌ بِهِمْ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِي رَوْضَاتِ الْجَنَّاتِ لَهُمْ مَا يَشَاءُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِيرُ ( شوري/ 22 ).
[ آن روز ] ظالمان را مي بيني که از آنچه کسب کرده اند بيمناکند و همان بر آن ها واقع مي شود، و کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده اند، در باغ هاي بهشتند.
« روضه زمين سرسبز را مي گويند که گياهان نيکو دارد » (10) و « محلي است که آب و درخت فراوان داشته باشد » (11) و گفته شده « منظور همان مرغزار است ». (12) جنت نيز « زميني است که درختان آن را احاطه نموده اند ». (13) و باغ هاي بهشت، بهترين و پاک ترين جاي آن هستند، (14) از اين جهت که داراي درختان سرسبز و گياهان خوش منظرند. (15) گفته شده روضات بهترين جاي بهشت هستند و افراد مؤمني که مرتکب گناه شده اند، پس از عفو الهي همگي وارد بهشت مي شوند ولي وارد « روضات » نمي شوند و روضات مختص مؤمنان صالح العمل است. (16) « ايشان در بوستان هاي سبز باشند که هم زمينش به نباتات سبز باشد و هم هوايش پر درخت باشد چنانکه سايه افکند و زمين را بپوشاند، هم مرغزار باشد و هم بوستان ». (17) در جاي ديگر در اشاره به بهشت و نعمات آن تنها از کلمه روضه استفاده شده است:
فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِي رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ‌
( روم /15 )
و کساني که ايمان آورده اند و کارهاي نيک و شايسته کرده اند در باغ هاي بهشت باشند.
برخي مفسرين روضه را به معناي بهشت گرفته اند (18) و عده اي نيز آن را باغي از باغ هاي زيبا و سرورانگيز بهشت مي دانند، (19) چنان که در آيه 22 سوره شوري عبارت « روضات الجنات » آمده است، « بهشت داراي روضاتي است ». (20) و علت اينکه در اين آيه کلمه روضه به صورت نکره آمده، براي بزرگداشت و تکريم است. (21) « روضه مرغزاري است وراي دوزخ، اهل بهشت را آنجا فراهم مي آورند، آنگاه همه را از آنجا به بهشت مي برند و گفته شده نزهتگاه اهل بهشت است ». (22)

فردوس

در قرآن کريم دو بار براي اشاره به بهشت از کلمه « فردوس » استفاده شده است:
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً (کهف/ 107 )
همانا کساني که ايمان آوردند و کارهاي نيک و شايسته کردند بهشت هاي فردوس جايگاه- يا وسيله- پذيرايي ايشان است.
الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ‌ ( مؤمنون / 11).
که بهشت برين را به ميراث برند و در آن جاويدانند.
فردوس در لغت « به معني بوستان است و فراء گفته است کلمه اي است عربي و به معناي باغي است در بهشت. اعراب به تاکستان فردوس مي گويند و از زجاج نقل شده که فردوس باغي است که محاسن و مزاياي همه باغ ها را داراست ». (23)
برخي نيز فردوس را باغي از تاک هاي انگور و ديگر درختان دانسته اند که « جنت الفردوس » هم يکي از مصاديق آن است. (24)
از نظر مفسرين، « فردوس يکي از نام هاي بهشت و يا نام باغ هاي بهشت است و گفته شده منظور، بهشت مخصوصي است »(25) و بالاترين مرتبه بهشت را مي گويند (26) که بوستاني است از انواع درختان. (27)
برخي از ايشان فردوس را کلمه اي رومي مي دانند که معرب شده و به معناي تاکستان است. (28) آيه زير از آيات ديگري است که به باغ هاي بهشتي اشاره دارد:
حَدَائِقَ وَ أَعْنَاباً ( نبأ/ 32 ).
باغ ها و تاک ها ( انگورها ).
از نظر مفسرين منظور از حدائق، باغ هايي است که انواع درختان ميوه در آن وجود دارد(29) و حديقه باغي را مي گويند که با ديوار احاطه و محصور شده است. (30)
همچنين گفته شده بوستاني را که دورتادور آن را درخت پوشيده است حديقه مي گويند. (31) مولاي متقيان علي (عليه السلام) در نهج البلاغه ويژگي هاي بهشت را چنين توصيف نمودند:
وَ لَذَهِلَت بِالفِکرِ فِي اصطِفاقِ أشجارِ غُيِّبَت عُرُوقُها فِي کُثبانِ المِسکِ عَلَي سَواحِلِ أنهارِهَا وُ في تَعليقِ کَبائِسِ اللُّؤلؤِ الرَّطبِ في عَسالِيجِهُا وَ أفنانِها.
و اگر فکرت را به درختان بهشتي مشغول داري که شاخه هايشان همواره به هم مي خورند، و ريشه هاي آن در توده هاي مشک پنهان، و در ساحل جويباران بهشت قرار گرفته آبياري مي گردند، و خوشه هايي از لؤلؤ آبدار به شاخه هاي کوچک و بزرگ درختان آويخته، و ميوه هاي گوناگوني که از درون غلاف ها و پوشش ها سر بيرون کرده اند، سرگردان و حيرت زده مي شوي. (32)
بهشت، بنابر آيات وصف کننده آن، مجموعه باغ هايي فوق العاده و بي مانند است که به هيچ وجه قابل مقايسه با باغ هاي دنيوي نيستند و آنچه از بهشت در آيات ترسيم شده نمونه و سايه اي است تا ذهن بشر قادر به درک آن باشد وگرنه حقيقت آن خارج از حد درک انسان هاست. (33)
نکته قابل توجه برداشت شده از اين آيات و روايات، اين است که وجود گياهان و درختان به شکل انبوه و غالب، در بهشت و سرنوشت ابدي مؤمنين و مقربين، امري بديهي و انکارناپذير است.

منازل بهشت

همان گونه که ايمان بندگان صالح و اعمال نيک آن ها يکسان نبوده و داراي مراتب و تفاوت هايي است، منازل بهشت و نعمات آن نيز برحسب اعمال بندگان، مختلف و متفاوت است. جايگاه و نعمات آن دسته از مؤمنين که اعمالشان خالصانه تر و نيکي هايشان بيشتر است، والاتر است و کساني که اعمال نيکشان کمتر است در مقام و رتبه پايين تري قرار دارند. (34) جالب اينکه در بيان نام و معرفي اغلب منازل بهشتي در آيات، به وجه باغ بودن آن ها اشاره شده است و بيشترين جايگاه بزرگان و بندگان صالح خداوند در منازلي است که وجه اشتراک آن ها جنت و يا باغ بودن آن هاست و اينکه مملو از درختان و گياهان و گل هاي معطر هستند؛

الف- جنات الفردوس ( مؤمنون /11؛ کهف /107 )

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً ( کهف/ 107 )
همانا کساني که ايمان آوردند و کارهاي نيک و شايسته کردند بهشت هاي فردوس جايگاه- يا وسيله- پذيرايي ايشان است.
عالي ترين و بافضيلت ترين منزلگاه در بهشت است و جايگاه مؤمنين واقعي که وارثان بهشتند و وصف ايشان در آيات 1- 10 سوره مؤمنون آمده است. از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) روايت شده که فرمودند:
بهشت را صد درجه است و ميان هر دو درجه، فاصله اي به اندازه آسمان و زمين. فردوس درجه عالي بهشت است و نهرهاي چهارگانه بهشت از آنجا جاري مي شود. هر گاه از خدا سؤال مي کنيد، فردوس را از خدا بخواهيد. (35)

ب- جنات عدن ( توبه /72 ؛ رعد /23 ؛ نحل /31؛ کهف /31؛ مريم/61؛ طه/ 76؛ فاطر/33؛ غافر /8؛ صف /12؛ بينه /8 )

وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَ مَسَاکِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ‌ ( توبه/ 72 )
خداوند به مردان و زنان مؤمن بوستان هايي وعده داده است که از زير [ درختان ] آن ها جوي ها روان است و نيز جاي هاي خوش و پاکيزه در بهشت هاي پاينده.
جنات عدن محل خاصي از بهشت است که ساکنانش به طور دائم در آن مقيم هستند. (36)

ج- جنّات النعيم

سومين جايگاه بهشت است و منزلگاه پنج گروه مقربين است: ( واقعه/ 11- 12 )، متقين ( طور /17؛ قلم /34 )، مخلصين ( صافات/40 -43 )، مؤمنين ( يونس / 9؛ حج /56؛ لقمان/8 ) و نيکوکاران ( انفطار /13؛ مطفقين /22 ).
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَعِيمٍ‌ ( طور /17 ).
همانا پرهيزگاران در بوستان ها و نعمت ها باشند.

د- جنّة مقعد صدق

إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيکٍ مُقْتَدِرٍ ( قمر/ 54- 55 )
همانا پرهيزگاران در بوستان ها و [ کنار ] جوي ها باشند. در نشستگاهي راستين- بهشت جاودان- نزد پادشاهي توانا- خداي متعال.
مقعد صدق يکي از منازل بهشت است که سرشار از نعمت است و بندگان صالح خداوند از آن ها بهره مند مي گردند.
همچنين در مورد جنة المأوي ( تنزيل / 19 ) و جنة الخلد ( فرقان /15 ) و ساير منازل بهشت.

درختان، سايبان هاي بهشت

سايه سار درختان از ديگر نعمات الهي است که در بهشت مايه رفاه و آسودگي ابرار و پرهيزگاران است تا ايشان در سايه درختان هميشه سبز و زيباي بهشتي به استراحت بپردازند. خداوند بهره مندي انسان از سايه درختان بهشتي را در آيات متعددي بيان کرده است:
وَ دَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلاَلُهَا (انسان/ 14 ).
و سايه هاي [ درختان ] آن بر آنان نزديک باشد.
در بهشت سايه هاي درختان به بهشتيان نزديک است(37) و مانند سايه هاي دنيا نيست که با آفتاب و نور خورشيد از بين برود. (38) گفته شده منظور از نزديک شدن سايه ها، گستردگي آن و احاطه بر آن هاست. (39) برخي نيز گفته اند اين نزديک شدن سايه ها به گونه اي است که درختان به منزله سايباني براي بهشتيان هستند، اگرچه در آنجا خورشيد وجود ندارد تا از حرارت آن به سايه پناه ببرند و اين بيشتر بيانگر فراواني نعمت ها و نهايت آسايش آن ها در بهشت است. (40)
در حالي که بهره بردن از سايه درختان، تنها به خاطر پناه گرفتن از تابش خورشيد نيست و اين فقط يکي از موارد کاربرد آن است. زيرا:
لطيف ترين و دلپذيرترين سايه، سايه درختان است که مانند سايه خيمه ها و اتاق ها، تاريک و فاقد جريان هوا نيست، بلکه با رطوبت ملايم برگ ها تلطيف مي گردد و با بوي خوش درختان و شکوفه ها و ميوه هاي آن ها معطر مي شود، لذا سايه درختان بهشتي هميشگي است و لذت و آرامش حاصل از آن مدام. (41)
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلاَلٍ وَ عُيُونٍ‌ ( مرسلات / 41 ).
همانا پرهيزگاران در سايه ها و [ کنار ] چشمه ها باشند.
وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ ( واقعه / 30 ).
و سايه اي کشيده و پيوسته.
گفته شده عرب به هر چيزي که منقطع نشود ممدود مي گويد. يعني سايه اين درختان دائمي و ثابت است و با آفتاب کم و زياد نمي شود و در روايات از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده که در بهشت درختي است که سوار تندرو تا مدت صد سال هم نمي تواند از زير سايه آن خارج شود. (42)
برخي اين سايه را مانند سايه اي که بين طلوع فجر و طلوع خورشيد است دانسته اند. (43) عده اي نيز همه مطالب ذکر شده را در تفسير اين آيه آورده اند. (44)
در سوره رعد نيز به وضوح، دائمي بودن سايه هاي بهشتي بيان شده است:
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ أُکُلُهَا دَائِمٌ وَ ظِلُّهَا ( رعد/ 35 ).
داستان آن بهشتي که به پرهيزگاران وعده داده شده چنان است که از زير آن جوي ها روان است؛ ميوه ها و سايه اش هميشگي است.
چنان که در سوره نساء نيز به دائمي بودن سايه هاي درختان اشاره شده است:
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً لَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِيلاً ( نساء / 57 )
و کساني که ايمان آوردند و کارهاي نيک و شايسته کردند ايشان را به بهشت هايي درآوريم که از زير آن ها جوي ها روان است؛ هميشه و جاودانه در آن بمانند. براي آنان در آن بهشت ها همسراني پاکيزه هست و ايشان را به سايه اي پاينده درآوريم.
از درختان بهشتي که نامشان در قرآن آمده و به سايه آن ها اشاره شده، درخت سدر يا سدره است:
وَ أَصْحَابُ الْيَمِينِ مَا أَصْحَابُ الْيَمِينِ‌ فِي سِدْرٍ مَخْضُودٍ وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ ( واقعه/ 27- 29 ).
و ياران دست راست- خجستگان و سعادتمندان- دست راستيان چه باشند؟ در [ زير ] کنار ( سدر ) هايي بي خار.
و سايه اي کشيده و پيوسته. اين آيه به بيان اولين نعمت اخروي و بهشتي اصحاب يمين پرداخته، مي گويند: « آن ها در سايه درخت سدر بي خار قرار خواهند گرفت » و با توصيف آن به « مخضود » ( از ريشه « خضد » ( به معناي بريدن خار ) معلوم مي شود که تنها عيب اين درخت که وجود خار در آن است، در بهشت حل شده است. (45)
« سدر درختي است که از نظر غذايي کم کاربرد است ولي شاخه هاي آن خميده شده و مانند سايبان عمل مي کند. به همين دليل خداوند آن را به عنوان سايبان بهشتي مثال زده است ». (46)
عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى‌ عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى‌ إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى‌ ( نجم/ 14- 16 ).
نزد سدرة المنتهي که نزديک آن، بهشت جاي آرامش است. آنگاه که [ آن فرشته را ديد ] آن درخت سدر را مي پوشاند آنچه مي پوشاند.
« سدرة المُنتهي » اشاره به درخت پربرگ و پرسايه اي است که بر فراز آسمان هاست و نهايت عروج فرشتگان، ارواح شهدا، علوم انبيا و اعمال انسان هاست و مکاني است که فرشتگان از آن فراتر نمي روند. (47) از امام صادق ( عليه السلام ) نقل شده است که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
انتهيت الي سدرة المنتهي، و اذا الورقة منها تظل امة من الامم. (48)
من به سدرة المنتهي رسيدم و ديدم در سايه هر برگي از آن امتي قرار گرفته.
آنچه مسلم است درختان بهشتي با درختان همنام خود در دنيا از نظر ظاهر و خواص متفاوت هستند. در بهشت همه چيز در نهايت زيبايي و کمال خود است و درختان هم از اين قاعده مستثنا نيستند و محسنات آن ها در حد اعلي بوده و عيوب دنيايي آن ها مرتفع گرديده است.

پي‌نوشت‌ها:

1-خليل بن احمد فراهيدي، العين، ج6، ص 22.
2- راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، ج1، ص 204.
3- ابن منظور، لسان العرب، ج13، ص 100؛ فخرالدين طريحي، مجمع البحرين، ج6، ص 227.
4- ابن منظور، لسان العرب، ج13، ص 100.
5- همان؛ فخرالدين طريحي، مجمع البحرين، ج6، ص 227.
6- ابوالقاسم حسين بن محمد راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، ج1، ص 204.
7- علي اکبر قرشي، قاموس قرآن، ج1، ص 267.
8- عبدالستار المليجي، علم النبات في القرآن الکريم، ص 43.
9- ابوجعفر محمد بن جرير طبري، جامع البيان في تفسير القرآن، ج25، ص 73؛ فخر رازي، مفاتيح الغيب، ج27، ص 660؛ ابوالفتوح رازي، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج17، ص 211؛ ملافتح الله کاشاني، منهج الصادقين في الزام المخالفين، ج8، ص 280؛ احمد بن مصطفي مراغي، ج25، ص 128؛ وهبة بن مصطفي زحيلي، المنير في العقيدة و الشريعة و المنهج، ج25، ص 222.
10- محمد بن حسن طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج9، ص 158؛ فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج9، ص 42؛ اسماعيل حقي بروسوي، روح البيان، ج8، ص 310؛ علي اکبر قرشي، احسن الحديث، ج9، ص477.
11-محسن قرائتي، تفسير نور، ج10، ص 393.
12- ملا فتح الله کاشاني، منهج الصادقين في الزام المخالفين، ج8، ص 216؛ حسين بن احمد حسيني شاه عبدالعظيمي، تفسير اثني عشري، ج11، ص 415.
13- محمد بن حسن طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج9، ص 158؛ فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج9، ص 42؛ علي اکبر قرشي، احسن الحديث، ج9، ص 477.
14- محمود زمخشري، الکشاف عن حقايق غوامض التنزيل، ج4، ص 219؛ فخر رازي، مفاتيح الغيب، ج27، ص 597؛ فضل بن حسن طبرسي، جوامع الجامع، ج4، ص 47؛ ملافتح الله کاشاني، منهج الصادقين في الزام المخالفين، ج8، ص 216؛ اسماعيل حقي بروسوي، روح البيان، ج8، ص 310؛ محمود آلوسي، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج13، ص 30؛ حسين بن احمد حسيني شاه عبدالعظيمي، تفسير اثني عشري، ج11، ص 415.
15- ملافتح الله کاشاني، منهج الصادقين في الزام المخالفين، ج8، ص 216؛ حسين بن احمد حسيني شاه عبدالعظيمي، تفسير اثني عشري، ج11، ص 415.
16- فخر رازي، مفاتيح الغيب، ج27، ص 597؛ ناصر مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج20، ص 405.
17- ابوالفتوح رازي روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج17، ص 120.
18- ابوبکر عتيق بن محمد سور آبادي، تفسير سورآبادي، ج3، ص 1885؛ محمود زمخشري، الکشاف عن حقايق غوامض التنزيل، ج3، ص 471؛ فضل بن حسن طبرسي، جوامع الجامع، ج3، ص 261؛ محمد بن احمد قرطبي، الجامع لاحکام القرآن، ج14، ص 11؛ جلال الدين سيوطي، تفسير جلالين، ج1، ص 409؛ اسماعيل حقي بروسوي، روح البيان، ج7، ص 14؛ حسين بن احمد حسيني شاه عبدالعظيمي، تفسير اثني عشري، ج10، ص 277.
19- ابوالفتوح رازي، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج17، ص 120؛ احمد بن مصطفي مراغي، المراغي، ج21، ص 34؛ محمد جواد نجفي خميني، تفسير آسان، ج15، ص 327؛ ناصر مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج16، ص 380؛ وهبة بن مصطفي زحيلي، المنير في العقيدة و الشريعة و المنهج، ج21، ص 59.
20- عبدالحسين طيب، اطيب البيان في تفسير القرآن، ج10، ص 369.
21- محمود زمخشري، الکشاف عن حقايق غوامض التنزيل، ج3، ص 471؛ فخر رازي، مفاتيح الغيب، ج25، ص 85؛ فضل بن حسن طبرسي، جوامع الجامع، ج3، ص 261؛ ناصر مکارم شيرازي، تفسير نمونه ج16، ص 380.
22- ابوبکر عتيق بن محمد سورآبادي، تفسير سورآبادي، ج3، ص 1885.
23- ابن منظور، لسان العرب، ج6، ص 163.
24- فخرالدين طريحي، مجمع البحرين، ج4، ص 91.
25- فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج7، ص 159.
26- جلال الدين سيوطي، تفسير جلالين، ج1، ص 345؛ ملافتح الله کاشاني، منهج الصادقين في الزام المخالفين، ج6، ص 197؛ محمود آلوسي، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج9؛ ص 215؛ احمد بن مصطفي مراغي، المراغي، ج18، ص 7.
27- محمد بن حسن طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج7، ص 351؛ محمود زمخشري، الکشاف عن حقايق غوامض التنزيل، ج3، ص 178؛ رشيدالدين ميبدي، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج6، ص 419؛ اسماعيل حقي بروسوي، روح البيان، ج6، ص 71.
28- محمد بن حسن طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج7، ص 351؛ فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج7، ص 159؛ ابواسحاق احمد بن ابراهيم ثعلبي نيشابوري، الکشف و البيان عن تفسير القرآن، ج7، ص 40؛ محمد بن احمد قرطبي، الجامع لاحکام القرآن، ج13، ص 108.
29- فضل بن حسن طبرسي، جوامع الجامع، ج7، ص 159؛ ملافتح الله کاشاني، منهج الصادقين في الزام المخالفين، ج10، ص 133؛ ملامحسن فيض کاشاني، الصافي، ج5، ص 277؛ اسماعيل حقي بروسوي، روح البيان، ج10، ص 308؛ محمود آلوسي، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج15، ص 218؛ حسين بن احمد حسيني شاه عبدالعظيمي، تفسير اثني عشري، ج14، ص 21.
30- محمد بن حسن طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج10، ص 247؛ فخر رازي، مفاتيح الغيب، ج31، ص 21؛ رشيد الدين ميبدي، في تفسير القرآن، ج20، ص 169؛ احمد بن مصطفي مراغي، المراغي، ج30، ص 16.
31- ابوالفتوح رازي، روض الجنان، و روح الجنان في تفسير القرآن، ج20، ص 122.
32- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه 165 / 30- 31، ص 225.
33- ناصر مکارم شيرازي، پيام قرآن، ج6، ص 229.
34- مسلم ملازاده، مناظر بهشت در آينه قرآن و حديث، ص 5- 11.
35- فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج6، ص 769.
36- نيره جمشيديان، بررسي مسئله خلود در بهشت و جهنم از ديدگاه آيات و روايات اسلامي، ص 37.
37- ابوجعفر محمد بن جرير طبري، جامع البيان في تفسير القرآن، ج10، ص 214؛ محمد بن حسن طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج29، ص 132؛ ابواسحاق احمد بن ابراهيم ثعلبي نيشابوري، الکشف و البيان عن تفسير القرآن، ج10، ص 102؛ ابوالفتوح رازي، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج20، ص 83؛ حسين بن احمد حسيني شاه عبدالعظيمي، تفسير اثني عشري، ج13، ص 416؛ احمد بن مصطفي مراغي، المراغي، ج 29، ص 168؛ محمد حسين حسيني همداني، انوار درخشان، ج17، ص 354؛ عبدالحسين طيب، اطيب البيان في تفسير القرآن، ج13، ص 323.
38- ابوبکر عتيق بن محمد سورآبادي، تفسير سورآبادي، ج4، ص 2740، فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج10، ص 621، ملافتح الله کاشاني، منهج الصادقين في الزام المخالفين، ج10، ص 106.
39- محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج20، ص 129؛ علي اکبر قرشي، احسن الحديث، ج11، ص 478.
40- رشيد الدين ميبدي، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج10، ص 323؛ محمد بن احمد قرطبي، الجامع لاحکام القرآن، ج20، ص 140؛ اسماعيل حقي بروسوي، روح البيان، ج10، ص 271.
41- ناصر مکارم شيرازي، پيام قرآن، ج6، ص 232.
42- ابوجعفر محمد بن جرير طبري، جامع البيان في تفسير القرآن، ج 27، ص 140، فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج9، ص 330؛ محمد بن احمد قرطبي، الجامع لاحکام القرآن، ج18، ص 209؛ عبدالرحمان بن محمد ثعالبي، جواهر الحسان في تفسير القرآن، ج5، ص 365؛ ملافتح الله کاشاني، منهج الصادقين في الزام المخالفين، ج9، ص 147؛ بانوي اصفهاني، مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج12، ص 79.
43- محمود زمخشري، الکشاف عن حقايق غوامض التنزيل، ج4، ص 461؛ فضل بن حسن طبرسي، جوامع الجامع، ج4، ص 234.
44- ابواسحاق احمد بن ابراهيم ثعلبي نيشابوري، الکشف و البيان عن تفسير القرآن، ج9، ص 208؛ حسين بن مسعود بغوي، معالم التنزيل في تفسير القرآن، ج5، ص 8؛ رشيد الدين ميبدي، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج9، ص 447؛ اسماعيل حقي بروسوي، روح البيان، ج9، ص 325.
45-ناصر مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج23، ص 220
46- ابوالقاسم حسين بن محمد راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، ج1، ص 403.
47- رشيد الدين ميبدي، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج9، ص 360؛ جلال الدين سيوطي، تفسير جلالين، ج1، ص 529؛ ملافتح الله کاشاني، منهج الصادقين في الزام المخالفين، ج9، ص 73؛ حسين بن احمد حسيني، شاه عبدالعظيمي، تفسير اثني عشري، ج12، ص 332؛ ناصر مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج22، ص 497.
48- محمد باقر مجلسي، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (عليهم السلام)، ج55، ص 51

منبع مقاله :
فريدوني، زهره (1390)، نقش گياهان در زندگي انسان از ديدگاه قرآن، تهران: مؤسسه انتشارات اميرکبير، چاپ اول



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط