خوشنويسي در دوران آل بويه

پس از اسلام، خوشنويسان فراوان شدند. گويند کتّاب و نويسندگان به سه دسته تقسيم شدند. يک دسته شغلشان فقط قرآن نويسي بود که بسيار کار مهم و بزرگي تلقي مي شد. دسته ي ديگر کتّاب و منشيان بودند و اينها تعدادشان محدود و در
پنجشنبه، 27 فروردين 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خوشنويسي در دوران آل بويه
 خوشنويسي در دوران آل بويه

 

نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي




 

پس از اسلام، خوشنويسان فراوان شدند. گويند کتّاب و نويسندگان به سه دسته تقسيم شدند. يک دسته شغلشان فقط قرآن نويسي بود که بسيار کار مهم و بزرگي تلقي مي شد. دسته ي ديگر کتّاب و منشيان بودند و اينها تعدادشان محدود و در نزد خلفا محترم و از نزديکان رازدار آنها به حساب مي آمدند و دسته ي سوم کتّاب دواوين و رسائل که بسيار کم بودند و فقط شغلشان ضبط ماليات و عُدّه سپاه بود که ماليات بيت المال را روي ورقه اي و حساب عدّه لشکر را روي ورقه اي ديگر مي نگاشتند. تدريجاً آن ورقه ها تبديل به طومار و طومارها تبديل به دفتر شد (1).
به نقل از صاحب کتاب « سلسلة الخطاطين »، خوشنويساني که از زمان بعثت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) به بعد به قلم کوفي و حسن خط مشهور شدند عبارتند بودند از: ابوبکر، عمر بن خطاب، عثمان بن عفان، علي بن ابيطالب (عليه السلام)، حضرت امام حسن و امام حسين، حسن بصري، شيخ الاسلام محمد بن اسماعيل بخاري، محمد بن مقله، قدوة الکُتاب، حسن فصيح، ابن بوّاب قبلة الکتاب و سرانجام ياقوت مستعصمي (2). سهيل انور، سرآغاز خط نويسي را به امام علي بن ابيطالب نسبت داده است (3).
خط فارسي برگرفته از دو خط ابتدايي عربي، يعني کوفي و نسخ قديم است که اين دو نيز به ترتيب از خط هاي سرياني و نبطي، از خطوط سامي گرفته شده است. گويند ابن مقله ( 328-372 ق ) وزير مقتدربالله خليفه ي عباسي ( 295-32 ق ) از خط کوفي شش خط نسخ، ريحان، ثلث، رقاع، توقيع و محقق، معروف به « اقلام سته » را پديد آورد. اما اين خط ها 200 سال پيش از ابن مقله رواج داشته است و او در حقيقت اين خطوط را تکميل و قواعد دوازده گانه را براي خوشنويسي وضع کرد (4). پس از ابن مقله، ابن بواب ( 423 ق ) قواعد ديگري به آن افزود.
حسن خط از بهترين اوصاف کاتب است، باعث افزايش قدر و منزلت شخص در نزد مردم مي شود و وسيله ي پيروزي و ترقي است. از علي (عليه السلام) نقل شده که فرمود: « الخط الحسن يزيد الرزق وضوحاً ». خط خوش براستي موجب گشايش روزي را در پي دارد.

[1] ابن بوّاب، ابوالحسن علي بن هلال بغدادي

نام: علي
نام پدر: هلال
کنيه و لقب: ابوالحسن، ابن بوّاب / علاء الدين
اسم اشهر: ابن بوّاب / ابن ستري
سال و محل تولد: 413 ق [ن.م]
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: خوشنويسي و تذهيب، شعر و کتابداري
استادان: ابوالفتح عثمان بن جني، ابوعبيدالله مرزباني ( ابن دمياطي 203 )، ابوالحسين محمد بن سمعون واعظ، و محمد بن سمساني.

سرگذشتنامه:

زادگاه او معلوم نيست، ولي بيشتر زندگيش را در بغداد گذرانيده است. پدرش در خدمت آل بويه سمت پرده داري داشت و شهرت او به ابن بوّاب و ابن ستري از اين جهت بود. چندي در شيراز کتابدار بهاء الدوله ي ديلمي بود و زماني نيز به عنوان نديم در خدمت فخرالملک، ابوغالب محمد بن علي بن خلف واسطي والي عراق به سر برد. ابن بوّاب پيش از آنکه خوشنويس شود، به نقاشي و نگارگري خانه ها اشتغال داشت. سپس به تذهيب کتب پرداخت و سرانجام به کتابت روي آورد. در خوشنويسي به چنان پايه اي رسيد که يگانه روزگار خود گرديد. او را صاحب خط منسوب ( خطي که هر يک از حروف آن از لحاظ وضع و اندازه با حروف الف متناسب است )، خوانده اند. شيوه ي او در خوشنويسي تصرفي در روش ابن مقله به شمار مي رود. اما نوآوري هايي نيز دارد و قواعد تازه اي در خوشنويسي آورد. وي قرآن را از حفظ داشت و به کثرت کتابت مشهور بود و گويند شصت و چهار قرآن کتابت کرده است. ابن بوّاب طبع شعر هم داشت. ياقوت اشعاري از او نقل کرده است. از آثار منظوم او قصيده ي رائيه در ادوات خوشنويسي است که ادبا بلاغت آن را ستوده اند.

آثار خطي:

قرآني به خط نسخ ( در مجموعه ي چستربيتي لندن )، جزوه اي از ديوان الحادره و رساله اي از جاحظ ( موزه ي اسلامي ترکيه در استانبول ).

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف تشيع، 1 / 310؛ دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 140.

[2] ابن حاجب نعمان: ابوالحسن علي بن عبدالعزيز بن ابراهيم بن بنا

نام: علي
نام پدر: عبدالعزيز
کنيه و لقب: ابوالحسن / ابن حاجب، رئيس الرؤسا
اسم اشهر: ابن حاجب
سال و محل تولد: 340 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 421 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: [ن.م]
رشته ي علمي و تخصص: کتابت، ادب و شعر
مناصب و مقام ها: او دو بار منصب دبيري الطائع لله خليفه ي عباسي و بار ديگر نزد خليفه القادر بالله را بر عهده داشت و با لقب رئيس الرؤسا که هنگام تصدي امر کتابت از جانب خليفه ي جديد به او اعطا شد، به کار مشغول گشت.

سرگذشتنامه:

وي در خانداني اهل کتابت و مورد عنايت آل بويه زاده شد. پدرش در دستگاه ابومحمد مهلبي وزير معزالدوله، دبير و صاحب « ديوان سواد » بود. از نيمه ي اول زندگاني ابن حاجب چيزي در دست نيست. وي در دهه ي چهارم حيات خود با منصب دبيري به خدمت الطائع لله خليفه ي عباسي ( 363-381 ق ) درآمد. وي بالغ بر 40 سال در دستگاه دو خليفه به کار کتابت اشتغال داشت. ابن حاجب در دستگاه خليفه از مکنت و ثروت و تنعم مادي فراواني برخودار بود.

آثار:

ذهبي، ابن حاجب را صاحب نظم و نثر مي شمارد. در ميان آثار ابن حاجب به ديوان شعري اشاره شده است که گويا تا قرن 7 ق در يکي از کتابخانه هاي حلب موجود بوده است.

منابع و مآخذ:

دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 299؛ ابن نديم، 134.

[3] حسن بن حسين بن علي فارسي

نام: حسن
نام پدر: حسين
کنيه و لقب: [ن.م]
اسم اشهر: فارسي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: [ن.م]
رشته ي علمي و تخصص: خوشنويسي

سرگذشتنامه:

در زمان عمادالدوله يا عضدالدوله ي ديلمي بوده و نخستين کسي است که از سه خط نسخ و رقاع و ثلث، خط تعليق را استخراج و ايجاد نموده و مکاتبات و مراسلات دولتي را بدان خط نگاشته و منشيان وقت نيز تابع وي شده و آن خط را از وي اخذ و با سلاطين و امرا با همان خط مکاتبه کرده است. به جهت نوشتن مراسلات دولتي با خط تعليق، آن را خط ترسل نيز گفتند و بدين اسم معروف گرديده و بستگي داشته و تغيير و تبديل در آن متعسر است و قاآني هم بدين معني اشاره کرده و سال وفات مشخص ديگري به دست نيامد. در لغت نامه دهخدا حسن بن احمد بن عبدالغفار، مکّني به ابوعلي معرفي شده و گفته است در 288 هجري در فسا متولد شد. در سال 307 به بغداد آمده و از آنجا به شهرهاي ديگر رفت در سال 341 به حلب نزد سيف الدوله رفت و سپس به فارس بازگشت و از دوستان عضدالدوله ديلمي شد و نحو را به او آموخت و کتاب الايضاح را در قواعد زبان عرب براي او نوشت. بار ديگر به بغداد آمد و تا پايان زندگي 377 ق در آنجا بود.
او معروف و متهم به اعتزال بود. کم و بيش شعر مي گفت. آيا اين دو يکي است مشخص نيست.

آثار:

التذکرة، المقصور و الممدود و العوامل المئه

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 3 / 173، دهخدا، 11 / 16928.

[4] ابن حاجب نُعمان، ابوالحسين عبدالعزيز بن ابراهيم

نام: عبدالعزيز
نام پدر: ابراهيم
کنيه و لقب: ابوالحسين
اسم اشهر: ابن حاجب
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 351 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: [ن.م]
رشته ي علمي و تخصص: ادب و کتابت
مناصب و مقام ها: در ايام معزالدوله ي ديلمي از جانب وزير ابومحمد مهلبي به سرپرستي « ديوان سواد » منصوب شد.

سرگذشتنامه:

ابن حاجب به نسخه نويسي و جمع آوري کتب علاقه ي فراوان داشت. گويند کتابخانه ي وي بر کتاب هاي برگزيده و ديوان هايي نادر به خط علما شامل بوده است. از روايت تنوخي چنين برمي آيد که ابن حاجب مردي سخت بخشنده بود و گروه بسياري از خويشاوندان را تحت سرپرستي خود داشت. به گفته ي تنوخي معاصر و دوست ابن حاجب، وي در رمضان 351 ق در خانه ي وزير مهابي واقع بر کنار دجله از پنجره اش ( رَوْسُن ) سقوط کرد و پس از 8 روز بيماري درگذشت. وزير از مرگ او متأثر و اندوهگين شد و فرزندان وي را به پشتيباني خويش دلگرم ساخت، چنانکه کار پدر را به پسر بزرگتر، ابوعبدالله، سپرد.

آثار:

از او کتابي در دست نيست، اما ابن نديم شش اثر از او ياد کرده است:
نشوة النهار في اخبار الجوار، الصبوة، اشعار الکُتاب، اخبار النساء معروف به کتاب ابن الدکاني، الغرر لمجتني الزُّهر و انس ذوي الفضل في الولاية و العزل.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 300؛ ابن نديم، 134.

[5] اِبن زُبَيْر، ابوالحسن علي بن محمد بن عبيد بن زبير قريشي اسدي کوفي

نام: علي
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوالحسن / ابن کوفي
اسم اشهر: ابن زبير
سال و محل تولد: 254 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 348 ق، بغداد
مذهب و شريعت: [ن.م]
رشته ي علمي و تخصص: ادب، کتابت و حديث
شاگردان: ابوعبدالله محمد بن اسد کاتب بغدادي

سرگذشتنامه:

وي از تبار اسد بن عبدالعزّي بن قصّي بن کلاب و از قوم و قبيله ي زبير بن عوام برادرزاده ي حضرت خديجه بنت خويلد است. پدرش از مردم کوفه بود، ولي در بغداد اقامت گزيد و از روزگار پدر به فراگيري دانش پرداخت. پدرش ارث فراواني براي او بر جاي نهاد و او همه را در راه دانش اندوزي، فراهم آوردن کتابخانه، خريدن و نسخه برداري کتاب و کمک به دانش پژوهان بينوا صرف کرد. وي با نسخه برداري هاي نيکو و دقيق موجب جلب اعتماد دانشمندان شد، چنانکه نويسندگان براي اعتبار بخشيدن به نوشته هاي خود از نسخه هايي استفاده مي کردند که به خط ابن زبير بود.

آثار:

الهمز، القلائد و الفرائد در لغت و شعر و همچنين کتابي در معاني شعر به وي نسبت داده شده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 616-3 - 617؛ الفهرست طوسي، 69.

[6] ابن غضائري، احمد بن حسين بن عبيدالله بن ابراهيم بن عبدالله

نام: احمد
نام پدر: حسين
کنيه و لقب: غضائري
اسم اشهر: ابن غضائري
سال و محل تولد: [ن.م]، [بغداد]
سال و محل وفات: [4 ق]، [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه امامي
رشته ي علمي و تخصص: رجال، حديث و خوشنويسي
استادان: پدرش حسين بن عبدالله که از محدثان بنام بغداد بوده، احمد بن عبدالواحد ابن عبدون و ابوالحسين محمد بن عثمان نصيبي

سرگذشتنامه:

زندگي وي در هاله اي از ابهام قرار دارد، چرا که در منابع رجالي شيعه همچون الفهرست و رجال طوسي، رجال نجاشي و آثار متأخر که با استناد به اين منابع نوشته شده اند، شرح حالي از وي به دست داده نشده، همچنين از قرايني نظير سندي که افندي به نقل از فلاح السائل ابن طاووس به دست داده، برمي آيد که وفات وي چندي پس از فوت پدرش ( 15 صفر 411 ) واقع شده است. ياقوت او را از اديبان و فضلا شمرده و افزوده که وي داراي خطي به روش خط خوشنويس معروف، وزير ابن مقله بوده است. از بررسي برگرفته هاي نجاشي از ابن غضائري برمي آيد که وي در شناخت آثار اماميه اهتمام بسيار داشته و حتي برخي کتاب ها را تنها او ديده و شناسانيده است.

آثار:

طوسي در مقدمه ي الفهرست آنجا که درباره ي فهرست هاي اماميه سخن مي گويد، يادآور شده که ابن غضائري دو کتاب يکي در ذکر مصنفات، و ديگري در يادکرد ( اصول ) اماميه تأليف کرده است.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 361-4 / 362.

[7] ابن ناقيا، ابوالقاسم عبدالله ( عبدالباقي ) بن محمد بغدادي

نام: عبدالله
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوالقاسم [ن.م]
اسم اشهر: ابن ناقيا
سال و محل تولد: 410 ق، بغداد
سال و محل وفات: 485 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: شعر، ادب، لغت و خوشنويسي
استادان: ابواسحاق شيرازي و پدرش

سرگذشتنامه:

ابن ناقيا در بغداد در حريم طاهري ( محله اي که سابقاً کاخ هاي طاهريان در آن واقع شده بود )، چشم به جهان گشود. وي مقدمات دانش و ادب را نزد پدر و ديگر دانشمندان و اديبان آن سامان فراگرفت. ابن ناقيا بيش از هر چيز به « هزل » و « مجون » شهرت يافته است. ابن ناقيا بسيار شعر مي سرود و طبعي روان داشت. وي خطي خوش و خوانا نيز داشت.

آثار چاپي:

الجمال في تشبيهات القرآن و مقامات.

آثار خطي:

شرح الفصيح.

آثار يافت نشده:

اغاني المحدثين يا المختصر في الاغاني، ديوان الرسائل، ديوان بزرگ شعر، مُلَح المکاتب و ملح الممالحة.

اضافات: ابوالقاسم عبدالرحمن بن عبيدالله خرقي ( حرفي )، ابوطالب محمد بن علي عشاري، امير ابومحمد حسن بن عيسي بن مقتدر، ابوالقاسم علي بن محمد تنوخي، ابوالحسين بن احمد بن نقور، ابوالخطاب محمد بن علي تنوخي، ابوالقاسم عبدالواحد بن محمد مطرز و ابوالحسين محمد بن محمد بصري از جمله کساني هستند که ابن ناقيا از آنان شعر و ادب روايت کرده است. کساني چون عبدالوهاب انماطي و ديگر شيوخ، ابن جوزي، رئيس ابوالمظفر شجاع بن فارس ذهلي، هبة الله بن علي بن محلي و محمد بن ناصر سلامي از او روايت کرده اند.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 20-21.

[8] ابوبکر خوارزمي، محمد بن عباس

نام: محمد
نام پدر: عباس
کنيه و لقب: [ن.م]
اسم اشهر: ابوبکر خوارزمي
سال و محل تولد: 323 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 383 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: شعر، خوشنويسي و ادب
استادان: ابوعلي اسماعيل بن محمد صفّار و ابن کامل ( راوي تاريخ طبري )
شاگردان: ثعالبي و تعدادي ديگر
اوضاع و شرايط سياسي و اجتماعي زمان: در آن روزگار سرزمين ايران دچار آشوب ها و کشمکش هاي نسبتاً گسترده اي بود و اين پريشاني در درجه ي نخست زاييده ي رقابت ميان ديلميان و سامانيان بود. در اين ميان ابوبکر، هم به سبب گرايش هاي مذهبي ديلميان و هم به جهت صله هايي که به وي مي پرداختند، جانب آنان را مي گرفت.

سرگذشتنامه:

غالب منابع بر شيعي بودن او متفق القولند و حتي او را به نوعي غلو در تشيع يا رفض منسوب داشته اند. ابوبکر به گفته ي خود در خوارزم، در خانواده اي از اعيان و متمولان شهر متولد شد. وي ظاهراً از نوجواني به دانش اندوزي و به خصوص حفظ اشعار کهن پرداخت. در همان احوال پدر را از دست داد و به علت کج رفتاري اطرافيان از ميراث پدري چشم پوشيد و تهيدست، خوارزم را ترک کرد. او حافظه اي سخت نيرومند داشت و در پي کسب علم و مال راهي عراق و شام شد. در حلب به دربار سيف الدوله ي حمداني پيوست و با ادبا و علماي دربار از جمله ابن خالويه، ابوالطيب لغوي و ابن جني مجالست يافت و در همانجا بود که با متنبي ديدار کرد و شيفته ي او گرديد. وي سرانجام با توشه اي گرانقدر از ادب و تاريخ به شرق بازگشت و در بخارا به ملازمت ابوعلي بلعمي وزير سامانيان درآمد، اما دوستي ميان آن دو چندان نپاييد. پس از آن خوارزمي به نيشابور که در آن زمان امير ابونصر احمد بن علي ميکالي بر آن حکومت داشت، رفت و به مدح او پرداخت و صله هاي کلان ستاند. اقامت او در نيشابور نيز ديري نپاييد. پس از آن به سيستان رفت، ابتدا والي آن سرزمين طاهر بن محمد را مدح گفت، اما چون صله ي دلخواه را دريافت نکرد، به هجاي او دست زد. امير نيز او را به جرم ناسپاسي به زندان افکند. پس از رهايي از زندان به طبرستان رفت، اما ظاهراً در آنجا نيز با روي خوش مواجه نشد. از اين رو پس از هجو حاکم طبرستان به نيشابور بازگشت و در انتظار فرصت مناسب براي رفتن به اصفهان، در آنجا اقامت گزيد. ابوبکر خوارزمي سرانجام به اصفهان رفت و به دربار صاحب بن عباد راه يافت. او در ازاي مدايح بسيار از عطايا و الطاف وي بهره مند گرديد. و حتي کار تملق را به جايي رساند که براي رضاي ممدوح، متنبي را که سخت مي ستود در نقدي گزنده به سبب ناسپاسي و بي وفايي با ممدوح نکوهش کرد. صاحب بن عباد ابوبکر را جهت جاسوسي به نيشابور فرستاد تا از طريق او اخبار و اطلاعات لازم را کسب کند. پس از چندي صاحب، او را با توصيه نامه اي به ديار عضدالدوله ي ديلمي روانه ي شيراز کرد. در آنجا ابوبکر به مدح امير پرداخت و از صله هاي وي برخوردار شد و با ثروتي کلان به نيشابور بازگشت. خوارزمي اين بار در نيشابور به کار بحث و تدريس و روايت شعر و ادب مشغول شد.

آثار چاپي:

رسائل يا ديوان رسائل ابوبکر خوارزمي و ديوان شعر.

آثار يافت نشده:

شرح ديوان المتنبي و مفيدالعلوم و مبيدالهموم.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 249-5 / 253.

[9] حسن بن عبدالله بن مرزبان

نام: حسن
نام پدر: عبدالله
کنيه و لقب: ابوسعيد
اسم اشهر: سيرافي / شيخ الشيوخ
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 368 ه‍، بغداد
مذهب و شريعت: حنفي
رشته ي علمي و تخصص: علوم قرآني، ادب،‌ لغت، شعر، رياضيات، کلام، فقه، حديث و خط ( خوشنويسي )
استادان: ابن السراج و ابن دريد
مناصب و مقام ها: قضاوت مذهب ابوحنيفه

سرگذشتنامه:

از اکابر علوم عربيه در نحو، لغت، شعر، رياضيات، فقه، حديث و علوم قرآني است. تمام فنون يادگرفته را در بغداد تدريس مي کرده و مدت پنجاه سال موافق مذهب ابوحنيفه با کمال درستکاري قضاوت نموده و فتوي داده و بر حکم و قضاوت خود اصلاً اجرتي نگرفته، بلکه اصلاً چيزي از کسي قبول نکرده و با دسترنج عمل کتابت امرار معاش مي کرد، او خط بسيار خوبي داشته و همه روزه ده ورق به اجرت ده درهم که مقدار مصارف ضروريات او بوده مي نوشته و پيش از نوشتن آن ده ورق به مجلس درس و قضاوت حاضر نمي شد. در تمامي آن پنجاه سال مقام قضاوت که مقامي سراپا تهمت است، اصلاً مورد طعن و ايرادي نبوده و خرده اي بر وي نگرفتند و علاوه بر مراتب علميه، بسيار عابد و زاهد بود و چهل سال روزه گرفته است. گويند او تأسف بسياري بر ايام جواني خوردني و هرگاه يکي از اقران خود را ديدي که زودتر پير شده تسليت يافتي.

آثار:

اخبار النحاة البصريين، الاقناع، الفات القطع و الوصل، دريديه، شرح مقصوره ي ابن دريد، صنعة الشعر و البلاغة‌، طبقات النحاة، المدخل الي کتاب سيبويه و الوقف و الابتداء.

منابع و مآخذ:

ريحانة الادب، 2 / 274.

پي‌نوشت‌ها:

1. عبدالمحمد ايراني، پيدايش خط و خطاطان، تهران، يساولي، 1345. ص 84-85.
2. همان، ص 76
3. سهيل انور. الخطاط البغدادي علي بن هلال المشهور به ابن بواب به تحقيقات و تعليقات به قلم محمد بهجة الاثري. بغداد، مطبعة المعجم العراقي، 1377 ( 50+93 س ) ص 20.
4. حسن انوشه، فرهنگنامه ادبي فارسي. تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1376. ص 588.

منبع مقاله :
فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط