علم نجوم در قرون اوليه ي اسلام از طريق هند و ايران، به مسلمانان رسيد (1). درخشان ترين دوره ي نجوم در دنياي اسلام، دوره ي خلافت، مؤسس رصدهاي مأموني و تعيين طول نصف النهار زمين است. تحقيقات ارصاد را دانشمنداني چون بنوموسي و بتاني ادامه دادند. ثابت ابن قره به تجديد نظر در حرکت خورشيد پرداخت، ماهاني و تبريزي مطالعه ي حرکات سماوي را تعقيب کردند و احمد بن عبدالله مروزي و حبش حاسب آن را بسط دادند. شاهان آل بويه در کاخ خود رصدخانه اي تأسيس کردند که عبدالرحمان صوفي، ابن الاعلم، ابوسهل کوهي، احمد صاغاني، ابوالوفاي بوزجاني و ديگران در آن کار کردند. در طرف مشرق يکي از بزرگترين نوابغ جهان ابوريحان بيروني و در مصر دانشمنداني چون ابويونس و ابن هيثم در اسپانيا ابن احمد مجربطي، ابن السمح، جابر بن افلح و زرقالي پرورش يافتند.
علم نجوم با علم احکام نجوم فرق دارد. اولي در شمار رياضيات است و دومي از طريق آثار طبيعي ستارگان شناخته مي شود. در علم احکام نجوم هيئت هاي فلکي و ستارگان از جهت مقابله، مقارنه، تثليث، تسديس، تربيع و دلالت آن هيئت ها بر حوادث واقعه در عالم و تأثير آن در احوال جوّ و معادن و نباتات خبر مي دهد. از کتاب هاي مختصر در اين باره، مجمل الاصول از کوشيار، جامع الصغير از محي الدين مغربي و از کتاب هاي متوسط کتاب البارع و المغني و از کتب مبسوط مجموع ابن شرع و الادوار از ابومعشر و ارشاد از ابوريحان بيروني و مواليد از خصيبي و تحاويل از سجزي و تفهيم از بيروني است. بسياري از علما به تحريم علم نجوم بصورت مطلق قائلند و بعضي از آنها اعتقاد تأثير کواکب بر امور جاري طبيعت را تحريم کرده اند (2).
آثار فراواني در نجوم اسلامي به فارسي نوشته شده است که مي توان آنها را در چند دسته ي اصلي جا داد که عبارتند از:
1- زيج ها و جداول نجومي و خلاصه ها و شرح هاي آنها، 2- هيئت، 3- اختيارات و مانند آنها، 4- زايجه نامه ها، طالع نامه ها و مانند آن، 5- در تعيين قبله و مانند آن، 6- در تقويم، 7- در اسطرلاب و مانند آن، 8- برخي کتاب هاي ديگر در نجوم و احکام نجومي، 9- ترجمه ي متون نجومي از زبان هاي ديگر به فارسي و 10- آثار منظوم در نجوم (3).
فن تنجيم را در متون اسلامي، علم احکام نجوم و اخترشماري نيز گفته اند و يکي از اجزا و فروع علوم طبيعي بشمار آورده اند. در قاموس فيروزآبادي آمده است (4) که: منجم و متنجم و نجام کسي است که در نجوم به حسب اوقات و سير آنها مي نگرد و از اين راه بر احوال کون اطلاع مي جويد و ادعاي موقت غيب مي کند. در قرون وسطي اين علم همراه با علوم خفيه ( از قبيل کيميا و سحر و نيز نجات ) تحصيل مي شده است. در اين علم نه تنها اجرام آسماني، بلکه حتي نقاط و نواحي خاص آسمان ( مانند طالع و نبوت )، اوضاع نسبي سيارات سبعه ( مانند قران و استقبال ) و برخي اوقات ( مانند تحويل سال شمسي ) نيز اهميت خاصي داشته است. مباحثي که بيشتر اوقات مورد نظر احکاميان يا منجمان بود، شامل پاسخ دادن و مغيبات و سؤالاتي نظير کسب خير از شخص غايب، کشف چيزهاي دزديده شده، اختيارات نظير تعيين ساعت مناسب براي انجام کاري چون عروسي و جنگ و سفر، از روي منازل قمر يا خانه اي که ماه در آن بوده و همين طور پيشگويي حوادث زندگاني شخص يا اوضاع عالم به وسيله ي زايچه و جز آن بوده است. شيخ محمود شبستري ( م 720 ق ) در اين باره گويد (5):
کواکب گر همه اهل کمالند *** چرا هر لحظه در نقص و وبالند؟
چرا گه بر حضيض و گه بر اوجند *** گهي تنها فتاده گاه زوجند
در برابر علم احکام نجوم، علم نجوم يا هيأت ( فلک ) قرار داشت که از وي حرکات کواکب ثابته و متحرکه و متحيره به طرق هندسي بر اشکال و اوضاع افلاک استدلال مي کردند و از فروع آن علم ازياج يا زيج است. عرب ها تا زمان عباسيان و حرکت ترجمه و نقل علوم يوناني به علم هيئت توجه نداشتند. در زمان منصور، سِدْهانتا ( السدْهند ) و حجت اعظم مجسطي به عربي ترجمه شد. مأمون عباسي دو گروه از مهندسان را فرمان داد که به دو بقعه ي گوناگون بروند و درجه ي واحدي از محيط زمين را بر پايه ي دائره ي عظيمي قياس گيرند. خوارزمي ( م 232 ق ) به علم فلک پرداخت و زيجي ساخت بر پايه ي کتاب « سند هند » پس از او کندي خلاصه ي جامعي از زيج خوارزمي فراهم کرد. ابومعشر فلکي ( م 272 ق ) کتاب المدخل الي علم احکام النجوم را تأليف کرد. دانشمند فلکي محمد بن جابر بن سنان حراني معروف به بتاني به کار رصد پرداخت. اخوان الصفا نيز در رسائل خود به هئيت پرداخته اند. شرف الدوله ديلمي از سال 372 تا 379 ق در بغداد رصدخانه اي ساخت و گروهي از دانشمندان فلکي را مانند ابوسهل ( بيژن ) بن رستم کوهي ( م 405 ق ) ابوحامد احمد صاغاني اسطرلابي ( م 380 ق ) و ابراهيم بن هلال صابي ( م 384 ق ) و ابوفاي بوزجاني براي اين کار گرد آورد (6) از آثار کوهي کتاب البرکارالتام به عربي است که يک مقدمه و دو مقاله دارد که در آن ترسيم خط راست، دايره، بيضي و هذلولي و سهمي را با حرکت اتصالي بيان مي کند. ابوسعيد سجزي ( در حدود 340-415 ق ) از معاريف منجمان قرن چهارم هجري و معاصر ابوريحان و عضدالدوله ديلمي است که مخترع اسطرلاب زورقي است که پايه اش بر اصل حرکت زمين است (7).
[1] ابن اعلم، ابوالقاسم علي بن حسن علوي
نام: علي
نام پدر: حسن
کنيه و لقب: ابوالقاسم، علوي
اسم شهر: ابن اعلم
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 374 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: نجوم و رياضي
سرگذشتنامه:
او از احفاد جعفر طيار است. در بغداد علم آموخت و سپس به خدمت عضدالدوله پيوست و نزد او حرمت و مکانتي بسزا يافت و عضدالدوله کارهاي ملک با مشورت و مصلحت انديشي او انجام مي داد. پس از عضدالدوله، جانشين او صمصام الدوله چنانکه شايد، رعايت مقام او نکرد و او عزلت گزيد و به تصنيف زيج و ديگر کتب خويش پرداخت. به گفته ي قفطي، زيج او تا زمان او مورد توجه بوده است و شهرزوري تقويم کوکب مريخ زيج ابن اعلم را اصح تقاويم مي شمرد و نزديکتر به تحقق مي دانست. گويند از کثرت مطالعات، اختلالي در او راه يافته و در آن حال زيج خويش به دجله افکند و ارباب فن، زيج متداول او را از مسوده ها و نسخ سقيم نقل کردند. هنگام بازگشت از حج در منزل عسيله روز يکشنبه هشتم محرم درگذشت.منابع و مآخذ: دهخدا، 1 / 331.
[2] ابوالفضل هروي، احمد بن ابي سعد ( ابي سعيد )
نام: احمد
نام پدر: ابي سعد ( ابي سعيد )
کنيه و لقب: [ن.م]
اسم اشهر: ابوالفضل هَرَوي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: نجوم و رياضي
سرگذشتنامه:
از زندگي و احوال او آگاهي چنداني در دست نيست. از شهرت و نسب وي مي توان احتمال داد که زادگاهش هرات بوده است. تاريخ دقيق وفات او را نيز ندانسته و احتمالاً ميان سال هاي 390-380 ق درگذشته است. وي در زمان رکن الدوله ديلمي در ري مي زيسته و همعصر دانشمنداني چون ابوجعفر خازن و خجندي بوده است. مدتي نيز در جرجان اقامت داشته، زيرا به گفته ي بيروني وي در 371 ق / عرض آن شهر را محاسبه کرده است.آثار:
المدخل الصاحبي.آثار خطي:
منالاوس في الاشکال الکرية مما اصلحه احمد بن ابي سعد الهروي.منافع و مآخذ:
دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 150[3] ابونصر قمي، حسن بن علي
نام: حسن
نام پدر: علي
کنيه و لقب: ابونصر [ن.م]
اسم اشهر: ابونصر قمي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 366 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: نجوم
سرگذشتنامه:
وي مدتي در خدمت فخرالدوله ي ديلمي بسر مي برده و زمان شهرياري وي را بر پايه ي نجوم پيش بيني کرده است و اگر بتوان فرض کرد که اين پيش بيني پس از درگذشت رکن الدوله و به هنگام بروز اختلاف و جنگ ميان فرزندان وي يعني در دوران نگراني فخرالدوله از آينده ي خويش رخ داده است، مي توان تصور کرد که ابونصر چند سالي پس از آن نيز زنده بوده است.آثار خطي: المدخل الي علم احکام النجوم يا البارع الي احکام النجوم.
منابع و مآخذ: دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 6 / 321.
[4] بوزجاني، ابوالوفاء محمد بن محمد بن يحيي بن اسماعيل بن عباس
نام: محمد
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوالوفا، حالب، مهندس
اسم اشهر: بوزجاني
سال و محل تولد: 328 ق، بوزجان
سال و محل وفات: [ن.م] بغداد
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: نجوم، رياضيات و سياست
استادان: ابوعمر و مغازلي، ابوعبدالله محمد بن عنبسه
همفکران و رقيبان: ابوريحان بيروني
مناصب و مقام ها: سرپرستي بيمارستاني در بغداد
سرگذشتنامه:
در بوزجان به دنيا آمد. حساب و علم اعداد را نزد عموي خود، ابوعمرو مغازلي و دايي خود ابوعبدالله محمد بن عنبسه آموخت و در 348 ق به بغداد مهاجرت کرد و در آنجا اقامت گزيد و در همانجا درگذشت. از جمله معدود آگاهي هايي که از خروج بوزجاني از بغداد وجود دارد، ديدار اوست با ابوحيّان توحيدي در شهر ارجان که پيش از 358 ق روي داده است. بوزجاني در بغداد علاوه بر کارهاي علمي از جمله رصدها و پژوهش هاي ستاره شناختي، به امور ديواني نيز مي پرداخت. بوزجاني در 360 ق در مجلس مناظره اي که در دربار عزالدوله ميان دو تن از متکلمان عصر برپا شده بود، حضور داشته و در سال 362 ق به همراه هيأتي براي آگاه کردن عزالدوله بختيار از اوضاع بحراني بغداد، به کوفه رفته است. بوزجاني در بغداد سرپرستي بيمارستاني را نيز برعهده داشته است و در دومين ديدار بين ابوحيان توحيدي و بوزجاني که در 370 ق در بغداد اتفاق افتاد، ابوالوفا که از وضع بد مالي ابوحيان باخبر شده بود، او را در همين بيمارستان بکار گماشت.آثار:
تفسير کتاب خوارزمي في الجبر و المقابلة، تفسير ديوفنطس في الجبر، البراهين علي القضايا التي استعمل ديوفنطس في کتابه و علي ما استعمله هو في التفسير، استخراج ضلع المکعب و مال المال و ما يترکب منهما و زيج الکامل، زيج الواضح.آثار چاپي:
المجسطي، في مايحتاج اليه الصانع من اعمال الهندسه، في ما يحتاج اليه الکتاب و العمال و غيرهم من علم الحساب، زيج شامل: رسالة في اقامة البرهان علي الدائر من الفلک، رساله النسب و التعريفات، رسالة في الحساب و رسالة في الاصطلاحات الرياضية.آثار خطي:
رسالة في جمع اضلاع المربعات و المکعبات و اخذ تفاضلهما، رسالة الارثماطيقي، رسالة في معرفة الابعاد بين المساکن، قوس قزح، جواب ابن الوفا محمد بن محمد البوزجاني عما سأله الفقيه ابوعلي بن حارث الجوبي عن ايجاد مساحة المثلث بدلالة الاضلاع بدون معرفة الارتفاع، في عمل المسطرة و البرکار و الکونيا و شرح مجسطي.منابع و مآخذ:
دانشنامه ي جهان اسلام، 4 / 351.[5] عبدالرحمان بن عمر بن سهل صوفي
نام: عبدالرحمان
نام پدر: عمر
کنيه و لقب: ابوالحسين، صوفي رازي
اسم اشهر: [ن.م]
سال و محل تولد: 291 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 376 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: [ن.م]
رشته ي علمي و تخصص: نجوم
سرگذشتنامه:
او عالم به هيئت و افلاک و از مردم ري و منجم عضدالدوله بود.آثار: الکواکب الثابته، مطارح الشعاعات و ارجوزه اي در فلک.
منافع و مآخذ: دهخدا: 10 / 15704.
[6] صاغاني، احمد بن محمد صاغاني
نام: احمد
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوحامد
اسم اشهر: صاغاني
سال و محل تولد: [ن.م] بغداد
سال و محل وفات: 379 يا 395 ه ق، بغداد
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: نجوم و رياضيات
سرگذشتنامه:
او از کساني است که در دوره ي اسلامي مقنن و مروج اسطرلاب و نجوم و هندسه مي باشد. در علم اسطرلاب و ساختن اجزا و آلات رصديه متخصص بوده و بيانات او محل رغبت و استفاده ي افاضل عصر خود بوده و در نزد خلفاي عباسيه و ملوک ديالمه نيز بسيار محترمانه مي زيسته است. چون شرف الدوله پسر عضدالدوله ديلمي وارد بغداد شد و ويجن بن رستم کوهي را به عمل رصد کواکب برگماشت، صاغاني نيز حسب المقرر از راصدين بوده و شرحي بر صحت و درستي آن عمل بنگاشت.منابع و مآخذ: ريحانة الادب، 2 / 451.
[7] غلام زحل، ابوالقاسم عبدالله بن حسن
نام: عبدالله
نام پدر: حسن
کنيه و لقب: ابوالقاسم، [ن.م]
اسم اشهر: غلام زحل
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 376 ه [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: نجوم و حساب
آثار:
احکام النجوم، الاختيارات، الاصول المجردة، التيسيرات و الشعاعات.منابع و مآخذ:
ريحانة الادب، 3 / 161.
[8] ويژن بن رستم کوهي
نام: ويژن
نام پدر: رستم
کنيه و لقب: ابوسهل، طبري
اسم اشهر: ويژن رستم کوهي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 405 ق
مذهب و شريعت: [ن.م]
رشته ي علمي و تخصص: نجوم و رياضيات
همفکران و رقيبان: قاضي ابوبکر بن صبر، قاضي ابوالحسن الخوزي، ابواسحاق ابراهيم بن هلال، ابوسعد فضل بن يونس نصراني، ابوالوفا محمد بن محمد حاسب، ابوحامد احمد بن محمد صقاني، ابوالحسن محمد بن محمد سامري و ابوالحسن مغربي.
سرگذشتنامه:
او منجم، فاضل کامل و عالم به علم هيئت و صنعت آلات ارصاد بود. شهرت او به روزگار آل بويه و ايام امارت عضدالدوله و بعد از آن است. وقتي شرف الدوله به بغداد آمد و برادرزاده ي خود صمصام الدوله را از بغداد براند و بر وي مستولي گشت، در سال 378 ق امر کرد تا کواکب سبعه را در مسير و تنقل و بروج آنان بدان مثال که به روزگار مأمون منجمان وقت کرده بودند، رصد کند و اين کار به عهده ي ويژن رستم کوهي قرار گرفت. اين مرد به هندسه و هيئت معرفتي تمام داشت. قطب الدين عزالدين لاري در کتاب حل و عقد نجوم بسياري از کليات نجوم را از ابوسهل نقل کرده است.آثار: مراکز الاکر و کتاب الاصول الي نحو کتاب اقليدس که ناتمام مي باشند، کتاب البرکار التام در دو مقاله، کتاب صنعة الاسطرلاب بالبراهين در دو مقاله، احداث النقط علي الخطوط، المنطقتين في توالي الحرکتين انتصاراً لثابت بن قره، مراکز الدوائر علي الخصوص من طريق التحليل دون الترکيب، الزيادات علي ارشميدوس في المقالة الثانيه، رسالة في استخراج الصلع المسبع في الدائره، اخراج الخطين علي نسبة، الدوائر المتماسه من طريق التحليل.
منابع و مأخذ: دهخدا، 1 / 712، 15 / 23262، تاريخ الحکماء قفطي، 75-79.
[9] ابوالحسن مغربي، محمد بن احمد بن افريقي
نام: محمد
نام پدر: احمد
کنيه و لقب: ابوالحسن، متيّم
اسم اشهر: متيم، ابوالحسن مغربي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: حدود 400 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: ادب، شعر، طب و نجوم
سرگذشتنامه:
از نسبت افريقي و مغربي وي مي توان گمان برد که از نواحي مغرب برخاسته است. وي از طريق سرودن شعر روزگار مي گذرانده و ظاهراً از همين رو پيوسته به دنبال امري سخاوتمند، شرق و غرب جهان اسلام را در مي نورديده است. در حلب به خدمت سيف الدوله ي حمداني شتافت و همانجا با متنبي ديدار کرد. پس از مدتي به دستگاه صاحب بن عباد پيوست و مقيم اصفهان شد. نام وي در مصر، عراق، جبل، ماوراءالنهر، چاچ و بخارا مشهور است. ابوالحسن شاعري بديهه سرا بود و ياقوت او را از بزرگان شعر و ادب دانسته است.آثار:
علاوه بر ديوان شعر، آثار ديگر وي که امروز جز نامي از آنها برجاي نمانده اينهاست: الانتصار، المنبي عن فضائل المتنبي، بقية الانتصار المکثر للاختصار، تحفة الکتاب در رسائل، تذکرة النديم يا مذاکرة النديم، الرسالة الممتعة و البنيه المبني عن رذائل المتنبي.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 363-5 / 364.[10] فارسي، حسن بن احمد يا حسن بن علي بن احمد بن عبدالغفار بن محمد بن سليمان بن ابان
نام: حسن
نام پدر: احمد
کنيه و لقب: ابوعلي
اسم اشهر: فارسي / ابوعلي فارسي / فَسَوي / شيرازي
سال و محل تولد: 288 ه، فسا در توابع شيراز
سال و محل وفات: 377 ه، بغداد
مذهب و شريعت: معتزلي
رشته ي علمي و تخصص: ادب، حديث، لغت و نجوم
استادان: زجاج و ابن السراج
شاگردان: سيد رضي، ابن جني و علي بن عيسي ربعي
سرگذشتنامه:
او مدتي سياحت کرد و يک چندي در حلب نزد سيف الدوله بن حمدان بود و بارها با ابوالطيب متنبي ملاقات و مباحثه نمود و عاقبت به بلاد فارس رفت و در دربار عضدالدوله ي ديلمي قربي به سزا يافت و به مقامي عالي رسيد و کتاب ايضاح را براي او تأليف کرد. عضدالدوله با آن همه اقتدار و عظمت که خود در شمار علماي نحو و ادب و فنون عربيه است گفته است که من در نجوم، غلام ابوالحسين رازي صوفي و در نحو غلام ابوعلي مي باشم.آثار:
ابيات الاعراب، الاغفال في ما اغفله الزجاج من المعاني، تفسير القرآن، حاشيه ي کتاب سيبويه، الحجة في القرائات، شرح ابيات ايضاح، العوامل المأة، مختصر عوامل الاعراب، المسائل العسکريات، المسائل القصريات، المسائل الکرمانيات، المسائل المجلسيات و المقصور و الممدود.آثار خطي:
اعراب القرآن، الاوليات، الايضاح، التذکرة و التکلمة در نحو.منابع و مآخذ:
ريحانة الادب، 3 / 171.[11] صابي، ابراهيم بن هلال بن ابراهيم بن هدون يا زهرون
نام: ابواسحاق، حراني
نام پدر: هلال
کنيه و لقب:
اسم اشهر: صابي
سال و محل تولد: [ن.م] بغداد
سال و محل وفات: 348 ه، بغداد
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: تاريخ، شعر، ادب، لغت، رياضيات و نجوم
مناصب و مقام ها: کتابت انشاء خليفه
سرگذشتنامه:
صناعت کتابت و انشا و ترسل او، بر کمالات ديگرش غالب بوده و در بغداد از طرف خليفه ي عباسي و سلطان عزالدوله ي بختيار بن معزالدوله، کتّاب انشاء و منش رسائل بود. در حين ترسل و کتابت مطلبي از وي درباره ي عضدالدوله صادر گرديد که سبب رنج خاطر و کينه و عداوت قلبي وي گرديد. وقتي عزالدولة در سال 367 هجرت مقتول و بغداد مسخر عضدالدوله گرديد دستور داد او را حبس و لگدکوب پاي پيلانش نمايند تا در سال 371 به خاطر شفاعت بعضي از خيرخواهان، از آن تصميم منصرف گرديد، به شرط آنکه صابي نيز تاريخ دولت ديالمه را بنگارد. سپس صابي در زندان، تاريخ آن دولت را به نام عضدالدوله تأليف و به تاج المآثر موسوم گردانيد و وفات صابي در روز دوشنبه يا پنجشنبه دوازدهم شوال سيصد و هشتاد و چهارم هجرت در بغداد واقع شده و صاحب بن عباد، سيد رضي و مرتضي قصيده اي در مرثيه اش گفته اند.آثار:
تاج المآثر، تاريخ تاجي و جواب سئوالات.اضافات:
گويند مردم زبان طعن و ملامت به سيد رضي گشودند که مانند تو شريف قريشي را نشايد که کافري را مرثيه گفته باشي، در جواب گفت مرثيه ي من بر فضل و کمال اوست نه بر فوت جسد او. گويند قصيده ي سيد رضي حاوي 80 بيت مي باشد.منابع و مآخذ:
ريحانة الادب، 2 / 413.[12] ابن شاهويه، ابوبکر محمد بن احمد بن علي بن شاهويه
نام: محمد
نام پدر: احمد
کنيه و لقب: ابوبکر [ن.م]
اسم اشهر: ابن شاهويه
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 362 ق، نيشابور
مذهب و شريعت: شافعي
رشته ي علمي و تخصص: رياضيات، فقه و نجوم
سرگذشتنامه:
او رياضيدان و فقيه شافعي ايراني است. وي علاوه بر آگاهي از دقايق مذهب شافعي در زمان خود، در محاسبات نجومي، ترسيم اشکال کتاب اقليدس و علم حساب نيز يگانه بود ( صميري، 170 ). ابن شاهويه مدتي در نيشابور اقامت داشت، سپس به بخارا رفت و در مدرسه ي ابوحفص فقيه به تدريس پرداخت. سپس به نيشابور بازگشت و از آنجا به فارس رفت و در آنجا به قضا پرداخت. اما سرانجام در نيشابور ساکن شد و در همانجا درگذشت. از اطلاعات مختصري که درباره ي وي در دست است، برمي آيد که داراي مقام اجتماعي و علمي برجسته اي بوده است. صيمري مي نويسد که چون عضدالدوله او را با گروهي از فقيهان به بخارا به رسالت فرستاد، شهرهاي خراسان را به احترام او آذين بستند.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 4 / 62-61، حاشيه سبکي 3 / 78.[13] ابوجعفر خازن، محمد بن حسين صاغاني خراساني
نام: محمد
نام پدر: حسين
کنيه و لقب: ابوجعفر [ن.م]
اسم اشهر: ابوجعفر خازن
سال و محل تولد: حدود 290 ق صاغان قريه اي در حوالي مرو
سال و محل وفات: 360 ق، ري
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: رياضيات و نجوم
سرگذشتنامه:
از زندگي و برخي خصوصيات وي اطلاع دقيقي در دست نيست. به گفته ي « ويدمان » ابوجعفر نخست به فراگيري مسائل اعداد و رياضيات پرداخت، سپس نجوم آموخت و سرانجام به مسائل فلسفي روي آورد. وي آلات نجومي مي ساخت و در بکار بردن آنها تبحر داشت. او در مثلثات نيز تحقيق مي کرد. وي نزد رکن الدوله منزلت ويژه اي داشت و از حمايت ابن عميد وزير او نيز برخوردار بود. وي زماني که بين امير نوح ابن نصر ساماني و رکن الدوله ي ديلمي جنگ درگرفت، از جانب رکن الدوله مأمور عقد صلح شد و به تدبير وي مقرر گرديد سالانه 200/000 دينار به امير ساماني بپردازد. ابوجعفر تمام عمر يا اواخر عمر را در ري بسر برد.آثار:
آثار يافت نشده: تفسير المجسطي، زيج الصفائح، سرالعالمين يا کتاب العالمين، في الابعاد و الاجرام، المدخل الکبير الي علم النجوم و برخي کتاب الآلات العجيبة الرصدية را که از ابوالفتح عبدالرحمن منصور خازني است به ابوجعفر نسبت داده اند.آثار خطي:
اصلاح کتاب المخروطات، البرهان علي الشکل من کتاب بني موسي، تفسير صدرالمقالة العاشرة من کتاب اقليدس و في استخراج خطين متوالية متناسبة من طريق الهندسة الثابثة.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 299-298.[14] ابوالحسن اهوازي، احمد بن حسين
نام: احمد
نام پدر: حسين
کنيه و لقب: ابوالحسن [ن.م]
اسم اشهر: ابوالحسن اهوازي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: [ن.م]
رشته ي علمي و تخصص: رياضي و نجوم
سرگذشتنامه:
از تاريخ ولادت، وفات و جزييات زندگي وي اطلاعي در دست نيست. وي رياضيدان و منجم ايراني سده هاي 4 و 5 ق است.آثار:
تنها اثر موجود اهوازي کتابي است با عنوان شرح المقالة العاشرة من کتاب اقليدسمنابع و مآخذ:
دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 331-330.[15] ابن سُرَيج، ابوالحسين السحاق بن يحيي بن سِريح نصراني
نام: اسحاق
نام پدر: يحيي
کنيه و لقب: ابوالحسين
اسم اشهر: کاتب نصراني
سال و محل تولد: 300 ق [ن.م]
سال و محل وفات: 377 ق [ن.م]
مذهب و شريعت: [مسيحي؟]
رشته ي علمي و تخصص: سياست و نجوم
مناصب و مقام ها: در دستگاه خلفاي عباسي سمت دبيري داشته است.
سرگذشتنامه:
از دانشمندان و دبيران دوره ي 4 ق. وي در کارهاي ديواني دستي توانا داشت و از علم نجوم آگاه بود. نام او را به صورت ابن شِرَيْح ضبط کرده اند ( ياقوت ) و اين اشتباه در آثار برخي از مؤلفان نيز راه يافته است. او در سال تأليف الفهرست ابن نديم ( 377 ق ) در قيد حيات بوده است. براساس آنچه که در کتب ديده شده است، وي از دانشمندان و دبيران دوره ي 4 ق بوده و در کارهاي ديواني دستي توانا داشته و نيز از علم نجوم آگاه بوده است.آثار:
الخراج الکبير، صناعة الخراج الصغير و جمل التاريخ، ظاهراً از نوشته هاي او امروز اثري در دست نيست.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 675؛ کحاله، 12 / 239، دهخدا، 1 / 365.[16] تنوخي، شيخ ابوالقاسم علي بن محمد بن ابن الفهم
نام: علي
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوالقاسم
اسم اشهر: تنوخي / قاضي تنوخي
سال و محل تولد: 271 ق، انطاکيه
سال و محل وفات: 343 ق، بصره
مذهب و شريعت: شيعه امامي
رشته ي علمي و تخصص: شعر، لغت، ادب، نجوم و هندسه
استادان: حسن بن احمد بن حبيب کرماني، احمد بن محمد انطاکي، فضل بن محمد عطار انطاکي، حسن بن طيب شجاعي، عمر بن ابي غيلان ثقفي، ابوبکر بن داوود، حسين بن عبدالله قطان، کسائي، ابوالحسن علي بن احمد بن کيسان، اسحاق بن سعد نسوي و ابوالحسن علي بن محمد بن وزّان
مناصب و مقام ها: قضاوت بصره و اهواز
سرگذشتنامه:
مقدمات و فنون ادب و فقه حنفي را در زادگاهش انطاکيه فراگرفت و در سال 306 ق وارد بغداد گرديد. فقه و حديث را از علماي بغداد آموخت و نيز نجوم و هيئت را از کسائيِ منجم و نحو را از ابوالحسن علي بن احمد بن کيسان، اسحاق بن سعد نسوي، ابوالحسن علي بن محمد بن وزّان فراگرفت و به مقام عالي علمي نائل گرديد. وي چند سال نيز مقام قضاوت بصره و اهواز را داشت. سپس از بصره به شام رفت و به دربار سيف الدوله ي حمداني راه يافت و او مقدمش را گرامي داشت و تنوخي اشعاري در مدح او سرود. سيف الدوله نامه اي به دربار عباسي و آل بويه نگاشت و از آنها خواست تا او را احترام کرده و منصبي بزرگ به او اعطا کنند. وي به بغداد بازگشت و مورد احترام واقع گرديد و روابطي دوستانه با مهلبي وزير معزالدوله ي ديلمي و المطيع لامرالله خليفه ي عباسي داشت. خطيب بغدادي که از شاگردان تنوخي صغير نوه ي صاحب ترجمه است، به شرح حال وي پرداخته است. در تاريخ بغداد نسبت او را تا عمرو بن فهم بن تيم الله از ملوک تنوخ از شهرهاي يمن ضبط کرده است.آثار:
قصيده ي معروف بائيه، العروض و کتاب علم القوافي.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف تشيع، 5 / 122؛ دهخدا، ص 524؛ ريحانة الادل، 1 / 225.[17] قدامه بن جعفر بن قدامه
نام: قدامه
نام پدر: جعفر
کنيه و لقب: ابوالفرج
اسم اشهر: کاتب بغدادي
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: 337 ه [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: شعر، ادب و فلسفه
مناصي و مقام ها: کاتب آل بويه
سرگذشتنامه:
او به دست هفدهمين خليفه ي عباسي، مکتفي بالله 289-295 ه به شرف اسلام مشرف و در دولت عباسي به مقامات عالي رسيد. قدامه کاتب آل بويه بود و اين قول که « او را در آن به جهالت نسبت داده، قدامه قديم العهد بوده و زمان ثعلب و مبرد و ابن قتيبه و نظائر ايشان را دريافته است » بعيد است.آثار:
ترياق الفکر، جلاء الحزن، الخراج، زهر الربيع في الاخبار، السياسة صدق، صابون الغم يا الفم، صرف الهم، صناعة الجدل، نزهت القلوب و زادالمسافر، نقد الشعر في البديع و نقدالنثر.آثار چاپي:
الخراج.آثار خطي:
نقدالنثر، موجود در اسکوربال.منابع و مآخذ:
ريحانة الادب، 3 / 331.[18] ابوالحسن طبري، احمد بن محمد
نام: احمد
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوالحسن
اسم اشهر: ابوالحسن طبري
سال و محل تولد: تُرُنجه طبرستان
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: طب
استادان: از استادان او تنها ابن سيار شناخته شده است.
سرگذشتنامه:
از دوران آموزش ابوالحسن چيزي نمي دانيم. ابوالحسن طبري خيلي زود بعنوان يک پزشک متبحر شهرت يافت. در سال هاي جواني همراه استادش در دستگاه ابوعبدالله بريدي از امراي عباسي که دو بار نيز به وزارت رسيد، به خدمت مشغول شد. وي براي درمان نوعي بيماري سوداوي معزالدوله ي ديلمي نزد وي به اهواز رفت و پس از درگذشت ابوعبدالله بريدي به دستگاه رکن الدوله ي ديلمي پيوست و غالباً به درمان نزديکان او نيز مي پرداخت.آثار:
المعالجات البقراطيه، رسالة في ذکر القارورة، علاج الاطفال، مقالة في طب العين، العين في المعالجات، القرابادين.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 346-345. ابن ابي اصيبعه، 1 / 321.[19] ابوالخير جرائحي
نام: [ن.م]
نام پدر: [ن.م]
کنيه و لقب: ابوالخير
اسم اشهر: ابوالخير جرائحي
سال و محل تولد: [ن.م] بغداد
سال و محل وفات: [ن.م]، [بغداد]
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: طب
مناصب و مقام ها: رياست بخش جراحي بيمارستان عضدالدوله ي ديلمي در بغداد
سرگذشتنامه:
وي در بغداد زاده شد و همانجا پرورش يافت. ابويعقوب اهوازي از معاصران وي بوده است. ابوالخير، صاحب نام بود، چون عضدالدوله ي ديلمي بيمارستان عضدي بغداد را بنيان کرد، ابوالخير از جمله پزشکان و متخصصان مشهوري بود که براي طبابت در اين بيمارستان به بغداد فراخوانده شد و نخستين کسي بود که رياست بخش جراحي اين بيمارستان را برعهده گرفت. گفته اند که ابوالخير در آن زمان کهنسال بوده است. وي در ساختن روغن ها و مرهم ها مهارت خاصي داشت.آثار:
وي اثري از خود بر جاي نگذاشته است.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 438، تاريخ الحکماي قفطي، 407؛ فيلسوف الدوله، 1 / 115.[20] قدوري، احمد بن محمد بن احمد بن جعفر
نام: احمد
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوالحسين
اسم اشهر: قدوري
سال و محل تولد: [ن.م] بغداد
سال و محل وفات: 428 ه، بغداد
مذهب و شريعت: حنفي
رشته ي علمي و تخصص: فقه
شاگردان: خطيب بغدادي
سرگذشتنامه:
او از اکابر علماي حنفي است و در عصر خود رئيس ايشان بوده و ابوحامد اسفرايني رئيس فقهاي شافعيه او را تعظيم و تکريم کرده و بسيار ستوده و معارضاتي با وي داشته است. قدوري از مشايخ روايت خطيب بغدادي بوده است.آثار:
التجريد يا تجريد القدوري، التقريب در فقه، شرح مختصر الکرخي، المسائل الخلاف بين الحنفيين.آثار چاپي: المختصر يا مختصر القدوري در فقه حنفي.
آثار خطي: المختصر در فقه حنفي، دو نسخه ي خطي آن در کتابچه ي مدرسه ي شهيد مطهري ( سپهسالار ) تهران موجود است.
اضافات:
قدوري به ضم اول و ثاني منسوب به قدور جمع قِدر به معني ديگ است که او با يکي از پدرا او صنعت ديگ سازي يا ديگ فروشي داشته يا منسوب به دهي است از دهات بغداد به نام قدوره.منابع و مآخذ:
ريحانة الادب، 3 / 282.[21] ابوعبيد جوزجاني، عبدالواحد بن محمد
نام: عبدالواحد
نام پدر: محمد
کنيه و لقب: ابوعبيد [ن.م]
اسم اشهر: ابوعبيد جوزجاني
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: فلسفه، فقه و رياضيات
سرگذشتنامه:
از زندگي ابوعبيد پيش از پيوستن به ابن سينا اطلاعي در دست نيست. از عنوان فقيه که نويسندگاني چون بيهقي به ابوعبيد داده اند، برمي آيد که وي ابتدا به تحصيل فقه و علوم ديني پرداخت و چون دوستدار علوم فلسفي بود و آوازه ي شيخ الرئيس به گوش او رسيد، ترک ديار کرد و در جرجان به ابن سينا پيوست و تا پايان عمر همچنان ملازم وي بود. ابوعبيد هر روز نزد ابن سينا به خواندن المجسطي مي پرداخت و نيز شيخ الرئيس رسالة المختصر الاوسط در منطق را در جرجان بر وي املا مي کرد. چون ابن سينا از همدان، قصد اصفهان و پيوستن، به علاءالدوله کرد، ابوعبيد و ديگر ياران استاد نيز در زي صوفيان با او همراه شدند و به اصفهان رفتند. ابوعبيد جوزجاني مقدمه اي بر شفا نوشت. وي پس از مرگ استاد با استفاده از مبحث رياضيات شفا و آثار ديگر ابن سينا در رياضيات، بخش رياضي کتاب النجاة را تهيه کرد و بدان کتاب افزود. بخش موسيقي و رياضي دانشنامه ي علائي شيخ الرئيس و نيز ترجمه و تلخيص بخش رياضيات آثار ديگر ابوعلي به خامه ي ابوعبيد است. ابوعبيد پس از مرگ استاد به گردآوري آثار او اهتمام بسيار نشان داد و شرح حال ابن سينا از اقامت در جرجان که ابوعبيد به او پيوست تا هنگام مرگ، همه به قلم اين شاگرد و ملازم وفادار اوست. به جرأت مي توان گفت اگر ابوعبيد نمي بود، اولاً کتاب برجسته اي چون شفا فراهم نمي آيد و ثانياً بسياري از آثار ابن سينا احتمالاً برجاي نمي ماند.آثار:
آثار يافت نشده: تفسير مشکلات کتاب قانون، الحيوان به فارسي، شرح رساله ي حي بن يقظان ابن سينا.آثار خطي:
خلاص ترکيب الافلاک، رساله اي در هندسه که آن را براساس يادداشت هاي ابن سينا فراهم آورده است، شرح قصيده ي عينيه ي ابن سينا و شرح احوال ابن سينا.منابع و مآخذ:
دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 5 / 702-700.پينوشتها:
1. علي اکبر ولايتي. پويايي فرهنگ و تمدن اسلام تهران، وزارت امور خارجه، 1382. ص 170 و نيز بخش دوم نجوم ص 170 و نيز بخش دوم نجوم
2. احمد بن مصطفي طاش کبري زاده. موسوعه مصطلحات مفتاح السعاده و مصباح السياده في موضوعات العلوم تقديم و اشراف: ر. رفيق العجم. تحقيق د. علي دمروج. بيروت، مکتبة لبنان ناشرون. 1998 ق. ص 88-90.
3. فيروزآبادي، قاموس 4 / 179
4. علي اصغر حلبي. تاريخ / تمدن اسلام. تهران. اساطير 1365. ص 365.
5. علي اصغر حلبي. همان، صص 268-269 به نقل از گلشن راز
6. همان، 304-306
7. همان، ص 308
فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول