عارفان طراز اول و مشهور قرن ششم
1. عين القضات همداني (م 525)
وي شاگرد شيخ محمدبن حَمّويه و احمد غزالي، برادر امام محمد غزالي است. ابتدا علوم رسمي را با نبوغ كم نظيري يكي پس از ديگري به نحو عالي آموخت. پس از آنكه مقصود خود را در كلام و فلسفه نيافت، به مطالعه ي آثار امام ابوحامد محمد غزالي روي آورد و به مدت چهار سال به بررسي آثار او مشغول بود و فكر مي كرد به مقصود خود رسيده است، اما در سن بيست و يك سالگي با شيخ احمد غزالي ملاقاتي كرد و در وي تحولي شگرف پديد آمد، به طوري كه پس از بازگشت غزالي، در سفرش به همدان، مكاتبات اين استاد و شاگرد تا آخر عمر ادامه يافت.عين القضات نوشته هاي بسيار ارزنده اي در عرفان اسلامي با گرايش هاي فلسفي و نظري دارد، از جمله: تمهيدات و زبدة الحقايق و مكتوبات كه مجموعه ي نامه هاي او به مريدانش مي باشد. وي در نهايت در سن سي و سه سالگي و به سال 525 ق به شهادت رسيد. (1)
2. حكيم سنايي غزنوي (م ظ (2) 525)
ابوالمجد مجدودبن آدم، معروف به حكيم سنايي غزنوي، از بزرگان شعراي عارف است و از مريدان خواجه يوسف همداني، ديوان حديقة الحقايق از اوست كه با دارا بودن حدود ده هزار بيت، در تصوف، سلوك و عرفان دايرة المعارفي است و در واقع بنيان گذار شعر عرفاني در زبان فارسي است. (3)مولانا موضوعات آن را در مثنوي مطرح كرده است و اين بيت از او نقل شده كه:
عطار روح بود و سنايي دو چشم او*** ما از پي سنايي و عطار آمديم (4)
گويا سنايي در سال 525 ق وفات يافته است.
3. احمد جام (م 536)
ابونصر احمد نامقي جامي، معروف به ژنده پيل از عرفاي مشهور قرن ششم هجري است. وي درس ناخوانده و بي سواد بود، اما در وي تحولي پديد آمد و از عارفاني گشت كه تأليفات زيبايي دارد. در سراج السائرين مي نويسد: «بيست و دو ساله بودم كه حق (عزّ شانه) به لطف و كرم خود مرا توبه كرامت كرد و چهل ساله بودم كه مرا به ميان خلق فرستاد [يعني به قول جامي: هيجده سال در رياضت و سلوك بوده است] (5) و اكنون شصت و دو ساله ام كه اين كتاب را به فرمان، جمع مي كنم. تا اين غايت، صدوهشتاد هزار مرد است كه بر دست ما توبه يافته اند.» ظهيرالدين كه از فرزندان احمد جام است، در كتاب رموز الحقايق مي نويسد: «تا آخر عمر بر دست پدرم شش صد هزار كس توبه كرده اند».جامي مي گويد: شيخ احمد چهل و دو فرزند داشت؛ سه دختر و مابقي پسر. پس از وفاتش چهارده پسر مانده بودند كه همگي عالم، عامل، كامل، صاحب تصنيف، اهل كرامات و ولايت، مقتدا و پيشواي خلق بوده اند.
جامي عارف شريعت مدار و حقيقي بود و افكار بسيار مستقيمي داشت و برخي از كج روي هاي عارف نمايان را در آثار خود همچون: مفتاح النجاة و انس التائبين و صراط الله المبين و ... به نقد كشيده است. وي در سال 441 ق متولد و به سال 536 ق درگذشت.
4. محي الدين عبدالقادر گيلاني (م 560)
وي نبيره ي ابوعبدالله صومعي كه از بزرگان عرفاني گيلان بوده است. سال 471 ق در همان ديار به دنيا آمد و با رويدادي كه در كودكي براي او رخ داد، براي تحصيل علم راهي بغداد مي شود. (6)در مسير سلوك شاگرد شيخ ابوسعيد مبارك بن علي مخزومي است و از وي رياضاتي سخت نقل شده است. برخي كرامات وي را در حد تواتر دانسته اند. شهيد مطهري درباره ي او مي گويد: «از شخصيت هاي جنجالي جهان اسلام است». سلسله ي قادريه از سلسله هاي صوفيه به او منسوب است. قبرش در بغداد معروف و مشهور است. او از كساني است كه از او دعاوي و بلندپروازي ها زياد نقل شده است. وي از سادات حسني است و در سال 560 ق يا 561 ق درگذشته است. (7)
شيخ عبدالقادر را شيخ مشرق مي گويند: همچنان كه در مقابل، ابومدين را شيخ مغرب گفته اند. (8)
5. شيخ روزبهان بقلي شيرازي (م 606)
از عرفاي عاشق پيشه بود و اغلب در مقام وجد و سُكر به سر مي برده است و شيخ خرقه ي وي، سراج الدين محمد سال بِهْ است. در شيراز و كوه هاي اطراف رياضات فراوان كشيد و به قول استاد شهيد، از بس شطحيات بسيار دارد، به شيخ شطّاح معروف است. (9) هرچند مناسب تر آن است كه به خاطر توجه فراوان به شرح و رمزگشايي شطحيات صوفيه و تأليف كتاب مهمي در همين راستا، با نام شرح شطحيات به شيخ شطاح شهرت يافته است.وي تأليفات فراوان دارد: تفسير عرايس البيان في حقايق القرآن و شرح شطحيات از جمله آثار اوست و كتاب عبهرالعاشقين او از زيباترين كتب عرفاني در مقوله ي عشق است. ابن عربي در فتوحات برخي از حالات وي را نقل كرده است.
روزبهان در نهايت در محرم سال 606 ق درگذشت.
عرفاي غيرمشهور قرن ششم
همچون موارد پيشين، پس از ذكر شرح مختصري از احوال بزرگان عرفاني قرن ششم، فهرستي از برخي عارفان ديگر اين قرن را برمي شماريم:1. شيخ احمد غزالي:
صاحب تأليفات بسيار در عرفان كه يكي از آنها سوانح العشاق است و فخرالدين عراقي در لمعات به همان طريق مشي نموده است. با اين تفاوت مهم كه غزالي به دقايق سلوكي، مقوله ي عشق پرداخته و عراقي از ديدگاه هستي شناسانه و با ديدگاه وجودي به آن توجه كرده است. برادرش امام محمد غزالي در حق وي مي گويد: «ما طلب كرديم و احمد يافت». شيخ احمد به سال 517 ق وفات نمود و قبر او در قزوين است. (10)2. شيخ حمّاد دبّاس:
از جمله مشايخ، شيخ عبدالقادر گيلاني است. بي سواد بود، اما به قول جامي: «قدوه مشايخ بزرگ عرفاني شد». او متوفاي سال 525 ق است. (11)3. محمدبن حمّويه جويني:
از اصحاب شيخ ابوالحسن بُستي است. عين القضات وي را مي ستايد كه علاوه بر علوم باطني، علوم ظاهري نيز داشته است. او به سال 530 ق وفات نموده است. (12)4. خواجه يوسف همداني:
شاگرد شيخ ابواسحاق شيرازي در بغداد بود و از جمله مشايخ از شيخ ابوعلي فارمدي است. خواجه يوسف در علوم مختلف ماهر بود. پس از او چهار نفر خليفه ي او بوده اند كه عبارت اند از: خواجه عبدالله برقي، خواجه حسن اَنْدَقي، خواجه احمد يَسَوي و خواجه عبدالخالق غُجْدُواني. وي متوفاي سال 535 ق است. (13).5. ابوالعباس بن عريف اندلسي:
عالم عارف بزرگ كه ابن عربي در فتوحات از او ياد مي كند. او در سال 536 ق وفات مي نمايد. (14)6. ابوالنجيب عبدالقاهر سهروردي:
او در علوم ظاهر و باطن مهارت داشته و كتاب هاي بسياري همچون آداب المريدين دارد. او در سال 563 ق رحلت كرد. (15)7. شيخ عمار ياسر:
از اصحاب ابوالنجيب سهروردي و استاد نجم الدين كبرا است. (16)8. شيخ روزبهان كبير مصري:
از مريدان ابوالنجيب سهروردي و اهل كازرون بود، ولي در مصر اقامت داشت و شيخ نجم الدين كبرا است و دخترش را به وي داده است. (17)9. ابوالفتح (يا ابوعبدالله) موصلي، مشهور به قضيب البان:
كه داستان «انشاي ابدان» از وي شهرت دارد و محقق فناري در مصباح الانس بدان اشاره مي كند (18) و ابن عربي نيز در برخي رسائلش از او ياد مي نمايد. وي متوفاي سال 570 ق است. (19)10. احمدبن ابي الحسن رفاعي:
صاحب كرامات و احوال بلندي بود. جامي مي گويد: «وي از اولاد بزرگوار امام موسي كاظم(عليه السّلام) است و نسبت خرقه به پنج واسطه به شبلي مي رساند». او به سال 578 ق درگذشته است. (20)11. ابوالسُعود بن الشِبْل:
از عارفان بزرگ كه ابن عربي در فتوحات و فصوص (21) از وي احوالي نقل مي كند و از شاگردان عبدالقادر گيلاني است. او متوفاي سال 582 ق است. (22)12. محمد اواني:
معروف به ابن قائد، از اصحاب عبدالقادر گيلاني است و به نقل ابن عربي، عبدالقادر او را از «مُفْردين» مي دانست. خود ابن عربي توضيح مي دهد كه مُفْردين كساني هستند كه از دايره ي قطب خارج اند و خضر (عليه السّلام) از جمله ي آنهاست و رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) پيش از بعثت از ايشان بود. ابن قائد در سال 584 ق درگذشت. (23)13. شيخ نظامي گنجوي:
از شاعران صوفي كه مثنوي هاي پنج گانه ي وي به پنج گنج شهرت دارد و نوشته هاي بسيار همچون: هفت پيكر، ليلي و مجنون، مخزن الاسرار و اسكندرنامه دارد. او متوفاي پس از 590 ق است. (24)14. ابومدين مغربي:
از اكابر صوفيه و از جمله مشايخ ابن عربي است كه محيي الدين بن عربي احوال او را بسيار نقل مي نمايد و همچنان كه گذشت. وي را در مقابل عبدالقادر گيلاني، شيخ مغرب گويند. او به سال 590 ق تا 594 ق وفات يافته است. (25)15. شيخ اسماعيل قصري:
از اصحاب ابوالنجيب سهروردي و استاد نجم الدين كبراست و سلسله ي طريقتي وي از راه كميل بن زياد به اميرمؤمنان، علي (عليه السلام) مي رسد. او متوفاي سال 606 ق است. (26)پينوشتها:
1. جامي، نفحات الانس، ص 418؛ مقدمه ي عفيف عُسَيران بر تمهيدات عين القضات، ص 45.
2. مراواز «م ظ» در اين متن «متوناي ظاهراً» است.
3. هانري كربن، تاريخ فلسفه ي اسلامي، ص 285.
4. استاد مطهري كه در نقل جامي به جاي «آمديم»، كلمه ي «مي رويم» آورده است.
5. جامي، نفحات الانس، ص 363.
6. همان، ص 507.
7. مرتضي مطهري، كليات علوم اسلامي، ج2، ص 114.
8. جامي، نفحات الانس، ص 528.
9. مرتضي مطهري، كليات علوم اسلامي، ج2، ص 115.
10. جامي، نفحات الانس، ص 379.
11. همان، ص 510.
12. همان، ص 417.
13. همان، ص 380.
14. همان، ص 530.
15. همان، ص 420.
16. همان، ص 421.
17. همان، ص 421.
18. محمدبن حمزه فناري، مصباح الانس، ص 38 و 234.
19. جامي، نفحات الانس، ص 525.
20. همان، ص 533.
21. قيصري، شرح فصوص، ص 295.
22. جامي، نفحات الانس، ص 526.
23. همان، ص 526.
24. همان، ص 606.
25. همان، ص 528.
26. همان، ص 422.
اميني نژاد، علي؛ (1390)، آشنايي با مجموعه عرفان اسلامي (كليات، تاريخ عرفان، عرفان نظري، عرفان عملي و...)، قم: انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (رحمه الله)، چاپ دوم