نویسنده: هانری کوربن با همکاری سید حسین نصر و عثمان یحیی
مترجم: سید اسد الله مبشری
مترجم: سید اسد الله مبشری
1. حکیم ترمذی، ( ابوعبدالله محمد بن علی الحسن، یا علی الحسین) در قرن سوم هجری ( نهم میلادی) می زیست. تاریخ صحیح تولد و مرگ او معلوم نیست حتی مشخصات اساسی احوال این ایرانی بلخی نیز نامعلوم است. آنچه از او در دست است، اجمالا در ذکر نام چند تن از استادان او، و در روایتی که از جلای وطن او از ترمذ موطن اصلی وی کرده اند خلاصه می شود. نیز می دانیم تحصیلات خود را در نیشابور ادامه داد. اما در عوض، ترمذی اطلاعاتی گرانبها از شرح سیر و سلوک باطنی و تکامل روحانی خویش بر جای گذاشته است که اخیراً به وسیله ی هلموت ریتر (1) کشف گردید. بعلاوه چندین کتاب تألیف کرده که قسمت عمده ی آن محفوظ مانده است.
2. اصول عقیده ی روحانی ترمذی، اصولا بر مفهوم ولایت، (عشق الهی، خلوص به خداوند، تعالیم روحانی) مبتنی است. مفهوم ولایت اساس تشیع است، و کلمه و مفهوم و موضوع ولایت، از ابتدا در متونی وجود داشته است که به تعالیم ائمه منتهی می گردد. پس، ظاهراً کتاب ترمذی مطلوبترین کتاب، یا یکی از مطلوبتر کتابها باشد، که باید مطالعه کرد تا دانست چه تطوراتی موجب آن گردید تا این تضاد حیرت آور یعنی ولایت بدون امامت، پیدا شد. باید دید با آنکه امامت اصل و اساس ولایت است، پدیده ی ولایت بدون قبول امامت در اثر چه عواملی ایجاد شده است. در این مورد دو نظر را مطالعه می کنیم، نخست آنکه ترمذی دو نوع ولایت مشخص کرده است: ولایت عامه، و ولایت خاصه. او مفهوم ولایت عامه را شامل مجموع مسلمانان می داند: ادای شهادت یعنی اظهار عقیده به دین اسلام برای ایجاد رابطه ی ولایت که در حقیقت رابطه با خداوند است کافی است و این رابطه بین همه ی مؤمنان که رسالت پیغمبر را پذیرفته اند مشترک و عام است. اما ولایت خاصه عبارت است از عمل یک نخبه ی روحانی از محبان صادق خدا که با خدای تعالی در رابطه و راز و نیازند، چه، با حضرت او در حال اتصال حقیقی و متعال می باشند.
بالجمله، باید بیاد آورد که مفهوم ولایت دوگانه، در بادی کار لازمه و مقتضای اصول عقاید تشیع بوده و بوسیله ی آن تأسیس گردیده است اما افسوس که در اینجا محلی برای طرح مقایسه نیست، و باید در مورد این دو مفهوم به توضیحاتی که مربوط به اساس تشیع است مراجعه کرد. اینک توجه را فقط به این نکته جلب می کنیم که در تصوف ترمذی تغییری ریشه ای و اساسی ایجاد گردید که تا حدی به «عرفی کردن» (2) مفهوم «ولایت عامه» بی شباهت نبود.
نظر دوم از اصول عقاید ترمذی در مورد روابط ولایت و نبوت است. به عقیده ی ترمذی، ولایت، شامل مجموعه ی مؤمنان بدون هیچ تفاوت، و شامل کلیه ی انبیاء می باشد، چه، ولایت منبع الهامات پیمبران و اساس رسالت نبوی آنان است. او اظهار می دارد که ولایت بذاته بالاتر از نبوت می باشد زیرا ولایت امری دایمی است و مانند رسالت نبوی وابسته به برهه ای از زمان نیست. دوران نبوت از نظر تاریخی با آمدن پیمبر بعدی پایان می پذیرد در صورتی که دوران ولایت تا پایان روزگار بوسیله ی وجود و حضور اولیاء، جاودان است. این مطلب هر قدر هم جالب باشد اما به کسی که با معرفة النبوه ی شیعی آشنایی دارد چیزی تازه نمی آموزد الا اینکه اگر کسی دارای اطلاعات کافی نباشد بسا بدون اینکه متوجه باشد، بنای عقیده اش متزلزل گردد.
مفهوم توالی دوران ولایت و نبوت، اصل مسلم عقیده ی تشیع و اقتضای فلسفه ی نبوی آن است، و این فکر، مستلزم دو کیفیت و دو نظرگاه و دو (بعد) از « حقیقت جاوید نبوی» است که نتیجه ی آن، ارتباط دقیق نبوت و امامت می باشد. این دو نظر حکیم ترمذی را که در اینجا بیان کردیم، به یکدیگر وابستگی دارد چه آنکه، منظور هر یک از آن دو، در عین حال که امامت را که منبع و اساس ولایت است حذف می کند، به حفظ مفهوم ولایت منجر می گردد. وضع این مسأله ی مهم و دشوار، تاریخ روحانیت اسلام را من حیث المجموع به خود اختصاص داده است اما برای متفکران و مؤلفان شیعی در تاریخ روحانیت اسلام این امر مسأله ای منحصر نیست.
2. اصول عقیده ی روحانی ترمذی، اصولا بر مفهوم ولایت، (عشق الهی، خلوص به خداوند، تعالیم روحانی) مبتنی است. مفهوم ولایت اساس تشیع است، و کلمه و مفهوم و موضوع ولایت، از ابتدا در متونی وجود داشته است که به تعالیم ائمه منتهی می گردد. پس، ظاهراً کتاب ترمذی مطلوبترین کتاب، یا یکی از مطلوبتر کتابها باشد، که باید مطالعه کرد تا دانست چه تطوراتی موجب آن گردید تا این تضاد حیرت آور یعنی ولایت بدون امامت، پیدا شد. باید دید با آنکه امامت اصل و اساس ولایت است، پدیده ی ولایت بدون قبول امامت در اثر چه عواملی ایجاد شده است. در این مورد دو نظر را مطالعه می کنیم، نخست آنکه ترمذی دو نوع ولایت مشخص کرده است: ولایت عامه، و ولایت خاصه. او مفهوم ولایت عامه را شامل مجموع مسلمانان می داند: ادای شهادت یعنی اظهار عقیده به دین اسلام برای ایجاد رابطه ی ولایت که در حقیقت رابطه با خداوند است کافی است و این رابطه بین همه ی مؤمنان که رسالت پیغمبر را پذیرفته اند مشترک و عام است. اما ولایت خاصه عبارت است از عمل یک نخبه ی روحانی از محبان صادق خدا که با خدای تعالی در رابطه و راز و نیازند، چه، با حضرت او در حال اتصال حقیقی و متعال می باشند.
بالجمله، باید بیاد آورد که مفهوم ولایت دوگانه، در بادی کار لازمه و مقتضای اصول عقاید تشیع بوده و بوسیله ی آن تأسیس گردیده است اما افسوس که در اینجا محلی برای طرح مقایسه نیست، و باید در مورد این دو مفهوم به توضیحاتی که مربوط به اساس تشیع است مراجعه کرد. اینک توجه را فقط به این نکته جلب می کنیم که در تصوف ترمذی تغییری ریشه ای و اساسی ایجاد گردید که تا حدی به «عرفی کردن» (2) مفهوم «ولایت عامه» بی شباهت نبود.
نظر دوم از اصول عقاید ترمذی در مورد روابط ولایت و نبوت است. به عقیده ی ترمذی، ولایت، شامل مجموعه ی مؤمنان بدون هیچ تفاوت، و شامل کلیه ی انبیاء می باشد، چه، ولایت منبع الهامات پیمبران و اساس رسالت نبوی آنان است. او اظهار می دارد که ولایت بذاته بالاتر از نبوت می باشد زیرا ولایت امری دایمی است و مانند رسالت نبوی وابسته به برهه ای از زمان نیست. دوران نبوت از نظر تاریخی با آمدن پیمبر بعدی پایان می پذیرد در صورتی که دوران ولایت تا پایان روزگار بوسیله ی وجود و حضور اولیاء، جاودان است. این مطلب هر قدر هم جالب باشد اما به کسی که با معرفة النبوه ی شیعی آشنایی دارد چیزی تازه نمی آموزد الا اینکه اگر کسی دارای اطلاعات کافی نباشد بسا بدون اینکه متوجه باشد، بنای عقیده اش متزلزل گردد.
مفهوم توالی دوران ولایت و نبوت، اصل مسلم عقیده ی تشیع و اقتضای فلسفه ی نبوی آن است، و این فکر، مستلزم دو کیفیت و دو نظرگاه و دو (بعد) از « حقیقت جاوید نبوی» است که نتیجه ی آن، ارتباط دقیق نبوت و امامت می باشد. این دو نظر حکیم ترمذی را که در اینجا بیان کردیم، به یکدیگر وابستگی دارد چه آنکه، منظور هر یک از آن دو، در عین حال که امامت را که منبع و اساس ولایت است حذف می کند، به حفظ مفهوم ولایت منجر می گردد. وضع این مسأله ی مهم و دشوار، تاریخ روحانیت اسلام را من حیث المجموع به خود اختصاص داده است اما برای متفکران و مؤلفان شیعی در تاریخ روحانیت اسلام این امر مسأله ای منحصر نیست.
پی نوشت ها :
1. Hellemut Ritter.
2. Laicisation.