نويسنده: بردلي هوکينز
ترجمه ي: محمدرضا بديعي
ترجمه ي: محمدرضا بديعي
همه ي مکتبهاي بودايي مراقبه را به عنوان جوهر اصلي اعمال ديني شان تلقي مي کنند. اما هر مکتب تعريف خاص خودش را در مورد ويژگيهاي برگزاري مناسک ديني دارد. اين امر تا همين اواخر در نيويورک سيتي مشخص نبود. اگر ميل داريد، ماديسن اسکورگاردنز (1) را که مالامال از جمعيت است، مجسم کنيد؛ يک منظره ي نامعمول نيست، زيرا که گاردنز غالباً پر است از طرفداران بازي بيس بال يا کساني که براي تيم هاکي روي يخ مورد علاقه ي خود ابراز احساسات مي کنند. اما اکنون در روي زمين گاردنز هيچ گونه تيم ورزشي به چشم نمي خورد، فقط مردي ديده مي شود که بر سکوي بلندي نشسته است و ردايي به رنگ روشن بر تن کرده است. در اطراف او عده اي ديگر در حالي که لباسهايي با ظرافتي کمتر پوشيده و کلاههاي بلند پردار زردرنگي بر سر نهاده اند، ديده مي شوند. اين افراد با صداهايي بم، به خواندن سرود و نواختن آلات موسيقي نامتعارف مشغولند. اما اين نوعي کنسرت راک عجيب و غريب نيست، اين رسمي ترين مناسک مکتب گلوگپاي (2) واجره يانه ي ( تبّتي هم ناميده مي شود ) آيين بودا، مناسک پاگشايي کالاچاکرا (3) ست، و توسط مقدس ترين راهبان بودايي - دالايي لاما (4) - به مرحله ي اجرا درمي آيد.
در برابر دالايي لاما، که بر سکوي بلند نشسته است، يک تصوير بزرگ که به طرزي پرزحمت با بسياري از شنهاي رنگي گوناگون درست شده است، قرار دارد. ساختن اين تصوير ممکن است چند هفته وقت بگيرد، زيرا دانه هاي شن به دفعات بايد يک يا دو دانه در هر بار، توسط راهب - هنرمندان (5) که سراسر عمرشان را براي مهارت پيدا کردن در کشيدن اين نقشه ي پيچيده صرف مي کنند، در جاي خود چيده شوند. اين تصوير ماندله (6) کالاچاکرا ناميده مي شود. تصوير مزبور بر حسب آنچه بودايي هاي واجره يانه درک کرده اند، نشان دهنده ي يک نوع نقشه ي راه کل جهان است. هدف اين نقشه کمک به راهنمايي فرد به سوي نيرواناست.
بوداييان تبتّي معتقدند که چون افراد انساني از استعدادها و تواناييهاي گوناگون برخوردارند، هر فرد بايد مجموعه اي از فنون گوناگون را براي رهايي يافتن از چرخه ي تولد و مرگ مورد استفاده قرار دهد. مانند همه ي مکتبهاي بودايي ديگر، مراقبه به عنوان يک ابزار عمده در اين جست و جو [ براي يافتن فنون گوناگون ] تلقي مي شود. اما بوداييان تبّتي در عين حال معتقدند که روشن نگري مي تواند از راه قدرت مناسک عبادي حاصل آيد. اين نگرش دوگانه، آيين بودايي تبتّي را از ديگر مکتبهاي بودايي که حس مي کنند مناسک همواره بعد از مراقبه قرار دارد، و اينکه پيشرفت به سوي روشن نگري بر يک رشته از دوران زندگيها (7) تدريجي انجام مي پذيرد، متمايز مي سازد. مکتب تبتّي معتقد است که يک نفر مي تواند به روشن نگري در يک دوران زندگي نايل آيد، به شرط اينکه براي دل به دريا زدن حتمي آماده شده باشد. در آيين بودايي تبتّي، واجره يانه، بر روشن نگري ناگهاني، نامي ديگر اطلاق شده است: روش صاعقه (8).
پاگشاييها صورت ويژه اي از آيين بودايي تبتّي به شمار مي آيند، سنتي که با کمک آن مکتب مزبور پيشرفت کرد، تنتره (9) بود. تنتره گرايي مبتني بر اين بود که اگر شخص مي خواهد به سوي نيروانا پيشرفت کند، پاگشايي توسط يک گورو (10) يا معلم براي پرداختن به اعمال مذهبي ويژه و درک برخي از متون مقدس براي وي ضروري است. بوداييان تبتّي معتقدند که هرچه پيشرفت روحاني گورو عالي تر باشد، تأثير پاگشايي بيشتر است. چون اکنون دالايي لاما رهبر روحاني آيين بودايي تبتّي است، عده ي زيادي از مردان و زنان براي ديدن مراسم پاگشايي اش به نيويورک سفر مي کنند. بيشتر افراد شرکت کننده در مناسک کالاچاکرا، قصد پرداختن به عمل عبادي جدي و سمت سانگه پيدا کردن را ندارند. تقريباً آنها معتقدند که پاگشايي در زندگي آينده به بار خواهد نشست و شرايطي را به وجود مي آورد که به روشن نگري منجر خواهد شد. از يک جهت، پاگشايي تضمين زندگي آينده است.
کساني که مي خواهند تجربه ي بودايي خود را عميق تر سازند، با استفاده از کتاب درسي و انجام دادن اعمالي که از راه اين پاگشايي برايشان امکان پذير مي شود، از قبل براي نيل به اين هدف مدتي در حال آماده شدن بوده اند. از اين رو، تحقق هدف مزبور مستلزم اعمال مقدماتي است. تمرينهاي اصلي از يک مکتب تبتّي به يک مکتب تبتّي ديگر فرق مي کند، اما چند تمرين براي همه ي آنها مشترک است، نخستين آنها تسليم (11) است. در اين مورد کارآموز در برابر يک زيارتگاه بودا بر کف زمين کاملاً دراز مي کشد و آنگاه دوباره کاملاً روي پاهايش بلند مي شود. اين تمرين بايد صد هزار بار انجام پذيرد.
همچنين اين صد هزار بار تمرين انجام شده، يک هديه ي نمادين است که براي همه ي موجودات زنده - نه فقط انسان - سودمند است. همين امر در مورد مانتره (12) يا ورد مقدسي که کارورز از حفظ مي خواند، صادق است. انجام دادن تمام اين اعمال ضروري تلقي شده اند، هرگاه کارورز بخواهد پايه ي اصلي تهذيب اخلاقي و روحي را ايجاد کند، نيازمند تلاش براي گام نهادن در جاده ي دشوار و خطرناک واجره يانه است. پاگشاييهاي فراتر که به دنبال اين اعمال مقدماتي مي آيند، به کارورز براي پرداختن به روش هاي ويژه ي مراقبه امکان مي دهند. غالباً اين روشها مستلزم استفاده از مانتره هاي ويژه اند - وردهاي رازورانه، يا فنون متضمن تجسم يک ييدام (13) خاص يا خداي نگهبان به عنوان تمرکز براي به مراقبه پرداختن کارورز.
عنصر عبادي آيين بودايي تبتّي، مخصوصاً در مراسم کالا چاکرا مشهود است. همه چيز در اين مراسم براي ارتباط دريافت کننده در پاگشايي در نظر گرفته شده است. قبل از نفي بدن، آيين بودايي تبتّي به کاربرد کامل بدن، به مثابه ي ابزاري براي رستگاري باور دارد؛ بخور خوشبو، رنگهاي روشن و نقش و نگارهاي تو در تو، صداي بم و آهنگين سازها و همسرايي گروهي راهبها، از تمام اينها براي آهسته سوق دادن ذهن کارورز از جهان محسوسات به قلمروهاي متعالي حقيقت استفاده مي شود. اين امر به وسيله ي استفاده ي ممتد از نمادها امکان پذير است. در اينجا، ماندله داراي اهميت اصلي است. حتي ماده اي که از آن ماندله ساخته شده است به صورت نمادين نشان دهنده ي طبيعت موقت هستي انسان
** تصوير:
است. در پايان مراسم، ماندله منهدم مي شود و شن به درون دريا يا رود افکنده مي شود، تا هرگز دوباره مورد استفاده قرار نگيرد. اين امر بر طبيعت گذراي سامسارا تأکيد مي کند.
همچنين بسياري ديگر از نمادها مورد استفاده قرار مي گيرند. دالايي لاما و بسياري از راهبان، درجي ها (14) و گانته ها (15) را در دست مي گيرند و با آنها حرکات نيايشي دست را که مودراها (16) ناميده مي شوند، اجرا مي کنند. درجي ها عصاهاي کوچکي با دو سر مشابه هستند، معمولاً ساخته شده از مفرغ، که مظهر تيرهاي آذرخش (17) هستند. به نوبت ، اين تيرهاي آذرخش، مظهر روش ماهرانه - يعني عمل استفاده از همه ي جنبه هاي هستي انسان براي نيل به روشن نگري - و هم در بر دارنده ي ماهيت تباهي ناپذير و ابدي واقعيتند. گانته ها، زنگهاي دستي اند که در دست ديگر نگه داشته مي شوند و مظهر خردند که کارورزان براي پرورش دادن آن مي کوشند. ديگر نمادها نيز در آيين بودايي تبتّي ديده مي شوند، يکي از آنها پوربه (18) ، يا خنجر مناسک، است، که به طور نمادين براي قطع کردن جهالت کاربرد دارد. همچنين در بعضي از مناسک از فنجانهايي که از جمجمه ي انسان و ترومپت هايي که از استخوان ران انسان ساخته شده اند، استفاده مي شود.
اينها ممکن است در نظر مردم اروپا يا امريکا عجيب و غريب يا حتي مشمئزکننده جلوه گر شوند، اما قضيه اين طور نيست. مانند همه ي بودايي ها، تبتّي ها نيز باور دارند که تمام انسانها يک رشته تولد مجدد را متحمل مي شوند. بنابراين، مرگ نه يک رويداد بي نظير است و نه شخص بايد از آن بترسد. بدني که پس از مرگ باقي مي ماند نيز داراي هيچ اهميتي نيست. اگر از آن به نحو خوبي استفاده شود، آنگاه صاحب قبلي اش از چنين طرز کاربردي سود خواهد برد. يک مثال خوب در اين مورد دفن رو باز (19) است. در اين حالت، بدن متوفي قطعه قطعه مي شود و براي استفاده ي لاشخوران در فضاي باز قرار مي گيرد. بعد از اينکه گوشتها خورده شد، استخوانها را جمع کرده و بعد از تميز کردن، آنها را يا دفن مي کنند يا از آنها براي ساخت اشياي مذهبي استفاده مي کنند. در نظر تبتّي ها، دادن بدن شخص مرده به عنوان غذا به ديگر جانوران زنده و ساختن اشياي مذهبي از استخوانهاي وي، يک عمل سخاوتمندانه ي بزرگ است که از همه لحاظ داراي منفعت است.
پينوشتها:
1- Madiso Square Gardens
2- Gelugpa
3- Kalachakra
4- Dalai Lama
5- Monk - artists
6- Mandala
7- Series of lifetimes
8- The Way of the Thunderbolt
9- Tantra
10- Gura
11- Prostration
12- Mantra
13- Yidam
14- Dorjes
15- Ghantas
16- Mudras
17- Lightning bolts
18- Phurba
19- Sky burial
هوکينز، بردلي؛ (1392)، آيين بودا، ترجمه ي محمدرضا بديعي، تهران: نشر اميرکبير، چاپ پنجم