مترجم: زهرا هدایت منش
منبع:راسخون
منبع:راسخون
در گوشهی کثیفی از بخش اطفال بیمارستانهای یکی از کشورهای عربی، فاضیه، مادر 19 سالهی دختر 5 ماههای که به دلیل سوءتغذیه در حال مرگ است، بیدار ایستاده است. فاضیه قبلاً هم اینجا بوده است: یک ماه قبل شاهد قربانی شدن پسر سه سالهاش بر اثر گرسنگی و اسهال بود. حال به دختر کوچکش، که با چهرهای چروکیده و بدنی استخوانی روز به روز ضعیفتر میشود، مینگرد. این بیمارستان مملو از این گونه کودکان است، اما غذایی نیست تا نجاتشان دهد، و دارویی برای درمانشان وجود ندارد.
حتی ملافه و پوشک هم پیدا نمیشود، و کودکان گرسنه با بدنی برهنه روی تشکهای پلاستیکی افتادهاند. در این بیمارستان هر روز 10 مورد دیگر از ماراسموس –حالت پیشرفتهای از سوءتغذیه که سبب میشود چهره و بدن کودک مثل پیرمردی فرسوده، خشک و چروکیده شود- بستری میشوند. کودکان دیگر، شکمهایشان به نحو غریبی ورم کرده است –که از جمله علائم یکی از نشانگانهای بیماری گرسنگی به نام کواشیورکور است. رئیس بیمارستان میگوید قبل از جنگ به ندرت پیش میآمد که در سال حتی یک مورد از این بیماران به آنها مراجعه کند.
در حالیکه امریکا پیروزی سریع و مؤثر خود را در خلیج فارس جشن میگرفت، گذری به بیمارستانهای عراق حکایت از جنگی دیگر داشت. آتش جنگ با بیماریهای مسری و گرسنگی، که میراث شوم آن نبرد ابتداییاند، هنوز شعله میکشید و قربانیان اصلی این جنگ کودکان بودند.
اغلب پزشکان و مدیران بیمارستانها، که بدون استثناء در اتاقهایی کار میکنند که به تصویر خندان رهبرشان آراستهاند، حاضر نیستند به عمق فاجعهی بهداشتی گستردهای که شاهد آن هستند، اعتراف کنند. اما نشانههای نگرانی در همه جا دیده میشود. بیمارستانهای متعددی در بمبارانهای متحدین، آسیب دیدند. تنها بیمارستانی که در سطح کشور جراحیهای پیشرفتهی قلبی و پیوند کلیه انجام میداد، کاملاً تخریب شده بود. در موارد دیگر، مراکز پزشکی به دنبال قیامهایی که در پی جنگ رخ دادهاند، آسیب دیده بودند.
اما وسیعترین مشکلات، از تخریب نیروگاهها به دست متحدین و ادامهی تحریم اقتصادی سرچشمه میگیرند. بدون برق، حتی اساسیترین دستگاهها مثل انکوباتورها یا یخچالهایی که برای ذخیرهی خون و دارو مورد نیازند در بیمارستانها کار نمیکنند، چه رسد به وسایل پیچیدهتری که در اتاقهای عمل و بخشای مراقبت ویژه استفاده میشوند. در یک شهر شمالی، نوزادان نارس همه در حال مرگند، چون انکوباتورهایی که برای نگهداری آنها لازمند کار نمیکنند. در بیمارستان بدون یخچالی در یک شهر جنوبی، برای به دست آوردن خون از روشی مندرآوردی باید استفاده کرد: گروه معالج جوانی را میفرستد تا در بیرون از بیمارستان کسی را با گروه خونی مناسب پیدا کند که در حین جراحی، خون بدهد.
به گفتهی مسئولان بهداشتی، گرچه قرار بود تحریمهای اقتصادی شامل غذا و دارو نباشد، اما چنین شده است. در بیمارستانها که کودکان از فرط سوءتغدیه میمیرند، مادرانی بر بالین فرزندانشان ایستادهاند و به محض دیدن یک خارجی دست دراز میکنند و ملتمسانه میگویند: "حلیب، حلیب" (شیر، شیر). چون دولت ورشکسته دیگر نمیتواند برای شیرخشک و سایر مواد خوراکی ضروری سوبسید اختصاص دهد، قیمتها ناگهان چندین برابر شدهاند. قبل از جنگ، یک قوطی سیمیلاک نیم دینار قیمت داشت، اکنون قیمتش به بیست دینار رسیده بود.
هزینه یک روز شیر خشک دختر پنج ماهه و در حال مرگ فاضیه، بیشتر از درآمد یک هفتهی شوهر اوست. ذخیرهی شیر خشک بیمارستان دو ماه قبل به اتمام رسید، و از آنجا که مادران برای خودشان هم نمیتوانند غذای کافی تهیه کنند، قادر نیستند به کودکانشان شیر دهند. فاضیه و هزاران نفر دیگر که در یکی از محلههای فقیر نشین زندگی میکنند، در کنار سگان و گوسفندان در تلهای رو به رشد زباله که در کنار هر خیابانی انباشته شده بودند، به دنبال غذا میگشتند.. پنج ماه بود که زبالههای این محله جمع آوری نشده بودند. آب سالم هم یافت نمیشود. فاضلاب به شکل برکههای سبز رنگ و متعفنی در خیابانها جمع شده است.
به خاطر همین شرایط، خطر اسهال خونی، تب حصبه، وبا، و دیگر بیماریهایی که بر اثر مصرف آب و غذای آلوده شیوع پیدا میکنند، از خطر گرسنگی هم بیشتر است. عرفان الهانی، متخصص قلب، میگوید: "در حال حاضر اسهال خونی در عراق قاتل شماره یک است." تعداد موارد اسهال ناشی از آلودگی آب، به دو تا پنج برابر بیش از زمان قبل از جنگ رسیده است. برخی عفونتهای دیگر، نظیر سالمونلا و شیگلوز، همه با آنتی بیوتیکهای ساده قابل درماناند. اما تنها چیزی که پزشکان میتوانند عرضه کنند محلولهای آب قند است، بنابراین بیماران دسته دسته میمیرند.
کودکان بیش از همه آسیب میبینند. هلال احمر اعلام کرده است که 80 درصد تمام موارد مرگ و میر پس از آتش بس را اطفال تشکیل دادهاند. یک گروه پزشکی که از این کشور دیدن کرده بود تخمین زد که 170 هزار کودک بر اثر بیماریهای گوارشی همراه با سوء تغذیه که از جنگ ناشی شدهاند، تلف خواهند شد. بمباران نیروگاهها به دست متحدین هم موجب درهم ریختن شبکه تصفیهی آب شده است.
نداشتن روحیه از مشکلات جدی کارکنان حرفهی پزشکی است. بسیاری از پزشکان و پرستاران در مدت جنگ گریختهاند و به گشورشان بازنگشتهاند. آنهایی که ماندهاند بیش از اندازه کار کردهاند و هنوز خاطرات تلخ زمان جنگ از خاطرشان محو نشده است. جراح ارشد یکی از بیمارستانها به یاد میآورد که در بمباران پناهگاهشان که 300 بدن سوخته و غیر قابل شناسایی به بیمارستان آورده شدند، تنها بیست تخت برای پذیرش مصدومان سوختگی وجود داشت. جز در اتاقهای عمل، که تمام برق ژنراتورها صرف آنجا میشد، در سرتاسر بیمارستان نور شمع جایگزین برق شده بود. وی میگوید: "مثل این بود که دوباره به قرون وسطی برگشتهایم."
در شهرهای جنوبی که درگیری سختی بین مبارزان و نیروهای دولتی در گرفت، کارکنان بهداشتی در وسط آتش گرفتار شده بودند. سه طبقه از یکی از بیمارستانها نابود شد، و جای خون و گلوله هنوز بر در و دیوار آن دیده میشود. پزشکی راهرویی را به خاطر میآورد که مجروحان و مردگان بر جای جای آن افتاده بودند، و نمیشد تشخیص داد که هر اندام به کدام بدن تعلق دارد. سگها تا چند هفته از اجساد پوسیدهای که در حیاط بین بخشها افتاده بود، تغذیه میکردند.
با آنکه مقدار کل کمکهای بینالمللی رسیده به کشور را نمیتوان محاسبه کرد، اما حرکت گستردهای از سوی کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ و یونیسف داشت انجام میگرفت، گرچه وضع هنوز هم اسفبار است. مقامات بهداشتی و تحلیلگران غربی میگویند اگر برای وارد کردن غذا و دارو به کشور کاری انجام نشود، دهها هزار کودک خواهند مرد: قربانیان جنگی که در نظر آنان هنوز هم ادامه دارد.
/ج