روش های انتقال تکنولوژی (2)

لیسانس به طور گسترده ای در انتقال فناوری اطلاعات و ارتباطات استفاده می‌‌شود. قرارداد لیسانس به قراردادهایی اطلاق می‌‌شود که حق امتیاز فناوری به وسیله‌ی ‌‌عرضه کننده‌ی ‌‌لیسانس برای مدتی معین و در مقابل مبلغ مشخصی به
سه‌شنبه، 2 تير 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روش های انتقال تکنولوژی (2)
روش های انتقال تکنولوژی ( 2)

 






 

6- لیسانس

لیسانس به طور گسترده ای در انتقال فناوری اطلاعات و ارتباطات استفاده می‌‌شود. قرارداد لیسانس به قراردادهایی اطلاق می‌‌شود که حق امتیاز فناوری به وسیله‌ی ‌‌عرضه کننده‌ی ‌‌لیسانس برای مدتی معین و در مقابل مبلغ مشخصی به دریافت کننده‌ی ‌‌آن فروخته می‌‌شود. در این روش عرضه کننده‌ی ‌‌لیسانس موافقت می‌‌کند که تکنولوژی مورد نیاز را با سرمایه گذاری کامل دریافت کننده‌ی ‌‌تکنولوژی فراهم نماید (ابراهیمی حسین زاده، بی تا).
در این روش گیرنده، دانش آشکار تکنولوژی را خریداری می‌‌کند، بی آنکه فرصتی برای جذب دانش ضمنی داشته باشد، زیرا دانش ضمنی قابلیت لیسانس شدن ندارد. در واقع در اتخاذ سیاست لیسانس، ملاحظات تجاری بیش از ارتقای قابلیت‌های تکنولوژی اهمیت دارند. این امر به دلیل ارزان تر بودن لیسانس و تصویری است که از خود اتکایی تکنولوژیکی کشور دریافت کننده تکنولوژی ارائه می‌‌دهد، هر چند در بسیاری موارد «خوداتکایی» مورد نظر گیرنده، از مونتاژ ساده‌ی ‌‌قطعات وارداتی فراتر نمی رود. هنگامی لیسانس به جذب دانش می‌‌انجامد که از پشتیبانی تحقیقاتی برخوردار باشد.
لیسانس موجب حفظ، حمایت و تجاری کردن اختراعات می‌‌شود، از جمله رهیافت‌هایی که برای تعیین لیسانس وجود دارد، اجازه‌ی ‌‌استفاده‌ی ‌‌فعال با ترویج فناوری و ارائه‌ی ‌‌لیسانس به صورت های تجاری بالقوه جذاب است که برای توسعه و کاربرد فناوری مفید واقع شوند. بسته به چگونگی شرایط، عملکرد لیسانس می‌‌تواند متفاوت باشد: در آمریکا لیسانس بر اساس شمار پتنت ها، در آمدگی های بودجه ای لیسانس (1)، تولیدات جدید، بنگاه‌های جدید و شغل های بسیار، موفق عمل می‌‌کندن اما نوع شرایط در اروپا نتوانسته است فضای لازم برای عملکرد بهینه آن را فراهم سازد ( MacDonald et.al, 2004,pp.vii-27).
کارایی لیسانس به چگونگی تنظیم قرارداد آن از یک سو و هدف گیرنده از اتخاذ آن از سوی دیگر بستگی دارد. لیسانس می‌‌تواند نقطه‌ی ‌‌شروع مناسبی برای توسعه‌ی ‌‌یک فناوری پیشرو باشد، بنابراین باید آن را با تحقیق و توسعه توأم کرد تا با انباشت تجربه، فنون و الگوهای ذهنی، دانش ضمنی فناوری برای نیل به آن فراهم شود. لازمه‌ی ‌‌تحقق یافتن این امر، داشتن حدی از ظرفیت جذب است، در غیر این صورت لیسانس از لایه‌ی ‌‌سطحی و آشکار فناوری فراتر نمی رود.
سیر انتقال دانش، بهره گیری از سه مدل را نشان می‌‌دهد: مدل نرم افزارهای آزاد ( متن باز)، مدل لیسانس و مدل نوآوری. هر چند اینک مدل نوآوری به طور فزاینده ای گسترش می‌‌یابد مدل لیسانس هنوز اهمیت خود را حفظ کرده است، زیرا لیسانس می‌‌تواند به نوعی با سیاست فعال تحقیقاتی همراه شود و با حمایت از حقوق مالکیت فکری میزان تولید محصولات جدید و نوآوری را افزایش دهد. برای تضمین موفقیت لیسانس، موارد زیر باید مد نظر قرار گیرد ( ManDonald et.al,2004,pp.28-29):
1-تعریف دقیق از موضوع لیسانس
2-تعیین دامنه‌ی ‌‌لیسانس به مثابه‌ی ‌‌جنبه‌ی ‌‌کلیدی آن: در این مورد، درباره‌ی ‌‌حقوقی که باید واگذار شود تصمیم گرفته می‌‌شود.
3-تعیین میزان دسترسی طرف سوم هنگام واگذاری لیسانس ( تحت لیسانس)
4-تضمین توسعه و بهره برداری از فناوری تا هنگام راهیابی به بازار توسط بنگاه ( ایفای وظایف)(2)
5-در نظر گرفتن مکانیسم های پاداش
6-چگونگی مدیریت پتنت
7-تعیین انقضای لیسانس
8-لزوم موافقت دو طرف پیرامون قبول مسئولیت و پرداخت غرامت ( غرامت / مسئولیت )(3).
ویژگی عمومی لیسانس شناسایی، ثبت و مدیریت مالکیت معنوی است بنابراین می‌‌تواند انگیزه‌ی ‌‌محققان را برای ابتکارات جدید افزایش دهد. حق لیسانس امکان استفاده از یک فناوری را فراهم می‌‌آورد. به این ترتیب، اگر ضمن انعقاد قرارداد لیسانس بر تعیین دامنه‌ی ‌‌آن دقت لازم شود، گیرنده می‌‌تواند حقوقی را به دست آورد که امکان بهره برداری و توسعه‌ی ‌‌بیشتر فناوری را برای وی فراهم آورد، به طوری که بتواند لایه های عمیق فناوری را که در تجربه و مهارت های منحصر به فرد و ناملموس سازنده نهفته است به دست آورد. این امر، درباره‌ی ‌‌فاوا به دلیل سرعت بسیار تحول در آن اهمیت بیشتری دارد، زیرا فناوری اطلاعات و ارتباطات در معرض تغییر و دگرگونی شدیدی قرار دارد و در نتیجه ریسک منسوخ شدن آن بسیار است. بنابراین گیرنده باید توجه داشته باشد که اجازه‌ی ‌‌استفاده از فناوری ای را بیابد که پتانسیل بالایی برای توسعه، کاربرد و تجاری کردن داشته و تا بلوغ و منسوخ شدن فاصله‌ی ‌‌زیادی داشته باشد. در مرحله‌ی ‌‌پیدایش فناوری است که دانش ضمنی اهمیت دارد. تکنولوژی بالغ دانش آشکاری است که برای بسط و توسعه مناسب نیست. البته کار آمدی این رویکرد نیز در صورتی است که قبلاً زمینه‌ی ‌‌مناسبی برای R & D فراهم شده باشد. در تأیید این ادعا می‌‌توان از بررسی لی و لیم از چندین صنعت در کره‌ی ‌‌جنوبی بهره جست. مطالعه آنها نشان می‌‌دهد که در مورد تکنولوژی هایی که از میزان بالای نوآوری و سیالیت برخوردارند، انتقال تکنولوژی های در حال پیدایش و نه بالغ از شرکت های نوپا و نه پیشرو با موفقیت بیشتری همراه است ( لی و لیم در سرکیسیان، 1384، ص 64).
دو ویژگی لیسانس راجع به اجازه‌ی ‌‌استفاده‌ی ‌‌فعال از فناوری و توأم بودن آن با سیاست تحقیقاتی، آن را به دانش پیوند می‌‌زند. وجه بنیادین دانش، دانش ضمنی است که اگر بر نیل بدان تأکید شود، به کارگیری لیسانس موفقیت آمیز خواهد بود. در صورتی که در جریان بهره گیری از لیسانس، مهارت ها و دانش عملی تکنولوژی کسب نشود، پس از انقضای زمان قرارداد عملاً تغییری در قابلیت های تکنولوژیک دریافت کننده‌ی ‌‌فناوری رخ نمی دهد.

7-سرمایه گذاری مستقیم خارجی

سرمایه گذاری مستقیم خارجی یکی از روش های مهم انتقال تکنولوژی به شمار می‌‌آید. معمولاً انتقال تکنولوژی توسط سرمایه گذاری مستقیم خارجی، هنگامی انجام می‌‌شود که یک یا چند شرکت خارجی از طریق شعبه هایشان در کشور میزبان در زمینه انتقال سرمایه و مهارتهای فنی، مدیریتی و بازاریابی فعالیت کنند. این امر معمولاً انتقال معمولاً معلومات، دانش فنی جدید و مهارتهای مدیریتی و بازاریابی را به کشورهای گیرنده به دنبال دارد ( ابراهیمی حسین زاده، بی تا).
از آنجا که کانون ثروت و سرمایه‌ی ‌‌جهانی در شرکت های چند ملیتی بوده است، سرمایه گذاری آنها نقش مهمی در انتقال و جذب دانش فناوری داشته است، برای مثال می‌‌توان به کاستاریکا اشاره کرد که سرمایه گذاری شرکت اینتل عامل تعیین کننده ای برای تولید ریز پردازنده در آن بوده است ( Tacsan,2001).
سهم برای عرضه کننده‌ی ‌‌تکنولوژی در منافع و رابطه‌ی ‌‌مستقیم آن با شرکت های تابع، ایجاد کننده‌ی ‌‌روابطی مستمر و طولانی است که می‌‌تواند در یک فرایند تدریجی با فراهم کردن تمهیدات لازم به جذب دانش ضمنی توسط گیرنده بینجامد. تحقق این هدف به میزان مشارکت شرکت های خارجی بستگی دارد. آنها می‌‌توانند تمام، حداکثر و یا حداقل مالکیت شعبه هایشان را در کشور میزبان بر عهده گیرند.
مهمترین پارامترهای سازمانی در انتقال دانش از طریق سرمایه گذاری شرکت های چند ملیتی شامل خود مختاری واحد و سطح همگرایی میان واحدی می‌‌شوند. خودمختاری یا عدم تمرکز گرایی بر توانایی واحد تابع برای اخذ مستقلانه‌ی ‌‌تصمیم از شعبه‌ی ‌‌اصلی شرکت دلالت می‌‌کند. هنگام برخورداری از خودمختاری بیشتر، مدیران نفوذ بیشتری بر تصمیمات دارند، بنابراین احتمالاً تعهد بیشتری به اجرای آن ها نشان می‌‌دهند. میزان ادغام میان واحدی نیز با قوانین و رویه ها تعیین می‌‌شود که در رسمی سازی تجلی می‌‌یابد. رسمی سازی مهمترین عامل سازمانی در انتقال دانش فناوری اطلاعات و ارتباطات به شمار می‌‌رود که بر عدالت رویه ای تأثیر قابل توجهی دارد و به شفافیت فرایند انتقال فاوا می‌‌انجامد.
دو عامل تعیین کننده در انتقال و انطباق دانش و با تأکید دانش ضمنی از طریق سرمایه گذاری شرکت های چند ملیتی، ظرفیت جذب گیرنده‌ی ‌‌تکنولوژی و برداشت آن از عدالت رویه ای (4) است. مفهوم عدالت رویه ای این است که واکنش به یک تصمیم تا حدی وابسته به رویه‌هایی است که برای نیل به آن به کار می‌‌رود. نوع برداشت گیرنده از عدالت رویه ای، بر تعهد، اعتماد و سازگاری اجتماعی تأثیر مثبتی دارد. کیم و ماوبرگن پنج معیار برای عدالت رویه ای نام می‌‌برند ( Kim & Mauborgne in Bachor & Verbeke, 2006,pp.3-4).
1-ارتباطات دو جانبه
2-رویه های تصمیم گیری غیر تبعیض آمیز
3-به چالش کشیدن و رد کردن دیدگاه های شعبه‌ی ‌‌اصلی شرکت
4-حسابرسی (5) کامل تصمیمات نهایی
5-آشنایی شعبه‌ی ‌‌اصلی شرکت با موقعیت محلی
پنج ویژگی فوق نه تنها برای اخذ تصمیم درباره‌ی ‌‌تخصیص منابع اهمیت دارد بلکه می‌‌توان آنها را برای بررسی انتقال فناوری اطلاعات و ارتباطات از دیدگاه شرکت تابع نیز به کار برد. اهمیت مضاعف عدالت رویه ای در فاوا، از آن روست که شرکت تابع وجود یا فقدان آن را نه تنها در فرایند فناوری که در سایر فرایندهای بعدی از انتشار دانش نیز تجربه می‌‌کند و با تقویت ظرفیت جذب، کارایی انطباق و انتقال دانش را افزایش می‌‌دهد. هنگامی که ضمنی بودن دانش افزایش می‌‌یابد، ارزش آن به طور پیش بینی نشده ای غیر قطعی تر و مبهم تر می‌‌شود، بنابراین فرایند انتقال دانش به طور فزاینده ای به عدالت رویه ای متکی می‌‌شود.
عدالت رویه‌ای در انتقال فناوری اطلاعات و ارتباطات زمانی اهمیت بیشتری می‌‌یابد که از یک سو انتقال، معطوف به ابعاد ضمنی تری از دانش باشد و از سوی دیگر شرکت های تابع از سطوح پایین تری در ظرفیت جذب برخوردار باشند. در این صورت، به سرمایه گذاری بیشتر شرکت مادر در عناصر متعدد عدالت رویه ای نیاز است ( Bachor & Verbeke, 2006,pp.3-4).
وجود هدف واحد در سرمایه گذاری خارجی میان شرکت اصلی (عرضه کننده) و شرکت تابع (گیرنده) به یکپارچگی و اعتماد سازی کمک می‌‌کند و انتقال دانش ضمنی را تسهیل می‌‌سازد. گیرنده برای یادگیری به مدیریت کارآمدی نیاز دارد که بتواند از عهده‌ی ‌‌هماهنگی های فرهنگی و اجتماعی میان دو طرف بر آید.
تجربه نشان داده است که سرمایه گذاری خارجی موجب بهبود شاخص های اقتصاد کلان می‌‌شود، ضمن آنکه مشارکت بخش خصوصی نه تنها موجب سقوط تعرفه‌ی ‌‌خدمات ارتباطات دوربرد در مسافتهای طولانی ملی و بین المللی شده است که کیفیت و افزایش خدمات جدید به مشترکان را بهبود می‌‌بخشد. در تایلند، گسترش زیربنای فاوا موجب افزایش نرخ رشد سالیانه‌ی ‌‌مرکب (6) اشتراک خطوط مبادله اصلی و سیار در هر 100 نفر از 7/09 درصد به 56/1 درصد در طی سال های 1995 تا 2004 شده است. در آسیای جنوبی، مشارکت بخش خصوصی پیشرفتی را که دولتها در عرض یک دهه در حوزه فاوا کسب می‌‌کرده اند، به کمتر از یک سال تقلیل داده است. اکثر کشورهای منطقه آسیا و اقیانوسیه صنعت خدمات ارتباطات دوربرد را به روی مشارکت بخش خصوصی باز کرده اند. در ژاپن، تمرکز زدایی و مقررات زدایی توانسته است برخی از ارزان ترین خدمات نوار پهن در جهان را به مصرف کنندگان ژاپنی عرضه کند. در اروپای مرکزی و شرقی، سرمایه گذاری مستقیم خارجی و خصوصی سازی مداوم صنایع کلیدی شامل مخابرات، تسهیلات و خدمات مالی، بانکداری ، بیمه و بخش های تولید برای بارسازی تجاری سیستم های فاوا به کار گرفته شده اند. سرمایه گذاری خارجی در پرو، هند، آرژانتین و اندونزی برای توسعه‌ی ‌‌شبکه مخابرات استفاده شده است. همچنین، شیلی با خصوصی سازی مخابرات توانسته است دسترسی تعداد بسیار بیشتری به تلفن را در یک دهم زمان انتطار قبلی فراهم آورد (ماکروبوزه ای و ایتو در گروه کار اقتصادی اروپا، 1384، ص 111، کارنکرانس، 1384، ص 89، Tacsan, 2001، Theme Study, 2006,pp. 59-62).
جذب سرمایه گذاری خارجی ملزومات می‌‌طلبد. وجود زیربنای مناسب فاوا که خدمات ارتباطات دروبرد و سهولت دسترسی به اتصالات باند پهن را فراهم کند، برای جذب سرمایه گذاری خارجی ضروری است. از آنجا که فناوری اطلاعات و ارتباطات، دانش محور است و بیش از هر چیز به کارشناسان متبحر نیاز دارد، کیفیت نیروی انسانی است که شرط اصلی جذب سرمایه گذاری خارجی به شمار می‌‌رود. عرضه بالای نیروی کار تحصیل کرده، انعطاف پذیر، متخصص و برخوردار از مهارت های کارآفرینی، به خصوص در شاخه های مهندسی و فناوری اطلاعات و ارتباطات برای شرکت های چند ملیتی که به دنبال بهترین مکان برای سرمایه گذاری می‌‌گردند اهمیت بسیاری دارد. این امر نه تنها برای عرضه کننده که برای گیرنده نیز حائز اهمیت است، زیرا هر چه ظرفیت جذب گیرنده بالاتر باشد در کسب دانش ضمنی از دریافت کننده موفق تر عمل می‌‌کند. یک راهبرد مناسب، ایجاد مراکز ویژه کارآفرینی با مشارکت دولت، دانشگاه و بخش خصوصی است که توان برانگیختن کارآفرینی و خلاقیت در سطح تکنولوژیک را داشته باشند. این مراکز می‌‌توانند در سطح دانشگاهی ایجاد شوند و از طریق پشتیبانی فنی و مالی بلند مدت، فارغ التحصیلان را برای تأسیس بنگاه های خودشان آماده کنند. برای نیل به این هدف، تربیت نیروی انسانی بایستی متناسب با تغییرات تکنولوژیکی انطباق یابد تا تقاضا و بازار کار مناسب برای نیروی کار وجود داشته باشد، زیرا بازار پیش شرط دستیابی به نیروی انسانی کار آمد است. از دیگر عوامل مؤثر بر جذب سرمایه گذاری خارجی، فراهم بودن زمینه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مناسب است. این امر خصوصاً در جذب دانش ضمنی ضرورت دارد که به همگرایی فرهنگی نیاز دارد، زیرا دانش ضمنی در رابطه ای دوستانه و باز منتقل می‌‌شود. تعامل مثبت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به صمیمیت و اعتماد متقابل می‌‌انجامد، بنابراین عرضه کننده را به ارائه‌ی ‌‌دیدگاه های منحصر به فرد، تجارب شخصی و رموز کار ترغیب می‌‌کند. همچنین فراهم بودن زمینه‌ی ‌‌اقتصادی مانع از ایجاد شکاف اقتصادی فزاینده میان دو طرف می‌‌شود. شکاف اقتصادی کمتر، انتقال حجم بیشتری از دانش ضمنی را به دنبال دارد. گذشته از موارد یاد شده، وفور منابع طبیعی، ایجاد نظام مناطق آزاد که علاوه بر ارائه‌ی ‌‌زیربنای مناسب به شرکت های سرمایه گذار معافیت های مالیاتی همچون معافیت بر صادرات و معافیت بر صادرات و معافیت بر در آمد اعطا کند، ثبات سیاسی و قدمت و استحکام دموکراسی، وجود بازار چه در خود کشور و چه در مجاورت آن، آمادگی برای تعاملات خارجی، تمایل و قابلیت رهبران سیاسی برای جذب سرمایه گذاری خارجی و تأکید بر آن به مثابه‌ی ‌‌یک راهبرد از جمله ملاحظاتی هستند که در جذب سرمایه گذاری خارجی تأثیر بسزایی دارند. نکات اخیر به درک روش شناسی انتقال تکنولوژی وابسته‌اند که به توانمندی مدیریتی برمی گردند. البته نباید از هزینه‌ی ‌‌سنگینی که سرمایه گذاری خارجی بر بودجه کشور میزبان تحمیل می‌‌کند غافل شد. استفاده‌ی ‌‌شرکت مهمان – که معمولاً چند ملیتی است- از منابع خام طبیعی و نیروی انسانی ارزان، هزینه‌ی ‌‌ناشی از پرداخت یارانه و توسعه‌ی ‌‌زیربنا به منظور پایین آوردن مخارج تأسیسات شرکت مهمان همچنین تلاش آن در نفوذ بیشتر به بازار کشور گیرنده و جهت گیری های محیطی و فرهنگی بر ضد شرکت خارجی مسائلی هستند که کشورها بایستی برای آن تمهیداتی مناسبی بیندیشند ( Tacsan, 2001).
به رغم آنکه بخش ارتباطات معمولاً در انحصار دولت ها بوده و خصوصی سازی و عدم دخالت دولت در تکنولوژی های ارتباطی، گرایش تازه‌ای است که به دنبال شکل گیری در کشورهای صنعتی بر جهان سوم تأثیر گذاشته است، روز به روز بر اهمیت سرمایه گذاری خارجی افزوده می‌‌شود. در واقع تجربه نشان داده است که انحصار دولتی، سیاست موفقی در عرصه‌ی ‌‌فناوری اطلاعات و ارتباطات نمی تواند باشد. سرعت گام های نوآوری تکنولوژیک در فاوا سبب می‌‌شود تا تنها بنگاه هایی که از ساختاری پیشرفته، انعطاف پذیر و مناسب برخوردارند، توانایی فعالیت در این عرصه را داشته باشند؛ به عبارت دیگر یک نهاد انعطاف پذیر و کارآمد باید وجود داشته باشد تا ظرفیت پاسخ گویی به تغییرات تکنولوژی را داشته باشد و بهترین خدمات را با قیمت پایین به مشتری ارائه دهد. همگامی با تغییرات، به جذب دانش ضمنی بستگی دارد که با نهادینه کردن دانش، امکان تغییر و تطبیق نوآورانه را فراهم می‌‌کند. یک ساختار انحصاری مقید به الزامات قانونی نمی تواند این کار را انجام دهد بنابراین انحصار موجب عقب ماندن از سایر کشورها در فاوا می‌‌شود. مشکل دیگر انحصار دولتی، بوروکراسی است. فقدان رقابت توأم با امنیت شغلی ناشی از استخدام دولتی به سطح پایینی از کارایی و بهره وری منجر می‌‌شود. این ناکارآمدی را می‌‌توان با استفاده از متغیرهایی مانند درآمد کارمند، میزان محصولی که وی ارائه می‌‌دهد و سطح نارضایتی متقاضی توضیح داد. مطابق جدول زیر، ده ماه در کاستاریکا طول می‌‌کشد تا یک خط تلفن متصل شود، در حالی که در سوئد به یک ماه هم نمی رسد. از سوی دیگر، یک کارمند سوئدی چهار برابر یک کارمند کاستاریکایی در آمد دارد. دستمزد بیشتر در شرایط رقابتی به افزایش میزان محصول می‌‌انجامد، در نتیجه زمان مورد نیاز برای تحویل خطوط جدید کاهش می‌‌یابد و افزایش رضایت مشتری را به دنبال دارد ( Tacsan,2001).

جدول 3- کارایی خدمات ارتباطات دوربرد در کشورها

کشور

میزان محصول هر کارمند

در آمد هر کارمند (برحسب هزار به دلار آمریکا)

زمان مورد نیاز برای تحویل خطوط جدید ( بر حسب ماه)

درصد نارضایتی متقاضی خطوط تلفنی

کاستاریکا

171

56/8

10

5/3

شیلی

295

178

1/13

2/1

مکزیک

156

133

0/9

0/1

سوئد

200

206/7

0

0

سنگاپور

175

290

1

0

Source: ICE, 1998, in Tacsan, 2001

انحصار نه تنها ناکارآمدی که کاهش جذب سرمایه گذاری را به دنبال دارد. انحصار ساختار فاوا در کشورها موجب می‌‌شود، بنگاه های عظیم فعال در این حوزه، چنین کشورهایی را مکان مناسبی برای سرمایه گذاری تشخیص ندهند، علاوه بر این، اگر بازار این کشورها نیز کوچک باشد گرایش به طبیعی جلوه دادن انحصار دولتی وجود دارد، بنابراین همواره در شرایط تفوق انحصار دولتی امکان مصادره و لغو مجوز عملیات وجود دارد. این امر، سرمایه گذاری در این کشورها را مخاطره آمیز می‌‌کند و به اعتماد سازی و شکل گیری روابط طولانی و مستمر که لازمه‌ی ‌‌انتقال دانش ضمنی است ضربه می‌‌زند. به این ترتیب، انحصار دولتی می‌‌تواند مانع از دستیابی به فناوری های جدید اطلاعات و ارتباطات و نیل به جهش بیشتر در آن شود، بنابراین دولت باید بخش ارتباطات را به روی رقابت باز کند. نیاز به منابع جدید، فراورده های جنبی فروش (7)، پایین آوردن وامهای عظیم داخلی و این نکته که تنها بخش خصوصی امکان داشتن تشکیلات اقتصادی خدمات اساسی فاوا و ظرفیت بقا و رقابت در عصر جهانی شدن را دارد، همگی بر لزوم خصوصی سازی در فناوری اطلاعات و ارتباطات دلالت دارند (Tacsan, 2001). علاوه بر آن، شکل گیری سازمان تجارت جهانی و ادغام و تحکیم توافق نامه های تجاری منطقه ای در حوزه‌ی ‌‌فاوا به گسترش هر چه بیشتر تجارت آزاد در این بخش منجر شده است که نظام حمایت از تولیدات داخلی را ناکارآمد و حتی زیان آور می‌‌کند، بنابراین با افزایش روز افزون گرایش جاری جهانی به آزاد سازی بخش فاوا و سرعت پیشرفت در فناوری اطلاعات و ارتباطات، کشورها بایستی پیشاپیش آمادگی لازم برای رویارویی با امواج فزاینده‌ی ‌‌رقابت در عصر جهانی شدن را کسب کنند؛ این امر به خصوص در کشورهای در حال توسعه که انحصارهای ملی با مشکل کمبود سرمایه و سوء مدیریت مواجهند اهمیت زیادی می‌‌یابد ( هنسون و نارولا، 1373، ص 53؛ دبیرخانه شورای عالی اطلاع رسانی، 1384، ص 295، Tacsan, 2001).
درباره نقش دولت در این زمینه باید تأکید کرد که مهمترین نقش دولت حمایتی است. جذب سرمایه گذاری خارجی از طریق تشویق مشارکت خارجیان در صنایع سودمند با گرایش صادرات از راهکارهای ابتدایی است، چرا که حجم واردات مواد اولیه اندک است ( ITU,2002,P.13).
«باید توجه داشت که بیشتر تکنولوژی های امروز دنیا و بیشترین حجم تکنولوژی منتقل شده در دست شرکت های فراملی است، پس یکی از گام های لازم برای انتقال تکنولوژی موفق جذب سرمایه گذاری خارجی است. تکنولوژی به دنبال سرمایه گذاری می‌‌آید»(Haug, 1992, p.230). کشور میزبان با تعدیل مالیات ها و تعیین مجموعه‌ی ‌‌متنوعی از انواع حمایت ها می‌‌تواند این قدم را بردارد. همچنین کشور مزبور با ایجاد اطمینان و اعتماد در سرمایه گذاران خارجی از طریق تضمین امنیت دارایی های منقول و غیر منقول آنها می‌‌تواند گامی برای جذب بیشتر سرمایه خارجی بردارد.
نقش دولت در رفع موانع و چالشها بسیار پر رنگ و با اهمیت است. تعیین یک چارچوب مناسب قانونی برای تسهیل جریان های تکنولوژی و سرمایه گذاری، ایجاد مرکز اطلاعات توسعه‌ی ‌‌تجاری و صنعتی و به طور کلی تنظیم یک برنامه‌ی ‌‌جامع و مانع که از پیشرفت تکنولوژی در مقابل شکست بازار حمایت کند از فعالیتهای دولت است ( ITU, 2002,P.13).« دولتی که در پی متحول ساختن تکنولوژی ملت خود است، باید خود را برای مداخله در سه موضوع آماده سازد: ایجاد ساختارهای انگیزشی برای تحریک مؤسسات اقتصادی و سرمایه گذاری ها به تقویت شایستگی ها و به کارگیری تکنولوژی های جدید و نامطمئن؛ توسعه‌ی ‌‌ظرفیت به منظور پاسخگویی به محرک ها و پشتیبانی از مؤسسات به منظور تسهیل عملیات بازار»(Haug,1992,p.231).
روند خصوصی سازی، به ویژه در کشورهای آمریکای جنوبی، آفریقا و آسیا که صنایع دولتی به دلیل عدم توانایی حکومت در اداره‌ی ‌‌آنها یا کوچک بودن بیش از حد بازار و مقرون به صرفه نبودن فعالیت بیش از یک کارخانه، به بخش خصوصی واگذار می‌‌شوند شدت یافته است. در این گونه کشورها، شاید ضرورت ایجاب کند که دولت به بخش خصوصی امتیازی انحصاری اعطا کند یا مزایای دیگری چون محدودیت واردات قائل شود. به هر حال، دولت ها باید اراده‌ی ‌‌آزاد سازی و شکستن انحصار در ارتباطات را داشته باشند. در هند، اصلاحات سیاستی عمده از سال 1999 به بسط سریع شبکه‌ی ‌‌ارتباطات دوربرد منجر شده است. در این کشور، تمام خدمات ارزش افزوده و اساسی با افزایش میزان سرمایه گذاری خارجی مطلق به 74 درصد سرمایه، به روی بخش خصوصی باز شده است. تایلند بدون آنکه برای اصلاح قانون مالکیت دولت بر زیربنای ارتباطات صبر کند، با اعطای امتیاز ارائه‌ی ‌‌خدمات اساسی اپراتور انحصاری دولت – سازمان تلفن تایلند (8)به بخش خصوصی اجازه‌ی ‌‌سرمایه گذاری در زیربنای شبکه را داد و یک برنامه‌ی ‌‌مالی نوآورانه‌ی ‌‌ساخت، بهره برداری و انتقال را برای مشارکت بخش خصوصی در عملیات و زیربنای شبکه اتخاذ کرد. در این باره، راهبرد بیشتر کشورهای منطقه‌ی ‌‌آسیا و اقیانوسیه تفکیک کارکردهای سیاستی و تنظیمی از یکدیگر بوده است. این امر مانع از آن می‌‌شود که شرکتی، فراهم آوردن و بهره برداری از خدمات و زیربنای شبکه را توأمان در اختیار داشته باشد. به این ترتیب، صنعت می‌‌تواند در یک بازار و رقابتی رشد کند که موجب نرخ رشد سالانه‌ی ‌‌قابل توجهی در خدمات تلفن سیار می‌‌شود ( Theme Study, 2006,pp.59-62).
موفقیت سرمایه گذاری خارجی و خصوصی سازی به قابلیت های سازمانی و مدیریتی گیرنده بستگی دارد. در اینجا، بصیرت، بینش، تجربه و شم مدیریتی ضرورت دارد که در ذهن مدیر نهفته است. این مهارتی است که قابل آموزش نیست و تنها به صورت ضمنی می‌‌توان آموخت. از مزایای سرمایه گذاری خارجی، انتقال مهارت های مدیریتی است که در اساس تدوین پذیر نیستند. بنابراین گیرنده باید بکوشد در فرایند انتقال، چنین فنونی را کسب کند که به تعامل پویا با عرضه کننده وابسته است.
آنچه اهمیت دارد آن است که برای جذب سرمایه گذاری خصوصی، کشورها به آزاد سازی بازارهای فناوری ارتباطات و اطلاعات خود بپردازند و معیارهایی برای ایجاد رقابت در نظر گیرند؛ خصوصاً مقررات در جذب سرمایه گذاری خارجی باید به گونه ای تدوین شود که تمایل مؤسسات اعتباری، بانک ها ، مخابرات عمومی و .... را بر انگیزد. سنگاپور، هنگ کنگ، تایوان و کره جنوبی به لحاظ جلب توجه شرکت های چند ملیتی برای تولید و بازاریابی تکنولوژی های پیشرفته اعم از نرم افزار و سخت افزار، به مراکز تکنولوژی پیشرفته تبدیل شده اند (دبیرخانه شورای عالی اطلاع رسانی، 1384، ص 243 و ص 295).
اگر سرمایه گذاری خارجی صرفاً به تامین مالی تفسیر نشود، فرصتی طلایی برای انتقال دانش ضمنی به وجود می‌‌آورد. استمرار فعالیت مستقیم عرضه کننده‌ی ‌‌فناوری در کشور دریافت کننده، بستر مناسبی برای انتقال تجارت، مهارت ها و دانش عملی فراهم می‌‌کند. این امر هنگامی تسهیل می‌‌شود که گیرنده از زمینه‌ی ‌‌مساعد فنی، اجتماعی و کیفیت بالای نیروی انسانی نیز برخوردار باشد.
متاسفانه آنچه که گریبانگیر بعضی از کشورهای در حال توسعه است، این واقعیت است که سرمایه گذاری خارجی را صرفاً تأمین کننده مالی می‌‌بینند و از این نکته غافل هستند که سرمایه گذاری خارجی را وسیله ای برای انتقال تکنولوژی بدانند.
ضعف دانش فنی و مدیریتی و عدم ثبات مدیران اجرایی، عامل اساسی چنین اشتباهی است. مدیران به دنبال آن هستند که پروژه های اجرایی را با سرعت تمام کنند، از این رو پیشرفت فیزیکی پروژه ها را در اولویت قرار داده است تا بیلان کاری خود را بالا ببرند و در نتیجه به انتقال دانش فنی کم توجهی می‌‌کنند.

8- ادغام و اکتساب (9)

ادغام و اکتساب، سیاستی اساسی برای انتقال دانش ضمنی است. این روش بر همکاری میان واحدهای تحقیق و توسعه استوار است؛ یعنی به اشتراک گذاشتن دانش متخصصانی که چه بسا تدوین پذیر نبوده و به تعامل نزدیک کارشناسان خبره وابسته است. در مکانیزم های ادغام و اکتساب تلاش می‌‌شود ایده و خلاقیتی که ورای لایه‌ی ‌‌ظاهری تکنولوژی نهفته است درک شود. گیرنده با کسب این رموز و نکات ناملموس است که می‌‌تواند قابلیت های تکنولوژیک خود را تا تغییر و توسعه‌ی ‌‌نوآورانه‌ی ‌‌ارتقا دهد.
برات و نال، ضمن طرح روش ادغام و اکتساب دانش چگونگی، بر لزوم اهمیت نقش زمان در موفقیت فرایند کسب R & D تأکید کرده مکانیسم یکپارچگی مرحله‌ی ‌‌اولیه‌ی ‌‌(10) را مطرح می‌‌کنند. آنها بحث خود را با اتکای صنعت ارتباطات دوربرد موجود در اروپا، به همکاری تحقیق و توسعه‌ی ‌‌بیرونی (11) یا خرید دانش چگونگی در طی فرایند توسعه تولید آغاز می‌‌کنند. (12) در واقع، در مرحله‌ی ‌‌توسعه‌ی ‌‌محصول از انتقال نوآورانه‌ی ‌‌تکنولوژی است که برخورداری از دانش ضمنی و آگاهی از لایه های عمیق فناوری ضرورت دارد، زیرا هنوز تکنولوژی در مراحل آغازین به سر می‌‌برد و یادگیری و بسط و گسترش در آن کارایی دارد. اهمیت کسب و ادغام دانش چگونگی در تولید فاوا، از سرعت بالای نوآوری و نیاز به بومی کردن فناوری های کلیدی نشأت می‌‌گیرد، بنابراین کسب و ادغام برای توسعه‌ی ‌‌فناوری و دانش پایه‌ی ‌‌بنگاه گزینه‌ی ‌‌متداولی به شمار می‌‌رود. کسب موفق تحقیق و توسعه که منجر به برهم افزایی (13) می‌‌شود، به یکپارچگی (14) بنگاه یا واحد تجاری کسب شده نیاز دارد. یکپارچگی خصوصاً برای جذب دانش مهم است که در تغییر عملکرد گیرنده منعکس می‌‌شود.
عوامل ثابتی برای موفقیت «اکتساب» وجود ندارد.«اکتساب» روند دشواری دارد و میزان شکست در آن بالاست. این از ناملموسی، تدوین ناپذیری، پیچیدگی و ناشناختگی دانش ضمنی ناشی می‌‌شود. به طور کلی، دو عنصر مهم «اکتساب»(15) عبارتند از: تحلی مالی و راهبردی قبل از قرارداد و یکپارچگی شرکت بعد از انعقاد قرارداد. اکتساب هنگامی موفقیت آمیز است که خریدار قابلیت یکپارچگی بنگاه کسب شده را داشته باشد، طوری که از طریق فهم بر هم افزایی های دانش (16) عملکرد خود را بهبود بخشد. در فناوری اطلاعات و ارتباطات، نحوه‌ی ‌‌عملکرد بنگاه به روشنی میزان موفقیت یکپارچگی را منعکس می‌‌کند.
اکتساب دانش به معنای انتقال آن نیست. چه بسا دانش کسب شود اما جذب نشود که در این صورت انتقالی رخ نداده است. معمولاً دانش آشکار به آسانی انتقال پذیر است اما انتقال دانش ضمنی که عمق فناوری را پوشش می‌‌دهد و وجه بنیادین دانش است بسیار دشوار است، بنابراین اکتساب لایه‌ی ‌‌سطحی و آشکار دانش بهتر انجام می‌‌گیرد که البته بدون کسب دانش ضمنی ناقص است و نمی توان آن را انتقال دانش نامید.
در انتقال دانش ضمنی، پاره ای عوامل ماهوی و سازمانی وجود دارند که بر انتقال دانش کسب شده تأثیر می‌‌گذارند و چگونگی ادغام آن در سازمان گیرنده را تعیین می‌‌کنند. هنگامی دانش منتقل می‌‌شود که کاملاً گیرنده آن را جذب کرده باشد. بر مبنای مطالعه‌ی ‌‌برسمن (17) عوامل مؤثر بر انتقال دانش پس از اکتساب، شامل قابلیت مفصل بندی دانش، میزان ارتباطات و سطح استفاده از روش های یکپارچگی می‌‌شود. هلیبین و فینکلستین (18) مشابهت محیط صنعتی گیرنده را نیز به عنوان عامل مهم دیگر اضافه می‌‌کنند. آنها معتقدند هنگامی که محیط صنعتی دو طرف با هم مشابه باشند، احتمالاً گیرنده از فرایندهای یکسان، تجارب به اشتراک گذاشته و ترتیبات داخلی مشابهی برخوردار است که ارتباطات و انتقال دانش را آسان می‌‌کنند. به این ترتیب، اهمیت ارتباط، تعامل و تشابه محیطی در انتقال دانش ضمنی آشکار می‌‌شود.
عواملی که بر انتقال دانش اکتسابی تأثیر می‌‌گذارد، در دو دسته می‌‌توانند طبقه بندی شوند. این طبقه بندی به شناخت و تدبیر برای انتقال دانش ضمنی کمک می‌‌کند.
1-عوامل عمده از ویژگی های دانش منتقل شده که عبارتند از: درجه‌ی ‌‌کدگذاری، مشاهده پذیری و پیچیدگی (19)، درجه‌ی ‌‌تعبیه سازی (20) و شکاف دانش.(21)
درجه‌ی ‌‌کدگذاری دلالت بر میزانی دارد که دانش می‌‌تواند در اسناد و نرم افزار، مفصل بندی و اظهار شود. این، مشابه عاملی است که برسمن «قابلیت مفصل پذیری دانش» نامیده است. ویژگی اصلی دانش ضمنی در مفصل ناپذیری آن نهفته است که انتقال آن را دشوار می‌‌کند. درجه‌ی ‌‌تعبیه سازی، بیانگر میزان مورد نیاز عناصر دانش و زیرشبکه های مرتبط برای انتقال، جذب، تطبیق و اتخاذ توسط گیرنده و یا میزان نیاز به گیرنده های دیگر است تا با همکاری آنها گیرنده‌ی ‌‌مورد نظر امکان و توانایی به کار گرفتن دانش را بیابد. بنابراین بسترسازی برای انتقال دانش ضمنی ضرورت تام دارد. شکاف دانش نیز به معنای میزان مشابهت دانش گیرنده و منبع انتقال دهنده است. هر چه فناوری وارداتی با سطح دانش و تکنولوژی گیرنده سنخیت بیشتری داشته باشد، گیرنده آمادگی بیشتری برای جذب دانش ضمنی انتقال دهنده دارد؛
2-عوامل سازمانی مؤثر بر انتقال دانش ضمنی که عبارتند از: ساختار سازمانی درباره‌ی ‌‌ساختار سلسله مراتبی و روابط جانبی غیر رسمی، طول مسیرهای شبکه ای (22)، فاصله‌ی ‌‌هنجاری، توان همبستگی (23) و ظرفیت جذب گیرنده.
یک ساختار سلسله مراتبی بسته، انعطاف ناپذیر و شدیداً رسمی، مانع بزرگی برای جذب دانش ضمنی است. انتزاعی ترین وجوه دانش ضمنی عمدتاً از خلال تعامل نزدیک، گفت و گوهای دوستانه و روابط غیر رسمی منتقل می‌‌شود که در ساختار خشک بوروکراتیک تحقق نمی یابد. به نظر می‌‌رسد ساختار سیستمی، انعطاف و پتانسیل بیشتری برای بسترسازی انتقال دانش ضمنی داشته باشد. فاصله‌ی ‌‌هنجاری بیانگر میزان اشتراک طرفین انتقال دانش در نظام های ارزشی و فرهنگ سازمانی است. این امر به آموزه های جامعه شناسی تکنولوژی بر می‌‌گردد. انتقال دانش ضمنی نیازمند برقراری ارتباط متقابل است. قرابت ارزشی و فرهنگی موجب تسهیل این ارتباط می‌‌شود. هنگامی که طرفین بهتر روش و منش یکدیگر را درک کنند، توان بیشتری برای فهم دیدگاه ها و ایده های خلاق هم می‌‌یابند. ظرفیت جذب گیرنده نیز به توانایی آن برای بهره برداری از منابع بیرونی دانش بر می‌‌گردد. کسب دانش ضمنی، مستلزم تسلط بر دانش آشکار است. گیرنده زمانی قابلیت درک پیچیدگی های دانش ضمنی را می‌‌یابد که به سطح قابل قبولی از دانش مجهز شده باشد، در غیر این صورت ظرفیت جذب لازم برای کسب مؤثر دانش ضمنی را ندارد. با توجه به ملاحظات یاد شده، تصمیم گیرنده برای ارزیابی اکتساب تحقیق و توسعه باید از الزامات سازمانی و مدیریتی تسهیل کننده‌ی ‌‌انتقال دانش بعد از اکتساب اطلاع داشته باشد. یک مدیر بایستی پیشاپیش ارزیابی کند که آیا دانش بالقوه‌ی ‌‌مورد نظر برای اکتساب، به برهم افزایی دانش مبتنی بر ویژگی های دانش ختم می‌‌شود یا خیر؛ همچنین وی باید به سنجش امکان یکپارچگی موفق بر مبنای ویژگی های سازمانی بنگاه مادر و بنگاه گیرنده بپردازد و تغییرات سازمانی لازم برای نیل به برهم افزایی دانش را پیش بینی کند.
بریکینشاو (24) نشان می‌‌دهد که میان ویژگی های دانش تحقیق و توسعه که دانش ضمنی جوهره‌ی ‌‌آن است و ساختار مراکز R & D، همبستگی وجود دارد. وی فعالیت های یکپارچگی بعد از ادغام تحقیق و توسعه (25) را به دو دسته‌ی ‌‌یکپارچگی کاری (26) و یکپارچگی انسانی (27) تقسیم می‌‌کند. یکپارچگی کاری روی اشتراک منبع مکانیسم های انتقال مانند جلسات تحقیق و توسعه‌ی ‌‌مشترک یا استفاده از نظام یکپارچگی دانش تمرکز می‌‌کند. در حالی که یکپارچگی انسانی بر ایجاد ایستارهای مثبت نسبت به یکپارچگی میان کارکنان هر دو طرف تأکید دارد. این امر برای ایجاد رابطه‌ی ‌‌دوستانه و اعتماد متقابل اهمیت فوق العاده ای دارد. دانش ضمنی موجد مزیت رقابتی برای دارنده‌ی ‌‌آن است، بنابراین جلب اعتماد برای کسب آن ضروری است. برای نیل به درجات مناسب یکپارچگی کاری، بنگاه ها ابزارها و سیستم های متنوعی را به کار می‌‌گیرند. در حوزه‌ی ‌‌مدیریت R & D، بنگاه ها ابزارهایی مانند مخازن دانش به منظور اشتراک اطلاعات و رهیافت های یکپارچگی مانند گسترش کارکرد کیفیت (28) را تدارک می‌‌بینند. کاربرد این ابزارها، کیفیت همکاری در گروهی از کارکنان را افزایش می‌‌دهد اما مانع از یکپارچگی وسیع بنگاه می‌‌شود. چنین تأثیری حتی در موقعیت های کسب و ادغام که همکاری متقابل بنگاه اهمیت می‌‌یابد، افزایش پیدا می‌‌کند. برای این اثر گذاری باید طراحی موفق یکپارچگی بعد از ادغام مد نظر قرار گیرد و چه بسا که تنها یکپارچگی انسانی برای آن کافی باشد.
ادبیات انتقال دانش نشان می‌‌دهد که استفاده از مکانیسم های یکپارچگی مانند جلسات مشترک R & D، پرسنل تحقیق و توسعه‌ی ‌‌مشترک و برنامه های آموزشی بر عملکرد یکپارچگی بعد از ادغام (29) تأثیر مثبت غیر قابل انکاری دارد. در این جلسات و برنامه ها، طرفین امکان تبادل آرا و مشاهده‌ی ‌‌مستقیم را می‌‌یابند و می‌‌توانند از آن به مثابه‌ی ‌‌فرصتی برای ایجاد و بسط روابط دوستانه بهره گیرند. از دید روان شناسی آموزش، شاید هیچ روشی به اندازه‌ی ‌‌مشاهده و ارتباط مستقیم نتواند به نهادینگی دانش بینجامد. معاشرت مستقیم علمی، گیرنده را با نکات و ظرافت های مکتوب ناپذیر فناوری آشنا می‌‌کند که تسلط بر آنها به خصوص برای اعمال تغییر و تطبیق در فناوری اطلاعات و ارتباطات به لحاظ همگامی با جریان پر شتاب تغییرات ضرورت دارد.
عامل مهمی که در یکپارچگی باید لحاظ شود، انتخاب حالت یکپارچگی به موقع (30) است که برای موفقیت اکتساب حیاتی می‌‌باشد. «یکپارچگی به موقع» دوره‌ی ‌‌زمانی تا یک سال بعد از اکتساب را در بر می‌‌گیرد. بیشترین برهم افزایی، در اولین سال بعد از اکتساب به دست می‌‌آید. بعد از سال دوم، پتانسیل برهم افزایی، نزدیک به صفر می‌‌رسد. به همین دلیل، التزام اولیه در انتقال دانش ضمنی به خصوص در فناوری اطلاعات و ارتباطات اهمیت دارد. اهمیت یکپارچگی به موقع ابزار شناسایی مناسب ترین شیوه‌ی ‌‌یکپارچگی را – بسته به دانشی که هدف اکتساب است – در اختیار تصمیم گیرنده قرار می‌‌دهد. سپس تصمیم گیرنده است که باید به ارزیابی منابع بنگاه خود برای اداره‌ی ‌‌فرایند یکپارچگی، جهت تنظیم مناسب ترین ساختار سازمانی R & D در زمان مورد نیاز بپردازد.
رابطه‌ی ‌‌میان مکانیسم های یکپارچگی مراحل اولیه و موقعیت در اکتساب تحقیق و توسعه را می‌‌توان با توجه به ساختارهای سازمانی بنگاه هدف و بر اساس سطوح پویایی (31) و مشاهده پذیری (32) دانش آن به سه دسته تقسیم کرد:
1-پویایی پایین و مشاهده پذیری بالا: موفقیت یکپارچگی اکتساب R & D در سطح پایین پویایی دانش و سطح بالای مشاهده پذیری آن با سطوح بالای یکپارچگی کاری و سطوح پایین یکپارچگی انسانی در طی یکپارچگی به موقع توأم می‌‌شود. بنابراین گیرنده باید بر یکپارچگی کاری تمرکز کند.
2-پویایی بالا و مشاهده پذیری پایین: موفقیت یکپارچگی اکتساب R & D در سطح بالا ی پویایی دانش و سطح پایین مشاهده پذیری آن با سطوح پایین یکپارچگی کاری و سطوح بالای یکپارچگی انسانی همراه می‌‌شود. بنابراین گیرنده باید بر سطح بالای یکپارچگی انسانی متمرکز شود.
3-پویایی پایین و مشاهده پذیری پایین: هنگامی که سطح پویایی دانش و نیز سطح مشاهده پذیری آن پایین باشد، موفقیت اکتساب R & D در طی دوره‌ی ‌‌یکپارچگی به موقع با سطوح بالای یکپارچگی کاری و سطوح پایین یکپارچگی انسانی توأم می‌‌شوند. در این ساختار افزایش قوی یکپارچگی انسانی پس از تحقق سریع دستیابی، اجتناب ناپذیر است. بنابراین گیرنده باید معطوف به سطح بالای یکپارچگی کاری در مرحله‌ی ‌‌فرایند یکپارچگی شود.
مکانیسم یکپارچگی مراحل اولیه، در اکتساب موفقیت آمیز تحقیق و توسعه اهمیت بسیاری دارد. با عنایت به موارد فوق، مدیران می‌‌توانند بر مبنای قابلیت یکپارچگی بنگاهشان به ارزیابی پتانسیل اکتساب R & D بپردازند و در مورد اینکه کدام مکانیسم یکپارچگی را در مراحل اولیه یکپارچگی R & D اتخاذ کنند تصمیم گیری نمایند و اکتساب تحقیق و توسعه خود را با توجه به قابل دسترس بودن منابع برای مکانیسم یکپارچگی مورد نیاز، زمان بندی کنند.
روش اکتساب و ادغام با تأکید بر انتقال تحقیق و توسعه، آشکارا به سوی کسب دانش ضمنی جهت گیری شده است. این امر، به خصوص هنگامی که دانش مورد نطر پویایی بالا و مشاهده پذیری پایین داشته باشد بارزتر است. اصولاً اکتساب و ادغام برای کسب قابلیت نوآوری، بومی سازی و توسعه‌ی ‌‌فناوری است، بنابراین بر جذب دانش به ویژه دانش چگونگی متمرکز می‌‌شود. این در واقع ویژگی غالب روش های مبتنی بر دانش است که بر انتقال عناصر غیر مشهود و راهبردی دانش تأکید دارند.

9- خرید شرکت

خرید شرکت (ر.ک.داونپورت و پروساک، 1379، صص 91-95) روش مستقیمی برای دستیابی به دانش آن شرکت است. شرکتی که برای کسب دانش، شرکت دیگر را می‌‌خرد، در واقع دانش ضمنی نهفته در اذهان یا محافل دانشگران و در درجه‌ی ‌‌دوم دانش متجلی در مدارک یا پرونده های کامپیوتری، رویه ها و سایر فرایندهای نمایشگر دانش شرکت مورد نظر را می‌‌خرد. در این روش، شرکت خریدار به منظور کسب سود بیشتر از طریق افزودن دانش شرکت خریداری شده به سرمایه‌ی ‌‌دانش خود، بهای بیشتری از ارزش دفتری و تجهیزات برای خرید شرکت پرداخت می‌‌کند. خرید شرکت برای دستیابی به دانش، مهارتها، تجربیات و خلاقیتهای کارکنان آن است. بنابراین این روش بیش از هر چیز به انتقال دانش ضمنی توجه دارد.
با توجه به دانش مدار بودن فناوری اطلاعات و ارتباطات، بسیاری از شرکت ها برای انتقال دانش، به خرید شرکت صاحب دانش روی آورده‌اند. در این مورد می‌‌توان به خرید «لوتوس» توسط «آی.بی.ام» در سال 1995 اشاره کرد. خرید «NCR» به وسیله‌ی ‌‌«AT & T » نمونه‌ی ‌‌دیگری در این زمینه به شمار می‌‌رود.
در خرید شرکت باید توجه داشت که برخلاف دانش آشکار، دستیابی به دانش ضمنی آن به سادگی انجام نمی شود. رشد دانش تا حد زیادی وابسته به زمینه و محیطی است که در آن شکل گرفته است، بنابراین تغییرات مکانی می‌‌تواند بر کارایی عملکرد آن تأثیر نامطلوبی داشته باشد. اگر فرایند خرید شرکت به گونه ای انجام شود که بر اعتماد وجو سازمانی خدشه وارد آورد، به فرهنگ دانش آفرینی شرکت خریداری شده آسیب می‌‌زند. در این حالت، شرکت خریدار نمی تواند به اهداف خود در کسب دانش نائل شود.
ویژگی های فرهنگی و سیاسی نیز ممکن است مانع از درک و جذب کامل دانش خریداری شده باشند. بی توجهی رویه‌های جاری به استفاده از شیوه‌های نو که در عادت های دیرین و منافع جا افتاده‌ی ‌‌سازمان ریشه دارد می‌‌تواند مشکلاتی در جذب دانش خریداری شده به وجود آورد.
برای اجتناب از ایجاد چنین مشکلاتی، خرید دانش بایستی کاملاً با دقت انجام شود.«موفقیت در خرید دانش مستلزم تلاشی گسترده برای یافتن محل دانش مورد نیاز و ارزشیابی آن نزد شرکت صاحب دانش و قابل خرید است. به علاوه، برای دستیابی به موفقیت در جذب دانش، اولاً حفظ دانش و فضای ظهور آن از تنش های دوره‌ی ‌‌خرید امری ضروری است. ثانیاً می‌‌بایستی تدابیری ظریف و هوشمندانه برای تلفیق دانش نو از یک سو و عناصر قوی دانش جاری از سوی دیگر اندیشیده شود»(داونپورت و پروساک، 1379، صص 91-95).
خرید شرکت به روشنی اهمیت دانش ضمنی و دشواری انتقال آن را باز می‌‌نمایاند. خرید منابع اصلی دانش – یعنی کارکنان – از آن رو صورت می‌‌گیرد که شناسایی، اندازه گیری و ارزشیابی دانش ضمنی بسیار دشوار است. به علاوه هیچ راه رسمی مشخص و قاعده مندی برای انتقال آن وجود ندارد، بنابراین گیرنده با اقدام به خرید شرکت صاحب دانش، می‌‌کوشد به طور مستقیم به دانش نهفته در دانشگران دست یابد.

10-مشاوره

استخدام مشاور و بهره گیری از خدمات مشاوره ای بنگاه ها روشی است که به منظور دستیابی به دانش، خصوصاً جنبه های نامشهود و شخصی آن انجام می‌‌شود. بهره گیری از خدمات مشاوره برای طرح ریزی یک فناوری واگذار شده و دریافت واقعی آن، می‌‌تواند مفید باشد. چنین توافقی نه تنها به دریافت فناوری کمک می‌‌کند بلکه تجربه‌ی ‌‌حاصله و درسهایی که به هنگام درگیری با موضوع و کارکردن با مشاور یا شرکت مشاوران فرا گرفته می‌‌شود دانش ضمنی با ارزشی است که می‌‌تواند به اجرای بهتر پروژه‌ی ‌‌آتی کمک کند (هداوند، 1385).
در زمینه‌ی ‌‌طرح ریزی، دریافت مشاوره و خدمات ممکن است به نحوه‌ی ‌‌انتخاب محصولی که قرار است ساخته شود یا بهبود پیدا کند، فناوری مورد استفاده، سرمایه‌ی ‌‌مورد نیاز، نوع سازماندهی تجاری یا سایر موضوعات در تأسیس یک واحد تجاری و تناسب هر یک از آنها با هدف یا اهداف مورد نظر مربوط باشد. در زمینه‌ی ‌‌اجرای یک پروژه، انجام خدمات مشاوره در قالب خدمات «طراحی و مهندسی» نمونه ای رایج است. چنین خدماتی شامل آماده کردن یک نقشه برای محل کارخانه، طرح ساختمان کارخانه، طرح ماشین آلات یا دیگر تجهیزات، آماده کردن اسناد مناقصه برای ساختن ساختمان یا تجهیزات کارهای مهندسی ساختمان، ارزیابی پیشنهادها و توصیه در مورد واگذاری پیمانکاری ها، نظارت بر ساخت کارخانه شامل نصب تجهیزات ، نظارت بر راه اندازی و آزمون تجهیزات، اتخاذ تصمیم در مورد کارکرد فرایند مورد استفاده و دادن مشاوره در مراحل اولیه در مورد طرز کار تجهیزات خاص یا کل کارخانه می‌‌شود. یک یا چند مشاور یا شرکت های مشاوره ای ممکن است در ارائه خدمات مورد بحث شرکت داشته باشند. اما معمولاً هر مشاور یا شرکت مشاوره ای در نوع خاصی از خدمات تخصص دارد. ( هداوند، 1385).
اساس مشاوره، تعامل مستقیم و همکاری متقابل میان عرضه کننده و گیرنده فناوری است، بنابراین از بهترین سیاست ها برای بهره گیری از دانش ضمنی مالک آن به شمار می‌‌آید. استخدام مشاور در واقع اجاره‌ی ‌‌منبع دانش است، که هر چند موقتی است اما موجب ماندگاری دست کم بخشی از آن در شرکت می‌‌شود. دانش ضمنی تدریجی منتقل می‌‌شود بنابراین در صورتی که دانش یک متخصص بسیار عمیق باشد، فقط بخش کوچکی از آن در یک قرارداد مشاوره ای کوتاه قابل انتقال است، خصوصاً اگر قرارداد به طور عمده برای حل مسائلی خاص تنظیم شده باشد. در این حالت، معمولاً بر اخذ توصیه از مشاور تأکید می‌‌شود و مجال چندانی برای انتقال دانش آن باقی نمی ماند. خارج از این مورد، شرکت اجاره کننده‌ی ‌‌دانش سعی می‌‌کند، بیشترین بهره را از دانش مشاوران کسب کند و در حد توان خود از آنها بیاموزد. برای موفقیت در این امر، وی باید بداند که دقیقاً چه چیزی را می‌‌خواهد به دست آورد. این امر کمک می‌‌کند تا سؤالاتی از مشاوران پرسیده شود که در انتقال مهارت و تخصص کاربردی آنها مؤثر باشد ( داونپورت و پروساک، 1379، ص 96). در این باره، تجربه‌ی ‌‌کشورهای آسیایی از جمله کره، مالزی، سنگاپور و ... در زمینه‌ی ‌‌توسعه‌ی ‌‌زیرساخت مخابراتی استفاده از دانش مدیریتی و مشاوره ای شرکت های صاحب نام جهانی بوده است.
مشاوره به عنوان روشی متکی بر انتقال دانش، مخصوصاً از طریق همکاری مستقیم و مشترک با عرضه کننده‌ی ‌‌آن، انتقال دانش ضمنی را تسهیل می‌‌کند. مشاوره برای کسب دانش، بصیرت، تجارب و مهارت های انباشتی دارنده‌ی ‌‌آن انجام می‌‌شود بنابراین نیل به دانش ضمنی پایه‌ی ‌‌اصلی آن را تشکیل می‌‌دهد.

11-اخذ بی واسطه

از ویژگی های اصلی دانش ضمنی، عدم مفصل بندی و نامشخص بودن آن است. بنابراین سیاست اخذ بی واسطه‌ی ‌‌دانش برای غلبه بر این دشواری به کار گرفته می‌‌شود. اخذ بی واسطه‌ی ‌‌دانش بر انتقال خلق الساعه و بی ساختار دانش به سازمان دلالت دارد. در این روش، بر مأموریت ویژه‌ی ‌‌افراد برای انتقال دانش تأکید می‌‌شود. فرایند کار به این صورت است که فرد یا افرادی که از صلاحیت کافی برخوردار باشند مأموریت می‌‌یابند تا در تحقیقات و برنامه های فناوری حضور فعال داشته باشند و آموخته های خود را به سازمان متبوع منتقل کنند. به این ترتیب، «دیدارهای رو در رو» عامل مهمی در انتقال دانش می‌‌شود. بنابراین مشاهده‌ی ‌‌مستقیم، ابزار اصلی انتقال دانش ضمنی در این روش است. در این چارچوب، افراد صاحب دانش از یک مرکز به مرکز دیگر منتقل می‌‌شوند تا دانش خود را به مرکز دریافت کننده انتقال دهند. ماندگاری آنها در یک مرکز برای جذب دانش ممکن است به یک تا دو سال هم بینجامد. چنین استمراری امکان انتقال دانش ضمنی را افزایش می‌‌دهد. موفقیت «سیماتک» در انتقال فناوری، افکار جدید و نتایج تحقیقات در زمینه‌ی ‌‌کامپیوتر و فناوری نیمه هادی ها به آن شرکت به استفاده از این روش بر می‌‌گردد ( همان، صص 138-140).
فلسفه اخذ بی واسطه‌ی ‌‌دانش، اهمیت انتقال جنبه های ناملموس و ضمنی آن است که گاه از چنان انتزاعی برخوردارند که صرفاً با حضور مستقیم می‌‌توانند درک شوند. بهره گیری از این روش، حاکی از فوت و فن های نهفته در دانش است که جز با مشاهده، تقلید و کارآموزی مستمر قابل انتقال نیستند.

12-سرمایه گذاری مشترک

سرمایه گذاری مشترک، روشی مبتنی بر همکاری مشترک میان عرضه کننده و گیرنده‌ی ‌‌تکنولوژی است که طی قراردادی میان شرکت خارجی و گیرنده‌ی ‌‌محلی منعقد می‌‌شود. همکاری مشترک طرفین به معنای مشارکت در تصمیم گیری، سود و زیان و اداره‌ی ‌‌پروژه‌ی ‌‌مورد نظر است، بنابراین تعامل نزدیک و مستقیم دو طرف را می‌‌طلبد. بر این اساس، سرمایه گذاری مشترک سیاستی است که برای و بر مبنای انتقال دانش ضمنی اتخاذ می‌‌شود.
موفقیت سرمایه گذاری مشترک به اعمال عوامل مؤثر بر انتقال دانش ضمنی بستگی دارد. داشتن هدف مشترک، روابط نزدیک، ظرفیت جذب، اعتماد متقابل، همکاری یکپارچه، تعامل مستمر، قرابت فرهنگی – اجتماعی، التزام اولیه و اتخاذ تمهیدات همه جانبه از سوی طرفین، انتقال موفق فناوری را رقم می‌‌زند.«اشتراک منافع» قوی ترین محرک همکاری در سرمایه گذاری مشترک است.
یک نمونه‌ی ‌‌موفق در سرمایه گذاری مشترک را می‌‌توان در دهه‌ی ‌‌هشتاد در انتقال تکنولوژی مراکز تلفن دیجیتال از نوع syste 12. از کمپانی آلکاتل در بلژیک به چین ملاحظه کرد ( ر.ک. صمیمی دهکردی، 1372، صص 15-20). بر اساس قوانین ناظر به سرمایه گذاری در چین، نه تنها سهام شرکت خارجی سرمایه گذار نباید از بیست و پنج درصد کمتر باشد، بلکه بایستی در مدیریت واحد مورد نظر نیز مشارکت داشته باشد. چنین قانونی، بستر انتقال دانش ضمنی را هموار می‌‌کند، زیرا از ابتدا عرضه کننده را فعالانه وارد فرایند انتقال تکنولوژی می‌‌کند. در این راستا، سی و دو درصد سرمایه گذاری کارخانه‌ی ‌‌شانگهای بل به آلکاتل تعلق دارد و مدیر عامل و سه تن از اعضای هیات مدیره‌ی ‌‌آن را بلژیکی ها تشکیل می‌‌دهند. بنابراین زمینه‌ی ‌‌مساعدی برای اعتماد متقابل و انتقال دانش، درایت و مهارت های مدیریتی به گیرنده فراهم شده است. چنین مهارت هایی معمولاً ضمنی است و در خلال مشاهده و ارتباط مستقیم درک می‌‌شود.
در پروژه‌ی ‌‌فوق، دانش فنی مستقیماً از شرکت مادر در اختیار گیرنده قرار می‌‌گیرد. برای انتقال جنبه‌ی ‌‌نرم افزاری تکنولوژی، دپارتمان تحقیق و توسعه متشکل از هشتاد محقق ایجاد شده است که برای توسعه نرم افزار فعالیت می‌‌کنند. در میان محققان، چهل و پنج نفر از شرکت آلکاتل هستند که سی و پنج پژوهشگر چینی را علاوه بر تحقیقات، برای توسعه‌ی ‌‌نرم افزار نیز آموزش می‌‌دهند. به این ترتیب، گیرنده چینی در همکاری مداوم و تعامل مستقیم با عرضه کننده می‌‌تواند دانش ضمنی نهفته در مغز کارشناسان بلژیکی را کسب کند و به فوت و فن و ظرافت های فناوری مسلط شود. بنابراین تمام نرم افزار مراکز در کارخانه‌ی ‌‌مستقر در چین تهیه می‌‌شود و نیروی چینی آموزش دیده خود اقدام به نصب و راه اندازی سیستم می‌‌کند.
از دلایل موفقیت انتقال تکنولوژی به چین، ظرفیت جذب کافی برای دریافت لایه های عمیق دانش است. در کارخانه‌ی ‌‌چینی، 1150 نفر به کار گرفته شدند که نیمی از آنها تحصیلات دانشگاهی داشته اند. در این میان، بخش اعظم آنها در شانگهای آموزش های لازم را فرا گرفته اند و گروه قابل ملاحظه ای در بل بلژیک آموزش دیده اند. همچنین یک مرکز آموزش برای کارخانه ایجاد شده که تمام آموزش های لازم در کلیه ابعاد را ارائه می‌‌دهد. کارخانه چینی توانایی تولید برخی از قطعات مورد نیاز را نیز دارد که برخی از پیچیدگی قابل ملاحظه ای نیز برخوردارند. بنابراین گیرنده آمادگی جذب فناوری را دارد.
اتخاذ تمهیدات همه جانبه پیش از اقدام به انتقال تکنولوژی، موجب یکپارچگی کارخانه و فرایند انتقال شده است، به طوری که تمام فعالیت های مورد نیاز در داخل مجموعه با لحاظ کردن بیشترین سهم مشارکت داخلی پیش بینی شده است. در این راستا، چین سه سال را صرف مطالعه و برنامه ریزی برای انتقال کارآمد تکنولوژی کرده است؛ لذا نحوه‌ی ‌‌دقیق چگونگی انتقال تکنولوژی را ترسیم و برای تمام ظرافت های آن تمهیداتی در نظر گرفته است.
توجه به عوامل مؤثر در انتقال دانش ضمنی از جمله ظرفیت جذب، روابط نزدیک و تعامل مستقیم با عرضه کننده و تمهیدات همه جانبه چین را به انتقال نوآورانه‌ی ‌‌تکنولوژی قادر کرده است، چرا که توانسته علاوه بر تأمین نیاز داخلی به بازارهای جهانی نیز راه یابد.
در عمل آمیزه ای از روش های یاد شده در انتقال فناوری اطلاعات و ارتباطات استفاده می‌‌شود. آگبوهی، اینایندا و مبه (33) پیشرفت های تکنولوژیکی را عاملی می‌‌دانند که به کشورها اجازه می‌‌دهد تا مراحل توسعه در زیرساخت اطلاعاتی خود را با جهش طی کنند. آنها بر اهمیت سرمایه گذاری خارجی در انتقال شیوه‌ی ‌‌علمی مدیریتی و تکینیکی و فنی تأکید کرده اند و یک ساختار دوگانه برای توسعه‌ی ‌‌خدمات مخابرات راه دور پیشنهاد می‌‌دهند: سرمایه گذاری بر شبکه های اختصاصی کم خرج برای احتیاجات تجاری و به موازات آن گسترش زیر ساخت اصلی، علاوه بر این، وجود یک چارچوب رقابتی و میدان دادن به بخش خصوصی در این زمینه اهمیت بسیاری دارد. آنها استدلال می‌‌کنند که کشورهای در حال توسعه برای کاهش شکاف اطلاعاتی با کشورهای صنعتی بایستی به آموزش نیروی انسانی توجه کرده و تعداد متخصصان اطلاعاتی را افزایش دهند و در عین حال نگاهی به لیبرالیزه کردن صنایع خدماتی نیز داشته باشند. به این ترتیب، روش هایی می‌‌توانند در انتقال تکنولوژی کارآمد باشند که بر توسعه عامل انسانی تأکید دارند و به بیان دیگر مبتنی بر دانش هستند (ارزیابی فشار بین المللی شدن ...، بی تا).
برای انتقال موثر فناوری به تمهیداتی نیاز است که بر انتقال دانش ضمنی تمرکز کند. هنگامی که انتقال، آشکارا جذب دانش ضمنی را مد نظر داشته باشد احتمال کارآمدی آن افزایش می‌‌یابد. ضرورت کسب دانش ضمنی هنگامی بهتر درک می‌‌شود که نقش آن به عنوان بعد بنیادین دانش فهم شود. در این صورت، توجه به دانش از لایه های سطحی آن فراتر می‌‌رود و به عمق آن معطوف می‌‌شود. انتقال نوآورانه‌ی ‌‌فناوری در گروی دستیابی به عمیق ترین ابعاد آن است.

پی‌نوشت‌ها:

1.License reveues
2. Performance obligations
3. Indemnity / Liability
4.Procedural Justice
5.Accounting
6.CAGR
7.By products of the sale
8.Telephone Organization of Thailand
9.Merger and Acquisition (M & A)
10.Eearly stage integration
11. External R & D
12.مباحث این قسمت (8-2-3) درباره‌ی ‌‌روش ادغام و اکتساب، جملگی مبتنی بر مقاله‌ی ‌‌ارزشمند برات و نال است. رجوع کنید به : Brodt & Knoll, 2004
13.Synergy
14. Integration
15. Acquisition
16. Realization of Knowledge synergies
17. Bresman
18. Halebion & Finkelstein
19. The degree of codification, observability, complexity
20. The degree of embededness
21.Knowledge distance
22. Length of network paths
23.Tie strength
24. Brikinshaw
25.Post R & D merger integration activities
26.Task integration
27.Human integration
28. Quality Function Deployment
29. Post merger integration performancre
30. Early integration
-31 سطح پویایی (mobility) میزانی است که پایه‌ی ‌‌دانشی (knowledge base) مرکز R & D می‌‌تواند از زمینه‌ی ‌‌مادی اش جدا شود که می‌‌توان آن را ادغام شدگی یا تعبیه سازی نیز نامید.
32- سطح مشاهده پذیری (Observability) اندازه ای است که دانش پایه می‌‌تواند با مشاهده درک شود. مشاهده پذیری با تدوین پذیری و پیچیدگی ارتباط می‌‌یابد.
33-Ogbuehi,Enyinda,Mbah

منبع مقاله :
اشتریان، کیومرث، امامی میبدی، راضیه،(1389)، دانش ضمنی و سیاست های انتقال تکنولوژی با تأکید بر فناوری اطلاعات و ارتباطات، تهران: مؤسسه ی انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط