دکتر محمدزمان رستمی
طاهره آل بویه
علم به اعمال، سخنان و ضمایر مردم
احادیث بسیاری دلالت دارند که امام از اعمال انسانها آگاه بوده است و گاهی به برخی مردم متذکر میشد که از فلان عمل که مثلاً دیروز انجام داده است توبه نماید، (1) از جمله آنکه فردی یک کنیز نامحرم را با دست لمس کرد و امام او را به توبه فرا خواند. (2) و مورد دیگر در زمانی است که مردم خراسان در مورد ولایت امام صادق به سه گروه موافق، مخالف و متوقف تقسیم شدند. ایشان نمایندهای نزد امام (علیه السلام) فرستادند که جزو متوقفین بود. وی شب قبل از دیدار با امام، خطایی را مرتکب شد و در ملاقات با امام، ورع خود را عامل توقف خود دانست و امام فرمود: پس ورع تو در فلان زمان و مکان کجا بوده است. آن مرد متنبه شد. (3)ائمه (علیهم السلام) همچنین میفرمایند: در هنگام سخن گفتن تقوا پیشه کنید زیرا سخن شما به ما میرسد و ما آن را میشنویم. (4)
هشام بن سالم میگوید: پس از وفات امام صادق (علیه السلام) نزد عبدالله فرزند امام رفتم و سؤالاتی از وی پرسیدم که از عهده ی جوابشان برنیامد، آنگاه ترسیدم که مبادا امام جانشینی نداشته باشد، پس به قبر پیامبر متوسل شدم و در این اندیشه بودم که به کدامین گروه، آیین و نحله بپیوندم، به خوارج، مرجئه، قدریه و یا غیر آنان که ناگهان کودکی آمد و مرا نزد موسی بن جعفر (علیه السلام) برد. وقتی حضرت نظرش به من افتاد بلافاصله گفت نه به سوی خوارج و نه مرجئه و نه دیگران، بلکه به سوی ما، آنگاه سؤالاتی کردم که به طور کامل پاسخ آنها را فرمود، (5) مانند این احادیث دلالت دارد که امام به ضمایر انسانها آگاه است.
از محمد بن شاذان نقل شده که وی آنچه از سهم امام (علیه السلام) نزد او جمع شده بود را همراه با ضمیمهای از مال خودش نزد حضرت قائم (علیه السلام) فرستاد. امام (علیه السلام) در رسیدی که برای وی فرستاد به مقدار هر دو اشاره فرمود. (6) همچنین امام عصر(علیه السلام) در توقیع خود به ابیالحسن اسدی فرمود: لعنت خدا و ملائکه و تمامی مردم بر کسی که درهمی از مال ما را حلال میشمرد، ناگهان به ذهن ابیالحسن خطور کرد که این لعنت شامل کسی که از مال امام میخورد، ولی آن را حلال نمیشمارد نمیشود، امّا وقتی دوباره به توقیع نظر انداخت دید که جمله تغییر کرده است و نوشته شده که لعنت خدا و ملائکه و مردم بر کسی که درهمی از مال ما را میخورد. (7)
علم به نیازهای مردم
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که نزد ما چیزی است که با آن به مردم محتاج نمیشویم و مردم به ما محتاج هستند و مردم در امور خود به ما مراجعه میکنند و ما میدانیم که به احکام ما عمل میکنند یا آن را ترک میگویند. (8)علم به روش سیاست مردم
امام (علیه السلام) می فرماید: خداوند پیامبرش را به نیکویی ادب نمود، پس زمانی که ادب وی را کامل نمود فرمود: «وَ إِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ» (9) و سپس امر دین و دنیا را به او تفویض کرد تا بندگانش را سیاست کند، پس فرمود: «وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (10) و رسول خدا موفق و مؤید به روح قدس شد که هرگز دچار خطا و لغزش در چیزی که با آن خلق را سیاست میکند نگردید. (11)علم به پاسخ تمام سؤالات
ضریس کناسی از امام باقر (علیه السلام) نقل میکند که امام (علیه السلام) در جمعی از یاران فرمود: شگفتم از مردمی که پیرو ما هستند و ما را پشوای خود میدانند و میگویند طاعت ما بر آنها چون اطاعت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) واجب است و سپس به واسطه سستی دل خود در برابر مخالفان محکوم میشوند و از حق ما بکاهند... آیا میپذیرید که خداوند اطاعت اولیای خود را بر بندگانش واجب کند و سپس اخبار آسمان و زمین را به آنها نرساند و منشأ علم از اموری که از آنها سؤال میشود را به روی آنها ببندد، در صورتی که قوام دین آنها همین است.حمران عرض کرد: درباره قیام علی و حسن و حسین برای دین خدا و کشتار و پیروزی سرکشان و شهادت آن امامان معصوم چه میفرماید:
امام باقر (علیه السلام) فرمود: ای حمران خداوند آن مصیبت را برای آنها مقدر کرده بود و حکم آن را با اختیار خودشان صادر و با سابقه علمشان اجرا کرده بود. ایشان به فرمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قیام کردند و هر کدام از ما که خموشی گزید از روی علم و بصیرت بود. ای حمران اگر ایشان در موقع گرفتاری و یورش سرکشان از خداوند درخواست میکردند که شرّ آنها را بگرداند و اصرار مینمودند که از آنها دفع بلا کند و آن سرکشان را نابود سازد و ملکشان را زائل کند، هر آینه خداوند ایشان را اجابت میکرد و از آنها دفاع مینمود و در این صورت، مدت سرکشان زودتر از بریدن یک گلوبند که پاره شود و از هم بپاشید پایان میآمد.
ای حمران این بلاها که ایشان کشیدند به خاطر گناهی نبود که مرتکب شده باشند، بلکه برای رسیدن به منزلت و کرامتی بود که خدا خواسته بود بدین وسیله بدان برسند.
هشام بن حکم از امام صادق (علیه السلام) در منی از امام دربارهی مسائلی سؤال نمود و حضرت همه را پاسخ دادند. او سپس گفت در حلال و حرام مسلّم بود که فن شما است و شما از هم بدان اعلم هستید، ولی اینها مسائل علم کلام است.
امام (علیه السلام) فرمود: ای هشام وای بر تو، آیا ممکن است خدا امام و حجتی برای خلقش مقرر کند که جواب هر چه بدان محتاج باشند در نزد او نباشد. (12)
ابی حمزه از امام باقر (علیه السلام) روایت میکند که فرمود: به خدا هرگز دانا نباشد کسی که چیزی را بداند و چیزی را نداند، سپس فرمود: خدا والاتر و عزیزتر و گرامیتر از آن است که طاعت یک بندهای را بر مردم واجب کند که آسمان و زمین خود را از او در پس پرده گذاشته باشد، سپس فرمود: خداوند هیچ علمی به پیامبرش نداده جز آن که به وی امر کرده تا آن را به علی (علیه السلام) بیاموزد و وی در علم او شریک است.
امام رضا (علیه السلام) فرمود امام عالمی است که جهل ندارد، برای مردمان رهبر و ناظری است که ضعفی بر او نیست، امام (علیه السلام) یکتای زمان خود است که دانشمندی به مرتبهی او نمیرسد و همتا و نظیری برای او موجود نیست. انبیا و امامان را خداوند توفیق میدهد و از خزائن علم و حکمتش به ایشان عطا میکند آنچه به دیگران نمیدهد.
دانش ایشان برتر از دانش برترین دانشمندان مردم زمانشان است. وقتی خداوند بندهای را برای امور بندگانش بر میگزیند، سینهاش را گشایش میبخشد و در قلبش چشمههای حکمت به ودیعت میگذارد و علوم را به او الهام مینماید که بعد از آن از پاسخی در نمیماند و در هیچ امر صوابی حیران نمیگردد، و او معصوم مؤید و موفق مسدد است که از خطا و لغزش در امان است و خداوند تنها او را به این امر اختصاص میدهد تا حجت بر بندگانش باشد.
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که ائمه (علیهم السلام) علم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و جمیع انبیا (علیهم السلام) و اوصیا را به ارث میبرند و خداوند حجتی را در زمین قرار نمیدهد که وقتی از چیزی از او سؤال کنند بگوید نمیدانم. (13)
علم در کودکی
امام در شکم مادر، بعد از چهل روز از انعقاد نطفه می شنود و وقتی زاده شد برای او یک عمودی از نور میان آسمان و زمین ساطع میشود که به وسیلهی آن، اعمال تمام مخلوقات بر روی زمین و تمام دنیا و آنچه در آن است را میبیند و چیزی از آن بر وی پوشیده نمیماند و سپس عمود دیگری از نور از سوی خدا بر وی تابیده میشود تا هرگاه اراده کند علوم بیشتری از غیب بر وی منکشف گردد. (14) بعضی از اصحاب امام جواد (علیه السلام) به عرض رسانیدند که جمعی در امامت شما به جهت کمی سن گفتوگو دارند. حضرت فرمود: خدای تعالی به سوی داوود وحی فرستاد که سلیمان را خلیفه خود گرداند و حال آن که سلیمان طفلی بود که گوسند میچرانید و خدای تعالی سلیمان را در این سن، وارث پدر او در خلافت گردانید. (15)قرآن نیز اشاره دارد که به برخی انبیا در دوران کودکی، علوم وافری اعطا گردید. از جمله آیه شریفه «یَا یَحْیَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِیًّا * وَحَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَزَكَاةً » (16) دلالت دارد که به حضرت یحیی (علیه السلام) در دوران کودکی، نبوت و حکمت داده شده است که ملازمه آن، علم کثیر و خارق العاده میباشد. علامه میفرماید: مراد از حُکم، علم به معارف حق الهی و کشف حقایقی که در پرده غیب است و از نظر عادی پنهان است میباشد، و این علم در حالی به او داده شده که کودکی نابالغ بوده است. مراد از حنان یک نوع گرایش و انجذاب مخصوصی است میان یحیی و پروردگارش، که در غیر او سابقه و مانند ندارد و مقصود از زکات این است که خدا به او لطف دارد و امور او را خودش اصلاح مینماید و او هم در زیر سایه عنایت خدا رشد و نمو میکند، و یا این است که او نسبت به خدا عشق میورزد، و مجذوب پروردگار خویش است، و بر همین اساس جذبه و عشق، رشد و نمو میکند، و مقصود از نمو، نمو روح است. (17) همچنین آیه شریفه «قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا» (18) دلالت بر علوم خارق العاده حضرت مسیح در گهواره میکند. عیسی (علیه السلام) در گهواره با جمله «إِنِّی عَبدُاللهِ» به عبودیت خود برای خدا اعتراف نمود و در جمله «آتانِیَ الکِتابَ» از دادن انجیل از سوی خدا به او خبر داد، و در جمله «وَجَعَلَنِی نَبِیّاً» به نبوت خود اعلام فرمود. (19)
علم به پشت سر و در خواب
امام رضا (علیه السلام) فرمود: امام نشانههایی دارد از جمله این که عالمترین، حکیمترین، متقیترین، حلیمترین و عابدترین مردم است، او از هر گناهی مطهّر و پاکیزه است و از پشت سر میبیند، آنگونه که از جلو رویش میبیند، محتلم نمیشود، چشمان او میخوابد، در حالی که قلبش بیدار است، در معرض سخنهای آسمانی است، زمین وکیل شده که آنچه از او خارج می شود را ببلعد. (20)امام صادق (علیه السلام) فرمود: امام ده ویژگی دارد: عصمت، منصوص بودن، این که عالمترین و متقیترین مردم است، میخوابد در حالی که قلبش بیدار است. از پشت سرش میبیند، همانگونه که از جلو رویش میبیند و ... . (21)
امام باقر (علیه السلام) میفرماید: امام ده علامت دارد، از جمله این که ختنه شده متولد میشود، چشمان او میخوابد، ولی قلب او بیدار میماند، از پشت سر میبیند، چنان که از جلو میبیند و تا پایان عمرش با او از غیب سخن گفته میشود. (22)
افزایش علم امام در هر شب جمعه
امام صادق (علیه السلام) به ابی یحیی صنعانی فرمود: ای ابایحیی برای ما در شبهای جمعه شأنی است از شئون؛ در این شبها ارواح انبیای گذشته و ارواح اوصیای گذشته و روح امامی که زنده است را به آسمان برند تا به دور عرش خداوند هفت دور طواف کنند و نزد هر کدام از ستونهای عرش دو رکعت نماز بخوانند و سپس آنها را به بدنهای خود برگردانند، آن گاه انبیا و اوصیا لبالب از شادی شوند و امامی که در میان شما است، انبوه فراوانی در دانش او افزوده شود.امام صادق (علیه السلام) به مفضل فرمود: ای اباعبدالله (کنیه مفضل) به راستی برای ما در هر شب جمعه سروری است. عرض کرد آن سرور چیست؟
امام (علیه السلام) فرمود: چون شب جمعه شود رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به عرش برآید و ائمه هم با او برآیند و ما هم با آنها برآییم و سپس روح ما به بدن ما برنگردد مگر با علمی که استفاده کردیم و اگر این استفاده علمی نبود علم ما تمام میشد.
محمد بن سلیمان دیلمی از پدرش نقل میکند که به امام صادق (علیه السلام) گفت قربانت من از شما شنیدم که چند بار فرمودید اگر نباشد که ما به علم خود بیفزاییم آن چه داریم به آخر رسانیم.
امام (علیه السلام) فرمود: اما احکام حلال و حرام را خداوند تمام و کمال بر پیامبر خود نازل کرده و به امام نیز دانش جدیدی افزوده نشود.
محمدبن سلیمان عرض کرد: پس این زیادی چیست؟
امام (علیه السلام) فرمود: در چیزهایی دیگر است جز حلال و حرام.
محمد بن سلیمان عرض کرد: چیزی به علم خود افزوده کنید که بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نهان بود.
امام (علیه السلام) فرمود: نه، دستور علم تازه از خدا به فرشته رسد و فرشته آن را نزد رسول خدا برد و گوید یا محمد پروردگارت تو را چنین و چنان فرموده است. پیامبر به فرشته میفرماید آن را نزد علی ببر، پس او نزد علی آید و او فرماید آن را نزد حسن ببر و او هم فرماید آن را نزد حسین بر و همچنین به هر یک از ائمه عرضه شود تا به ما رسد. (23)
در برخی از احادیث معتبر منقول است که در هر شب جمعه، روح مقدس رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و ارواح مطهر امامان گذشته و روح امام زمان (علیه السلام) را رخصت میدهند که به آسمانها عروج نمایند تا به عرش اعظم الهی رسند و سپس با سرور فراوان و علوم بی پایان به سوی بدنهای خود برگردند و نیز اعمال هر یک از امت را از نیکان و بدان در هر صبح و شام و هر هفته و ماه به ایشان عرضه میکنند و درها و دیوارها و درهها و کوهها مانع علم ایشان نمیشود و آنچه در مشرق و مغرب عالم واقع شود بر آن مطلع میگرداند. (24)
فزونی یافتن علم امام (علیه السلام) در هر لحظه
از امامان (علیهم السلام) روایت شده که علم ایشان هر روز و هر لحظه افزایش مییابد. زراره از امام باقر (علیه السلام) پرسید: آیا برای شما چیزی از علوم هست که رسول خدا آن را نمیدانست؟ امام (علیه السلام) فرمود: هرگاه علمی به ما دهند اول آن را بر رسول خدا عرضه کنند، سپس بر همه امامان تا به ما برسد.امام صادق (علیه السلام) نیز فرمودهاند: چیزی از نزد خداوند بیرون نیاید تا آغاز به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شود و سپس به امیرمؤمنان و پس از آن به یک یک از ماها به ترتیب برسد تا امام بعدی از ما اعلم از امام قبلی نباشد. (25)
در این جا جای اشکال است که اخبار بسیاری دلالت دارد بر این که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همه چیز و همه شرایع و احکام را میدانست و همه را به امیرالمؤمنین آموخت، او همه را به امام حسن (علیه السلام) و همچنین هر امامی به امام بعدی آموخته است، پس اگر ایشان همه چیز را میدانستند چه چیز میماند که در هر شب و هر روز و هر ساعت برای آنها پدیدار شود. ممکن است از این اعتراض به چند صورت پاسخ گفت:
-علم آن نیست که به شنیدن و کتاب خواندن و حفظ کردن به دست آید، زیرا همه اینها تقلیدی است و همانا علم آن است که از طرف خدای سبحان بر قلب افاضه میشود و این علم که خدا بیواسطهی رسولان و فرشتگان افاضه میکند، موجب افزایش ایمان و یقین است.
-خدا به ائمه، تفصیلات علومی را افاضه میکند که آن را به طور اجمال و کلی از امام قبلی آموختهاند.
- این افاضات جدید براساس بداست و معلومات گذشته آنها بر اثر بدا تجدید میشود و تغییر میکند.
- از فحوای اخبار بسیاری معلوم میشود که ائمه (علیهم السلام) در همه مراحل هستی خود، یعنی پیش از آن که روحشان به تن حلول کند و پس از حلول در تن و پس از مفارقت از بدن و عروج به عالم قدسی، ترقی بسیاری در معارف ربانی و درجات کمال دارند و همیشه در معارج قرب و کمال و وصال و در سیرند و در بحار انوار معرفت حضرت ذوالجلال شناورند، زیرا مقامات عرفان و حبّ قرب الهی، نهایتی ندارد و از مقام ربوبیّت تا درجات عبودیّت، منازل بیشماری است. این نکته دلالت دارد که هر امامی در آغاز امامت، مقداری از علوم و معارفی که برای رتبه امامت لازم است را از امام قبلی دریافت میکند، ولی در همان درجه نمیماند و به واسطه مزید قرب و طاعت، علم بیشتری نصیب او میگردد، از این رو، امامان (علیهم السلام) در هر روز هفتاد بار و یا بیشتر استغفار میکردند با این که گناهی نداشتند، زیرا وقتی از درجهای به درجه بالاتر عروج میکردند، درجه گذشته و عبادات و طاعات آن را ناچیز میشمردند و استغفار مینمودند و برای رسیدن به درجه بالاتر به خدا استغاثه مینمودند و این خود حدی ندارد.
-شاید بتوان گفت: علومی که هر روز و هر ساعت پدید می شود، به فعالیت بینهایت خدا اشاره دارد و تأثیر این فعالیت در وجود امام وقت که سرپرست عموم عالم امکان و به خصوص عالم انسان است، افزایش درجات علمی و کمالی اوست.
آیه شریفه «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ» (26) می فرماید: خداوند متعال امور آسمان تا زمین را تدبیر میکند و سپس این امور در ظرف یک روز که اندازه آن هزار سال است به او بر میگردد. این آیه، بیانگر وسعت تدبیر و فعالیت خدا در عالم امکان است و این که میفرماید: از فراز آسمانها تا زمین چون این مقدار در گنجایش فهم بشری است و یک روز واحد زمانی کار انسان است و هزار سال برای درک بهتر اندازه فعالیت ذات باری تعالی است و هزار به معنای بی نهایت است و این مطابق با قاعده مسلم میان حکمای الهیین است که «لاتکرار فی التجلی» یعنی در ظهور جلوههای حق، تکراری وجود ندارد، بلکه هر شب و هر روز و هر آن، جلوهای تازه از خداوند متعال پدید آید، چنانکه آیه شریفه «بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ» (27)؛ بلکه ایشان در پوششی از آفرینش تازهاند. نیز بر این امر دلالت دارد. این جلوههای تازه و تدبیر بیپایان خدا در هر شب و روز و هر ساعت، تحقق مسائل تازهای است در عالم هستی که تعلق علمی و دستوری به امام وقت دارد و به عبارت دیگر، به دفتر اداره او تحویل میشود، از این نظر است که امام میفرماید شگفت این جا است که هر روز و هر شب و هر ساعت، علم تازهای در کار است. این علم تازه همان گزارش جدید جلوههای خدا یا به تعبیر قرآن مجید تدبیرهای خداست در عالم امکان که به امام وقت میرسد و این با اصل کلی تکامل هم مطابق است و همین موضوع سر این است که خاتم انبیا و بلکه ائمه معصومین از همه انبیای گذشته افضل هستند، ولی در موضوع تفاوت مراتب میان ائمه و نیز تفاوت مرتبه پیغمبر و ائمه باید گفت: «کلهم من نور واحد» (28)
علم در هنگام درخواست
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: هرگاه امام بخواهد چیزی را بداند خدا آن را به وی اعلام میکند. (29)علم به زمان شهادت
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: هر امامی که نداند چه به او میرسد و چه سرانجامی دارد او حجت خدا بر خلقش نیست.عبدالله بن ابی جعفر از برادرش از امام باقر (علیه السلام) روایت میکند که شب وفات علی بن الحسین (علیه السلام) برای او شربتی آورد و گفت پدرجان این شربت را بنوش، فرمود پسر جانم، من امشب جان میدهم.
حسن بن جهم به امام رضا (علیه السلام) عرض کرد: آیا به راستی امیرالمؤمنین (علیه السلام) قاتل خود و شبی که در آن کشته شد و محلی که در آن ضربت خورد را میدانست و خودش فرمود شیون کنانند (مرغابیها) که نوحهگران به دنبال آنهایند و امکلثوم به او عرض کرد کاش امشب دستور میدادید کس دیگری به جای شما نماز میگزارد، اما امام نپذیرفت و علیرغم علم خود، در آن شب، بیاسلحه برای نماز در مسجد بیرون رفت؟ و آیا تعرض آن حضرت برای چنین واقعهای غیرجایز به نظر نمیآید؟
امام (علیه السلام) پاسخ داد: همه اینها درست است، ولی خودش اختیار کرد که در آن شب، تقدیرات خداوند اجرا شود. (30)
مجلسی مینویسد: علت اعتراض این بود که حفظ نفس واجب است و به هلاکت انداختن آن از نظر عقل و شرع روا نیست. امام رضا (علیه السلام) نیز فرمود: این درست است، ولی امام علی (علیه السلام) میان بقا و لقا مخیر شد و او لقای خدا را برگزید و این پاسخ بر این پایه است که حفظ نفس در همه حال واجب نیست و این از خصائص ائمه است که چون مرگ را خواهند، حفظ نفس بر آنها واجب نباشد و حکم عقل در این جا مورد اعتنا نیست، با این که حکم عقل در این مورد مسلّم نیست، چنان که محدث استرآبادی نیز میگوید: احادیث صراحت دارند که اصل مشهور میان معتزله، راجع به حفظ نفس عقلا درست نیست.
در بعضی نسخهها آمده است که مرگ امام (علیه السلام) در این وقت معین شده بود و فرار از تقدیر ممکن نبود؛ از اینرو، میتوان این پاسخ را ارائه نمود که کسی که اسباب واقعی مقدرات را نداند مکلف است از آنها بگریزد، چون برای او ممکن به نظر میآید، ولی کسی که به همهی حوادث آگاه است نمیتواند مکلف به فرار باشد وگرنه لازم میآید که مقدرات درباره او واقع نشود؛ از اینرو ائمه در اکثر موارد به این علم خود عمل نمیکنند و بدان مکلف نیستند، چنانکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) که منافقان را میشناختند و سوء عقاید آنها را میدانستند، به اجتناب و ترک معاشرت و مناکحه با آنها مکلف نبودند و تکلیف قتل و طرد آنها را مادامی که مرتکب جنایتی که موجب آن باشد نگردیده بودند نداشتند. (31)
علم به منایا و بلایا
ایشان علم تمام پیامبران (صلی الله علیه و آله و سلم) و علم منایا و بلایا و وصایا و موالید و انساب و فصل الخطاب را به ارث بردهاند. (32)ایشان به زمان مرگ مردم و بیماریهای ایشان و حالات ایشان از ایمان و نفاق و خیر و شر و حبّ و بغض آگاهند، و میدانند کدامین زمین آباد و کدامین غیر حاصلخیز است و کدامین گروه هدایت یافته و کدامین در ضلالت است. (33)
امام باقر (علیه السلام) میفرماید: اگر زبان خود را نگاه میداشتید به هر کدام از شما از هر چه به سود او و یا زیان او است خبر میدادم.
ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) میپرسد از کجا به اصحاب خاص علی (علیه السلام) که علم به آجال و بلاها داشتند این مصیبتها رسید. امام (علیه السلام) پاسخ داد: این گرفتاریها از خودشان به وجود آمد.
مجلسی مینویسد: سائل بعید میدانست کسی دانسته خود را در بلا افکند و پاسخ این است که به دلایل زیر هر علمی، مایه حذر نیست:
-صاحب علم مکلف نباشد که به علم خود عمل کند.
- بسا باشد برای دانا هم حذر میسور نباشد.
- بسا خود علم سبب جلب مرگ و بلا شود.
و پاسخ امام به وجه سوم اشاره دارد، چون فرمود: این گرفتاریها از خودشان به وجود آمد و این بلاها به واسطه این بود که کشف اسرار کردند و از آنچه میدانستند خبر دادند و مقصود این است که آن علم، سودی برایشان برای رفع بلا نداشت، زیرا مرتکب اعمالی شدند که مستحق این بلاها گردیدند، زیرا از امام اطاعت نکردند و این با مقام بلند آنها منافات ندارد، زیرا بسا مقرّبانی به خطای اندکی سخت مؤاخذه شوند و این بیان امام به قول خداوند اشاره دارد: «وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَیْدِیكُمْ وَیَعْفُو عَن كَثِیرٍ»؛ (34) هر مصیبتی بر سر شما آید به دست خود شما فراهم میشود.
سلمة بن محرز از امام باقر (علیه السلام) روایت میکند: از جمله علومی که به ما داده شدهاست، تفسیر قرآن و احکام آن و علم تغییر زمان و حوادث آن است. هرگاه خدا خیر مردی را خواهد او را شنوا سازد. کسی که گوش شنوا ندارد، از سخنی باز ایستاد و پس از آن فرمود: اگر دلهای وسیعی پیدا میکردیم که تاب تحمل حقایق داشت و اگر مردم نکته فهم و رازداری که مذاکرهی با آنها وسیلهی آسایش خاطر بود در دست داشتیم، علوم را به ایشان میگفتیم. (35)
پینوشتها:
1. صفار، بصائر الدرجات، ج 5، ص 262.
2. همان، ص 262.
3. همان، ج 5، ص 264.
4. همان، ج 8، ص 416.
5. همان، ج 5، ص 271.
6. صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص 485.
7. همان، ص 523.
8. کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 241.
9. قلم، آیه 4.
10. حشر، آیه 7.
11. کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 266.
12. همان، ج 2، ص 10 - 13.
13. همان، ج 1، ص 227.
14. همان، ج 9، ص 451.
15. شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج 3، ص 411.
16. مریم، آیات 12 - 13.
17. طباطبائی، ترجمه المیزان، ج 14، ص 23 - 24.
18. مریم، آیه 30.
19. طباطبائی، ترجمه المیزان، ج 14، ص 61 - 63.
20. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 300 و صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 192.
21. صدوق، خصال، ص 428.
22. کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 388.
23. کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 489.
24. علامه مجلسی، حق الیقین، ص 45.
25. کلینی اصول کافی، ج 1، ص 490. 491.
26. سجده، آیه 5.
27. ق، آیه 15.
28. همان، ص 434.
29. همان، ج 2، ص 53.
30. همان، ص 3.
31. همان.
32. صفار، بصائر الدرجات، ج 3، ص 134.
33. همان، ج 6، ص 316.
34. شوری، آیه 30.
35. کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 439 - 443.
رستمی، محمدزمان و آل بویه، طاهره، (1390)، علم امام (با رویکرد قرآنی، روایی، عرفانی، فلسفی و کلامی)، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّه قم)، چاپ دوم
/م