پولِ حلال

پیرزن داشت با حصیرهای نازک و نی های کوچک ، سبد می بافت . بعد از ظهر خنکی بود . گنجشک ها روی درخت ، بالا و پایین می پریدند . گربه ی سیاه ، لبه ی دیوارِ کوتاه ، لم داده بود و زیر چشمی به گنجشک ها نگاه می کرد . کوبه ی در به صدا درآمد . پیر زن ، دست از کار کشید. پسرش از زیرزمین صدا زد: آهای مادر... مادر! در را باز کن ! دستِِ من تمیز نیست. ببین کیست!پیرزن خمیده خمیده به طرف دالان رفت : کیه ... کیه ؟ چه می خواهی ؟ مردی گفت : با محمد کار دارم.
يکشنبه، 5 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پولِ حلال
 پولِ حلال
پولِ حلال
نويسنده: مجید ملاّ محمّدی
منبع:کتاب ، آفتاب خانه ی ما
پیرزن داشت با حصیرهای نازک و نی های کوچک ، سبد می بافت . بعد از ظهر خنکی بود . گنجشک ها روی درخت ، بالا و پایین می پریدند . گربه ی سیاه ، لبه ی دیوارِ کوتاه ، لم داده بود و زیر چشمی به گنجشک ها نگاه می کرد . کوبه ی در به صدا درآمد . پیر زن ، دست از کار کشید. پسرش از زیرزمین صدا زد: آهای مادر... مادر! در را باز کن ! دستِِ من تمیز نیست. ببین کیست!پیرزن خمیده خمیده به طرف دالان رفت : کیه ... کیه ؟ چه می خواهی ؟ مردی گفت : با محمد کار دارم. از راهی دور آمده ام! پیرزن با هِن هِن به سمت زیرزمین رفت . کنار پنجره ایستاد و گفت : پسرم با تو کار دارند . کسی می گوید از راهی دور آمده! محمد فوری از پله های زیرزمین بالا آمد. با تعجب از پیرزن پرسید: نگفت که بود؟ پیرزن گفت: نه پسرم! محمد مردی میان سال بود که در عراق زندگی می کرد . قدی بلند داشت و ریشی سیاه و مرتب . او سمت چاه رفت . سطل را از کنار چرخ برداشت و با آب کمی که در آن بود ، دست های ِ آردی اش را شُست . سپس با عجله دمِ در رفت. مردی که چهره اش را پوشانده بود ، سلام کرد . کیسه ای پر از پول به همراه نامه ای از خورجین خود در آورد و گفت : برای توست محمد! آن مرد، ناشناس بود . محمد با تعجب به کیسه ی پول نگاه کرد . کیسه ی خودش بود . کیسه و نامه را از مرد گرفت و فکر کرد: نکند پول ها به مولایم نرسیده...! فوری از او پرسید: ولی این پول ها را من به مولایم داده بودم . نکند اشتباهی شده و به ایشان نرسیده ! مرد با لبخند گفت : این نامه را بخوان ... شاید علتش را بفهمی! محمد گیج و مات بود که مرد از او خداحافظی کرد و رفت . محمد در را بست و پا به حیاط گذاشت و زودنامه را باز کرد . نامه ی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشّریف ) بود .شاد شد چند خطی که خواند ، پشتش لرزید . پیرزن به طرفش رفت و با نگرانی پرسید : این کیسه چیه؟ چه شده محمد، چرا ناراحتی ؟!محمد گفت : چیزی نیست مادر! پیرزن بیشتر اصرار کرد :
- به من بگو. او که بود؟ چه اتفاقی افتاده ؟!
محمد آهی کشید و جواب داد: این پولی است که برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشّریف ) فرستاده بودم . آن مرد فرستاده ی امام بود . حضرت پول را پس فرستاده و در این نامه نوشته که این را قبول نمی کنم . چون چهارصد درهمِ آن ، مالِ پسر عموهایت است . باید حق آن ها را بهشان بدهی! پیرزن گفت: پسرم! مگر حساب و کتابت را با آن ها درست انجام ندادی؟ محمد گفت : انجام دادم ، اما حتماً اشتباه بوده!
محمد به اتاق رفت . به دقت به تمام حساب های باغ نگاه کرد . حرف امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشّریف ) درست بود . عرقِ شرم صورتش را خیس کرد . چه اشتباه بزرگی برایش پیش آمده بود ، اما امام بی آن که در خانه ی او باشد ، اشکالِ کارش را گفته بود . اعتقاد و علاقه اش به امام بیشتر شد. خیلی زود چهارصد درهم از کیسه برداشت و به پسر عموهایش که در آن باغ با او شریک بودند ، داد . آن ها خوشحال شدند . سرانجام باقیِ پول را به نماینده ی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشّریف ) در عراق داد تا به ایشان برساند . نماینده ی امام چند روز بعد وقتی او را دید ، گفت : امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشّریف ) پول تو را پذیرفتند . تو پاک شدی ، محمد!




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
دستبند بر دستان علم
play_arrow
دستبند بر دستان علم
حمایت سیاه‌پوستان آمریکا از اعتراضات ضدصهیونیستی
play_arrow
حمایت سیاه‌پوستان آمریکا از اعتراضات ضدصهیونیستی
عملیات کمین حزب‌الله در "رویسات العلم"
play_arrow
عملیات کمین حزب‌الله در "رویسات العلم"
کودکان همچنان در بانک اهداف بمباران‌های غزه
play_arrow
کودکان همچنان در بانک اهداف بمباران‌های غزه
پرچم ایران در دست تظاهرکنندگان ایالت اوتاوا آمریکا
play_arrow
پرچم ایران در دست تظاهرکنندگان ایالت اوتاوا آمریکا
کلیپ صوتی | کار کارگر؛ قدرت و قوت جامعه
music_note
کلیپ صوتی | کار کارگر؛ قدرت و قوت جامعه
سروده‌ی افشین علا درباره عملیات تنبیهی علیه رژیم صهیونیستی با تضمین مصرعی از رهبر انقلاب
music_note
سروده‌ی افشین علا درباره عملیات تنبیهی علیه رژیم صهیونیستی با تضمین مصرعی از رهبر انقلاب
سروده‌ی میلاد عرفان‌پور در استقبال از غزل رهبر انقلاب که بیتی از آن را در آستانه عملیات تنبیهی علیه رژیم صهیونیستی خواندند
music_note
سروده‌ی میلاد عرفان‌پور در استقبال از غزل رهبر انقلاب که بیتی از آن را در آستانه عملیات تنبیهی علیه رژیم صهیونیستی خواندند
پوستر متحرک سروده‌ رهبر انقلاب در آستانه حمله سپاه به اسرائیل
play_arrow
پوستر متحرک سروده‌ رهبر انقلاب در آستانه حمله سپاه به اسرائیل
بمباران خونین شب گذشته در رفح
play_arrow
بمباران خونین شب گذشته در رفح
نماز خواندن دانشجوی مسلمان در آمریکا پس از دستگیری
play_arrow
نماز خواندن دانشجوی مسلمان در آمریکا پس از دستگیری
این میدان در تهران به محل ارسال پیام برای اسرائیل تبدیل شده!
play_arrow
این میدان در تهران به محل ارسال پیام برای اسرائیل تبدیل شده!
حکمت | قرآن سفره و ادبستان خداست / استاد توکلی
music_note
حکمت | قرآن سفره و ادبستان خداست / استاد توکلی
حکمت | نگرش یعنی همه چیز! / استاد عالی
music_note
حکمت | نگرش یعنی همه چیز! / استاد عالی
خلاصه بازی آلومینیوم 10-9 پرسپولیس
play_arrow
خلاصه بازی آلومینیوم 10-9 پرسپولیس