نقش باستان‌شناسی دوران اسلامی در تحقق اهداف تحول در علوم انسانی

در آموزش عالی ایران، باستان‌شناسی دوران اسلامی یکی از سه گرایش سرفصل رشته باستان‌شناسی محسوب می‌شود. پس از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و توجه به رویکردهای اسلامی در مبانی و مفاهیم علوم انسانی، این گرایش از
دوشنبه، 8 تير 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش باستان‌شناسی دوران اسلامی در تحقق اهداف تحول در علوم انسانی
نقش باستان‌شناسی دوران اسلامی در تحقق اهداف تحول در علوم انسانی

 

نویسنده: عابد تقوی *




 

چکیده

در آموزش عالی ایران، باستان‌شناسی دوران اسلامی یکی از سه گرایش سرفصل رشته باستان‌شناسی محسوب می‌شود. پس از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و توجه به رویکردهای اسلامی در مبانی و مفاهیم علوم انسانی، این گرایش از اهمیت ویژه‌ای برخوردار شد. به طور کلی از اهداف باستان‌شناسی اسلامی بررسی و شناخت آثار تمدنی و فرهنگی جوامع مسلمان در اقصا نقاط جهان می‌باشد. این مهم از طریق مطالعه جنبه‌های گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و تأثیر آن بر رشد، توسعه و اضمحلال حیات اجتماعی مسلمانان قابل بررسی است.
در این مقاله کوشیده شده نقش و جایگاه باستان‌شناسی دوران اسلامی در نظام تحول در علوم انسانی مورد ارزیابی قرار گیرد. به همین منظور ابتدا به تعریف و خاستگاه باستان‌شناسی اسلامی پرداخته شده است. در ادامه با بررسی دو دوره شاخص در تاریخ ایران در دوران اسلامی (حکومت آل بویه و عصر صفوی) عوامل بالندگی و شکوفایی حیات اجتماعی و نیز عوامل رکود در ادوار تاریخی دیگر مورد مطالعه قرار گرفت. در بخش پایانی نیز با توجه به ماهیت جستجوگری و آشکارسازی زوایای پنهان حیات انسانی این علم (باستان‌شناسی)، به راه‌های تعامل این رشته با علوم انسانی و فرآیند تأثیرگذاری آن بر ارتقای کمّی و کیفی مباحث مطرح در علوم انسانی به تفصیل پرداخته شده است.
نگارنده بر این باور است که باستان‌شناسی دوران اسلامی می‌تواند با وجود توانمندی‌های نظری و عملی، نقش تاریخی در تحول علوم انسانی به وسیله بازیابی هویت ملی اسلامی ایرانی داشته باشد. تأکید بر جنبه‌های دین اسلام و مذهب تشیع در کنار تقویت روحیه همبستگی در دو مقیاس ملی و بین‌المللی (جهان اسلام) از دیگر نتایج این تعامل سازنده به شمار می‌آید.

کلیدواژگان:

باستان‌شناسی اسلامی، علوم انسانی، تحول، هویت اسلامی ایرانی

1. مقدمه

پس از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و پیامد آن تحول و تغییر در ساختارهای فرهنگی و اجتماعی، تأکید بر مبانی و ارزش‌های دین اسلام و رشد و ترویج فرهنگ اسلامی، توجه به علوم اسلامی از اهمیت زیادی برخوردار شد. به طوری که نظام آموزش عالی ایران و در رأس آن شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان رکن سیاست گذار و راهبردی عهده دار تعیین سرفصل رشته‌ها و تنظیم محتوای دروس دانشگاهی گردید. رشته باستان‌شناسی نیز در بین علوم انسانی از جمله علومی بود که در این روند با هدف تربیت افراد متخصص و متعهد در زمینه شناخت آثار و ابنیه باستانی و به کارگیری آن‌ها در دانشگاه ها، مراکز علمی و پژوهشی و نیز سازمان میراث فرهنگی به ایفای نقش می‌پرداخت. (1) در نظام آموزش عالی جمهوری اسلامی ایران، باستان‌شناسی فرهنگ و تمدن اسلامی یکی از سه گرایش رشته باستان‌شناسی محسوب می شود که در بین باستان‌شناسان به باستان‌شناسی اسلامی مشهور است. (2) وجود آثار متنوع فرهنگی و تمدنی در ایران از ادوار گوناگون و نیز ماهیت جستجوگری و کنکاش در گذشته موجب شده تا باستان‌شناسی به یکی از رشته‌های جذاب و هیجان انگیز علوم انسانی تبدیل شود. کاوش‌های باستانی در مناطق مختلف و بررسی‌های اکتشافی در جهت شناخت گذشته و رفع ابهامات و سؤالاتی که همیشه انسان از گذشته خویش داشته و دارد، از جمله اهدافی است که موجب شکل گیری و توسعه باستان‌شناسی شده است. در این میان دوران اسلامی به جهت نزدیکی زمانی به عصر حاضر و تحولات پیچیده سیاسی، اجتماعی، فرهنگی آن به سبب ظهور دین مبین اسلام و نیز پویایی حیات اجتماعی جهان اسلام در پهنه وسیع جغرافیایی امروز، ضرورت مطالعه و تبیین نقش و جایگاه باستان‌شناسی اسلامی را دو چندان ساخته است.
هدف از نگارش مقاله حاضر تبیین نقش و جایگاه باستان‌شناسی دوران اسلامی در نظام تحول در علوم انسانی است. بی تردید، به موجب ساختار انسان‌سازی که علوم انسانی دارد و وجوه اشتراک فراوان آن با فرهنگ و تمدن دوران اسلامی، اهمیت جایگاه باستان‌شناسی دوران اسلامی در تحکیم و تقویت بنیان‌های فرهنگی و انسانی میان این دو بیش از پیش احساس می‌شود. به تعبیری دیگر، باستان‌شناسی اسلامی یکی از حلقه‌های اتصال میان علوم انسانی و فرهنگ و تمدن انسان ساز اسلام است که از طریق یافته‌ها و داده‌های ملموس چون معماری، فضاهای شهری، آثار خطی و ... معنا پیدا می‌کند و موجب پیوستگی میان آن‌ها می‌شود.
روش شناسی تحقیق حاضر مبتنی بر بهره گیری از متون تاریخی و منابع نظری پیرامون فرهنگ و تمدن اسلامی با رویکرد تحلیل تاریخی است. در این مقاله ابتدا به تعریف، اهداف و خاستگاه باستان‌شناسی اسلامی پرداخته‌ام و سپس شاخص‌های بالندگی و پویایی فرهنگ و تمدن اسلامی در دوران اسلامی ایران در دو دوره مورد مطالعه (آل بویه و عصر صفویه) را بررسی کرده‌ام. در بخش پایانی مقاله نقش باستان‌شناسی و فرهنگ و تمدن اسلامی در نظام تحول در علوم انسانی، با تأکید بر نقشه جامع علمی کشور، بحث تفصیلی ارائه داده‌ام.

2. تعریف، اهداف و خاستگاه باستان‌شناسی اسلامی:

از حیات باستان‌شناسی اسلامی در جهان بیش از یک صد سال است که می‌گذرد و در این مدت محققان و باستان‌شناسان بسیاری سعی در ارائه تعریف جامع و مانع از باستان‌شناسی اسلامی داشته‌اند. به زعم گروه بی شماری این رشته نوین که از درون مطالعات شرق شناسی پا به عرصه حوزه علم باستان‌شناسی نهاد، پیش‌تر گرایش نزدیکی به مطالعات هنر اسلامی، تاریخ هنر و فرهنگ مناطق خاورمیانه و شمال آفریقا داشت (ورنویت، 1385: 35). (3) توجه به معماری و بناهای ساخته شده مسلمانان به همراه هنرهای تزئینی و صنایع گوناگون مانند سفالگری، فلزگری و ... سبب شد تا باستان‌شناسی اسلامی بیشتر به عنوان رشته‌ای با رهیافت مطالعه ماده فرهنگی (4) شناخته شود. بررسی و تحقیق در این رشته بیشتر محدود به پژوهش درباره ویژگی فنی و هنری دست ساخته‌های انسان بود و از تحقیق و تفسیر پیرامون بسترهای شکل گیری آثار، اندیشه و اهداف پدیداری آثار و به طور کلی شناخت فرهنگ اجتماعی سازندگان شهرها، بناهای یادمانی و معماری و صنایع نشانه‌ای دیده نمی‌شد. در دنیای غرب، مبانی باستان‌شناسی اسلامی به دلیل ضرورت شناخت هرچه بیشتر از جامعه و فرهنگ دینی کشورهای اسلامی شکل گرفت. جایی که شهرها و محوطه‌های باستانی مصر، اردن و عراق و در پی آن ایران به صحنه بلامنازع تحقیقات شرع شناسان اروپایی و آمریکایی تبدیل شد. در این دوره، شهر با تمام عناصر و پیچیدگی‌های ساختاری و فرهنگی، آزمایشگاهی بزرگ برای اهداف و نظریه‌های مختلف شرق شناسان گردید.
از ابتدای پیدایش باستان‌شناسی اسلامی، به طور ماهوی، نظامی میان رشته‌ای در باستان‌شناسی تجربه شده است. مطالعات تاریخ اجتماعی و فرهنگی جوامع مسلمان به همراه مطالعات تاریخی آثار اسلامی از یک سو و همراهی این رویکرد در باستان‌شناسی اسلامی با کاوش‌ها و بررسی‌های میدانی شهرها و محوطه‌های اسلامی جوامع مسلمان، این رشته نوپا را به طور شگفت انگیزی به یکی از جذاب‌ترین و در عین حال چالش برانگیزترین رشته‌های نوظهور در باستان‌شناسی مبدل ساخت. در واقع، باستان‌شناسی اسلامی محل بحث و چالش فضای اجتماعی حاکم بر جامعه، عناصر و مؤلفه‌های حیات اسلامی، الگوهای استقراری و انسانی، فرهنگ، آداب و رسوم، اقتصاد و سازمان اداری، دین و مذهب و ... بازتاب آن در مجموعه‌های شهری، مذهبی، غیرمذهبی و آثار و پدیده‌های انسانی است. باستان‌شناسی تلاش دارد به بازسازی فرهنگ مادی انسانی جوامع مسلمانی بپردازد که با خلاقیت، اندیشه و حمایت‌های حاکمان و مردم موجب شکل گیری ساختاری مستقل تحت عنوان فرهنگ و تمدن اسلامی شده اند. ابزار شناخت این فرهنگ، آثار و نشانه‌هایی است که از زندگی جوامع مسلمان به وسیله فعالیت‌های میدانی باستان شناختی به دست می‌آید. کشف شهرها و مجموعه‌های شهری، کتیبه ها، بناهای آرامگاهی، رفاهی، راه‌های باستانی، سفالینه‌ها و نسخ خطی و بسیاری از یافته‌های فرهنگی هر یک نقش به سزایی در فرآیند بازسازی فرهنگ اسلامی انسان ایفا می‌کنند. از این منظر، رویکرد باستان‌شناسی به بافت و ساختار از اهمیت دوچندانی برخوردار است. بنابراین به نظر می‌رسد گستره مطالعاتی باستان‌شناسی اسلامی بسیار فراتر از رشته‌های دیگری است که پیوند اساسی با آن دارند. به زعم نگارنده باستان‌شناسی اسلامی، معماری اسلامی، تاریخ هنر، مطالعات هنر اسلامی و دیگر رشته‌های نوظهور امروزین حلقه‌های یک زنجیره را تشکیل می‌دهند که هدف واحدی دارند که همان شناختی دقیق و عمیق از فرهنگ انسان گذشته است که در دوران اسلامی در آثار و پدیده‌های انسانی متبلور و متجلی شده است. بنابراین می‌توان به روشنی دریافت هدف باستان‌شناسی اسلامی همان هدفی است که باستان‌شناسی پیگیری می‌کند. یعنی مسئله محور بودن و کشف حقایق پنهان گذشته با استفاده از فعالیت‌های میدانی (Grabar, 2006: 254). در کنار این مسئله، باستان‌شناسی اسلامی با دو مؤلفه زمان و فضا در ارتباط مستقیم است. متغیر زمان که حیات این رشته را از ظهور دین مبین اسلام در شبه جزیره عربستان آغاز نموده و تا به امروز به پویایی خود ادامه می‌دهد و دومین مؤلفه، عنصر فضا و قلمرو جغرافیایی پهناوری است که از مرزهای چین در شرق دور تا اسپانیا در جنوب اروپا تحت عنوان فرهنگ و تمدن اسلامی گسترانده شده است. جایی که در صدر اسلام در یک سو شاهنشاهی ساسانی ایران و در سویی دیگر امپراتوری بیزانس (روم شرقی) هر یک از پیش گامان فرهنگ به شمار می‌رفتند. اما استقرار فرهنگ اسلامی در جوامع تحت سیطره مسلمانان به تدریج موجب پیوندی ناگسستنی همراه با همزیستی مسالمت آمیز میان جوامع تازه مسلمان شده گردید.
آنچه بیش از پیش در بازشناسی چیستی و ماهیت باستان‌شناسی اسلامی بایستی در نظرگرفته شود، رابطه باستان‌شناسی اسلامی با دین و مذهب است. سهم دین و موضوعات دینی آن قدر اهمیت دارد که برخی محققان باستان‌شناسی اسلامی را باستان‌شناسی دینی قلمداد می‌کنند (پترسون 1388: 102). بر همگان روشن است در طول تاریخ، دین مبین اسلام با تبادل اندیشه‌ها و آرا و مجادله‌های بنیادین در بین فقها، فلاسفه و متکلمان به رشد و تعالی دست یافت. در این میان، آیات روشنگر قرآن مجید چراغ راه و هدایتگر اندیشمندان و متفکران اسلامی در این راه پرفراز و نشیب بوده است. آشنایی محقق باستان‌شناس در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامی به نوعی پیوند و رابطه نزدیکی با فرهنگ، آداب و رسوم دین اسلام نظیر اصول و فروع دین همچون ایمان، نماز (عبادت)، حج، روزه و جهاد دارد. این مفاهیم با فرهنگ اسلامی همراه با قرآن، حدیث و شریعت اسلامی (مجموعه‌ای از این قوانین اسلامی) عجین شده، به طوری که نشانه‌های آن را در بناهای مذهبی چون مسجد، مقابر، کتیبه‌ها و فضاهای شهری چون میدان، بازار و ... شاهدیم. بنابراین باستان‌شناسی اسلامی با توجه به ساختار ماهوی آن که پیوندی ناگسستنی با دین اسلام و مفاهیم و مبانی شریعت داشته و دارد، پروژه‌ای زنده است و امروزه نیز محل پژوهش و کنکاش محققان این عرصه محسوب می‌شود (پترسون، 1388: 104). نکته دیگری که بایستی بدان توجه نمود، شناخت باستان‌شناسی اسلامی و مبانی آن است که در گرو آشنایی و درک هویت و جامعه اسلامی و تنوع و تکثرات آن در سه سطح بومی، ملی و بین المللی است (Walmsley, 2002: 319). به بیان دیگر، سعی باستان‌شناسی اسلامی در این است که به محقق این امکان را بدهد تا در دو مقیاس کلان و خرد به مسائل و پدیده‌های معماری، شهری و باستان شناختی بنگرد و به تحلیل جهان شمول از منظر معارف و مبانی اسلامی بپردازد. آنچه که اساس و شاخصی برای مطالعات علمی این رشته محسوب می‌شود، لایه‌های پنهان اجتماعی و فرهنگی است که در مفاهیم فوق به آن اشاره شد.

3. دوران شکوه و پویایی فرهنگ و تمدن اسلامی ایران در دوران اسلامی

از جمله ویژگی‌های مهمی که علم باستان‌شناسی خصوصاً باستان‌شناسی اسلامی در ماهیت خود داراست، مقوله «تطور فرهنگ انسانی» است. فرهنگ همچون یک موجود زنده همراه با تطور در حال پیشرفت همراه است (دارک، 1379: 218). به خاطر همین ویژگی منحصر به فرد است که در طول تاریخ به سبب مداومت، خلاقیت و انسان‌سازی‌اش همواره مورد توجه و تحقیق اندیشمندان قرار گرفته است. شناخت فرهنگ اسلام با تمام پیچیدگی‌های معرفتی آن که در این حوزه با مطالعه آثار، ابنیه و یافته‌های فرهنگی در جغرافیای وسیع جهان اسلام انجام می‌پذیرد، نشان از اهمیت و تأثیرگذار بودن این علم در انجام رسالت تاریخی اش دارد. به طور کلی اگر بخواهیم شاخص‌های فرهنگی و انسانی مشترک میان باستان‌شناسی اسلامی و فرهنگ و تمدن اسلامی را برشمریم، می‌توان به مؤلفه‌های دین اسلام و فرهنگ عدالت‌خواهی و توحید اشاره کرد که بازتاب آن در هنر، معماری و شهرسازی اسلامی قابل مشاهده است. این عوامل هر یک در بالندگی و گسترش اسلام به عنوان دینی جهان شمول نقش به سزایی را ایفا کرده‌اند. از دیگر مؤلفه‌های مهم خط و زبان عربی است که عوامل پیوند دهنده میان ملل و فرهنگ‌های گوناگونی بوده است که تحت سیطره دین اسلام زمینه ساز یک پارچگی و اتحاد شده‌اند. تاریخ پرفراز و نشیب ایران در دوران اسلامی نیز شاهد تحولات و مقاطع حساس تاریخی است که هر کدام در بروز و ظهور فرهنگ غنی اسلامی ایرانی مؤثر بوده‌اند. به طور مثال می‌توان به دو مقطع زمانی مهم در تاریخ ایران اشاره کرد که در واقع تجدید حیات علمی، فرهنگی و اجتماعی محسوب می‌شوند:
دوره اول: حکومت آل بویه
دوره دوم: حکومت صفوی
در این دو برهه زمانی دو تحول بنیادین اجتماعی رخ داد که هر کدام موجب شکل گیری ساختار نوین اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایران در دوران اسلامی گردید.

1-3. تجدید حیات علمی فرهنگی ایران در دوره حکومت آل بویه

قرون اولیه اسلامی در ایران همزمان با قدرت گیری حکومت‌های محلی نیمه مستقلی است که هر یک بخش‌هایی از ایران را تحت سیطره سیاسی خویش داشتند. در موج اول که در قرن چهارم ه. ق رخ داد، سهم نهضت‌های فکری و جنبش‌های آزادی خواهانه برای رهایی از استبداد خلافت عباسی و در نهایت استقرار حکومت‌های محلی بیش از دیگر بخش‌ها بوده است. از جمله این حکومت‌ها می‌توان به سلسله آل بویه اشاره کرد. نطفه اولیه حکومت آل بویه که در پی جنبش استقلال خواهانه علیه خلافت عباسی در شمال ایران شکل گرفت، در ادامه با انشعاب سه گانه خود در بخش‌های وسیعی از جنوب ایران و عراق گسترش یافت (ابن اثیر، ج8: 483). در میان امرای آل بویه عضدالدوله دیلمی مشهور به فناخسرو با اقدامات بنیادین در بخش‌های مختلف حکومت توانست حاکمیتی یکپارچه با حفظ مشروعیت سیاسی سلطنت در کنار خلافت عباسیان به دست آوَرَد. به طور مثال در این دوره در نظام اداری کشور تحولاتی چون تشکیل سازمان جاسوسی و دیوان برید (امور پستی)، نظارت مستقیم بر اجرای فرامین و انتخاب دو وزیر به جای یک وزیر روی داد. البته در دوره آل بویه جایگاه وزارت از شدت و ضعف بسیاری برخوردار بود، به طوری که مقام و منزلت آن بی شک به حکمران آل بویه و منطقه تحت صدارتش بستگی تام داشت. برخی مانند ابن عمید و نیز ابن عباد که چون در مصاحبت ابن عمید می‌زیست، «صاحب» لقب یافت، که در نهایت شوکت و اقتدار می‌زیستند. پاره‌ای چون ابومحمد مُهَلَّبی و ابن بِقیّه و ابن سَهلان، از قتل و جرح و مصادره اموال خود و خانواده نیز برکنار نمی‌ماندند (ابن مسکویه، ج2: 145). در کنار دستگاه اداری حکومت، آنچه که در این دوره از اهمیتی فراوان برخوردار است، تجدید حیات علمی و فرهنگی است که به اصطلاح رنسانس اسلامی (5) مشهور است. بی تردید حکومت آل بویه وامدار فضای باز اجتماعی است که در قرن دوم ه. ق با نهضت ترجمه متون یونانی به عربی همراه شد. ثمره اقدام فوق، پیدایش جریان یونانی مآبی و ترویج جهان بینی غیردینی (نه ضد دینی) بود. تأکید بر جایگاه خرد و اندیشه و تفکیک جهان مادی و معنوی و بسیاری از مباحث چالشی موجب تعدد و تکثر آرا، عقاید و سلایق در میان روشنفکران و متنفذان دربار شد. فضای اجتماعی نوینی که در قرن دوم ه. ق ایجاد شد، در دوره آل بویه ادامه یافت، به طوری که دوران نوزایی و شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی ایرانی در این دوره با ظهور شاعران، دانشمندان، فلاسفه مشهوری چون ابوعلی سینا، ابن ندیم، ابوالفرج اصفهانی، زکریای رازی، رودکی، عنصری، فردوسی و ... همراه گردید که به خلق آثار بدیع و ارزشمند دست زدند. به تعبیری دیگر، این دوره را می‌توان عصر شکل گیری نهضت‌های فکری در بخش‌های گوناگون علمی، ادبی، مذهبی و تصوف قلمداد کرد. یکی از عواملی که در رشد و توسعه فضای علمی فرهنگی جامعه عصر آل بویه مؤثر بوده، به واقع تربیت یافتن امرا و سیاستمداران آل بویه به وسیله اندیشمندان و فرهیختگان همعصر خود بوده است. به طور مثال عضدالدوله دیلمی که اقدام‌های وی در عرصه آبادانی و ساخت کتابخانه‌های عظیم در شیراز و بیمارستان در بغداد شهرت خاص یافت، کسی است که تحت تعلیم و تربیت ابوالفتح بن عمید قرار داشته است. به عبارت دیگر، امیران آل بویه با اشتیاق وافر به هنر، ادبیات و فرهنگ ایرانی خود از مروجّان اصلی بینش عمیق انسان ساز ایرانی بودند که پس از امتزاج با فرهنگ شیعی به منصه ظهور رسیدند. بی شک، رویکردهای عمرانی آن‌ها در توسعه مراکز علمی، پزشکی، اقتصادی، در کنار توسعه مراکز دینی و مذهبی، سندی جامع از روحیه تحول خواهی و پیشرفت در این دوره را به نمایش می‌گذارد. در حقیقت، تدابیر عضدالدوله منتج به ثبات و امنیت سیاسی اجتماعی و نیز رونق اقتصادی در قلمرو خود گردید و زمینه و بسترهای لازم را برای تحول و تکامل فعالیت‌های علمی و فرهنگی فراهم ساخت. به طور کلی ریشه‌های اصلی شکوفایی این دوره را می‌توان در کسب مشروعیت و مقبولیت عمومی امرای آل بویه در سایه حمایت از مقوله فرهنگ و تعقل، رقابت در کسب شهرت و افتخار در دربارهایی با شرایط لازم و حمایت کافی، تبذیر و گشاده دستی طبقه حاکم و تسامح و تساهل روشن اندیشانه ایشان که تا حدی از گرایش شیعی آن‌ها ناشی می‌شد، دانست. البته در کنار این عوامل، مؤلفه‌هایی نظیر تشکیل حلقه‌های فکری، دینی و فلسفی و بیان عقاید و آزادی‌های دینی و مذهبی، رونق صنایع مربوط به نشر و تولید ورق‌های متنوع (تشکیل صنف وراقون) و توسعه فرهنگ کتاب خوانی و کتابخانه سازی اشاره کرد. به هر ترتیب در این دوره با رویارویی تفکر جهان بینی ایرانی که در شاهنامه فردوسی تجلی عینی می‌یابد و مکتب تشیع که میراث عظیم آل بویه محسوب شده است جهان ایرانی در عصر آل بویه از شکوفایی و پویایی فرهنگی بهره مند می‌شود.

2-3. بازتاب هویت ملی اسلامی ایران در عصر صفوی

عصر صفوی به عنوان نخستین دولت ملی پس از اسلام در ایران، نماد تکوین هویت ملی پس از فروپاشی ساسانیان در ایران محسوب می‌شود. صفویان با ارائه الگوی دولت ملی بر پایه مذهب شیعه، و با تمرکز حکومت مرکزی درصدد احیای اسلامی ایرانی یک پارچه و مستقل از نیروهای خارجی برآمدند (هینتس، 1362: 17) اکثر محققان بر این باورند که این حکومت، اولین حکومت اسلامی ایرانی بوده که توانسته تمامی شرایط لازم را برای ظهور و بروز نظام سیاسی یک پارچه بر پایه اصول هویت ملی به وجود آورد. به عبارت دیگر دستگاه سیاسی اداری صفویان با داشتن مؤلفه‌های اصلی هویت ملی که عبارتند از جغرافیای سرزمینی تحت تصرف ملت، نظام سیاسی و حکومت مشروع ملی، مذهب شیعه، فرهنگ و پیشینه تاریخی مشترک، زبان فارسی، نژاد و ملیت خاص و همچنین نهاد اقتصاد ملی، توانست بسترهای لازم را برای حکومتی مقتدر و مؤثر در عرصه بین‌المللی فراهم نماید. (گودرزی، 1387: 107-106)
از مبانی و اصولی که در شکل گیری و توسعه حکومت صفوی نقش داشتند، می‌توان به سه مؤلفه طریقت (سیر عرفانی سلوک)، شریعت (دین اسلام با محور مذهب شیعه) و در نهایت سلطنت اشاره کرد که ترکیب این سه عامل سهم به سزایی در ماندگاری و دوام حکومت در جنبه‌های گوناگون اجتماعی داشته است (شعبانی، 1369: 47). شاهان صفوی با ایجاد ثبات سیاسی و اقتدار اقتصادی در دو سطح ملی و بین‌المللی خصوصاً در دوره صدارت شاه عباس اول، توانستند سرزمین ایران را به یکی از قدرت‌های سیاسی جهان اسلام در برابر امپراتوری عثمانی تبدیل نمایند. اجرای اصلاحات ساختاری در بخش اقتصاد ملی که در دوره حاکمیت شاه عباس اول انجام پذیرفت و به انقلاب اقتصادی شهرت یافت و نیز اقدامات زیرساختی وی در عمران و آبادانی شهرهای نوبنیاد و توسعه یافته و گسترش راه‌های ارتباطی (ملگونوف، 1364: 22) و بنادر اقتصادی در شمال و جنوب کشور با هدف توسعه تجارت خارجی، موجبات تحکیم همبستگی ملی و بازیابی هویت اسلامی ایرانی در سطح بین‌المللی شد. همان طور که در بالا بدان اشاره شد، صفویان با بهره گیری از هنر عرفانی و قدسی اسلامی در معماری و شهرسازی زمینه ساز تجلی فرهنگ اسلامی در قالب شهر و شهرنشینی شدند. در این دوره شهرهای برجای مانده از قبل شکل توسعه یافتگی به خود یافتند و در کنار آن، بسیاری شهرهای نوبنیاد احداث گردیدند. شهرهای احداثی که بیشترِ آن‌ها با عملکرد اقتصادی ایجاد شدند، بخش‌های وسیعی از جغرافیای سیاسی صفویان را پوشش دادند و این مسئله موجب تقویت ارکان اقتصادی و به تبع آن رشد تجارت و بازرگانی منطقه‌ای و بین‌المللی شد. شواهد متقن تاریخی گواه این موضوع است، زیرا تعدد مستشرقان و محققانی که در این دوره به ایران آمده و مشاهدات خود را از پیشرفت‌های انجام گرفته بیان نموده‌اند، بی شمار است. به طور مثال می‌توان به مواردی چون تنوع محصولات بافندگی شهر کاشان (شاردن، 1362: 85)، مراکز و صنایع تولیدی شهر اصفهان (تاورینه، 1363: 386)، کشت گسترده ابریشم مرغوب در مزارع فرح آباد (دلاواله، 1370: 171) و بازارهای پررونق شهر اقتصادی لار (فیگوئرا، 1363: 88-87) اشاره کرد.
در تحلیل نقش و اهمیت عواملی که در بالندگی و پویایی این دو دوره مؤثر بوده‌اند، ثبات سیاسی، امنیت اقتصادی، نقش محوری مذهب شیعه در وحدت بخشی و انسجام هویت ملی (سیوری، 1384: 26)، پیشرفت‌های علمی و فرهنگی در بازیابی روحیه خودباوری و استقلال حقیقی، هر یک شاخص‌های مهمی در تبدیل ایران به قلمرو سیاسی مقتدر و مستحکم محسوب می شوند. البته فقدان هر یک از عوامل یادشده می‌تواند به وابستگی یک جانبه در گام‌های بعدی زوال و فروپاشی هر نظام سیاسی منجر گردد.

4. نقش باستان‌شناسی اسلامی در تحقق اهداف تحول در علوم انسانی

در نقشه جامع علمی کشور، سند چشم انداز بیست ساله نظام و دیگر سندهای راهبردی و فرادستی کشور، به نقش و جایگاه علوم انسانی به عنوان علمی بر پایه عدالت، معنویت و عقلانیت تأکید ویژه‌ای شده است. بر اساس دیدگاه مقام معظم رهبری (حفظه الله)، منزلت و وظیفه علوم انسانی مسئله یابی، کشف و تبیین مسائل و استنباط راهبرد و تعیین مسیر و «نشان دادن راه» است. (6) (بر اساس مبانی و ارزش‌های بنیادین در نقشه جامع علمی کشور، ایجاد تحول بنیادین علمی به خصوص در بازبینی و طراحی علوم انسانی در چارچوب جهان بینی اسلامی به عنوان یکی از الزامات تعریف شده است، به طوری که در راهبرد کلان شماره ی 10، تحول و ارتقای کمّی و کیفی علوم انسانی و هنر مبتنی بر معارف اسلامی به عنوان یکی از اولویت‌های اصلی در نظر گرفته شده است. در جایی دیگر از این نقشه راهبردی، احیای موقعیت محوری و تاریخی ایران در فرهنگ و تمدن اسلامی از جمله اهداف کلان نظام علم و فنّاوری کشور محسوب می‌شود. توجه به حوزه‌های شناختی هنر چون هنر اسلامی ایرانی، معماری و شهرسازی اسلامی ایرانی و نیز گسترش علوم و گرایش‌های میان رشته‌ای در حوزه علوم انسانی بر اساس نگرش اسلامی و با هدف رفع نیازهای علمی و اجتماعی (7) از جمله موارد مرتبط به مباحثی است که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد.
از آنجایی که در باستان‌شناسی اسلامی طیف وسیعی از حوزه‌های معرفتی علوم انسانی چون انسان شناسی، قوم شناسی، تاریخ، جغرافیای فرهنگی، هنر اسلامی، معماری و شهرسازی اسلامی مورد بحث و تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد و همچنین ماهیتاً از ابزارها و روش‌های گوناگون شناخت بهره می‌برد، از این رو، این رشته علمی، نقش تعیین کننده‌ای در تحلیل و واکاوی مسائل مربوط به شناخت فرهنگ انسانی و نیازهای آن در دوران اسلامی ایفا می‌کند. توجه به این رشته با نگاهی به نوع عملکرد و توانمندی خاصی که در ذات خود داراست، ضرورت توسعه کمّی و کیفی آن در مراکز آموزشی و پژوهشی و البته با اتکا به نیازمحوری و سند آمایش آموزش عالی اجتناب ناپذیر است. مزیتی که این رشته نسبت به رشته‌های نظری یاد شده دارد این است که باستان‌شناسی دوران اسلامی، ماهیتی مستندگونه دارد، زیرا یافته‌های ملموس باستانی مدرکی بی چون و چرا در صحت و سقم گذشته انسانی شمرده می‌شوند. باستان‌شناسی از جمله دانش‌هایی است که تلاش دارد به وساطت آثار، شواهد و قرائن مادی به جای مانده از کنش‌ها و کردارها و رفتارها و انگیزه‌ها و اندیشه‌های مفقود آدمی و فرهنگ‌ها و جامعه‌ها و جمعیت‌های متروک و مدفون گذشته، تصویری از انسان بودن بشر تاریخی شده و تاریخمند عرضه کند. به عبارت دیگر، توانمندی باستان‌شناسی در گذار از ماده به متن و به سخن کشیده شدن ماده‌ای بی جان به حقیقتی تاریخی است (ملاصالحی، 1385: 24). تعامل سازنده این رشته با دیگر حوزه‌های هنری چون معماری و شهرسازی و ضرورت تأسیس علوم مختص به این بخش‌ها بیش از پیش احساس می‌شود. زیرا معماری و شهرسازی اسلامی از یک سو با سابقه نظری و مطالعات روش شناسی نظری و باستان‌شناسی اسلامی با تکیه بر داده‌های باستان شناختی و مطالعات میدانی دو بخش اصلی یک پیکره عظیمی را تشکیل می‌دهند که هر یک نقشی مکمل را در رد یا اثبات نظریات و پدیده‌های گذشته انسانی ایفا می‌کنند. توسعه علوم میان رشته‌ای نظیر «باستان‌شناسی شهر اسلامی» با هدف ارتقای جایگاه رفیع فرهنگ و تمدن شهر در دوران اسلامی می‌توان یکی از رویکردهای نوین مطالعاتی در علوم انسانی به شمار آید.
از دیگر حوزه‌های مشترک میان باستان‌شناسی اسلامی و دیگر بخش‌های شناختی علوم انسانی، مسئله چالش برانگیز «باستان‌شناسی دین» است که در ادبیات باستان‌شناسی به باستان‌شناسی ادراکی (8) مشهور است. تاریخ ادیان، فلسفه دین، دین پژوهی و دیگر رشته‌های مربوط تماماً با ابزارها و روش‌های نظری سعی در تحلیل ریشه ها، بایدها و نبایدها و ویژگی‌های تاریخی، اجتماعی و تأثیر و تأثر آن بر وجوه گوناگون جامعه دارند. در این میان، باستان‌شناسی دین نیز با بهره گیری از مبانی و مفاهیم نظری با روش‌های مختص به خود به کشف ارتباط منطقی میان پدیده‌ها و شواهد باستانی می‌پردازد. باستان‌شناسی دین با تفکیک حوزه دین به چهار لایه مطالعاتی شامل لایه‌های خاموش و فرا ادراکی، لایه‌های ادراکی (هستی شناسی، معرفت شناسی)، لایه‌های رفتاری (اعمال و افعال و مناسک آیینی) و لایه‌های مادی (شواهد باستان شناختی و فرهنگ مادی) درصدد ارائه تحلیلی مستند و متقن از گذشته انسان و از چشم انداز دین است (ملاصالحی، 1384: 17). بنابراین قدرت استدلال و مکاشفه نقاط ابهام آمیز دین با استفاده از روش‌های سنجش در این حوزه از اعتبار و استناد علمی بیشتری برخوردار است.
یکی از راهکارهای اجرایی در تحقق احیای فرهنگ اسلامی ایرانی، بازیابی هویت اسلامی ایرانی و بازشناسی نقاط ضعف و قوت تاریخی در جنبه‌های گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی است که از طریق بازشناساندن ابنیه و آثار تمدنی حاصل از کاوش‌های باستان شناختی میسر است. این مهم بی شک تأثیر عمیق و ماندگار بر اذهان و افکار جامعه در بلندمدت بر جای خواهد گذاشت. در حقیقت، زمانی که مردم با پیشینه و گذشته درخشان خود از طریق یافته‌های ملموس باستانی آشنا می‌شوند و از درجه پیشرفت اجداد و گذشتگان خود آگاهی می‌یابند، این عامل می‌تواند در بازآفرینی غرور و افتخار ملی و روحیه خودباوری تأثیر به سزایی داشته باشد. هنگامی که با کاوش در یک شهر اسلامی می‌توان به دستاوردهای علمی، فرهنگی ایرانیان در بستر تاریخ از طریق یافته‌های باستانی دست یافت، بی تردید جایگاه و نقش بارز باستان‌شناسی اسلامی اهمیت دوچندان می‌یابد. مهندسی سازه‌های معماری نظیر هندسه اسلامی و اجرای فضای گنبد در مساجد و مقابر مذهبی عصر صفویه، اجرای طاق‌های متنوع در بناهای دوران اسلامی، محاسبات ریاضی در اجرای سیستم آب رسانی در شهر اصفهانِ عصر صفوی، نقش دین و مذهب در نوع شکل یابی شهر و توسعه فیزیکی شهر گرگان در عصر سلجوقی و بسیاری از موارد مشابه، از جمله دستاوردهای بارزی هستند که موجب غرور و افتخار ملی هر ایرانی است.

5. نتیجه گیری

تدوین و اجرایی شدن اسناد بالادستی نظام جمهوری اسلامی ایران نظیر سند چشم انداز بیست ساله نظام (افق 1404)، نقشه جامع علمی کشور و دیگر اسناد راهبردی که محصول هزاران فکر خلاق و نظرات کارشناسان خبره و مجرب کشور با صرف هزینه‌های زمانی و مالی است، بی شک، راهبردی کلان و آینده نگر است که در طول تاریخ در چهارچوبی مشابه تجربه و موجب پیشرفت همه جانبه ملت‌ها و دولت‌ها شده است. به طور مثال اقدام‌های عضدالدوله دیلمی در بغداد و شیراز، تدابیر و سیاست گذاری کلان اقتصادی شاه عباس اول در عصر صفوی نمونه‌های روشنی از روحیه پیشرفت و تحول آرمان خواهانه در جامعه اسلامی ایران است. امروز نیز به فراخور شرایط حساس ایران در عرصه بین‌المللی و خطر تهاجم فرهنگی و جنگ نرم، وظیفه علوم انسانی نقش سرنوشت سازی در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت دارد.
باستان‌شناسی اسلامی به عنوان یکی از شاخه‌های مطالعاتی علوم باستان‌شناسی، مهم‌ترین رسالت خود را همانا شناخت و شناساندن فرهنگ و تمدن انسانی در پهنه گسترده جهان اسلام می داند. آنچه که نقش و جایگاه باستان‌شناسی اسلامی را در تحقق اهداف تحول علوم انسانی در قالب نقشه جامع علمی کشور مشخص می‌سازد، موقعیت و تأثیرگذاری آن بر وجوه فرهنگی، بازیابی هویت ملی، پرداختن به جایگاه واقعی دین مبین اسلام با محوریت مذهب تشیع در انسان‌سازی حقیقی در علوم انسانی است. احیای فرهنگ و تمدن شکوهمند اسلامی ایرانی، تحلیل نقش و جایگاه بسترساز فرهنگ غنی ایران در پذیرش، ظهور و گسترش دین اسلام و خدمات متقابلی که ایران و اسلام نسبت به یکدیگر عرضه می‌نموده‌اند، از جمله اهداف کلانی است که این رشته علمی پی جویی می‌کند. باستان‌شناسی اسلامی در این راه با استفاده از رویکردهای میان رشته‌ای و مبانی نظری بر پایه نگرش عمیق به معارف اسلامی و اصول اعتقادی دین اسلام و نیز کنکاش در یافته‌های مادی و فرهنگی گذشته، درصدد بازسازی حقیقی از هویت اسلامی ایرانی و تبیین جایگاه واقعی تاریخ درخشان و پرافتخار ایران در دوران اسلامی می‌باشد.

پی‌نوشت‌ها:

* استادیار گروه باستان‌شناسی دانشگاه مازندران 1. قبل از انقلاب اسلامی، این رشته تنها در دانشگاه تهران در سه گرایش پیش از تاریخ، دوران تاریخی و دوران اسلامی تدریس می‌شد. پس از انقلاب اسلامی، مدرسه عالی مدرس که بعدها به دانشگاه تربیت مدرس تغییر نام یافت، در سه گرایش مذکور به تربیت نسل جوان همت گماشت.
2. ر. ک. سرفصل دروس کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته باستان‌شناسی، مصوبه 1365/2/6 شورای عالی برنامه ریزی وزارت فرهنگ و آموزش عالی.
3. باستان‌شناسی اسلامی رشد اولیه خود را از مطالعات شرق شناسان در باب شهر اسلامی آغاز نمود و پس از مدتی با رویکرد میان رشته‌ای طیف وسیعی از پژوهش‌های علوم انسانی، اجتماعی و طبیعی را دربرگرفت.
4. Material culture
5. اول بار اصطلاح رنسانس اسلامی را آدام متز در کتابی تحت همین نام درباره حیات فرهنگی آل بویه به کار برد.
6. ر.ک. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی دانشگاه ها، 1385/11/2.
7. ر.ک. نقشه جامع علمی کشور، دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، مصوبه 1390/2/24.
8. Cognitive Archaeology

کتابنامه:
1. ابن اثیر، 1977، الکامل، ج8، بیروت: طبع دار صادر.
2. ابن مسکویه، 1376، تجارب الامم، ج2، ترجمه: علی نقی منزوی، تهران: انتشارات توس.
3. پترسون، اندرو، 1388، شناخت وجه فلسفی باستان‌شناسی اسلامی؛ باستان‌شناسی اسلامی چیست، ترجمه: بهاره بخشنده، فصلنامه اثر، شماره 44، صص 106-102.
4. تاورنیه، ژان باتیست، 1363، سفرنامه تاورنیه، ترجمه: ابوتراب نوری، تصحیح و تجدید نظر کلی حمید شیرانی، اصفهان: انتشارات سنایی و تأیید.
5. دارک، کن، آر، 1379، مبانی نظری باستان‌شناسی، ترجمه: کامیار عبدی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
6. دلاواله، پیترو، 1370، سفرنامه دلاواله، ترجمه: شعاع الدین شفا، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
7. سیوری، راجر، 1384 ایران عصر صفوی، ترجمه: کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز.
8. شاردن، ژان، 1362، سفرنامه شاردن (بخش اصفهان)، ترجمه: حسین عریضی، تهران، انتشارات نگاه.
9. شعبانی، رضا، 1369، طریقت، شریعت، سلطنت: پایه‌های آغازین حکومت صفویان، مجله باستان‌شناسی و تاریخ، شماره 8 و 9، صص 55-46.
10. فیگوئروآ، گارسیا دسیلوا، 1363، سفرنامه دن گارسیا دسیلوا فیگوئروآ، ترجمه: غلام رضا سمیعی، تهران، نشر نو.
11. گودرزی، حسین، 1387، تکوین جامعه شناختی هویت ملی در ایران با تأکید بر دوره صفویه، تهران، انتشارات تمدن ایرانی.
12. ملاصالحی، حکمت الله، 1384، درآمدی بر مبانی باستان‌شناسی دین، دو فصلنامه پژوهش‌های باستان‌شناسی و مطالعات میان رشته ای، شماره 2، صص 21-11.
13. ملاصالحی، حکمت الله، 1385، تأملی در پاره‌ای مسائل بنیادین باستان‌شناسی، مجموعه مقالات کنگره ملی علوم انسانی معاصر، به اهتمام مظفر نامدار، تهران، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
14. ملگونف، گریگوری، 1364، سفرنامه ملگونف به سواحل جنوبی دریای خزر، ترجمه: مسعود گلزاری، تهران، انتشارات دادجو.
15. ورنویت، استفان، 1385، ظهور و رشد باستان‌شناسی دوران اسلامی، ترجمه: پروین مقدم، فصلنامه گلستان هنر، شماره 4، صص 50-35.
16. هینتس، والتر، 1362، تشکیل دولت ملی در ایران (حکومت آق قوینلو و ظهور دولت صفوی) ترجمه: کیکاوس جهانداری، تهران، انتشارات خوارزمی.
17. Grabar, o. 2006. Islamic Art and Archaeology, In Islamic Art and Beyond, volume III, Constructing the Study of Islamic Art. Hampshire: Ashgate Publishing Limited.
18. Walmsley, A, 2002. Archaeology and Islamic studies, 1 th meeting conference Orientalsk forum, Copenhagen.


منبع مقاله:
جمعی از نویسندگان؛ (1394)، مجموعه مقالات نخستین کنگره بین‌المللی علوم انسانی اسلامی، تهران: انتشارات آفتاب توسعه، چاپ نخست.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.