نویسنده: دکتر شوقی ضیف
مترجم: علیرضا ذکاوتی قراگزلو
مترجم: علیرضا ذکاوتی قراگزلو
قبیلهی مزینة در جاهلیت با طایفهی بنی عبدالله بن غطفان مجاور بودند. اینان با بنی مرة بن عوف بن سعدبن ذبیان، طایفهی مادری ربیعة (پدر زهیر) در حاجز واقع در نجد شرق مدینه منزل داشتند. به گفتهی راویان ربیعة مدتی با مادرش میان این قبیله میزیست و در یورش بر قبیلهی طی که به اموال بسیار دست یافتند، همراهشان بود و چون برای وی از غنیمت سهمی قایل نشدند، به حالت قهر و خشم همراه مادرش آنان را ترک کرد و نزد قبیله اصلیش مزینه بازآمد، و دیری نگذشت که همراه گروهی از اینان بر قبیلهی مادریش تاخت اما به نزدیک آن سرزمین، همراهان متفرق شده بازگشتند و ربیعة شخصاً پیش رفته به داییهایش پیوست و تا زمانی که وفات یافت بین آنان میزیست، و از اینجاست که زهیر و اولاد دیگرش در سرزمین بنی مرة و بنی عبدالله بن غطفان زاده شدهاند، (1) و هم از این لحاظ است که راویان، در قبیلهی اصلی زهیر مختلف العقیدهاند، و بعضی وی را غطفانی میپندارند، (2) حال آنکه اصلش مزنی است اما در غطفان زاده و پرورده شده. کعب پسر زهیر بدین نسب تصریح کرده آنجا که در رد مزردبن ضرار گوید:
هم الاصل منی حیث کنت و اننی *** من المزنیین المصفین بالکرم (3)
یعنی «هرجا باشم آنان خاندانِ من هستند، یعنی من از قبیلهی مزینه - برگیرندگان در بزرگواری - هستم». ظاهراً ربیعة بین طایفهی مادریش دراز نزیست (و جوان مرد)، راویان گویند زنش بعد از مرگ او به ازدواج اوس بن حجر تمیمی شاعر مشهور درآمد و از اینجاست که در حیات زهیر نام داییش بشامة بن غدیر میدرخشد که زهیر و خواهرانش را کفالت نمود؛ از اینان سلمی و خنساء را میشناسیم.
زهیر در زمانی میزیست که جنگهای داحس و غبراء بین عبس و ذبیان درگیر بود و عشیرهی مادریش از شرکت کنندگان و آتش افروزان این نبردها بودند؛ همچنانکه آتش افروز جنگهایی بودند که بین اینان با بعضی عشایر ذبیانی درگرفت، و در شعر بشامة بن غدیر دایی زهیر تصویر شدهاست. صاحب مفضلیات دو قصیده از وی نقل میکند که در آن عشیرهاش را تشویق میکند بر اینکه همپیمانان «حرقة» را در مقابله علیه بعضی عشایر بنی سعدبن ذبیان دست تنها نگذارند. و این همه بدان معناست که زندگانی زهیر بین داییهای ذبیانیش قرین آرامش و امنیت نبوده بلکه همزمان با نبردها و خونریزیها و یورشها بوده. پیوسته دلها از کین بجوش میآمد و شمشیرها آهیخته و گردنها زده میشد، وقتی هم از جنگ باز میگشتند کارشان شبانی و شکارچیگری بود؛ مانند دیگر قبایل نجد در عصر جاهلی.
ذبیان و دیگر قبایل غطفانی در جاهلیت عزی را میپرستیدند؛ گفته میشود که آن درختی بود با کعبهای (= معبدی) پیرامون آنکه به حج و زیارتش میشتافتند و قربانی میگذراندند و (بعدها) خالدبن ولید به فرمان پیغمبر ویرانش ساخت. بعضی راویان گویند آن سه درخت بودهاست، و گاه از بتی عزی نام در آن کعبه اسم بردهاند که به احتمال قوی این صحیح است؛ یعنی بت عزی در آنجا قرار داشته با درختانی در اطرافش که تقدیس میشده. (4) به هر حال ذبیانیان مشرک و بت پرست، و بر همان حال باقی بودند تا دین حنیف اسلام پیدا شد و غلبه یافت.
پینوشتها:
1- الاغانی، چاپ دارالکتب، ج10، ص 291 به بعد. (نویسنده)
2- الشعر و الشعراء، ج1، ص 86 . (نویسنده)
3- طبقات فحول الشعرا، ابن سلام، ص 88 به بعد. (نویسنده)
4- تاریخ العرب قبل الاسلام، جوادعلی، ج5، ص 97 به بعد. (نویسنده)
ضیف، شوقی؛ (1393)، تاریخ ادبی عرب (العصر الجاهلی)، ترجمه ی علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم.