اسباب عشق

براى عشق اسباب گوناگونى مطرح كرده‏اند كه از همه مهمتر دو سبب است كه هر دو ريشه در فطرت هستى دارد: 1 - 4- كمال‏جويى‏ همه هستى ميل به كمال دارد. كمال‏طلبى آميخته با «حبّ بقا»ست كه هر دو تبلور «حبّ ذاتند». همه موجودات در پى آنند كه چيزهايى را به دست آورند و بهره وجودى‏اشان را بيشتر كنند. هر موجودى، در پى كمال متناسب با خود است.
سه‌شنبه، 7 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسباب عشق
اسباب عشق
اسباب عشق
منبع:ماهنامه پيام زن
براى عشق اسباب گوناگونى مطرح كرده‏اند كه از همه مهمتر دو سبب است كه هر دو ريشه در فطرت هستى دارد:
1 - 4- كمال‏جويى‏
همه هستى ميل به كمال دارد. كمال‏طلبى آميخته با «حبّ بقا»ست كه هر دو تبلور «حبّ ذاتند». همه موجودات در پى آنند كه چيزهايى را به دست آورند و بهره وجودى‏اشان را بيشتر كنند. هر موجودى، در پى كمال متناسب با خود است. دانه گندمى كه روى زمين قرار گرفته و با شرايط مساعدى شكافته شده، به تدريج مى‏رويد، متوجه آخرين مرحله بوته گندم است كه رشد خود را تكميل كند؛ سنبل داده و دانه‏هاى زيادى بار آورد. هسته ميوه‏اى كه در درون خاك پنهان شده و سپس پوست خود را شكافته و نوك سبزى بيرون مى‏دهد از همان مراحل آغازين، قصد رسيدن به درجه كمال و برومندى خود را دارد كه درختى پر از ميوه خواهد شد.
انسان نيز مى‏خواهد سعه وجودى بيشترى بيابد و علم، قدرت، اراده و حياتش نامحدود و مطلق باشد، به صورتى كه به گفته حضرت امام خمينى، اگر قدرت مطلق جهان باشد و عالم را در اختيار داشته باشد و به او بگويند كه جهان ديگرى هم هست، فطرتاً مايل است آن جهان را در اختيار داشته باشد. يا مثلاً هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم ديگرى هم هست، فطرتاً مايل است آن علوم را هم بياموزد.(13)
تمامى اين نمونه‏ها حكايتگر اين حقيقت است كه دستگاه آفرينش با تربيت تكوينى خود كمال‏خواه و كمال‏جو است و به همين سبب است كه با وجود تمام سختيها، موانع و مشكلات، عاشق كمال است و براى رسيدن به آن، از هيچ كوشش و تلاشى فروگذار نمى‏كند. به بيان ديگر، اين فطرت كمال‏خواهى است كه موجودات را عاشق ساخته است.(14) از اين‏رو، محرك همه موجودات عشق است.
آتش عشق است كاندر نى فتاد
جوشش عشق است كاندر مى فتاد(15)
2-4- جمال‏خواهى‏
جمال عبارت است از حضور كمال لايق و ممكن يك «چيز» نزد انسان. بنابراين، اولاً، كمال هر چيز به قابليت كمال‏پذيرى آن چيز بستگى دارد؛ از اين‏رو، بايد ملاحظه كرد آيا مثلاً فلان چيز اصلاً قابليت پذيرش اين كمالات را دارد يا خير؟ ثانياً، اگر تمام كمالات لايق يك چيز نزد انسان باشد، آن چيز در غايت جمال و زيبايى است و اگر فقط برخى از آن كمالات حاضر باشد، چيز به اندازه آن كمالات متصف به حسن و جمال مى‏شود. مثلاً اگر خطى تمام كمالات لايق خود را - كه عبارت است از متوازى، متناسب و منتظم بودن - دارا بود آن خط در اوج زيبايى است و هر چه اين كمالات را كمتر داشت، از زيبايى كمترى برخوردار خواهد بود. وجود همين جمال‏خواهى در انسان است كه موجب پيدايش شاخه‏هاى گوناگون هنر و فرهنگ در تمدن بشرى شده است و اسلام نيز آن را پذيرفته و حتى بخشى از اعجاز قرآن كريم بر اساس هنر و زيبايى پى‏ريزى شده است؛ به گونه‏اى كه قرآن كريم خود يك اعجاز هنرى است.
بايد توجه داشت كه زيبايى و جمال منحصر به محسوسات نيست؛ بلكه در غير محسوسات نيز وجود دارد؛ زيرا زيبايى را به علم، اخلاق و ديگر حقايق غير حسى نيز نسبت مى‏دهيم، در حالى كه هيچ يك از اين موارد با حواس پنج گانه ظاهرى درك نمى‏شود، بلكه با بصيرت باطن و چشم دل كه همان نور عقل است، درك مى‏گردند.
به هر روى، جمال و زيبايى عامل مهمى در تحقق عشق است، آن هم جمال غير محسوس. سرّ اينكه برخى كسانى را دوست دارند كه در زيبايى ظاهرى آنها ترديد است و چه بسا در چشم ديگران چهره‏اى كريه دارند، اين است كه عاشق در معشوق جمالى را مى‏بيند كه ديگران نمى‏بينند:
گفت ليلى را خليفه: كان تويى‏
كز تو مجنون شد پريشان و غوى‏
از دگر خوبان تو افزون نيستى؟!
گفت: خامش چون تو مجنون نيستى


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما