فیزیک محض و قوانین کلی و جزئی از نظر کانت

به نظر کانت، فیزیک محض شامل قوانین عام است که فاهمه به نحو عام بر طبیعت به نحو عام بار می کند؛ مانند قانون «جوهر باقی است» و «هر حادثی علتی دارد» که این دو قانون بر طبیعت به صورت کلی حاکم است. اما مثلاً...
پنجشنبه، 8 مرداد 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فیزیک محض و قوانین کلی و جزئی از نظر کانت
 فیزیک محض و قوانین کلی و جزئی از نظر کانت

 

نویسنده: دکتر حسین معصوم




 

به نظر کانت، فیزیک محض شامل قوانین عام است که فاهمه به نحو عام بر طبیعت به نحو عام بار می کند؛ مانند قانون «جوهر باقی است» و «هر حادثی علتی دارد» که این دو قانون بر طبیعت به صورت کلی حاکم است. اما مثلاً قانون ارشمیدس در مورد سیالات، قانون بویل (1) در مورد گازها و قانون کپلر (2) در مورد سیارات صادق اند. این ها نمونه هایی از قوانین جزئیِ طبیعت است که بر بخشی از طبیعت، و نه بر طبیعت به صورت کلی، حاکم است، قوانینِ جزئی تجربی، مانند قانون جاذبه ی عمومیِ نیوتن، مندرج در قوانین عام طبیعت مانند قانون علیت است. افتادنِ یک سیب از درخت علتی دارد که همان جاذبه ی زمین است و این خودش در قانون علیت مندرج است که می گوید: «هر حادثی علتی دارد».
بحث کانت درباره ی این گونه قوانینِ کلی است، نه قوانین جزئیِ طبیعت که فیزیک دانان در پیِ آن اند. فیزیک دانان وجود قوانین عام طبیعت و وجود قانون مندیِ طبیعت را امری مسلّم، پیش فرض می گیرند و به دنبال مصادیق این قانون مندی در طبیعت اند، ولی بحث کانت درباره ی خود این پیش فرض است که آن را کارِ فاهمه می داند. «قوانین تجربی» از آن رو «تجربی» اند که ماده و محتوایشان از ادراک حسی و تجربه ی حسی به دست آمده است و از آن رو «قانون» اند که صورتِ آن ها ناشی از مفاهیم پیشین فاهمه است. (3) کانت در عبارتی بسیار معروف می گوید: «افکار بدون ماده و محتوا (یعنی مقولات بدون شهود) تهی اند و شهودات بدون مفاهیم (یعنی بدون مقولات) نابینا. (4) در این جا نیز می توان گفت: «قانون تجربی بدون فاهمه قانون نیست و بدون ادراک حسی تجربی نیست».
به نظر کانت، بسیاری از قوانین را فقط از طریق تجربه می توان شناخت، اما اصل قانون مندی، یعنی قوانینِ کلی را با هیچ تجربه ای نمی توان شناخت، زیرا تجربه خود به این قوانین که به نحو پیشین مبنای امکان آن اند نیازمند است. این که قوانین کلیِ طبیعت را می توان مقدم بر تجربه شناخت، خود به این قضیه منجر می شود که مرجع اعلای قانون گذاری برای طبیعت می باید در خود ما، یعنی در فاهمه ی ما باشد و برای یافتنِ قوانین کلیِ طبیعت نباید در طبیعت به وسیله ی تجربه جست و جو کنیم. پس، فاهمه قوانین پیشینِ خود را از طبیعت نمی گیرد، بلکه آن ها را برای طبیعت مقرر می دارد. (5) در جای دیگر کانت می گوید:
"بدین ترتیب، خودمان نظم (6) و قانون مندی (7) را در نمودها (8) که طبیعت می نامیم، وارد می کنیم، اگر خود ما- یا طبیعت ذهن ما- ابتدائاً آن ها را در پدیدارها قرار
نمی داد نمی توانستیم آن ها را در نمودها بیابیم ... . اکنون می توانیم فاهمه را به قوه ی قواعد (9) توصیف کنیم ... حساسیت به ما صورت های شهودی را می دهد، ولی فاهمه ی قواعد را ... قواعد از آن حیث که عینی اند و بنابراین، ضرورتاً بر شناخت شیء (ابژه) مبتنی اند «قوانین» (10) نامیده می شوند. گر چه ما قوانین بسیاری را با تجربه یاد می گیریم، ولی آن ها فقط تعیّنات خاص قوانین بالاتری اند که بالاترینِ این ها که همه ی قوانین دیگر ذیل آن قرار دارند. به صورت پیشین از خود فاهمه ناشی می شود. آن ها از تجربه ناشی و اخذ نمی شوند، بلکه بر عکس، به نمودها قانون مندی می دهند و بدین سان تجربه را ممکن می سازند؛ بنابراین، فاهمه فقط قوه ای نیست که از طریق مقایسه ی نمودها قواعدی را می سازد، بلکه خودش قانون گذار طبیعت (یا قانون بخش به طبیعت) (11) است ... . درست است که قوانین تجربی از آن حیث که قوانین تجربی هستند، از فاهمه ی محض ناشی نمی شوند ... . ولی همه ی قوانین تجربی صرفاً تعیّنات خاص قوانین محض فاهمه اند که ذیل آن ها و مطابق با معیار آن ها، قوانین تجربی ممکن می شوند. (12)"
نتیجه این که، قوانین تجربیِ خاص، موارد و مصادیق قوانین محض فاهمه اند.
قانون جزئی بدون وجود مفهوم کلیِ قانون مندی معنایی ندارد؛ مثلاً، قانون علیت شرط امکان تجربه به صورت کلی است، نه تجربه های خاص و معین. به نظر کانت، شرایط امکان تجربه به طور کلی، شرایط امکان ابژه های تجربه نیز هست؛ لذا، این شرایط در یک قضیه ی تألیفیِ پیشین اعتبار عینی دارد. (13) بنابراین، مقولات شرایط امکان تجربه اند و در نتیجه، درباره ی همه ابژه ها تجربه (متعلقات تجربه) به صورت پیشین معتبرند؛ (14)
مثلاً، قانون علیت شرط تجربه و در عین حال قانون کلیِ طبیعت نیز هست. (15)

شرایط امکان تجربه و ویژگی های امور استعلایی

شرایط پیشین تجربه ی ممکن به طور کلی در عین حال شرایط امکان متعلقات تجربه نیز می باشد و به نظر کانت، موضوع بحث فلسفه ی استعلایی، آن چیزی است که تجربه را ممکن می سازد. «استعلا»، یعنی فراتر رفتن از تجربه تا شرایط مقدم بر تجربه (یعنی شرایط امکان تجربه یا پیش فرض های غیر تجربیِ تجربه) کشف شود و معرفت استعلایی معرفتی است که متعلق آن اشیا و ابژه ها نیست، بلکه نحوه ی امکان معرفت پیشین ما از اشیاست. (16)
شاید بتوان از مجموع سخنان کانت این گونه استفاده کرد که امور و مفاهیم موقعی استعلایی اند که این ویژگی ها را داشته باشند: (17)
1. مربوط به سوژه (و ذهن) باشد، نه ابژه (و عین).
2. مربوط به صورت شناسایی باشند، نه ماده ی شناسایی.
3. شرط امکان معرفت باشند، نه متعلق معرفت.
4. جنبه ی معرفت شناسانه داشته باشند، نه وجود شناسانه.
5. پیشین (و پیشینی) باشند، نه پسین (و پسینی).
6. مستقل از تجربه باشند، ولی حصول تجربه در چارچوبِ آن ها امکان پذیر باشد.
7. مطلق باشند؛ یعنی امری که برای همه در هر جا و هر وقت معتبر است، ولی فراسوی قلمروی تجربه و قائم به ذات نیست؛ مانند مثل افلاطونی، بلکه وابسته به ذهن و فاعل شناسایی است؛ مثلاً هدف مبحث «حسیات استعلایی» این بود که نشان دهد که مکان و زمان صورت شهود حسیِ ما هستند، نه صورت اشیای نفس الامری.
در مبحث «تحلیل استعلایی» نشان داده می شود که مقولات فاهمه از امور استعلایی اند، زیرا شرایط امکان تجربه اند و فقط بر عالَم پدیدار قابل اطلاق اند.
نتیجه ی مباحث گذشته این است که قضایایِ تألیفیِ پیشین در فیزیک از این رو ممکن است که متعلقات تجربه، برای این که متعلق تجربه قرار گیرند، باید با شرایط پیشینِ فاهمه مطابقت کنند.

پی‌نوشت‌ها:

1. Boyle
2. kepler
3. همان، ص 169.
4. Immanuel Kant, Critique of Pure Reason, B 75, P 93.
5. کانت، تمهیدات، مقدمه ای بر هر مابعدالطبیعه ی آینده که به عنوان یک علم عرضه شود، ترجمه ی غلامعلی حداد عادل، ص 162-163.
6. Order
7. Regularity
8. Appearances
9. Faculty of rules
10. Laws
11. Lawgiver of nature
13. Immanuel Kant, Critique of Pure Reason, A 125-128, P 147-148.
13. ibid, A 185, P164.
14. ibid, B 161, P171.
15. کانت، تمهیدات: مقدمه ای بر هر مابعدالطبیعه ی آینده که به عنوان یک علم عرضه شود، ترجمه ی غلامعلی حداد عادل، ص 147.
16. همان، ب 25، ص 59 و کمپ اسمیت،
(A commentary to Kants critique of Pure Reason) ص 74.
17. البته این ویژگی ها یک سره متمایز و جدا از یکدیگر نیستند و ممکن است گاه با هم تداخل داشته باشند.

منبع مقاله :
معصوم، حسین؛ (1390)، مطالعات عقل محض در فلسفه ی کانت، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّه قم)، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط