نویسنده: دکتر حسین معصوم
دلیل علم نبودنِ ما بعدالطبیعه
در این جا به این موضوع می پردازیم که چرا از نظر کانت مابعدالطبیعه نمی تواند قضایایِ تألیفیِ پیشین معتبر داشته باشد؛ یعنی چرا شرایط «علم» بودن را ندارد و چرا نمی تواند معرفتی معتبر و یقینی درباره ی متعلقات خود افاده کند.پاسخ وی را می توان این گونه بیان کرد که دلیل علم نبودنِ مابعدالطبیعه مبتنی بر مقدمات ذیل است:
1. شناختن اساساً عبارت است از اطلاق مفاهیم پیشین فاهمه بر شهود حسی.
2. شهود حسی از ماده و صورتی تألیف یافته است، ماده ی شهودِ حسی عبارت است از داده های حسی که از طریق حواس دریافت می شود و صورت شهودِ حسی عبارت است از زمان (در شهود حسیِ درونی) یا زمان و مکان (در شهود حسیِ بیرونی).
3. چیزی که نتوان از آن شهود حسی داشت؛ یعنی چیزی که از حیث ماده، از طریق حواس داده نشود، و از حیث صورت، زمانی (یا زمانی و مکانی) نباشد قابل شناختن نیست.
4. فاهمه خودش قوه ی شهود نیست و شهود عقلی ممکن نیست.
5. پس مابعدالطبیعه که مدعیِ شناختن امور ماورای حس و تجربه است به عنوان یک علم ممکن نیست، زیرا از اطلاق مفاهیم فاهمه بر امور غیر حسی و غیر زمانی معرفت و شناخت حاصل نمی شود.
مفاهیم سه گانه از نظر کانت
مفاهیم از نظر کانت از جهتی به سه قسم تقسیم می شود:1. مفاهیم تجربی یا پسینی که عبارت است از مفاهیمی که دو خاصیت دارد: الف) مأخوذ از تجربه اند؛ یعنی از تجربه انتزاع شده اند. ب) بر تجربه هم قابل اطلاق اند؛ مانند مفهوم «سرخ» که از اشیای سرخ انتزاع و مشتق شده است و قابل اطلاق و حمل بر اشیای سرخ است.
2. مفاهیم پیشینی، یعنی مفاهیمی که واجد دو ویژگی اند: الف) مأخوذ از تجربه نیستند؛ یعنی مستقل از تجربه اند. ب) قابل اطلاق و حمل بر تجربه هستند؛ مانند مفهوم «علیت» که مفهومی پیشین و پیشینی است، ولی بر امور تجربی قابل اطلاق و اعمال است.
3. صور معقول (1) که تصوراتی با دو ویژگی هستند: الف) مشتق و منتزع از تجربه نیستند، بلکه مستقل از تجربه اند. ب) قابل اطلاق بر تجربه هم نیستند؛ مانند تصور
«خدا» و «نفس».
کانت می گوید:
"در مابعدالطبیعه، نه تنها مفاهیم طبیعت که همواره در تجربه مورد استفاده قرار می گیرد، بلکه مفاهیم محض عقل نیز که هرگز از هیچ تجربه ی ممکنی مستفاد نیست، مورد نظر است و آن مفاهیمی است که واقعیت عینی (یعنی موهوم صرف نبودن) آن ها- و تصدیقاتی است که صحت و سقم آن ها- هرگز با هیچ تجربه ای نمی تواند تأیید یا کشف گردد ... ."
هم چنان که فاهمه برای تجربه به مقولات محتاج بود، عقل هم در خود مبدئی برای تصورات دارد، مراد من از تصورات، مفاهیمی است ضروری که متعلق آن ها هرگز در تجربه عرضه نتواند شد. (2)
از نظر کانت، صور معقول و ایده ها با مفاهیم محض فاهمه، یعنی مقولات فرق دارد، اما عده ای مفاهیم فاهمه و عقل را چنان در ردیف هم می آورند که گویی از نوع واحدند. (3) کانت می گوید:
"تمام شناخت های محض فاهمه این خصوصیت را دارند که مفاهیم آن ها در تجربه عرضه می شود و اصول آن ها به وسیله ی تجربه تأیید می گردد و حال آن که شناخت متعالی حاصل از عقل را، مادام که تصورات آن مورد نظر باشد، نه می توان در تجربه عرضه کرد و نه هرگز قضایای آن را به وسیله ی تجربه رد یا اثبات کرد. (4)"
بنابراین، صور معقول (ایده ها) مفاهیمی هستند که بر خلاف مفاهیم تجربی (پسین) از تعمیم تجربه انتزاع و اخذ نشده اند و برخلاف مفاهیم تجربی و مفاهیم پیشینی بر تجربه قابل حمل و اطلاق نیز نیستند.
پینوشتها:
1. Ideas
2. کانت، تمهیدات: مقدمه ای بر هر مابعدالطبیعه ی آینده که به عنوان یک علم عرضه شود، ترجمه ی غلامعلی حداد عادل، ص 173-174.
3. همان، ص 175.
4. همان، ص 175-176.
معصوم، حسین؛ (1390)، مطالعات عقل محض در فلسفه ی کانت، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّه قم)، چاپ اول