![جریحه دار کردن احساسات بزرگسالان توسط کودکان جریحه دار کردن احساسات بزرگسالان توسط کودکان](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/07267.jpg)
![جریحه دار کردن احساسات بزرگسالان توسط کودکان جریحه دار کردن احساسات بزرگسالان توسط کودکان](/userfiles/Article/1393/11/5/07267.jpg)
نویسندگان: هریس کلمز؛ رینولد بین
مترجم: پروین علیپور
مترجم: پروین علیپور
چگونه کودکان، احساسات سایرین را جریحه دار میکنند و در این مورد چه باید کرد.
کودکان، اشخاص بسیار قدرتمندی هستند. در جامعهای که به نحو چشمگیر کودک محور (1) شده است، برخورد شدید آنان نسبت به والدین، اغلب نادیده گرفته میشود. جای تردید نیست که بزرگسالان میتوانند به احساسات کودکان لطمه وارد کنند. امّا این نیز حقیقت دارد که کودکان هم قادرند احساسات بزرگسالان را جریحه دار سازند. هنگامی که والدین و معلّمان انکار میکنند که کودکانشان احساسات آنان را جریه دار ساختهاند، با انکار خود باعث پنهان شدن تنفّر و ناکامی خویش میشوند.* مهمترین سلاحی که کودکان برای لطمه زدن به احساسات دیگران دارند، قدرت آنان در ایجاد احساس گناه در بزرگسالان است.
* کودکان، متخصّص جریحه دار ساختن احساسات والدین از طریق انکار فردیّت (2)، و بی همتایی (3) آنان هستند. هنگامی که آنان والدین را متهم میکنند که «درست مثل هر پدر و مادر دیگر» یا «به یکدنگی همهی بزرگترها» هستند، در واقع منکر منحصر به فرد بودن وجود ایشان میشوند. بی اعتنایی یا انکار صفات ویژه شخص، یکی از راههای کاستن عزّت نفس آن فرد است. تمام والدین مایلند که در نظر فرزندان خویش، مهمّ جلوه کنند، و کودکان با اشارهی ضمنی به معمولی بودن ایشان، میتوانند آنان را آزرده کنند.
* هنگامی که کودکان، والدین و معلمان را متهم میکنند که باعث درد یا ناراحتی آنان میشوند، احساسات بزرگسالان جریحه دار میشود، زیرا چنین اتّهامی، به طور ضمنی مبیّن آن است که بزرگسالان از ناراحتی کودک لذّت میبرند. هیچ یک از ما دوست ندارد که به بدخواهی متهم شود. چنین اتّهاماتی اغلب باعث لطمه زدن به احساسات میشود.
* اگر کودکان حتّی اندکی از انتظارات والدین را برآورده نسازند، باعث آزردگی خاطر ایشان میشوند. بزرگسالان مایلند باور کنند که رفتار کودک، تا حدّی نتیجهی کوششهای آنان است. هنگامی که کودکان تکلیفی را به نحوی نامطلوب انجام میدهند، والدینشان احساس میکنند که در انجام وظیفهی خویش قصور کردهاند. آنهایی که به عملکرد ضعیف کودک تن در میدهند، موقعیتی برای رنج و ناکامی خویش فراهم میکنند.
* زمانی که کودکان، خشم فرد بزرگسالی را بر میانگیزند، احساس ناخوشایندی به فرد، دست میدهد. خشم، مقدمهی طغیان درونی است. هنگامی که خشم از حد میگذرد، فرد احساس میکند که در حال انفجار است. در این حالت، احتمال بروز طغیان درونی، افزایش مییابد. بزرگسالانی که اجازه دادهاند ارتباطشان با فرزندان یا شاگردانشان به این مرحله برسد، اغلب آزرده خاطر و مستعد افسردگی هستند.
* والدین و معلّمان، خواستار تأیید کودکان هستند. زمانی که کودکان، با وجود تلاشهای بزرگسالان، از تأیید ایشان مضایقه میکنند، به احساساتشان لطمه میزنند. بی شک هیچ کس انتظار ندارد که کودکان در قبال حُسن رفتار بزرگسالان، «مدال افتخار» به آنان هدیه کنند، لیکن اگر کودکان بخواهند، می توانند به طرق گوناگون تأیید خویش را ابراز دارند. هنگامی که آنان، چنین نمیکنند، بزرگسالان دچار یأس و نومیدی میشوند.
* هنگامی که کودکان بر حسب معیارهای اخلاقی و رفتاری مقرر شده برای آنان، رفتار نمیکنند، بزرگسالان میرنجند، اگر کودکی دروغ بگوید، تقلّب کند یا دست به دزدی بزند، و نسبت به سایرین بد زبان و بی عاطفه باشد، بزرگسالان به سبب احساس مسؤولیّت و احساس شکست شخصی، عمیقاً آزرده میشوند.
با توجه به این که کودکان به طرق متعددی احساسات بزرگسالان را جریحه دار میسازند، برای مقابله صرفاً یک روش وجود ندارد.
* والدین و معلّمانی که به خود اطمینان دارند و احساس میکنند که افراد خانواده و شاگردانشان سخت کنترل ایشان هستند، و آنان با پاسخ خویش بر اقتدار ایشان صحّه میگذارند، بسیار کمتر احتمال میرود که دچار آزردگی خاطر شوند.
* زمانی که دستورالعملهای بزرگسالان صریح و ثابت باشد و کودکان انتظارات و معیارهای آنان را درک کنند، بسیار کمتر احتمال دارد که به احساسات بزرگسالان لطمه بزنند، یا به چنین کاری مبادرت کنند.
* بزرگسالانی که با بد رفتاری کودکان، به طُرق مستقیم و معقول برخورد میکنند، از آزردگی خاطر مصون میمانند. زیرا زمانی که والدین و معلّمان مطمئن هستند که برای مواجهه با مشکلات، روشهایی در اختیار دارند و هدفها کاملاً مشخّص است، اتکا به نفسشان، آنان را از رنجش و آزردگی حفظ میکند.
* بزرگسالانی که قادر باشند همان گونه که در مورد احساسات کودکان با آنان بحث میکنند، درمورد احساسات خویش نیز صحبت نمایند، میتوانند رنجش خویش را ابراز کنند، و دررفع آن بکوشند. ممکن است کودکان واقعاً ندانند که موجب آزردگی سایرین شدهاند، مگر آن که این مسأله به گونهای به آنان تفهیم شود.
برخی از بزرگسالان گمان میکنند که اگر کودکان، آنان را آزرده خاطر کنند، ایشان نیز حق دارند متقابلاً کودکان را برنجانند. «زدی ضربتی، ضربتی نوش کن.»(4) چنین پاسخی جوّی را به وجود میآورد که در آن هر کس به خویش اجازه میدهد که به احساسات دیگری لطمه بزند. حال آن که اگر والدین از آزردن کودکان پرهیز کنند و با ملاحظه و احترام با ایشان رفتار نمایند، کودکان تمایلی به آزردن آنان پیدا نخواهند کرد.
پینوشتها:
1. child-centered.
2. individuality.
3. uniqueness.
4. «چشم در مقابل چشم، و دندان در مقابل دندان.»
کلمز، هریس، بین، رینولد؛ (1392)، آموزش مسئوولیت به کودکان، مترجم: پروین علیپور، مشهد: شرکت به نشر، چاپ دهم