برداشتهایی از بیانات امام خمینی (ره)
طلاب عزیز، ائمه محترم جمعه و جماعات، روزنامهها، و رادیو- تلویزیون،باید برای مردم این قضیه ساده را روشن كنند كه در اسلام مصلحت نظام از مسائلی است كه مقدّم بر هر چیز است، و همه باید تابع آن باشیم. (1)مردم عزیز ایران كه حقاً چهرهی منوّر تاریخ بزرگ اسلام در زمان معاصرند، باید سعی كنند كه سختیها و فشارها را برای خدا پذیرا گردند تا مسؤولان بالای كشور به وظیفه اساسیشان كه نشر اسلام در جهان است برسند و از آنان بخواهند كه تنها برادری و صمیمیت را در چهارچوب مصلحت اسلام و مسلمین در نظر بگیرند. چه كسی است كه نداند مردم عزیز ما در سختی هستند و گرانی و كمبود بر طبقه مستضعف فشار میآورد، ولی هیچ كس هم نیست كه نداند پشت كردن به فرهنگ دوَل دنیای امروز و پایهریزی فرهنگی جدید بر مبنای اسلام در جهان و برخورد قاطع اسلامی با امریكا و شوروی، فشار و سختی و شهادت و گرسنگی را به دنبال دارد و مردم ما این راه را خود انتخاب كردهاند و بهای آن را هم خواهند پرداخت و بر این امر هم افتخار میكنند. این روشن است كه شكستن فرهنگ شرق و غرب، بی شهادت میسر نیست. (2)
اما در مورد قبول قطعنامه- كه حقیقتاً مسأله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود- این است كه من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و كشور و انقلاب را در اجرای آن میدیدم؛ ولی به واسطه حوادث و عواملی كه از ذكر آن فعلاً خودداری میكنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی كارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای كشور، كه من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتشبس موافقت نمودم؛ و در مقطع كنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم. و خدا میداند كه اگر نبود انگیزهای كه همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمیبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست كه همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم. و مسلّم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود. (3)
آقایان توجه بكنند كه قلم آنها یك وقت قلمی نباشد كه جمهوری اسلامی را تضعیف بكند. و من میبینم در بعضی قلمها این جوری است و اینها توجه بكنند. من همیشه میل دارم كه با نصیحت، با-عرض میكنم كه- تقاضا، با ملایمت با آقایان رفتار كنم و همیشه جوری باشد كه یك صحبتی كه ملایم نباشد، نباشد. لكن اگر چنانچه یك وقتی اقتضا بكند مصلحت اسلام، یك وقت انسان ببیند كه میخواهد یك كسی اسلام را تضعیف كند ولو نمیفهمد خودش یا خدای نخواسته از روی فهم- كه بعضی نادر هست الآن كه از روی ادراك میخواهند لطمه بزنند و شناسایی هم ممكن است شده باشند- لكن توجه كنند كه اگر یك وقت یك همچو چیزی پیش بیاید آن وقت یك وضع دیگری پیش میآید. این جور نیست كه همهاش قضیه نصیحت باشد و ملایمت باشد، یك مسأله دیگری پیش میآید. (4)
میبینید كه قدرتمندهایی كه قدرتشان زیاد است، بیشتر دنبال قدرت هستند، بیشتر دنبال توسعهی قدرت خودشان هستند. آنها هم اگر فضا را بگیرند و دریا را بگیرند و زمین را بگیرند و آسمان را بگیرند، قانع نیستند. اگر انسان جلوی خودش را نگیرد، این سركشیای كه حدّ و حدود ندارد، انسان را به باد فنا میدهد. باید سركشی را جلویش را گرفت، و این نَفْس را مهار كرد. در همهی امور، در تمشیت همهی امور باید انسان آنچه را كه مصلحت اسلام است، كسانی كه متصدی امور هستند، آن چیزهایی كه مصلحت اسلام است آن چیزهایی كه مصلحت ملت اسلام است، در نظر بگیرند. از هواهای نفسانی كه سرچشمه همه فسادها هست، جلو بگیرند. گمان نكنند كه ما حالا این جا را میخواهیم كافی است خیر! هیچ چیز برای انسان كافی نیست. قلب انسان قدرت مطلق طلب است؛ یعنی قدرت خدا، میخواهد فانی در او بشود و این حد ندارد، لا حد است. لكن چون ما مطلع نیستیم، نمیفهمیم، از این جهت، گمان میكنیم این چیزها را میخواهیم، و همه عذابهای انسان برای همین است كه نمیداند چی میخواهد. این چند روز دنیا رفتنی است، این ریاستها رفتنی است، آنچه كه به جا میماند این است كه ما چه كردیم و در محضر مقدس حق تعالی چكاره هستیم. این اگر اصلاح بشود، همه چیز اصلاح میشود. (5)
مقصد این است كه اسلام جریان پیدا بكند، مقصد این نیست كه من اجرایش كنم. از چیزهایی كه انسان مبتلا به آن هست این شیطنتهای باطنی كه انسان به آن مبتلا هست این است كه، دلش میخواهد خودش متصدی امر باشد. جریان امر اگر به دست دیگری بهتر واقع بشود، این ناراحت است، میگوید من خوب است باشم. این از شیطنتهای باطنی انسان است. انسان به صورت مقدس مآبی طرحش میكند، من میخواهم به این ثواب برسم. اگر حساب كند پیش خودش كه همان ثواب را، بالاترش را به شما میدهند، و شما كمك كنید به این كسی كه متصدی است و از شما بهتر میتواند، راضی نمیشوید. مسأله این نیست كه ثواب میخواهم، مسأله این است كه دنیا میخواهم. اختلاف اگر بین افراد پیدا میشود، جستجو كنند در باطن ذات خودشان ببینند كه مسأله، مسأله مصلحت اسلام و مصلحت مسلمین است یا مسأله، مسألهی مصلحت خودش هست؟ پای نفس در كار است یا خدا در كار است؟! اگر یك كسی یك مطلبی را بهتر از من میتواند انجام بدهد، آیا من خوشحالم به این كه او متصدی امر بشود یا من ناراحتم؟ اگر یك وزیر بتواند بهتر كار وزیر دیگری را انجام بدهد و كمك كند به او، آیا نفس او اجازه به او میدهد؟ (6)
اگر آقایان از این دیدگاه كه همه میخواهند نظام و اسلام را پشتیبانی كنند به مسائل بنگرند، بسیاری از معضلات و حیرتها برطرف میگردد ولی این بدان معنا نیست كه همه افراد تابع محض یك جریان باشند. با این دید گفتهام كه انتقاد سازنده معنایش مخالفت نبوده و تشكل جدید مفهومش اختلاف نیست. انتقاد بجا و سازنده باعث رشد جامعه میشود. انتقاد اگر بحق باشد، موجب هدایت دو جریان میشود. هیچ كس نباید خود را مطلق و مبرّای از انتقاد ببیند. البته انتقاد غیر از برخورد خطی و جریانی است. اگر در این نظام كسی یا گروهی خدای ناكرده بی جهت در فكر حذف یا تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدّم بدارد، حتماً پیش از آنكه به رقیب یا رقبای خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد كرده است. در هر حال یكی از كارهایی كه یقیناً رضایت خداوند متعال در آن است، تألیف قلوب و تلاش جهت زدودن كدورتها و نزدیك ساختن مواضع خدمت به یكدیگر است. باید از واسطههایی كه فقط كارشان القای بدبینی نسبت به جناح مقابل است، پرهیز نمود. شما آن قدر دشمنان مشترك دارید كه باید با همه توان در برابر آن بایستید، لكن اگر دیدید كسی از اصول تخطی میكند، در برابرش قاطعانه بایستید. (7)
راهبردهای تصریحی:
1- نباید منافع جناحی و حزبی را بر مصالح كشور مقدّم داشت.2- در اختلاف نظرها، باید مصلحت اسلام را در نظر گرفت.
3- در مقابل كسانی كه از اصول تخطّی كنند، باید قاطعانه ایستاد.
4- مقصد همه بایستی جریان اسلام باشد ولو به دست دیگران.
نكات استنباطی:
1- تقدّم منافع جناحی و گروهی بر مصالح كشور سبب میشود تا فرد در مسیر خواستهای دشمن قرار گیرد.2- ریشهی تقدم منافع و مواضع گروهی و جناحی و شخصی بر مصالح اسلام و كشور، هواهای نفسانی و حُبّ نفس است.
پینوشتها:
1.صحیفه امام (رحمه الله علیه)، ج21، ص 335.
2.صحیفه امام (رحمه الله علیه)، ج21، ص 327.
3.صحیفه امام (رحمه الله علیه)، ج21، ص 92.
4.صحیفه امام (رحمه الله علیه)، ج20، ص 128.
5.صحیفه امام (رحمه الله علیه)، ج19، ص 376.
6.صحیفه امام (رحمه الله علیه)، ج17، ص 529.
7.صحیفه امام (رحمه الله علیه)، ج21، صص 179 و 180.
مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) (جلد هشتم) اصل شناخت دشمنان و ضرورت مرزبندی شفاف با آنان، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ اول