خاورمیانه پیش از اسلام

جوامع اسلامی بر روی چارچوب تمدن خاورمیانه‌ای قدیمی و ریشه داری بوجود آمده‌اند. این جوامع نهادهایی را از خاورمیانه‌ی پیش از اسلام به‌ارث برده‌اند که حتی در دوران معاصر نیز سرنوشت آن ها را رقم می‌‌زنند. این نهادها عبارتند
پنجشنبه، 29 مرداد 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خاورمیانه پیش از اسلام
 خاورمیانه پیش از اسلام

 





 

جوامع اسلامی بر روی چارچوب تمدن خاورمیانه‌ای قدیمی و ریشه داری بوجود آمده‌اند. این جوامع نهادهایی را از خاورمیانه‌ی پیش از اسلام به‌ارث برده‌اند که حتی در دوران معاصر نیز سرنوشت آن ها را رقم می‌‌زنند. این نهادها عبارتند از گروه های کوچک و سازمان یافته که براساس روابط خانوادگی، خویشاوندی و یا روابط نژادی تشکیل شده‌اند، جوامع کشاورز پیشه و شهری، اقتصادهای بازار (1)، ادیان توحیدی و امپراتوری های بوروکراتیک. تمدن اسلامی اگر چه در مکه متولد شد ولی خاستگاه واقعی آن در فلسطین، بابل و ایران قرار داشت.
جوامع اسلامی در محیطی پا به عرصه‌ی وجود گذاشتند که ‌از زمان تاریخ نخستین بشر دو ویژگی اساسی و ثابت را با خود به همراه داشت. اولین ویژگی این بود که مردم منطقه به گروه های کوچکی که‌اغلب گروه‌های خانوادگی بودند تقسیم می‌‌شدند. در این محیط به ویژه جوامعی که‌از طریق شکار غذای خود را تأمین می‌‌کردند در قالب گروه های کوچک و متعددی سازمان یافته بودند. حتی جمعیت شهری نیز براساس روابط خویشاوندی و همسایگی به گروه های کوچکی تقسیم می‌‌شد؛ این گروه ها فرزندان اعضای خود را پرورش می‌‌دادند، برای ازدواج ها برنامه ریزی می‌‌کردند، منازعات اعضای خود را حل و فصل می‌‌نمودند و جبهه‌ی مشترکی را علیه دنیای خارج تشکیل می‌‌دادند.
ویژگی دوم عبارت بود از وجود گرایش به سمت ایجاد وحدت فرهنگی و دینی در سطحی گسترده‌تر و تشکیل امپراتوری های بزرگ. در دوران ماقبل تاریخ (2) این گرایش در قالب توسعه‌ی تجارت و پذیرش عقاید دینی مشترک ظهور پیدا کرد اما مهمترین تجلّی اولیه‌ی این تمایل ظهور دولت - شهرها در بین النهرین عهد باستان ( 3500 قبل از میلاد تا 2400 قبل از میلاد ) می‌‌باشد. تشکیل شهرها در بخش های جنوبی عراق انقلابی در تاریخ بشر به حساب می‌‌آید: با تشکیل این شهرها طوایف و روستاهای مختلف و گروه های کوچک دیگر به هم پیوسته و جوامع واحدی را تشکیل دادند. جمع شدن مردمان مختلف در این شهرها دستاوردهای فرهنگی و هنری تازه‌ای را به دنبال داشت که‌اختراع خط، خلق افسانه ها و ابداع ادیان بزرگ، ساخت مجسمه های تحسین برانگیز، و خلق شاهکارهای معماری از آن جمله بود.
در تشکیل تمدن بین النهرین دو عامل دخیل بودند: دین، امپراتوری. این دو عامل بعدها جوامع خاورمیانه‌ای را تشکیل دادند. اولین شهرهایی که‌از ادغام روستاهای کوچک تشکیل شدند برپایه‌ی اعتقاد مشترک به بندگی الهه ها (3) بوجود آمدند. سومری ها ( مردمان ساکن در جنوب عراق ) معتقد بودند زمینی که در آن زندگی می‌‌کنند متعلّق به‌الهه ها است و وظیفه‌ی اصلی آن ها ساختن یک معبد بزرگ برای پرستش الهه ها می‌‌باشد. روحانیانی که در معابد سومری ها مراسم عبادت و نیاش را سرپرستی می‌‌کردند زمام امور سیاسی را در دست داشته و به‌امر قضاوت نیز می‌‌پرداختند. شهر - معبدهای سومری ها علاوه بر آن که برپایه‌ی علایق دینی تشکیل شده بودند از نظر اقتصادی نیز برای ساکنان خود دارای اهمیت بودند. ساخت معبدهای بزرگ نیاز به نیروی کار و سازمان دهی توده های کارگر داشت؛ انجام مناسک ویژه‌ی این معابد نیز نیاز به‌افراد متخصص در زمینه‌ی فعالیت های اداری، هنری و دیگر فعالیت ها داشت. به هرحال این شهرهای اولیه جوامعی بودند که رهبران مذهبی آن ها اداره‌ی امور سیاسی و اقتصادی مناطق پیرامون معابر را نیز در دست داشتند.
شهر معبدهای بین النهرین از سال 2400 قبل از میلاد کم کم جای خود را به نهاد وحدت بخش جدیدی داند و آن عبارت بود از حکومت پادشاهی. حکومت های پادشاهی در بین النهرین عهد باستان (4) توسط اقوام قبیله‌ای ساکن در بین النهرین شمالی و یا توسط طوایف جنگجو و جنگ سالار سومری تشکیل گردیدند. در حدود سال 2400 قبل از میلاد سارگن (5)، پادشاه‌اکّد (6) (رهبر جماعت روستایی ساکن در بین النهرین شمالی ) اولین امپراتوری جهان را تشکیل داد. امپراتوری سارگن بلافاصله سقوط کرد و شهر - معبدها موقتاً استقلال خود را باز یافتند. از زمان سارگن تا حمورابی، قانونگذار بزرگ، (وفات: 1750 قبل از میلاد) چندین امپراتوری در بین النهرین بوجود آمده و برچیده شدند. این امپراتوری ها باوجود کوتاه بودن عمرشان باعث تقویت و تثبیت حکومت پادشاهی و رژیم های چند شهری گردیدند.
حکومت پادشاهی همچنان که ‌از سارگن تا حمورابی گسترش پیدا کرد به طور فزاینده‌ای رنگ و بوی مذهبی به خود گرفت. پادشاهان قدرت روحانیان را از آن ها گرفته و خود را خادمان اصلی الهه ها قرار دادند و نقش واسطه گری بین الهه ها و مردم را در دست گرفتند. از آن پس حکومت پادشاهی در خاورمیانه به عنوان برنامه‌ای الهی برای اداره‌ی جوامع بشری تقلی شد و نظام سیاسی مقدس (یا مقدس جلوه داده شده) به همراه وحدت دینی وسیله‌ای شد برای اتحاد بخشیدن به مردمان مختلف این منطقه.
امپراتوری های پی در پی که در عهد باستان به وجود آمدند برای اعمال سلطه‌ی خود بر مناطق تحت تصرف خود نهادهایی را به وجود آوردند. در مرکز این امپراتوری ها اطرافیان پادشاه قرار داشتند که عبارت بودند از خانواده‌ی وی، مشاوران، محافظان، خادمان و مدیران کاخ. این امپراتوری ها که زمین هایی را به عنوان پاداش به مشاوران وفادار خود اعطا می‌‌کردند ارتش های منظقی را تشکیل دادند. والیان، مدیران و مأموران مخفی مسؤولیت کنترل شهرها و ایالات این امپراتوری ها را برعهده داشتند.
سلطه‌امپراتوری ها بر جوامع کوچک گوناگون، باعث ایجاد تحول در زندگی محلی منطقه گردید. به دنبال به وجود آمدن امپراتوری ها معابد در حقیقت به چرخ دنده های ماشین امپراتوری تبدیل شدند و روحانیان، قدرت سیاسی و اختیارات قضایی خود را از دست دادند. امپراتوری ها همچنین افراد را از مسؤولیتها و وظایف خود در قبال معابد و طوایف خویش رهانیدند. آن ها برای حفظ سرزمین های وسیع خود می‌‌بایست دست به تمرکززدایی قدرت می‌‌زدند و آزادی و خودمختاری بیشتری به ‌افراد می‌‌دادند. لذا به نظامیان و مدیران زمین هایی اعطا شد و آن ها مالک مستقل این زمین ها گردیدند. همچنین بازرگانان به سرمایه دارانی تبدیل شدند که با سرمایه‌ی خود به تجارت می‌‌پرداختند. صنعتگران نیز به جای کار کردن برای خانواده‌ی سلطنتی یا معبدها کارگر خود گردیدند. اقتصاد بازار نیز برای تسهیل مبادلات بین تولیدکنندگان و مصرف کنندگان ظاهر شد و به تدریج جایگزین اشکال مختلف اقتصاد خانوادگی گردید. با گسترش و افزایش تعداد بازارها و همچنین عرضه‌ی پول به عنوان وسیله‌ی مبادلات در قرن هفتم یا ششم قبل از میلاد، ساختارهای اقتصادی جهان گذشته به کلی تغییر کرد. به‌این ترتیب به طور فزاینده‌ای پرداخت پول در مقابل دریافت کالاها و مایحتاج زندگی جایگزین اعتبار اجدادی افراد گردید.
امپراتوری های نخستین خاورمیانه‌ای همچنین با ایجاد شرایط زبانی، دینی و حقوقی که‌ اشخاص را از زیر یوغ طوایف خود، معابد و خانواده‌ی سلطنتی می‌‌رهاند و این امکان را برای آن ها فراهم می‌‌کرد در جامعه بازتری به فعالیت بپردازند باعث شکل گیری «شخصیت فردی» در اجتماع گردیدند. در این امپراتوری ها زبان نخبگان حاکم زبان عناصر جهان دیده‌ی جامعه گردید و الهه های پادشاه و امپراتوری ها زبان نخبگان حاکم زبان عناصر جهان دیده‌ی جامعه گردید و الهه های پادشاه و امپراتوری - الهه های عالم که در معبد خدایان قرار داده می‌‌شدند - جای الهه های شخصی افراد را گرفتند. همچنین این امپراتوری ها قوانینی را وضع کردند و بدینوسیله میزان توزیع ثروت، مبادلات اقتصادی و روابط بین ضعف و قوی را تنظیم نمودند. لذا امپراتوری های عهد باستان تنها سازمان‌های سیاسی نبودند بلکه پایه‌ها و استوانه‌های فرهنگی، دینی و حقوقی جامعه نیز تحت کنترل آن ها بود. این امپراتوری ها به همراه دین عامل قدرتمندی در یکپارچگی فرهنگی تمدن خاورمیانه بودند.
در نظر مردمان دوران باستان امپراتوری ها حوزه‌ی تمدن به حساب می‌‌آمدند و مناطق خارج از امپراتوری، جهان غیر متمدن محسوب می‌‌شدند. وظیفه‌ی امپراتوری ها دفاع از جهان متمدن در مقابل بربرهای جهان خارج و جذب آن ها در حوزه‌ی فرهنگ متعالی جهان متمدن بود. بربرها نیز که‌اکثراً مردمان چادرنشین بودند در پی این بودند که‌امپراتوری‌ها را فتح کنند، از ثروت و پیشرفت های آن ها بهره مند گردند و به منزلت و اعتبار دیار متمدن برسند. امپراتوری ها از حمایت مردم برخوردار بودند چون در حقیقت ائتلافی از مردمان متمدن در مقابل دنیای تاریک بیرون بودند. آن ها از حمایت مردم برخوردار بودند زیرا که حکومت پادشاهی به عنوان حکومتی الهی تلقی می‌‌شد؛ حکومتی که پادشاه در آن نماینده‌ی برگزیده‌ی خدا (7) بود. پادشاه ‌اگر خود یک الهه به حساب نمی آمد لااقل از نظر شکوه و جلال، تقدس و پر رمز و رازی به خدا شباهت داشت. پادشاه نماینده‌ی خدا، روحانی برگزیده‌ی او و کانال ارتباطی بین این جهان و آسمان بود. او از سوی خدا برگزیده شده بود که به برقراری عدالت و ایجاد نظم مناسبی برای مردم بپردازد تا آن ها به نوبه‌ی خود خدا را عبادت کنند. لذا وجود پادشاه سعادت و رفاه ‌افراد تحت حکومت وی را تضمین می‌‌کرد. پادشاه به طور سحرآمیزی از نظم جهان در مقابل هرج و مرج ها حمایت می‌‌نمود.
تاریخ خاورمیانه در دوره‌ی زمانی بین امپراتوری های نخستین تا دوران اسلامی را می‌‌توان در توسعه و گسترش نهادهای تشکیل شده توسط این امپراتوری ها خلاصه کرد. امپراتوری های این منطقه به تدریج با هر موجی از انبساط و انقباض که مردمان جدیدی را وارد حوزه‌ی تمدن امپراتوری می‌‌کرد بزرگتر شده و توسعه می‌‌یافتند. جابه جایی انسانها در این دوره - نقل مکان سربازان، روحانیان، دانشمندان، کارگران و بازرگانان - باعث بوجود آمدن فرهنگی جهان شمول، قوانین، زبانها، الفبا و هویت اجتماعی مشترکی می‌‌گردید.
از زمان سارگن تا حمورابی وسعت امپراتوری های خاورمیانه محدود به منطقه‌ی بین النهرین بود اما پس از آن امپراتوری های هیتی (8)، گاسی (9) و امپراتوری های بربر دیگری که در خاورمیانه تشکیل گردیدند، علاوه بر بین النهرین دو منطقه آناتولی و ایران را نیز تحت تسلط خود قرار دادند. امپراتوری آشور (911 قبل از میلاد تا 612 قبل از میلاد) متشکل بود از عراق، قسمت های غربی ایران و برای مدتی مصر. امپراتوری هخامنشیان (550 قبل از میلاد تا 331 قبل از میلاد) بخش های شرقی ایران را به خود ضمیمه کرد و برای اولین بار امپراتوری ای بوجود آمد که کل خاورمیانه را در اختیار داشت. این امپراتوری اولین امپراتوری بود که تمام ساکنان بین رود جیحون تا نیل و داردانل را تحت سلطه‌ی خود داشت.
پس از سقوط هخامنشیان توسط اسکندر مقدونی، منطقه‌ی عراق و ایران تا رود آمودریا تحت تسلط امپراتوری اشکانیان (226 قبل از میلاد تا 234 قبل از میلاد) و پس از آن امپراتوری ساسانیان (234 قبل از میلاد تا 634 میلادی) قرار گرفت. سرزمین های حاصل از فروپاشی امپراتوری اسکندر نیز بخشی از خاک امپراتوری روم گردیدند. امپراتوری روم جدید که‌امپراتوری بیزانس یا امپراتوری روم شرقی نامیده می‌‌شد، اروپای جنوبی، منطقه بالکان، آناتولی، قسمت های شمالی سوریه و بخش هایی از بین النهرین، مصر و آفریقای شمالی را تحت کنترل داشت.

توسعه‌ی امپراتوری های بزرگ و گسترش تمدن های آن ها با ایجاد تحول و دگرگونی در ادیان همراه بود. هر یک از ادیان دوره‌های اولیه‌ی زندگی بشر در حقیقت دین گروه کوچکی بودند، اما با افزایش سطح ارتباط های اجتماعی، مردمان مختلف الهه های واحدی را پذیرفتند. در خاورمیانه‌ی عهد باستان هر خانواده، قبیله، روستا و شهری الهه های خاص خود را داشت، اما با افزایش ارتباطات بین مردم الهه های واحد و یکسانی در بین آن ها رواج یافت و الهه های حکومت امپراتوری، الهه های حاکمان، الهه های فاتحان، مسافران، بازرگانان و روحانیان در سطح گسترده‌ای مورد پرستش عامه‌ی مردم قرار گرفتند. ظهور معابد و سلسله مراتبی کردن الهه ها - که‌این امکان را فراهم می‌‌آورد تا مردمان مختلف با حفظ ادیان محلی و رسوم عبادی خاص خود در دنیای واحدی سهیم شوند - حاکی از وجود تمایل نسبت به تحقق یکپارچگی دینی در جامعه بود.

از فراگیری جهانی الهه های بزرگ تا وحی که مربوط به خدای واحد یعنی خدای کل جهان و تمام انسان ها می‌‌شد تنها یک قدم فاصله وجود داشت. وحدانیت خدا در ابتدا توسط پیامبران قوم بنی اسرائیل و سپس در قرن هفتم قبل از میلاد توسط زردشت مورد تبلیغ قرار گرفت. مسیحیت و سپس اسلام نیز بر وحدانیت خدا، جهان شمولی سلطه‌ی او و وظیفه‌ی تمام انسانها مبنی بر سر تعظیم فرود آوردن در مقابل جلال و عظمت او تأکید می‌‌کردند.
ذکر تاریخ چگونگی گرویدن مردم امپراتوری های بیزانس و ساسانیان به دین یهود، زردشت و مسیحیت از حوصله‌ی بحث ما خارج است لذا به ذکر همین نکته بسنده می‌‌کنیم که در اثر تبلیغ عقاید و افکار جدید، گسترش شبکه های ارتباطی بین مردمان خاورمیانه و حمایت امپراتوری های بزرگ ادیان الهی جهانی جایگزین ادیان شرک آلود گردیدند. در هنگام ظهور اسلام مردم بخش هایی از عراق و همچنین ساکنان کلیه‌ی قسمت های ایران پیرو دین زردشت بودند. در قسمتهایی از عراق و در تمام مناطق تحت سلطه‌امپراتوری بیزانس نیز مردم پیرو یکی از فرقه های مختلف مسیحیت بودند. کلیسای مصر کلیسای قبطی بود؛ کلیسای سوریه کلیسای یعقوبی (10) بود؛ در عراق کلیسای نسطوری رایج بود؛ مردمان ارمنستان از کلیسای ارمنی پیروی می‌‌کردند؛ و مردمان آناتولی و بالکان اکثراً طرفدار کلیسای ارتدوکس یونان بودند. به علاوه‌یهودیان و بت پرستانی نیز به طور پراکنده در خاورمیانه زندگی می‌‌کردند.
ادیان توحیدی تعالیم مشابهی داشتند. دین یهود معتقد بود جهان خدای واحدی دارد که به خلق خود (بنی اسرائیل) دستور داده قوانین الهی را اجرا کنند؛ او در این جهان و آن جهان در مورد خلق خود به قضاوت می‌‌پردازد. دین زردشت معتقد به خدایی بلند مرتبه بود که‌اهورامزدا نامیده می‌‌شود. این خدا، خدای نور و حقیقت و خالق کل جهان تلقی می‌‌شود. بنابر تعالیم این دین سرنوشت جهان به واسطه‌ی مبارزه‌ی خدا با نیروهای شر و تاریکی مشخص می‌‌گردد. انسان نیز در این مبارزه نقشی دارد: او می‌‌بایست از طریق اَعمال و اعتقادات خود به پیروزی خوبی و نور کمک کند. بنابر اعتقاد این دین در روز حسابرسی به حساب های انسان رسیده می‌‌شود. دین زردشت همانند دین یهود، دین مسؤولیت اخلاقی فردی می‌‌باشد. مسیحیت با وجود این که عقاید مشابه زیادی با این دو دین دارد، دارای تفاوت های بنیادینی نیز با آن ها می‌‌باشد. رکن اساسی دین مسیحیت ایمان به خدای سه گانه‌است. خدای پدر، پسر و روح القدس، پسر که به صورت مسیحت تجسم یافته بود به پای صلیب رفت تا شاید پیروانش نجات پیدا کنند. مسیحیت دارای تعالیم اخلاقی قوی است. آرمان اساسی این دین نجات بشر از شر شیطان و سختی ها و درد و رنج ها می‌‌باشد.
سه دین یهود، زردشت و مسیحیت اگر چه دارای جهت گیری های متفاوتی هستند ولی ویژگی های بنیادی مشترکی دارند. هر سه، ادیان فوق بشری هستند. در تعالیم آن ها آمده‌است که در ماورای این جهان، جهان برتری وجود دارد که حوزه‌ی قلمرو الهی است و از طریق انجام اعمال خوب و پسندیده‌یا با ایمان به خدا می‌‌توان به آن رسید؛ از طریق ایثار، دعا کردن و انجام «آیین مقدس» (آیینی است ویژه‌ی دین مسیحیت) انسان ها از بند گناه و مرگ رهایی یافته و وارد جهان دیگر که در آن سوی ظواهر ناپایدار این جهان قرار دارد می‌‌شوند. به علاوه‌این ادیان ادیانی جهانی هستند و اعتقاد دارند که خداوند، کل جهان و تمام انسانها را آفریده و آن ها را اداره می‌‌نماید. انسان ها در برابر خدا شخصاً مسؤول اعتقادات و اعمال خود هستند. مؤمنان که شیوه‌ی زندگی مشترکی داشته و همه در جستجوی رستگاری و سعادت خود هستند برادر یکدیگر می‌‌باشند.
این اعتقادات و باورها تشکیل سازمان های مذهبی را به دنبال داشتند. بهترین نمونه‌از این سازمان ها کلیساهای دین مسیحیت بود. کلیسا سازمانی معنوی و اداری بود که بالاترین مقام آن از بیشترین اختیارات در حوزه های عقیدتی و تشکیلاتی برخوردار بود. این مقام با واسطه‌ی مقامات کلیسایی ویژه‌ی هر سرزمین با مسیحیان رابطه برقرار می‌‌کرد. پاپ ها و اسقف های اعظم دارای بالاترین مقام در کلیسا بودند. اسقف‌ها که نواحی تحت نظر آن ها «قلمرو اسقف» نامیده می‌‌شد توسط اسقف های اعظم تعیین می‌‌شدند. اسقف ها نیز به نوبه خود کشیشان محلی را انتخاب می‌‌کردند. روحانیون زردشتی نیز موبد نامیده می‌‌شدند. در قرن سوم میلادی مقامی به نام «موبد بزرگ» و همچنین سلسله مراتبی مشابه سلسله مراتب کلسایی، در دین زردشت بوجود آمد. سلسله مراتبی کردن روحانیان در این دو دین اتحاد و پیوستگی مناطق مختلف حول محور واحدی را به دنبال داشت. این محور اصول و تعالیمی را که مردم براساس آن زندگی می‌‌کردند تعیین می‌‌نمود.
در دین مسیحیت کشیشان محلی اصول تعیین شده توسط کلیسا را در سطوح منطقه‌ای پیاده می‌‌کردند؛ کلیساهای محلی از نفوذ قابل توجهی در تمام ابعاد دینی و غیردینی مردم برخوردار بودند. دادگاه های تشکیل شده توسط کلیسا از صلاحیت رسیدگی قضایی در بسیاری از حوزه های حقوق مدنی ازجمله خانواده، مالکیت، تجارت و حتی در حوزه های ویژه‌ی حقوق جزا برخوردار بودند. کلیسا همچنین نهاد آموزشی مهمی به حساب می‌‌آمد. گاهی اوقات، اسقف ها حاکم و والی شهرهای موجمود در قلمرو خود بودند. کلیسا نه تنها به‌امور معنوی معتقدان می‌‌پرداخت، بلکه سازمانی بود که زندگی تجاری مردم را نیز بطور کامل کنترل می‌‌کرد. کلیسا در حقیقت یک نوع شرکت شهری ایجاد شده بر پایه‌ی دین بود. در این شرکت، اسقف ها همچنین به عنوان قضاوت دادگاه های هر ناحیه فعالیت می‌‌کردند. کلیسا دین را از امور مادی جدا نمی دانست. خلاصه، دین مسیحیت مفاهیم گسترده‌ای را ارائه کرد که ‌انسان به واسطه‌ی آن ها می‌‌توانست جهان اجتماعی و طبیعی اطراف خود را بشناسد. این دین میل انسان به خداپرستی را ارضاء می‌‌کرد و نیاز انسان را به تعلیم و تربیت و برقراری عدالت برآورده می‌‌نمود.
سرزمین های یهودیان نیز به مناطق کوچکی هم اندازه‌ی بخشهایی که در دست کشیشان محلی بودند تقسیم می‌‌شدند. یهودیان جوامعی را تشکیل می‌‌دادند که ‌اعتقاد به خدا و پرستش وی را به‌اجرای قانون، تحصیل علوم و احسان و نیکوکاری پیوند زده بودند. رهبران جوامع یهودی نماینده‌ی این جوامع در برابر مقامات دولتی بودند. با این وجود یهودیان دارای تشکیلات سلسله مراتبی کلیسایی نبودند. آن ها از طریق داشتن روابط غیررسمی با آکادمی های بزرگ آموزشی با یکدیگر مرتبط بودند. هم کلیساهای سازمان یافته‌ی مسیحیت و هم جوامع غیرمتمرکز یهودی الگویی بودند برای تشکیل نهادهای دینی اسلامی.
لذا کمی قبل از ظهور اسلام خاورمیانه به دو حوزه بزرگ سیاسی و فرهنگی (امپراتوری بیزانس و امپراتوری ساسانیان) و دو حوزه مذهبی (مسیحیت و دین زردشت) تقسیم می‌‌شد. این دو تمدن خاورمیانه‌ای علی رغم دارا بودن تفاوت های عمیق از نظر تشکیلات امپراتوری، اعتقادات دینی و ساختارهای تجاری و مذهبی دارای شباهت های بنیادی بودند. جوامع کوچک بی شماری که در هر یک از این دو امپراتوری وجود داشتند دارای ویژگی های فرهنگی و اجتماعی خاص خود بودند. رهبران، رؤسا و بزرگان این جوامع کوچک واسطه‌ی پیوند آن ها با دو حوزه دین و امپراتوری مشترک بودند. دین و امپراتوری نیز به طور تنگاتنگی با هم مرتبط بودند. این دو امپراتوری عبادت و پرستش سازمان یافته‌ی خدا را مورد تأیید و حمایت قرار می‌‌دادند و حتی هزینه های لازم را نیز تقبل می‌‌کردند. روی هم رفته رفتار امپراتوری ساسانیان در قبال چند دین موجود در تحت سلطه‌ی آن در مقایسه با رفتار امپراتوری ساسانیان در قبال چند دین موجود در تحت سلطه‌ی آن در مقایسه با رفتار امپراتوری بیزانس در قبال کلیساهای تفرقه‌انگیز موجود در این امپراتوری متعادل تر بود. گروه ها و نهادهای مذهبی نیز به نوبه‌ی خود حکومت امپراتوری ها را مشروعیت بخشیده و آن ها را در حکومت بر مردم یاری می‌‌دادند.
این دو منطقه‌ی سیاسی و مذهبی، به همراه بنیان های تشکیلاتی مشترک خود، پس از مدتی به درون یک تمدن واحد خاورمیانه‌ای کشیده شدند. پیروزی های عرب ها در قرن هفتم و ظهور دوران اسلامی باعث تداوم حیات بنیان های تشکیلاتی خاورمیانه گردیدند. علی رغم تحولات تاریخی، گروه های عشیره‌ای و جوامع نژادی به عنوان اجزاء سازنده‌ی جامعه به حیات خود ادامه دادند. جوامع این دو منطقه، جوامعی کشاورزی و شهری باقی ماندند و اقتصاد آن ها همچنان بر پایه‌ی مبادلات پولی باقی ماند. بنیان های اساسی تشکیلاتی دولت (از جمله ‌اداره‌ی بوروکراتیک جامعه) و همچنین شایع ترین شیوه‌ی زندگی دینی که بر اعتقادات جهان شمول و آرمان گرایانه متمرکز بود نیز استمرار حیات یافتند. با وجود این اسلام به‌اعتقادات دینی و هویت فرهنگی و اجتماعی مردمان خاورمیانه شکل تازه‌ای داد و امپراتوری ها را که بر این مردم حکمرانی می‌‌کردند از نو سازماندهی کرد.

جدول 1. اسلام در تاریخ جهان

جوامع اولیه‌ی کشاورز و روستانشین
ظهور اولین شهرها
ظهور اولین امپراتوری ها
عصر تبر و ادیان توحیدی
ظهور محمد(ص)
تشکیل جوامع اسلامی در خاورمیانه
گسترش جهانی اسلام
ظهور امپراتوری های جهانی اروپایی
تحولات جدید در جوامع اسلامی

7000 سال قبل از میلاد مسیح
3000 سال قبل از میلاد مسیح
2400 سال قبل از میلاد مسیح
800 سال قبل از میلاد مسیح
570 میلادی - 632 میلادی
622 میلادی - 1200 میلادی
650 میلادی تا حال حاضر
1200 میلادی - 1900 میلادی
1800 میلادی تا حال حاضر


این تحولات در سه مرحله انجام گرفت: مرحله‌ی اول شامل ایجاد جامعه‌ای اسلامی در شبه جزیره‌ی عربستان بود. در این مرحله شبه جزیره‌ی عربستان که دارای جامعه‌ای عشیره‌ای بود به ‌یک جامعه‌ی توحیدی و متمرکز (از نظر سیاسی) تبدیل گردید. مرحله دوم با فتح خاورمیانه توسط مسلمانان عرب آغاز شد و به ‌ایجاد یک امپراتوری اسلمی و ایجاد فرهنگی اسلامی منجر شد. بو الاخره در دوره بعد از امپراتوری عباسیان (945 میلادی تا 1200 میلادی) الگوهای سازمانی و فرهنگی عصر خلافت دچار تغییر و دگرگونی شد و انواع جدیدی از نهادها و حکومت ملی اسلامی به وجود آمد. در این دوره ‌اسلام دین توده های خاورمیانه گردید و به مبنایی برای سازماندهی گروهی آن ها تبدیل شد. در مرحله ‌اول ما شاهد ظهور اسلام در یک جامعه‌ی قبیله‌ای هستیم و در مرحله دوم ملاحظه می‌‌کنیم که ‌این دین، دین حکومت امپراتوری و نخبگان حاکم می‌‌گردد. در مرحله سوم نیز شاهد هستیم که چگونه ‌ارزش های اسلامی و گروه های نخبه، توده های مردم خاورمیانه را دچار تحول و دگرگونی می‌‌کنند.

پی‌نوشت‌ها:

1 Market Economy- ، اقتصاد بازار اقتصادی است که در آن تصمیمات کلان اقتصادی (مانند: چه باید تولید کرد، به چه مقدار و به چه قیمت)، به طور خودکار و بیشتر در بازار اتخاذ می‌‌شود تا به توسط مدیریت عمومی دولت.
2- دوره‌ی قبل از اختراع خط را دوره‌ی ما قبل تاریخ می‌‌گویند.
3- gods
4- از آغاز تاریخ تا سال 476 میلادی که‌امپراتوری روم غربی سقوط کرد را عهد باستان می‌‌نامند.
5- Sargon
6- Akkad
7- God
8- Hittite
9- Kassite
10- Jacobite، این کلیسا در سال 578 میلادی توسط یعقوب برادای در اُدسا تشکیل شد.

منبع مقاله :
ایرا ماروین. لاپیدوس؛ (1381)، تاریخ جوامع اسلامی، ترجمه علی بختیاری زاده، تهران: انتشارات اطلاعات. چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط