نگاهی به زندگانی پیامبر

نبوت پدیده‌ای بسیار نادر است، اما نادرتر از آن ظهور پیامبرانی است که زندگی مردم خود را برای همیشه دچار تحول کرده و یک دین بزرگ جهانی را از خود به یادگار گذارده‌اند. پیامبر اسلام یکی از این پدیده های نادر است. برای
پنجشنبه، 29 مرداد 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهی به زندگانی پیامبر
 نگاهی به زندگانی پیامبر

 





 

نبوت پدیده‌ای بسیار نادر است، اما نادرتر از آن ظهور پیامبرانی است که زندگی مردم خود را برای همیشه دچار تحول کرده و یک دین بزرگ جهانی را از خود به یادگار گذارده‌اند. پیامبر اسلام یکی از این پدیده های نادر است. برای شناخت نسب محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) و کسب اطلاعاتی در خصوص چگونگی پیدایش و گسترش اسلام باید عقاید دینی این شخص را شناخته و رابطه‌ی این عقاید را با حرکت جهانی وی دریابیم. در این مقاله ما از تعالیم قرآن، زندگی پیامبر، شرایطی که پیامبر در آن می‌زیست و تأثیر قرآن و فعالیت های پیامبر بر جامعه‌ی وی سخن می‌گوییم. در مقایسه با تاریخ زندگی دیگر بنیانگذاران ادیان بزرگ منابع اطلاعاتی در خصوص زندگی پیامبر فراوان است. در این رابطه ما قرآن را داریم که بنا بر اعتقادات مسلمانان از سوی خدا و به وسیله‌ی جبرئیل بر محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) نازل شده‌است. قرآن - بنابر اعتقاد مسلمانان - وحی مستقیم خداوند است، منبع اولیه‌ی اعتقادات مسلمانان می‌باشد و در برگیرنده‌ی شیوه‌ای از زندگی است که بشر به زیستن بر طبق آن ملزم شده‌است. بر اساس اعتقادات اسلامی‌ این کتاب که دو دین یهود و مسیحیت را باطل و ملغی اعلان نموده‌است آخرین وحی الهی می‌باشد. آیاتی که توسط محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) تلاوت می‌شد به وسیله‌ی افرادی نوشته می‌شد. شاید خود محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) اولین کسی بود که کار تهیه قرآنی مکتوب را آغاز کرد؛ بنابه قولی وی آیات وحی شده را به کاتبان دیکته می‌کرد و محل قرار گرفتن آن ها را نیز مشخص می‌نمود. بعد از وفات محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) نسخ کاملی از قرآن تهیه شدند اما در زمان عثمان، خلیفه‌ی سوم (656-644) بود که‌اولین نسخه‌ی رسمی‌ قرآن منتشر شد. در آن زمان به دلیل وجود مشکلات مختلف در کتابت و به علت وجود روایات متفاوت، اختلافات جزئی متعددی در قرائت قرآن وجود داشت. اما در قرن دهم دانشمندان مسلمان با هم توافق کردند که هفت قرائت مختلف از قرآن را معتبر اعلام کنند و به‌این ترتیب به کشمکش بر سر این اختلافات جزئی پایان دهند. «احادیث‌» یا سخنان پیامبر دومین منبع اطلاعاتی درخصوص زندگی پیامبر و تعالیم وی می‌باشند. احادیث اکثراً در مورد امور عبادی، معنوی و دیگر امور مذهبی می‌باشند. منبع مهم دیگر، بیوگرافی (زندگینامه ) تدوین شده توسط ابن اسحاق (9-768 متوفی ) می‌باشد که بر پایه‌ی مطالب منقول متواتر و گزارش‌های معدود مکتوب در این خصوص نوشته شد و بعدها توسط ابن هشام (متوفی 4-833 ) مورد تصحیح و تجدید نظر قرار گرفت. اطلاعاتی که در این اثر ابن اسحاق بوده‌اما ابن هشام آن ها را در اثر خود نیاورده‌است در منابع متأخر دیگر یافت می‌شوند.
از بین این سه منبع می‌دانیم که قرآن در طی دو دهه‌ از زندگی محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) یعنی از سال 610 تا سال 632 (که زمان وفات وی می‌باشد ) بر وی نازل شده‌است. برخی از آیات این کتاب در خصوص حوادث تاریخی ویژه می‌باشند؛ کتب مفسران اسلامی ‌اطلاعاتی را درباره‌ی حوادث مورد اشاره‌ی این آیات در اختیار ما می‌گذارند. دسته‌ای از آیات قرآن به کشمکش محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) با مکیان و رفتار و طرز برخورد وی با مشکلات سیاسی و اجتماعی در مدینه پرداختند و دستورالعمل ها یا ارشاداتی را درخصوص امور عبادی، اخلاقی، حقوقی و سیاسی ارائه می‌دهند. با نظر به قرآن به عنوان سندی تاریخی در می‌یابیم که عقایدمحمد(صلی الله علیه و آله وسلم) در واکنش نسبت به حوادث و شرایطی معین شکل گرفته‌اند. همچنین با نگاهی به زندگی او متوجه می‌شویم که وی نظام اعتقادی ثابت و بدون تغییری را ارائه نکرده‌است. لازم به ذکر است که وحی جهت گیری تازه‌ای در زندگی به محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) می‌دهد. ما در این فصل علاوه بر این که به ذکر تاریخ بخشی از زندگی پیامبر می‌پردازیم سعی می‌کنیم به ماهیت و کنه تعالیم وی پی برده و میزان تأثیر آن ها را بر جامعه‌ی شبه جزیره‌ی عربستان دریابیم.
نگاهی به زندگانی پیامبر

نمودار 1. اصل و تبار پیامبر

در سن 40 سالگی بر پیامبر وحی نازل شد. وی در حدود سال 570 میلادی به عنوان یکی از اعضای طایفه‌ی بنی هاشم دیده به جهان گشود (در زمانی طایفه وی یکی از طوایف مهم به شمار می‌رفت ). اجداد وی در گذشته محافظان چاه مقدس زمزم بودند، اما در زمان تولد محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) طایفه‌ی بنی هاشم اگرچه ‌از راه تجارت امرار معاش می‌کرد ولی در بین طوایفی که سودآورترین بخش های تجارت کاروانی را در دست داشتند، قرار نداشت. پدر محمد (صلی الله و علیه و آله و سلم) قبل از تولد وی از دنیا رفت. لذا پدربزرگش، عبدالمطلب، و پس از او عمویش، ابوطالب سرپرستی وی را برعهده گرفتند. محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) که برای خدیجه (بیوه‌ای ثروتمند ) به تجارت می‌پرداخت در سن بیست و پنج سالگی با وی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج چهار دختر و چند پسر بود ولی تمام پسرها در دوران کودکی از دنیا رفتند.
محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) مردی بود با گرایشات مذهبی؛ وی در سال های قبل از وحی عادت داشت که برای دعا کردن به کوه های خارج از مکه برود. چنانچه‌ابن اسحاق ذکر می‌کند در این زمان فردی حنفی - عربی یکتاپرست که نه مسیحی بود و نه‌یهودی - محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) را نصیحت و موعظه می‌کرد و از پوچی عبادت بت ها با وی سخن می‌گفت (ابن هشام به‌این قضیه‌اشاره‌ای نکرده‌است ). لذا می‌بینید که محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) قبل از وحی قرآن نیز به دنبال کشف حقیقت بوده‌است.
در حدود سال 610 وحی بر محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) آغاز شد. آیات وحی همانند سپیده زدن خورشید بر وی نازل شدند. اولین آیات وحی شده پنج آیه‌ی سوره‌ی علق می‌باشند: «قرآن را با نام پروردگارت بر خلق قرائت کن، آن خدایی که آدمی‌را از خون بسته بیافرید. بخوان قرآن را و بدان که پروردگار تو کریمترین کریمان عالم است، آن خدایی که بشر را علم نوشتن به قلم آموخت و به آدم آنچه را نمی‌دانست به‌الهام خود تعلیم داد‌». در هنگام وحی ترس و خوف و اضطراب بر پیامبر چیره شده بود.
آیات وحی شده در سال های اولیه تصویری از خدای بزرگ و واحد (الله ) را ارائه می‌دادند که در روز جزا اعمال هر انسانی را می‌سنجد و او را به بهشت می‌فرستد یا گرفتار عذاب خود می‌کند. این آیات بر توجه به روز جزا، پرهیزگاری و انجام کارهای خوب تأکید می‌کردند و نسبت به غفلت کردن از وظایف خود و عدم توجه به روز جزا هشدار می‌دادند. عدم پرستش خدا و فراموشی روز جزا توسط این آیات نوعی گستاخی تلقی شده و اعتماد به نیروهای بشری و دلبستگی به چیزهای این جهانی مذموم شمرده می‌شدند. همچنین بنابر آیات مذکور این خودپسندی مردم مکه بود که آن ها را گرفتار حرص و طمع کرده و از توجه به فقرا و حمایت از اعضای ضعیف تر جامعه بازداشته بود. محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) در سال های اولیه علاوه بر تبلیغ این عقاید و افکار نماز را نیز به مسلمانان معرفی کرد. تقوی، شرافت اخلاقی و نماز پایه های اسلام نخستین بودند.
اسلام شباهت های قابل توجهی با دین یهود و مسیحیت دارد. از نظر محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) اسلام هم مانند دو دین یهود و مسیحیت از سوی خدای جهان عرضه گردیده‌است. تصویر ارائه شده توسط محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از روز جزا همانند تصویری است که مسیحیت ارائه داده‌است: وقوع زلزله و رعد و برق های شدید، ویران شدن جهان، زنده شدن مردگان و عبور نفر به نفر انسان ها از مقابل خدا؛ این جزئیات در بین تعالیم تبلیغی مبلغان مسیحی که در شبه جزیره فعالیت می‌کردند وجود داشته‌است. بعضی از عقاید دین یهود نیز در قرآن دیده می‌شوند:
«توحید خالص‌»، اعتقاد به الهی بودن ادیان مکتوب، و مفهوم «پیامبر فرستاده شده برای
«توحید خاص‌»، همچنین برخی از اعمال دینی اسلام شبیه‌ا عمالی از دین یهود می‌باشند. با این حال محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) نه مسیحی بود نه‌یهودی؛ بسیاری از عقاید و تعالیم وی و همچنین نحوه ی بیان آن ها شباهت چندانی با دو دین یهود و مسیحیت ندارند. وی مطالبی در مورد وجود خدا و خواسته های وی گفته‌است که در ادیان دیگر دیده نمی‌شود. محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) احتمالاً از یکتاپرستان شبه جزیره (آن هایی که معتقد به خدای یکتا بودند اما نه ‌اعتقاد به دین مسیحیت داشتند و نه معتقد به دین یهود بودند) الهام گرفته‌است.
محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) در سه سال اول بعثتش دعوت خود را علنی نکرد. او در این مدت آنچه را که برایش اتفاق افتاده بود با خانواده‌ی خود و دوستانش در میان گذاشت. قدرت معنوی این الهام به همراه لحن الزام آوری که همراه آن بود آن ها را متقاعد کرد آنچه که برای محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) روی داده‌است چیزی جز وحی الهی نیست. در این مدت عده‌ی کمی‌ به‌ او پیوستند و برای شنیدن قرآن گردش جمع شدند. اینان اولین ایمان آورندگان بودند. خدیجه، علی (علیه السلام)، و ابوبکر از جمله ی این افراد بودند.
بعد از گذشت سه سال زمان دعوت علنی فرا رسیده بود. در سال 613 به پیامبر دستور داده شد که د عوت خود را علنی کند و لذا او دعوت همگانی خود را آغاز کرد. این اولین قدم در راه تزریق و ترویج عقاید مذهبی در زندگی سیاسی و اجتماعی مردم شبه جزیره بود. مهاجران سرگردان، مردمان فقیر، اعضای طوایف ضعیف و اعضای جوان طوایف قدرتمند اولین ایمان آورندگان در زمان علنی شدن دعوت بودند. اینان کسانی بودند که‌از شرایط متغیر اجتماعی و اخلاقی مکه بسیار ناراضی بودند و تعالیم پیامبر را راهگشای حل این مشکل تلقی می‌کردند.
با این وجود بر سال های اولیه دعوت علنی شرایط ناامید کننده‌ای حاکم بود. پیامبر قطع نظر از پیروان معدود خود، با مخالفتی عمومی‌رو به رو بود. ما از آیات قرآن در می‌یابیم که قریش (تجاری که زندگی مردم مکه تحت نفوذ و تسلط آن ها بود ) تعالیم پیامبر را کم اهمیت جلوه می‌دادند. آن ها اعتقاد به روز قیامت و زنده شدن مردگان را تمسخرآمیز تلقی می‌کردند و از پیامبر می‌خواستند که معجزه هایی را به عنوان گواه بر صدق مدعای خود بیاورد. تنها پاسخ پیامبر این بود که قرآن با کلام زیبا و منحصربه فرد خود معجزه‌ی من می‌باشد (در حال حاضر نیز مسلمانان همین ادعا را تکرار می‌کنند). با این وجود قریش وی را کاهن، غیب گو، ساحری ناباب و یا دیوانه معرفی کردند، دست به آزار و اذیت وی و پیروانش زدند، و تحریمی ‌اقتصادی را بر آن ها تحمیل کردند که براساس آن حق خرید مواد غذایی از آن ها سلب شد.
در ظاهر این مخالفت ریشه های دینی داشت اما در حقیقت فعالیت های تبلیغی محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) تهدیدی برای ساختار خانوادگی و اجتماعی مکه به حساب می‌آمدند. مخالفت قریش ریشه در همین مسأله داشت. وحی در واقع مخالفتی ضمنی با تمام نهادها و اصول موجود در جامعه‌ی مکه - پرستش بت ها، زندگی اقتصادی وابسته به درآمد حاصل از زیارت های بت ها، ارزش های سنتی قبایل، اختیارات رؤسای طوایف و اتحاد طوایف مختلف - بود. دین، اعتقادات اخلاقی، ساختار اجتماعی، و زندگی اقتصادی مکه مجموعه‌ای از عقاید و نهادها را تشکیل می‌دادند که به طور تفکیک ناپذیری در هم گره خورده بودند. لذا حمله بر هریک از آن ها در واقع حمله به ریشه ها و ارکان جامعه بود. از این رو مخالفت قریش نیز اجتناب ناپذیر می‌نمود.
در واکنش به‌این مخالفت‌ها آیات قرآن از پیامبر خواستند اعلان کند وی به عنوان یک فرد منزوی و گوشه گیر مورد وحی الهی قرار نگرفته‌است، بلکه ‌او عضوی از سلسله‌ی طویل پیامبران است؛ او پیامبری است که برای بیان خواسته های خدا به زبان عربی آمده‌است؛ او از سوی خدا فرستاده شده‌است تا مردم را از جهل و نادانی نجات دهد و آن ها را به سوی مسیر حق و عدالت رهنمون شود. در این مرحله محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) علاوه بر مشرکان، پیروان دو دین یهود و مسیحیت را نیز به‌اسلام دعوت کرد.
چنانچه رسالت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) علنی شد مشخص گردید که وظیفه‌ی او تنها معرفی و عرضه‌ی آیات قرآنی نیست بلکه‌ او باید رهبری جامعه را نیز در دست بگیرد. مخالفت قریش نیز ثابت کرد که نمی‌توان یک جامعه را از اعتقادات دینی آن جدا کرد. تا سال 615 محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) توانسته بود عده‌ای را مسلمان کند. این گروه که جدا از بقیه‌ی مردم مکه بودند تحت رهبری خود وی قرار داشتند. در این سال گروهی از پیروان پیامبر به حبشه مهاجرت کردند. آن ها بخاطر دین خود خانواده و طوایف خویش را ترک کردند و در سرزمین بیگانه سکنی گزیدند. در بین پیروان پیامبر پیوندهای ایجاد شده به واسطه‌ی اعتقادات مشترک از پیوندهای خونی و نژادی قوی تر بودند. بدین ترتیب بیم آن می‌رفت که‌این دین نظم کهن موجود در جامعه را از بین ببرد و نظم جدیدی را به وجود بیاورد.
مخالفت با محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) یکی دیگر از ابعاد رابطه‌ی بین جامعه و دین را آشکار کرد. این عمل میزان بستگی بقای پیامبر در مکه به وجود عمویش ابوطالب و طایفه‌اش بنی هاشم را مشخص گردانید. محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) با حمایت آن ها می‌توانست علی رغم آزار و اذیت دیگران به تبلیغ خود ادامه دهد. اما وی از سال 616-615 به بعد توانسته بود طرفداران زیادی بدست بیاورد. تعداد پیروان او در آن زمان حدوداً صدنفر بودند. در این دوره به علت تحریم مشرکان پیوستن به وی به معنای استقبال از سختی و گرفتاری بود. دیگر، عقاید و افکار ذکر شده در پیام وحی، قوه‌ی نطق و ویژگی های شخصیتی پیامبر قدرت جذب طرفدار را نداشتند زیرا که‌ او خود طرد گردیده بود و مورد اهانت و آزار قرار می‌گرفت. محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) برای موفقیت در رسالت خود می‌بایست به جایگاهی برجسته تر و موقعیتی پرقدرت تر و با نفوذتر دست می‌یافت. مردم با عقیده‌ی صرف به حرکت در نمی‌آیند بلکه عقیده‌ای که با قدرت و اعتبار همراه باشد در مردم تأثیر می‌گذارد.
محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) در سال 619 تصمیم گرفت در خارج از مکه به جستجوی طرفداران و حامیانی برای خود بپردازد. وی در آن سال از موقعیت مخاطره آمیز و نامطمئنی برخوردار بود. همسرش خدیجه و عمویش ابوطالب از دنیا رفته بودند و حمایت طایفه‌اش از وی نیز تا حد زیادی کاهش یافته بود. وی در این سال تصمیم می‌گیرد که به طائف برود و مردم آن جا را به پذیرش پیامبری خود دعوت کند. ولی در آنجا وی مورد تسخصر واقع شده و بیرون رانده می‌شود. محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) در این سال همچنین سعی می‌کند حمایت بادیه نشینان را به خود جلب کند که در این کار نیز با شکست مواجه می‌شود. وی در این سال دریافت که برای دفاع از خود و پیروانش، برای غلبه بر مخالفت و مقاومت قریش، و برای تحت اطاعت درآوردن عرب هایی که به‌او پیوسته بودند می‌بایست پایگاهی سیاسی برای خود فراهم کند.

در این زمان، اوضاع و احوال آشفته ی مدینه موهبتی الهی برای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. این منطقه که‌یک آبادی کشاورزی بود همانند مکه محل سکونت طوایف و قبایل مختلف بود اما برخلاف مکه ‌از دعوا و نزاع های تلخ بین دو قبیله‌ی بزرگ - اوس و خزرج - رنج می‌برد. در اثر کشمکش ها و خصومت های بین این دو قبیله مردم امنیت خود را ازدست داده بودند. مردم مدینه برخلاف بادیه نشینان می‌بایست در کنار هم زندگی می‌کردند و نمی‌توانستند از مکانی به مکانی دیگر کوچ کنند. در مدینه نیز همانند مکه تحولاتی اجتماعی در جریان بود که در نتیجه‌ی آن ها زنگی خویشاوندی بادیه نشینی در این منطقه تدریجاً در حال محو شدن بود. به طور تدریجی فعالیت های کشاورزی نسبت به فعالیت های گله داری افزایش چشمگیری می‌یافت و لذا اقتصاد این منطقه به‌اقتصادی کشاورزی تبدیل می‌شد. همچنین به طور روزافزونی مجاورت و همسایگی جای خویشاوندی و قرابت را در زندگی اجتماعی مدینه می‌گرفت. به علاوه مدینه دارای یهودیان زیادی بود که ‌احتمالاً وجود آن ها باعث ایجاد تمایل و گرایش بیشتری در بین توده‌ی مردم نسبت به توحید و یکتاپرستی گردیده بود.

محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) که در شرایط بد و ناامیدکننده‌ای قرار داشت برای اولین بار پیروانی در بین مردم مدینه پیدا کرد و پس از یک سری مذاکرات طولانی به‌این شهر ناآرام دعوت شود: در سال 620 شش نفر از مردان قبیله‌ی خزرج او را به عنوان پیامبر پذیرفتند؛ در سال 621 دوازده مرد از دو قبیله‌ی اوس و خزرج متعهد شدند که‌از پیامبر اطاعت کرده و از انجام گناه‌اجتناب نمایند؛ و در سال 622 هیئتی متشکل از 72 تن از مردم مدینه به ملاقات او آمدند و با پذیرش پیمان دفاع از محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) راه را برای هجرت وی به مدینه هموار کردند.
انعقاد چنین پیمانی ریشه در دو چیز داشت، یکی پذیرش قرآن و اسلام و دیگری عرف رایج در شبه جزیره. بنابر عرف رایج این منطقه قبایل متخاصم اغلب کسی را که به داشتن بینش دینی شهرت داشته و از کاردانی، عقل و بی طرفی برخوردار بود به عنوان «حکم‌» خود بر می‌گزیدند. حکم ها که هیچ بازوی اجرایی نداشتند ناچار بودند برای کسب تضمین از سوی طرفین، در خصوص پذیرش تصمیمات و احکام صادره، با آن ها وارد مذاکره شوند.
محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) و پیروانش با انعقاد پیمان عقبه و کسب تصمیمات لازم به مدینه مهاجرت کردند - مهمترین حادثه در تاریخ اسلام - پس از این مهاجرت که مبدأ تاریخ مسلمانان گردید نخستین «جامعه‌اسلامی‌» تشکیل شد. این مهاجرت «هجرت‌» خوانده می‌شود. از نظر مسلمانان لفظ «هجرت‌» تنها معنی تغییر مکان نمی‌دهد بلکه معنای پذیرش اسلام و پیوستن به جامعه مسلمانم را نیز در بر دارد. هجرت در حقیقت گذر از جهان کفر به جهان اسلامی، گذر از جامعه‌ای مبتنی بر روابط خویشاوندی به جامعه‌ای مستقر براساس اعتقادات مشترک می‌باشد.
محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) در مدینه به توافقی سیاسی با میزبانان خود دست یافت. براساس این توافق مقرر شد پیامبر و پیروان مکه‌ای وی با طوایف و قبایل مختلف مدینه گروه سیاسی واحدی را تشکیل دهند (این گروه واحد سیاسی «امت‌» نامیده شد)، مهاجران و ساکنان مدینه متحداً از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و مدینه در مقابل دشمنان خارجی به دفاع بپردازند، هیچ طایفه ‌یا قبیله‌ای به طور جداگانه با خارجیان پیمان نبندد، و هیچ طایفه‌ای به قریش مکه کمک نکند. همچنین این منشور تصریح می‌کرد که تمام اختلافات باید با پیامبر در میان گذاشته شود. انعقاد این توافق اولین گام در راه‌ایجاد حس هم گرایی بین طوایف و قبایل مختلف، تثبیت سلطه و نفوذ فردی محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) بر این گروه ها و بالأخره تبدیل طرفداران سیاسی وی به معتقدان دینی محسوب می‌شد. شرایط سیاسی مدینه برای نیل به ‌این اهداف بسیار مناسب بود، چراکه مردم مدینه در آن هنگام در گروه های کوچکی پراکنده شده بودند و از هرگونه ‌اتحاد یا رهبری بانفوذی محروم بودند. آن ها به سبب وجود خصومت های مداوم بین گروه های مختلف همیشه در حال ترس و وحشت بسر می‌بردند. به علاوه مخالفان محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) در مدینه برای مقاومت در برابر تثبیت قدرت وی اتحاد لازم را نداشتند.
تحت انقیاد در آوردن جوامع یهودی مدینه که با رسالت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به دشمنی برخاسته بودند گام مهمی ‌در راه تحکیم و تثبیت قدرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) بود. محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) خود را پیامبری می‌دانست که برای هدایت تمام ساکنان شبه جزیره - یهودیان، مسیحیان و مشرکان - از سوی خدا فرستاده شده‌است. او اعتقاد داشت که وظیفه دارد ایمان به خدای یکتا را از عقاید نادرست و خرافی بپالاید، دین جدیدی بیاورد و فسادی را که به زندگی روزانه‌ی بشر رخنه کرده بود ریشه کن کند. به همین سبب بود که وی از یهودیان خواست به جامعه‌ی نوپای او بپیوندند. شاید وجود شباهت بین بعضی از تکالیف مذهبی اسلام با تکالیف مذهبی دین یهود (از جمله تکلیفی در اسلام است که شبیه «عید کیپور یهودیان‌» می‌باشد ) و همچنین قرار داشتن بیت المقدس به عنوان قبله مسلمانان، برای یهودیان آن دوره خوشایند بوده‌است اما با این وجود آن ها ادعای محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) مبنی بر تأیید پیامبری وی توسط دین یهود را رد کردند. آن ها حقانیت وی را نپذیرفتند و صحت گفته های او در خصوص تاریخ ادیان را زیر سؤال بردند. قرآن که ‌ابراهیم را به عنوان پیامبری بی نظیر، آورنده‌ی دین ناب الهی، اولین حنفی، سازنده‌ی کعبه و پدر عرب ها معرفی می‌کند با صراحت اعلام می‌دارد محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) مبعوث شد تا توحید ناب ابراهیمی ‌را رواج دهد. بدین ترتیب دو دین الهی یهود و مسیحیت به کناری زده شدند و دین جدیدی آورده شد. لذا می‌توان گفت جامعه‌ی مورد نظر محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) جامعه‌ای بود عاری از یهودیت و مسیحیت، جامعه‌ای با دینی جدید. محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) برای انجام رسالت خود یهودیان مدینه را تبعید نمود، عده‌ای را از بین برد، و اموالشان را نیز به نفع پیروان خود مصادره کرد. وی با غلبه بر مشرکان مدینه و از بین بردن مخالفان خود جامعه‌ای اسلامی ‌در این منطقه بوجود آورد و خود رهبری آن را در دست گرفت.
پیامبر سعی کرد جامعه‌ای را در مدینه به وجود بیاورد که دارای اعتقادات مذهبی و آداب و رسوم یکسان بوده، اصول اخلاقی و قوانین مشترکی داشته باشد. جامعه‌ای که چیزی بیش از یک ساختار اجتماعی متشکل از خانواده ها، طوایف و قبایل مختلف باشد؛ جامعه‌ای که بتواند گروه های مختلف را با هم متحد کند. وی برای تحقق چنین جامعه‌ای در سطوح و حوزه های گوناگون دست به فعالیت زد. در حوزه‌ی امور عبادی، قرآن آئین ها و مناسک متعددی را برای جامعه‌اسلامی‌ به ‌ارمغان آورد که پنج اصل آن نماز، روزه، زکات، حج و شهادتین (شهادت به‌یگانگی خدا و نبوت محمد) از جمله‌ی آن ها می‌باشد. این پنج اصل منحصر به‌اسلام نبودند و در دو دین یهود و مسیحیت در سنن دینی شبه جزیره نیز یافت می‌شدند. اجرای این اصول توسط عموم مسلمانان باعث افزایش توجه و علاقه‌ی آن ها نسبت به جامعه‌ی اسلامی ‌و ایجاد هویت مشترک بین آن‌ها می‌شد. نماز، روزه و ذکر شهادتین انسانها را در مقابل خدا متواضع و مطیع بار می‌آوردند. پرداخت زکات به عنوان نماد دوری از حرص و طمع و قبول مسؤولیت در قبال تمام اعضای جامعه تلقی می‌شد. در خصوص حج قابل ذکر است که‌این آئین اقتباسی از یکی از مناسک سنتی عرب ها بود.
همچنین قرآن معیارها و ضوابط اجتماعی جدیدی را ارائه کرد. تعالیم قرآن در مورد حقوق خانواده در واقع انقلابی اجتماعی و متافیزیکی در آن دوره محسوب می‌شوند. تا قبل از ظهور اسلام طایفه، ا صلی ترین واحد خانوادگی در شبه جزیره‌ی عربستان به حساب می‌آمد. هر طایفه متشکل از افرادی بود که ‌از طرف پدری دارای جد و نیای مشترکی بودند. این طوایف پدر سالار (1) توسط پیرترین فرد و یا مهمترین عضو اداره می‌شدند. طایفه در حقیقت خانواده‌ای بود متشکل از چندین نسل. در واقع چندین زوج به همراه فرزندانشان و افرادی که به عنوان وثیقه نگهداری می‌شدند تشکیل یک طایفه را می‌دادند. زنان از شأن و منزلت پایین تری در طایفه برخوردار بودند و اعضای کامل گروه به حساب نمی‌آمدند. انجام یک ازدواج خوب مایه‌ی افتخار طایفه بود و مورد تجاوز واقع شدن زنان طایفه مایه‌ی ننگ و بی آبرویی آن به حساب می‌آمد. مقام و منزلت هر کسی و وظایف و حقوق او با توجه به طایفه‌اش مشخص می‌شد. حتی مال و املاک اعضای طایفه تحت سیطره‌ی آداب و رسوم گروه قرار داشتند. در مورد ازدواج ها نیز سرپرستان خانواده ها با نظر به منافع خانوادگی خود تصمیم می‌گرفتند و دو جوان طرف ازدواج حق تصمیم گیری در این زمینه نداشتند. طایفه مسؤولیت دفاع از اعضای خود را برعهده داشت و همچنین می‌بایست تاوان هرگونه جرم و جنایت انجام شده توسط هریک از اعضای خود را بپردازد.
در کنار طوایفی که‌اعضای آن از طرف پدری با هم خویشاوند بودند اشکال مختلفی از ازدواج های چند شوهری یعنی ازدواج یک زن با چند مرد نیز در شبه جزیره دیده می‌شد. این ازدواج ها از نظر مدت ازدواج و مسؤولیت های پدری با یکدیگر متفاوت بودند. ازدواج های چندهمسری نیز در شبه جزیره وجود داشتند. ازدواج های چند همسری از نظر محل سکونت همسران به دو دسته تقسیم می‌شدند: گاهی همسران یک فرد در یک محل سکونت داشتند و گاهی نیز با قبایل خود زندگی می‌کردند و شوهرشان به طور متوالی به دیدار آن ها می‌رفت. به طور کلی هیچ هنجار و ضابطه‌ای به طور عمومی‌در سطح شبه جزیره مورد پذیرش نبود. مردم این منطقه به وظایف انسانی خود از جمله حمایت و محافظت از زنان و نگهداری فرزندان خود توجه کمی‌ می‌کردند و با گذشت زمان این بی توجهی افزایش می‌یافت.
در شرایط به هم ریختگی نهادی این منطقه و بی توجهی اشخاص به وظایف خانوادگی خود قرآن سعی کرد با تعالیم خود طایفه‌ی پدرسالار را به عنوان یک نهاد تقویت کند. احکام قرآن در خصوص زنای با محارم در حفظ زندگی گروهی و ایجاد پیوند ازدواج بین خانواده‌های مختلف تأثیر بسیار مثبتی داشتند و از نظر وراثت بیولوژیک نیز مفید و قابل توجه بودند. طلاق نیز اگر چه منع نگردید اما مورد نکوهش قرار گرفت. ازدواج های چندشوهری ممنوع شد زیرا که‌ این ازدواج ها بر ثبات خانواده‌های پدرسالار ضربه وارد می‌کردند. چون اصل و نصب پدری به عنوان اصل و نصب فرد در نظر گر فته می‌شد لذا قرآن دستوراتی را برای تضمین شناخت اصل و نصب پدری افراد ارائه کرد. برای مثال زنی که ‌از شوهر خود طلاق گرفته ‌است تا زمانی که سه دوره‌ی قاعدگی از هنگام طلاق نگذشته‌است حق ازدواج با شخص دیگری را ندارد.
به علاوه قرآن با ارائه تعریف دقیق و حساب شده‌ای از وظایف گروهی در قبال مسؤولیت های کیفری، از بنیان خانواده حمایت نمود. اسلام اگر چه به تقلید از عرف رایج در شبه جزیره تمام مردان خانواده را مسؤول حمایت از یک یک اعضا به حساب آورد ولی در عین حال تلاش نمود به گونه‌ای اثرات مخرب دشمنی های فامیلی را که ‌اغلب در نتیجه‌ی رعایت این مسؤولیت به وجود می‌آمدند کاهش دهد. اسلام به فرد ستم دیده توصیه نمود از طرف مقابل در عوض قصاص جزای نقدی دریافت کند و همچنین تأکید کرد چنانچه
وی بر قصاص اصرار کند فقط شخص ضارب باید قصاص شود نه دیگر اعضای گروه. این تدبیر اگرچه باعث پایان یافتن انتقام جویی های فامیلی نگردید اما باعث کاهش میزان خصومت ها شده و امنیت را برای گروه های خانوادگی به ‌ارمغان آورد. همچنین آن ها دیگر این نگرانی را نداشته که بی ملاحظگی یکی از اعضا باعث نابودی کل خانواده شان شود.
به علاوه قرآن درخصوص خانواده‌های پدرسالار دست به‌اصلاحاتی معنوی و اخلاقی زد، آزادی بیشتری برای فردفرد اعضای خانواده‌ها در نظر گرفت، و ارزش و اعتبار بیشتری برای این اعضا قایل شد. به ویژه قرآن جایگاه زنان و بچه ها را افزایش داد. تا پیش از اسلام زنان به عنوان اموال شخصی و بچه ها به عنوان جنگ جویان بالقوه به حساب می‌آمدند. اما قرآن آنها را به عنوان اشخاصی معرفی کرد که دارای حقوق و نیازمندی های خاص خود می‌باشند. ازدواج نیز به عنوان سنتی معرفی شد که دارای ارزش های معنوی و مذهبی قابل توجهی می‌باشد: این برداشت از ازدواج در حقیقت در جهت منافع زنان بود. از نظر قرآن ازادواج رابطه‌ای بود که ‌از سوی الله مجاز شمرده شده بود. این کتاب توصیه می‌نمود در ازدواج با زنان به عنوان اشخاص قابل احترامی‌ برخورد شود. به علاوه قرآن با توجه به حجب و حیا و روحیه‌ی تنهاگرایی زنان آن ها را اشخاصی احساساتی معرفی کرده و تصویه نمود با جنین دیدی با آن ها رفتار شود. قرآن همچنین یک سری حقوق ویژه‌ای را برای زنان در نظر گرفت که پیش از اسلام زنان شبه جزیره‌از آن بهره مند نبودند. از جمله ‌این که به زنان نیز حق مالکیت داد و در عین حال آن ها را ملزم نکرد اموالشان را برای تأمین زندگی خانواده‌ی خود به مصرف برسانند. همچنین زنان این حق را پیدا کردند که ‌یک چهارم ماترک شوهر خود را به ‌ارث ببرند.به علاوه پرداخت مهریه در هنگام طلاق که در جامعه‌ی پیش از اسلام نیز وجود داشت از سوی قرآن مورد تأیید قرار گرفت. همچنین قرآن با هدف کاهش تعداد طلاق های عجولانه و طلاق هایی که ‌از روی لجبازی انجام می‌گرفت تأخیر در انجام طلاق، سازش، و نیز وساطت خانواده‌ها را مورد توصیه قرار داد. دوره‌ی انتظاری که پس از طلاق وجود دارد (دوره‌ای که زن عده نگه می‌دارد) تضمین کننده ی حمایت موقتی از زن و حمایت از بچه‌ی وی - درصورت حامله بودن - می‌باشد (2). و بالأخره‌ این که قرآن برای کمک به متوازن کردن موقعیت زن و مرد روزنه‌ای را برای گرفتن طلاق توسط زن باز گذاشت.
با این وجود این کتاب علی رغم تأکید و توجه به جایگاه و منزلت زنان حقوق مساوی و برابری را برای مرد و زن قایل نشده‌است. در عین حال روح تعالیم این کتاب ترغیب کننده‌ی روابط متقابل بین شوهر و همسر، استقلال نسبی اشخاص در متن خانواده‌ها و توجه بیشتر نسبت به حقوق فردی می‌باشد. به نظر می‌رسد برخورد قرآن و پیامبر با زنان معتدل تر و مطلوب تر بود تا برخورد عرب ها و مسلمانان پس از پیامبر.
در اسلام خانواده هسته‌ی اولیه‌ی تشکیل دهنده‌ی امت (گروه مؤمنان) می‌باشد. اسلام با تأکید بر ارزشمندی اشخاص به عنوان مخلوقات خدا - نه صرفاً به عنوان اشیائی در نظام طایفه‌ای جامعه - و با تأکید بر مسؤولیت اشخاص مبنی بر رعایت اصول اخلاقی در خانواده باعث تقویت و توسعه‌ی مفهوم «شخصیت فردی‌» در سطح جامعه گردید. فهم صحیح تعالیمی ‌از قرآن که در خصوص یگانگی خدا و مسؤولیت انسانها در برابر وی می‌باشند نیازمند نگاهی فردی به‌انسان می‌باشد. به علاوه تعالیم اسلام در خصوص خانواده باعث شکل گیری و توسعه‌ی «شخصیت اخلاقی‌» در جامعه شدند و شخصیت اخلاقی نیز به نوبه خود پایه شناخت دینی شد. شناخت دینی نیز از سوی دیگر باعث پرورش و ایجاد «مسؤولیت اخلاقی‌» شد و مسؤولیت اخلاقی نیز بر سازماندهی و رهبری زندگی خانوادگی تأثیر گذاشت. تعالیم قرآن باعث ایجاد اعتقاد به یکپارچگی جهان، وحدت وجودی جامعه، و وحدت وجودی انسان گردیدند.
قرآن گذشته ‌از ارائه قوانین مختلف خانوادگی و درسهای اخلاقی در این زمینه به ‌انواع دیگری از مشکلات اجتماعی نیز پرداخت. از جمله این که ضوابطی را درخصوص معاملات تجاری ارائه کرد و انجام معامله به طور عادلانه، احترام به قراردادها، شهادت صحیح دادن و خودداری از رباخواری را مورد تأکید قرار داد. با قاطعیت می‌توان گفت که ‌این ها ضوابطی اخلاقی بودند نه دستورات لازم الإجراء، زیرا که مثلاً در حکم ممنوعیت رباخواری حداکثر نرخ بهره‌ای که ربا به حساب می‌آید مشخص نگردیده‌است فقط ذکر شده هیچ کس نباید افراد نیازمند را استثمار کند و یا از گرفتاری آن ها سوءاستفاده نماید. قرآن همچنین تعالیمی ‌در خصوص جنگ، رفتار با زندانیان و تقسیم غنایم دارد. همچنین قماربازی و مصرف نوشیدنی‌های مست کننده در قرآن ممنوع شده‌اند؛ شاید به‌این دلیل که قماربازی و مصرف نوشیدنی های مست کننده با کفر و الحاد رابطه دارند.
به هرحال یکی از ابعاد فعالیت های محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) برقراری اعتقادات مشترک، ضوابط اجتماعی مشترک و مناسک و شعائر مشترک در جامعه بود. این سه مورد پایه و اساس جامعه‌ای را تشکیل می‌دادند که می‌بایست جایگزین جامعه‌ی قبیله‌ای و طایفه‌ای شبه جزیره می‌شد. دیگر فعالیت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ایجاد کنفدراسیونی در سطح شبه جزیره بود تا بواسطه‌ی آن اصلاحات مورد نظر وی در مکه و دیگر مناطق شبه جزیره پیاده شوند. تشکیل چنین اتحادیه‌ای از نظر مذهبی مهم و از نظر سیاسی امری ضر وری به نظر می‌رسید. چرا که مدینه به تنهایی توان مقاومت در برابر مکه را نداشت. خلاصه‌این که محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) برای تحقق اهداف دینی خود و رهایی از خطر شکست توسط مکه نیاز به تشکیل یک کنفدراسیون در سطح شبه جزیره داشت.

رفتار محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) در قبال مکه با خصومت آغاز شد. از همان اوایل هجرت گروه‌های کوچکی از مهاجرین (مسلمانان مهاجر اهل مکه) برای کسب غنایم به کاروان های تجارتی مکه حمله می‌کردند. در آغاز فقط مهاجران دست به‌این کار می‌زدند اما در سال 624 محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) گروه بزرگی از مهاجرین و انصار (مسلمانان مدینه ) را تشکیل داد و به کاروان تجاری بزرگی که متعلق به مشرکان مکه بود حمله کرد. در جنگی که در همین رابطه بین مشرکان مکه و یاران محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) در گرفت (بدر) مشرکان که تعداد شان هم زیادتر بود شکست خوردند و بدینوسیله محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) اعتبار زیادی در سراسر شبه جزیره بدست آورد. با پیرروزی محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) در این جنگ بعضی از قبایل بادیه نشین که حفظ امنیت راه‌های کاروانی مکه را برعهده داشتند به پیامبر پیوستند و لذا راه های مهم تجاری بین مکه و شمال بسته شد.

در سالهای بعد ابتکار عمل در دست مشرکان مکه قرار گرفت. آن‌ها دوبار به مدینه حمله کردند؛ ابتدا در جنگ احد (625 ) و سپس در جنگ خندق (627 ). محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) در جنگ احدت شکست خورد و در جنگ خندق نیز اگر چه بازنده نشد ولی پیروز هم نگشت. با این وجود می‌توان گفت که وی از هر دو جنگ استفاده کرد. او که در این دو جنگ جان سالم به در برده بود پس از پایان آن ها عده‌ای از طوایف یهودی موجود را تبعید یا اعدام کرد، اموال آن ها را مصادره نمود، و نفوذ خود بر قبایل ساکن بیابان‌های شبه جزیره را گسترش داد.
محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) پس از این جنگ ها به جای افزایش فشار خود بر مشرکان مکه ‌از فشار خود بر آن ها کاست، زیرا که هدف وی مبارزه با آن ها یا نابودیشان نبود بلکه هدف او پیوستن آن ها به‌اسلام بود. در سال 628 محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) و گروه بزرگی از پیروانش برای زیارت کعبه به طرف مکه حرکت کردند. آن ها که قصد داشتند بر طبق تعالیم
اسلامی‌ به زیارت بپردازند این سفر را انجام دادند تا نشان دهند اسلام همانند دیگر ادیان شبه جزیره می‌باشد و معتقد به آئین زیارت که مردم مکه ‌اهمیت زیادی برای آن قائل بودند می‌باشد. مشرکان مکه که ‌از اهداف پیامبر نگران و بیمناک بودند در منطقه‌ای به نام حدیبیه راه وی را سد کردند. محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) در این منطقه توافق آتش بس موقتی را با مشرکان امضاء کرد که بر اساس آن مشرکان با مسافرت مسلمانان به مکه جهت زیارت موافقت نمودند و در مقابل محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) نیز متعهد شد تقاضای خود مبنی بر قبول پیامبریش را کنار بگذارد. به علاوه در این پیمان مقرر شد کسانی که بدون رضایت ولی خود جهت مسلمان شدن به مدینه مهاجرت کرده‌اند، بازگردانده شوند اما در عین حال هر مسلمانی که مرتد شود و به مکه بازگردد دیگر به مدینه عودت داده نشود. از یک جهت انعقاد این پیمان توسط پیامبر غیر عاقلانه به نظر می‌رسید اما از جهات دیگر دستاوردهای زیادی برای وی داشت. در اثر این پیمان دشمنی مشرکان مکه با پیامبر کنار گذاشته شد و همچنین این پیمان به‌این معنا بود که باید با محمد کنار آمد و از تلاش برای نابودی وی دست برداشت.
دو سال بعد یعنی در سال 630 پیامبر پیروزی خود بر مکیان را کامل کرد. در این سال منازعه‌ای بین قبایل مکه در گرفت که باعث شکسته شدن آتش بس موقت گردید و به دنبال آن رهبران مکه ‌این شهر را تسلیم محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) کردند. محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) تقریباً همه مشرکان را عفو نمود و همچنین هدایای فراوانی به قریشیان داد. به علاوه بت های کعبه نابود شدند و این مکان به عنوان مقدس ترین زیارتگاه مسلمانان معرفی شد.
یکی از علل پیروزی محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) بر مکه سیاست وی در قبال قبایل مختلف شبه جزیره بود. در دوره‌ی هشت ساله‌ی نزاع بین مکه و مدینه محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) با هدف غلبه بر مکه سعی کرد قبایل مختلف شبه جزیره را تحت کنترل خود درآورد. لذا مبلغان و فرستادگانی را به سراسر شبه جزیره فرستاد، گروه های طرفدار خود را مورد حمایت قرار داد و بعضی از قبایل را مورد هجوم قرار داد تا آن ها را وادار کند به جرگه‌ی طرفداران وی بپیوندند و مقداری از اموال خود را به عنوان زکات به‌او تحویل دهند. محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) پرداخت زکات را به عنوان نشانه‌ای از عضویت در جامعه‌اسلامی ‌و پذیرش پیامبری خود تلقی می‌کرد. در مقابل بادیه‌نشینان گرفتن زکات را نوعی باج گیری به حساب می‌آوردند و لذا دست به دست هم دادند تا هر چه زودتر از شرّ آن خلاصی یابند. اما محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) توانست کنترل خود را بر بادیه نشینان برقرار کند و در نتیجه‌ی این پیروزی فعالیت تجاری مکه متوقف شد. سپس با فتح مکه حتی قبایل سرکش شبه جزیره نیز تحت سلطه‌ی محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) قرار گرفتند. در حقیقت با تسلیم شدن تنها قدرتی که توانایی مقابله با محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) را داشت، قبایل بسیاری به‌اسلام گرویدند. بدین ترتیب محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) توانست برای اولین بار در طی قرن های متمادی اتحادیه‌ی بزرگی از آبادیها و قبایل مختلف شبه جزیره تشکیل دهد و راه حلی را برای رفع هرج و مرج ها از زندگی مردم شبه جزیره به ‌ارمغان بیاورد.
محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) که در سال 632 از دنیا رفت یک زندگی توحیدی و همچنین الگوی یک جامعه سیاسی - دینی را برای پیروان خود به‌یادگار گذاشت. محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) عامل ایجاد تحول تاریخی بزرگی بود. قرآن که ترکیبی از عقاید دینی مردم شبه جزیره، عقاید دینی یهود، عقاید دینی مسیحیت به علاوه‌ی عقاید دینی تازه‌ای می‌باشد توحید جدیدی را معرفی می‌کند. توصیه به پرهیزگاری و تهدید با آتش جهنم که در آیات قرآنی دیده می‌شوند یادآور تعالیم پارسایانه‌ی سریانی هستند. مفهوم «نقش پیامبر‌»، اهمیت داشتن وحی های مکتوب، اطاعت از دستورهای خدا، و تأکید بر زندگی گروهی به عنوان شرط لازم برای اجرای تعالیم دینی شبیه عقاید و تعالیم دینی یهود می‌باشند. به موازات دخالت هرچه بیشتر پیامبر در زندگی عمومی، آیات جدید بیشتری نازل می‌شد و همچنان که قرآن مطالب بیشتری را در خصوص تاریخ نبوت ذکر می‌کرد محمد نیز مسؤولیت های اجتماعی بیشتری را برعهده می‌گرفت. با هجرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) از مکه به مدینه مخاطبان پیام رسالت نیز تغییر کردند. در ابتدا سه گروه یهودی، مسیحی و مشرک مورد خطاب بودند اما در اندک مدتی با هدف ایجاد جامعه‌ی جدیدی فقط مشرکان هدف فعالیت های تبلیغی پیامبر قرار گرفتند. این دین که با ادیان قدیمی ‌شباهت هایی دارد آخرین و کامل ترین دین الهی خوانده می‌شود.
اگر چه‌ ارکان دین اسلام شبیه ‌ارکان دو دین یهود و مسیحیت است، ولی وجود عقاید و تعالیمی‌که فقط در اسلام دیده می‌شود و همچنین تشکیل جامعه‌ای براساس این عقاید باعث گردیده‌اند که‌اسلام دین جدیدی به حساب بیاید. تأکید قرآن بر فراگیر بودن وجود خدا و عظمت و قدرت مطلق وی، همچنین تأکید بر لزوم تسلیم پذیری اشخاص در برابر اراده‌ی خدا و پیروی از دستورهای او عقاید جدیدی می‌باشند که در ادیان توحیدی گذشته به آن ها اشاره نشده‌است. به هرحال اسلام، با قرار دادن ارزش های توحیدی به عنوان اصول جامعه‌ی شبه جزیره و تشکیل یک جامعه‌ی جدید و با ارائه‌ی ضوابط عبادی و حقوقی ویژه به عنوان دین جدیدی، در کنار ادیان رایج دیگر قرار گرفت.
این آئین به عنوان دینی جدید دگرگونی بنیادینی را در جامعه‌ی شبه جزیره به وجود آورد. ایجاد نظم و سازگاری در جامعه‌ی شبه جزیره عربستان (جامعه‌ای که‌از جنگ های برادرکشانه رنج می برد و به سبب وجود ارزش های متضاد در بین قبایل آن دچار ازهم پاشیدگی شده بود) مهمترین نیاز دست نیافتنی این شبه جزیره بود. اما محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) توانست با ایجاد حس برادری در بین اشخاص، طوایف، شهرها و حتی گروه‌های مختلف نژادی، آن ها را با هم متحد کرده و جامعه‌ی بزرگتری را تشکیل دهد که ‌امت نام گرفت. در این جامعه علایق مذهبی از تمام علایق دیگر بیشتر مورد توجه بودند. در واقع علایق مذهبی، دیگر علایق را تحت الشعاع خود قرار داده بودند. امت به عنوان پایه‌ای برای همکاری در زندگی سیاسی و اجتماعی عمل می‌کرد اما چیز جدیدی نبود. امت در حقیقت اقتباسی بود از نهادهای سنتی شبه جزیره. امت معادل قبیله بود، با این تفاوت که‌اعضای یک قبیله برادران خونی یکدیگر بودند اما اعضای امت برادران دینی هم به حساب می‌آمدند. امت که تحت رهبری یک «شیخ‌» قرار داشت - کسی که دارای حق قضاوت بین مردم بود - براساس سنت پیامبر و سیره‌ی موثق او اداره می‌شد. به طور کلی امت طایفه‌ی واحدی به حساب می‌آمد. محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) افراد امت خود را به خویشتن داری و گذشت توصیه می‌کرد و بر وساطت «شیخ‌» در حل اختلافات تأکید می‌نمود. به علاوه زندگی طایفه‌ای پدرسالارانه که در شبه جزیره متداول بود به عنوان زندگی خانوادگی مطلوب اسلام مورد تأکید قرار گرفت. البته ‌اسلام توجهات بیشتری را به زنان و کودکان مبذول داشت، تدابیری را برای باثبات کردن ازدواج ها اندیشید، اصول اخلاقی جدیدی را جهت رعایت در خانواده ها معرفی نمود، و برای هریک از اعضای خانواده شخصیتی فردی قایل شد.
به علاوه ‌اسلام به ‌ارزش های اخلاقی شکل تازه‌ای داد و آنها را از رنگ و لعابی اسلامی ‌برخوردار کرد. شهامت بادیه نشینان در جنگ و شجاعت بی پروایانه‌ی آن ها در دفاع از قبیله به سمت دفاع از اسلام و جامعه‌اسلامی‌ جهت داده شدند. صبر در برابر گرفتاریها نیز به عنوان نشانی از ایمان راسخ به خدا در برابر آزمایش ها و بلایا معرفی شد. اسلام بذل و بخشش های حساب نشده را که با تظاهر و خودنمایی انجام می‌گرفت مورد نکوهش قرار داد و به جای آن مسلمانان را به پرداخت زکات و دستگیری حساب شده و دائمی‌ از فقرا توصیه نمود. قرآن و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) محسنات فرهنگ بادیه نشینی شبه جزیره را از جهل، تعصبات شدید، نادانی و بی فکری که در این فرهنگ وجود داشتند جدا نمودند تا آن ها را در کنار حلم و عقل قرار داده، فرهنگی بر پایه‌ی اسلام (تسلیم در برابر خدا ) به وجود بیاورند.
خلاصه ‌این که‌اسلام در واقع اصول اخلاقی شبه جزیره را ترویج نمود؛ در جامعه‌ای که‌از تحقق آرمان های خود ناکام مانده بود تنها بوسیله‌ی مفاهیم برادری و حکومت دینی امکان انجام چنین کاری وجود داشت. اسلام به نهادهای اجتماعی و سنتهای مفید شبه جزیره معانی جدیدی داد تا بتواند حمایت و مشارکت مردم را جلب نماید. دادن معانی جدید به مفاهیم قدیمی ‌مسبب بوجود آمدن حساسیت و تعصب دینی و اتحاد مردمان گوناگون در جامعه‌ای جدید بود. هنگامی‌ که به جامعه‌ی شبه جزیره ی عربستان در قبل و بعد از ظهور اسلام بنگریم متوجه می‌شویم تحولات ظاهری این جامعه کم ولی تحولات درونی آن بی اندازه می‌باشند.
آنچه که باعث شد محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) یکی از چهره های نادر تاریخ شود توانایی او در انتقال عقاید و نظریاتش به مردم اطراف خود بود. به واسطه‌ی همین توانایی محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) توانست به مفاهیمی‌که برای مدت مدیدی در بین مردم شناخته شده بودند چنان قدرتی بدهد که بتوانند زندگی مردم را همانند زندگی خود وی دچار تحول کنند. محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) با تبلیغ مستقیم درباره‌ی وجود خدا، با تغییر زندگی خانوادگی و نهادهای اجتماعی شبه‌جزیره، با معرفی اعمال عبادی و آداب و رسوم اجتماعی جدید، و بالأخره به واسطه حمایت های سیاسی توانست زندگی مردم شبه جزیره را متحول کند. محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) پیامبری بود که توانست تعالیم دینی را بر کل جامعه حاکم کند.
در قرآن، احادیث پیامبر، و سیره ی او خدا به عنوان وجودی متعالی مورد اشاره قرار گرفته‌است و انسان موجودی کوچک و ضعیف در جهان معرفی شده‌است. براساس تعالیم اسلام مسلمانان باید در متن جامعه زندگی کنند، از فقرا دستگیری کنند و به تعلیم و تعلم و انجام اصلاحات اجتماعی اهمیت بدهند. این تعالیم همچنین ایجاد حکومتی اسلامی‌ برای اجرای عدالت، دفاع از جامعه‌ی اسلامی ‌و اقدام به جنگ در جهت منافع اسلام را مورد تأکید قرار می‌دهند. اسلام ثابت کرد که در متحد کردن قبایل مختلف و روشن کردن آتش جنگ در جهت منافع جامعه‌ی مذهبی عامل مؤثری می‌باشد. حتی در حال حاضر نیز هر مسلمان علاوه بر برخورداری از اعتقادات مذهبی - شخصی دارای نوعی احساس تعلق به جامعه‌ی هم مسلکان خود می‌باشد.
به طور کلی می‌توان گفت که‌اعتقادات مذهبی و تشکیلات اجتماعی - سیاسی که ‌از طریق تعالیم قرآنی و توسط محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) وارد شبه جزیره شدند از همان سنخی بودند که در خاورمیانه وجود داشتند. محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) طوایف هرج و مرج طلب را براساس محور دین با هم متحد کرد، با هدف برقراری نظم سیاسی و اقتصادی یک ساختار حکومتی به وجود آورد، و با ارائه‌ی یک دیدگاه دینی تضاد موجود بین ارزش های خانوادگی بادیه نشینان را با ارزش های تجاری مکه ‌از بین برد. اسلام جامعه‌ی قبیله‌ای و نگرش توحیدی را با وحدت دینی، اتحادیه‌ی تجاری و تشکیلات سیاسی پیوند داده، جامعه جدیدی بر اساس وحدت دینی شبه کلیسایی و تشکیلات امپراتوری به وجود آورد. به هر حال تشکیل جامعه‌ی اسلامی‌ در شبه جزیره‌ی عربستان باعث تشکیل حکومتی دینی در این منطقه‌ی حاشیه‌ای گردید. تا قبل از آن هر حکومتی که در این منطقه تشکیل می‌گردید از حمایت یهودیان، مسیحیات و یا زردشتیان ساکن خاورمیانه برخوردار بود. پس از ظهور اسلام این منطقه علی رغم حفظ هویت منحصر به فرد خود به جامعه‌ای از نوع جوامع خاورمیانه‌ای تبدیل شد؛ متعهد به دینی جهانی و علاقمند به‌اتحاد سیاسی.

پی‌نوشت‌ها:

1- Patriarchal
2- براساس احکام اسلامی ‌اگر مردی زن خود را طلاق دهد و بعد معلوم شود که آن زن حامله ‌است وی موظف است تا به دنیا آمدن بچه زندگی زن را تأمین کند.

منبع مقاله :
ایرا ماروین. لاپیدوس؛ (1381)، تاریخ جوامع اسلامی، ترجمه علی بختیاری زاده، تهران: انتشارات اطلاعات. چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط