مبانی فكری اعلامیه جهانی حقوق بشر چیست؟ - قسمت دوم

1 . مقصوداز اصطلاح «حقوق بشر» چیست؟ 2 . خاستگاه حقوق بشر در اندیشه اسلامی و غربی كجاست؟
جمعه، 10 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مبانی فكری اعلامیه جهانی حقوق بشر چیست؟ - قسمت دوم
مبانی فكری اعلامیه جهانی حقوق بشر چیست؟ - قسمت دوم
مبانی فكری اعلامیه جهانی حقوق بشر چیست؟ - قسمت دوم
نويسنده:سیدابراهیم حسینی
منبع:مجله پرسمان
1 . مقصوداز اصطلاح «حقوق بشر» چیست؟
2 . خاستگاه حقوق بشر در اندیشه اسلامی و غربی كجاست؟
3 . دو نمونه (Case) از نقض گسترده حقوق بشر توسط دولت‏های مدعی حقوق بشر را ذكر كنید .
4 . برخی از مبانی فكری اعلامیه جهانی حقوق بشر را كه در تعارض با مبانی اندیشه اسلامی است، بازگو كنید .
5 . جایگاه الحادی اندیشه حقوق بشر غربی چگونه اثبات می‏شود؟
6 . جایگاه توحیدی اندیشه حقوق بشر غربی چگونه قابل تبیین است؟
7 . تاثیر و جایگاه اصل «آخرت گروی‏» و «فرجام باوری‏» در تنظیم حقوق بشر دینی و غیر دینی چگونه است؟
8 . پیامدهای اخلاقی فرجام‏انگاری حقوق بشر غربی را تبیین كنید .
9 . مبنای تعیین قلمرو و حوزه امور خصوصی و عمومی در اندیشه غربی و اسلامی چگونه از یكدیگر متمایز می‏شود و تاثیر آن چگونه است؟
10 . نسبت‏حقوق فردی و جمعی را در اندیشه اسلامی بیان كنید .
11 . لذت‏گرایی یا فضیلت‏گرایی، كدام یك مبنای حقوق بشر غربی است؟
12 . نسبت‏حق و تكلیف در حقوق بشر غربی چگونه است؟
13 . فلسفه «تكلیف‏» و «محدودیت‏های رفتاری‏» ، در اندیشه اسلامی و رابطه آن با حقوق بشر چیست؟
14 . با توجه به این كه ما در دنیای مدرن زندگی می‏كنیم و اسلام نیز از توسعه و تمدن و حركت روبه جلو استقبال می‏كند، آیا نباید خود را با شرایط زندگی مدرن و حقوق و روابط بین المللی حاكم بر دنیای معاصر وفق دهیم؟
اندیشه حقوق بشر، طی چند دهه گذشته، به مبنای عمده و محكمی برای حقوق و روابط بین الملل تبدیل شده است . چنان كه در بحث پیشین (شماره قبل) گذشت، حقوق بشر به معنای حقوقی است كه هر فرد به دلیل انسان بودن و فارغ از هر حیث دیگری مانند نژاد، جنسیت، رنگ، زبان، دین و ... از آن برخوردار است . (1) با توجه به اسناد تاریخی (2) و دلایل منطقی و عقلانی از جمله منشا حق كه خدای متعال - آفریدگار و هستی بخش جهان - است، حقیقتا حقوق بشر ریشه در تعالیم دینی و آموزه‏های انبیا دارد . با وجود این، اعلامیه جهانی حقوق بشر، مبتنی بر جهان‏بینی غربی و حاصل اندیشه دوران مدرنیته است كه با پیوند مکتب پوزیتیویسم (positivism)و مكتب حقوق طبیعی مدرن (Modern Natural Law) ، آبشخورهایی دارد كه با مبانی اندیشه دینی و آموزه‏های اسلامی همخوانی ندارد; بلكه در موارد متعددی در تعارض آشكار با آن است .
نگاه انتقادی ما بیشتر متمركز بر نظریه حقوق بشر از لحاظ تئوریك است و گرنه از حیث اجرا و عمل، رسوایی و فضاحت‏حقوق بشر غربی نیاز به توضیح ندارد . كسانی كه لیبرال دموكراسی وحكومت‏بر مبنای خواست مردم (3) را آخرین نسخه و چاره درد بشریت می‏خواندند، مشخص شد كه چگونه و با چه منطقی خواست‏خودشان را بر مردم مظلوم عراق تحمیل كردند و با مردمی كه برای ایجاد حكومتی بر مبنای انتخابات فراگیر فعالیت می‏كنند، با تمام قدرت مقابله می‏كنند و نیز دولت دیگری (فرانسه) كه مدعی است كشورشان مهد آزادی‏ها و حقوق بشر است و خودشان از پایه گذاران و مروجین اعلامیه جهانی حقوق بشر بوده، چگونه در مقابل حجاب و پوششی اسلامی به عنوان یك دستور دینی، قانون شدید وضع نموده كه منجر به محرومیت عده زیادی از زنان مسلمان از آموزش و تعلیم و تربیت می‏شود و ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر (4) را این گونه اجرا می‏كنند .
در این شماره، به مبانی فكری اعلامیه جهانی حقوق بشر می‏پردازیم:
1 . نادیده گرفتن مبدا جهان هستی; ماده اول اعلامیه جهانی حقوق بشر، بدون اشاره به پروردگار متعال می‏گوید: همه انسان‏ها آزاد به دنیا می‏آیند و ... . ; (are born free All human beings) اما در برابر این سؤال كه آیا این انسان مخلوق خداست و در قبال او تكالیفی دارد یا نه، ساكت و بی تفاوت است و بر اساس، مذاكرات صورت گرفته در جریان تدوین این ماده، با اصرار برخی از كشورهای اروپایی، از استناد این حقوق به خدا خودداری شد و با توجه به مواد دیگر از جمله ماده 18، 21 و 29 واضح می‏شود كه اعتقاد به خدا، كمترین تاثیری در حقوق و آزادی‏ها و گستره یا محدودیت‏های آنها ندارد; چنان كه «جان لاك‏» ( John Locke) تصریح كرد: «آزادی طبیعی بشر عبارت است از این كه از هرگونه قدرت مافوق زمینی (Superior power) رها باشد و تابع اراده یا اقتدار قانونی بشر دیگری نباشد; بلكه فقط از قانون طبیعت پیروی كند» . (5) براساس اندیشه دینی، سراسر جهان هستی، آفریده خدای تعالی و ملك اوست (انالله) ; از این‏رو موجود است از خود چیزی ندارند; جز آن چه كه خدا موهبت فرموده است; پس باید هر گونه تصرفی با اجازه پروردگار باشد وگرنه آن تصرف غاصبانه و حرام است . از این‏رو او حتی مالك جان خویش نیست و نمی‏تواند خودكشی كند و به خود آسیبی رساند; اما اندیشه حقوق بشر غربی; براساس اصل خویشتن مالكی (possession - self) است و او می‏تواند با هستی خود هر كاری كه بپسندد و لذت ببرد، انجام دهد; (6) چنان كه «مك فرسون‏» می‏گوید: «فردی كه موضوع حقوق بشر است، در اصل مالك شخص خویش و استعدادهایی است كه به خاطر آن دینی نسبت‏به جامعه ندارد» . (7) «لئو اشتراوس‏» (Leo Straus) نظریه پرداز حقوقی امریكایی، خدانشناسی در سیاست ( Political Atheism) و «لذت‏طلبی در سیاست‏» (Political Hedonism) را كه به لیبرال مسلكی منجر می‏شود، نشان ویژه مدرنیته می‏داند . (8)
2 . فرجام انگاری; به همین دلیل یاد شده، غایت اندیشی و باور به این كه جهان آفرینش از جمله انسان‏ها، منزل‏گاه و مقصودی دارند و رفتار انسان باید بر مبنای آن اهداف و غایات تنظیم گردد، در دوران مدرنیته رخت‏بر بست و به جای آن، امیال، غرایز، هوا و هوس بشری جانشین شد . (9)
چنان كه «مارگارت مك دونالد» می‏گوید: «انسان‏ها مانند پیانویی كه برای تولید صداهای خاصی ساخته شده، برای هدف خاصی خلق نشده‏اند; اگر هم برای مصرف خاصی خلق شده‏اند، این هدف برای ما مشخص نیست‏» . (10) آیا این طرز فكر، پیامدی جز نیهلیسم و پوچ انگاری را به دنبال خواهد داشت؟ آیا در چنین نگرشی، جایی برای بحث اخلاق و رسالت انسانی و خودسازی و تهذیب نفس می‏ماند؟ در نگرش دینی، انسان از خداست و به سوی او در حركت است . (11) از این‏رو باید رفتارهای خود را طوری تنظیم كنند كه او را به سعادت ابدی و بهشت جاودان رحمت الهی سوق دهد . براین اساس، او نمی‏تواند عامل محدودیت آزادی‏ها را فقط نظم عمومی و رفاه همگانی بداند; بلكه به منظور صیانت از مقام شامخ ا نسانی و كسب فضیلت، ارزش‏های اخلاقی، یك عامل مهم و مستقل به حساب می‏آید .
هسته متافیزكی و هستی شناختی لیبرالیسم به عنوان جهان‏بینی شایع غربی، فردگرایی است . تعهدات شناخته شده لیبرالی نسبت‏به آزادی، تساهل، تسامح و حقوق فردی از همین مبنا ناشی می‏شود . (12) براین اساس، فرد باید خود ارزش‏های خویش را برگزیند و خود، اخلاقیات خاص خویش را پی‏افكند و كسی نباید در رفتارهای فردی او دخالت كند و جز آن رفتارهایی كه موجب آسیب رساندن به دیگران و عدم رضایت آنان شود (The Harm Principle) ، همه رفتارهای انسان، در حوزه امور خصوصی قرار دارد .
تمام ارزش‏ها، متعلق به فرد است و اگر چیزی برای یك جامعه ارزشمند باشد، باید ثابت كرد كه برای یك فرد نیز ارزش است و گرنه (13) دلیلی وجود ندارد كه همه افراد آن جامعه به عنوان اخلاق اجتماعی یا مقررات مذهبی و یا حكومتی آن را رعایت كنند . به گفته «جین هرس‏» حقوق بشر، حقوق فردی و هدف از آن، حفظ فرد در برابر حكومت است . (14)
امام در نگرش اسلامی، ضمن احترام به حقوق فردی و حفظ منافع آنان و موظف نمودن حكومت‏ها به حفظ و گسترش آزادی‏های فردی، افراد را جزئی اساسی از جامعه می‏داند وهدف از قانون، حفظ منافع گسترده‏تر جامعه است و از این‏رو یكی از وجوه تمایز حقوق بشر غربی با حقوق اسلامی، تقدم حقوق فردی بر مصلحت عمومی و حقوق جمعی در نگرش غربی است; در حالی كه در اسلام مصلحت عمومی و حقوق جمعی بر مصلحت و حقوق فردی مقدم است .
3 . لذت گرایی ( (Hedonism و خوش باشی، به جای اندیشه تعالی و تكلیف انسان نشست و اساسا خیر و سعادت، یعنی هر چیزی كه لذت آفرین باشد . (15) ریشه این اندیشه، سخن «جان لاك‏» است كه می‏گفت: «انسان در وضع طبیعی، تابع هیچ تكلیفی نیست و اراده او مطلق است و با هیچ ملاك و قاعده‏ای محدود نمی‏شود . فقدان تكلیف، از جهتی همان حق طبیعی است و حق طبیعی، حق مطلق است; زیرا از سرشت اراده نتیجه می‏شود و نه از قانونی بالاتر» . (16)
4 . تكلیف‏ستیزی; حقوق با تكالیف، رابطه متقابل دارند; زیرا كه متلازم هستند; (17) اما حقوق بشر غربی بر خلاف این قاعده عمل نموده، همواره انسان را محق و تكلیف را یك محدودیت، مانع و ضد ارزش قلمداد می‏كند . این نگرش اومانیستی كه به جای خدا، انسان را در كانون ارزش‏ها قرار می‏دهد (18) تا بدان جا پا می‏نهد كه حتی قلمرو دین را بر اساس انتظار بشر از دین تعیین می‏كند و با طرح این سؤال كه آیا دین برای ماست‏یا ما برای دین، در پاسخ می‏گوید دین برای ماست و نه ما برای دین; پس از تعریف دین و تعیین قلمرو آن، باید ببینیم كه ما از دین چه می‏خواهیم و نه این كه دین از ما چه می‏خواهد و چه تكلیفی بر عهده ما می‏نهد .
ناگفته پیداست كه با توجه به حكمت‏حضرت پروردگار، آفرینش انسان‏ها غایت‏مند است و برای تعالی بشر كه همانا نیل به كمال و شكوفایی استعدادهای انسانی اوست، انجام تكالیف و رعایت‏برخی محدودیت‏های رفتاری ضروری است . سید حسین نصر گفته است: «به موجب شریعت، حقوق بشر، حاصل تعهدات بشر است; نه مقدم بر آنها . ما از تعهدات خاصی در برابر خداوند، طبیعت و سایر افراد بشر برخورداریم كه حدود و گستره آن در شریعت اسلامی معین شده است‏» . (19) از این رو، اندیشه‏های دینی، تكلیف محور است و این حقوق برای انجام همان تكالیف و این تكالیف راهی برای نیل بشر به كمال است و به مقتضای لطف و حمت‏خدای متعال، در شریعت تعیین شده‏اند . تعالیم اسلامی، انسان را «بنده مكلف در برابر خداوند» توصیف می‏كند كه هدف اصلی آن، تسلیم شدن بشر در برابر اراده الهی است . این مسئله، شالوده مفهوم عبودیت را تشكیل می‏دهد كه در آن اعمال و رفتار بشر به سوی كسب رضایت‏خداوند از طریق عبادت هدایت می‏شود . (20)
از دیدگاه اسلامی، ارزش‏های حقوق بشر غربی برای مسلمانان نه معتبر است و نه مطلوب; هرچند ظاهر این ارزش‏ها، كاملا جذاب و فریبنده و قانع كننده به نظر می‏رسد; اما اصول زیربنایی این ارزش‏ها، اساسا با ارزش‏های اسلامی كه به اقتضای لطف بی پایان و حكمت جاودانش برای بشر فرو فرستاده شد، یك عرف اجتماعی نیست و نمی‏توان و نباید تلاش نمود تا حقوق بشر در اسلام را تحت نسبیت فرهنگی حقوق بشر غربی استنباط كرد و به این بهانه كه ما در دنیایی مدرن زندگی می‏كنیم و باید خود را با شرایط زندگی مدرن وفق دهیم، پذیرش ارزش‏ها و اهداف بیگانه با اسلام را توجیه كنیم; بلكه اسلام تنها معیار سنجش اعتبار فرهنگی است كه مسلمانان برمی گزینند (21) و این بدان جهت است كه تمام عالم هستی از او و به سوی اوست (22) و فقط او كه مالك عالم هستی است، حق ربوبیت تشریعی و قانون‏گذاری برای بشر دارد (23) ; «ان الحكم الا لله‏» (24) .
از نظر عقل سلیم نیز خالق متعال، بهترین قانون گذار و قانون او، كامل‏ترین و جامع‏ترین برنامه ممكن می‏باشد . (25) ان شاء الله در شماره‏های آینده به بحث ویژگی‏های حقوق بشر و بررسی مبنایی برخی از اصول آن خواهیم پرداخت .

پی‏نوشت:

1. Jack Donnelly; International Human Rights; p18..
2 . ر . ك: علامه محمدتقی جعفری، حقوق جهانی بشر از دیدگاه اسلام و غرب، ص‏2314 .
3.Art21(3): The will or the people shall be the basise of Authority of government...
4.. Everyone has the rihgt to freedom of thought, 18 conscience and religion; this Art right includes freedom to change hisreligion or belief, and freedom, either alone or in community with others and in public or private, to manifest hisreligion orbelief in practice,
teaching, worship and observance.
8. Mac Pherson C.B; The political Theory of Possessive Individualism: Hobbes to
10. Margaret Macdonald; "Natural Rights" in: Jeremy Waldoran; ed. Theories of R
p.30.
13.. Jean L. Cohen and Anrew Aroto; Civil Society andPolitical Theory; p.609 n.
14. Jean Hersch, "Human Rights" in Western Thought; pp.141_142.
15. Ibid;p.176.
16. Thomas Hobbes; Leviathan; ed. Michael Oxkeshott; Oxford; Blackwell n.d; p.9
18. Humanism is Human instead of God. (BBC. Dictionary).
19. Seyyed Hossein Nasr; The Concept and Realityof Freedomin Islamand Islamic <
Civilization; "in Alan S. Roseboum; Philosophy of Human Rights: International
Prespectives; London; ALDYWCH Press,1980.p.91.





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.