پیدایش عربستان جدید

شبه جزیره‌ی عربستان در حدود یک هزار سال خارج از جریان تحولات خاورمیانه قرار داشت. به دنبال فتوحات اعراب که دوره‌ی جدیدی را در تمدن خاورمیانه‌ای پدید آوردند شبه جزیره‌ی عربستان خالی از جمعیت شد و از نقشی
شنبه، 31 مرداد 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پیدایش عربستان جدید
پیدایش عربستان جدید

 

نویسنده: ایرا ماروین لاپیدوس
برگردان: علی بختیاری زاده



 

شبه جزیره‌ی عربستان در حدود یک هزار سال خارج از جریان تحولات خاورمیانه قرار داشت. به دنبال فتوحات اعراب که دوره‌ی جدیدی را در تمدن خاورمیانه‌ای پدید آوردند شبه جزیره‌ی عربستان خالی از جمعیت شد و از نقشی حاشیه‌ای در تحولات خاورمیانه برخوردار گردید.
در عصر عثمانی دو منطقه‌ی مصر و هلال خصیب تحت کنترل امپراتوری عثمانیان قرار گرفتند اما شبه جزیره‌ی عربستان به چنین سرنوشتی دچار نشد و همچنان تحت اداره‌ی نخبگان قبیله‌ای و طایفه‌ای باقی ماند. دولت‌های شبه جزیره عموماً در نتیجه‌ی جنبش‌های قبیله‌ای پدید آمدند. اسلام در اتحاد گروه‌های قبیله‌ای و طایفه‌ای متعدد و تشکیل پادشاهی‌ها و اتحادیه‌های منطقه‌ای در این بخش از جهان اسلام نقش اساسی را داشته است. در امام نشین یمن، سلطان نشین‌های عمان، و همچنین عربستان سعودی دین و دولت ارتباط بسیار نزدیکی با هم داشته‌اند/ دارند. در این مناطق پادشاه به عنوان متولی دین و مسؤول حفظ ارزش‌های اسلامی تلقی می‌شده است/ می‌شود. به علاوه به طور کلی در سراسر شبه جزیره علما از جمله علمای زیدی، شافعی، عبادی، و وهابی نقش‌های سیاسی مهمی را برعهده داشته‌اند. آن‌ها به عنوان مشاوران سیاسی پادشاه و مدیران تشکیلات قضایی و آموزشی در این منطقه به فعالیت اشتغال داشته‌اند.
تا چند دهه‌ی پیش ملی‌گرایی و مدرنیسم نفوذ چندانی در شبه جزیره پیدا نکرده بودند و مردمان این منطقه به تحولات اجتماعی و ایدوئولوژیکی که در دیگر نقاط جهان عرب جریان داشتند با دیده‌ی نفرت می‌نگریستند. اما در بعد از جنگ جهانی دوم این منطقه نیز تحت تأثیر افکار و‌اندیشه‌های جدید قرار گرفت و دستخوش تحولاتی گردید که ظهور دولت‌های مدرن امروزی از آن جمله بودند. با کشف نفت نیز راه برای مدرنیزاسیون اقتصادی و فنی و تغییر ارزش‌های اجتماعی در این منطقه فراهم شد. کشور یمن در جریان چند دهه‌ی گذشته تحت تأثیر ناسیونالیسم انقلابی و افکار جدید دچار تحولات سیاسی مهمی شده است. لازم به ذکر است که در منطقه‌ی شبه جزیره نیز همچون منطقه‌ی هلال خصیب قوم‌گرایی عربی (عربیسم) پایه و اساس هویت اجتماعی و سیاسی مردم را تشکیل می‌دهد.
یمن برخلاف دیگر کشورهای شبه جزیره از زمان‌های قدیم دارای جوامع کشاورز پیشه و دولت‌های متعدد بوده است. به طور کلی کشمکش بین دولت‌های جنوبی با مردمان چادرنشین و قبیله‌ای شمالی تاریخ این منطقه را تشکیل می‌دهد. یمنی‌ها در زمان حیات پیامبر به اسلام گرویدند و با ظهور امویان جذب قلمرو امپراتوری اسلامی شدند. در اواخر قرن نهم بخش شمالی یمن به یکی از مراکز شیعیان تبدیل شد و این زمانی بود که قبایل ساکن در این منطقه یکی از رهبران زیدی به نام یحیی را به عنوان امام و حاکم خود برگزیدند. زیدی‌ها در طول دوران حکومت خود بر یمن شمالی در جهت حفظ صلح و آرامش بین قبایل این منطقه و گسترش ارزش‌های اسلامی در این منطقه فعالیت کردند. حکومت آن‌ها با وقفه‌هایی تا سال 1962 ادامه پیدا کرد. در حالی که زیدی‌ها بر مناطق شمالی یمن تسط یافتند مناطق جنوبی نیز تحت نفوذ مصر قرار گرفتند. البته مصریان مستقیماً کنترل این مناطق را در دست نگرفتند بلکه دولت‌های تابعه‌ای را در آن‌ها تشکیل دادند. در سال 1229 کنترل جنوب یمن در دست سلسله‌ی رسولیان قرار گرفت. این سلسله که تا سال 1454 قدرت را در دست داشت حکومت مرکزی نیرومندی را در این منطقه پدید آورد و با تلاش‌های خود توانست مردمان این منطقه را جذب مذهب تسنن کند. عثمانیان نیز حدود یک قرن منطقه‌ی جنوب یمن را تحت کنترل خود داشتند. آن‌ها به دنبال تصرف مصر در سال 1539 عازم جنوب یمن شدند و توانستند این منطقه را که در آن زمان تحت کنترل قاسمیان (یکی ازشاخه‌های سلسله‌ی زیدیه) قرار داشت به اشغال خود درآورند. صد سال بعد از این واقعه یعنی در سال 1635 قاسمیان توانستند عثمانیان را اخراج کنند و کنترل مجدد خود بر جنوب را برقرار نمایند.
در قرن نوزدهم دو امپراتوری بریتانیا و عثمانی منطقه‌ی یمن را رسماً به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم کردند. بخش شمالی به عنوان حوزه‌ی نفوذ عثمانیان شناخته شد و بخش جنوبی تحت کنترل بریتانیایی‌ها قرار گرفت. عثمانیان در بخش شمالی تنها اداره‌ی امور مناطق سنی نشین ساحلی را در دست داشتند و امور اجرایی مناطق کوهستانی در این بخش تحت اختیار امام وقت قرار داشت. به علاوه پس از این که عثمانیان در جنگ جهانی اول شکست خوردند امام یحیی توانست کنترل کلیه‌ی مناطق یمن را در دست بگیرد و با مشارکت «سیدها» (اشراف زمینداری که از نسل پیامبر بودند) حکومت واحدی را در این منطقه تشکیل دهد. حکومت یحیی از حمایت علمای زیدی که دارای فعالیت‌های آموزشی و قضایی بودند نیز برخوردار بود. علمای شافعی مناطق جنربی نیز از حکومت وی حمایت می‌کردند. در دوران حیات این حکومت منطقه‌ی یمن در انزوای کامل و دور از جهان خارج می‌زیست. حتی ارتباط این منطقه با خاورمیانه نیز در سطح بسیار پایینی قرار داشت. هدف نخبگان حکومت از اتخاذ چنین سیاستی حفظ جامعه‌ی سنتی کشور بود.
با این حال علی‌رغم تلاش‌های پیشگیرانه‌ی یحیی، در دهه‌ی 1940 این منطقه به تدریج تحت تأثیر خاورمیانه‌ی عربی قرار گرفت. در این دهه روابط نظامی، دیپلماتیک، و اقتصادی یمن با دولت‌های عربی چند برابر شد. در سال 1948 معلمان از مصر وارد صنعا شدند تا به آموزش در این شهر بپردازند. در سال 1954 نیز افسران یمنی برای تعلیم دیدن به مصر فرستاده شدند. به علاوه تعداد بازرگانان، کارگران، و دانشجویانی که در این دهه به خارج سفر کردند نیز نسبت به دهه‌های پیش افزایش قابل ملاحظه‌ای پیدا کرد. بدین ترتیب مفاهیم جدیدی مثل قانون اساسی و آزادی اقتصادی وارد یمن شدند و این کشور همچون دیگر کشورهای عربی در مسیر مدرنیزاسیون سیاسی و ایدوئولوژیک قرار گرفت.

جدول 1. رژیم های شبه جزیره عربستان

خلیج فارس

بحرین

کویت

عمان

عربستان مرکزی

یمن

 

قرامطه (قرمطیان) از 894 تا پایان قرن یازدهم

 

 

 

 

 

آل صباح، از 1752 تا حال حاضر

 

امام‌های عبادی از 796 تا پایان قرن نهم

 

امام‌های عبادی قرن یازدهم

 

بوسعیدیان از 1741 تا حال حاضر

 

 

 

سعودی ها     
1746 محمد بن سعود
1765 عبدالعزیز
1803 سعود بن عبدالعزیز
1814 عبدالله اول، بن سعود
22-1818 تصرف توسط عثمانیان
1823 ترکیه
1834 فیصل اول (دور اول)
1837 خالد بن سعود
1841 عبدالله دوم (تابع محمدعلی، حاکم مصر)
1843 فیصل اول (دور دوم)
1865 عبدالله سوم، بن فیصل (دور اول)
1871 سعود بن فیصل
1874 عبدالله سوم (دور دوم)
1887 تصرف توسط رشیدیان، عبدالله تا سال 1889 به عنوان فرماندار ریاض باقی می ماند
1889 عبدالرحمان بن فیصل، تابع
1891 محمد بن فیصل، تابع
1902 عبدالعزیز دوم
1953 سعود
1964 فیصل دوم
1975 خالد
1982 فهد

 

امام‌های زیدی (صنعا) از قرن نهم تا 1281

صلیحیان 1047-1138
رسولیان 1454-1229
عثمانیان (یمن جنوبی) 1635-1539
امام‌های زیدی (شاخه ی قاسمی) 1962-1592

 

 

جمهوری یمن 1962 تا حال حاضر و جمهوری خلق یمن جنوبی 1967؛ جمهوری دموکراتیک یمن 1969 تا حال حاضر


تحولات سیاسی و ایدوئولوژیکی که بدین ترتیب پدید آمدند منجر به شکل‌گیری گروه‌های رقیب متعددی در دستگاه حکومتی شدند (گروه‌هایی که از اختلافات ایدوئولوژیک برای توجیه سیاست‌های خود استفاده می‌کردند). در سال‌های 1948 و 1955 گروه‌هایی از خانواده‌های اشرافی و افسران نظامی یمن درصدد برآمدند حکومتی جمهوری را در این منطقه پدید بیاورند اما در این راه با شکست مواجه شدند. با این حال به دنبال افزایش دخالت رژیم حاکم در مسائل جهان عرب نهایتاً انقلابی گسترده در یمن پدید آمد که توانست به عمر رژیم زیدی حاکم پایان دهد. در جریان دهه‌ی 1950 این رژیم به گروه ناصر پیوست و خود را بیش از پیش درگیر مسأله‌ی فلسطین نمود. در سال 1956 نیز رژیم مذکور با شوروی رابطه برقرار کرد و در سال 1958 از تشکیل یک اتحادیه‌ی فدرال با شرکت یمن و جمهوری متحده‌ی عربی خبر داد. در نتیجه‌ی این اقدامات بود که ائتلافی از افسران زیدی، بازرگانان شافعی و رهبران قبیله‌ای-تحت رهبری عبدالله صالح-شکل گرفت و با سرنگونی این رژیم در سال 1962 نظام جمهوری در کشور برقرار شد. رژیم جمهوری که بدین ترتیب تشکیل گردید تحت حمایت ارتشی مصری قرار داشت و با مخالفت گروه‌های قبیله‌ای که از سوی عربستان سعودی پشتیبانی می‌شدند رو به رو بود. این رژیم به دلیل رقابت‌های مصر و عربستان هیچگاه روی آرامش را به خود ندید. البته دو کشور مذکور در سال 1967 به مداخله‌ی خود در امور داخلی یمن پایان دادند اما در همین سال تحت رهبری قاضی عبدالرحمان ایریانی رژیم جدیدی در یمن بوجود آمد. رژیم ایریانی پس از این که روی کارآمد با حمایت نیروهای قبیله‌ای و نخبگان مذهبی اقدام به تدوین قانونی اساسی برای یمن کرد. در این قانون اسلام به عنوان دین رسمی کشور شناخته شد و تصریح گردید «سیدها»، زیدی‌ها، و علمای سنی می‌توانند در دستگاه حاکمه باقی بمانند. رژیم ایریانی نیز در سال 1974 توسط کلنل ابراهیم محمد همدی سرنگون شد. کلنل ابراهیم هنگامی که به قدرت رسید سیاست ایریانی در حفظ توازن قوا بین گروه‌های مدرنیست، اسلامگرا، و قبیله‌ای را ادامه داد. او هیچ تحول بنیادینی را در نظم سیاسی و اجتماعی کشور پدید نیاورد.
یمن جنوبی در سال 1839 تحت سلطه‌ی بریتانیا قرار گرفت و در سال 1937 به عنوان یکی از مستعمرات این کشور شناخته شد. در دوران تسلط بریتانیا بر یمن جنوبی به طور کلی 23 سلطان نشین، امیرنشین، و رژیم قبیله‌ای در این منطقه حاکم بودند. این حکومت‌ها همه تحت نفوذ بریتانیا قرار داشتند و امور خارجی‌شان نیز توسط این کشور تنظیم می‌شد. در این دوران (دوران تسلط بریتانیا بر یمن جنوبی) جوامع مذهبی و قبیله‌ای موجود در یمن جنوبی همچنان دست نخورده باقی ماندند. این جوامع از گروه‌های طایفه‌ای متعددی تشکیل می‌شدند و دارای نظامی لایه‌لایه بودند. سیدها در این دوره از نقش مهمی در حلّ اختلافات طایفه‌ای برخوردار بودند. آن‌ها از جمله زمینداران بزرگ این دوره محسوب می‌شدند. حاکمیت سلطان‌ها بر شهرها یکی دیگر از ویژگی‌های دوره‌ی مذکور می‌باشد.
سلطه‌ی بریتانیا بر یمن جنوبی و همکاری سلاطین و سیدها با آن‌ها نهایتاً منجر به ظهور ملی‌گرایی رادیکال در عدن شد. در این منطقه فردی به نام جورج حبش جنبشی را با نام ملی‌گرایی عربی و سوسیالیسم به راه‌ انداخت و علیه بریتانیا وارد عمل شد. در سال 1959 نیز «جبهه‌ی آزادی ملی» علم مبارزه با بریتانیا را بلند کرد و به مبارزه علیه این کشور پرداخت. در نتیجه‌ی تظاهرات‌ها، شورش‌ها، و جنگ‌های چریکی که توسط این جبهه و دیگر گروه‌های مخالف سازماندهی شدند دولت بریتانیا نهایتاً در سال 1967 خاک یمن جنوبی را ترک کرد و به حضور خود در این منطقه پایان داد. با خروج بریتانیا جبهه‌ی آزادی ملی که تحت حمایت «ارتش فدراسیون عربستان جنوبی» قرار داشت قدرت را در دست گرفت و تشکیل جمهوری خلق یمن جنوبی را اعلان کرد. سپس در سال 1969 شاخه‌ی چپ این جبهه که تحت رهبری عبدالفتح اسماعیل قرار داشت کنترل حکومت را در دست گرفت و جمهوری خلق یمن جنوبی را به جمهوری دموکراتیک خلق یمن تغییر نام داد. عبدالفتح نخبگان سنتی حاکم که شامل رهبران قبیله‌ای و معلمان مذهبی می‌شدند را از صحنه‌ی قدرت حذف کرد و نسل جدیدی از افسران نظامی و فعالان سیاسی را جایگزین آن‌ها نمود. نخبگان جدید دارای ایدوئولوژی مارکسیستی-لنینیستی می‌باشند و با هدف کنترل بر کلیه‌ی سازمان‌های کشور حزب واحدی با نام جبهه ملی را تشکیل داده‌اند. آن‌ها صنعت را ملی اعلام کرده‌اند، اصلاحات ارضی انجام داده‌اند، و فئودالیسم و قبیله‌گرایی را از میان برداشته‌اند. جالب این است که در رژیم مذکور اسلام به عنوان دین رسمی معرفی شده است.
عربستان مرکزی در حال حاضر مقر پادشاهی سعودی و جنبش وهابیت می‌باشد. در سال 1745 ابن سعود که حاکم یکی از امیرنشین‌های قبیله‌ای و کوچک شمال شبه جزیره بود به حمایت از محمدبن عبدالوهاب (87-1703) روی آورد. محمد بن عبدالوهاب یکی از مبلغان حنبلی بود که در مکه، مدینه، دمشق و بصره تحصیل کرده بود و ‌اندیشه‌ی اصلاح اسلام را در سر می‌پروراند. وی خواستار زدودن کلیه‌ی اضافات از اسلام و بازگشت به اسلام راستین بود. او با آئین‌های عرفی موجود در اسلام شبه جزیره مثل ایمان به مردان مقدس و پرستش آن‌ها شدیداً مخالفت می‌کرد. ابن عبدالوهاب تکریم و پرستش مردان مقدس و یا هر انسان دیگر را به شدّت مردود می‌دانست و آن را نوعی شرک تلقی می‌کرد. او همچنین نظریه‌ی وحدت وجود صوفیان را رد می‌کرد و قرآن و سنت را به عنوان تنها منابع معتبر اسلامی معرفی می‌نمود. این افکار و‌ اندیشه‌ها نه تنها در مکه گسترش یافتند بلکه از این منطقه به سراسر هند، ‌اندونزی، و شمال آفریقا نیز راه پیدا کردند. محمدبن عبدالوهاب نخستین کسی است که به جنبش اصلاح‌طلبی اسلامی ماهیت سیاسی داده است.
با پذیرش‌اندیشه‌های ابن عبدالوهاب توسط ابن سعود ایدوئولوژی وهابیت به عامل اتحاد قبایل مختلف در عربستان مرکزی تبدیل شد. ابن سعود و جانشینانش پس از گروش به وهابیت با هدف گسترش این ایدوئولوژی، علیه قبایل موجود در عربستان مرکزی وارد جنگ شدند. آن‌ها خود را امام‌های جنبش وهابیت می‌نامیدند و رهبری دینی و دنیوی مردم را از آنِ خود می‌دانستند. آل سعود در سال 1773 ریاض را به تصرف خود درآورد و آن را به عنوان پایتخت خود قرار داد. در سال 1803 نیز شهر مکه به تصرف این خانواده درآمد. با این حال محمدعلی حاکم مصر در سال 1812 دو شهر مکه و مدینه را از کنترل سعودی‌ها خارج کرد و در سال 1818 دولت تشکیل شده توسط آن‌ها را برچید. از آن پس در سراسر قرن نوزدهم آل سعود تنها کنترل یک امیرنشین قبیله‌ای کوچک را در دست داشت. اما به دنبال آغاز قرن بیستم عبدالعزیز بن سعود مجدداً ریاض را به تصرف آل سعود درآرود (1902)، خود را به عنوان امام وهابی‌ها معرفی نمود، و بار دیگر پادشاهی سعودی را برقرار کرد. قدرت عبدالعزیز عمدتاً بر پایه‌ی نیروهایی به نام «اخوان» قرار داشت. این نیروها که در روستاها ساکن بودند به جنگ و تبلیغ برای جنبش وهابیت می‌پرداختند. عبدالعزیز سپس قبایل عربستان مرکزی و شرقی را با هم متحد کرد، خود را به عنوان سلطان نجد (1921) اعلان نمود، و با انعقاد پیمان‌هایی با عراق (1922 )، اردن (1925 )، و یمن (1934) مرزهای کنونی عربستان سعودی را پایه‌گذاری کرد. او در سال 1935 نیز توانست کنترل حجاز و شهرهای مقدس را در دست بگیرد.
رژیمی که توسط عبدالعزیز پدید آمد علاوه بر در دست داشتن کنترل امور سیاسی، به عنوان متولی امور مذهبی قبایل مختلف نیز شناخته می‌شد. در این رژیم پادشاه در رأس همه‌ی قبایل قرار داشت. او همچنین به عنوان رهبر مذهبی مردم شناخته می‌شد و در جهت اجرای قوانین اسلام و تأمین امنیت مکان‌های مقدس و کاروان‌های زیارتی تلاش می‌کرد. علمای کشور در این رژیم عمدتاً از اخلاف ابن عبدالوهاب بودند و با خانواده‌ی سلطنتی پیوند ازدواج برقرار کرده بودند. آن‌ها تحت حمایت دولت قرار داشتند و از نفوذ قابل توجهی در دستگاه‌های حکومتی برخوردار بودند.
تحولات کنونی جامعه‌ی عربستان به دنبال اعطای امتیازات نفتی به شرکت استاندارد اویل ( در سال‌های 1933 و 1939) و کشف نفت در این منطقه آغاز گردیدند. تولید نفت در عربستان سعودی دمر بعد از جنگ جهانی دوم شروع شد. در سال 1973 با افزایش بی سابقه‌ی قیمت نفت دولت عربستان برنامه‌ی جامعی را برای افزایش تولید نفت خود به اجراء گذاشت که منجر به رشد شهرها و هجوم کارگران خارجی به این کشور شد؛ در سال 1975 ، 43 درصد از جمعیت عربستان را کارگران خارجی تشکیل می‌دادند. به دنبال اجرای این برنامه در بخش آموزشی نیز انقلابی پدید آمد. در سال 1980 تقریباً یک میلیون نفر در مدارس، 40000 نفر در دانشکده‌های داخل و 15000 نفر در دانشگاه‌های کشورهای خارجی به تحصیل اشتغال داشتند. در حال حاضر عربستانی‌های بسیاری در زمینه‌ی صنعت نفت، تجارت، کشاورزی، امور مالی، ارتباطات، و امور نظامی مشغول به تحصیل می‌باشند. بسیاری از اعضای خانواده‌ی سلطنتی نیز در دانشگاه‌های غربی تحصیل کرده‌اند.
با وجود تحولات آموزشی، اقتصادی، و اجتماعی گسترده‌ای که در این کشور پدید آمده است، آل سعود همچنان توانسته است قدرت سیاسی و مرجعیت مذهبی خود را حفظ کند. هنوز روابط خویشاوندی بر دستگاه اجرایی عربستان حاکم می‌باشد. این کشور توسط شورایی خانوادگی که با اتفاق آراء تصمیم می‌گیرد اداره می‌شود. کلیه‌ی پست‌های اجرایی و اداری این کشور در اختیار اعضای خانواده‌ی سلطنتی و رهبران قبیله‌ای وفادار به آن‌ها قرار دارند. لازم به ذکر است که سعودی‌ها دارای روابط خانوادگی نزدیکی با رهبران مهم قبیله‌ای و محلی می‌باشند.
اسلام نیز همچنان توانسته است جایگاه خود را در عربستان حفظ کند و ملی‌گرایی و سکولاریسم نفوذ چندانی در این کشور پیدا نکرده است. آل سعود با هدف حفظ مشروعیت و مقبولیت خود از هیچ کوششی جهت اجرای اصول و دستورات اسلامی فروگذار نمی‌کنند. آن‌ها سازمان‌های مختلفی را در این رابطه تشکیل داده‌اند که «سازمان امر به معروف و نهی از منکر» و «سازمان زیارت» از آن جمله می‌باشند. در سطح بین المللی نیز سعودی‌ها بیشتر چهره‌ای اسلامی را از خود به نمایش گذاشته‌اند تا چهره‌ای قوم گرایانه و پان-عربیستی. آن‌ها از نهادهای اسلامی در دیگر کشورهای مسلمان حمایت می‌کنند، با اشغال بیت المقدس توسط اسرائیل مخالف هستند، و در جهت تحقق آرمان ملت فلسطین تلاش می‌نمایند. این رژیم همچنین با انتشار کتاب‌ها و برگزاری کنفرانس‌های متعدد سعی می‌کند برتری اسلام نسبت به دیگر ادیان را به اثبات برساند و دین اسلام را در کشورهای مختلف گسترش دهد.
در حال حاضر خانواده‌ی سلطنتی برپایه‌ی دو گرایش «محافظه کاری مذهبی» و «مدرنیسم» دچار دسته‌بندی‌های متعددی شده است. گروه صدیری در این خانواده که شامل بسیاری از شاهزده‌های تحصیل کرده در غرب می‌باشد از مدرنیزاسیون اقتصادی حمایت می‌کند اما دیگر گروه‌های موجود در درون این خانواده از حفظ اصول سنتی مذهبی و فرهنگ خودی سحن می‌گویند. در دهه‌ی 1960 برخی از اعضای خانواده‌ی حاکم به ملی‌گرایی عربی روی آوردند. در این دهه همچنین تلاش‌هایی برای برقراری حکومت قانون اساسی در عربستان انجام گردیدند که به دلیل عکس العمل به موقع نخبگان حاکم با شکست مواجه شدند.
به طور کلی در طول دوران حیات رژیم سعودی گروه‌های خارج از خانواده‌ی سلطنتی فعالیت سیاسی چندانی نداشته‌اند. اما در حال حاضر امکان بروز مخالفت‌هایی در بین بازرگانان، تجار، تکنسین‌ها، و کارگران وجود دارد. این گروه‌ها از نقش مهمی در اقتصاد کشور برخوردار هستند ولی در ساختار سیاسی هیچ جایگاهی ندارند. همچنین گروه‌هایی که در اثر از بین رفتن ساختار قبیله‌ای عربستان و رشد فردگرایی در این کشور از هم پاشیده شده‌اند خطر بالقوه‌ای برای حکومت محسوب می‌شوند. با این وجود خانواده‌ی سعودی از موقعیت مستحکمی در عربستان برخوردار می‌باشد و دارای توانایی‌های اقتصادی و نظامی قابل ملاحظه‌ای می‌باشد. این خانواده علی رغم بروز تحولات گسترده‌ی اقتصادی، اجتماعی، و آموزشی در کشور توانسته است چارچوب سیاسی و فرهنگی جامعه‌ی سنتی عربستان را حفظ کند.
در منطقه‌ی خلیج فارس نیز-همچون یمن و عربستان مرکزی-هویت سیاسی و هویت مذهبی، همواره به عنوان پایه‌ی اتحاد قبایل مختلف عمل کرده‌اند. منطقه‌ی عمان در زمان‌های پیش از اسلام بر سر راه یکی از شبکه‌های تجاری ساسانیان (مسیری که از خلیج فارس به سند می‌رسید) قرار داشت. درآمدهایی که از طریق این شبکه عاید حکومت این منطقه می‌شد در جهت گسترش قنات‌های آن سرمایه‌گذاری می‌شد. عمّان در زمان ساسانیان یک جامعه‌ی شدیداً کشاورزی بود، اما به دنبال آغاز فتوحات اعراب جمعیت چادرنشین این منطقه تا حد زیادی افزایش پیدا کرد و زندگی کشاورزی با اصول مواجه شد. در سال 796 کنترل عمان در دست امام‌های عبادی قرار گرفت. عبادی‌ها رقابت‌های قبیله‌ای را مهار کردند، از کشاورزی حمایت نمودند، و بین مردمان چادرنشین و مردمان یکجانشین اتحاد برقرار نمودند. در دوران حکومت آن‌ها بازرگانان عمانی هسته‌های تجاری متعددی را در بصره، عدن، سیراف (1)، و هند بوجود آوردند و همچنین با سواحل شرقی آفریقا به تجارت پرداختند. با این حال در پایان قرن نهم رژیم عبادی این منطقه سرنگون شد و تجارت در این منطقه از رونق افتاد (در این زمان دریای سرخ به مسیر مهم ارتباطی با اقیانوس هند تبدیل شد). در اواسط قرن یازدهم عبادی‌ها مجدداً توانستند حکومت عمان را در دست بگیرند و جان تازه‌ای به این منطقه ببخشند. آن‌ها نظام اجتماعی جدیدی را در این منطقه بنیان نهادند که تا حال حاضر توانسته است استمرار یابد. در دوران حکومت آن‌ها مردمان کشاورز پیشه با مردمان قبیله‌ای متحد گردیدند و جامعه‌ی واحدی را پدید آوردند. عبادیگری نیز در این دوره به یک مکتب کامل فقهی تبدیل شد. در حکومت عبادی‌ها امام توسط ریش سفیدان جامعه انتخاب می‌شد و تا زمانی که براساس دستورات خدا عمل می‌کرد و مورد اعتماد ریش سفیدان قرار داشت در قدرت باقی می‌ماند. این حکومت برای گسترش کشاورزی فعالیت چندانی انجام نداد و از جوامع روستایی که برای حفظ سیستم آبیاری خود شدیداً نیازمند کمک بودند حمایت چندانی نکرد.
پیدایش عربستان جدید
نقشه 1. شبه جزیره‌ی عربستان و خلیج فارس: 1974
در قرن هفدهم سلسله‌ی بوسعید با بیرون راندن پرتغالی‌ها از آفریقای شرقی و ایجاد یک شبکه‌ی تجاری جدید توانست مجدداً عمان را از رونق اقتصادی برخوردار کند. سلسله‌ی مذکور با بیرون راندن پرتغالی‌ها از آفریقای شرقی کنترل مجدد عمان بر زنگبار دیگر شهرهای این منطقه را برقرار کرد (زنگبار در سال 1856 خود را از سلطه‌ی بوسعیدیان خارج کرد و رژیم جداگانه‌ای را تشکیل داد.). این سلسله در سال 1955 توسط سعیدبن تیمور (70 -1932 ) و با حمایت بریتانیا توانست کلیه‌ی مناطق عمان را تحت کنترل خود در آورد و تا حال حاضر توانسته است به حیات خود ادامه دهد. سعیدبن تیمور به دلیل مشی استبدادیش با جنبش‌های مخالف چندی رو به رو شد. برای مثال در سال 1964 «جبهه‌ی آزادی ظفار» با هدف آزادسازی منطقه‌ی ظفار از سلطه‌ی بوسعیدیان پدید آمد و در سال 1965 توسط دانشجویان ناراضی جبهه‌ی مردمی برای آزادی عمان شکل گرفت. با این حال سعید بن تیمور به دلیل انزوای کامل عمان از جهان خارج و برخورداری از حمایت ارتشی که تحت اداره‌ی بریتانیایی‌ها قرار داشت توانست تا سال 1970 حکومت خود را حفظ کند. در این سال قابوس پدرش را از حکومت خلع کرد و خود جای وی نشست. قابوس با کمک ایران توانست به شورش ظفار خاتمه دهد.
در جریان قرن هجدهم نظم سیاسی جدیدی در دیگر مناطق خلیج فارس شکل گرفت. در این زمان هر یک از طوایف مهم محلی توانستند کنترل منطقه‌ای را در دست بگیرند. در سال 1752 صباح بن جابر از طائفه‌ی بنوعطوب بر کویت دست یافت و سلسله‌ای را در این منطقه پدید آورد که تا حال حاضر توانسته است به حیات خود ادامه دهد. کویت در رأس خلیج فارس قرار دارد و یکی از مراکز مهم ترانزیت کالا در این منطقه می‌باشد. خانواده‌ی آل صباح، خانواده‌ی آل خلیفه را که یکی دیگر از شاخه‌های عطوب می‌باشد در تسلط بر بحرین یاری کرد.
تا پایان قرن هجدهم بریتانیا به قدرت برتر در منطقه‌ی خلیج فارس تبدیل شده بود و بر رژیم‌های قبیله‌ای این منطقه تسلط یافته بود. از سال 1798 به بعد دولت این کشور اقدام به انعقاد پیمان‌هایی با کویت، بحرین، عمان و «دولت‌های تحت الحمایه» (2) نمود تا از یک سو امنیت کشتی‌های بریتانیایی در خلیج فارس تأمین شود و از سوی دیگر نمایندگان سیاسی بریتانیا در این منطقه مشغول به فعالیت شوند. این پیمان‌ها باعث تثبیت بیش از پیش رژیم‌های حاکم شدند. بریتانیا تا سال 1961 قدرت غالب در خلیج فارس بود اما از این سال به بعد دیگر نفوذ چندانی در منطقه نداشت. استقلال کویت که در همین سال انجام گرفت اولین نمود پایان برتری بریتانیا در خلیج فارس محسوب می‌شود. بریتانیا نهایتاً در طی سال‌های 1970 و 1971 از منطقه‌ی خلیج فارس خارج شد. پس از خروج بریتانیا «دولت‌های تحت الحمایه‌ی» منطقه با یکدیگر متحد شدند و امارت متحده‌ی عربی را تشکیل دادند.
به دنبال کشف نفت در بحرین که در سال 1932 انجام گرفت فرآیند ظهور تحولات مدرن در منطقه‌ی خلیج فارس آغاز گردید. افزایش شدید قیمت نفت در دهه‌ی 1970 منجر به بروز تحولات مهمی در این منطقه شد. همچنانچه در عربستان سعودی شاهد بودیم-که رشد شهرنشینی یکی از آن‌ها می‌باشد. در حال حاضر بیش از نصف جمعیت منطقه در شهرها زندگی می‌کنند. به علاوه 70 تا 85 درصد نیروی کار برخی از کشورهای این منطقه را کارگران خارجی تشکیل می‌دهند. در واقع، کشورهای کنونی خلیج فارس امیرنشین‌های قبیله‌ای هستند که روبنای صنعت آن‌ها را کارگران و مدیران خارجی اداره می‌کنند.
تحولات این کشورها تا حدودی با یکدیگر متفاوت می‌باشد. کویت که تحت کنترل خانواده‌ی صباح قرار دارد دارای حکومتی قبیله‌ای است. روابط خویشاوندی و فرهنگ دینی پایه‌های مشروعیت این حکومت را تشکیل می‌دهند. در حال حاضر ابعاد ملی‌گرایانه و سکولاریستی پان-عربیسم طرفداران بسیاری در کویت دارند. با این حال هیچ گروهی خواستار سکولاریزه شدن کشور نیست. اسلام همچنان جایگاه گذشته‌ی خود را در این کشور حفظ کرده است. در سال 1962 رژیمی پارلمانی در این کشور تشکیل گردید. این رژیم پنج سال بیشتر دوام نیاورد و در سال 1967 ازمیان برداشته شد. زمامداران کنونی کویت مبالغ بسیاری را صرف گسترش رفاه در سطح جامعه کرده‌اند و به ویژه سطح بهداشت و آموزش جامعه را تا حدّ قابل توجهی بالا برده‌اند. جالب است بدانیم که در حال حاضر تقریباً کلّ مردم کویت شهرنشین هستند و تنها 76 درصد از آن‌ها در شهر کویت زندگی می‌کنند.
بحرین نیز که از سال 1782 تحت حکومت آل خلیفه قرار دارد دارای رژیمی سنتی می‌باشد. خانواده سلطنتی در این کشور همواره سعی کرده است از منافع تجار و صیادان مروارید در مقابل مردمان قبیله‌ای دفاع کند. این کشور هنگامی که به استقلال رسید (1971) دارای نظام سیاسی نسبتاً پیچیده‌ای بود. در سال 1973 آل خلیفه به پیروی از اصل اسلامی «شورا و مشورت» مجلسی قانونی را در این کشور تشکیل داد. اما این مجلس بلافاصله به تهدیدی برای نخبگان حاکم تبدیل شد و لذا در سال 1975 منحل گردید. در حال حاضر اعضای خانواده‌ی سلطنتی، بازرگانان بزرگ، و رهبران مذهبی گروه نخبگان حاکم در بحرین را تشکیل می‌دهند. در این کشور برخلاف دیگر کشورهای خلیج فارس کانون‌های سیاسی و جمعیت‌های شغلی متعددی وجود دارند که با تشکیل جلسات مختلف به بحث درباره‌ی مسائل جاری و روز می‌پردازند. این کشور نیز همچون کویت شاهد وجود تضاد بین منافع خانواده سلطنتی و مردمان تحت سلطه در درون خود می‌باشد.
کشور امارات متحده عربی از اتحاد «دولتهای تحت الحمایه» تشکیل شده است. این دولت‌ها عبارتند از دوبی، شارجه، عجمان، ام القوین، فجیره، رأس الخیمه، و ابوظبی (ابوظبی مهمترین آن‌ها می‌باشد). به دنبال خروج بریتانیا از خلیج فارس در سال 1971 دو دولت ابوظبی و دوبی به همراه دولت‌های کوچک دیگر فدراسیونی را تشکیل دادند که امارات متحده‌ی عربی نام گرفت. قدرت این فدراسیون همواره برسه پایه‌ی ارتش، درآمدهای نفتی، و حمایت‌های خارجی قرار داشته است. این فدراسیون دارای یک دستگاه اجرایی، یک شورا، یک کابینه، و یک ارتش فدرال می‌باشد. دستگاه اجرایی وظیفه‌ی اداره‌ی امور مالی، قضایی، انتظامی و همچنین ارائه‌ی خدمات عمومی را عهده‌دار می‌باشد.
در هر حال می‌توان گفت که فرآیند مدرنیزاسیون در سراسر منطقه‌ی خلیج فارس تحت کنترل نخبگان حاکم و رهبران قبیله‌ای قرار دارد. ملی‌گرایی در این منطقه گسترش چندانی پیدا نکرده است و تنها ناآرامی‌های پراکنده‌ای برای مشارکت مردم در امور سیاسی دیده می‌شود؛ در کویت و بحرین میزان مشارکت سیاسی مردم تا حدودی افزایش پیدا کرده است. بعلاوه اسلام و ملی‌گرایی عربی ضامن حفظ یکپارچگی اجتماعی و مشروعیت نخبگان حاکم در این منطقه می‌باشند. کشورهای این منطقه با تحولات فنی و اقتصادی گسترده، افزایش بی رویه‌ی شهرنشینی، و هجوم قابل توجه کارگران خارجی مواجه شده‌اند. در عین حال این کشورها نیز همچون عربستان توانسته‌اند هویت سیاسی و فرهنگی خود را حفظ کنند. در این کشورها که ماهیتاً قبیله‌ای می‌باشند ایدوئولوژی‌های سکولار از جایگاه چندانی برخوردار نمی باشند.

پی‌نوشت‌ها:

1- Siraf.
2- Trucial states این دولتها بعد از مدّتی امارات متحده‌ی عربی را تشکیل دادند.

منبع مقاله :
ایرا م. لاپیدوس؛ (1381)، تاریخ جوامع اسلامی، ترجمه علی بختیاری زاده، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
نکات مهم هنگام انتخاب بهترین پراپ تریدینگ
نکات مهم هنگام انتخاب بهترین پراپ تریدینگ
شکار تانک مرکاوای رژیم صهیونیستی در جنوب نوار غزه
play_arrow
شکار تانک مرکاوای رژیم صهیونیستی در جنوب نوار غزه
ورود ۲۰۰ کامیون حامل کمک‌های بشردوستانه به غزه
play_arrow
ورود ۲۰۰ کامیون حامل کمک‌های بشردوستانه به غزه
روایت مردم از خدمات و ویژگی‌های رئیس‌جمهور شهید
play_arrow
روایت مردم از خدمات و ویژگی‌های رئیس‌جمهور شهید
پرچم فلسطین در بازی فینال لیگ قهرمانان زنان اروپا
play_arrow
پرچم فلسطین در بازی فینال لیگ قهرمانان زنان اروپا
ریشه‌های مستحکم جمهوری اسلامی نمی‌گذارد اختلالی در کشور ایجاد شود
play_arrow
ریشه‌های مستحکم جمهوری اسلامی نمی‌گذارد اختلالی در کشور ایجاد شود
جزئیات خارج شدن چند واگن از یک قطار باری در شهرستان خوی
play_arrow
جزئیات خارج شدن چند واگن از یک قطار باری در شهرستان خوی
جشن و شادی لبنانی‌ها در پی به اسارت در آمدن نظامیان صهیونیست
play_arrow
جشن و شادی لبنانی‌ها در پی به اسارت در آمدن نظامیان صهیونیست
شهید رئیسی می‌گفت من سرباز امام خامنه‌ای هستم
play_arrow
شهید رئیسی می‌گفت من سرباز امام خامنه‌ای هستم
آیین بزرگداشت رئیس‌جمهور شهید در لندن
play_arrow
آیین بزرگداشت رئیس‌جمهور شهید در لندن
مداحی بنی‌فاطمه در مراسم بزرگداشت شهدای خدمت در مسجد ارک
play_arrow
مداحی بنی‌فاطمه در مراسم بزرگداشت شهدای خدمت در مسجد ارک
اخلاص، ویژگی برجسته شهید رئیسی بود
play_arrow
اخلاص، ویژگی برجسته شهید رئیسی بود
اسارت چند نظامی ارتش صهیونیستی توسط حماس
play_arrow
اسارت چند نظامی ارتش صهیونیستی توسط حماس
معنی اسم ابوطالب و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ابوطالب و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
شهرستان کلاله کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
شهرستان کلاله کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن