مقدمه
قل انما انا اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنی و فرادیخدای تعالی در این کلام شریف، از سرمنزل تاریک طبیعت تامنتهای سر انسانیت را بیان کرده و بهترین موعظههایی است که خدای عالم از میان تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد فرموده این کلمه تنها راه اصلاح جهان است. (1)به راستی انسانی تشنه و درماندهای در کویر «خود» که خویش را کشان کشان به شریعه اقیانوس معرفت و آب حیات حقیقت رسانده است تابانوشیدن جرعه ای به زندگی حقیقی حق پویی، دستیافته و با کشیدن دلوی برای آنان که در آن سوی ساحل از سوز عطش میسوزند، به حیات سبزشان برساند; از عظمت اقیانوس چه می فهمد؟!
انسان خاکی که «خود» را مالک هستی پنداشته و مجموعه آفرینش را در خدمتخویش میبیند، از ژرفای حقیقت و عظمت پدیدههای هستی چه میفهمد؟
این جا است که بسان کودکی که تازه سخن میگوید با خودشیرینی تمام در بحث آزاد معرفتشناسی از فیلسوف ربانی و حقیقتشناس حقیقی، استاد علامه محمدتقی جعفری; چنین میپرسد: «فلسفه هستی چیست؟»و استاد با توجه به اینکه «گر چه او کودک است اما سؤال او یک واقعیت روشن و یک کنجکاوی فطری است که صفحات فکری تاریخ بشر را به خود اختصاص داده است»، سعی دارد بدون لفافهگویی و پردهپوشی واقعیت و حقیقت را آنچنان که خود دریافته ستبه کودک مدرسهاش بازگوید و سر هستی را هویدا کند، با احساس عجیبی که از ژرفای وجود او می جوشد میگوید:
«فلسفه هستی این است که شخصیتی همانند علی بن ابیطالب(ع) به وجود بیاید»;
پاسخ را به گونهای بیان میکند که با همین جواب پرسشهای منطقی بعدی هم پاسخ داده شود; لذا به جای پاسخ به مفهوم انسان کامل، او را به مصداق راه مینماید.
انسان کامل، یعنی آینه تمام نمای جمال و جلال الهی که از هر زاویه و جهتی به آن نگری، حق را بنماید که فرمود: «لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک و خلقک فتقها و رتقها بیدک بدؤها منک و عودها الیک» (2)
وه! که چه زیباست این پاسخ و چقدر ماهرانه بیان شده است، در حقیقت جرعهای از آب حیات است که خضرهای حیرت زده در وادی ظلمات را به حیات جاوید ره مینماید.
گر چه انسان کامل به قید اطلاق، حقیقتی واحد است که در چهارده آینه تکسیر یافته است و بس، اما انسان کامل، به قول مطلق، تجلی دیگری ازهمان حقیقت و آینه ای دیگر از جمال حق، بسان شاهراهی فراروی بشریت درهمه اعصار و امصار قرار دارد تا هرکسی در هر زمانی و هر جایی بخواهد از «خود» به خود آید و در معیتحق به سوی حق رهسپار شود از این راه، ره پوید، که هم راه است و هم رهنما.
وجود حکیم سیاستمدار، عارف مجاهد، مجدد شریعت ناب محمدی، احیاگر روح پژمرده تشیع اثنی عشری، اقامه کننده ولایت غدیر در روز اکمال دین، حبلالمتین وحدت ملل اسلامی، معنا دهنده واژه حریت و آزادی، ارائه دهنده جدیدترین و کاملترین روش اداره جوامع بشری برای رسیدن و رساندن به سعادت و سیادت جاودانی، نام آور دوران معاصر، فقیه اهل بیت عصمت و طهارت، حضرت امام خمینی;، مصداق دیگری از فلسفه هستی و تجلی دیگری از حقیقت انسان کامل و تکسیری دیگر از آینه حق نما است.
بر آشنایان و اندیشمندان محقق و کاوشگران اندیشههای ژرف این شخصیت الهی که خداوند او را به عالم اسماء حسنای خود بار داده است، روشن است که هر زاویه از زوایای شخصیتی و هر بعد از ابعاد وجودی او، نمایانگر حق است و یاد آور علیبنابیطالب(ع)، و همان گمشده علامه شلتوت است که به دنبال نسخه مطابق با آن نسخه یگانه (علیبنابیطالب(ع)) میگشت و میگفت: « علی نسخه یگانهای است که مطابق آن نه در زمانهای پیشین بوده است و نه در زمان معاصر یافت میشود».
گرچه سال جاری به نام نامی او نام گذاری شده است ولی به حقیقت تمام سالهای مکتب تشیع و اسلام راستین پس از تحویل آفتاب اسلام از برج زمهریر خودفراموشی حوت، به برج حمل اندیشههای تابناک حضرت امام;، که تولد دوباره اسلام ناب محمدی است، تا مکتب تشیع زنده است از آن خمینی و به نام خمینی است و بر تمامی نسلها در همه عصرهاست که با کاوش و کنکاش، تحقیق و پژوهش در اندیشه و آثار او ایفای وظیفه نموده و زمینههای شکوفایی، رشد و پیشرفت مکتب، ملت، دیانت و بشریتبه سوی اهداف عالیه انسانی و مدینه فاضله نبوی و تمدن حقیقی فرشتهخویی را فراهم آورند تا آنکه رهپوی حقیقت استبه ره افسانه نبرندش.
مقاله حاضر، کوششی است در زمینه «تبیین دیدگاههای امام; درباره خطر انحراف دانشگاهها»، که با هدف بررسی علل انحراف دانشگاهها و ارائه راهکارهای عملی برای پیشگیری و به سامان آوردن آن از دیدگاه امام;، به رشته تحریر آمده است.
اما پیش از هر چیز شایسته است تا به تعاریف مفهومی موضوع تحقیق بپردازیم. در این خصوص، به تعریف دو مفهوم خطر و انحراف میپردازیم:
خطر، در لغتبه معنای «ضرر و آفت» آمده است و در علوم سیاسی و علم مدیریت، در روشهای سازمانی به معنای «ریسک و عدم اطمینان» (3) نیز بهکار میرود. البته بررسی این نکته که آیاامام; به عنوان رهبر، در اداره بزرگترین مرکز علمی آموزشی کشور (دانشگاه) به ویژه، در شرایط بحران، از این روشها استفاده کرده استیا نه، تحقیقی دیگر میطلبد و از حوصله این مقاله خارج است.
انحراف یعنی مایلشدن از معیارهاو مسیر اصلی - راه (4) راست - به سوی کژراهه. آنچه در خور توجه است این است که علل و عوامل انحراف غالبا مورد غفلت واقع شده و به گونهای است که دانشگاه و یا هر نهاد دیگری خودبهخود به کژراهه گرفتار میشود که باید به بررسی آن پرداخت.
عمده محورهای مطرح در این مقاله بدین شرح خواهد بود:
جایگاه دانشگاه و محدوده تاثیر آن در جامعه و پیآمدهای انحراف از دیدگاه امام;;
معیارهای اصولی مسیر حرکت دانشگاه و تبیین راه راست از دیدگاه امام;
علل انحرافات از دیدگاه امام;
کژراههها و انحرافات دانشگاه از دیدگاه امام;
راهکارهای عملی برای پیشگیری و به سامان آوردن انحرافات از دیدگاه امام.
الف: جایگاه دانشگاه در جامعه
از پژوهش در کلمات نورانی امام; چنین به دست میآید که رکن اساسی ترقی و تعالی یک فرهنگ، کشور و ملت، نسلهای حاضر و آینده، و یا واپسگرایی و عقب ماندگی آن، دانشگاه است; زیرا فرهنگ یک جامعه وابسته به علوم و معارفی است که در آن جامعه دارای ارزش بوده و ترسیم کننده آداب و رسوم آن جامعه است که در دانشگاه تدریس میشود. مانند: «فلسفه و معرفتشناسی» که مایه ادراک صحیح و جهت دهنده ارزشهای فکری و اعتقادی و دفاع از آن و خط دهنده اصلی فرهنگ و به منزله مغز یک فرهنگ است. تاریخ علم نیز مایه استفاده از تجربیات اقوام گذشته و عبور از فرهنگها و تمدنهای پیشین به یک تمدن صحیح و دستیابی به سعادت است. «ادبیات»، عامل زنده نگه داشتن فرهنگ یک جامعه است. «مدیریت»، «سیاست» و «اقتصاد» نیز هر کدام ارائه دهنده روشهای نوین کشور داری و اداره اجتماعات بشری هستند که به منزله ستون فقرات یک فرهنگ میباشند. «علوم تجربی، ریاضی، پزشکی و روانشناسی» مایه پیشرفت علوم، صنایع، رفاه و آسایش جامعه و حفظ تعادل جسمی و روانی نیروهای انسانی یک جامعه است و.... همه این علوم و فنون در دانشگاه به مرحله رشد و شکوفایی میرسد.از همینرو است که امام راحل; دانشگاه را مایه سعادت و یا شقاوت، ترقی و یا انحطاط و تعیین کننده سرنوشت مملکت دانسته و میفرماید:
«دانشگاه مرکز سعادت، در مقابل، شقاوت یک ملت است، از دانشگاه باید سرنوشتیک ملت تعیین شود... دانشگاه غیر اسلامی، دانشگاه بد یک ملت را به عقب می زند»; (5) «ترقی یک مملکتبه دانشگاه است»; (6) «مقدرات هر کشوری به دست دانشگاه و آنهایی که از دانشگاه بیرون می آیند هست، بنابراین دانشگاه بهترین و بزرگترین مؤسسه مؤثر است در کشور و بزرگترین مسؤولیتها را هم دانشگاه دارد»; (7) «از فرهنگ است که در وزارتخانه ها می رود از فرهنگ است که در مجلس می رود از فرهنگ است که کارمند درست میشود»; (8) «دانشگاه است که تربیت نسل آینده و حاضر را می کند.» (9)
ب: محدوده تاثیر دانشگاه بر جامعه
ناگفته پیدا است که محدوده تاثیر دانشگاه در مسیر سعادت و راه راستیا در مسیر شقاوت و انحراف همه «قلمرو فرهنگ، ملت، کشور و جامعه است». بنابراین، درمییابیم که اگر دانشگاه از مسیر اصلی خود منحرف شود به تبع آن فرهنگ، ملت و کشور به انحراف کشیده خواهد شد. لذا، حضرت امام در سراسر صحیفه شریفه نور در بیشتر از 300 مورد، درباره دانشگاه تذکر داده و کرارا آن را از خطر انحراف، برحذر داشتهاند و علل انحراف آن را بررسی کرده و راهکارهای عملی برای پیشگیری و به سامان آوردن آن را ارائه فرمودهاند که در جای خود خواهد آمد.ج: ضررها و پیآمدهای انحراف دانشگاه
آنچه از حضرت امام نقل شد وکلمات دیگر ایشان به خوبی گویای آن است که انحراف دانشگاه موجب انحراف و عقب ماندگی و بدبختی یک ملت و اسارت و بردگی آنان در مقابل استعمارگران و موجب ازبین رفتن سرمایههای انسانی به ویژه، جوانان و عدم شکوفایی استعدادها، وابستگی روحی به شرق و غرب و اشاعه فساد، تباهی و منکرات میشود و سرانجام، موجب از بین رفتن نسلهای حاضر و آینده، دین، مذهب و ارزشها است. در این زمینه حضرت امام; میفرمایند:«با انحراف دانشگاه، کشور منحرف می شود»; «اگر این دو قشر - حوزه و دانشگاه - انحراف پیدا کند مطمئن باشید که کشور و احکام اسلام به انحراف کشیده میشود»; (10) «استاد دانشگاهی که مهذب نبودهاند برای کشور تحفه فساد میآوردهاند»; (11) «ادیان و مکاتب انحرافیمحصول تحصیل کردههای بیتهذیب است»; (12) «از یک فرهنگ فاسد استعماری جز کارمند و کارفرمای استعمار زده حاصل نمیشود»; (13) «دانشگاهها که باید سرمایه انسانی برای ما درست کند اینها به وضع عقب افتادهای نگاه داشتند» (14) «لازم است از اختلافات داخلی که به نظر میرسد اکثرش با دستسازمانهای خیانتکار ایجاد میشود تا باخیال راحتبه زندگانی کثیف خود ادامه دهند جدا احتراز کنید»; (15) «سلاطین عقیدهشان این طور بود که ملتها عبد ما هستند»; (16) «این کاخ های مجلل آسمان خراش و آن کامجوییهای رویایی سلاطین جور و حکومتهای باطل که بادسترنج ملتها فراهم شده است مردم را به سوی حزبهای منحرف میکشاند»; (17) «بزرگترین وابستگی ملتها به مستکبرین وابستگی فکری و درونی است که سرچشمه سایر وابستگیهاست». (18)
معیارهای اصولی مسیر حرکت دانشگاه از دیدگاه امام
از تحقیق در کلمات امام; چنین به دست میآید که زیر بنای نهضت امام و انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی «دین» است که خود دارای سه رکن اساسی است: احکام اسلام، روحانیت و ملت. در نظر ایشان، راه رسیدن صحیح احکام اسلام بهوسیله روحانیتبه ملت و پیاده شدن آن در جامعه به منظور سعادت دینی و دنیوی آنان میسر نیست مگر با تهذیب نفس که مایه وحدت کلمه است و این دو در کلمات امام به عنوان بزرگترین و مهمترین عامل رسیدن به مقصد و زمینه اجرای احکام اسلام، و رمز پیروزی نهضت و تداوم آن شمرده شده است. به این ترتیب معیار های اصولی از نظر امام پنج اصل زیر است که تخلف از هر یک انحراف محسوب میشود:احکام اسلام; روحانیت; ملت; تهذیب نفس و اتحاد و وحدت کلمه.
مراد از احکام اسلام در کلمات امام، همان قوانین توحیدی الهی برگرفته از قرآن و سخن، سیره و عمل امامان معصوم: است و امام از آن به «اسلام ناب محمدی» تعبیر میکند. اسلام ناب در کلام امام; دارای اصول ارزشی ذیل است:
اصل ارزشی مطلق اسلام: «اسلام و قدرت ایمان بود که این ملت را نجات داد»; (19) «سرلوحه هدفتان اسلام واحکام عدالت پرور آن باشد»; (20) «تنها مرجع استناد مااز حکومت اسلامی)، زمان پیغمبر و زمان امام امیرالمؤمنینعلیهالسلام است.» (21)
اصل ارزشی مطلق توحید: «اسلام میخواهد علوم مهار شود به علوم الهی و برگشتبه توحید بکند، مرکز ثقل توحید است»; (22) «مقصد انبیا انتشار توحید بود»; (23) «ما اینهمه فداکاری کردیم جوان های ما این همه در مبارزات وارد شدند و زحمت کشیدند و رنج کشیدند و خون دادند برای این بود که اسلام را میخواستند; در (24) صدد این هستند که نگذارند اسلام تحقق پیدا کند، سنگربندیهای دانشگاه برای چه بود؟ کیها بودند اینها؟... دانشگاه تبدیل شده بود به غرب ساختگی و غربزده ساختگی همانها بودند که... میخواستند بشکنند این اسلام را». (25)
و مراد از روحانیت، همان «روحانیان آگاه و کارشناسان دین» و روشنگران و مبلغان و مجریان مهذب احکام اسلامی در جامعهاند، در مقابل حوزویان فریب خورده و متحجر که مبلغان اسلام آمریکاییاند.
اصل ارزشی مطلق روحانیت در کلام امام;: «روحانیت قدرت بزرگی است که با از دست دادن آن خدای نخواسته پایههای اسلام فرو میریزد و قدرت جبار دشمن بیمعارض میشود»; (26) «دانشگاهیها بیدارباشند! تز اسلام منهای وحانیتیعنی لااسلام»; (27) «اگرروحانیت نباشد اسلام را هیچکس نمیتواند نگه دارد»; (28) «ما بیزار هستیم از اسلام منهای روحانیت،اسلام منهای روحانیتخیانت است. اول میگویند: اسلام را میخواهیم، روحانیت را نمی خواهیم. [اگر] روحانیت استثنا شود، اسلام در کار نیست، اسلام با کوشش روحانیت رسیده است. بیدار باشید توطئه بزرگ در کار است». (29)
ملت هم همان مخاطبان قوانین الهیاند; هدف دین، سعادت و سیادت آنان در دنیا و آخرت و رسیدن به مقام «انسان کامل» میباشد. این مقام، همان مقام معنوی انسانیت و عبودیت و توحید الهیاستکهمنشااخلاقوعملتوحیدیدرتمامشؤون زندگی است.
اصالت ملت در کلام امام;: «نهضتی که در ایران شد به واسطه دو نکته اصلی بود: 1- نهضت از متن ملتبود 2- عقاید «ما میگوییم:دانشگاه در خدمت ملت و رفع احتیاجات ملتباشد نه در خدمت اجانب»; (31) «اگر ملت در مقابل غرب ایستاد،دانشگاه در مقابل غرب بایستد، اگر ملت در مقابل کمونیست ایستاد، دانشگاه در مقابل کمونیستبایستد; (32) «ملت ما نجیب است، ملت ما اسلامیاست... ملت ما ملتی است که ادب اسلامی دارد»; (33) «منطق ما، منطق ملت ما، منطق مؤمنین، منطق قرآن است»; (34) «دشمنان اسلام و غارتگران کشور با توطئههاو نیرنگ میخواهند در این سنگر عظیم که امید ملت و مرکز سرنوشتیک کشور است (دانشگاه) رخنه نموده و با اعمال خود شمارا از راه حق و راه محرومین و مستضعفین، منحرف و با اخلالگری، در مراکز علم، شما را از هدف باز دارند». (35)
اصل ارزشی مطلق «تهذیب نفس» در کلام امام;: «در اسلام به پرورش بیشتر سفارش شده است از آموزش; تربیب اخلاقی و تهذیب نفس»; (36) «بین علم و تهذیب نفس، تهذیب مقدماست»; (37) «تزکیه مقدم بر همه چیز است»; (38) «تمام بدبختیهادر دنیا، جنگها... در اثر عدم تربیت معنوی است»; (39) «دانشگاهها که باید سرمایه انسانی برای ما درست کند، اینها به وضع عقب افتادهای نگاه داشتند و دستور داشتند که نگذارند آنجا یک انسان کامل و خدمتگذاری بار بیاید»; (40) «اسلام ومقصد همه انبیا این است که آدمها را تربیت کنند»; (41) تمام علوم و تمام عبادات و تمام معارف الهیه و تمام احکام عبادی و همه این چیزهایی که هست، همه اینها برای این معناست که انسان ناقص را انسان کامل کند». (42)
اصل ارزشی مطلق اتحاد و وحدت کلمه در نزد امامرحمه الله: امام; پس از تهذیب نفس، به هیچ چیزی به اندازه وحدت کلمه و اتحادسفارش نفرموده است. تاکیدات فراوان امام و هشدارهای حکیمانه او از دامن نزدن به اختلاف، حکایت از این میکند که وحدت کلمه و اتحاد و توحید در نظر او، اصلی از اصول نهضت و انقلاب اسلامی بوده است. چه اینکه بارها و بارها تاکید فرمودهاند:
«پیغمبر اسلام میخواست در تمام دنیا وحدت کلمه ایجاد کند، میخواست تمام ممالک دنیا را در تحتیک کلمه توحید [قرار دهد]، در تحت کلمه توحید تمام ربع مسکون را قرار دهد»; (43) «اکنون که میبینم شما فرزندانعزیز شاهراه اساس را یافته و بر پایه وحدت اسلامی به هم پیوستهاید و نور تابناک قرآن بر...قلبهای شما پرتو افکنده استبه خود نوید میدهم...»; (44) «من باکمال تواضع دستخود را به سوی ملت نجیب ایران دراز می کنم، از روحانیون عظیمالشان تا... از جوانان محترم حوزه علمیه تا دانشجویان داخل و خارج کشور... و از همه صمیمانه و باعرض تشکر خواستارم که پیوستگی و وحدت کلمه خود را حفظ و از مناقشات تفرقهانداز احتراز نمایند»; (45) «لازم است تا جوانان دانشگاه های قدیم و جدید به هم پیوسته و با سایر طبقات ملت پیوند اخوت اسلامی برقرار کنند; «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا». این است دستور محکم نجات بخش قرآن کریم که باید نصبالعین خود قرار دهیم». (46)
چنانچه اصول فوق را مورد دقتبیشتری قرار دهیم، در همه این موارد فلسفه آفرینش و فلسفه برانگیختن پیامبران و فروفرستادن کتابهای آسمانی و فلسفه معاد - اعتقاد و عمل و اخلاق توحیدی که از شؤون اصلی یک موحد است - به خوبی جلوهگر است. آنچه ما را به شگفتی وا میدارد و سنت الهی تدوین قرآن و سیره امام امیرالمؤمنین(ع) را تداعی میکند، این است که هر چند کتاب شریف صحیفه به منظور تالیف و تصنیف نگارش نیافته، اما واقعیتهایی از تاریخ بشری و سخنان زمامدار یک نهضت دینی است که در برههای از زمان، به منظور رهبری و اداره جامعه در مسیر تداوم نهضت و انقلاب، به تدریجشکل گرفته و نتایج پرثمری داشته است. امام; خود، انسان کاملی که به مقام عبودیت ستیافته بود، هیچگاه چیزی را به مردم نگفتند مگر آنکه خود عمل کرده بودند; چنین کسانی میتوانند اینچنین نهضت و جنبشی را ایجاد و رهبری کنند که عقول بشر از تحلیل آن عاجز است.
چه زیباست که امتهای اسلامی با تحقیق در تمام ابعاد شخصیتی امام راحل، با برگرفتن مشعلهای هدایت از آثار و کلمات او به سوی شاهراه سعادت، معنویت، انسانیت، حریت و آزادی حقیقی گام بردارند.
علل انحرافات دانشگاه از دیدگاه امام
آنچه در بررسی علل انحرافات از کلمات امام به دست میآید این است که ریشه اصلی انحراف، استکبار است; استکبار خارجی و استکبار درونی، دشمنسرسخت اسلام، روحانیت و ملت و از بین برنده دو ارزش «وحدت کلمه» و «تهذیب نفس» است. استکبار درونی و هوای نفس، همان اسارت شیطان (دشمن نامرئی) است. کسانی که در آثار امام تحقیق کردهاند می دانند که امام به تزکیه نفس و تهذیب اخلاق اهمیتبه سزایی قایل است. اگر ما اساس و شالوده نهضت و حکومت امام را اخلاق انسانی و تزکیه نفس بدانیم، سخنی به گزاف نگفتهایم; زیرا تزکیه و اخلاق و تهذیبی که امام خود دارا بود و دیگران را سفارش به آن میکرد، از والاترین منشا اعتقادی که همان توحید استسرچشمه میگیرد. کتاب آسمانی نیز برای همین نازل شده که شخص موحد و مهذبی را تربیت کند. کلمات امام در این قسمتبیشمار است و ما تنها به نمونهای تیمن میجوییم:«نفس انسان سرکش است [اگر] یک آن از آن غافل بشویم ( نعوذ بالله ) انسان را به کفر میکشد. اگر غافل بشود انسان، شیطان را ضی نیستبه فکر ما، او کفر ما را میخواهد، او میخواهد همه را منتهی کند به کفر، منتها از معاصی کوچک می گیرد و کم کم وارد میکند در بزرگتر و کم کم در بزرگتر و کم کم بالاتر، تا برسد به آن جا که خدای نخواسته انسان را منحرف کند اصلا از اسلام». (47)
استکبار خارجی (استعمارگران، چپاولگران و جهانخواران ستمگر) مایه بدبختی و عقبماندگی و وابستگی تمام ملل اسلامی و ملتهای دیگر و محو آثار اسلام، از طریق اشاعه فساد و فحشا، رواج مواد مخدر و مسکرات و فتنهانگیزی و شعلهور ساختن جنگها است آنها از طریق فرهنگ بیبندوباری خود، قصد از بین بردن دین و مذهب و ایمان ملتها را دارند. کسانی هم که خود را در مقابل این بلای خانمانسوز حفظ کرده اند، به وسیله جنگهای ویرانگر که نتیجه آن، وابستگی نظامی، اقتصادی و فرهنگی و محو فرهنگ ملتها و ازخودبیگانگی و خودفراموشی و بردگی آنها در مقابل استکبار جهانی است مورد تهاجم قرار میگیرند. امام با بصیرت و دور اندیشی که در غیر انبیا و اولیا; دیده نشده است، امتهای اسلامی و ملل آزاده جهان را از این دشمن سرسخت و پیامدهای آن بر حذر داشته و با برملا ساختن و نقشههای شوم آنان، راهکارهای عملی را گوشزد فرموده است:
«دشمن اصلی آنها اسلام است و خصیصه اصلی آنها این است که از اسلام میترسند»; (48) «ابتلای ما اساسشاجانب است. .. این خیلی تاریخ قدیمی دارد و موانع را هم موفق شدند از سر راه بردارند که یکی از آنها اسلام است، دامن زدند در این سالهای متمادی که این سد را بشکنند»; (49) «لا اقل از بیستسال پیش نقشه کشیدند...اسلام نباشد»; (50) «آمریکا نقشهاش را دارد و انگلستان هم از سابق داشته است و الآن هم همه دولتها و ابرقدرتهایی که میخواهند ایران را بچاپند و شرق را بچاپند، از اسلام میترسند و از مظاهر اسلامی میترسند». (51)
اولین گامهای استکبار در زمینه نابودی اسلام
الف: وارونه معرفی کردن اسلام
«مبلغین آنها تبلیغ کردند بر ضد اسلام، اسلام را گفتند مثل همه ادیان آنطور که هستیک مخدری است، اصل دیانت را مخدر دانستند»; (52) «بعضی از این جوانان...راجع به تبلیغ اول که ادیان افیون تودههاستباورشان آمد»; (53) «اعظم مصیبتها این است کهنگذاشتند بفهمند مردم اسلام یعنی چه؟ اسلام حالا هم به حال ابهام دارد زندگی می کند، الان هم مبهم است»; (54) «استعمار مجال معرفی اسلام واقعی را به ما نمیدهد، دست استعمار در ممالک اسلامی یکی از فعالیت ها را که میکند این است که اسلام را به یک طریقت عقب افتاده کهنه شده معرفی کنند، سران قوم میگویند کهنه پرستی است، ارتجاع است، اسلام را معرفی این طور میکنند». (55)ب: بدبین کردن مردم نسبتبه روحانیت
«دنبال این افتادند که قشر روحانی را در بین مردم منحط کنند گفتند: "روحانیون مردم کهنه پرستی هستند، فناتیک هستند، اینها درباری هستند، اینها برای سلاطین کار میکنند" این هم یک تبلیغ وسیعی بود»; (56) مرحوم...گفت: "... می خواستم سوار اتومبیل بشوم، شوفر گفت ما دو طایفه را سوار نمی کنیم، یکی آخوندها را ویکی فاحشهها را". وضع آخوند این جور شده بود آن روز، یعنی این جور کرده بودند جدا کردند این را از ملت». (57)ج: نفوذ در حوزه های علمیه
خصیصه روحانی نماهای متحجر و بی درد درباری و مروجین اسلام آمریکایی در کلام امام، سکوت در مقابل ظلم و استبداد و مظاهر فحشا و از بین رفتن ارزشها و شعائر اسلامی و گاهی تایید استکبار جهانی و عوامل مزدور در مقابل اسلام ناب محمدی(ص) بیان شده است.«تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزههای علمیه کم نیست... اینها مروج اسلام آمریکاییاند و دشمن رسول الله... استکبار وقتی از نابودی مطلق روحانیت و حوزهها مایوس شد دو راه را برای ضربه زدن انتخاب نمود: یک راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ... وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان، غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد، قهرا فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت نماید. حماقت روحانی در معاشرت بامردم فضیلتشد.»; (58) «و این ظلم فاحشی است که کسی بگوید دست روحانیت اصیل طرفدار اسلام ناب محمدی(ص) با سرمایهداران در یک کاسه است، روحانیت متعهد، به خون سرمایه داران زالوصفت تشنه است»; (59) «امروز نیز همچون گذشتهشکارچیان استعمار در سراسر جهان از بصره و پاکستان و افعانستان و لبنان و عراق و حجاز و ایران و اراضی اشغالی به سراغ شیردلان روحانیت مخالف شرق و غرب و متکی به اصول اسلام ناب محمدی(ص) رفتهاند». (60)
د: نفوذ در دانشگاه و ایجاد وابستگی روحی
«کوشش کردهاند غربیها که ما را از خودمان بیخود کنند، ما را میان تهی کنند، به ما اینطور بفهمانند و فهماندند که خودتان هیچ نیستید و هرچه هست غرب است»; (61) «آنچه میتوان گفت امالامراض است، رواج روز افزون فرهنگ اجنبی استعماری است که در سالهای بسی طولانی جوانان مارا با افکار مسموم پرورش داده و عمال داخلی استعمار بر آن دامن زدهاند و از یک فرهنگ فاسد استعماری جز کارمند و کارفرمای استعمارزده حاصل نمیشود»; (62) «بزرگترین وابستگی ملتهابه مستکبرین وابستگی فکری و درونی است که سرچشمه سایر وابستگیهاست»; (63) «ما از حصر اقتصادی نمیترسیم ولی از وابستگی میترسیم». (64)گامهای بعدی استکبار، کوشش در جهت محو اسلام با القاء شبهات در قلمرو، دین، روحانیت و حکومت میباشد. در این زمینه میتوان به شبهه جدایی دین از سیاست که منشا پیدایش تفکرات انحرافی انواع سکولاریزم است اشاره کرد. امام بارها و بارها فرمودهاند:
«... نقشه استعمار است; از سالهای قبل نقشه کشیدهاند و متاسفانه به خورد ماهم دادند تا خیلی از ماها باور کردیم و پذیرفتیم که اسلام را با سیاست چه کار؟»; (65) «آن کسی که میگوید دین از سیاست جداست تکذیب خدا را کرده است، تکذیب رسول خدا را کرده است، تکذیب ائمه هدی را کرده است»; (66) «اسلام این نیست، واللهاسلام تمامش سیاست است، اسلام را بد معرفی کردهاند، سیاست مدن از اسلام سرچشمه میگیرد»; (67) «تفکر جدایی دین از سیاست از لایههای تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند». (68)
شبهات دشمنان و پاسخ امام
به راستی چرا استکبار هنوز هم علیرغم وجود مشعلهای فروزان هدایت و روشنی حقیقت، ره افسانه میزند و با ایجاد شبهات، کمر به نابودی اسلام بسته است؟ در اینجا به پارهای از این شبهات و پاسخ آن از دیدگاه امام اشاره میکنیم:1: شبهه سکولاریزم لائیک
الف: شبهه عدم جهانشمولی دین اسلام و انحصار به زمان و مکان خاص. امام در اینباره چنین پاسخ داده است:
«اشخاص بیاطلاع از اسلام خیال میکنند که اسلام... [برای] هزار و چهارصد سال پیش از این بوده... این حدی که گفته میشود... بشر... نمیداند الا زمان خودش را یا زمان سابقی [را] که تاریخ... خواند... صحیح است، اما وقتی که اسلام و خداست نمیدانسته که بعدها چه خواهد شد اینکه برنامهاش را همچو درست کند برای همه اعصار باشد، برنامه برای همه اعصار هستشما اطلاع ندارید، این حرفها برای این است که مردم را از اسلام جدا کنید»، (69) «اسلام همه این معانی را دارد و جامع تمام جهات مادی و معنوی و غیبی و ظاهری هست; برای این که انسان دارای همه مراتب است و قرآن کتاب انسانساز است، انسان چون بالقوه همه مراتب را دارد، کتاب خدا آمده است که انسان ر ا انسان کند و همان طوری که جامعهاش ر ا اصلاح بکند خودش هم کامل کند تا برسد به مرتبه عالی»; (70) «انسان را که خلاصه عالماست، عصاره عالم است، انبیا برای این آمدند که همه اینها را الهی کنند». (71)
ب: شبهه عدم شمول دین اسلام و انحصار در اخلاقیات فردی و عدم کارایی آن در امور اجتماعی همانند سیاست، مدیریت، اقتصاد و... . پاسخ امام; چنین است:
«احکام سیاسی اسلام بیشتر از احکام عبادی آن هست و کتابهایی که اسلام در سیاست دارد بیشتر از کتابهایی است که در عبادت دارد»; (72) «اسلام و حکومتهایالهی این جور نیستند، اینها در هر جا و هر کس و هر جا هست و در هر حالی که هست آنها را برایش احکام دارد; یعنی کسی که در جوف خانه خودش بخواهد یک کاری خلاف و... بکند حکومت اسلامی به او کار دارد... احکام معنوی دارد و بسیاری از احکامش سیاسی است...». (73) «من قبلا نیز گفتهام همه توطئههای جهانخواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است و حتما در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم.» (74)
2: شبهه سکولاریزم با منشا ماتریالیزم (محوریت اقتصاد و اصل زیربنایی اقتصاد و روبنایی دین)
«"ان الذین کفروا یتمتعون و یاکلون کما تاکل الانعام و النار مثوی لهم" این میزان است، هرکس که ملاحظه کرد که در تمتعاتش در اکل و استفادهها و لذایذش به افق حیوانی نزدیک است; یعنی میخورد و لذت میبرد بدون اینکه تفکر کند که از جه راهی باید باشد، حیوان دیگر فکر این نیست که حلال استیا حرام است... بدون قانون اسلامی تمتع میکنند... گرفتاریهای ما اینهاست ... اساس مسلمین و اسلام را دارند از بین میبرند». (75)
3: شبهه سکولاریزم علمی
از آنچه در کتاب مکاسب امام، که شامل مبانی فقهی او است، در بحث ولایت فقیه آمده و نیز شرایط رهبری که در قانون اساسی آمده است استفاده میشود که رهبری بر مبنای ولایت مطلقه فقیه در حکومت اسلامی بالاترین مرتبه مدیریت علمی است و شبهه فوق بیاساس و منشا آن عدم اطلاع از مبانی ولایت فقیه و یا استکبار است.
از ترجمه کلام امام چنین به دست میآید که ماهیتحکومت اسلامی از حکومتهای جاری دنیا متمایز است; زیرا اساس آن را قوانین جهانشمول و عمومشمول الهی تشکیل میدهد نه تجربیات و اعتبارات بشری محصور به زمان و مکان و هواهای نفسانی، و فقیه عادل یعنی: متخصص و کارشناس وارسته دینی که هرگز گناه نمیکند و برفرض اگر گناه کند، خودبخود، از مقام خویش عزل میشود. فقیه عادل موظف است قوانین را از روی ادله و منابع احکام که همان عقل و نقل و اجماع که هر سه کاشف از اراده شارع است استخراج کرده و در جامعه به اجرا گذارد.
با عنایتبه کلام امام و نیز آنچه در قانون اساسی آمده است که رهبر علاوه بر داشتن شرایطی از قبیل اجتهاد و فقاهت، شجاعت و عدالت، باید از قدرت اداره کشور نیز برخوردار باشد. با توجه به اینکه چنین شخصی بوسیله مجلس خبرگان و شورای تعیین رهبری متشکل از کارشناسان برجسته علمی و دینی تعیین میشود، درمییابیم که معیارهای رهبری در اسلام فراتر و والاتر از مدیریت کارشناسانه است; زیرا ولی فقیه علاوه بر کارشناسی مدیریتی، کارشناسی دینی و حقوقی و قانونگذاری و قضایی را نیز در ضمن وارستگی و فضایل انسانی و ملکات معنوی، داراست که ناظران صحنه تاریخ به ویژه، در شرایط بحران از تحلیل این گونه مدیریتیعنی مدیریتبرتر عاجز مانده و چه بسا برآن رشک بردهاند. نمونههایی در این مورد از کلام امام، بدین شرح بیان میگردد:
«حکومتی را که اسلام بنا نهاده است نه حکومت دیکتاتوری است که رای یک فرد که از روی هواهای نفسانیهاش نشات گرفته استبر جامعه تحمیل شود و نه دموکراسی است که آراء مردم بر مردم حکومت کند، بلکه حکومتی است که در تمامی میدانهای فعالیتخود از وحی الهی و قانون خدایی استمداد میکند»; (76) «حکومت اسلامی چون یک حکومت قانونی الهی استبلکه تنها حکومت قانونی است که از طرف خداوند جعل و تشریع شده است ( در روز غدیرخم) و برای اجرای قوانین الهی و گسترش عدالت الهی اجتماعی است. دو شرط اساسی در والی معتبر است، که اساس حکومت قانونی وی است، و حکومت قانونی الهی معقول نیست الا به تحقق همین دو شرط: 1- علم به قوانین الهی 2- عدالت و علم والی به احکام و قوانین که باید به حد کافی باشد و میتوان آن را شرط سوم قرار داد و چنین شخصی مسلما فقیه عادل است که صلاحیت ولایت مسلمین را دارد و روشن است که معقول نیستخداوند جاهل و فاسق را ولی مسلمین قرار دهد». (77)
4: شبهه سکولاریزم دینی
الف: شبهه در دلیل ولایت مطلقه فقیه: به این تعبیر که ولایت مطلقه فقیه دلیل ندارد; ادله ای که بر ولایت فقیه قائم است مثبت ولایتحسبه است، که ولایتبر امور میت و مجانین و صبیان و... که محدود به موارد خاصه است نه مطلق. و اما پاسخ امام:
«حفظ احکام اسلامی، که تا روز قیامتباقی است مانند احکام مربوط به مالیات و حدود و تعزیرات و حقوق جزایی و حقوق مدنی، مقتضی تشکیل حکومت و ولایت ولیای در عصر غیبت است که متکفل اجرای آن باشد و همچنان حفظ ثغور و مرزها از تهاجم و غلبه تجاوزگران از اوجب واجبات است که ممکن نیست الا به تشکیل حکومت و از (خداوند) دور استساکت گذاشتن و ترک این امور. پس دلیل ولایت فقیه به عینه، همان دلیل امامت است در عصر غیبت.» (78)
ب: شبهه در مفهوم ولایت مطلقه فقیه که لازمه ولایتبه قید اطلاق اشتراک در مرتبه انبیا و ائمه معصومین(ع) و احراز عصمت است که نه تنها دلیل ندارد بلکه دلیل برخلاف دارد. و اما پاسخ امام:
«خلافت دو معنا دارد: 1- خلافت تکوینیه الهی که مختص به مخلصین از اولیا و انبیای مرسل و ائمه طهارین است. 2- معنای اعتباری جعلی همانند ولایت روز غدیر خم که توسط رسول خدا(ص) برای امام امیرالمؤمنین(ع) جعل شد که (79) (80) « - بنیالاسلام علی خمس - معنای حکومت نیست. ولایتبه معنای امامت است که اگر نباشد نمازش قبول نیست آن غیر از ولایت غدیر است که ولایت غدیر به معنای حکومت است، حکومت را خدا جعل کرد ولایتبه معنای امام قابل جعل نیست، خیلی از ائمه: حکومت نداشتند ولی ولایت داشتند، حکومت مجری آن چهارتای دیگر است در عرض هم نیست». (81)
از آنچه در تبیین مفهوم ولایت مطلقه فقیه از کلمات امام آورده شد، پاسخ دو شبهه دیگر هم روشن شد:
1- شبهه استبداد رای و دیکتاتوری در ولایت فقیه که امام فرمودند: ماهیت ولایت فقیه با دیکتاتوری و دموکراسی فرق دارد:
« - سران گروهکها - بعدا وارد دانشگاه میشوند و میگویند: "ولایت فقیه نباشد - دیکتاتوری است" اگر یک ولایت فقیهی دیکتاتوری بکند از ولایت میافتد، اسلام هر فقیهی را که ولی نمیکند; آن که علم دارد عمل دارد، مشیاش به مشی اسلام است، سیاستش به سیاست اسلام است. از برای این است که یک آدمی که تمام عمرش را دراسلام گذرانده و در مسائل اسلامی گذرانده و آدم عوضی نیست و صحیح است، این تجارب را داشته باشد به این امرها، نگذارد که هرکس هر کاری دلش می خواهد بکند». (82)
2- شبهه علت لزوماطاعت از ولیفقیه همانند اطاعت از معصوم: با اینکه معصوم نیست که امام فرمودند: «دلیل ولایت فقیه همان دلیل امامت است». (83) بنابراین، دلیل اطاعت امام به عینه دلیل اطاعت از ولی فقیه استبه وحدت ملاک، که همان عدم تعطیل حدود الهی و اقامه احکام دین است.
5. شبهه سکولاریزم با منشا اگزیستانسیالیزم
این شبهه با منشا اگزیستانسیالیزم و محوریت آزادی مطلق مطرح شده که دین و به تبع آن حکومت دینی را مایه سلب آزادی از انسان میداند و امروزه کسانی دانسته یا ندانسته، خواسته یا ناخواسته با مطرح کردن آزادی بیان، قلم، آزادی در قرائت دینی، دموکراسی و پلورالیزم از آن تبلیغ می کنند و از آزادی یک مفهوم پوچ و بیمحتوا و میان تهی ساختهاند و آن را بهانه تاخت و تاز برکیان و شرف اسلام و روحانیت و ملت و انسانیت و فطرت و ضروریات دین و بدیهیات مذهب قرار داده و در سایه آن هرچه میخواهند می نویسند و میگویند. امام در این باره گفته است:
«و ترویج تمدن غرب از راه مفاهیم رنگ باختهای همانند آزادی مطلق باید مانندآنها که میگویند این استکه چریکهایفدایی، و فلان دسته منافق و فلان دسته کافر و فلان دستهای که هیچ اعتقاد به اسلام ندارند، اینها آزاد باشند و بیایند و هرچه دلشان میخواهد بگویند و هر کاری میخواهند بکنند و لو فرض کنید بر علیه اسلام حرف بزنند آزادند و لو بر ضد جمهوری اسلامی حرف بزنند و این هم آزادند - و یک دسته نفهم هم میگویند نخیر باید این چیزها باشد اینها مقصودشان این نیست که آزاد باشیم - اینها مقصودشان آن نقشهای است که طرح شده استبرایشان و مرتب می خواهند پیاده کنند.» (84)
معیارها و محدوده آزادی
معیارها و محدوده آزادی بیان، قلم و قرائت دینی در کلام امام عبارت است از: 1- عدم ضدیت و مقابله بااسلام 2- درحدی که مایه هتک و ضرر زدن به دین و ملت و نظام و روحانیت نباشد3- مغایر با اصول دین و احکام ثابت اسلام و ضروریات دین و مذهب نباشد.آزادی معنوی: «آزادی تنها سعادت ملت نیست، استقلال تنها سعادت ملت نیست، مادیت تنها سعادت نیست اینها در پناه معنویات سعادتمنداند، معنویات مهم است، بکوشید تا معنویات تحصیل کنید، علم تنها فایده ندارد، علم با معنویات علم است، ادب تنها فایده ندارد، ادب با معنویات، معنویات است که تمام سعادت بشر را بیمه می کند و کوشش کنید در تحصیل معنویات، در خلال علم که تحصیل می کنید معنویات را تحصیل کنید، دانشگاهها معنویت پیدا بکنند، مدارس معنویت پیدا بکند، مکتب ها معنویت پیدا بکنند تا انشاءالله سعادتمند بشوند.» (85)
آزادی بیان: «امروز جوانان و اندیشمندان در فضای آزاد کشور اسلامیمان احساس میکنند که میتوانند اندیشههای خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامی بیان دارند، با روی گشاده و آغوش باز حرفهای آنان را بشنوند و اگر بیراه می روند با بیان آکنده از محبت و دوستی راه راست اسلامی را نشان آنها دهید و باید به این نکته توجه کنید که نمیشود عواطف و احساسات معنوی و عرفانی آن [ها] را نادیده گرفت و فورا رنگ التقاط و انحراف بر نوشتههاشان زد و همه را یکباره به وادی شک و تردید انداخت. به جای پرخاش و کنار زدن آنها با پدری و الفتبا آنان برخورد نمود - اگر قبول هم نکردند مایوس نشوید در غیر این صورت خدای ناکرده به دام لیبرالها و ملیگراها و یا چپ و منافقین میافتد.» (86)
باید برنامه و نشریات همه جناحها بدون ابهام متکی به اسلام و حکومت اسلامی باشد: (87) «در سنتیک جور سنت را بیان میکند که منحرف بکند در کتاب یک جور کتاب را بیان میکند که منحرف بکند بسیاری از این آدمهایی که منحرف کردند و میکنند جوانهای ما را، از اینها هست که در قشر شما و در قشر ما بودند و متقی نبودند، الهی نبودند، خدایی نبودند فقط توجه به این بوده است که مقام چه باشد، توجه به این بوده است که حقوق چقدر باشد.» (88)
آزادی قلم: «نهضت آزادی آمریکایی است - ضرر آنها که متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان مارامنحرف خواهند کرد و نیز با دخالتبی مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیثشریفه، تاویلهای جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن استشود. نهضت آزادی و افراد آن از اسلام اطلاعی ندارند با فقه اسلامی آشنا نیستند از این جهت گفتارها و نوشتههای آن که منتشر کرده اند مستلزم آن است که دستورات حضرت مولی امیرالمؤمنین را در نصب ولایت و اجرای تعزیرات حکومتی که گاهی بر خلاف احکام اولیه و ثانویه اسلام استبرخلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را نعوذ بالله تخطئه بلکه مرتد بدانند و یا اینکه همه امور را از وحی الهی بدانند بر خلاف ضرورت دین است نتیجه; چون موجب گمراهی افراد بی اطلاع از مقاصد شوم آنانند می گردد برخورد قاطعانه شود و رسمیت نداشته باشد»; (89) «مساله کتاب آیات شیطانی کاری حساب شده برای زدن ریشه دین و دینداری و در راس آن اسلام و روحانیت است»; (90) «به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می رسانم مؤلف کتاب آیات شیطانی که علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن محکوم به اعدام میباشند.» (91)
تفسیر به رای و قرائت دینی: «باید شما دانشجویان دانشگاهها و سایر طبقات روحانی و غیره از دخالت دادن سلیقه و آراء شخصی خود در تفسیر آیات کریمه قرآن مجید و در تاویل احکام اسلام و مدارک آن جدا خود داری کنید و ملتز م به احکام اسلام به همه ابعادش باشید و مطمئن باشید آنچه صلاح جامعه است در بسط عدالت و رفع ایادی ظالمه و تامین استقلال و آزادی و جریانات اقتصادی و تعدیل ثروت به طور عاقلانه و قابل عمل و عینیت در اسلام به طور کامل می باشد و محتاج به تاویلات خارج از منطق نیست و لازم است مراقب باشید با کمال دقت و هوشمندی که کسانی که التزام به اسلام ندارند به جمیع ابعادش ولو در اصلی از اصول با شما موافق نیستند آنها را دعوت به التزام کنید و اگر مؤثر نشد از شرکت دادن آنها در اجتماعات و انجمن های اسلامی احتراز کنید.» (92)
«اینان از اول تاکنون اسلام را وسیله اهداف شوم خود کرده و قرآن و نهجالبلاغه را به بازی گرفته و جوانان پاکدل را به دام خود انداخته بودند تا جوانیشان را در راه اهداف استعماری آنان به تباهی بکشند.» (93)
جوانان عزیز دبیرستانی و دانشگاهی توجه کنند که سران و سردمداران گروهها که میخواهند با اسم اسلام پایههای آن را سست کنند و جوانان را به دام اندازند هیچ اطلاعی از اسلام و اهداف قوانین آن ندارند و با خواندن چند آیه از قران و چند جمله از نهجالبلاغه و تفسیرهای جاهلانه و غلط نمیشود اسلامشناس شد. اینان با تفسیر انحرافی چند جمله و چند آیه، آیات و جملات صریح را که مخالفت واضح با مرام انحرافی و التقاطی آنان دارد، انکار مینمایند و در حقیقت، تمسک به قران و نهجالبلاغه برای کوبیدن اسلام و قرآن است تا راه را برای رهبران غربی و شرقی خود باز کنند و شما جوانان عزیز و سرمایه های کشور را بر ضد مصالح کشور خودتان بسیج نمایند.» (94)
آزادی صادراتی: ما با تمدن مخالف نیستیم با تمدن صادراتی مخالفیم... آزادی صادراتی، آزادی است که بچههای ما را به فحشا کشاند و مراکز فساد هر چه خواست زیاد شد به اسم و آزادی، همه مطبوعات ما در خدمت آنها بود برای اینکه جوانهای ما را از دانشگاه منصرف کنند (95) دانشگاه باید آدمی درست کند که از حیث علمیت کشور را اداره کند: (96)
آزادی وارداتی (دموکراسی): موجب تباهی ملت و جوانان است... آزادی که بوسیله آن میخواهند بر ما حکومت کنند (97) «شما با اسم آزادی و آزادیخواهی و دموکراسی میخواهید این مردم را دوباره برگردانید به حال اول و این آزادی است که شما از خارج الهام گرفتید و ما آزادی و ارواح را قبول نمیکنیم» (98) «روشنفکرهای اسلامی، روشنفکرهای و ارواح را کنار بزنند غربزدهها را کنار بگزارید» (99) «میخواهند ملتها وابسته به غیر باشند این آزادیها را سوغات میآورند» (100) «دانشگاه باید مرکز تربیتباشد - و الا عالم بی تربیت مضر است». (101)
سلب آزادی با آزادی: و اگر خدای نخواسته آزادی را صرف کردیم بر خلاف مسیر ملت و اسلام، حالا که آزاد شدیم خودمان را به هرج ومرج بکشیم، حالا که آزاد هستیم به زیر دستان خودمان ظلم کنیم، حالا که آزاد هستیم بر خلاف نظامات اسلامی و بر خلاف نظامات ملی عمل کنیم هرج و مرج بپا کنیم چون آزاد هستیم، تحت هیچ قاعده نباشیم تحت هیچ یک از قواعد اسلامی و ملی نباشیم، اگر اینطور باشد، آزادی را سلب کردیم و بر خلاف مسیر ملت و بر خلاف مسیر اسلام.» (102)
امام و «پلورالیزم»: «اگر گروهها مختلف باشند ولی در امور عقیدتی و در اصول عقاید اسلامی تفاهم داشته باشند آسیب نمی بینند و درگیری در اختلاف آراء و عقیده است. شما باید کوشش کنید با گروههای دیگری که مسلمان هستند و استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی را میخواهند تفاهم داشته باشید مهم این است که مقصد، مقصد واحد باشد، هر چند از راه هایی مختلف به آن مقصد میرسیم و این اساس امور است و اگر اینطور نشود، منجر به درگیری میشود.» (103)
6. ایجاد تفرقه و جدایی بین حوزه و دانشگاه
«بین روحانی و دانشگاه اختلاف ایجاد کردند و سپس مردم را از روحانی جدا کردند تا هر کاری می خواهند بکنند. این دو قشر مغز متفکر جامعه هستند.» (104) «میگفتند: این آخوندها مرتجعاند،اینها می خواهند ما را بر گردانند به آن عصر حجر همه آثار تمدن را با آن مخالفند. می آمدند پیش این قشر می گفتند (اینها دین ندارند) این بیدینها، یک مشت فکلی بی دین و طوری تزریق میکردند که مع الاسف بعضی از اشخاص بی عمق باورشان می آمد این باور اسباب این شد که این دو قشر از هم جدا شدند، این به او بدبین شد او به این بدبین شد چه دو قشری، دو قشری که مربی جامعه بودند، دو قشری که باید - جامعه را - با مساعی هم دستبه هم بدهند و جامعه را اصلاح بکنند، اینها را از هم جدا کردند، دو قشری که اگر این دو قشر به مسیر صحیح باشد، تمام ملتبه مسیر صحیح میرود.» (105)
کژ راههها و انحرافات دانشگاه از دیدگاه امامرحمه الله
از آنچه تا کنون بیان شد، انواع انحرافات و کژرویها نیز مشخص میشود که خطرناکترین نوع آن، انحراف فکری است که مایه انحرافات اخلاقی و عملی است که موجب ستیزهجویی با اسلام، روحانیت، ملت و علت روی برتافتن از تهذیب نفس و عمل لله و سبب اختلاف و نفاق و تفرقه و وابستگی و غربزدگی است. در اینجا به فهرستی از انحرافات بسنده می کنیم:1. مخالفتبا اصل اسلام و ضروریات و احکام ثابت دین;
2. گرایش به مکاتب انحرافی و فکری غرب و شکگرایی و القاء شبهات در زمینه مبارزه بادین و تبلیغ جدایی دین از سیاست;
3. تخطئه امامان معصوم:;
4. تفسیر به رای و قرائت های جاهلانه دین و قرآن;
5. مخالفتبا روحانیت و ولایت فقیه;
6. غربگرایی و....;
7. مخالفتبا خواستههای ملت و کژروی از مسیر مردم;
8. تضعیف نظام جمهوری اسلامی و مخالفتبا ارکان نظام;
9. نفاق و تفرقه افکنی به بهانه های زبان، نژاد و....;
10. احیای سنتهای شاهنشاهی و طاغوتی.
علایم منحرفان در کلمات امامرحمه الله
طبیعت گرایی و لذتجویی: (106) «مراقب باشید در دانشگاه... میخواهند نفوذ کنند و فریاد وا اسلاما میزنند - شیاطین انسی هستند در هر صورتی و هر شکلی انسان را منحرف میکنند»; (107) «چشم و گوشتان را باز کنید که اگر کسی آمد وگفت در آن مسیر باشید توجه کنید که غرضی در آن هست، اگر آمدند گفتند دانشگاه چه جوری هست هر وقت آمدند گفتند روحانی چه جوری هستبدانید کاری که شما کردهاید سنگین تمام میشود برای آنها.»; (108) «هم اینان بوده اند که از مسیرملت جدا و در مسیر طاغوت و از انقلاب اسلامی بر کنار و بر ضد آن فعالیت می کردند -... از رفراندم می خواستند جلوگیری کنند... از آراء اکثریت قریب به اتفاق ملتسرپیچی میکنند... با ملت مخالف ... وابسته به شرق و غرب. .. به تبلیغات آنان گوش فرا ندهید - از آنان احتراز کنید.»; (109) «شعار در دانشگاه بر ضد قرآن، مخالفتبا شعایر اسلامی، بر ضد ارتش، روحانی، مؤمنین متدینین، سخنی گفتن، درست کردن اجتماعات و تفرقه بین طوایف، شعار جدایی دین از سیاست، شعار آزادی تا هر چه دلشان میخواهد بکنند و لو فرض بر ضد اسلام حرف بزنند.»; (110) «اینها به حسب ظواهرشان و بر حسبادعاهایشان بیشتر از شما ادعای مسلمانی میکنند و از شما بیشتر آدابش را به جا میآورند وقتی حالشان را مطالعه میکنید میبینید رویهشان با رویه شما فرق دارد، اسلامی که آنها میگویند غیر از اسلامی است که اسلام میگوید. سوابقشان را مطالعه کنید چه تقاصیری دارند.» (111)دامن زدن به آزادی وارداتی: «با نوشتارشان میخواهند ایمان مردم را بگیرند، از اسلام می ترسند - وقتی صحبت جمهوری اسلام شد هیاهو کردند.» (112) باشعار آزادی - دموکراسی - آزادی دلبخواهی الفاظ جالبی که هیچ جای دنیا معنایش پیدا نشده هر کسی برای خودش معنایی میکند.»; (113) «بعضی از اساتیدهستند که نمیگذارند تحصیل حسابی کنند آنها را توقف میکنند مانع از پیشرفت آنها هستند در خدمت غرب هستند و می خواهند در همه چیز محتاج غرب باشیم.» (114)
راهکارهای جلوگیری از انحراف در دانشگاه
امام; راهکارهای ذیل را برای جلوگیری از انحراف در دانشگاه ارائه دادهاند:1. شناخت اسلام و تبیین معارف اسلامی«تمام مقصد ما اسلام است، همه اسلام برای اینکه اسلام مبدا همه سعادتها و همه قشرها را از ظلمات به نور میرساند.»; (115) «وحدت مذهبی داشته باشید خاضع به احکاماسلام شوید.»; (116) «باید فداکاری کنید در ارجاع مجد و عظمتاسلام که در راس عظمت معنوی آن است.»; (117) «باید جوانان روحانی و دانشگاهی قسمتی از وقت را صرف کنند در شناخت اصول اساسی اسلام که در راس آن توحید و عدل و شناخت انبیای بزرگ، پایهگذاران عدالت و آزادی است، از ابراهیم خلیل تا رسول خاتم(ص) و در شناخت طرز تفکر آنها از نقاط اقصای معنویت و توحید تا تنظیم جامعه و نوع حکومت و شرایط امام و اولیالامر و طبقات دیگر. (118) «حدود الهی برای حفظ حقوق بشر است.» (119)
2. تهذیب نفس و تربیت صحیح اسلامی
«ما میخواهیم یک جمعیتی نورانی پیدا بکنیم، یک قشرهای نورانی که وقتی وارد میشویم و یک دانشگاهی، عملش نورانی، علمش نورانی، اخلاقش نورانی، همه چیزش نورانی باشد، الهی باشد. پیروی نه برای این است که ما برسیم به یک مثلا آزادی، برسیم به یک استقلالی و منافع برای خودتان باشد، همین، همین دیگر تمام؟ حالا که دیگر منافع مال خودمان باشد، دیگر کاری دیگر نداریم؟ اینها مقدمه است، همهاش مقدمه این است که یک ملت انسان پیدا بشود، یک ملتی که روح انسانیت در آن باشد پیدا بشود، تحول پیدا بشود. در خود اشخاص آن چیزی که مطرح است پیش انبیا انسان است. آن چیز، چیز دیگری نیست، انسان مطرح است. پیش انبیا انسان است آن چیز، چیز دیگری نیست، انسان مطرح است پیش انبیا، چیز دیگر پیش انبیا مطرح نیست. همه چیز به صورت انسان باید درآید.» (120)
این آدمی که از زیر دستگاه شما یا از دستگاه ما بیرون میآید اگر مؤمن باشد دیگر نمیشود که زیر بار ظلم اجانب برود و یا تطمیع بتوانند بکنند او را، این تطمیعها و تهدیدها را همه، آنی که تطمیع میشود و تهدیدش آنها اثر میکند آنهایی است که ایمان ندارند آنی که تقوا و ایمان دارد نه تطمیع در او تاثیر میکند که خیانت کند.»; (121)
«شما دانشگاهیها کوشش کنید کهانسان درست کنید، اگر انسان درست کردید مملکتخودتان را نجات میدهید، اگر انسان متعهد درست کردید...» (122)
«اگر مردم را تربیت کنید به یک تربیتی سالم دعوت کنید به اینکه با خدا آشنا بشوند با معارف الهی آشنا بشوند، با قرآن آشنا بشوند که این طور شد کشور شما سالم میماند و به جاهای دیگر هم سرایت میکند.» (123)
«از این رو است که نقش معلمان و اساتید در تربیت و تهذیب دانش آموزان و دانشجویان به عنوان اساسیترین و مؤثرترین نقش مطرح میگردد و همه دیدید که گرایش آنان به شرق و غرب برای کشورمان چه فاجعه ها آفرید و دانشگاه ها را به صورت دژ محکمی برای خدمتبه شرق و غرب درآورد.»; (124) «از اغراض جزئی که تمامش با اغراض دنیویه و به کارهای شیطانی برمیگردد احتراز کنید.» (125)
3. شناخت مواضع استکباری
«اصل گفتنمان این است که آمریکا نباید باشد، نه آمریکا تنها، شوروی هم نباید باشد، اجنبی نباید باشد، منطق ما این است و فریاد ما هم همین است.»; (126) «به فکر کشور باشند و توطئهها رابا وحدت کلمه خنثی کنند آنهایی که در بین مردم، کارگرها، دهقانها، در دانشکدهها، دانشگاهها میروند و تخم فساد می کارند آنها را بشناسند ببینند که اینها چه کسانی هستند و از کجا تایید میشوند و کی آنها را تایید میکند. قلمهای مسموم را بشناسند، اشخاصی که قلم دست میگیرند بر ضد اسلام، بر ضد روحانیت، بر ضد مسیر ملت قلمفرسایی میکنند بشناسید آنها را، سوابق اینها را به دستبیاورید، مطالعه در احوال و سوابق اینها بکنند.»; (127) «بیدار باشید علمای اعلام، خطبای عظام،دانشگاهی، بازاری، کارگر، دهقان، همه بیدار باشید و دشمن خودتان را بشناسید دشمنهای اسلام را بشناسید: اگر اسلام نبود اینها که برای آزادی قلمفرسایی میکنند، اینجا نبودند، آزادی نداشتند. آزادی را اسلام به ما داد، قدر این آزادی را بدانید.»; (128) «(منافقین و تروریسم) آنها افکارشان، افکاراسلامی نیست و از اسلام خبری ندارند و از ایمان اطلاعی ندارند و افکارشان افکار مادی و برای دنیا کار میکنند و به هوای دنیا هستند.» (129)
4. اتحاد حوزه و دانشگاه
مسرتی که امام; در اتحاد حوزه و دانشگاه ابراز میکند، در هیچ جای کلمات وی دیده نشده است و هیچ چیزی امام را به آن اندازه دلشاد نکرده است. عبارت امام چنین است: «چه مجلس شورانگیزی است و چه اجتماع مبارکی، یک روز بود که دانشگاه و حوزههای علمیه از آنکه از هم جدا بودند، جوی بوجود آورده بودند که با هم شاید دشمن بودند... اساس هم این بود که این دو قشری که با اتحادشان تمام ملت متحد میشود از هم جدا نگه دارند و با هم مخالفشان کنند تا ملت اتحاد پیدا نکنند.» (130) این تعبیر اهمیت ویژه و حدت حوزه و دانشگاه را در نزد امام می رساند.
«دانشگاهیها که یک عضو مؤثرند توجه به این داشته باشند که ما باید با این معممین که یک عضو مؤثرند آقایان خیال نکنند که معممین چه، شما میبینید که ملتبا اینهاست، ملت که شما با آن ملت میخواهید کار انجام بدهید با اینهاست، هر روزی اینها بخواهند ملت را به یک راهی ببرند، تبعیت می کنند، برای اینکه اینها را نماینده امام میدانند.» (131)
«این قشر روحانی را اگر از دستبدهیم شکست می خوریم، ما ها دیگر عرضه نداریم، اینها هستند که می توانند کا ر انجام دهند. این قشر را نباید از دستبدهیم. روحانی هم گمان نکند که دانشگاهی چه، مقدرات مملکت ما دست دانشگاهیهاست، فردای امروز، مقدرات مملکت ما دست اینهاست.» (132)
«اسلام را ملاها پیش میبرد و برای این است که اینها برای خدا دارند حرف میزنند و عمال اسلام هستند و مردم علاقه به اسلام دارند. این مطلب را کنا ر بگذارید که منهای آخوند، نمی شود آقا، شما بخواهید مملکتتان را اصلاح کنید، منهای آخوند اصلاح بردار نیست اختلاف، عامل شکست انقلا ب از آن طرف هم، اگر آخوند بخواهد بگوید که منهای دانشگاه، منهای جبهههای سیاسی، آن هم صحیح نیستبرای اینکه آنهم کارشناسی لازم دارد.»; (133) «... حفظ برادری روحانی ودانشجویان نگویید دانشگاهی بیدین است،... آخوند مرتجع است، نخیر غلط است اینها، هر دو با هم ستبرادری بدهند.» (134) «لازم است طبقات محترم روحانی و دانشگاهی باهم احترام متقابل داشته باشند. جوانان روشنفکر دانشگاهها به روحانیت و روحانیون احترام بگزارند، خداوند آنها را محترم شمرده.» (135)
5. اسلامی کردن دانشگاهها
«جدیتبکنید دانشگاه را درستش کنید، دانشگاه را اسلامیش کنید. مملکت مابرای اسلام زحمت کشیده است و باید برای اسلام زحمتبکشد و میکشد و همه چیزش باید اسلامی بشود.»; (136) «دانشگاهها را مد نظر بگیرید که اسلامی شود و اگردانشگاهها اسلامی شود مسائل ما در آینده حل است.» (137)
بعضی گمان کردهاند که کسانی که اصلاح دانشگاهها را میخواهند و میخواهند دانشگاها اسلامی باشد این است که علوم دو قسم است، علم هندسه یکی اسلامی است، یکی غیر اسلامی، علم فیزیک یکی اسلامی استیکی غیر اسلامی، از این جهت اعتراض کردهاند که علم اسلامی و غیر اسلامی ندارد... بعضی توهم کرده اند... که باید دانشگاه اسلامی بشود یعنی فقط علم فقه و تفسیر و اصول در آنجا باشد... اینها اشتباهاتی است که بعضیها میکنند یا خود را به اشتباه میاندازند...آنچه ما میخواهیم بگوییم این است که دانشگاههای ما دانشگاههای وابسته است...دانشگاهای استعماری است... اشخاصی هستند که غربزده هستند... جوانهای مارا غربزده بار میآورند دانشگاههای ما یک دانشگاههایی که برای ملت مفید باشد نیست... دانشگاههای ما مبدل شده استبه یک میدان جنگ تبلیغاتی، ما میگوییم جوانهای ما اگر علم هم پیدا کردند تربیت ندارند مربا به تربیت اسلامی نیستند...، ما که می گوییم باید بنیادا - باید - اینها تغییر بکند، می خواهیم بگوییم که دانشگاههای ما باید در احتیاجاتی که ملت دارد در خدمت ملتباشند نه در خدمت اجانب، اساتیدی که در دانشگاههای ما هستند بسیاری از آنها در خدمت غربند، جوانهای ما را شستوشوی مغزی میدهند، جوانهای ما را تربیت فاسد میکنند. ما نمیخواهیم بگوییم که علوم دو قسم است که بعضی مناقشه کنند - عمدا یا از روی جهالت - ما میخواهیم بگوییم که دانشگاههای ما اخلاق اسلامی ندارند، دانشگاه ما تربیت اسلامی ندارد، اگر دانشگاههای ما تر بیت اسلامی و اخلاق اسلامی داشت میدان زد و خورد عقاید که مضر به حال این مملکت است نمیشد. » (138)
6. مناظره و بحث و حل شبهات
«اسلام دین مستند به برهان و متکی به منطق است و از آزادی بیان و قلم نمیهراسد و از طرح مطلبهای دیگر که ا نحراف آنها در محیط خود آن مکتبها ثابت و در پیش دانشمندان خودشان شکستخورده استباکی ندارد. درگیری نکنند.»; (139) «با آنهامباحثه کنید که از دانشمندان اسلامی دعوت کنید با آنها به بحث و گفتوگو بنشینید.» (140)
7. پرهیز از اختلافها و گروهبازیها«ای مسلمانان جهان! و ای پیروان مکتب توحید! رمز تمام گرفتاریهای کشورهای اسلامی اختلاف کلمه و عدم هماهنگی است و رمز پیروزی وحدت کلمه و ایجاد هماهنگی است... تفرقه و جدایی و گروهگرایی اساس همه بدبختیها و عقبافتادگیها است.»; (141) «جوانها در مقابل آمریکای استکباری بایستند،جوانها در مقابل خودشان میایستند.» (142)
8. شستوشوی مغزی از وابستگی
«مغزها را از این وابستگی فکری شستوشو بدهید و با این انتخاب ملتخود را نجات دهید.» (143)
9. خودکفایی
«خودکفایی در سایه پشت کردن به تمدن غرب است.» (144)
10. کار برای خدا
«خدای تبارک و تعالی می فرماید که: من فقط یک موعظه دارم به شما (قل انما اعظکم بواحده) که به امتبگو که فقط من یک موعظه دارم به شماو آن موعظهاین است که قیام کنید وقیام لله باشد، قیام لله کنید.» (145)
گرچه استکبار از درون و برون سعی در، بند کشیدن انسانیت دارد و گرچه همیشه از نهانراهها وارد شده و بامکر و حیله قصد اسارت فکر و تسخیر جان انسان را دارد، اما از آنجایی که در این طرف میدان رزم، خدای بزرگ مرتبه قرار دارد و سپاهیان خدایی، همانند دیدبان عقل، راهنمای نبوت، و چراغ وحی، و مدافعان ملکوتی فرشتگان، و سلسله فریاد گران و بیدار گران اقالیم قبله همانند امام که ادامه کاروان انبیاء و شهدا و صدیقیناند، دشمن همیشه در خسران و ناکامیاست و تا اندیشه امام; وجود دارد و تا مکتب اسلام ناب محمدی هست، پرچمهای هدایت توحیدی، بر فراز قله افکار ملل آزاده در اهتزاز و شعلههای جاودانی طور سینای مکتب اهل بیت: روشنایی بخش شاهراه پویندگان حقیقت و مسافران الی الحق مع الحق بالحق است.
پینوشتها:
1- صحیفه نور، ج 1، ص3 - 4
2- مفاتیح الجنان - ادعیه وارده درایام ماه رجب دعای پنجم
3- الف) مدیریت رفتار سازمانی ج 1 ص 108 - استفن رابینز. ب) مدیریت فرهنگ سازمان - دکتر سلیمان ایرانزاده. ج) فرهنگ علوم سیاسی - واژه risk - علی آقابخشی و....
4- واژهنامه فلسفی و علوم اجتماعی - دکتر جمیل صلیبا -. فرهنگ علوم سیاسی واژه deviation
5- صحیفه نور، ج 1، ص16 - 21
6- همان، ج7، ص 81
7- همان، ج7، ص 81 تا 884- همان، ج 1، ص86 تا 100
9- همان، ج 14، ص 278 تا ص 282
10- همان، ج17، ص 88 تا 91
11- همان، ج17، ص17 تا26
12-13- همان، ج 1، ص 118 تا 125 / ص 161
14- همان، ج 5، ص39 تا 41
15- همان، ج 1، ص 161 تا 162
16- همان، ج 5، ص39 تا 41
17- همان، ج 1، ص 161 تا 162
18-19- همان، ج9، ص 185 تا ص 188 / ص257 تا ص 262
20- 21- همان، ج 2، ص17 تا ص 21 / ص 50
22- همان، ج 8، ص6 تا 10
23- همان، ج7، ص46
24- همان، ج6، ص 255 تا ص 262
25- همان، ج 12، ص106 تا 114
26- همان، ج 2، ص17 تا ص 21
27- همان، ج6، ص269 تا ص 271
28- همان، ج7، ص 44 تا ص47
29- همان، ج6، ص269 تا ص 271
30- همان، ج 11، ص189 - 198
31- همان، ج 12، ص 52 تا 55
32- همان، ج 12، ص 52 تا 55
33- همان، ج6، ص 55 تا ص 62
34- همان، ج 15، ص 112 تا ص116
35- همان، ج9، ص 185 تا 188
36- همان، ج17، ص17 تا26
37-38- همان،ج19، ص 122 تا ص123/ ص 90
39- همان، ج17، ص17 تا26
40- همان، ج 5، ص39 تا 41
41- همان، ج7، ص 15 تا ص17
42-43- 44- همان، ج1، ص233 تا ص 242 / ص 118 تا ص 125 / ج 1 ص 130 تا ص 131
45-46- همان، ج 2، ص 11 تا ص 14/ ص 15
47- همان، ج 1، ص 118 تا ص 125
48- همان، ج13، ص 168 تا 174
49- همان، ج 2، ص 181 تا ص189
50- همان، ج 1، ص 8 تا ص 14
51- همان، ج13، ص 168 تا ص 174
52- همان، ج 2، ص 181 تا ص189
53- همان، ج6، ص 201 تا ص 218
54- 55- همان، ج 1، ص 165 تا ص 175/ ص86
56- همان، ج6، ص 201 تا ص207
57- همان، ج 2، ص236 تا ص 245
58-59-60- همان،ج21، ص88 تا ص101/ ص88 تاص 101/ ص 88
61- همان، ج9، ص 25 تا ص 32
62- همان، ج 1، ص 161 تا 162
63- همان، ج9، ص 185 تا ص 188
64- همان، ج 12، ص 52 تا 55
65- همان، ج 1، ص233 تا ص 242
66- همان، ج 20، ص27 تا ص 34
67- همان، ج 1، ص 64 تا66
68- همان، ج 21، ص 88 تا ص 101
69- همان، ج9، ص257 تا 262
70- همان، ج 1، ص233 تا ص 242
71- همان، ج7، ص59 تا ص 64
72-73- همان، ج 1، ص233 تا 242
74- همان، ج 21، ص 88 تا 101
75- همان، ج 1، ص 165 تا ص 175
76-77- 78- المکاسب، کتاب البیع، ج 2، ص 461 / ص 464 / ص 461
79- نهج البلاغه، خطبه33
80- المکاسب،تالیفامام، کتابالبیع،ج2،ص466
81- صحیفه نور، ج 20، ص27 تا ص 34
82- همان، ج9، ص 178 تا 184
83- المکاسب، کتاب البیع، ج 2، ص 461
84- صحیفه نور، ج13، ص 168 تا 174
85- همان، ج7، ص 15 تا ص17
86- همان، ج 20، ص227 تا 244
87- همان، ج 2، ص17 تا 21
88- همان، ج6، ص 248 تا ص 252
89- همان، ج 22، 384 تا 385
90- 91- همان، ج 21، ص 88 تا ص 101 / ص86
92- همان، ج 2، ص17 تا 21
93- 94- همان، ج 15، ص 160 تا ص 162 / ص 160 تا ص 162
95-96- همان، ج 11، ص189 تا 198
97- همان، ج9، ص 188
98- همان، ج 8، ص269 تا273
99- همان، ج7، ص 120 تا126
100- همان، ج9، ص143 تا 148
101- همان، ج 11، ص189 تا ص 198
102- همان، ج7، ص 42 تا ص43
103- همان، ج 15، ص177 تا ص177
104- همان، جلد 12، ص106 تا 114
105- همان، ج6، ص 248 تا ص 252
106- همان، ج 8، ص6 تا 10
107- همان، ج17، ص 88 تا 91
108- همان، ج13، ص206 تا 212
109- همان، ج9، ص 185 تا 188
110- همان، ج13، ص 168 تا 174
111-112-113- همان، ج9، ص 178تا184/ص257تا262/ص 178تا184
114- همان، ج 12، ص 52 تا 55
115- همان، ج7، ص59 تا ص 64
116- همان، ج 1، ص 64 تا66
117- همان، ج 1، ص 161 تا 162
118- همان، ج 2، ص17 تا 21
119- همان، ج6، ص 172 تا ص 180
120- همان، ج7، ص59 تا ص 64
121- همان، ج6، ص 248 تا ص 252
122- همان، ج7، ص59 تا ص 64
123- همان، ج19، ص207 تا ص 212
124- همان، ج 15، ص 160 تا ص 162
125- همان، ج 11، ص 65 تا66
126- همان، ج 2، ص 132 تا ص 141
127- 128- همان، ج7، ص29 تا ص 30
129- همان، ج 15، ص 112 تا ص116
130- همان، ج13، ص206 تا 212
131- همان، ج6، ص 224 تا 232
132- همان، ج6، ص 224 تا ص 232
133- همان، ج 4، ص89 تا 95
134- همان، ج 1، ص 255 تا266
135- همان، ج 2، ص17 تا ص 21
136- همان، ج7، ص59 تا 64
137- همان، ج19، ص223 تا ص226
138- همان، ج 12، ص 52 تا ص 55
139- همان، ج9، ص 185 تا ص 188
140- همان، ج9، ص 185 تا 188
141- همان، ج9، ص 225 تا226
142- همان، ج 12، ص 52 تا 55
143- همان، ج9، ص 185 تا ص 188
144- همان، ج 11، ص189 تا 198
145- همان، ج7، ص36 تا 41