انحراف دانشگاه و پیش‏گیری آن‏ از دیدگاه امام خمینی

قل انما انا اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنی و فرادی‏خدای تعالی در این کلام شریف، از سرمنزل تاریک طبیعت تامنتهای سر انسانیت را بیان کرده و بهترین موعظه‏هایی است که خدای عالم از میان تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد
يکشنبه، 12 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انحراف دانشگاه و پیش‏گیری آن‏ از دیدگاه امام خمینی
خطر انحراف دانشگاه و راهکارهای عملی پیش‏گیری آن‏از دیدگاه امام خمینی
 
نویسنده: سید محمدعارف امینی
 
 
 
 
 
 
 
 

مقدمه

قل انما انا اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنی و فرادی‏خدای تعالی در این کلام شریف، از سرمنزل تاریک طبیعت تامنتهای سر انسانیت را بیان کرده و بهترین موعظه‏هایی است که خدای عالم از میان تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد فرموده این کلمه تنها راه اصلاح جهان است. (1)
به راستی انسانی تشنه و درمانده‏ای در کویر «خود» که خویش را کشان کشان به شریعه اقیانوس معرفت و آب حیات حقیقت رسانده است تابانوشیدن جرعه ای به زندگی حقیقی حق پویی، دست‏یافته و با کشیدن دلوی برای آنان که در آن سوی ساحل از سوز عطش می‏سوزند، به حیات سبزشان برساند; از عظمت اقیانوس چه می فهمد؟!
انسان خاکی که «خود» را مالک هستی پنداشته و مجموعه آفرینش را در خدمت‏خویش می‏بیند، از ژرفای حقیقت و عظمت پدیده‏های هستی چه می‏فهمد؟
این جا است که بسان کودکی که تازه سخن می‏گوید با خودشیرینی تمام در بحث آزاد معرفت‏شناسی از فیلسوف ربانی و حقیقت‏شناس حقیقی، استاد علامه محمدتقی جعفری; چنین می‏پرسد: «فلسفه هستی چیست؟»و استاد با توجه به این‏که «گر چه او کودک است اما سؤال او یک واقعیت روشن و یک کنجکاوی فطری است که صفحات فکری تاریخ بشر را به خود اختصاص داده است‏»، سعی دارد بدون لفافه‏گویی و پرده‏پوشی واقعیت و حقیقت را آن‏چنان که خود دریافته ست‏به کودک مدرسه‏اش بازگوید و سر هستی را هویدا کند، با احساس عجیبی که از ژرفای وجود او می جوشد می‏گوید:
«فلسفه هستی این است که شخصیتی همانند علی بن ابی‏طالب(ع) به وجود بیاید»;
پاسخ را به گونه‏ای بیان می‏کند که با همین جواب پرسش‏های منطقی بعدی هم پاسخ داده شود; لذا به جای پاسخ به مفهوم انسان کامل، او را به مصداق راه می‏نماید.
انسان کامل، یعنی آینه تمام نمای جمال و جلال الهی که از هر زاویه و جهتی به آن نگری، حق را بنماید که فرمود: «لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک و خلقک فتقها و رتقها بیدک بدؤها منک و عودها الیک‏» (2)
وه! که چه زیباست این پاسخ و چقدر ماهرانه بیان شده است، در حقیقت جرعه‏ای از آب حیات است که خضرهای حیرت زده در وادی ظلمات را به حیات جاوید ره می‏نماید.
گر چه انسان کامل به قید اطلاق، حقیقتی واحد است که در چهارده آینه تکسیر یافته است و بس، اما انسان کامل، به قول مطلق، تجلی دیگری ازهمان حقیقت و آینه ای دیگر از جمال حق، بسان شاهراهی فراروی بشریت درهمه اعصار و امصار قرار دارد تا هرکسی در هر زمانی و هر جایی بخواهد از «خود» به خود آید و در معیت‏حق به سوی حق رهسپار شود از این راه، ره پوید، که هم راه است و هم رهنما.
وجود حکیم سیاستمدار، عارف مجاهد، مجدد شریعت ناب محمدی، احیاگر روح پژمرده تشیع اثنی عشری، اقامه کننده ولایت غدیر در روز اکمال دین، حبل‏المتین وحدت ملل اسلامی، معنا دهنده واژه حریت و آزادی، ارائه دهنده جدیدترین و کامل‏ترین روش اداره جوامع بشری برای رسیدن و رساندن به سعادت و سیادت جاودانی، نام آور دوران معاصر، فقیه اهل بیت عصمت و طهارت، حضرت امام خمینی;، مصداق دیگری از فلسفه هستی و تجلی دیگری از حقیقت انسان کامل و تکسیری دیگر از آینه حق نما است.
بر آشنایان و اندیشمندان محقق و کاوشگران اندیشه‏های ژرف این شخصیت الهی که خداوند او را به عالم اسماء حسنای خود بار داده است، روشن است که هر زاویه از زوایای شخصیتی و هر بعد از ابعاد وجودی او، نمایانگر حق است و یاد آور علی‏بن‏ابی‏طالب(ع)، و همان گمشده علامه شلتوت است که به دنبال نسخه مطابق با آن نسخه یگانه (علی‏بن‏ابی‏طالب(ع)) می‏گشت و می‏گفت: « علی نسخه یگانه‏ای است که مطابق آن نه در زمان‏های پیشین بوده است و نه در زمان معاصر یافت می‏شود».
گرچه سال جاری به نام نامی او نام گذاری شده است ولی به حقیقت تمام سال‏های مکتب تشیع و اسلام راستین پس از تحویل آفتاب اسلام از برج زمهریر خودفراموشی حوت، به برج حمل اندیشه‏های تابناک حضرت امام;، که تولد دوباره اسلام ناب محمدی است، تا مکتب تشیع زنده است از آن خمینی و به نام خمینی است و بر تمامی نسل‏ها در همه عصرهاست که با کاوش و کنکاش، تحقیق و پژوهش در اندیشه و آثار او ایفای وظیفه نموده و زمینه‏های شکوفایی، رشد و پیشرفت مکتب، ملت، دیانت و بشریت‏به سوی اهداف عالیه انسانی و مدینه فاضله نبوی و تمدن حقیقی فرشته‏خویی را فراهم آورند تا آن‏که ره‏پوی حقیقت است‏به ره افسانه نبرندش.
مقاله حاضر، کوششی است در زمینه «تبیین دیدگاه‏های امام; درباره خطر انحراف دانشگاه‏ها»، که با هدف بررسی علل انحراف دانشگاه‏ها و ارائه راهکارهای عملی برای پیش‏گیری و به سامان آوردن آن از دیدگاه امام;، به رشته تحریر آمده است.
اما پیش از هر چیز شایسته است تا به تعاریف مفهومی موضوع تحقیق بپردازیم. در این خصوص، به تعریف دو مفهوم خطر و انحراف می‏پردازیم:
خطر، در لغت‏به معنای «ضرر و آفت‏» آمده است و در علوم سیاسی و علم مدیریت، در روش‏های سازمانی به معنای «ریسک و عدم اطمینان‏» (3) نیز به‏کار می‏رود. البته بررسی این نکته که آیاامام; به عنوان رهبر، در اداره بزرگ‏ترین مرکز علمی آموزشی کشور (دانشگاه) به ویژه، در شرایط بحران، از این روش‏ها استفاده کرده است‏یا نه، تحقیقی دیگر می‏طلبد و از حوصله این مقاله خارج است.
انحراف یعنی مایل‏شدن از معیارهاو مسیر اصلی - راه (4) راست - به سوی کژراهه. آنچه در خور توجه است این است که علل و عوامل انحراف غالبا مورد غفلت واقع شده و به گونه‏ای است که دانشگاه و یا هر نهاد دیگری خودبه‏خود به کژراهه گرفتار می‏شود که باید به بررسی آن پرداخت.
عمده محورهای مطرح در این مقاله بدین شرح خواهد بود:
جایگاه دانشگاه و محدوده تاثیر آن در جامعه و پی‏آمدهای انحراف از دیدگاه امام;;
معیارهای اصولی مسیر حرکت دانشگاه و تبیین راه راست از دیدگاه امام;
علل انحرافات از دیدگاه امام;
کژراهه‏ها و انحرافات دانشگاه از دیدگاه امام;
راهکارهای عملی برای پیش‏گیری و به سامان آوردن انحرافات از دیدگاه امام.

الف: جایگاه دانشگاه در جامعه

از پژوهش در کلمات نورانی امام; چنین به دست می‏آید که رکن اساسی ترقی و تعالی یک فرهنگ، کشور و ملت، نسل‏های حاضر و آینده، و یا واپسگرایی و عقب ماندگی آن، دانشگاه است; زیرا فرهنگ یک جامعه وابسته به علوم و معارفی است که در آن جامعه دارای ارزش بوده و ترسیم کننده آداب و رسوم آن جامعه است که در دانشگاه تدریس می‏شود. مانند: «فلسفه و معرفت‏شناسی‏» که مایه ادراک صحیح و جهت دهنده ارزش‏های فکری و اعتقادی و دفاع از آن و خط دهنده اصلی فرهنگ و به منزله مغز یک فرهنگ است. تاریخ علم نیز مایه استفاده از تجربیات اقوام گذشته و عبور از فرهنگ‏ها و تمدن‏های پیشین به یک تمدن صحیح و دست‏یابی به سعادت است. «ادبیات‏»، عامل زنده نگه داشتن فرهنگ یک جامعه است. «مدیریت‏»، «سیاست‏» و «اقتصاد» نیز هر کدام ارائه دهنده روش‏های نوین کشور داری و اداره اجتماعات بشری هستند که به منزله ستون فقرات یک فرهنگ می‏باشند. «علوم تجربی، ریاضی، پزشکی و روان‏شناسی‏» مایه پیشرفت علوم، صنایع، رفاه و آسایش جامعه و حفظ تعادل جسمی و روانی نیروهای انسانی یک جامعه است و.... همه این علوم و فنون در دانشگاه به مرحله رشد و شکوفایی می‏رسد.
از همین‏رو است که امام راحل; دانشگاه را مایه سعادت و یا شقاوت، ترقی و یا انحطاط و تعیین کننده سرنوشت مملکت دانسته و می‏فرماید:
«دانشگاه مرکز سعادت، در مقابل، شقاوت یک ملت است، از دانشگاه باید سرنوشت‏یک ملت تعیین شود... دانشگاه غیر اسلامی، دانشگاه بد یک ملت را به عقب می زند»; (5) «ترقی یک مملکت‏به دانشگاه است‏»; (6) «مقدرات هر کشوری به دست دانشگاه و آن‏هایی که از دانشگاه بیرون می آیند هست، بنابراین دانشگاه بهترین و بزرگ‏ترین مؤسسه مؤثر است در کشور و بزرگ‏ترین مسؤولیت‏ها را هم دانشگاه دارد»; (7) «از فرهنگ است که در وزارتخانه ها می رود از فرهنگ است که در مجلس می رود از فرهنگ است که کارمند درست می‏شود»; (8) «دانشگاه است که تربیت نسل آینده و حاضر را می کند.» (9)

ب: محدوده تاثیر دانشگاه بر جامعه

ناگفته پیدا است که محدوده تاثیر دانشگاه در مسیر سعادت و راه راست‏یا در مسیر شقاوت و انحراف همه «قلمرو فرهنگ، ملت، کشور و جامعه است‏». بنابراین، درمی‏یابیم که اگر دانشگاه از مسیر اصلی خود منحرف شود به تبع آن فرهنگ، ملت و کشور به انحراف کشیده خواهد شد. لذا، حضرت امام در سراسر صحیفه شریفه نور در بیشتر از 300 مورد، درباره دانشگاه تذکر داده و کرارا آن را از خطر انحراف، برحذر داشته‏اند و علل انحراف آن را بررسی کرده و راهکارهای عملی برای پیش‏گیری و به سامان آوردن آن را ارائه فرموده‏اند که در جای خود خواهد آمد.

ج: ضررها و پی‏آمدهای انحراف دانشگاه

آنچه از حضرت امام نقل شد وکلمات دیگر ایشان به خوبی گویای آن است که انحراف دانشگاه موجب انحراف و عقب ماندگی و بدبختی یک ملت و اسارت و بردگی آنان در مقابل استعمارگران و موجب ازبین رفتن سرمایه‏های انسانی به ویژه، جوانان و عدم شکوفایی استعدادها، وابستگی روحی به شرق و غرب و اشاعه فساد، تباهی و منکرات می‏شود و سرانجام، موجب از بین رفتن نسل‏های حاضر و آینده، دین، مذهب و ارزش‏ها است. در این زمینه حضرت امام; می‏فرمایند:
«با انحراف دانشگاه، کشور منحرف می شود»; «اگر این دو قشر - حوزه و دانشگاه - انحراف پیدا کند مطمئن باشید که کشور و احکام اسلام به انحراف کشیده می‏شود»; (10) «استاد دانشگاهی که مهذب نبوده‏اند برای کشور تحفه فساد می‏آورده‏اند»; (11) «ادیان و مکاتب انحرافی‏محصول تحصیل کرده‏های بی‏تهذیب است‏»; (12) «از یک فرهنگ فاسد استعماری جز کارمند و کارفرمای استعمار زده حاصل نمی‏شود»; (13) «دانشگاه‏ها که باید سرمایه انسانی برای ما درست کند اینها به وضع عقب افتاده‏ای نگاه داشتند» (14) «لازم است از اختلافات داخلی که به نظر می‏رسد اکثرش با دست‏سازمان‏های خیانتکار ایجاد می‏شود تا باخیال راحت‏به زندگانی کثیف خود ادامه دهند جدا احتراز کنید»; (15) «سلاطین عقیده‏شان این طور بود که ملت‏ها عبد ما هستند»; (16) «این کاخ های مجلل آسمان خراش و آن کامجویی‏های رویایی سلاطین جور و حکومت‏های باطل که بادسترنج ملت‏ها فراهم شده است مردم را به سوی حزب‏های منحرف می‏کشاند»; (17) «بزرگ‏ترین وابستگی ملت‏ها به مستکبرین وابستگی فکری و درونی است که سرچشمه سایر وابستگی‏هاست‏». (18)

معیارهای اصولی مسیر حرکت دانشگاه از دیدگاه امام

از تحقیق در کلمات امام; چنین به دست می‏آید که زیر بنای نهضت امام و انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی «دین‏» است که خود دارای سه رکن اساسی است: احکام اسلام، روحانیت و ملت. در نظر ایشان، راه رسیدن صحیح احکام اسلام به‏وسیله روحانیت‏به ملت و پیاده شدن آن در جامعه به منظور سعادت دینی و دنیوی آنان میسر نیست مگر با تهذیب نفس که مایه وحدت کلمه است و این دو در کلمات امام به عنوان بزرگ‏ترین و مهم‏ترین عامل رسیدن به مقصد و زمینه اجرای احکام اسلام، و رمز پیروزی نهضت و تداوم آن شمرده شده است. به این ترتیب معیار های اصولی از نظر امام پنج اصل زیر است که تخلف از هر یک انحراف محسوب می‏شود:
احکام اسلام; روحانیت; ملت; تهذیب نفس و اتحاد و وحدت کلمه.
مراد از احکام اسلام در کلمات امام، همان قوانین توحیدی الهی برگرفته از قرآن و سخن، سیره و عمل امامان معصوم: است و امام از آن به «اسلام ناب محمدی‏» تعبیر می‏کند. اسلام ناب در کلام امام; دارای اصول ارزشی ذیل است:
اصل ارزشی مطلق اسلام: «اسلام و قدرت ایمان بود که این ملت را نجات داد»; (19) «سرلوحه هدفتان اسلام واحکام عدالت پرور آن باشد»; (20) «تنها مرجع استناد مااز حکومت اسلامی)، زمان پیغمبر و زمان امام امیرالمؤمنین‏علیه‏السلام است.» (21)
اصل ارزشی مطلق توحید: «اسلام می‏خواهد علوم مهار شود به علوم الهی و برگشت‏به توحید بکند، مرکز ثقل توحید است‏»; (22) «مقصد انبیا انتشار توحید بود»; (23) «ما این‏همه فداکاری کردیم جوان های ما این همه در مبارزات وارد شدند و زحمت کشیدند و رنج کشیدند و خون دادند برای این بود که اسلام را می‏خواستند; در (24) صدد این هستند که نگذارند اسلام تحقق پیدا کند، سنگربندی‏های دانشگاه برای چه بود؟ کی‏ها بودند این‏ها؟... دانشگاه تبدیل شده بود به غرب ساختگی و غربزده ساختگی همان‏ها بودند که... می‏خواستند بشکنند این اسلام را». (25)
و مراد از روحانیت، همان «روحانیان آگاه و کارشناسان دین‏» و روشنگران و مبلغان و مجریان مهذب احکام اسلامی در جامعه‏اند، در مقابل حوزویان فریب خورده و متحجر که مبلغان اسلام آمریکایی‏اند.
اصل ارزشی مطلق روحانیت در کلام امام;: «روحانیت قدرت بزرگی است که با از دست دادن آن خدای نخواسته پایه‏های اسلام فرو می‏ریزد و قدرت جبار دشمن بی‏معارض می‏شود»; (26) «دانشگاهی‏ها بیدارباشند! تز اسلام منهای وحانیت‏یعنی لااسلام‏»; (27) «اگرروحانیت نباشد اسلام را هیچکس نمی‏تواند نگه دارد»; (28) «ما بیزار هستیم از اسلام منهای روحانیت،اسلام منهای روحانیت‏خیانت است. اول می‏گویند: اسلام را می‏خواهیم، روحانیت را نمی خواهیم. [اگر] روحانیت استثنا شود، اسلام در کار نیست، اسلام با کوشش روحانیت رسیده است. بیدار باشید توطئه بزرگ در کار است‏». (29)
ملت هم همان مخاطبان قوانین الهی‏اند; هدف دین، سعادت و سیادت آنان در دنیا و آخرت و رسیدن به مقام «انسان کامل‏» می‏باشد. این مقام، همان مقام معنوی انسانیت و عبودیت و توحید الهی‏است‏که‏منشااخلاق‏وعمل‏توحیدی‏درتمام‏شؤون زندگی است.
اصالت ملت در کلام امام;: «نهضتی که در ایران شد به واسطه دو نکته اصلی بود: 1- نهضت از متن ملت‏بود 2- عقاید «ما می‏گوییم:دانشگاه در خدمت ملت و رفع احتیاجات ملت‏باشد نه در خدمت اجانب‏»; (31) «اگر ملت در مقابل غرب ایستاد،دانشگاه در مقابل غرب بایستد، اگر ملت در مقابل کمونیست ایستاد، دانشگاه در مقابل کمونیست‏بایستد; (32) «ملت ما نجیب است، ملت ما اسلامی‏است... ملت ما ملتی است که ادب اسلامی دارد»; (33) «منطق ما، منطق ملت ما، منطق مؤمنین، منطق قرآن است‏»; (34) «دشمنان اسلام و غارتگران کشور با توطئه‏هاو نیرنگ می‏خواهند در این سنگر عظیم که امید ملت و مرکز سرنوشت‏یک کشور است (دانشگاه) رخنه نموده و با اعمال خود شمارا از راه حق و راه محرومین و مستضعفین، منحرف و با اخلالگری، در مراکز علم، شما را از هدف باز دارند». (35)
اصل ارزشی مطلق «تهذیب نفس‏» در کلام امام;: «در اسلام به پرورش بیش‏تر سفارش شده است از آموزش; تربیب اخلاقی و تهذیب نفس‏»; (36) «بین علم و تهذیب نفس، تهذیب مقدم‏است‏»; (37) «تزکیه مقدم بر همه چیز است‏»; (38) «تمام بدبختی‏هادر دنیا، جنگ‏ها... در اثر عدم تربیت معنوی است‏»; (39) «دانشگاه‏ها که باید سرمایه انسانی برای ما درست کند، این‏ها به وضع عقب افتاده‏ای نگاه داشتند و دستور داشتند که نگذارند آن‏جا یک انسان کامل و خدمتگذاری بار بیاید»; (40) «اسلام ومقصد همه انبیا این است که آدم‏ها را تربیت کنند»; (41) تمام علوم و تمام عبادات و تمام معارف الهیه و تمام احکام عبادی و همه این چیزهایی که هست، همه این‏ها برای این معناست که انسان ناقص را انسان کامل کند». (42)
اصل ارزشی مطلق اتحاد و وحدت کلمه در نزد امام‏رحمه الله: امام; پس از تهذیب نفس، به هیچ چیزی به اندازه وحدت کلمه و اتحادسفارش نفرموده است. تاکیدات فراوان امام و هشدارهای حکیمانه او از دامن نزدن به اختلاف، حکایت از این می‏کند که وحدت کلمه و اتحاد و توحید در نظر او، اصلی از اصول نهضت و انقلاب اسلامی بوده است. چه این‏که بارها و بارها تاکید فرموده‏اند:
«پیغمبر اسلام می‏خواست در تمام دنیا وحدت کلمه ایجاد کند، می‏خواست تمام ممالک دنیا را در تحت‏یک کلمه توحید [قرار دهد]، در تحت کلمه توحید تمام ربع مسکون را قرار دهد»; (43) «اکنون که می‏بینم شما فرزندان‏عزیز شاهراه اساس را یافته و بر پایه وحدت اسلامی به هم پیوسته‏اید و نور تابناک قرآن بر...قلب‏های شما پرتو افکنده است‏به خود نوید می‏دهم...»; (44) «من باکمال تواضع دست‏خود را به سوی ملت نجیب ایران دراز می کنم، از روحانیون عظیم‏الشان تا... از جوانان محترم حوزه علمیه تا دانشجویان داخل و خارج کشور... و از همه صمیمانه و باعرض تشکر خواستارم که پیوستگی و وحدت کلمه خود را حفظ و از مناقشات تفرقه‏انداز احتراز نمایند»; (45) «لازم است تا جوانان دانشگاه های قدیم و جدید به هم پیوسته و با سایر طبقات ملت پیوند اخوت اسلامی برقرار کنند; «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا». این است دستور محکم نجات بخش قرآن کریم که باید نصب‏العین خود قرار دهیم‏». (46)
چنانچه اصول فوق را مورد دقت‏بیش‏تری قرار دهیم، در همه این موارد فلسفه آفرینش و فلسفه برانگیختن پیامبران و فروفرستادن کتاب‏های آسمانی و فلسفه معاد - اعتقاد و عمل و اخلاق توحیدی که از شؤون اصلی یک موحد است - به خوبی جلوه‏گر است. آنچه ما را به شگفتی وا می‏دارد و سنت الهی تدوین قرآن و سیره امام امیرالمؤمنین(ع) را تداعی می‏کند، این است که هر چند کتاب شریف صحیفه به منظور تالیف و تصنیف نگارش نیافته، اما واقعیت‏هایی از تاریخ بشری و سخنان زمامدار یک نهضت دینی است که در برهه‏ای از زمان، به منظور رهبری و اداره جامعه در مسیر تداوم نهضت و انقلاب، به تدریج‏شکل گرفته و نتایج پرثمری داشته است. امام; خود، انسان کاملی که به مقام عبودیت ست‏یافته بود، هیچ‏گاه چیزی را به مردم نگفتند مگر آن‏که خود عمل کرده بودند; چنین کسانی می‏توانند این‏چنین نهضت و جنبشی را ایجاد و رهبری کنند که عقول بشر از تحلیل آن عاجز است.
چه زیباست که امت‏های اسلامی با تحقیق در تمام ابعاد شخصیتی امام راحل، با برگرفتن مشعل‏های هدایت از آثار و کلمات او به سوی شاه‏راه سعادت، معنویت، انسانیت، حریت و آزادی حقیقی گام بردارند.

علل انحرافات دانشگاه از دیدگاه امام

آنچه در بررسی علل انحرافات از کلمات امام به دست می‏آید این است که ریشه اصلی انحراف، استکبار است; استکبار خارجی و استکبار درونی، دشمن‏سرسخت اسلام، روحانیت و ملت و از بین برنده دو ارزش «وحدت کلمه‏» و «تهذیب نفس‏» است. استکبار درونی و هوای نفس، همان اسارت شیطان (دشمن نامرئی) است. کسانی که در آثار امام تحقیق کرده‏اند می دانند که امام به تزکیه نفس و تهذیب اخلاق اهمیت‏به سزایی قایل است. اگر ما اساس و شالوده نهضت و حکومت امام را اخلاق انسانی و تزکیه نفس بدانیم، سخنی به گزاف نگفته‏ایم; زیرا تزکیه و اخلاق و تهذیبی که امام خود دارا بود و دیگران را سفارش به آن می‏کرد، از والاترین منشا اعتقادی که همان توحید است‏سرچشمه می‏گیرد. کتاب آسمانی نیز برای همین نازل شده که شخص موحد و مهذبی را تربیت کند. کلمات امام در این قسمت‏بی‏شمار است و ما تنها به نمونه‏ای تیمن می‏جوییم:
«نفس انسان سرکش است [اگر] یک آن از آن غافل بشویم ( نعوذ بالله ) انسان را به کفر می‏کشد. اگر غافل بشود انسان، شیطان را ضی نیست‏به فکر ما، او کفر ما را می‏خواهد، او می‏خواهد همه را منتهی کند به کفر، منتها از معاصی کوچک می گیرد و کم کم وارد می‏کند در بزرگ‏تر و کم کم در بزرگ‏تر و کم کم بالاتر، تا برسد به آن جا که خدای نخواسته انسان را منحرف کند اصلا از اسلام‏». (47)
استکبار خارجی (استعمارگران، چپاول‏گران و جهان‏خواران ستمگر) مایه بدبختی و عقب‏ماندگی و وابستگی تمام ملل اسلامی و ملت‏های دیگر و محو آثار اسلام، از طریق اشاعه فساد و فحشا، رواج مواد مخدر و مسکرات و فتنه‏انگیزی و شعله‏ور ساختن جنگ‏ها است آن‏ها از طریق فرهنگ بی‏بندوباری خود، قصد از بین بردن دین و مذهب و ایمان ملت‏ها را دارند. کسانی هم که خود را در مقابل این بلای خانمان‏سوز حفظ کرده اند، به وسیله جنگ‏های ویران‏گر که نتیجه آن، وابستگی نظامی، اقتصادی و فرهنگی و محو فرهنگ ملت‏ها و ازخودبیگانگی و خودفراموشی و بردگی آن‏ها در مقابل استکبار جهانی است مورد تهاجم قرار می‏گیرند. امام با بصیرت و دور اندیشی که در غیر انبیا و اولیا; دیده نشده است، امت‏های اسلامی و ملل آزاده جهان را از این دشمن سرسخت و پیامدهای آن بر حذر داشته و با برملا ساختن و نقشه‏های شوم آنان، راهکارهای عملی را گوشزد فرموده است:
«دشمن اصلی آن‏ها اسلام است و خصیصه اصلی آن‏ها این است که از اسلام می‏ترسند»; (48) «ابتلای ما اساسش‏اجانب است. .. این خیلی تاریخ قدیمی دارد و موانع را هم موفق شدند از سر راه بردارند که یکی از آن‏ها اسلام است، دامن زدند در این سال‏های متمادی که این سد را بشکنند»; (49) «لا اقل از بیست‏سال پیش نقشه کشیدند...اسلام نباشد»; (50) «آمریکا نقشه‏اش را دارد و انگلستان هم از سابق داشته است و الآن هم همه دولت‏ها و ابرقدرت‏هایی که می‏خواهند ایران را بچاپند و شرق را بچاپند، از اسلام می‏ترسند و از مظاهر اسلامی می‏ترسند». (51)

اولین گام‏های استکبار در زمینه نابودی اسلام

الف: وارونه معرفی کردن اسلام

«مبلغین آن‏ها تبلیغ کردند بر ضد اسلام، اسلام را گفتند مثل همه ادیان آن‏طور که هست‏یک مخدری است، اصل دیانت را مخدر دانستند»; (52) «بعضی از این جوانان...راجع به تبلیغ اول که ادیان افیون توده‏هاست‏باورشان آمد»; (53) «اعظم مصیبت‏ها این است که‏نگذاشتند بفهمند مردم اسلام یعنی چه؟ اسلام حالا هم به حال ابهام دارد زندگی می کند، الان هم مبهم است‏»; (54) «استعمار مجال معرفی اسلام واقعی را به ما نمی‏دهد، دست استعمار در ممالک اسلامی یکی از فعالیت ها را که می‏کند این است که اسلام را به یک طریقت عقب افتاده کهنه شده معرفی کنند، سران قوم می‏گویند کهنه پرستی است، ارتجاع است، اسلام را معرفی این طور می‏کنند». (55)

ب: بدبین کردن مردم نسبت‏به روحانیت

«دنبال این افتادند که قشر روحانی را در بین مردم منحط کنند گفتند: "روحانیون مردم کهنه پرستی هستند، فناتیک هستند، این‏ها درباری هستند، این‏ها برای سلاطین کار می‏کنند" این هم یک تبلیغ وسیعی بود»; (56) مرحوم...گفت: "... می خواستم سوار اتومبیل بشوم، شوفر گفت ما دو طایفه را سوار نمی کنیم، یکی آخوندها را ویکی فاحشه‏ها را". وضع آخوند این جور شده بود آن روز، یعنی این جور کرده بودند جدا کردند این را از ملت‏». (57)

ج: نفوذ در حوزه های علمیه

خصیصه روحانی نماهای متحجر و بی درد درباری و مروجین اسلام آمریکایی در کلام امام، سکوت در مقابل ظلم و استبداد و مظاهر فحشا و از بین رفتن ارزش‏ها و شعائر اسلامی و گاهی تایید استکبار جهانی و عوامل مزدور در مقابل اسلام ناب محمدی(ص) بیان شده است.
«تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه‏های علمیه کم نیست... این‏ها مروج اسلام آمریکایی‏اند و دشمن رسول الله... استکبار وقتی از نابودی مطلق روحانیت و حوزه‏ها مایوس شد دو راه را برای ضربه زدن انتخاب نمود: یک راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ... وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان، غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد، قهرا فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت نماید. حماقت روحانی در معاشرت بامردم فضیلت‏شد.»; (58) «و این ظلم فاحشی است که کسی بگوید دست روحانیت اصیل طرفدار اسلام ناب محمدی(ص) با سرمایه‏داران در یک کاسه است، روحانیت متعهد، به خون سرمایه داران زالوصفت تشنه است‏»; (59) «امروز نیز همچون گذشته‏شکارچیان استعمار در سراسر جهان از بصره و پاکستان و افعانستان و لبنان و عراق و حجاز و ایران و اراضی اشغالی به سراغ شیردلان روحانیت مخالف شرق و غرب و متکی به اصول اسلام ناب محمدی(ص) رفته‏اند». (60)

د: نفوذ در دانشگاه و ایجاد وابستگی روحی

خطر انحراف دانشگاه و راهکارهای عملی پیش‏گیری آن‏از دیدگاه امام خمینی «کوشش کرده‏اند غربی‏ها که ما را از خودمان بی‏خود کنند، ما را میان تهی کنند، به ما این‏طور بفهمانند و فهماندند که خودتان هیچ نیستید و هرچه هست غرب است‏»; (61) «آنچه می‏توان گفت ام‏الامراض است، رواج روز افزون فرهنگ اجنبی استعماری است که در سال‏های بسی طولانی جوانان مارا با افکار مسموم پرورش داده و عمال داخلی استعمار بر آن دامن زده‏اند و از یک فرهنگ فاسد استعماری جز کارمند و کارفرمای استعمارزده حاصل نمی‏شود»; (62) «بزرگترین وابستگی ملت‏هابه مستکبرین وابستگی فکری و درونی است که سرچشمه سایر وابستگی‏هاست‏»; (63) «ما از حصر اقتصادی نمی‏ترسیم ولی از وابستگی می‏ترسیم‏». (64)
گام‏های بعدی استکبار، کوشش در جهت محو اسلام با القاء شبهات در قلمرو، دین، روحانیت و حکومت می‏باشد. در این زمینه می‏توان به شبهه جدایی دین از سیاست که منشا پیدایش تفکرات انحرافی انواع سکولاریزم است اشاره کرد. امام بارها و بارها فرموده‏اند:
«... نقشه استعمار است; از سال‏های قبل نقشه کشیده‏اند و متاسفانه به خورد ماهم دادند تا خیلی از ماها باور کردیم و پذیرفتیم که اسلام را با سیاست چه کار؟»; (65) «آن کسی که می‏گوید دین از سیاست جداست تکذیب خدا را کرده است، تکذیب رسول خدا را کرده است، تکذیب ائمه هدی را کرده است‏»; (66) «اسلام این نیست، والله‏اسلام تمامش سیاست است، اسلام را بد معرفی کرده‏اند، سیاست مدن از اسلام سرچشمه می‏گیرد»; (67) «تفکر جدایی دین از سیاست از لایه‏های تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند». (68)

شبهات دشمنان و پاسخ امام

به راستی چرا استکبار هنوز هم علی‏رغم وجود مشعل‏های فروزان هدایت و روشنی حقیقت، ره افسانه می‏زند و با ایجاد شبهات، کمر به نابودی اسلام بسته است؟ در این‏جا به پاره‏ای از این شبهات و پاسخ آن از دیدگاه امام اشاره می‏کنیم:
1: شبهه سکولاریزم لائیک
الف: شبهه عدم جهان‏شمولی دین اسلام و انحصار به زمان و مکان خاص. امام در این‏باره چنین پاسخ داده است:
«اشخاص بی‏اطلاع از اسلام خیال می‏کنند که اسلام... [برای] هزار و چهارصد سال پیش از این بوده... این حدی که گفته می‏شود... بشر... نمی‏داند الا زمان خودش را یا زمان سابقی [را] که تاریخ... خواند... صحیح است، اما وقتی که اسلام و خداست نمی‏دانسته که بعدها چه خواهد شد این‏که برنامه‏اش را همچو درست کند برای همه اعصار باشد، برنامه برای همه اعصار هست‏شما اطلاع ندارید، این حرف‏ها برای این است که مردم را از اسلام جدا کنید»، (69) «اسلام همه این معانی را دارد و جامع تمام جهات مادی و معنوی و غیبی و ظاهری هست; برای این که انسان دارای همه مراتب است و قرآن کتاب انسان‏ساز است، انسان چون بالقوه همه مراتب را دارد، کتاب خدا آمده است که انسان ر ا انسان کند و همان طوری که جامعه‏اش ر ا اصلاح بکند خودش هم کامل کند تا برسد به مرتبه عالی‏»; (70) «انسان را که خلاصه عالم‏است، عصاره عالم است، انبیا برای این آمدند که همه این‏ها را الهی کنند». (71)
ب: شبهه عدم شمول دین اسلام و انحصار در اخلاقیات فردی و عدم کارایی آن در امور اجتماعی همانند سیاست، مدیریت، اقتصاد و... . پاسخ امام; چنین است:
«احکام سیاسی اسلام بیش‏تر از احکام عبادی آن هست و کتاب‏هایی که اسلام در سیاست دارد بیش‏تر از کتاب‏هایی است که در عبادت دارد»; (72) «اسلام و حکومت‏های‏الهی این جور نیستند، این‏ها در هر جا و هر کس و هر جا هست و در هر حالی که هست آن‏ها را برایش احکام دارد; یعنی کسی که در جوف خانه خودش بخواهد یک کاری خلاف و... بکند حکومت اسلامی به او کار دارد... احکام معنوی دارد و بسیاری از احکامش سیاسی است...». (73) «من قبلا نیز گفته‏ام همه توطئه‏های جهان‏خواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جواب‏گوی جامعه است و حتما در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم.» (74)
2: شبهه سکولاریزم با منشا ماتریالیزم (محوریت اقتصاد و اصل زیربنایی اقتصاد و روبنایی دین)
«"ان الذین کفروا یتمتعون و یاکلون کما تاکل الانعام و النار مثوی لهم" این میزان است، هرکس که ملاحظه کرد که در تمتعاتش در اکل و استفاده‏ها و لذایذش به افق حیوانی نزدیک است; یعنی می‏خورد و لذت می‏برد بدون این‏که تفکر کند که از جه راهی باید باشد، حیوان دیگر فکر این نیست که حلال است‏یا حرام است... بدون قانون اسلامی تمتع می‏کنند... گرفتاری‏های ما این‏هاست ... اساس مسلمین و اسلام را دارند از بین می‏برند». (75)
3: شبهه سکولاریزم علمی
از آنچه در کتاب مکاسب امام، که شامل مبانی فقهی او است، در بحث ولایت فقیه آمده و نیز شرایط رهبری که در قانون اساسی آمده است استفاده می‏شود که رهبری بر مبنای ولایت مطلقه فقیه در حکومت اسلامی بالاترین مرتبه مدیریت علمی است و شبهه فوق بی‏اساس و منشا آن عدم اطلاع از مبانی ولایت فقیه و یا استکبار است.
از ترجمه کلام امام چنین به دست می‏آید که ماهیت‏حکومت اسلامی از حکومت‏های جاری دنیا متمایز است; زیرا اساس آن را قوانین جهان‏شمول و عموم‏شمول الهی تشکیل می‏دهد نه تجربیات و اعتبارات بشری محصور به زمان و مکان و هواهای نفسانی، و فقیه عادل یعنی: متخصص و کارشناس وارسته دینی که هرگز گناه نمی‏کند و برفرض اگر گناه کند، خودبخود، از مقام خویش عزل می‏شود. فقیه عادل موظف است قوانین را از روی ادله و منابع احکام که همان عقل و نقل و اجماع که هر سه کاشف از اراده شارع است استخراج کرده و در جامعه به اجرا گذارد.
با عنایت‏به کلام امام و نیز آنچه در قانون اساسی آمده است که رهبر علاوه بر داشتن شرایطی از قبیل اجتهاد و فقاهت، شجاعت و عدالت، باید از قدرت اداره کشور نیز برخوردار باشد. با توجه به این‏که چنین شخصی بوسیله مجلس خبرگان و شورای تعیین رهبری متشکل از کارشناسان برجسته علمی و دینی تعیین می‏شود، درمی‏یابیم که معیارهای رهبری در اسلام فراتر و والاتر از مدیریت کارشناسانه است; زیرا ولی فقیه علاوه بر کارشناسی مدیریتی، کارشناسی دینی و حقوقی و قانون‏گذاری و قضایی را نیز در ضمن وارستگی و فضایل انسانی و ملکات معنوی، داراست که ناظران صحنه تاریخ به ویژه، در شرایط بحران از تحلیل این گونه مدیریت‏یعنی مدیریت‏برتر عاجز مانده و چه بسا برآن رشک برده‏اند. نمونه‏هایی در این مورد از کلام امام، بدین شرح بیان می‏گردد:
«حکومتی را که اسلام بنا نهاده است نه حکومت دیکتاتوری است که رای یک فرد که از روی هواهای نفسانیه‏اش نشات گرفته است‏بر جامعه تحمیل شود و نه دموکراسی است که آراء مردم بر مردم حکومت کند، بلکه حکومتی است که در تمامی میدان‏های فعالیت‏خود از وحی الهی و قانون خدایی استمداد می‏کند»; (76) «حکومت اسلامی چون یک حکومت قانونی الهی است‏بلکه تنها حکومت قانونی است که از طرف خداوند جعل و تشریع شده است ( در روز غدیرخم) و برای اجرای قوانین الهی و گسترش عدالت الهی اجتماعی است. دو شرط اساسی در والی معتبر است، که اساس حکومت قانونی وی است، و حکومت قانونی الهی معقول نیست الا به تحقق همین دو شرط: 1- علم به قوانین الهی 2- عدالت و علم والی به احکام و قوانین که باید به حد کافی باشد و می‏توان آن را شرط سوم قرار داد و چنین شخصی مسلما فقیه عادل است که صلاحیت ولایت مسلمین را دارد و روشن است که معقول نیست‏خداوند جاهل و فاسق را ولی مسلمین قرار دهد». (77)
4: شبهه سکولاریزم دینی
الف: شبهه در دلیل ولایت مطلقه فقیه: به این تعبیر که ولایت مطلقه فقیه دلیل ندارد; ادله ای که بر ولایت فقیه قائم است مثبت ولایت‏حسبه است، که ولایت‏بر امور میت و مجانین و صبیان و... که محدود به موارد خاصه است نه مطلق. و اما پاسخ امام:
«حفظ احکام اسلامی، که تا روز قیامت‏باقی است مانند احکام مربوط به مالیات و حدود و تعزیرات و حقوق جزایی و حقوق مدنی، مقتضی تشکیل حکومت و ولایت ولی‏ای در عصر غیبت است که متکفل اجرای آن باشد و همچنان حفظ ثغور و مرزها از تهاجم و غلبه تجاوزگران از اوجب واجبات است که ممکن نیست الا به تشکیل حکومت و از (خداوند) دور است‏ساکت گذاشتن و ترک این امور. پس دلیل ولایت فقیه به عینه، همان دلیل امامت است در عصر غیبت.» (78)
ب: شبهه در مفهوم ولایت مطلقه فقیه که لازمه ولایت‏به قید اطلاق اشتراک در مرتبه انبیا و ائمه معصومین(ع) و احراز عصمت است که نه تنها دلیل ندارد بلکه دلیل برخلاف دارد. و اما پاسخ امام:
«خلافت دو معنا دارد: 1- خلافت تکوینیه الهی که مختص به مخلصین از اولیا و انبیای مرسل و ائمه طهارین است. 2- معنای اعتباری جعلی همانند ولایت روز غدیر خم که توسط رسول خدا(ص) برای امام امیرالمؤمنین(ع) جعل شد که (79) (80) « - بنی‏الاسلام علی خمس - معنای حکومت نیست. ولایت‏به معنای امامت است که اگر نباشد نمازش قبول نیست آن غیر از ولایت غدیر است که ولایت غدیر به معنای حکومت است، حکومت را خدا جعل کرد ولایت‏به معنای امام قابل جعل نیست، خیلی از ائمه: حکومت نداشتند ولی ولایت داشتند، حکومت مجری آن چهارتای دیگر است در عرض هم نیست‏». (81)
از آنچه در تبیین مفهوم ولایت مطلقه فقیه از کلمات امام آورده شد، پاسخ دو شبهه دیگر هم روشن شد:
1- شبهه استبداد رای و دیکتاتوری در ولایت فقیه که امام فرمودند: ماهیت ولایت فقیه با دیکتاتوری و دموکراسی فرق دارد:
« - سران گروهک‏ها - بعدا وارد دانشگاه می‏شوند و می‏گویند: "ولایت فقیه نباشد - دیکتاتوری است" اگر یک ولایت فقیهی دیکتاتوری بکند از ولایت می‏افتد، اسلام هر فقیهی را که ولی نمی‏کند; آن که علم دارد عمل دارد، مشی‏اش به مشی اسلام است، سیاستش به سیاست اسلام است. از برای این است که یک آدمی که تمام عمرش را دراسلام گذرانده و در مسائل اسلامی گذرانده و آدم عوضی نیست و صحیح است، این تجارب را داشته باشد به این امرها، نگذارد که هرکس هر کاری دلش می خواهد بکند». (82)
2- شبهه علت لزوم‏اطاعت از ولی‏فقیه همانند اطاعت از معصوم: با این‏که معصوم نیست که امام فرمودند: «دلیل ولایت فقیه همان دلیل امامت است‏». (83) بنابراین، دلیل اطاعت امام به عینه دلیل اطاعت از ولی فقیه است‏به وحدت ملاک، که همان عدم تعطیل حدود الهی و اقامه احکام دین است.
5. شبهه سکولاریزم با منشا اگزیستانسیالیزم
این شبهه با منشا اگزیستانسیالیزم و محوریت آزادی مطلق مطرح شده که دین و به تبع آن حکومت دینی را مایه سلب آزادی از انسان می‏داند و امروزه کسانی دانسته یا ندانسته، خواسته یا ناخواسته با مطرح کردن آزادی بیان، قلم، آزادی در قرائت دینی، دموکراسی و پلورالیزم از آن تبلیغ می کنند و از آزادی یک مفهوم پوچ و بی‏محتوا و میان تهی ساخته‏اند و آن را بهانه تاخت و تاز برکیان و شرف اسلام و روحانیت و ملت و انسانیت و فطرت و ضروریات دین و بدیهیات مذهب قرار داده و در سایه آن هرچه می‏خواهند می نویسند و می‏گویند. امام در این باره گفته است:
«و ترویج تمدن غرب از راه مفاهیم رنگ باخته‏ای همانند آزادی مطلق باید مانندآن‏ها که می‏گویند این است‏که چریک‏های‏فدایی، و فلان دسته منافق و فلان دسته کافر و فلان دسته‏ای که هیچ اعتقاد به اسلام ندارند، اینها آزاد باشند و بیایند و هرچه دلشان می‏خواهد بگویند و هر کاری می‏خواهند بکنند و لو فرض کنید بر علیه اسلام حرف بزنند آزادند و لو بر ضد جمهوری اسلامی حرف بزنند و این هم آزادند - و یک دسته نفهم هم می‏گویند نخیر باید این چیزها باشد این‏ها مقصودشان این نیست که آزاد باشیم - اینها مقصودشان آن نقشه‏ای است که طرح شده است‏برایشان و مرتب می خواهند پیاده کنند.» (84)

معیارها و محدوده آزادی

معیارها و محدوده آزادی بیان، قلم و قرائت دینی در کلام امام عبارت است از: 1- عدم ضدیت و مقابله بااسلام 2- درحدی که مایه هتک و ضرر زدن به دین و ملت و نظام و روحانیت نباشد3- مغایر با اصول دین و احکام ثابت اسلام و ضروریات دین و مذهب نباشد.
آزادی معنوی: «آزادی تنها سعادت ملت نیست، استقلال تنها سعادت ملت نیست، مادیت تنها سعادت نیست این‏ها در پناه معنویات سعادتمنداند، معنویات مهم است، بکوشید تا معنویات تحصیل کنید، علم تنها فایده ندارد، علم با معنویات علم است، ادب تنها فایده ندارد، ادب با معنویات، معنویات است که تمام سعادت بشر را بیمه می کند و کوشش کنید در تحصیل معنویات، در خلال علم که تحصیل می کنید معنویات را تحصیل کنید، دانشگاه‏ها معنویت پیدا بکنند، مدارس معنویت پیدا بکند، مکتب ها معنویت پیدا بکنند تا ان‏شاءالله سعادتمند بشوند.» (85)
آزادی بیان: «امروز جوانان و اندیشمندان در فضای آزاد کشور اسلامی‏مان احساس می‏کنند که می‏توانند اندیشه‏های خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامی بیان دارند، با روی گشاده و آغوش باز حرف‏های آنان را بشنوند و اگر بیراه می روند با بیان آکنده از محبت و دوستی راه راست اسلامی را نشان آن‏ها دهید و باید به این نکته توجه کنید که نمی‏شود عواطف و احساسات معنوی و عرفانی آن [ها] را نادیده گرفت و فورا رنگ التقاط و انحراف بر نوشته‏هاشان زد و همه را یکباره به وادی شک و تردید انداخت. به جای پرخاش و کنار زدن آن‏ها با پدری و الفت‏با آنان برخورد نمود - اگر قبول هم نکردند مایوس نشوید در غیر این صورت خدای ناکرده به دام لیبرال‏ها و ملی‏گراها و یا چپ و منافقین می‏افتد.» (86)
باید برنامه و نشریات همه جناح‏ها بدون ابهام متکی به اسلام و حکومت اسلامی باشد: (87) «در سنت‏یک جور سنت را بیان می‏کند که منحرف بکند در کتاب یک جور کتاب را بیان می‏کند که منحرف بکند بسیاری از این آدم‏هایی که منحرف کردند و می‏کنند جوان‏های ما را، از این‏ها هست که در قشر شما و در قشر ما بودند و متقی نبودند، الهی نبودند، خدایی نبودند فقط توجه به این بوده است که مقام چه باشد، توجه به این بوده است که حقوق چقدر باشد.» (88)
آزادی قلم: «نهضت آزادی آمریکایی است - ضرر آن‏ها که متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان مارامنحرف خواهند کرد و نیز با دخالت‏بی مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث‏شریفه، تاویل‏های جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است‏شود. نهضت آزادی و افراد آن از اسلام اطلاعی ندارند با فقه اسلامی آشنا نیستند از این جهت گفتارها و نوشته‏های آن که منتشر کرده اند مستلزم آن است که دستورات حضرت مولی امیرالمؤمنین را در نصب ولایت و اجرای تعزیرات حکومتی که گاهی بر خلاف احکام اولیه و ثانویه اسلام است‏برخلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را نعوذ بالله تخطئه بلکه مرتد بدانند و یا اینکه همه امور را از وحی الهی بدانند بر خلاف ضرورت دین است نتیجه; چون موجب گمراهی افراد بی اطلاع از مقاصد شوم آنانند می گردد برخورد قاطعانه شود و رسمیت نداشته باشد»; (89) «مساله کتاب آیات شیطانی کاری حساب شده برای زدن ریشه دین و دینداری و در راس آن اسلام و روحانیت است‏»; (90) «به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می رسانم مؤلف کتاب آیات شیطانی که علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن محکوم به اعدام می‏باشند.» (91)
تفسیر به رای و قرائت دینی: «باید شما دانشجویان دانشگاه‏ها و سایر طبقات روحانی و غیره از دخالت دادن سلیقه و آراء شخصی خود در تفسیر آیات کریمه قرآن مجید و در تاویل احکام اسلام و مدارک آن جدا خود داری کنید و ملتز م به احکام اسلام به همه ابعادش باشید و مطمئن باشید آنچه صلاح جامعه است در بسط عدالت و رفع ایادی ظالمه و تامین استقلال و آزادی و جریانات اقتصادی و تعدیل ثروت به طور عاقلانه و قابل عمل و عینیت در اسلام به طور کامل می باشد و محتاج به تاویلات خارج از منطق نیست و لازم است مراقب باشید با کمال دقت و هوشمندی که کسانی که التزام به اسلام ندارند به جمیع ابعادش ولو در اصلی از اصول با شما موافق نیستند آن‏ها را دعوت به التزام کنید و اگر مؤثر نشد از شرکت دادن آن‏ها در اجتماعات و انجمن های اسلامی احتراز کنید.» (92)
«اینان از اول تاکنون اسلام را وسیله اهداف شوم خود کرده و قرآن و نهج‏البلاغه را به بازی گرفته و جوانان پاکدل را به دام خود انداخته بودند تا جوانی‏شان را در راه اهداف استعماری آنان به تباهی بکشند.» (93)
جوانان عزیز دبیرستانی و دانشگاهی توجه کنند که سران و سردمداران گروه‏ها که می‏خواهند با اسم اسلام پایه‏های آن را سست کنند و جوانان را به دام اندازند هیچ اطلاعی از اسلام و اهداف قوانین آن ندارند و با خواندن چند آیه از قران و چند جمله از نهج‏البلاغه و تفسیرهای جاهلانه و غلط نمی‏شود اسلام‏شناس شد. اینان با تفسیر انحرافی چند جمله و چند آیه، آیات و جملات صریح را که مخالفت واضح با مرام انحرافی و التقاطی آنان دارد، انکار می‏نمایند و در حقیقت، تمسک به قران و نهج‏البلاغه برای کوبیدن اسلام و قرآن است تا راه را برای رهبران غربی و شرقی خود باز کنند و شما جوانان عزیز و سرمایه های کشور را بر ضد مصالح کشور خودتان بسیج نمایند.» (94)
آزادی صادراتی: ما با تمدن مخالف نیستیم با تمدن صادراتی مخالفیم... آزادی صادراتی، آزادی است که بچه‏های ما را به فحشا کشاند و مراکز فساد هر چه خواست زیاد شد به اسم و آزادی، همه مطبوعات ما در خدمت آن‏ها بود برای این‏که جوان‏های ما را از دانشگاه منصرف کنند (95) دانشگاه باید آدمی درست کند که از حیث علمیت کشور را اداره کند: (96)
آزادی وارداتی (دموکراسی): موجب تباهی ملت و جوانان است... آزادی که بوسیله آن می‏خواهند بر ما حکومت کنند (97) «شما با اسم آزادی و آزادی‏خواهی و دموکراسی می‏خواهید این مردم را دوباره برگردانید به حال اول و این آزادی است که شما از خارج الهام گرفتید و ما آزادی و ارواح را قبول نمی‏کنیم‏» (98) «روشن‏فکرهای اسلامی، روشن‏فکرهای و ارواح را کنار بزنند غربزده‏ها را کنار بگزارید» (99) «می‏خواهند ملت‏ها وابسته به غیر باشند این آزادی‏ها را سوغات می‏آورند» (100) «دانشگاه باید مرکز تربیت‏باشد - و الا عالم بی تربیت مضر است‏». (101)
سلب آزادی با آزادی: و اگر خدای نخواسته آزادی را صرف کردیم بر خلاف مسیر ملت و اسلام، حالا که آزاد شدیم خودمان را به هرج ومرج بکشیم، حالا که آزاد هستیم به زیر دستان خودمان ظلم کنیم، حالا که آزاد هستیم بر خلاف نظامات اسلامی و بر خلاف نظامات ملی عمل کنیم هرج و مرج بپا کنیم چون آزاد هستیم، تحت هیچ قاعده نباشیم تحت هیچ یک از قواعد اسلامی و ملی نباشیم، اگر اینطور باشد، آزادی را سلب کردیم و بر خلاف مسیر ملت و بر خلاف مسیر اسلام.» (102)
امام و «پلورالیزم‏»: «اگر گروه‏ها مختلف باشند ولی در امور عقیدتی و در اصول عقاید اسلامی تفاهم داشته باشند آسیب نمی بینند و درگیری در اختلاف آراء و عقیده است. شما باید کوشش کنید با گروه‏های دیگری که مسلمان هستند و استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی را می‏خواهند تفاهم داشته باشید مهم این است که مقصد، مقصد واحد باشد، هر چند از راه هایی مختلف به آن مقصد می‏رسیم و این اساس امور است و اگر این‏طور نشود، منجر به درگیری می‏شود.» (103)
6. ایجاد تفرقه و جدایی بین حوزه و دانشگاه
«بین روحانی و دانشگاه اختلاف ایجاد کردند و سپس مردم را از روحانی جدا کردند تا هر کاری می خواهند بکنند. این دو قشر مغز متفکر جامعه هستند.» (104) «می‏گفتند: این آخوندها مرتجع‏اند،این‏ها می خواهند ما را بر گردانند به آن عصر حجر همه آثار تمدن را با آن مخالفند. می آمدند پیش این قشر می گفتند (این‏ها دین ندارند) این بی‏دین‏ها، یک مشت فکلی بی دین و طوری تزریق می‏کردند که مع الاسف بعضی از اشخاص بی عمق باورشان می آمد این باور اسباب این شد که این دو قشر از هم جدا شدند، این به او بدبین شد او به این بدبین شد چه دو قشری، دو قشری که مربی جامعه بودند، دو قشری که باید - جامعه را - با مساعی هم دست‏به هم بدهند و جامعه را اصلاح بکنند، این‏ها را از هم جدا کردند، دو قشری که اگر این دو قشر به مسیر صحیح باشد، تمام ملت‏به مسیر صحیح می‏رود.» (105)

کژ راهه‏ها و انحرافات دانشگاه از دیدگاه امام‏رحمه الله

از آنچه تا کنون بیان شد، انواع انحرافات و کژروی‏ها نیز مشخص می‏شود که خطرناک‏ترین نوع آن، انحراف فکری است که مایه انحرافات اخلاقی و عملی است که موجب ستیزه‏جویی با اسلام، روحانیت، ملت و علت روی برتافتن از تهذیب نفس و عمل لله و سبب اختلاف و نفاق و تفرقه و وابستگی و غربزدگی است. در اینجا به فهرستی از انحرافات بسنده می کنیم:
1. مخالفت‏با اصل اسلام و ضروریات و احکام ثابت دین;
2. گرایش به مکاتب انحرافی و فکری غرب و شک‏گرایی و القاء شبهات در زمینه مبارزه بادین و تبلیغ جدایی دین از سیاست;
3. تخطئه امامان معصوم:;
4. تفسیر به رای و قرائت های جاهلانه دین و قرآن;
5. مخالفت‏با روحانیت و ولایت فقیه;
6. غربگرایی و....;
7. مخالفت‏با خواسته‏های ملت و کژروی از مسیر مردم;
8. تضعیف نظام جمهوری اسلامی و مخالفت‏با ارکان نظام;
9. نفاق و تفرقه افکنی به بهانه های زبان، نژاد و....;
10. احیای سنت‏های شاهنشاهی و طاغوتی.

علایم منحرفان در کلمات امام‏رحمه الله

 طبیعت ‏گرایی و لذت‏جویی: (106) «مراقب باشید در دانشگاه... می‏خواهند نفوذ کنند و فریاد وا اسلاما می‏زنند - شیاطین انسی هستند در هر صورتی و هر شکلی انسان را منحرف می‏کنند»; (107) «چشم و گوشتان را باز کنید که اگر کسی آمد وگفت در آن مسیر باشید توجه کنید که غرضی در آن هست، اگر آمدند گفتند دانشگاه چه جوری هست هر وقت آمدند گفتند روحانی چه جوری هست‏بدانید کاری که شما کرده‏اید سنگین تمام می‏شود برای آن‏ها.»; (108) «هم اینان بوده اند که از مسیرملت جدا و در مسیر طاغوت و از انقلاب اسلامی بر کنار و بر ضد آن فعالیت می کردند -... از رفراندم می خواستند جلوگیری کنند... از آراء اکثریت قریب به اتفاق ملت‏سرپیچی می‏کنند... با ملت مخالف ... وابسته به شرق و غرب. .. به تبلیغات آنان گوش فرا ندهید - از آنان احتراز کنید.»; (109) «شعار در دانشگاه بر ضد قرآن، مخالفت‏با شعایر اسلامی، بر ضد ارتش، روحانی، مؤمنین متدینین، سخنی گفتن، درست کردن اجتماعات و تفرقه بین طوایف، شعار جدایی دین از سیاست، شعار آزادی تا هر چه دلشان می‏خواهد بکنند و لو فرض بر ضد اسلام حرف بزنند.»; (110) «این‏ها به حسب ظواهرشان و بر حسب‏ادعاهای‏شان بیش‏تر از شما ادعای مسلمانی می‏کنند و از شما بیش‏تر آدابش را به جا می‏آورند وقتی حالشان را مطالعه می‏کنید می‏بینید رویه‏شان با رویه شما فرق دارد، اسلامی که آن‏ها می‏گویند غیر از اسلامی است که اسلام می‏گوید. سوابق‏شان را مطالعه کنید چه تقاصیری دارند.» (111)
دامن زدن به آزادی وارداتی: «با نوشتارشان می‏خواهند ایمان مردم را بگیرند، از اسلام می ترسند - وقتی صحبت جمهوری اسلام شد هیاهو کردند.» (112) باشعار آزادی - دموکراسی - آزادی دلبخواهی الفاظ جالبی که هیچ جای دنیا معنایش پیدا نشده هر کسی برای خودش معنایی می‏کند.»; (113) «بعضی از اساتیدهستند که نمی‏گذارند تحصیل حسابی کنند آن‏ها را توقف می‏کنند مانع از پیشرفت آن‏ها هستند در خدمت غرب هستند و می خواهند در همه چیز محتاج غرب باشیم.» (114)

راهکارهای جلوگیری از انحراف در دانشگاه

امام; راهکارهای ذیل را برای جلوگیری از انحراف در دانشگاه ارائه داده‏اند:
1. شناخت اسلام و تبیین معارف اسلامی‏«تمام مقصد ما اسلام است، همه اسلام برای این‏که اسلام مبدا همه سعادت‏ها و همه قشرها را از ظلمات به نور می‏رساند.»; (115) «وحدت مذهبی داشته باشید خاضع به احکام‏اسلام شوید.»; (116) «باید فداکاری کنید در ارجاع مجد و عظمت‏اسلام که در راس عظمت معنوی آن است.»; (117) «باید جوانان روحانی و دانشگاهی قسمتی از وقت را صرف کنند در شناخت اصول اساسی اسلام که در راس آن توحید و عدل و شناخت انبیای بزرگ، پایه‏گذاران عدالت و آزادی است، از ابراهیم خلیل تا رسول خاتم(ص) و در شناخت طرز تفکر آن‏ها از نقاط اقصای معنویت و توحید تا تنظیم جامعه و نوع حکومت و شرایط امام و اولی‏الامر و طبقات دیگر. (118) «حدود الهی برای حفظ حقوق بشر است.» (119)
2. تهذیب نفس و تربیت صحیح اسلامی
«ما می‏خواهیم یک جمعیتی نورانی پیدا بکنیم، یک قشرهای نورانی که وقتی وارد می‏شویم و یک دانشگاهی، عملش نورانی، علمش نورانی، اخلاقش نورانی، همه چیزش نورانی باشد، الهی باشد. پیروی نه برای این است که ما برسیم به یک مثلا آزادی، برسیم به یک استقلالی و منافع برای خودتان باشد، همین، همین دیگر تمام؟ حالا که دیگر منافع مال خودمان باشد، دیگر کاری دیگر نداریم؟ این‏ها مقدمه است، همه‏اش مقدمه این است که یک ملت انسان پیدا بشود، یک ملتی که روح انسانیت در آن باشد پیدا بشود، تحول پیدا بشود. در خود اشخاص آن چیزی که مطرح است پیش انبیا انسان است. آن چیز، چیز دیگری نیست، انسان مطرح است. پیش انبیا انسان است آن چیز، چیز دیگری نیست، انسان مطرح است پیش انبیا، چیز دیگر پیش انبیا مطرح نیست. همه چیز به صورت انسان باید درآید.» (120)
این آدمی که از زیر دستگاه شما یا از دستگاه ما بیرون می‏آید اگر مؤمن باشد دیگر نمی‏شود که زیر بار ظلم اجانب برود و یا تطمیع بتوانند بکنند او را، این تطمیع‏ها و تهدیدها را همه، آنی که تطمیع می‏شود و تهدیدش آن‏ها اثر می‏کند آن‏هایی است که ایمان ندارند آنی که تقوا و ایمان دارد نه تطمیع در او تاثیر می‏کند که خیانت کند.»; (121)
«شما دانشگاهی‏ها کوشش کنید که‏انسان درست کنید، اگر انسان درست کردید مملکت‏خودتان را نجات می‏دهید، اگر انسان متعهد درست کردید...» (122)
«اگر مردم را تربیت کنید به یک تربیتی سالم دعوت کنید به این‏که با خدا آشنا بشوند با معارف الهی آشنا بشوند، با قرآن آشنا بشوند که این طور شد کشور شما سالم می‏ماند و به جاهای دیگر هم سرایت می‏کند.» (123)
«از این رو است که نقش معلمان و اساتید در تربیت و تهذیب دانش آموزان و دانشجویان به عنوان اساسی‏ترین و مؤثرترین نقش مطرح می‏گردد و همه دیدید که گرایش آنان به شرق و غرب برای کشورمان چه فاجعه ها آفرید و دانشگاه ها را به صورت دژ محکمی برای خدمت‏به شرق و غرب درآورد.»; (124) «از اغراض جزئی که تمامش با اغراض دنیویه و به کارهای شیطانی برمی‏گردد احتراز کنید.» (125)
3. شناخت مواضع استکباری
«اصل گفتنمان این است که آمریکا نباید باشد، نه آمریکا تنها، شوروی هم نباید باشد، اجنبی نباید باشد، منطق ما این است و فریاد ما هم همین است.»; (126) «به فکر کشور باشند و توطئه‏ها رابا وحدت کلمه خنثی کنند آن‏هایی که در بین مردم، کارگرها، دهقان‏ها، در دانشکده‏ها، دانشگاه‏ها می‏روند و تخم فساد می کارند آن‏ها را بشناسند ببینند که این‏ها چه کسانی هستند و از کجا تایید می‏شوند و کی آن‏ها را تایید می‏کند. قلم‏های مسموم را بشناسند، اشخاصی که قلم دست می‏گیرند بر ضد اسلام، بر ضد روحانیت، بر ضد مسیر ملت قلم‏فرسایی می‏کنند بشناسید آن‏ها را، سوابق این‏ها را به دست‏بیاورید، مطالعه در احوال و سوابق این‏ها بکنند.»; (127) «بیدار باشید علمای اعلام، خطبای عظام،دانشگاهی، بازاری، کارگر، دهقان، همه بیدار باشید و دشمن خودتان را بشناسید دشمن‏های اسلام را بشناسید: اگر اسلام نبود این‏ها که برای آزادی قلم‏فرسایی می‏کنند، اینجا نبودند، آزادی نداشتند. آزادی را اسلام به ما داد، قدر این آزادی را بدانید.»; (128) «(منافقین و تروریسم) آن‏ها افکارشان، افکاراسلامی نیست و از اسلام خبری ندارند و از ایمان اطلاعی ندارند و افکارشان افکار مادی و برای دنیا کار می‏کنند و به هوای دنیا هستند.» (129)
4. اتحاد حوزه و دانشگاه
مسرتی که امام; در اتحاد حوزه و دانشگاه ابراز می‏کند، در هیچ جای کلمات وی دیده نشده است و هیچ چیزی امام را به آن اندازه دلشاد نکرده است. عبارت امام چنین است: «چه مجلس شورانگیزی است و چه اجتماع مبارکی، یک روز بود که دانشگاه و حوزه‏های علمیه از آن‏که از هم جدا بودند، جوی بوجود آورده بودند که با هم شاید دشمن بودند... اساس هم این بود که این دو قشری که با اتحادشان تمام ملت متحد می‏شود از هم جدا نگه دارند و با هم مخالفشان کنند تا ملت اتحاد پیدا نکنند.» (130) این تعبیر اهمیت ویژه و حدت حوزه و دانشگاه را در نزد امام می رساند.
«دانشگاهی‏ها که یک عضو مؤثرند توجه به این داشته باشند که ما باید با این معممین که یک عضو مؤثرند آقایان خیال نکنند که معممین چه، شما می‏بینید که ملت‏با این‏هاست، ملت که شما با آن ملت می‏خواهید کار انجام بدهید با این‏هاست، هر روزی این‏ها بخواهند ملت را به یک راهی ببرند، تبعیت می کنند، برای این‏که این‏ها را نماینده امام می‏دانند.» (131)
«این قشر روحانی را اگر از دست‏بدهیم شکست می خوریم، ما ها دیگر عرضه نداریم، این‏ها هستند که می توانند کا ر انجام دهند. این قشر را نباید از دست‏بدهیم. روحانی هم گمان نکند که دانشگاهی چه، مقدرات مملکت ما دست دانشگاهی‏هاست، فردای امروز، مقدرات مملکت ما دست این‏هاست.» (132)
«اسلام را ملاها پیش می‏برد و برای این است که این‏ها برای خدا دارند حرف می‏زنند و عمال اسلام هستند و مردم علاقه به اسلام دارند. این مطلب را کنا ر بگذارید که منهای آخوند، نمی شود آقا، شما بخواهید مملکتتان را اصلاح کنید، منهای آخوند اصلاح بردار نیست اختلاف، عامل شکست انقلا ب از آن طرف هم، اگر آخوند بخواهد بگوید که منهای دانشگاه، منهای جبهه‏های سیاسی، آن هم صحیح نیست‏برای این‏که آن‏هم کارشناسی لازم دارد.»; (133) «... حفظ برادری روحانی ودانشجویان نگویید دانشگاهی بی‏دین است،... آخوند مرتجع است، نخیر غلط است این‏ها، هر دو با هم ست‏برادری بدهند.» (134) «لازم است طبقات محترم روحانی و دانشگاهی باهم احترام متقابل داشته باشند. جوانان روشن‏فکر دانشگاه‏ها به روحانیت و روحانیون احترام بگزارند، خداوند آن‏ها را محترم شمرده.» (135)
5. اسلامی کردن دانشگاه‏ها
«جدیت‏بکنید دانشگاه را درستش کنید، دانشگاه را اسلامیش کنید. مملکت مابرای اسلام زحمت کشیده است و باید برای اسلام زحمت‏بکشد و می‏کشد و همه چیزش باید اسلامی بشود.»; (136) «دانشگاه‏ها را مد نظر بگیرید که اسلامی شود و اگردانشگاه‏ها اسلامی شود مسائل ما در آینده حل است.» (137)
بعضی گمان کرده‏اند که کسانی که اصلاح دانشگاه‏ها را می‏خواهند و می‏خواهند دانشگاها اسلامی باشد این است که علوم دو قسم است، علم هندسه یکی اسلامی است، یکی غیر اسلامی، علم فیزیک یکی اسلامی است‏یکی غیر اسلامی، از این جهت اعتراض کرده‏اند که علم اسلامی و غیر اسلامی ندارد... بعضی توهم کرده اند... که باید دانشگاه اسلامی بشود یعنی فقط علم فقه و تفسیر و اصول در آنجا باشد... این‏ها اشتباهاتی است که بعضی‏ها می‏کنند یا خود را به اشتباه می‏اندازند...آنچه ما می‏خواهیم بگوییم این است که دانشگاه‏های ما دانشگاه‏های وابسته است...دانشگاهای استعماری است... اشخاصی هستند که غربزده هستند... جوان‏های مارا غربزده بار می‏آورند دانشگاه‏های ما یک دانشگاه‏هایی که برای ملت مفید باشد نیست... دانشگاه‏های ما مبدل شده است‏به یک میدان جنگ تبلیغاتی، ما می‏گوییم جوان‏های ما اگر علم هم پیدا کردند تربیت ندارند مربا به تربیت اسلامی نیستند...، ما که می گوییم باید بنیادا - باید - اینها تغییر بکند، می خواهیم بگوییم که دانشگاه‏های ما باید در احتیاجاتی که ملت دارد در خدمت ملت‏باشند نه در خدمت اجانب، اساتیدی که در دانشگاه‏های ما هستند بسیاری از آن‏ها در خدمت غربند، جوان‏های ما را شست‏وشوی مغزی می‏دهند، جوان‏های ما را تربیت فاسد می‏کنند. ما نمی‏خواهیم بگوییم که علوم دو قسم است که بعضی مناقشه کنند - عمدا یا از روی جهالت - ما می‏خواهیم بگوییم که دانشگاه‏های ما اخلاق اسلامی ندارند، دانشگاه ما تربیت اسلامی ندارد، اگر دانشگاه‏های ما تر بیت اسلامی و اخلاق اسلامی داشت میدان زد و خورد عقاید که مضر به حال این مملکت است نمی‏شد. » (138)
6. مناظره و بحث و حل شبهات
«اسلام دین مستند به برهان و متکی به منطق است و از آزادی بیان و قلم نمی‏هراسد و از طرح مطلب‏های دیگر که ا نحراف آن‏ها در محیط خود آن مکتب‏ها ثابت و در پیش دانشمندان خودشان شکست‏خورده است‏باکی ندارد. درگیری نکنند.»; (139) «با آن‏هامباحثه کنید که از دانشمندان اسلامی دعوت کنید با آن‏ها به بحث و گفت‏وگو بنشینید.» (140)
7. پرهیز از اختلاف‏ها و گروه‏بازی‏ها«ای مسلمانان جهان! و ای پیروان مکتب توحید! رمز تمام گرفتاری‏های کشورهای اسلامی اختلاف کلمه و عدم هماهنگی است و رمز پیروزی وحدت کلمه و ایجاد هماهنگی است... تفرقه و جدایی و گروه‏گرایی اساس همه بدبختی‏ها و عقب‏افتادگی‏ها است.»; (141) «جوان‏ها در مقابل آمریکای استکباری بایستند،جوان‏ها در مقابل خودشان می‏ایستند.» (142)
8. شست‏وشوی مغزی از وابستگی
«مغزها را از این وابستگی فکری شست‏وشو بدهید و با این انتخاب ملت‏خود را نجات دهید.» (143)
9. خودکفایی
«خودکفایی در سایه پشت کردن به تمدن غرب است.» (144)
10. کار برای خدا
«خدای تبارک و تعالی می فرماید که: من فقط یک موعظه دارم به شما (قل انما اعظکم بواحده) که به امت‏بگو که فقط من یک موعظه دارم به شماو آن موعظه‏این است که قیام کنید وقیام لله باشد، قیام لله کنید.» (145)
گرچه استکبار از درون و برون سعی در، بند کشیدن انسانیت دارد و گرچه همیشه از نهان‏راه‏ها وارد شده و بامکر و حیله قصد اسارت فکر و تسخیر جان انسان را دارد، اما از آنجایی که در این طرف میدان رزم، خدای بزرگ مرتبه قرار دارد و سپاهیان خدایی، همانند دیدبان عقل، راهنمای نبوت، و چراغ وحی، و مدافعان ملکوتی فرشتگان، و سلسله فریاد گران و بیدار گران اقالیم قبله همانند امام که ادامه کاروان انبیاء و شهدا و صدیقین‏اند، دشمن همیشه در خسران و ناکامی‏است و تا اندیشه امام; وجود دارد و تا مکتب اسلام ناب محمدی هست، پرچم‏های هدایت توحیدی، بر فراز قله افکار ملل آزاده در اهتزاز و شعله‏های جاودانی طور سینای مکتب اهل بیت: روشنایی بخش شاهراه پویندگان حقیقت و مسافران الی الحق مع الحق بالحق است.

پی‏نوشتها:

1- صحیفه نور، ج 1، ص‏3 - 4
2- مفاتیح الجنان - ادعیه وارده درایام ماه رجب دعای پنجم
3- الف) مدیریت رفتار سازمانی ج 1 ص 108 - استفن رابینز. ب) مدیریت فرهنگ سازمان - دکتر سلیمان ایران‏زاده. ج) فرهنگ علوم سیاسی - واژه risk - علی آقابخشی و....
4- واژه‏نامه فلسفی و علوم اجتماعی - دکتر جمیل صلیبا -. فرهنگ علوم سیاسی واژه deviation
5- صحیفه نور، ج 1، ص‏16 - 21
6- همان، ج‏7، ص 81
7- همان، ج‏7، ص 81 تا 884- همان، ج 1، ص‏86 تا 100
9- همان، ج 14، ص 278 تا ص 282
10- همان، ج‏17، ص 88 تا 91
11- همان، ج‏17، ص‏17 تا26
12-13- همان، ج 1، ص 118 تا 125 / ص 161
14- همان، ج 5، ص‏39 تا 41
15- همان، ج 1، ص 161 تا 162
16- همان، ج 5، ص‏39 تا 41
17- همان، ج 1، ص 161 تا 162
18-19- همان، ج‏9، ص 185 تا ص 188 / ص‏257 تا ص 262
20- 21- همان، ج 2، ص‏17 تا ص 21 / ص 50
22- همان، ج 8، ص‏6 تا 10
23- همان، ج‏7، ص‏46
24- همان، ج‏6، ص 255 تا ص 262
25- همان، ج 12، ص‏106 تا 114
26- همان، ج 2، ص‏17 تا ص 21
27- همان، ج‏6، ص‏269 تا ص 271
28- همان، ج‏7، ص 44 تا ص‏47
29- همان، ج‏6، ص‏269 تا ص 271
30- همان، ج 11، ص‏189 - 198
31- همان، ج 12، ص 52 تا 55
32- همان، ج 12، ص 52 تا 55
33- همان، ج‏6، ص 55 تا ص 62
34- همان، ج 15، ص 112 تا ص‏116
35- همان، ج‏9، ص 185 تا 188
36- همان، ج‏17، ص‏17 تا26
37-38- همان،ج‏19، ص 122 تا ص‏123/ ص 90
39- همان، ج‏17، ص‏17 تا26
40- همان، ج 5، ص‏39 تا 41
41- همان، ج‏7، ص 15 تا ص‏17
42-43- 44- همان، ج‏1، ص‏233 تا ص 242 / ص 118 تا ص 125 / ج 1 ص 130 تا ص 131
45-46- همان، ج 2، ص 11 تا ص 14/ ص 15
47- همان، ج 1، ص 118 تا ص 125
48- همان، ج‏13، ص 168 تا 174
49- همان، ج 2، ص 181 تا ص‏189
50- همان، ج 1، ص 8 تا ص 14
51- همان، ج‏13، ص 168 تا ص 174
52- همان، ج 2، ص 181 تا ص‏189
53- همان، ج‏6، ص 201 تا ص 218
54- 55- همان، ج 1، ص 165 تا ص 175/ ص‏86
56- همان، ج‏6، ص 201 تا ص‏207
57- همان، ج 2، ص‏236 تا ص 245
58-59-60- همان،ج‏21، ص‏88 تا ص‏101/ ص‏88 تاص 101/ ص 88
61- همان، ج‏9، ص 25 تا ص 32
62- همان، ج 1، ص 161 تا 162
63- همان، ج‏9، ص 185 تا ص 188
64- همان، ج 12، ص 52 تا 55
65- همان، ج 1، ص‏233 تا ص 242
66- همان، ج 20، ص‏27 تا ص 34
67- همان، ج 1، ص 64 تا66
68- همان، ج 21، ص 88 تا ص 101
69- همان، ج‏9، ص‏257 تا 262
70- همان، ج 1، ص‏233 تا ص 242
71- همان، ج‏7، ص‏59 تا ص 64
72-73- همان، ج 1، ص‏233 تا 242
74- همان، ج 21، ص 88 تا 101
75- همان، ج 1، ص 165 تا ص 175
76-77- 78- المکاسب، کتاب البیع، ج 2، ص 461 / ص 464 / ص 461
79- نهج البلاغه، خطبه‏33
80- المکاسب،تالیف‏امام، کتاب‏البیع،ج‏2،ص‏466
81- صحیفه نور، ج 20، ص‏27 تا ص 34
82- همان، ج‏9، ص 178 تا 184
83- المکاسب، کتاب البیع، ج 2، ص 461
84- صحیفه نور، ج‏13، ص 168 تا 174
85- همان، ج‏7، ص 15 تا ص‏17
86- همان، ج 20، ص‏227 تا 244
87- همان، ج 2، ص‏17 تا 21
88- همان، ج‏6، ص 248 تا ص 252
89- همان، ج 22، 384 تا 385
90- 91- همان، ج 21، ص 88 تا ص 101 / ص‏86
92- همان، ج 2، ص‏17 تا 21
93- 94- همان، ج 15، ص 160 تا ص 162 / ص 160 تا ص 162
95-96- همان، ج 11، ص‏189 تا 198
97- همان، ج‏9، ص 188
98- همان، ج 8، ص‏269 تا273
99- همان، ج‏7، ص 120 تا126
100- همان، ج‏9، ص‏143 تا 148
101- همان، ج 11، ص‏189 تا ص 198
102- همان، ج‏7، ص 42 تا ص‏43
103- همان، ج 15، ص‏177 تا ص‏177
104- همان، جلد 12، ص‏106 تا 114
105- همان، ج‏6، ص 248 تا ص 252
106- همان، ج 8، ص‏6 تا 10
107- همان، ج‏17، ص 88 تا 91
108- همان، ج‏13، ص‏206 تا 212
109- همان، ج‏9، ص 185 تا 188
110- همان، ج‏13، ص 168 تا 174
111-112-113- همان، ج‏9، ص 178تا184/ص‏257تا262/ص 178تا184
114- همان، ج 12، ص 52 تا 55
115- همان، ج‏7، ص‏59 تا ص 64
116- همان، ج 1، ص 64 تا66
117- همان، ج 1، ص 161 تا 162
118- همان، ج 2، ص‏17 تا 21
119- همان، ج‏6، ص 172 تا ص 180
120- همان، ج‏7، ص‏59 تا ص 64
121- همان، ج‏6، ص 248 تا ص 252
122- همان، ج‏7، ص‏59 تا ص 64
123- همان، ج‏19، ص‏207 تا ص 212
124- همان، ج 15، ص 160 تا ص 162
125- همان، ج 11، ص 65 تا66
126- همان، ج 2، ص 132 تا ص 141
127- 128- همان، ج‏7، ص‏29 تا ص 30
129- همان، ج 15، ص 112 تا ص‏116
130- همان، ج‏13، ص‏206 تا 212
131- همان، ج‏6، ص 224 تا 232
132- همان، ج‏6، ص 224 تا ص 232
133- همان، ج 4، ص‏89 تا 95
134- همان، ج 1، ص 255 تا266
135- همان، ج 2، ص‏17 تا ص 21
136- همان، ج‏7، ص‏59 تا 64
137- همان، ج‏19، ص‏223 تا ص‏226
138- همان، ج 12، ص 52 تا ص 55
139- همان، ج‏9، ص 185 تا ص 188
140- همان، ج‏9، ص 185 تا 188
141- همان، ج‏9، ص 225 تا226
142- همان، ج 12، ص 52 تا 55
143- همان، ج‏9، ص 185 تا ص 188
144- همان، ج 11، ص‏189 تا 198
145- همان، ج‏7، ص‏36 تا 41





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط