مقدمه
طرح اندیشه «وحدت جهان اسلام» یکی از مشغولیتهای فکری دیرینه و اساسی حضرت امام; بود که او در طول دوران فعالیت اجتماعی - سیاسی خود چه قبل ازپیروزی «انقلاب» اسلامی و چه بعد از آن لحظهای ازآن غفلت نورزید. وفاداری صادقانه امام به «وحدت» نه تنها او را به برجستهترین شخصیت انقلابی جهان اسلام تبدیل نمود، بلکه او توانست در میان نحلهها و فرقههای اسلامی مختلف نیز جایگاه بس رفیعی کسب نماید. امام در طرح شعار «وحدت» هیچگاه دچار کلیگویی و سطحینگری نگردید بلکه بهگونه بسیار عالمانه و فنی با بررسی ابعاد گوناگون وحدت در دو بخش نظری و عملی توضیحات مفصلی ارائه داد. یکی از ابعاد اساسی «وحدت» که قابل بحث و بررسی میباشد بعد راهبردی و راهکاری آن است; به این معنی که چگونه میتوان درجهان بحران زده و پر تشتت اسلام که تقریبا زمینهای برای همیاری بالفعل آن وجود ندارد به این پدیده آرمانی دستیافت؟ بررسی پاسخ این سؤال در چارچوب اندیشه سیاسی امام خمینی;، هدف اصلی این مقاله را تشکیل میدهد. ما با مطالعه در اندیشه امام، راهکار عملی وحدت در سطح جهان اسلام را به بحثخواهیم گرفت.طرح این نوشتار در دو قسمت عمده تنظیم شده که هر قسمت نشان دهنده مرحله خاصی از فرایند پیاده شدن پروژه وحدتاست: اول، حرکت فکری - فرهنگی; دوم، حرکتسیاسی - عملی. هر یک از این دو قسمت دارای زیرمجموعههای متعددی است که شیوههای عملی دو حرکت نامبرده رامشخص میسازند. امید میرود با بررسی اینها بتوانیم راهکار مورد نظر امام را که در لابهلای گفتار او پراکنده است تا حدودی ترسیم نماییم.
استراتژی وحدت
استراتژی مبارزاتی امام; درجهت ایجاد بستر و شرایط لازم برای تحقق وحدت وهمیاری در جهان اسلام، اصولا روی دو محور عمده تمرکز یافته است: اول «حرکت فکری - فرهنگی»، دوم «حرکتسیاسی - عملی». از لحاظ ترتیب و نظم منطقی، حرکت فکری - فرهنگی که امام به نامهای «تحول درونی»، «بیداری قلبی» و «بازگشتبه هویت اصیل» از آن یاد نموده است، بر حرکتسیاسی - عملی پیشی دارد. امام با توجه به ترتیب منطقی فازهای مبارزه، «تعلیم وتربیت» سیاسی را زیربنای حرکتسیاسی دانسته واولین وظیفه مردم را در تحقق و توسعه امر «تبلیغ» و «تعلیم» قرار داده است. او میگوید:«وظیفه ما این است که از حالا برای پایهریزی یک دولتحقه اسلامی کوشش کنیم، تبلیغ کنیم، تعلیمات بدهیم، همفکر بسازیم، یک موج تبلیغاتی و فکری بهوجود آوریم تا یک جریان اجتماعیپدید آید وکمکم تودههای آگاه، وظیفهشناس و دیندار در نهضتاسلامی متشکل شده قیام کنند وحکومت اسلامی تشکیل دهند. تبلیغات و تعلیمات دو فعالیت مهم و اساسی ماست». (1)
ما با الهام از این استراتژی امام; که مبارزه «فکری - فرهنگی» را زیربنای مبارزه «سیاسی و عملی» قرار داده است، بررسی راهکار عملی در اندیشه امام را در همین دو بخش به ترتیب مورد مطالعه قرار میدهیم.
الف: فکری - فرهنگی
براساس تفکر و اندیشه امام، ایجاد تحول در جوامع اسلامی و رهانیدن آنها از واگرایی، موضوعی نیست که بدون پایهریزی یک برنامه سراسری و ریشهدار فکری امکانپذیر باشد; زیرا وضعیت کنونی جهان اسلام معلول عوامل گوناگونی مانند انحطاط فکری و اعتقادی مسلمین و سلطه قدرتهای استعماری و رژیمهای استبدادی بر آن است که در جهت مسخ هویت واقعی امت اسلامی و نیز غارت منابع زیرزمینی آنها گام برمیدارند. رهایی از وضعیت نکبتبار فعلی، و رسیدن به وضعیت مطلوب، جز در پرتو زدودن ریشههای انحطاط امکانپذیر نیست که این خود ضرورت بسیج همه جانبه ملتها و دولتهای اسلامی را تحتیک استراتژی مشخص و فراگیر روشن میسازد. بنابراین جهان اسلامبهعنوان یکمجموعه واحد که دارای سوابق تاریخی، فرهنگی و سیاسی مشترک هستند، میباید بازگشتبه اصالت تاریخی و فرهنگی را سرلوحه حرکتخود قرار داده ومؤلفههای هویت دینی و ملی را به خوبی شناسایی و درونی نمایند. (2)از دیدگاه امام خمینی; ظهور و رشد نهضت فکری - فرهنگی که سرانجام باعثشکلگیری باورهای مشترک در سطح عام خواهندگردید طی دو مرحله قابل پیشبینی است که در هر دو مرحله، نخبگان دینی وملی (علما و روشنفکران) مسؤولیت پیشاهنگی و هماهنگی حرکت را به عهده خواهند داشت.
مرحله اول: ایجاد نظام فکری - فرهنگی
در امر سازماندهی یک جریان عام و فراگیر، وجود روابط مستحکم ذهنی و معنوی در میان نیروهای شرکت کننده که بتوانند آنها را به سمت اهداف مشخصی هدایت نمایند بسیار ضروری است. حرکتهای جمعی بدون پشتوانه یک نظام فکری منسجم و خلاق که ارزشها، باورها و هنجارهای یکسانی را خلق کنند، قرین به پیروزی نخواهد بود; زیرا تقویت انگیزه مبارزهجویی وحفظ انسجام سازمانی که دو عامل عمده در کامیابی نهضتها بشمار میروند تا حدود زیادی وابسته به وجود نظام اعتقادی ارزشی است. حضرت امام نیز با اعتقاد به چنین امری، خلا فکری - فرهنگی موجود در جوامع اسلامی معاصر را به خوبی درک میکرد. لذا برای رفع و جبران این خلا فکری بنیان یک نظام فکری - سیاسی رادرنجف پایهگذاری نمود و تئوری «حکومت اسلامی» را بر مبنای اسلام سیاسی و انقلابی در حوزه علمیه، این مرکز فکری جهان اسلام، ارائه داد.نظام فکری امام خمینی; از سه مفهوم اساسی تشکیل یافته بود: «اسلام»، «استقلال» و «آزادی». در واقع این مفاهیم سهگانه بازگو کننده داروی تمامی نابسامانیهای جهان اسلام در گذشته وحال به شمار میآیند. بازیابی این مفاهیم امکان بازسازی هویت فراموش شده و تخریب شده ملتهای اسلامی را فراهم نموده و روزنهای به سوی ایجاد روابط متقابل دوستانه بر روی کشورها خواهد گشود; زیرا به اعتقاد امام خمینی; بحران اصلی جهان اسلام معلول فاصله گرفتن دولتها وملتهای اسلامی از آموزههای حیاتبخش اسلام و قرار گرفتن مسلمین در تحتسلطه قدرتهای غربی و شرقی و نیز اعمال خودکامگی از سوی رژیمهای مستبد و وابسته است. تنها راه رهایی از این مشکلات بازیابی مفاهیم «اسلام»، «استقلال» و «آزادی» میباشد. بههمین دلیل امام از علما و نخبگان دینی که در تفسیر درست اسلام و التزام به اصل استقلال و آزادی، مهارت وتجربه خوبی از خود نشان دادهاند، میخواهد تا در جهت احیاء این مفاهیم سهگانه وارد عمل شوند. به گفته او: «علمای اسلام وظیفه دارند از احکام مسلمه اسلام دفاع کنند، از استقلال ممالک اسلامی پشتیبانی نمایند، از ستمکاریها و ظلمها اظهار تنفر کنند.» (3)
«اسلام» در مجموعه نظام فکری حضرت امام، مفهوم بسیار پویا و انقلابی دارد، اما نه هر اسلام، بلکه «اسلام ناب» که «دین» و «سیاست» را مکمل یکدیگر خوانده است. امام داروی درمان دردهای جوامع اسلامی را صرفا در احیای «اسلام ناب محمدی» میجوید. به عقیده او تنها اسلام ناب محمدی است که میتواند پردههای مرزهای جغرافیایی، علایق ملی، منافع فردی و وابستگیهای فرهنگی را کنار زده و بدون تعلق رنگ و نژاد، تمامی را در مرکز واحد گردآورد. اسلام ناب دارای پایگاه مستحکمی در میان طبقات و اقشار محروم و رده پایین جامعه است که معمولا از تحولات بنیادی در نظامهای سیاسی و اجتماعی حمایتبه عمل میآورند. به گفته امام، «اسلام ناب محمدی اسلام فقرای دردمند، اسلام پا برهنگان، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرمآور محرومیت، کوبنده سرمایهداری مدرن و کمونیسم خونآشام، نابود کنندهاسلام رفاه و تجمل و اسلام التقاط و اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بیدرد و در یک کلمه اسلام آمریکایی میباشد.» (4)
این اسلام ناب که توانایی رهبری فکری دنیای اسلام را در عصر مدرن بلکه پستمدرن داراست و میتواند بابهرهگیری از قدرت بسیج تودهها به بحران و انحطاط چند قرنه جوامع اسلامی پایان ببخشد، دارای ویژگیهای چندی میباشد:
- اسلاموارسته ازقید وبندهای تمایلات و سلیقههای شخصی که نسبتبه تمامی انسانها با دید یکسان و برابر مینگرد.
-اسلامسیاسیوحکومتیکهمهمترینفریضهآنتشکیلحکومت اسلامی و به عهده گرفتن امور اجتماعی و سیاسی امت است.
- اسلام مبارزه و ستیزهجو که علیه سلطه کفر و استعمار در تمامی ابعاد آن با جدیت مبارزه مینماید.
- اسلام طرفدار کرامت انسانی و آزادی فردی که سرنگونی طواغیت را در راس برنامههای خود قرار داده است.
- اسلام وحدتگرا و همگرا که همه مسلمین را «امت واحده» و «ید واحده» دانسته است.
- اسلام کار و تلاش که تامین رفاه عمومی و محرومیتزدایی را; در اولویت قرار داده است.
اسلام ناب در اندیشه امام خمینی یک مجموعه فکری و عملی جامعی است که در ماهیتخود از غنای مطلق برخوردار بوده ودر ارتباط با زندگی انسان برنامههای دقیق و همه جانبه به همراه دارد. (5) این اسلام به دلیل جامعیت، جذابیت و جهانشمولیت و نیز بهرهمند بودن از زمینههای عمیق اعتقادی در درون ملتها، قدرت مانور بزرگی خواهد داشت که اگر خوب عرضه شود قادر است مجد وعظمت دوباره جهان اسلام را به مسلمین برگرداند.
دومینمفهوم محوری در نظام فکری امام;، مفهوم «استقلال» است که یادآور بیداری، خودیابی و رهایی امت اسلامی از زیر سلطه همه جانبه قدرتهای غربی و شرقی میباشد. بنیان اندیشه استقلالخواهی امام را این فراز ازگفتار او تشکیل میدهد: «خداوند تبارک و تعالی برای هیچ یک ازکفار، سلطه بر مسلمین قرار نداده است و نباید مسلمین این سلطه را قبول کنند.» (6)
از دیدگاه امام، «استقلال» در دو حوزه قابل تامین است: حوزه درونی و حوزه بیرونی. استقلال در حوزه درونی پیششرط نیل به استقلال درحوزه بیرونی شناخته شده است. بنابراین ملتهای مسلماندرنخستینگامبهسوی استقلالخواهی میباید ابتدا حرکتبازگشتبهخویشتنرا درپرتوارزشهای اسلامیوملیآغازنمایند و سپسدرگامدوم،بهاستعمارزداییاز سرزمینهای اسلامی بپردازند. تحلیل امام در اهمیت استقلال درونی چنین بیان گردیده است:
«بزرگترین وابستگی ملتهای مستضعف به ابرقدرتها و مستکبرین، وابستگی فکری و درونی است که سایر وابستگیها از آن سرچشمه میگیرد و تا استقلال فکری برای ملتی حاصل نشود استقلال در ابعاد دیگر حاصل نخواهد شد. و برای بدستآوردن استقلال فکری و بیرون رفتن از زندان وابستگی، خود و مفاخر و آثار ملی و فرهنگی خود را دریابید.» (7)
روند بازگشتبه «مفاخر و آثار ملی و فرهنگی»، با بیداری حس وطندوستی و فرهنگپروری در ملتها همراه خواهد گردید. به هر میزانی که این بازگشت تعمیم وتعمیق یابد به همان میزان انگیزه فرهنگزدایی اجنبی درمیان مردم نیز نیرومندتر میگردد. و آنگاه که شخصیت مستقل معنوی ملتها در پرتو فرهنگ خودی تکوین یافت، حرکتهای عملی استقلال خواهانه در ابعاد سیاسی واجتماعی نیز آغاز خواهد شد; زیرا در این مقطع از تحول فرهنگی، ملتهای اسلامی به این درک و باور حتمی دستیافتهاند که منافع اسلامی و ملی آنها با منافع استعمار در تضاد کامل قرار دارد و حضور استعمار در سرزمینهای آنان، دستاوردی جز غارت سرمایههای ملی، انسانی، فرهنگی و مادی آنها در پی نداشته و نخواهد داشت.
آخرین مفهوم بنیادی در مجموعه نظام فکری امام خمینی; را مفهوم «آزادی» تشکیل میدهد. بحث از «آزادی» اصولا در بعد داخلی دولتهای سرزمینی قابل طرح و ارزیابی است نه در بعد خارجی آنها که مربوط به روابط بینالملل میگردد. اما اهمیت این مساله از آن جهت قابل توجه است که دولتهای سرزمینی ارکاناساسی«دولتبزرگاسلامی» را تشیکل داده و نقش محوری درشکلدهی و پیشبرد اهداف وبرنامههای آن رابه عهده میگیرند. بنابراین اهمیتبازسازی ارکان «دولتبزرگ اسلامی» (یا به تعبیر ما «کنفدراسیون اسلامی») ضرورت طرح دولتهای مردمی و غیرطاغوتی را که پیامآور آزادی هستند، حتمی میسازد.
رژیمهای استبدادی ماهیتا با منافع مردمی سازگاری ندارند; زیرا عمدتا در راستای اهداف بیگانگان عمل مینمایند.از این جهت است که وجود دولتهای وابسته و ضد مردمی مانع اصلی درروندحرکتهای همگراو وحدتطلبکهخواستملتهااست، بهشمار میروند. لذا رهایی از یوغ رژیمهای ضد مردمی یکی از ارکان اساسی اندیشه امام را در تئوری وحدت تشکیل میدهد. امام درباره ضرورت براندازی رژیمهای طاغوتی به منظور فراهم شدن زمینه برای استقرار حکومت اسلامی چنین گفته است:
«برانداختن طاغوت یعنی قدرتهای ناروایی که در سراسر وطن اسلامی برقرار است وظیفه همه ماست. دستگاههای دولتی جابر و ضد مردم باید جای خود را به مؤسسات خدمات عمومی بدهد و طبق قانون اسلام اداره شود و به دریجحکومت اسلامی مستقر گردد.» (8)
این نظام فکری - فرهنگی که بر سه اصل «استقلال»، «آزادی» و «اسلام» استوار گردیده است در نتیجهدهی مطلوب خود، به «توسعه و تعمیق» نیاز دارد و در واقع همین امر مرحله دوم نهضت فکری را در سطح عام تشکیل میدهد.
مرحله دوم: تعمیم و تعمیق نظام فکری و ایجاد باورهای جهان مشمول
چنانچه اشاره گردید نظام فکری - فرهنگی و خلق باورهای جهان شمول، اولین گام در جهت همیاری مسلمین و ظهور نهضت جهانی اسلام شمرده میشود. اما تاثیر مطلوب «نظام فکری» در ایجاد باورها و ارزشهای مشترک زمانی قابل پیشبینی است که نظام فکری - فرهنگی، جایگاه مناسب خود را در میان ملتها به خوبی باز نموده و افکار عمومی را تا اندازهای تحت تاثیر قرار داده باشد; زیرا همگرایی که نهایتا به وحدت و همیاری در سطح ملتها منجر میگردد وقتی میتواند تحقق یابد که اولا، یک جهت فکری و ذهنی در سطح لازم تحقق یافته باشد. ثانیا، روابط متقابل اجتماعی استحکام حاصل نموده باشد. ثالثا، منافع عام اسلامی نیز شکل گرفته باشد. از طرف دیگر، این شرایط زمانی در سطح جامعه محقق خواهند شد که مرحله «توسعه و تعمیق» به خوبی انجام گرفته باشد; چه این که تنها با «توسعه و تعمیق» و یا به تعبیر حضرت امام «تبلیغات و تعلیمات» است که میتوان به نتایج نامبرده دستیافت.از نظر امام توسعه و تعمیق نظام فکری - فرهنگی، وابسته به عناصرو منابعچندیاست که هرکدامدر جایگاه خود بخشی از این فرایند را تکمیل مینماید. از مهمترین عناصر و منابع مؤثر در تکمیل فرایند تعمیق، منابع انسانی فعال و همینطور زمینههای اجتماعی و ابزار مناسب ارسال پیام هستند که مجموعه اینها یک شبکه تبلیغی و تعلیمی مؤثری را به وجود میآورند. در این شبکه تعلیمی - تبلیغی دو عامل ویژه، بیشتر جلب توجه مینماید: نیروهای انسانی فعال و پایگاههای تعلیمی - تبلیغی.
1- فعال شدن نخبگان دینی و ملی در عرصه عملفرایند توسعه و تعمیق نظام فکری - فرهنگی، حضور فعالانه نخبگان دینی و ملی را در عرصه فعالیتهای فکری و تبلیغاتی ضروری مینماید. نخبگان دینی در حوزه تعمیق اندیشه دینی و نخبگان ملی (روشنفکران متعهد) در حوزه تعمیق فرهنگ ملی، نقش رهبری کننده را به عهده دارند. با توجه به جایگاه باورسازی و فرهنگسازی نخبگان دینی است که امام آنها را به مسؤولیتهای اصیلشان متوجه نموده و به راهاندازی نهضت فکری دعوت مینماید. امام میگوید:
«امروز حوزه قم، حوزه مشهد و حوزههای دیگر موظفند که اسلام را ارائه بدهند و این مکتب را عرضه کنند. مردم اسلام را نمیشناسند شما باید خودتان را، اسلامتان را، نمونههای رهبری و حکومت اسلام را به مردم دنیا معرفی کنید مخصوصا به گروه دانشگاهی و طبقه تحصیل کرده.» (9)
پیشاهنگان فکر و اندیشه که از لحاظ منابع فکری و فرهنگی غنی هستند و نیز از لحاظ کمیت و گستردگی در تمامی سرزمینهای اسلامی حضور فیزیکی دارند اگر به صورت فعالانه با اتکا به مبانی خودی وارد عمل شوند، تحول بنیادی در فرهنگ جوامع به وجود خواهند آورد; چه اینکه بحران و انحطاط فکری جوامع اسلامی معلول فقدان و یا نقصان دادههای فکری نمیباشد، بلکه معلول اغماض از دادههای فکری خودی (اسلامی و ملی) است. به همین دلیل است که امام راه خیزش فکری را در بازگشتبه فرهنگ خود ملت دانسته است، اما بدین شرط که صاحبان فرهنگ از این رخوت بیرون آمده و متحول شوند. امام میگوید: «وظیفه ما همه مسلمین است، وظیفه علماء اسلام است، وظیفه دانشمندان مسلمین است، وظیفه نویسندگان و گویندگان طبقات مسلمین است... که هشدار بدهند به ممالک اسلامی که ما خودمان فرهنگ غنی داریم... مسلمانها باید خودشان را پیدا کنند; یعنی بفهمند که خودشان دارای یک فرهنگ و کشوری هستند... .» (10)
2- توسعه و تحکیم پایگاههای تبلیغی و روابط اجتماعی
نخبگان مذهبی وملی که مسؤولیت اجرای طرح «تعمیم و تعمیق» را به عهده دارند، از تمامی امکانات و منابع موجود برای رشد سطح فکری مردم و توسعه و تحکیم روابط متقابل اجتماعی میان ملتها، نهایت استفاده را خواهند برد. دیدگاه امام در مورد بهرهبرداری از امکانات و زمینههای تبلیغی، بسیار مترقیانه و فراگیر است. او بر خلاف دو جریان «سنتی» و «مدرن» در جامعه که اولی بر استفاده از منابع و امکانات عمدتا سنتی سماجت نشان میداد و دومی بر استفاده از شیوهها و ابزار مدرن تاکید میکرد، خود روش فراسنتی و فرامدرنی را در امر تبلیغ و تعمیق باورهای دینی - ملی پیشنهاد میکند. از میان همه این جریانها، پایگاههای سنتی تبلیغ و باورسازی به دلیل نفوذ و جایگاه مردمی داشتن و نیز سلطه دیرینه و سنتی نخبگان دینی بر آنها و همچنین هزینه بر نبودن آنها در شرایط ویژه طفولیت نهضت فکریاسلامی، بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. (11)
از میان امکانات و شیوههای سنتی مورد استفاده در امر باورسازی و تعمیق اندیشه، مراسم «جمعه» و «جماعات» در سطح ملی و «حج» در سطح بینالمللی بیش از همه نظر امام را به خود جلب مینماید. او درباره نقش برجسته جمعه و جماعات و حج در امر باورسازی و سپس ایجاد جنبشهای سیاسی - عملی چنین سخن میگوید:
«... اسلام اینگونه اجتماعات را فراهم کرده تا از آنها استفاده دینی بشود، عواطف برادری و همکاری افراد تقویتشود، رشد فکری بیشتری پیدا کند، برای مشکلات سیاسی و اجتماعی خود راهحلهایی بیابند و به دنبال آن به جهاد و کوشش دستجمعی بپردازند.» (12) بعد اضافه میکند که: «اگر هر روز جمعه مجتمع میشدند و مشکلات عمومی مسلمانان را به یاد میآوردند و رفع میکردند و یا تصمیم به رفع آن میگرفتند کار به اینجا نمیکشید. امروز باید با جدیت این اجتماعات را ترتیب دهیم و از آن برای تبلیغات و تعلیمات استفاده کنیم; به این ترتیب نهضت اعتقادی و سیاسی اسلام وسعت پیدا میکند و اوج میگیرد.» (13)
امام خمینی; به عمق نقش اجتماعات دینی چه در بعد اندیشهسازی و چه در بعد اجتماعسازی به خوبی پیبرده است. او اجتماعات و مراسم دینی را صرفا به منظور کاربرد تعلیمی و آموزشی آن در مقولات فکری، مورد تشویق قرار نمیدهد بلکه مهمتر از آن به نقش اجتماعسازی و شکلدهی روابط اجتماعی جدید از طریق این گردهماییها و نیز آگاهی یافتن مسلمین از قدرت و نیروی ارادی و انسانیشان هم اشاره دارد. به همین جهت است که «روز قدس» به عنوان سمبل وحدت جهان اسلام که پیام انقلابی و ضد استعماری هم دارد از سوی ایشان در سطح جهان اسلام پیشنهاد گردید و همچنین بزرگداشت «هفته وحدت» مورد حمایت وی قرار گرفت; چه اینکه از دیدگاه او روند وحدت بین مسلمین، ضرورت ایجاد سمبلها و نهادهای تازهای را میطلبد که فراتراز زمان و مکان قرار دارد و نیز شرایط و تلخیهای دنیایمعاصر را هم منعکس سازند.
«حج» با توجه به موقعیت جهانی آن جایگاه ویژهای در اندیشه امام به خود اختصاص داده است. او حج را نه یک عمل عبادی صرف، بلکه یک گردهمایی تمام عیار برای همه مسائل بینالمسلمین میداند; از انجام عبادات فردی گرفته تا بازگشتبه هویت جمعی اسلامی و مرکز تصمیمگیریهای سیاسی، (14) (محل اجتماع سران دول) و ارائه طرحهای کارشناسی از سوی کارشناسان و متخصصان جهان اسلام، (15) و مبادله اطلاعات و تحکیم پیوند برادری و تشکیل جبهه واحد مستضعفین (17) و... . اهمیت ویژه گردهمایی جهانی «حج» امام را واداشت تا تمام کوشش خود را در معرض چهره واقعی حجبه کار بندد و ابعاد مختلف آن را که قرنها به فراموشی سپرده شده بود از نو احیا و بازگو نماید.
ب: سیاسی - علمی
بر مبنای استراتژی امام خمینی; پس از توسعه فعالیتهای سازمانیافته فکری - فرهنگی که طی آن، مسیر وهدف مبارزه به خوبی مشخص گردیده و همبستگی چندجانبه معنوی در جوامع تا حدودی شکل گرفته است و همچنین انسان مسلمان به منزلت انسانی و فردی و هویت دینی و ملی خود آگاه گشته است، زمان برای آغاز فاز دوم مبارزه یعنی فعالیتهای سیاسی - عملی به تدریح فرا میرسد. در مقطع مبارزه سیاسی - عملی، مراحل متعددی بهعنوان روش مبارزه در اندیشه امام مطرح شده است، که مجموعا در دو سطح قابل مطالعه است: سطح دولتها و سطح ملتها.سطح اول: دولتها
اصولا روشهای مبارزاتی امام خمینی; با در نظر داشتن واقعیتهای عینی جوامع اسلامی طراحی گردیدهاند. لذا با توجه به اینکه امام از نقش تعیین کننده دولتهای سرزمینی در تصمیمگیریهای جمعی و نیز تغییر سرنوشت ملتها توسط آنها کاملا آگاه است، اولین رویکرد عملی او را تلاش در سطح دولتها تشکیل میدهد. از نظر امام کوتاهترین راه تحقق بخشیدن به «وحدت اسلامی» در اقدام ارادی سران و رؤسای ممالک اسلامی نهفته است; زیرا سران دول اسلامی، تمامی امکانات و اهرمهای حقوقی و اجرایی لازم برای تاسیس دولت متحده اسلام را در اختیار دارند به گونهای که اگر اینها به صورت جدی و رسمی وارد عمل شوند کمترین مشکلاتی در برابر اقدام جمعیشان وجود نخواهد داشت. همین تحلیل واقعبینانه و در عین حال امیدوارانه امام او را وادار مینماید تا از طریق توسل به فراخوان عمومی، از همه سران دول اسلامی برای پایهریزی یک وحدت سرتاسری دعوت به عمل آورد: «ما حرفمان این است که دولتها بیایند قبل از اینکه خود ملتها قیام بکنند، خود دولتها بیایند خاضع بشوند، با هم دوستبشوند، با هم یک جلسهای درست کنند، همه رئیسجمهورها بنشینند پیش هم و حل کنند مسائلشان را. هر کس سر جای خودش باشد، لکن در مصالح کلی اسلامی، در آن چیزی که همه هجوم آوردهاند به اسلام در او با هم اجتماع کنند، جلوشان را بگیرند و آسان هم هست.» (17)سرمایهگذاری فکری و عملی امام در پیشبرد این شیوه (اجتماع سران) تا آنجا جدی مینماید که او را وادار به اعطای امتیازات سیاسی بیشتر به سران دول نموده و ا مر قبولی «اعوجاج» و نارساییهای فکری سران را در برابر تشکیل و تحقق «وحدت» بر خود تحمل مینماید. او میگوید: «ما میل داریم که با همه کشورهای اسلامی برادر باشیم، همه حکومتها در عین حالی که اعوجاج دارند برگردند و با ما دست اخوت بدهند، ما صلاح همه را میخواهیم... .» (18)
اما علیرغم اینگونه تلاشها و امتیازدادنها، پیامهای مکرر امام نتوانست دولتهای سرزمینی را که هر کدام به منافع ملی خاص خود میاندیشیدند، وادار به اتخاذ استراتژی وحدتطلبانه نماید و در نتیجه، دیپلماسی وحدتخواهانه امام، موفقیتی را به ارمغان نیاورد. در اینجا بود که امام از کارآیی شیوه «اجتماع سران» ناامید گردیده و راههای بدیل دیگری را در دست مطالعه قرار داد. او همانطوری که در صراحت لهجه شهرت داشت در این جا نیز ضمن اظهار مایوس شدن از راه کار «اجتماع سران»، شیوه مبارزاتی دیگری که نشان دهنده «حرکت از پایین به بالا» بود را مستقیما مطرح نموده و گفت:
«ملتها خودشان باید در فکر اسلام باشند، مایوسیم ما از سران اکثر قریب به اتفاق مسلمین، لکن ملتها خودشان باید به فکر باشند و از آنها مایوس نیستیم.» (19)
سطح دوم: ملتها
شیوه دوم مبارزاتی امام; بر اصل محوریت مردم که نقش مهمی در تحول نظامهای سیاسی در جهان به اصطلاح طرفدار دموکراسی ایفا مینمایند، استوار یافته بود. توجه اساسی امام در این مرحله به سمت نیروی قدرتمند مردمی معطوف میگردد. اگر چه ملتها و توده های محروم جوامع از همان اوان امر مبارزه، جایگاه بسیار بلندی را در اندیشه امام به خود اختصاص داده بودند; چه اینکه نگاه امام به مردم نگاه مقطعی و ابزارگونه نبوده بلکه نگاه واقعی و هدفگونه بوده است، اما رویکرد امام به مردم در مقطع دوم مبارزه، ویژگی خاصی دارد که با مقطع اول تفاوت پیدا میکند. مهمترین ویژگی این رویکرد، در تغییر استراتژی «اصلاحی» به استراتژی «انقلابی» نهفته است. امام به این نتیجه دستیافته بود که مبارزه اصلاحی میباید به مبارزه انقلابی تبدیل شود و در مبارزه انقلابی، تودهها نقش اصلی مبارزه را بر عهده خواهند گرفت. بنابراین توجه امام به مردم، در واقع فراخوان عمومی ملتها به سمت «انقلاب» است.اما اینکه این انقلاب و خیزش عمومی چگونه آغاز شود و چه فرایندی را پشتسر بگذارد، پاسخهای آن تا حدودی از سوی امام تبیین گردیدهاند. امام به عنوان یک رهبر انقلابی و توانا چند مقطع مختلف را برای سازماندهی و طراحی مبارزه سیاسی - عملی مورد اشاره قرار داده و ملتها را گام به گام به سمت آن پیش برده و هدایت نموده است.
1- تشکیل حزب سیاسی (حزب مستضعفین یا حزب الله): «حزب مستضعفین» و «حزب الله» دو مفهوم اساسی در ادبیات سیاسی اندیشه امام است که ایشان آن را تجلیگاه قدرت سازمانیافته تودهها در دنیای بحرانزده مسلمین میدانست. طرح تشکیل «حزب مستضعفین» به عنوان یک تشکل سیاسی، از اینرو از سوی امام ارائه گردید تا ملتهای مسلمان بلکه تمامی محرومان جهان، فعالیتهای هدفمند سیاسی خود را در داخل این جریان نوپا هماهنگ نموده و همبستگی و همگرایی خود را از طریق آن بیش از پیش تقویت نمایند. هدف «حزب مستضعفین» تقویتباورهای جمعی در سطح امت اسلامی و سپس بررسی راهحلها و پایان دادن به مشکلات و نابسامانیهای جهان اسلام است که امروز ملل اسلامی با آنها روبرو هستند. امام اظهار امیدواری میکند که چنین حزبی در جهان جنبه عملی پیدا کرده مشکلات را از سر راه بردارد:
«و من امیدوارم که یک حزب به اسم حزب مستضعفین در تمام دنیا به وجود بیاید و همه مستضعفین با هم در این حزب شرکت کنندو مشکلاتیکهسر راه مستضعفین است از میان بردارند و قیام در مقابل مستکبرین و چپاولگران شرق و غرب کنند و دیگراجازهندهند که مستکبرین بر مستضعفین عالم ظلم کنند.» (20)
تشکیل «حزب مستضعفین» یا «حزب الله» بیانگر مرحله خاصی از رشد ملتها هم به شمار میرود; زیرا وجود این حزب مبین این واقعیت است که منافع مشترک فراملی در پرتو نهضت فکری - فرهنگی، تا حدودی شکل گرفته و تودههای نامنظم و از هم گسیخته ملتها به سطحی از همبستگی دستیافته و باورهای جهان شمول نیز تا اندازهای به وجود آمدهاند. گویا اکنون زمان آن رسیده است که این حزب سیاسی به وجود آید تا از دستاوردهای به دست آمده تا این مقطع، در مقاطع و مراحل بعدی بهرهبرداری بهینه نماید.
2- تشدید مبارزه سیاسی: ظهور حزب مستضعفین در عرصه فعالیتهای سیاسی - اجتماعی، گامی استبه سمت فعالتر شدن و منسجمتر شدن تلاشهای عملی آزادیخواهان مسلمان; زیرا فلسفه وجودی یک حزب اقتضا میکند که برنامهها و سیاستها هر چه بیشتر جنبه کاربردی پیدا کنند. امام خمینی; نیز با اشاره به جایگاه محوری حزب در صحنه عمل، درباره نقش کاربردی آن چنین میگوید:
«و هر مسالهای در هر جا و هر ملتی پیش آید به وسیله همین حزب مستضعفین رفع بشود.» (21)
امام خمینی در اینجا حوزه فعالیتهای حزب را بسیار گسترده فرض نموده است و برای آن به عنوان تنها نهاد سیاسی مشروع (نهادهای حکومتی از نظر امام فعلا مشروعیت ندارند) اختیارات وسیعی را در نظر گرفته است. از طرف دیگر چون هدف اصلی حزب، مبارزه با رژیمهای وابسته و سلطه قدرتهای خارجی میباشد، الزاما در روند مبارزه خود با دشوراریهای فراوانی نیز روبرو خواهد گردید. که امام با پیشبینی این دشواریها، ملتها را به الگوپذیری از نهضت انبیا: و گذشتگان دعوت نموده و مقاومت تا سرحد نهایی را به آنها توصیه کرده است:
«سیره انبیا بر این معنی بوده است. سیره بزرگان بر این معنی بوده است که معارضه میکردند با طاغوت ولو اینکه زمین بخورند ولو اینکه کشته بشوند و یا کشته بدهند. ارزش دارد که انسان در مقابل ظلم بایستد در مقابل ظالم بایستد و مشتش را گره کند و توی دهنش بزند... .» (23)
پس از تشدید مبارزه سیاسی از سوی «مستضعفان»، واکنشهای رژیمهای طاغوتی و حامیان خارجی آنها نیز شدت پیدا میکند. در این مرحله ممکن است فعالیتهای مسالمتآمیز سیاسی به تنهایی نتوانند مبارزان مسلمان را در تامین اهدافشانیاری رسانند، لذا وجود یک ابزار دیگری لازم است که بر سطح فشار افزوده و حریف را وادار به عقبنشینی نماید و این جز توسل به «زور» چیزی دیگر نمیتواند باشد.
3- توسل به مبارزه قهرآمیز: پس از آنکه «حزب» هستهها و شعبههای خود را در تمامی و یا اکثر نقاط وطن اسلامی یا سرزمینی فعالساخته و هواداران مخلص و انقلابی در حد لازم گردآورده است، صفحه دیگری در روند مبارزه گشوده میشود که عبارت است از کاربرد ابزار قهرآمیز در مبارزه. امام خمینی; در این مرحله و مقطع از فرایند مبارزه، استفاده از زور و قدرت را برای دستیابی به اهداف نهایی، مطلوب دانسته و ملتهای اسلامی را به کاربرد آن توصیه مینماید:
«و اما به ملتهای اسلامی توصیه میکنم که از حکومت جمهوری اسلامی و از ملت مجاهد ایران الگو بگیرید و حکومتهای جائر خود را در صورتی که به خواست ملتها که خواست ملت ایران استسر فرود نیاوردند، با تمام قدرت به جای خود بنشانید که مایه بدبختی مسلمانان حکومتهای وابسته به شرق و غرب میباشند.» (23)
استفاده از شیوههای قهرآمیز در مبارزه علیه استعمار و استبداد به ویژه در جهت دفاع از تمامیت ارضی وطن اسلامی چنان با اهمیت تلقی شده است که امام بارها دولتهای اسلامی منطقه را برای تشکیل جبهه نظامی واحد علیه رژیم صهیونیستی و سلطه آمریکا بر منطقه فراخوانده است. (24) از نظر امام اهمیت این امر، این را میطلبد که اگر یک چنین جبههای در سطح دولتها تشکیل نشود او دست استمداد به سوی «ملتهای اسلامی منهای دولتها» دراز خواهد کرد تا اقدامات جدیتری را آغاز نمایند. (25) او در شرایطی که امر «دفاع» علیه تهاجم رژیم بعث عراق را با تمام قدرت در جبهههای سرزمین خود رهبری میکرد، از مبارزه قهرآمیز جهت آزادی قدس نیز سخن میگفت: «ما بنایمان بر این است که باید عراق اول از شر این مفسدین و از شر این غاصبین فارغ بشود و بعد از آن انشاءالله قدس.» (26)
امام با تجربهای که از مبارزه علیه رژیم شاه در ایران کسب نموده بود به خوبی میدانست که مراحل پایانی مبارزه بدون توسل به «زور» انجام یافتنی نیست و نمیتواند بدون آن تکمیل و نهایی گردد.
4- تاسیس جمهوریهای آزاد و مستقل: چهارمین مقطع حساس در استراتژی مبارزاتی امام; در راستای ایجاد وحدت جهانی اسلام که میباید از سوی ملتها تحقق یابد، تاسیس «جمهوریهای آزاد و مستقل سرزمینی» به جای رژیمهای طاغوتی کنونی میباشد. امام خمینی به خوبی دریافته بود که استحکام و موفقیت «دولتبزرگ اسلامی» بستگی تام و تمام به همکاری جدی دولتهای سرزمینی دارد. از سوی دیگر به این امر نیز اذعان داشت که همکاری و همیاری دولتهای سرزمینی منوط به اصلاح رژیمهای سیاسی آنها خواهد بود; زیرا تا همبستگی و همیاری فکری و ارزشی در میان دولتها به وجود نیاید، همیاری عملی یا از همان ابتدا و یا در ادامه کار با دشواریهای جدی روبرو خواهد شد. ضرورت این امر امام را وادار مینماید تا اصلاح وتحول دولتهایملی راپیششرطنیلبهوحدت سرتاسری قرارداده و چنین بگوید: «ما میخواهیمکه همه ممالک اسلامی اولا در محیطی که خودشان هستند به حسب حکم اسلام بین حکومت و بین مردم مخالفت نباشد و همه با هم باشند و همه متحد بشوند تا اینکه آسیبی برای اینها واقع نشود.» (27)
منظور از «وحدت و هماهنگی» دولت - ملت در دولتهای محیطی این است که رژیمهای ممالک اسلامی، بر اساس خواستههای واقعی ملتها «اسلامی و ملی» بشوند و رژیمهای طاغوتی ضد دینی و ضد مردمی تبدیل به نظام اسلامی - ملی گردد تا «جمهوریهای آزاد و مستقل» به معنای واقعی کلمه که در این کلام امام آمده است تحقق پیدا کند: «وصیت من به همه مسلمانان و مستضعفان این است که... در زیر پرچم پر افتخار اسلام مجتمع و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزید و به سوی یک دولت اسلامی با جمهوریهای آزاد و مستقلبهپیش روید....» (28) وهرگاه این جمهوریها در عمل شکل بگیرد، زمینهبرای«وحدت بزرگشبیش از پیش فراهم خواهد شد.
5- تشکیل دولتبزرگ اسلامی: پس از روی کار آمدن «جمهوریهای آزاد و مستقل» با نظامهای اسلامی و باورهای جهان شمول، شرایط عینی وحدت و همیاری میان دولتها و ملتهای اسلامی کاملا مهیا خواهد گردید; چه اینکه در این مرحله که نظامهای سرزمینی و محیطی در جهت مطلوب متحول شدهاند، موانع ویژه در جهت تشکیل دولتبزرگ اسلامی یا «وحدت جهانی اسلام» وجود نخواهد داشت. عوامل درونی موجود در خود نظامهای «جمهوریهای آزاد و مستقل» به گونه جبری و الزامی، جمهوریها را به سمت وحدت نهایی که همانا تشکیل «دولتبزرگ اسلامی» باشد به پیش خواهد برد. وجود این عوامل درون نظام، نقش مهمی در تحققیابی «وحدت» دارد. بعضی از این عوامل عبارتند از:
الف - «وحدت»، فلسفه نهایی حکومتها: «وحدت» در اندیشه سیاسی اسلام، فلسفه و هدف نهایی حکومتها را تشکیل میدهد. یک نظام اسلامی واقعی اصولا به سمت همیاری با واحدهای اسلامی دیگر حرکت میکند و اگر چنین ننماید در خلاف مسیر واقعی خود حرکت نموده است. چنانچه امام; با استناد به کلام پیشوایان دینی به این فلسفه وجودی حکومتها اشاره نموده و میگوید:
«تشکیل حکومتبرای حفظ نظام و وحدت مسلمین است چنانکه حضرت زهرا(س) در خطبه خود میفرماید که " امامتبرای حفظ نظام و تبدیل افتراق مسلمین به اتحاد است".» (29)
ب - «وحدت»، مسؤولیت دینی حکومت: «وحدت» در فرهنگ سیاسی اسلام یک پدیده دلبخواهی و اختیاری نیست که وجود آن تابع اراده آزاد خود دولتها باشد بلکه یک تکلیف و مسؤولیت است که حاکمان اسلامی نمیتوانند آن را نادیده بگیرند. هر گاه دولتها، اسلامی گردیدند پروژه وحدت به عنوان یک وظیفه دینی به خودی خود مورد توجه قرار خواهد گرفت. امام با یادآوری این مسؤولیت مهم سیاسی دولتها در خطاب به برخی سران دول اسلامی گفته است:
«این شما سران دولتها هستید که باید این فکر اسلامی را تعقیب کنید و دست از دشمنی و مخالفتبا برادران خود بردارید. مسؤولیتهای دولتهای اسلامی در پیشگاه خدای توانا و در پیشگاه ملتها بسیار بزرگ است.» (30)
ج - «وحدت»، خواستگاه مردمی: چنانچه در گذشته اشاره گردید، اختلاف و واگرایی بیش از اینکه عامل داخلی داشته باشد، عامل بیرونی و خارجی دارد; زیرا این استعمار و حکومتهای وابسته به آن هستند که همواره در روند پیشرفت نهضتهای وحدتگرا اخلال ایجاد نموده و مانع از همگرایی دولتها میگردند. هر گاه این عامل در داخل سرزمینهای اسلامی تغییر بنیادی یابد و حکومتها ملی و اسلامی گردند، «وحدت» که خواست اصلی ملتها و دولتهاست، تحقق پیدا خواهد کرد; چنانچه امام خمینی; در بیان نقش تعیین کننده دولتهای مردمی در تحقق بخشیدن «وحدت» گفته است: «اگر حکومت کنندگان کشورهای اسلامی نماینده مردم با ایمان و مجری احکام اسلامی بودند، اختلافات جزئی را کنار میگذاشتند، دست از خرابکاری و تفرقهاندازی برمیداشتند و متحد میشدند و ید واحده میبودند.» (31)
به هر حال این عوامل درونی آنگاه که با منافع ملی و فراملی دولتهای «محیطی» گره خورده و مجموعا در کنار هم قرار بگیرند، شرایط عملی تحقق «وحدت اسلامی» را به خوبی فراهم خواهند کرد. «جمهوریهای آزاد و مستقل» اسلامی نیز با حفظ استقلال داخلی و حاکمیت ملی، یک سازمان سیاسی مافوق را تشکیل خواهند داد; زیرا که تعارضات بالفعل آنها از بین رفته و منافعشان نیز عمیقا با همدیگر پیوند پیدا میکند.
نتیجه
طرح راهبردی امام خمینی; در امر تحقق «وحدت سیاسی جهان اسلام» در واقع یک فراگرد چهار مرحلهای را به تصویر میکشد که نهایتا به تشکیل «دولتبزرگ اسلامی» منتهی خواهد شد. اولین مرحله قابل توجه در فراگرد وحدت، ایجاد شرایط لازم و بستر مناسب برای فراهم شدن مقدمات وحدت است که امام برای تحقق این امر، «نظام فکری - فرهنگی» تازهای را به وجود آورد تا در پرتو آن، همبستگی معنوی و فرهنگی در میان جوامع متعدد اسلامی تقویت گردد; زیرا وحدت سیاسی، بدون پیشزمینه فکری و فرهنگی و شکلگیری باورهای همه شمول امکانپذیر نخواهد بود.دومین مرحله در روند حرکت وحدتخواهی امام خمینی، فعال شدن نخبگان سیاسی و مذهبی به عنوان مجریان طرح وحدت، در جهت توسعه و تعمیق فرهنگ و ارکان وحدت است که امام از آنها به نام سران دولت اسلامی و علما و روشنفکران یاد مینماید. صداقت و پشتکار نخبگان سیاسی و دینی در تامین پروژه وحدت نقش بسیار مهمی دارد که در هر مرحله نمیتوان آن را دستکم گرفت.
سومین مرحله و یا محور در فراگرد وحدت، مسیری است که جریان وحدت آن را طی مینماید. از نظر امام این مسیر به دو صورت قابل پیمودن است: یکی از طریق مفاهیم سیاسی در سطح نخبگان سیاسی و دیگری از طریق حرکتهای سیاسی و انقلابی از سوی گروههای مردمی که سرانجام ممکن استبه ابزار قهرآمیز نیز متوسل شوند.
چهارمین مرحله در اینجا، شکلگیری مرحله نهایی و به عبارت دیگر، دستآوردی است که نهضت وحدتخواهی، آن را تعقیب مینمود و این مرحله با تشکیل «دولتبزرگ اسلامی» با «جمهوریهای آزاد و مستقل» به کمال خواهد رسید. و بدین طریق آرزوی واقعی جهان اسلام محقق خواهد شد.
پینوشتها
1- امام خمینی، ولایت فقیه، امیر کبیر،1357، ص 175
2- تبیان (وحدت از دیدگاه امام خمینی)، دفتر پانزدهم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص 175
3- در جستوجوی راه از کلام امام، دفتر 14، امیر کبیر، 1362، ص 340
4- مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی امام خمینی، ج13، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1374، ص 45
5- امام خمینی، وصیتنامه سیاسی - الهی امام، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ص 8 -7
6- تبیان (وحدت از دیدگاه امام خمینی)، دفتر 15، ص 195
7- در جستوجوی راه از کلام امام، دفتر اول، پیشین، ص186
8- همان، دفتر 15، ص139
9- همان، دفتر هشتم، ص 285
10- همان، دفتر پانزدهم، ص 215
11- صحیفه نور، ج6، ص49
12 و13- ولایت فقیه، پیشین، ص 181 - 180
14- صحیفه نور، ج13، ص126
15- همان، ج 18، ص236
16- استراتژی وحدت، سید احمد موثقی، ج3، دانشگاه تربیت مدرس، 1365، ص963
17- صحیفه نور، ج 18، ص 195
18- صحیفه نور، ج 18، ص 172
19- در جستوجوی راه از کلام امام، دفتر پانزدهم، ص179
20- صحیفه نور، ج 8، ص 250
21- در جستوجوی راه، دفتر اول، ص186
22- صحیفه نور، ج 18، ص 195
23- امام خمینی، وصیتنامه سیاسی - الهی امام خمینی، ص13
24و25-26- در جستوجوی راه از کلام امام، دفتر 15، ص 268 / ص 274
27- تبیان، ج 15
28- وصیتنامه سیاسی - الهی امام خمینی، فرهنگی رجاء،1369، ص87
29- تبیان، دفتر پانزدهم، صص 58 -157
30- صحیفه نور، ج6، ص 122
31- تبیان، دفتر پانزدهم، ص157