نویسنده: ناصر فکوهی
با استناد به مطالعات باستان شناسی پس از چندین دوره یخبندان بزرگ در حدود 10 هزار سال پیش، یعنی هم زمان با آغاز دورهی نوسنگی و گرم شدن اقلیم زمین، انسان به تدریج بر فن کشاورزی و اهلی کردن حیوانات مسلط شد و ابتدا به صورت موقت و سپس دائم ساکن شد و اولین اشکال مسکن که روستاهایی کوچک در کنار مزارع بودند، شکل گرفتند. این روستاها به دلیل عدم آگاهی انسان از فنون آیش خاک پس از آن که قدرت و حاصلخیزی خاک از میان میرفت، به تدریج از سکنه خالی و ویران میشدند. طی دورانی طولانی در حدود 5 هزار سال پیش، سطح ثروت (عمدتاً میزان دسترسی و ذخیرهی مواد غذایی) و قدرت (قابلیت سلطهی انسانها بر یکدیگر) چنان پایین بود که هیچ اثری از قدرت سیاسی و اشکال فیزیکی آن، یعنی تمدنها یا شهرهای اولیه، دیده نمیشد. انسانها در آن روزگار یا در روستاهای نیمه دائمی زندگی میکردند و یا در قالب دستههای کوچک و بزرگ به زندگی کوچ نشینی ادامه میدادند. جماعتهای انسانی در این دوران ظاهراً بیش تر برابرگرا بودهاند، هرچند که برابرگرایی مطلق هرگز ثابت نشده. پایین بودن میزان ثورت و قدرت سبب میشد که چه در درون یک جماعت روستایی یا کوچک نشین و چه میان روستاها و قبایل مختلف، برتری یافتن عده ای بر عدهی دیگر در درازمدت ناممکن باشد.
اما از حدود 5 تا 6 هزار سال پیش نخستین اشکال تمدن به تدریج ظاهر شدند. دانشمندان اغلب بر سر این موضوع اجماع دارند که تمدن منشأ واحدی نداشته که بعد به همه جای جهان گسترده شود، بلکه از چندین سرچشمه و در زمانهایی متفاوت نشئت گرفته و سپس در سراسر جهان اشاعه یافته و میان انسانها ارتباط برقرار کردهاند. نخستین اشکال تمدن را باید در رخدادهای زیر پی گرفت:
- پدیدآمدن روستاها یا شهرکهای کوچک، اما بزرگ تر از نمونههای پیشین.
- ظاهرشدن بناهایی بزرگ تر و باشکوه تر و نیز گورهایی متفاوت.
- شکل گیری نخستین تقسیم کارهای اجتماعی و قشربندیها در جوامع انسانی.
- ورود فنون و ابزار جدید به زندگی روزمرهی انسان، از جمله خط، چرخ و ماهیگیری.
عموماً شش تمدن سرچشمههای تمدن بشری محسوب میشوند:
- تمدن بین النهرین و مصر در منطقهی کنونی خاورمیانه، کشورهای عربی، فلسطین و مصر، در حدود 5 تا 6 هزار سال پیش.
- تمدن هند شمالی، در حدود 4500 سال پیش.
- تمدن چین شمالی، در حدود 3500 سال پیش.
- تمدن امریکای مرکزی در مکزیک کنونی، در حدود 2500 سال پیش.
- تمدن امریکای جنوبی در پروی کنونی، در حدود 2500 سال پیش.
البته باستان شناسان دربارهی قدمت هر یک از این حوزههای تمدنی و یا وجود حوزههای تمدنی دیگر هنوز هم فرضیههایی مطرح میکنند، اما تاکنون هیچ یک به مرحلهی جدی علمی نرسیده است.
مؤلفههای تمدن
از منظر پژوهشهای انسان شناختی، اصلی ترین ویژگی جوامع پیش از تاریخ فقدان تاریخ مکتوب در آنهاست. به همین دلیل نیز باستان شناسان پارینه انسان شناس ناگزیرند صرفاً بر اشیاء و بناها، یعنی بقایای مادی جوامع انسانی، تمرکز کنند، به خصوص بر ابزارها، آثاری که ما امروز آنها را «هنر» میدانیم، اما در روزگار خود کارکرد صرفاً زیباشناسانه نداشتهاند. در کنار این میراث مادی، میتوان از اساطیر، به منزلهی نوعی سنت شفاهی، بهره برد، اما روشن است که هرگز دقت موارد نخست را ندارند. هم از این رو باستان شناسی عمدتاً بر فرهنگ مادی متمرکز است.باستان شناسان برای اطمینان یافتن از این که آیا بقایای یک تمدن حقیقتاً به یک «تمدن» تعلق دارند یا نه، مؤلفههایی تعیین کردهاند که خط یکی از مهم ترین آنهاست. برخی از باستان شناسان نیز وجود بناهای جمعی یا وجود نظامهای حساب رسی را اصل داشتهاند. البته دربارهی خط و تعریف آن مباحث سختی در سالهای اخیر در جریان بوده است. عقیدهی کلاسیک این است که خط نظامی تثبیت شده و تکرارپذیر از نشانههایی است که درک آن برای همهی افرادی که در حوزهی آن حضور دارند به یکسان ممکن باشد. چنین خطی را معمولاً یا به صورت آوانگاری (فوتنیک) دیده ایم، نظیر خط در تمدنهای بین النهرینی، یا به صورت تصویرنگاری (پیکتوگرام یا هیروگلیف)، نظیر خط در تمدن مصر و تمدنهای شرقی (چین و ژاپن). با توجه به این رویکرد، بسیاری از دانشمندان وجود «خطوط» دیگر نظیر حکاکی، تصاویر، نقشهای بافته شده، نظیر آن چه که برای مثال در تمدنهای امریکای مرکزی و جنوبی رایج بوده، «خط» نمیدانند، زیرا معتقدند این گونه «خطوط» خوانشهای متعدد و در واقع تفاسیر متفاوتی دارند.
با این وجود، آن چه در سالهای اخیر مورد تأیید پژوهشگران بوده این است که وجود تمدن را نباید لزوماً با وجود خط و تاریخ مکتوب یکی دانست. بنابراین میتوان جوامع امریکایی را به رغم محرومیتشان از سنت نوشتاری، تمدن شمرد.
در این میان مؤلفههای دیگری هم مطرحاند که در قالب نظامهای متعدد قابل اشارهاند. این نظامها عمدتاً عبارتاند از: نظام اجتماعی، نظام سیاسی، نظام اقتصادی، نظام دینی یا ایدئولوژیک و نظام فناورانه.
نظام اجتماعی
شکی نیست که انسانها مدتها قبل از دستیابی به تمدن نوعی سازمان یافتگی داشتهاند. پارینه انسان شناسان گواه این استدلال را آن میدانند که شکار جانوران بزرگ بدون هماهنگی میان انسانها، چه برای شکار و چه تقسیم حاصل شکار ممکن نبوده. و انسانها برای ایجاد ارتباط به حداقلی از سازماندهی و زبانی هرچند محدود نیاز داشتهاند. اما آن چه ما نظام اجتماعی تمدنی مینامیم، با افزایش ثروت در جوامعی آغاز شد که کشاورزی را آموخته بودند. ظهور این نظام عمدتاً با نابرابریهای اجتماعی در مشارکت در کار اجتماعی و بهره برداری از محصول کار همراه بود. این نابرابری رفته رفته به تمام حوزهها تسری یافت، چنان که انسانها دیگر در خانههایی یک شکل و یکسان زندگی نمیکردند. حتی قبرهای متفاوت و اشیای درون آنها از موقعیت مادی متفاوت انسانها در آن زمان حکایت دارند.بر اساس مطالعات باستان شناسی و انسان شناسی، نظام اجتماعی در مناطق مختلف جهان به اشکال متفاوتی ظاهر میشود، اما نقطهی مشترک آنها پدید آمدن تقسیم کار و تخصص گرایی است. در بسیاری از نقاط جهان، به خصوص در حوزهی تمدنهای هند و اروپایی کار میان سه گروه اجتماعی تقسیم میشد: بزرگ ترین گروه کشاورزان بودند که کار پرزحمت تولید کشاورزی را بر دوش داشتند. گروه دیگر جنگجویان بودند که مسئولیت دفاع از محصولات کشاورزی برابر متجاوزان و احتمالاً حمله به جوامع دیگر را در صورت بروز قطحی و کمبود غذایی برعهده داشتند. و سرانجام روحانیون مسئول حفاظت از کشاورزان و محصول در برابر شیاطین و پدیدههایی چون آفت زدگی و خشکسالی، از طریق رابطه با خدایان، بودند. این دو گروه به تدریج چنان قدرت گرفتند که در دوران بسیار متأخر و جدید، یعنی انقلاب فرانسه در قرن هجدهم، قدرت را میان یکدیگر تقسیم کردند. در حالی که بخش بزرگ جامعه، یعنی کشاورزان، صرفاً کار میکردند یا به جنگ میرفتند و کم ترین بهره را از محصول و حقوق اجتماعی میبردند. در نظام اجتماعی هند و اروپایی این سه گروه کاستهای سختی را میساختند یعنی افراد نمیتوانستند با یکدیگر ازدواج کنند و نسلاندر نسل باید به همان کار ادامه میدادند. در نظامهای دیگر هم کار اجتماعی تقریباً به همین صورت، البته با تفاوتهایی تقسیم میشد. برای مثال برده داری در همهی تمدنها یک شکل و یکسان نبوده است و یا اقوام مختلف از ابزارهای جنگی به یک روش استفاده نمیکردند. در هر صورت نظامهای اجتماعی بر اساس قشربندی ، تقسیم ناعادلانهی کار اجتماعی و نابرابریهای شدید میان اقشار جامعه استوار بودهاند. سازوکارهای اجتماعی هم تقریباً همواره زادهی همین قشربندیاند.
نظام سیاسی
در جوامع اولیه و پیش از تمدن، نظام سیاسی بسیار ساده و برابرگرا بوده است. دستهها و رئیس سالاریها، چنان که در فصل انسان شناسی سیاسی خواهیم دید، ساختار نسبتاً ساده ای داشتند که رئیس بیش تر بر اساس منزلت اجتماعی و قابلیتهایش در شکار یا سازماندهی انتخاب میشد و ریاست لزوماً موروثی نبود.این در حالی است که تقریباً هم زمان با ظهور تمدنها، شهرها، اغلب در قالب دولت- شهر، شکل گرفتند. این شهرها کاملاً سازمان یافته بودند، تقسیم بندی اجتماعی داشتند و بنابراین تحت نظامی سیاسی با سلسله مراتبی مشخص اداره میشدند. این نظام به مفهوم دولت بود، یعنی نهادی که معمولاً رئیس یا پادشاهی، برآمده از گروه جنگجویان یا روحانیون، در رأس آن بود. این حاکم که برای تسلط بر جامعه از نیروی دستگاههای اداری، دیوانی و نظامی برخوردار بود، قوانین را اجرا میکرد و نظامهای امنیت و تنبیه اجتماعی را سامان میداد.
اغلب دولت- شهرهایی که قدرت میگرفتند، دولت- شهرها یا روستاهای اطراف را به زیر سلطهی خود میکشیدند. بدین ترتیب ممکن بود ساختارهای بزرگ سیاسی، نظیر امپراتوری قدرتمند آسوری، اکدی و غیره پدید آیند. البته نظامهای تمدنی ممکن بود همچون یونانیان در هزارهی اول پیش از میلاد صرفاً بر اساس اتحاد شهرهای مستقل بنا شوند. البته یونان بیش تر یک استثنا بود، زیرا در همان زمان در ایران، مصر، هند، چین و حتی در امریکای میانه و جنوبی دولتهای بزرگی وجود داشتند که از سطح یک شهر فراتر میرفتند.
به هر حال وجود دولت را بیش از هر چیز باید در انحصاری شدن بخشی از قدرت در جامعه جست و جو کرد. نمود بارز این انحصار شکل گیری قدرتهای نظامی و امنیتی، نظامهای قانونی، دستگاههای اجرایی و نظام مجازات، کالبد مجریان این نهادها و پیوندهای میان سیاسی و نظام ایدئولوژیک است، و نیز پول و مالیات که در آنِ واحد هم به نظام سیاسی تعلق دارند و هم به دستگاه اقتصادی.
نظام اقتصادی
منظور از نظام اقتصادی که در دورههای جدید گاه آن را از نظام فناورانه تفکیک ناپذیر میدانند، مجموعهی روابط و سازوکارهای نظام مندی است که در یک تمدن برای تولید و بازتولید مادی و مبادله یا انباشت محصولات تولیدشده به کار میروند. پدید آمدن امنیت غذایی یا معیشتی در پی افزایش تولید محصولات کشاورزی در تمدنهای اولیه و برپایی انبارهای غلبه یا سایر محصولات کشاورزی و کنترل و ادارهی آنها از سوی قدرت سیاسی، نخستین شکل بروز نظام اقتصادی بود. در جوامع کوچ نشین معمولاً خبری از این گونه انباشتها نیست و ثروت به معنای برخورداری از دامهای بیش تر (در کوچ نشینی شبانی) و یا نیروهای نظامی بیش تر (در کوچ نشینی جنگجویی) بوده است.شکل دیگر ثروت که همراه با انقلاب نوسنگی و تسلط انسان بر فلز و سنگ پدید آمد، لوازم زینتی و به ویژه استفاده و ذخیرهی سنگهای قیمتی خالص یا در ترکیب با فلز برای ساختن جواهرآلات بود، همین طور ابزارها و سلاحهایی با شکوه و زیبا که برای ساختن آنها کار بیش تری لازم بود. قشر اجتماعی صنعتگران که از ابتدا به قدرت هستند اغلب در شهرها و یا در نزدیکی آنها زندگی میکردند و درباریان و جنگجویان مشتریان اصلی آنها بودند.
ظهور پول در قالب سکههایی با نقش پادشاهان گویای نیاز به کالایی برای مبادله بود. البته در اکثر تمدنهای انسانی استفاده از سکه محدود بوده و مردم عادی بیش تر از طریق معاملات پایاپای کالای مورد نیازشان را تأمین میکردند. بنابراین اقتصاد بازار در واقع دورهی متأخر شکل گرفت و به خصوص در دورهی مدرن گسترش یافت.
برداشت دولت از تولید اجتماعی در قالب مالیات و سرمایه گذاری دولت برای مثال در ساخت و سازهای عمومی و عمران از اشکال دیگر حیات اقتصادی است که اقشار مختلف مردم در تمدنهای نخستین نیز نقش پررنگی در آن داشتهاند.
به همه این دلایل میتوان گفت که بررسی نظامهای اقتصادی ما را با تاریخ تمدنها آشنا میکند. در بخش مربوط به انسان شناسی اقتصادی به این بحث بازخواهیم گشت.
نظام دینی یا ایدئولوژیک
نظامهای ایدئولوژیک یا دینی، قالبی دیگر برای تمدناند و البته انسانها از ایامی بسیار کهن، یعنی لااقل از زمانی که شروع به دفن اجساد خود کردند، بی شک دارای اشکال اعتقادی به ماوراء الطبیعه بودهاند. اما این اشکال تنها پس از قشربندیهای اجتماعی و توسعهی تمدن است که به ظهور یک قشر اجتماعی مشخص، مانند روحانیون یا کاهنان، و سلسله مراتب و کنشگران گوناگون آن میانجامد، و همچنین به پدیدآمدن مناسک مذهبی و اعتقادی مانند قربانی کردن، دعاهای گوناگون، جشنها و مراسم مختلف و در نهایت گفتمانهای ایدئولوژیک که حوزههای سیاسی، اقتصادی و دینی را به هم مرتبط میکنند.در اغلب تمدنهای باستانی دو حوزهی دینی و سیاسی تداخل و هم پوشانی زیادی دارند که به خصوص در رأس به اوج میرسد. بسیاری از انسان شناسان در بررسی نظامهای اولیهی تمدنی از شخصیت شاه- کاهن سخن گفته و بر تقدس مفهوم پادشاهی تأکید داشتهاند.
امروزه بررسی معابد چه در قالبهای مادی و چه در مفاهیم معنایی و همچنین مطالعهی اشکال معنوی، هنرهای دینی و استفادهی گسترده از گفتمانهای ایدئولوژیک و غیرمادی در نظامهای تمدنی (مانند بررسی اسطوره شناختی جوامع انسانی) بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
اسطوره شناسی سیاسی در کنار بررسی روابط گوناگون میان اسطورهها و ساختهای مادی یک فرهنگ نیز هر روز گروههای بیش تری از انسان شناسان را به خود جلب میکند، انسان شناسانی که اهمیت حوزهی ذهنی را در تمدنها و جوامع انسانی کم تر از حوزهی مادی نمیدانند.
نظام فناورانه
در بررسی تمدنهای باستانی نظام فناورانه از مهمترین حوزههاست. اصولاً بدون دستیابی به گروهی از فناوریها امکان ایجاد تمدن و ظهور شهرها وجود نداشته است. مهم ترین تحول که از آن با عنوان انقلاب فناورانه یاد کردیم، طبعاً انقلاب نوسنگی، یعنی دستیابی تدریجی انسان به کشاورزی و نظام مند طی چند هزار سال است. انسانها به امنیت غذایی دست یافتند و دیگر همه مجبور به کارکردن نبودند. بدین ترتیب تقسیم کار اجتماعی و ایجاد سلسله مراتب در جوامع ممکن شد. پدید آمدن فناوریهای ساخت بنا مانند کاخ، معبد، گورستان و مقابر باشکوه برای اقشار ممتاز، فناوریهای ظریف ساخت سلاح و ابزارهای پیشرفته و همچنین ساخت جواهرآلات، ابزارها و آلات موسیقی نیز به همیناندازه در رشد جوامع انسانی مؤثر بودهاند. خط و چرخ مهم ترین ابداعات انسانیاند. به احتمال قوی هر دو از اختراعات تمدنهای بین النهریناند (فرضیهی دیگر اختراع خط را به مصریان نسبت میدهد). خط به انسان امکان داد خاطراتش را ثبت و تاریخ را خلق کند و بدین وسیله دانش خود را از نسلی به نسل دیگر منتقل و حفظ کند. و چرخ علاوه بر آن که جابه جایی اشیای سنگین را برای انسان ممکن ساخت، به او کمک کرد تا از جایی به جای دیگر برود. ساخت بناهای عظیم بدون اختراع اشکال ابتدایی چرخ امکان پذیر نبود.قایق و کشتی از دیگر اختراعات مهم بشر بودهاند. امکان صید از راه دریا موجب گسترش نامحدود جوامع انسانی در کنارهی رودخانهها و دریاها شد. آبیاری مصنوعی فناوری دیگری بود که در رشد کشاورزی تأثیر بسیاری داشت. بدین ترتیب، اگر در مراحل نخستین، تمدن صرفاً در نقاطی ظهور میکرد که آب فراوان و خاک حاصلخیز داشتند، با ظهور فناوریهای آبی (مانند حفر چاه و قنات در فواصل طولانی و سیستم آبیاری مصنوعی شهرها) تمدنها در پهنههای وسیع تری شکل گرفتند و گسترده شدند.
سرانجام باید از رشد نسبتاً سریع قابلیتهای معماری و شهرسازی انسانها و سازماندهی شهرها سخن بگوییم که موجب افزایش جمعیت شهرها و در عین حال مانع بروز مشکلات حاد برای آذوقه رسانی یا تخلیهی آبها و مواد زائد از آنها شد. البته شهرهای باستانی به ندرت بیش از 5 تا 20 هزار نفر جمعیت داشتند، اما اداره و ساماندهی همین جمعیت نیز بدون نظامهای فناورانهی پیچیده و روبه رشد ممکن نبود.
منبع مقاله :
فکوهی، ناصر؛ (1391)، مبانی انسان شناسی، تهران: نشر نی، چاپ اول