حق و حقوق كوچولوها را به رسميت بشناسيم
نويسنده:محبوبه علي پور
منبع:روزنامه قدس
منبع:روزنامه قدس
«خانواده» بنيادي ترين نهاد اجتماعي است، كانوني مقدس كه كودك در آن درس مهرورزي، مسؤوليت شناسي، تفاهم، احترام و درك متقابل را فرامي گيرد.البته اين در شرايطي ميسر است كه والدين اين موضوع را به عنوان «حق كودك» بپذيرند و نسبت به آن آگاهي داشته باشند.
معصومه- الف، 39 ساله و صاحب سه فرزند، چنين اظهار مي كند: به دليل شرايط خانوادگي، الگوي تربيتي ما براي فرزندان متأثر از شيوه هاي ديني است.بنابراين، از زمان پيش از تولد براي طفل حقي قايل مي شويم كه از مرحله بارداري به بعد، به دليل آن كه كودك صورت انساني به خود مي گيرد، دامنه اين حق، گسترده مي شود. براي نمونه، در خانواده ما، سلسله مراتب مشخصي وجود دارد و فرزندان نيز براساس اين سلسله مراتب قرار مي گيرند. يعني فرزند اول ما حق ارشديت بر ديگر خواهر و برادرش دارد، بنابراين آنها بايد به او احترام بگذارند. اما همين فرزندمان مسؤوليتش نيز بيشتر از ديگران است و در صورت بي توجهي به وظايف، باز خواست مي شود. در واقع، با توجه به شرايط و تواناييها، حق و تكليف در خانواده ما مرز مشخصي دارد.وي كه تحصيلكرده علوم ديني است، مي افزايد: گر چه تمام حقوقي كه به سلامت و رفاه كودكان توجه دارند قابل احترام هستند، اما به اعتقاد من، قوانين اسلامي، در اين مقوله قابل تأمل است؛ زيرا در قالب مفاهيم حقوقي، با عالي ترين وجه به جايگاه انسان و كرامت وي بها مي دهد. براي مثال، در قرآن مي خوانيم: فرزندتان را از ترس فقر نكشيد. در تعاليم نبوي و ساير ائمه معصومين(ع) نيز اين باور به وضوح ديده مي شود.
حضرت رسول اكرم(ص) با تمام شكوه و عظمتي كه دارند، از محبت به فرزندان دريغ نمي كنند كه در واقع تأمين نياز عاطفي آنهاست.نسرين سليمي خانه دار و صاحب يك فرزند هم مي گويد: فرزند من نيز مثل ساير كودكان از حق تغذيه، بهداشت و آموزش و... بهره مند است؛ اما علاوه بر آن من به حق تأييد و پذيرش كودك نيز اعتقاد دارم. در كتابي خواندم پرستاري طفل را به مادرش مي سپارد و مي گويد: «من مطمئنم اين كودك در آينده كسي مي شود» اما مادر در مقابل مي گويد: «او الان هم كسي است.» اگر ما فرزندمان را همان طور كه هستند با همان شرايط ذاتي خودشان بپذيريم، نيازهاي رواني آنها را هم تأمين كرده ايم.
- خانوم !اينقدر نگو. اون بيشتر لجبازي مي كنه!
- تو كه چيزي نمي گي، من بايد خودم رو بده كنم.
- خوب. اشتباه مي كني خانوم. هميشه همين طوري مسايل را بيخودي بزرگ مي كني.
- آره، من اين سالها هم اشتباه كردم آقا.
- منظورت چيه؟
- هيچي.
- نه. تو منظور خاصي داشتي...
هيچ مادر و پدري نيست كه رنج و ناراحتي كودك خود را بخواهد. اما گاه برخي والدين چنين مي كنند و قادر به تأمين نيازها و توقعات فرزندان خود نيستند.
l مريم اسدي، كارشناس ارشد علوم تربيتي، در اين باره مي گويد: والدين بايد بدانند وظايف آنها در قبال فرزندان فراتر از رفع نيازهاي جسمي آنهاست. بنابراين، نيازها را بايد طبقه بندي كنند و با توجه به شرايط سني و جسمي، به رفع آنها بپردازند. به طور مثال، نوزاد بيشتر نيازمند تأمين غذا، احساس امنيت و به طور كلي مراقبت جسمي است. اما در كودك سه ساله كه به سرعت روند رشد را طي كرده، اين نيازها متفاوت است. همچنين، برخي اطفال به دليل شرايط خاص مثل بيماري يا معلوليت، به حمايت و توجه بيشتري نياز دارند. ناگفته نماند، همان طور كه محدوديتها در وضعيت و شرايط تأمين خواسته هاي كودك مؤثر است، توانمندي وي نيز تأثيرگذار مي باشد.
براي مثال، والدين نمي توانند با سهل انگاري مانع رشد و ترقي فرزندي كه ضريب هوشي بالا و كاركرد بهتري دارد، بشوند.
ليلا ارشد از فعالان حقوق كودك نيز اظهار مي دارد: در مسايل كودكان بايد از سوي والدين به منافع، رشد و بقاي طفل توجه شود و شرايطي را فراهم سازند كه فرزندشان قادر به تأمين رشد جسماني، عاطفي، رواني، هيجاني و اجتماعي خود باشد. از نكات قابل تأمل در اين زمينه، مي توان به آموزش مسؤوليتها، عدم تبعيض، حفظ مصالح و منافع او در جريان اجراي قوانين نظير مقوله طلاق و حضانت، اشاره كرد.وي اضافه مي كند: گر چه من به تأمين حقوق كودك تأكيد دارم و بارها نواقص و خلاهاي قانوني را در اين مورد يادآور شده ام، اما معتقدم همان قدر كه بايد به حقوق اطفال احترام بگذاريم، بايد نسبت به آموزش مسؤوليتهاي وي نيز توجه كنيم.براي نمونه، وقتي كتابي را در اختيار طفل مي گذاريم، بايد حفظ و نگهداري آن را هم بخواهيم.
ستوده در اين باره مي گويد: كنوانسيون مزبور در مجمع عمومي سازمان ملل متحد در سال 1989 به تصويب رسيده است. اين كنوانسيون شامل يك مقدمه و 54 ماده است كه طي آن به مسايل مربوط به اطفال نظير هويت، ممنوعيت تبعيض، حقوق كودكان معلول و... اشاره شده است.
دكتر عاطفه سلطاني فر روانپزشك كودك، در حقوق نيازهاي رواني و هيجاني كودكان مي گويد: تعامل فرزند با والدين و بويژه مادر، تأثير بسياري بر شكل گيري شخصيت طفل دارد. اين تعامل در ارتباط با رفتارهاي كودك آغاز شده و با واكنش مادر تكميل مي شود. البته، ادامه آن به وجود اعتماد و امنيت دركودك برمي گردد.فرزندي كه واكنش مناسب را دريافت مي كند، احساس امنيت و اعتماد كافي كرده و به پيوند خود با مادر ادامه مي دهد؛ اما كودكي كه به درستي واكنشها را دريافت نكند، در رفتارهاي هيجاني دچار مشكل مي شود. براي مثال، نمي تواند دوست پيدا كند و ارتباط مناسب داشته باشد و حتي دچار اختلال هيجاني مثل افسردگي مي شود.بنابراين، واكنش نقش مهمي دارد. از اين رو، بايد به اصلاح باورهاي نادرست در اين مقوله برآمد. به عنوان مثال، خيلي ها تصور مي كنند اگر نوزاد را بغل كنند، وابسته و به قولي بغلي مي شود، در حالي كه بايد با واكنش صحيح اين نياز را برطرف كرد.
با اين شيوه، كودك در آينده فردي مستقل مي شود، اما در صورت عدم رفع آن، فردي وابسته به مادر و اطرافيان باقي مي ماند.وي اضافه مي كند: نكته ديگر آنكه، والدين تفاوتهاي فرزندان را در مسايل خلق و خوي، عادتهاي بدني شناخته و درك كنند. بنابراين، از مقايسه اطفال با هم خودداري كنند. براي نمونه، مادر و پدري كه فرزند خجالتي دارند، نبايد مانع تجربه شرايط جديد توسط فرزندشان شوند، زيرا تجربه ها خود به كودك آموزش مي دهند. پس به آرامي بايد فرزند را با محيطها و تجربه هاي جديد آشنا كرد. مورد ديگر آنكه، به هنگام ارتباط با فرزند، درك محبت بدون قيد و شرط را به او بفهمانيم، طوري كه واقعاً حس كند ارزشمند و دوست داشتني است. بنابراين، براي دوست داشتن شرط نگذاريم، براي مثال، نگوييم «چون بچه بدي بودي ديگه بابات نيستم». البته بايد توجه كرد. محبت به فرزند باعث نمي شود در خانه قانون نداشته باشيم.
سلطاني فر همچنين مي گويد: براي آن كه كودك، ارزشها ونتايج رفتارهاي خوب و بد خود را فرا بگيرد، بعد از دو سالگي بايد حدودي را برايش تعيين كنيم و به او بفهمانيم كه اين تعيين حدود و قانون نه براي محدوديت، كه براي فراگيري بيشتر مهارتهاي جديد است. اين قوانين و حدود نيز ضمن واضح و مشخص بودن، بايد با سطح تكاملي فرزند مناسب باشد. ما نمي توانيم از كودكي دوساله بخواهيم كه مثل يك مرد سي ساله، آرام و متين باشد. همچنين، پيامدهاي مشخص و منطقي براي اشاره هاي مطلوب يا نامطلوب در نظر بگيريم. در توصيف كارهاي وي نيز نبايد مطلق باشيم، براي نمونه نگوييم «تو هميشه كارهايت را اشتباه انجام مي دهي.» نكته بعد آنكه، توانمنديهاي فرزند را هر چند كوچك باشد، تشويق كنيم. حتي فرصت كسب موفقيت را فراهم كنيم، زيرا با اين شيوه اعتماد به نفس كودك افزوده و تلاش براي يادگيري بيشتر مي شود.اين روانپزشك، از تعارض بين والدين در تربيت كودك به عنوان آسيب تربيتي ياد مي كند و مي گويد: نبود هماهنگي بين پدر و مادر براي تربيت كودك، مسأله اي جدي است، چون فرزند را دستخوش تعارض و اضطراب مي كند. بنابر همين مسأله، والدين بايد ابتدا شرايط خود را تغيير دهند و آن را اصلاح كنند.
يكي از مهمترين راهها در اين مقوله، افزايش ارتباط بيشتر بين همسران است. آنها بايد زمان خاصي را براي گذراندن با همديگر اختصاص دهند. بدين منظور، مي توانند هفته اي يك بار بدون فرزندان بيرون بروند و حرف بزنند. اگر درباره موضوعي بخصوص تربيت كودكان توافق ندارند، در زماني كه آنها نيستند گفتگو كنند.همچنين، در صورت اختلاف، كودكان را وسيله داد و ستد عاطفي خود قرار ندهند، زيرا باعث احساس گناه در طفل مي شود و سلامت فرزند را دچار مشكل مي كند. اين گونه بچه ها يا مضطربند يا افسرده و لجباز مي شوند.عاطفه سلطاني فر، با اشاره به اينكه گر چه زبان كودكي خاص است اما برخي رويدادها در دوران طفوليت مثل بزرگسالي وجود دارد، مي افزايد: از اين گونه موارد مي توان به تجربه هاي ناخوشايند پرداخت. بنابراين، بايد به فرزند بگوييم اين احساس طبيعي است و اصول تنظيم هيجانها را به او بياموزيم. همچنين، به او بايد مهارت حل مشكلات را آموزش داد تا در برابر ناكاميها مغلوب نشود.
اين روانپزشك در خاتمه تأكيد مي كند: مهارت فرزندپروري به آموزش صحيح و آگاهي مناسب نياز دارد.
خانواده شما چقدر به اين حقوق پايبند است؟
دنيا- ت، مادر دو فرزند و كارمند، در اين باره مي گويد: «طبق وظيفه همه والدين، ما نيز سعي مي كنيم نيازهاي آنها را با توجه به شرايط سني و توانايي خانوادگي برطرف كنيم به نحوي كه فرزندان در سلامت و رفاه باشند.»معصومه- الف، 39 ساله و صاحب سه فرزند، چنين اظهار مي كند: به دليل شرايط خانوادگي، الگوي تربيتي ما براي فرزندان متأثر از شيوه هاي ديني است.بنابراين، از زمان پيش از تولد براي طفل حقي قايل مي شويم كه از مرحله بارداري به بعد، به دليل آن كه كودك صورت انساني به خود مي گيرد، دامنه اين حق، گسترده مي شود. براي نمونه، در خانواده ما، سلسله مراتب مشخصي وجود دارد و فرزندان نيز براساس اين سلسله مراتب قرار مي گيرند. يعني فرزند اول ما حق ارشديت بر ديگر خواهر و برادرش دارد، بنابراين آنها بايد به او احترام بگذارند. اما همين فرزندمان مسؤوليتش نيز بيشتر از ديگران است و در صورت بي توجهي به وظايف، باز خواست مي شود. در واقع، با توجه به شرايط و تواناييها، حق و تكليف در خانواده ما مرز مشخصي دارد.وي كه تحصيلكرده علوم ديني است، مي افزايد: گر چه تمام حقوقي كه به سلامت و رفاه كودكان توجه دارند قابل احترام هستند، اما به اعتقاد من، قوانين اسلامي، در اين مقوله قابل تأمل است؛ زيرا در قالب مفاهيم حقوقي، با عالي ترين وجه به جايگاه انسان و كرامت وي بها مي دهد. براي مثال، در قرآن مي خوانيم: فرزندتان را از ترس فقر نكشيد. در تعاليم نبوي و ساير ائمه معصومين(ع) نيز اين باور به وضوح ديده مي شود.
حضرت رسول اكرم(ص) با تمام شكوه و عظمتي كه دارند، از محبت به فرزندان دريغ نمي كنند كه در واقع تأمين نياز عاطفي آنهاست.نسرين سليمي خانه دار و صاحب يك فرزند هم مي گويد: فرزند من نيز مثل ساير كودكان از حق تغذيه، بهداشت و آموزش و... بهره مند است؛ اما علاوه بر آن من به حق تأييد و پذيرش كودك نيز اعتقاد دارم. در كتابي خواندم پرستاري طفل را به مادرش مي سپارد و مي گويد: «من مطمئنم اين كودك در آينده كسي مي شود» اما مادر در مقابل مي گويد: «او الان هم كسي است.» اگر ما فرزندمان را همان طور كه هستند با همان شرايط ذاتي خودشان بپذيريم، نيازهاي رواني آنها را هم تأمين كرده ايم.
توجه به منافع، رشد و بقاي طفل
- بچه دستت رو از دهنت دربيار... ميگم دربيار مريض ميشي... مگه گرسنه اي كه اين طوري دستت رو تا آرنجت تو حلقت كردي...- خانوم !اينقدر نگو. اون بيشتر لجبازي مي كنه!
- تو كه چيزي نمي گي، من بايد خودم رو بده كنم.
- خوب. اشتباه مي كني خانوم. هميشه همين طوري مسايل را بيخودي بزرگ مي كني.
- آره، من اين سالها هم اشتباه كردم آقا.
- منظورت چيه؟
- هيچي.
- نه. تو منظور خاصي داشتي...
هيچ مادر و پدري نيست كه رنج و ناراحتي كودك خود را بخواهد. اما گاه برخي والدين چنين مي كنند و قادر به تأمين نيازها و توقعات فرزندان خود نيستند.
l مريم اسدي، كارشناس ارشد علوم تربيتي، در اين باره مي گويد: والدين بايد بدانند وظايف آنها در قبال فرزندان فراتر از رفع نيازهاي جسمي آنهاست. بنابراين، نيازها را بايد طبقه بندي كنند و با توجه به شرايط سني و جسمي، به رفع آنها بپردازند. به طور مثال، نوزاد بيشتر نيازمند تأمين غذا، احساس امنيت و به طور كلي مراقبت جسمي است. اما در كودك سه ساله كه به سرعت روند رشد را طي كرده، اين نيازها متفاوت است. همچنين، برخي اطفال به دليل شرايط خاص مثل بيماري يا معلوليت، به حمايت و توجه بيشتري نياز دارند. ناگفته نماند، همان طور كه محدوديتها در وضعيت و شرايط تأمين خواسته هاي كودك مؤثر است، توانمندي وي نيز تأثيرگذار مي باشد.
براي مثال، والدين نمي توانند با سهل انگاري مانع رشد و ترقي فرزندي كه ضريب هوشي بالا و كاركرد بهتري دارد، بشوند.
ليلا ارشد از فعالان حقوق كودك نيز اظهار مي دارد: در مسايل كودكان بايد از سوي والدين به منافع، رشد و بقاي طفل توجه شود و شرايطي را فراهم سازند كه فرزندشان قادر به تأمين رشد جسماني، عاطفي، رواني، هيجاني و اجتماعي خود باشد. از نكات قابل تأمل در اين زمينه، مي توان به آموزش مسؤوليتها، عدم تبعيض، حفظ مصالح و منافع او در جريان اجراي قوانين نظير مقوله طلاق و حضانت، اشاره كرد.وي اضافه مي كند: گر چه من به تأمين حقوق كودك تأكيد دارم و بارها نواقص و خلاهاي قانوني را در اين مورد يادآور شده ام، اما معتقدم همان قدر كه بايد به حقوق اطفال احترام بگذاريم، بايد نسبت به آموزش مسؤوليتهاي وي نيز توجه كنيم.براي نمونه، وقتي كتابي را در اختيار طفل مي گذاريم، بايد حفظ و نگهداري آن را هم بخواهيم.
حق و تكليف والدين
l نسرين ستوده، وكيل دادگستري، در زمينه حقوق فرزندان در خانواده مي گويد: طبق كنوانسيون حقوق كودك كه ايران نيز در سال 1372 به آن پيوسته و همچنين براساس ماده 1168 قانون مدني، نگهداري اطفال، هم حق و هم تكليف والدين است، از اين رو، مراقبت از طفل و رسيدگي به تغذيه، بهداشت، آموزش و پرورش، تفريح و وسايلي از اين گونه كه در رشد و تربيت فرزند مؤثر است، تكليف محسوب مي شود.وي در ادامه اضافه مي كند: گر چه اين ماده در قانون ذكر شده بود، اما تجربه نشان مي داد كه ماده مزبور ضمانت اجرايي لازم را براي مقابله با والدين بي مسؤوليت و سهل انگار ندارد. از اين رو، در سال 1381 با حمايت تشكلهاي غير دولتي و انجمنهاي «قانون حمايت از حقوق كودكان و نوجوانان» به تصويب مجلس شوراي اسلامي رسيد كه به موجب آن، هر گونه بي توجهي نسبت به طفل جزو مصاديق كودك آزاري تلقي شده و والدين خاطي مستحق مجازات مي شوند.مصوبات جهاني
بنابر ماده 956 قانون مدني «اهليت براي دارا بودن حقوق، با زنده متولد شدن انسان شروع و با مرگ او تمام مي شود.»اطفال نيز اين گونه اند و در مسايل مختلف مشمول قانون مي شوند؛ چنان كه در قوانيني نظير نسب، تابعيت، ولايت، حضانت، الزام به انفاق و... لحاظ شده است.در جامعه جهاني نيز به منظور حفظ و تأمين حقوق كودكان، تدابيري انديشيده شده و مصوباتي به تصويب رسيده است كه مي توان به قرارداد 1924 ميلادي در ژنو و قرارداد رعايت حقوق كودكان از طرف مجمع عمومي سازمان ملل متحد در بيستم نوامبر 1959 اشاره كرد؛ اما مهمترين مصوبه را بايد كنوانسيون حقوق كودك دانست.ستوده در اين باره مي گويد: كنوانسيون مزبور در مجمع عمومي سازمان ملل متحد در سال 1989 به تصويب رسيده است. اين كنوانسيون شامل يك مقدمه و 54 ماده است كه طي آن به مسايل مربوط به اطفال نظير هويت، ممنوعيت تبعيض، حقوق كودكان معلول و... اشاره شده است.
حق بهداشت رواني وامنيت عاطفي
بعد از ماهها، فرصتي پيش آمد كه دوستان دور هم جمع شويم. فرزندانمان هم بودند. صداي ولوله بازي آنها از حياط شنيده مي شد. آرزو كوچولو كنار فيروزه - مادرش- نشسته بود. به قول آذر «مث خانوما» نه حركتي نه صحبتي. آذر با لبخند گفت: آرزوجون چند سالته؟ فيروزه جواب داد: 5 ساله شده. آذر ادامه داد: آرزوجون مهد مي ري؟ فيروزه گفت: نه، با هم خونه مي مونيم. سارا با لحني كودكانه گفت: واي چي لباست قشنگه! مامانت دوخته؟ فيروزه باز جواب داد: نه !مامانش از اين هنرها نداره. مهري ظرف شيريني را طرف آرزو گرفت. فيروزه با مهرباني گفت: نه مهري جون، ميل نداره. اما تمام حواس آرزو توي حياط بود. نيم خيز كرد تا بلند شود. فيروزه به آرامي به دستش زد و او دوباره نشست.... كم كم ميهمانها خداحافظي كردند و رفتند. آرزو و فيروزه هم بلند شدند، اما ظرف ميوه آرزو همچنان دست نخورده مانده بود.دكتر عاطفه سلطاني فر روانپزشك كودك، در حقوق نيازهاي رواني و هيجاني كودكان مي گويد: تعامل فرزند با والدين و بويژه مادر، تأثير بسياري بر شكل گيري شخصيت طفل دارد. اين تعامل در ارتباط با رفتارهاي كودك آغاز شده و با واكنش مادر تكميل مي شود. البته، ادامه آن به وجود اعتماد و امنيت دركودك برمي گردد.فرزندي كه واكنش مناسب را دريافت مي كند، احساس امنيت و اعتماد كافي كرده و به پيوند خود با مادر ادامه مي دهد؛ اما كودكي كه به درستي واكنشها را دريافت نكند، در رفتارهاي هيجاني دچار مشكل مي شود. براي مثال، نمي تواند دوست پيدا كند و ارتباط مناسب داشته باشد و حتي دچار اختلال هيجاني مثل افسردگي مي شود.بنابراين، واكنش نقش مهمي دارد. از اين رو، بايد به اصلاح باورهاي نادرست در اين مقوله برآمد. به عنوان مثال، خيلي ها تصور مي كنند اگر نوزاد را بغل كنند، وابسته و به قولي بغلي مي شود، در حالي كه بايد با واكنش صحيح اين نياز را برطرف كرد.
با اين شيوه، كودك در آينده فردي مستقل مي شود، اما در صورت عدم رفع آن، فردي وابسته به مادر و اطرافيان باقي مي ماند.وي اضافه مي كند: نكته ديگر آنكه، والدين تفاوتهاي فرزندان را در مسايل خلق و خوي، عادتهاي بدني شناخته و درك كنند. بنابراين، از مقايسه اطفال با هم خودداري كنند. براي نمونه، مادر و پدري كه فرزند خجالتي دارند، نبايد مانع تجربه شرايط جديد توسط فرزندشان شوند، زيرا تجربه ها خود به كودك آموزش مي دهند. پس به آرامي بايد فرزند را با محيطها و تجربه هاي جديد آشنا كرد. مورد ديگر آنكه، به هنگام ارتباط با فرزند، درك محبت بدون قيد و شرط را به او بفهمانيم، طوري كه واقعاً حس كند ارزشمند و دوست داشتني است. بنابراين، براي دوست داشتن شرط نگذاريم، براي مثال، نگوييم «چون بچه بدي بودي ديگه بابات نيستم». البته بايد توجه كرد. محبت به فرزند باعث نمي شود در خانه قانون نداشته باشيم.
سلطاني فر همچنين مي گويد: براي آن كه كودك، ارزشها ونتايج رفتارهاي خوب و بد خود را فرا بگيرد، بعد از دو سالگي بايد حدودي را برايش تعيين كنيم و به او بفهمانيم كه اين تعيين حدود و قانون نه براي محدوديت، كه براي فراگيري بيشتر مهارتهاي جديد است. اين قوانين و حدود نيز ضمن واضح و مشخص بودن، بايد با سطح تكاملي فرزند مناسب باشد. ما نمي توانيم از كودكي دوساله بخواهيم كه مثل يك مرد سي ساله، آرام و متين باشد. همچنين، پيامدهاي مشخص و منطقي براي اشاره هاي مطلوب يا نامطلوب در نظر بگيريم. در توصيف كارهاي وي نيز نبايد مطلق باشيم، براي نمونه نگوييم «تو هميشه كارهايت را اشتباه انجام مي دهي.» نكته بعد آنكه، توانمنديهاي فرزند را هر چند كوچك باشد، تشويق كنيم. حتي فرصت كسب موفقيت را فراهم كنيم، زيرا با اين شيوه اعتماد به نفس كودك افزوده و تلاش براي يادگيري بيشتر مي شود.اين روانپزشك، از تعارض بين والدين در تربيت كودك به عنوان آسيب تربيتي ياد مي كند و مي گويد: نبود هماهنگي بين پدر و مادر براي تربيت كودك، مسأله اي جدي است، چون فرزند را دستخوش تعارض و اضطراب مي كند. بنابر همين مسأله، والدين بايد ابتدا شرايط خود را تغيير دهند و آن را اصلاح كنند.
يكي از مهمترين راهها در اين مقوله، افزايش ارتباط بيشتر بين همسران است. آنها بايد زمان خاصي را براي گذراندن با همديگر اختصاص دهند. بدين منظور، مي توانند هفته اي يك بار بدون فرزندان بيرون بروند و حرف بزنند. اگر درباره موضوعي بخصوص تربيت كودكان توافق ندارند، در زماني كه آنها نيستند گفتگو كنند.همچنين، در صورت اختلاف، كودكان را وسيله داد و ستد عاطفي خود قرار ندهند، زيرا باعث احساس گناه در طفل مي شود و سلامت فرزند را دچار مشكل مي كند. اين گونه بچه ها يا مضطربند يا افسرده و لجباز مي شوند.عاطفه سلطاني فر، با اشاره به اينكه گر چه زبان كودكي خاص است اما برخي رويدادها در دوران طفوليت مثل بزرگسالي وجود دارد، مي افزايد: از اين گونه موارد مي توان به تجربه هاي ناخوشايند پرداخت. بنابراين، بايد به فرزند بگوييم اين احساس طبيعي است و اصول تنظيم هيجانها را به او بياموزيم. همچنين، به او بايد مهارت حل مشكلات را آموزش داد تا در برابر ناكاميها مغلوب نشود.
اين روانپزشك در خاتمه تأكيد مي كند: مهارت فرزندپروري به آموزش صحيح و آگاهي مناسب نياز دارد.