مي دانيد از زندگي چه مي خواهيد؟
نويسنده:عالیه حجت زاده
منبع:روزنامه قدس
منبع:روزنامه قدس
كنار پنجره ايستاده است و ديوان حافظ را به سينه مي فشارد. باران تند بهاري با گشاده دستي شيشه را مي شويد. عطر بنفشه و اطلسي داخل باغچه، با بوي خاك باران خورده در هم مي آميزد و مشام زن را نوازش مي دهد.سرش را از پنجره بيرون مي برد، صورتش خيس خيس مي شود، احساس طراوت و پاكي مي كند.ماهي هاي سرخ زير قطره هاي درشت باران داخل حوض فيروزه اي به وجد آمده اند و شادمانه در پي يكديگر مي دوند، زير لب زمزمه مي كند و ديوان حافظ را مي گشايد:
روز وصل دوستداران ياد باد
ياد باد آن روزگاران ياد باد
اشك در چشمانش حلقه مي زند با خود نجوا مي كند: ياد روزهاي خوب گذشته به خير. چرا آن همه شادماني و سرخوشي جاي خود را به بي تفاوتي و اندوه داده است؟
چشمش به پروانه رنگارنگي مي افتد كه به پشت پنجره اتاقش پناه آورده تا از گزند بارش تند باران محفوظ بماند.
لبخندي مي زند و با خود مي انديشد، هنوز هم دير نيست.
بايد از اول شروع كنم. بايد دوباره تلاش كنم.
بايد با سلاح اراده و ايمان غول اندوه را در وجودم از پاي درآورم.
من زنده ام. پس بايد خوب زندگي كنم. شاد زيستن حق هر انساني است. پس چرا شاد نباشم؟
***
همه ما براي دستيابي به شادماني نيازمنديم كه ابتدا مواردي را براي خودمان روشن كنيم. به عنوان مثال از خود بپرسيم:
«در زندگي براي چه چيزي مبارزه مي كنم؟ و يا از چه چيزهايي دفاع مي كنم؟
اكثر ما تنها در پي آن هستيم كه شاد باشيم و يا خودمان را شاد كنيم در حالي كه به اعتقاد «وين داير»، نويسنده و محقق مسايل اجتماعي، «هيچ راهي براي شاد بودن وجود ندارد، شادي خودش راه است.»
كلمات، ابزارهاي اوليه ارتباط ما با دنياي درون و بيرون هستند، به همين سبب نيز استفاده بهينه و درست از آنها مي تواند بر رفتار، حسن روابط و حفظ روحيه مثبت در ما تأثير زيادي بگذارد.
دوستي مي گفت: مدتي است در پاسخ به اين سؤال كه حالتان چطور است؟ به جاي بيان جمله معمولي «خوبم» از «خيلي عالي» استفاده مي كنم. وقتي اين جمله را به كار مي برم به وضوح تأثير آن را روي روحيه خود و طرف مقابلم مي بينم. زيرا او نيز در جواب مي گويد: «خدا را شكر خيلي خوشحالم.»
جيم دناوان نويسنده كتاب «سفر به دنياي شادي» نيز معتقد است: كسي كه از كلمه (سعي مي كنم) زياد استفاده مي كند درواقع به خودش اجازه مي دهد از انجام كاري كه تمايل چنداني به آن ندارد طفره برود. مثل اينكه بگويد: «سعي مي كنم سر وقت بيايم و يا سعي مي كنم وزنم را كم كنم.» به اعتقاد او تمام اين تلاشها در عمل ضعيف هستند. چون اگر كسي واقعاً به دنبال انجام قطعي كاري باشد، از كلمات مثبت تري مثل «سروقت آنجا خواهم بود و يا وزنم را كنترل خواهم كرد.» بهره مي گيرد كه قطعيت و ثبات بيشتري دارند. روان شناسان تأكيد مي كنند: اغلب مردم به جاي آنكه در مورد هدفي كه در پي آن هستند فكر كنند، درباره آنچه از آن فراريند فكر مي كنند. اگر ندانيد كه واقعاً چه مي خواهيد، چطور مي توانيد آن را به دست آوريد؟
- امروز براي چه چيزهايي خدا را شاكر هستم؟
- چه چيز موجب مي شود تا شكرگزار باشم؟
- امروز براي چه چيزي هيجان زده ام و چه چيز سبب اين هيجان زدگي است؟
- امروز براي چه چيزي خوشحال هستم؟
- امروز به انجام چه چيزي متعهد هستم؟
طرح اين گونه سؤالات به طور ناخودآگاه ذهنتان را به سوي افكار مثبت سوق مي دهد و احساس مي كنيد از همان دقايق اوليه صبح فكرتان روي مسايلي كه طي روز با آن سروكار داريد، متمركزتر است.
به نظر او كساني كه صبحها بداخلاق و نااميد هستند، سؤالات مأيوس كننده اي از خود مي پرسند. به عنوان نمونه با خود مي گويند: «چرا من بايد صبح به اين زودي بيدار شوم؟» يا «اي كاش مي شد همين امروز خودم را بازنشسته مي كردم...»
به اعتقاد وي طرح اين قبيل سؤالات ذهنتان را به سوي منفي نگري سوق مي دهد و بر اعمال و رفتار ما در تمام روز تأثير مي گذارد. بنابراين اگر مي خواهيد زندگي شاد و اميدبخشي داشته باشيد، بايد مشتاق زندگي باشيد و نسبت به مردم، مكانها و اتفاقهاي روزانه اي كه با آنها مواجه مي شويد، با علاقه مندي برخورد كنيد.
اين مسأله باعث مي شود تا بتوانيد از تجربه هاي اشخاصي كه در طول روز با آنها روبرو مي شويد به نحو احسن استفاده كنيد، به سخنانشان بهتر و عميق تر گوش دهيد و دريچه ذهن و قلبتان را به سوي مردم اطرافتان باز كنيد و از همصحبتي با ديگران لذت ببريد.
«ده سال ديگر چقدر اين موضوع براي من مهم است؟»
او سپس تأكيد مي كند: همه ما وظيفه داريم بدانيم چه مي خواهيم و براي دستيابي به آن تلاش كنيم، اما... اما بايد بپذيريم كه چگونگي رخ دادن امور در كنترل ما نيست و نبايد نگران باشيم.
روز وصل دوستداران ياد باد
ياد باد آن روزگاران ياد باد
اشك در چشمانش حلقه مي زند با خود نجوا مي كند: ياد روزهاي خوب گذشته به خير. چرا آن همه شادماني و سرخوشي جاي خود را به بي تفاوتي و اندوه داده است؟
چشمش به پروانه رنگارنگي مي افتد كه به پشت پنجره اتاقش پناه آورده تا از گزند بارش تند باران محفوظ بماند.
لبخندي مي زند و با خود مي انديشد، هنوز هم دير نيست.
بايد از اول شروع كنم. بايد دوباره تلاش كنم.
بايد با سلاح اراده و ايمان غول اندوه را در وجودم از پاي درآورم.
من زنده ام. پس بايد خوب زندگي كنم. شاد زيستن حق هر انساني است. پس چرا شاد نباشم؟
***
همه ما براي دستيابي به شادماني نيازمنديم كه ابتدا مواردي را براي خودمان روشن كنيم. به عنوان مثال از خود بپرسيم:
«در زندگي براي چه چيزي مبارزه مي كنم؟ و يا از چه چيزهايي دفاع مي كنم؟
اكثر ما تنها در پي آن هستيم كه شاد باشيم و يا خودمان را شاد كنيم در حالي كه به اعتقاد «وين داير»، نويسنده و محقق مسايل اجتماعي، «هيچ راهي براي شاد بودن وجود ندارد، شادي خودش راه است.»
كلمات، ابزارهاي اوليه ارتباط ما با دنياي درون و بيرون هستند، به همين سبب نيز استفاده بهينه و درست از آنها مي تواند بر رفتار، حسن روابط و حفظ روحيه مثبت در ما تأثير زيادي بگذارد.
دوستي مي گفت: مدتي است در پاسخ به اين سؤال كه حالتان چطور است؟ به جاي بيان جمله معمولي «خوبم» از «خيلي عالي» استفاده مي كنم. وقتي اين جمله را به كار مي برم به وضوح تأثير آن را روي روحيه خود و طرف مقابلم مي بينم. زيرا او نيز در جواب مي گويد: «خدا را شكر خيلي خوشحالم.»
جيم دناوان نويسنده كتاب «سفر به دنياي شادي» نيز معتقد است: كسي كه از كلمه (سعي مي كنم) زياد استفاده مي كند درواقع به خودش اجازه مي دهد از انجام كاري كه تمايل چنداني به آن ندارد طفره برود. مثل اينكه بگويد: «سعي مي كنم سر وقت بيايم و يا سعي مي كنم وزنم را كم كنم.» به اعتقاد او تمام اين تلاشها در عمل ضعيف هستند. چون اگر كسي واقعاً به دنبال انجام قطعي كاري باشد، از كلمات مثبت تري مثل «سروقت آنجا خواهم بود و يا وزنم را كنترل خواهم كرد.» بهره مي گيرد كه قطعيت و ثبات بيشتري دارند. روان شناسان تأكيد مي كنند: اغلب مردم به جاي آنكه در مورد هدفي كه در پي آن هستند فكر كنند، درباره آنچه از آن فراريند فكر مي كنند. اگر ندانيد كه واقعاً چه مي خواهيد، چطور مي توانيد آن را به دست آوريد؟
* اين سؤالات را از خود بپرسيد
جيم دناوان، پيشنهاد مي كند صبح كه از خواب بيدار مي شويد، در حالي كه در رختخواب دراز كشيده ايد از خود بپرسيد:- امروز براي چه چيزهايي خدا را شاكر هستم؟
- چه چيز موجب مي شود تا شكرگزار باشم؟
- امروز براي چه چيزي هيجان زده ام و چه چيز سبب اين هيجان زدگي است؟
- امروز براي چه چيزي خوشحال هستم؟
- امروز به انجام چه چيزي متعهد هستم؟
طرح اين گونه سؤالات به طور ناخودآگاه ذهنتان را به سوي افكار مثبت سوق مي دهد و احساس مي كنيد از همان دقايق اوليه صبح فكرتان روي مسايلي كه طي روز با آن سروكار داريد، متمركزتر است.
به نظر او كساني كه صبحها بداخلاق و نااميد هستند، سؤالات مأيوس كننده اي از خود مي پرسند. به عنوان نمونه با خود مي گويند: «چرا من بايد صبح به اين زودي بيدار شوم؟» يا «اي كاش مي شد همين امروز خودم را بازنشسته مي كردم...»
به اعتقاد وي طرح اين قبيل سؤالات ذهنتان را به سوي منفي نگري سوق مي دهد و بر اعمال و رفتار ما در تمام روز تأثير مي گذارد. بنابراين اگر مي خواهيد زندگي شاد و اميدبخشي داشته باشيد، بايد مشتاق زندگي باشيد و نسبت به مردم، مكانها و اتفاقهاي روزانه اي كه با آنها مواجه مي شويد، با علاقه مندي برخورد كنيد.
اين مسأله باعث مي شود تا بتوانيد از تجربه هاي اشخاصي كه در طول روز با آنها روبرو مي شويد به نحو احسن استفاده كنيد، به سخنانشان بهتر و عميق تر گوش دهيد و دريچه ذهن و قلبتان را به سوي مردم اطرافتان باز كنيد و از همصحبتي با ديگران لذت ببريد.
* ده سال ديگر چقدر اين موضوع برايتان مهم است؟
كلام آخر اينكه «آنچه رخ مي دهد به مهمي نوع نگرش ما به آن اتفاق نيست.» در زندگي همه ما تنش و فشار رواني وجود دارد، اما راههايي نيز براي پيشگيري از رشد افكار منفي و افزايش تنشهاي روحي وجود دارد، هنگام رويارويي با چنين موقعيتهايي كافي است از خودتان بپرسيد:«ده سال ديگر چقدر اين موضوع براي من مهم است؟»
* مسايل اطرافيان را آسان بگيريد
جيم دناوان يادآور مي شود: آنچه در اين ميان اهميت دارد آن است كه مسايل اطرافيان را آسان بگيريد و به خدا توكل كنيد. زيرا قدرتي برتر در زندگي شما سرگرم كار است، پس تسليم آن باشيد و بدانيد هر اتفاقي كه مي افتد به صلاح شماست و در آن خيري نهفته است. بنابراين احتياجي نيست براي رخ دادن امري دست و پا بزنيد.او سپس تأكيد مي كند: همه ما وظيفه داريم بدانيم چه مي خواهيم و براي دستيابي به آن تلاش كنيم، اما... اما بايد بپذيريم كه چگونگي رخ دادن امور در كنترل ما نيست و نبايد نگران باشيم.