نسبت‏شادی و دین

آیا دین می‏تواند شادی مورد نیاز انسان را تامین كند؟ آیا تعالیم مذهبی و دستورهای دینی مانع شادی و شادمانی انسان نمی‏گردد؟ برای مثال، آیا سفارش به گریه و عزاداری موجب غم و اندوه و افسردگی انسان نمی‏گردد؟
يکشنبه، 19 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نسبت‏شادی و دین
 نسبت‏شادی و دین
نسبت‏شادی و دین
نويسنده:كاظم مصطفایی
منبع: مجله پرسمان
آیا دین می‏تواند شادی مورد نیاز انسان را تامین كند؟ آیا تعالیم مذهبی و دستورهای دینی مانع شادی و شادمانی انسان نمی‏گردد؟ برای مثال، آیا سفارش به گریه و عزاداری موجب غم و اندوه و افسردگی انسان نمی‏گردد؟
ترانه ترابیان/گرافیك ارمغان دین برای بشر شادی، بهجت و سرور به معنای واقعی و عمیق آن می‏باشد . دین هم بشر را با شادی واقعی آشنا كرده و هم راه رسیدن به آن و بهره‏مندی كامل از آن را پیش روی او نهاده است . خواندن دعایی با شور و حال و نمازی با حضور قلب، نجوایی شبانه و زمزمه‏ای عاشقانه، كمك به انسانی افتاده، نوازش یتیمی غمگین، سیر كردن گرسنه‏ای بینوا، زیارت بارگاه انسانی پاك، دیدار وابستگان و گفت‏وگو با دوستی صمیمی كه همگی از سفارش‏های دین و تعالیم پرمحتوای آن است، همان سرور و نشاطی را به دنبال دارد كه دیدن بهار طرب‏انگیز و صبح پرلطافت و قطره‏ای شبنم بر رخسار گل سرخ و زمزمه جویبار و وزش نسیم روح فزا .
هر دو نوع شادی برگرفته از یك حقیقت و هر دو جلوه‏ای از زیبایی وعظمت و كمال خداوند بزرگ و كریم است . نگاهی گذرا به تعالیم دینی نشان می‏دهد، شادی و سرزندگی از آثار ایمان مذهبی است; چرا كه مذهب بر زمینه‏های پیدایش شادی سفارش كرده و نشانه‏هایش را ستوده است . نداشتن نگرانی و اضطراب و غم و اندوه و رسیدن به اطمینان قلبی اساس هر نوع شادی است و این ممكن نیست مگر با ایمان به قدرت مطلقی كه سرچشمه همه نیكی‏ها است . (1) به همین دلیل، عمیق‏ترین و عالی‏ترین شادی‏ها و سرورها از آن مردان پاك سیرت و آشنا با خداوند است . در حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‏خوانیم: «ركعتان فی جوف اللیل احب الی من الدنیا و مافیها; دو ركعت نماز در دل شب نزد من از دنیا و آنچه در آن است، ارزنده‏تر و دوست داشتنی‏تر است .» (2)
حضرت صادق (علیه السلام) می‏فرماید: اگر مردم از فضیلت‏شناخت‏خداوند متعال آگاه بودند، چشمان خود را به بهره‏های مادی كه خداوند به دشمنانش بخشیده نمی‏دوختند و دنیای آن‏ها در نظرشان از چیزی كه زیر پالگد می‏كنند، بی‏ارزش‏تر بود و از شناخت‏خداوند چنان لذت می‏بردند كه گویا پیوسته در باغ‏های بهشت‏با دوستان خدا، همنشین و همراهند . (3)
در دین اسلام دستورهای فراوانی كه زمینه‏ساز شادی و سرور است وارد شده است: مانند سفارش به حسن خلق و گشاده‏رویی و دیدار برادران ایمانی با روی گشاده و چهره شكفته و تلاش برای شادی كردن مؤمنان; چنان كه در روایت آمده است:
«الق اخاك بوجه منبسط; با رویی گشاده با برادران ملاقات كن .» (4) «ایما مسلم لقی مسلما فسره، سره الله عزوجل; هر مسلمانی كه مسلمانی را ببیند و او را مسرور كند، خداوند را شاد كرده است .» (5)
در بهشت‏خانه‏ای است‏به نام خانه شادی، تنها كسی كه یتیمان و بچه‏ها را خوشحال كند به آن داخل می‏شود . (6)
بوی خوش عامل مهم شادمانی است و متقابلا بوی بد عامل ناامیدی و افسردگی; در روایات اسلامی توجه ویژه‏ای به استفاده از عطریات و بوی خوش شده است و خوشبو بودن از ویژگی‏های پیامبر اسلام - صلی الله علیه و آله - و از سنت‏های آن حضرت شمرده شده است; حضرت صادق - علیه السلام - می‏فرماید: رسول خدا - صلی الله علیه و آله - برای بوی خوش بیش‏تر از خوراك خرج می‏كرد . (7)
رنگ روشن شادی آفرین است; در دین نیز به پوشیدن لباس‏های روشن و به ویژه سفید، توجه زیادی شده است; در حال نماز بر پوشیدن لباس سفید تاكید شده و پوشیدن لباس سیاه در این حال مكروه شمرده شده است; در حدیثی از پیامبر بزرگ اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است: «لبسوا البیاض فانهما اطیب و اطهر و كفنوا فیها موتاكم; لباس‏های سفید بپوشید، چون بهتر و پاك‏تر است و مردگان خود را در آن‏ها كفن كنید .» (8)
در اسلام آراستگی ظاهری امتیازی برای فرد و یكی از نشانه‏های ایمان شمرده شده است . هر مسلمان مؤمنی از كودكی با حدیث «النظافة من الایمان‏» آشنا است; نقش آراستگی ظاهر در آرامش و نشاط روحی و ایجاد شادی و انبساط فردی و اجتماعی انكارناپذیر است .
كار جوهر آدمی و نشانه حیات او است، انسان تنبل، بهره‏اش از زندگی اندك و سلامتی‏اش در معرض خطر و شادابی‏اش برباد است . كار و تلاش از انحرافات و لغزش‏ها جلوگیری می‏كند; زمینه بسیاری از مفاسد اخلاقی و اجتماعی را از بین می‏برد و بر سرزندگی و نشاط می‏افزاید . در روایات اسلامی به حدی بر اهمیت كار وتلاش در راه كسب روزی حلال و تامین هزینه‏های زندگی تاكید شده كه انسان غرق در شگفتی و حیرت می‏شود . حضرت صادق (علیه السلام) در روایتی می‏فرماید: فرد زحمتكش كه برای رفاه خانواده‏اش می‏كوشد، همانند مجاهد در راه خدا است . (9)
سیر و سفر در شهرها وسرزمین‏های مختلف و گشت و گذار در طبیعت و دیدن منظره‏های زیبا و آشنایی با آداب و رسوم ملت‏ها، گذشته از فایده‏های فراوان مادی و معنوی، آدمی را از افسردگی می‏رهاند و به سلامتی جسم و روان و ایجاد شادابی كمك شایانی می‏كند . از این رو، دین مقدس اسلام مردم را بسیار بدان سفارش كرده است و تعبیر «سیروا فی الارض‏» را در آیات متعددی از قرآن می‏توان یافت . (10)
توصیه به شركت در مجالس شادی مثل مجالس عروسی و ولیمه و اطعام دادن در هنگام ازدواج و تولد فرزند وخرید خانه و برگشت از حج و زیارت (11) كه هدف از از آن‏ها ایجاد انس و الفت و صفا بین مؤمنان و شاد و مسرور ساختن آن‏ها است، گواه اهمیت دادن دین مبین به مقوله شادی وسرور است . سفارش به پوشیدن لباس‏های نیكو و زیبا و زینت كردن و معطر بودن و شادی كردن و شاد ساختن یكدیگر در اعیاد اسلامی، به ویژه عید سعید غدیر و تاكید بر صله ارحام و اطعام دادن و دست دادن و مصافحه با مؤمنان و زیارت آن‏ها و تبسم كردن به روی آن‏ها و هدیه دادن به آن‏ها، شاهد دیگری بر توجه اسلام به این امر است .
باید دانست‏شادمانی تنها در لذت‏های مادی گذرا خلاصه نمی‏شود . شادمانی واقعی در نزدیك شدن به هدف والای آفرینش و آراسته شدن به خصلت‏ها و خوی‏های انسانی و الاهی است . به گفته ارسطو: «شادمانی عبارت است از پروراندن عالی‏ترین صفات و خصایص انسانی .» (12) بنابراین، لذت و خوشی تنها با عوامل مادی به دست نمی‏آید . عوامل معنوی نیز در ایجاد شادی مؤثرند . گاهی انجام كارهایی كه عادتا باید لذتبخش باشند، نه تنها لذتی به انسان نمی‏بخشد، بلكه عذاب وجدان و تشویش روحی نیز می‏آورد; چرا كه روح و وجدان آماده لذت بردن نیستند . یك غذای لذیذ یا رابطه جنسی و یا خانه بسیار زیبا، اگر حرام و نامشروع و غیر معقول باشد، برای انسان سالم و طبیعی تلخ و ناگوار است .
پرهیز از گناه در بیش‏تر مواقع، پرهیز از لذت‏های مادی سطحی است; ولی در عین حال شادی آور است; زیرا روح آدمی به گونه‏ای است كه گاه از پرهیز و ریاضت معقول سرخوش می‏شود . ارضای تمایلات به هر صورت و در هر شرایط شادی آور نیست . گاه پرهیز از لذت، لذت بخش‏تر از نیل به لذت است . (13)
اگر مادری برخلاف میل فرزند دلبندش او را از خوردن غذایی زیانبار بازداشت، آیا مانع شادمانی او شده است؟
اگر پزشكی برای راحت‏ساختن بیماری كه غده‏ای در مغز دارد، با چاقوی تیز جراحی جمجمه‏اش را شكافت، آن غده دردآور را بیرون آورد و او را از غم و درد جانكاه رهانید، به او شادی نبخشیده است؟ آیا درست است‏بگوییم این پزشك با شكافتن استخوان این بیمار او را آزرده ساخته و شادمانی را از او گرفته است؟
آیا منع بیمار از بعضی غذاها و كارها، محروم كردن او از سرور و شادمانی است؟
آیا منع از شراب خواری كه ارزنده‏ترین گوهر وجود آدمی یعنی عقل را محجوب و پوشیده می‏سازد و بزرگ‏ترین جنایت‏ها و زشت‏ترین كارها را آسان و زیبا جلوه می‏دهد، بازداشتن انسان از شادی و شادمانی است؟
آیا سفارش به دوری از تهمت و غیبت و دروغ و ریا و نگاه ناروا و رابطه ناسالم كه زمینه‏ساز هزاران آسیب فردی و اجتماعی و بستر همه ناهنجاری‏های روانی و اجتماعی است، دور كردن انسان از شادی است؟
آیا سفارش به ارتباط با كانون عظمت و كمال یعنی خداوند متعال و رسیدن به سكون و اطمینان قلب در پرتو این ارتباط كه محور اصلی آموزه‏های دینی و مذهبی است، شادی بخش نیست؟
آیا دستور به نماز و عبادت و صله رحم و انفاق به تهی‏دستان و گذشت و بزرگواری و كمك به برادران دینی و پیشی گرفتن در نیكی و خوبی و تقوا و پاكدامنی و عفت و وقار و اخلاص در اعمال و تكبر نورزیدن و خودپسند نبودن و هزاران دستور فردی و اجتماعی و اخلاقی و اقتصادی و سیاسی دیگر، زمینه ساز شادی حقیقی و راستین بشر در دنیا و آخرت نیست؟
ستودن اعمالی چون گریه از خوف خداوند و عظمت و كبریای او و گریستن بر خطاها و گناهان و نیز گریه و سوگواری در عزاداری اولیای الاهی و انسان‏های برجسته و ممتاز و سفارش به آن‏ها، به هیچ وجه با سرزندگی و نشاط ناسازگار نیست . گریه‏ای كه از سر عشق به خداوند و یادآوری عظمت او باشد، پیوند با دریای بی‏كران همه نیكی‏ها و زیبایی‏ها و سرچشمه همه شادی‏ها و بهجت‏ها است . گریستن بر مظلومیت اولیای الاهی و جفایی كه بر آنان رفته است، در واقع گریستن بر پنهان شدن خورشیدهای تابان و زندگی بخش و چیرگی ظلمت و تیرگی بر آسمان انسانیت است; چنین گریه‏ای نه تنها به افسردگی نمی‏انجامد بلكه به گواهی تاریخ و تجربه، هماره نیروی معنوی و قدرت روحی و سرزندگی را افزایش می‏دهد و پویایی و تحرك جامعه انسانی را رونق می‏بخشد .

پی‏نوشت:

1 . حدیث مهر، سالنمای تحصیلی جوان‏82 - 1381 .
2 . علل الشرایع، شیخ صدوق، ج‏2، ص‏363 .
3 . میزان الحكمة، ج‏6، ص‏155، ح‏11937 .
4 . همان، ج‏1، ص‏418، ح‏1707 .
5 . همان، ج‏3، ص‏439، ح‏8466 .
6 . همان، ج‏3، ص‏438، ح‏8461و8460 .
7 . همان، ج‏5، ص‏574، ح‏11021 .
8 . سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج‏1، ص‏291 .
9 . میزان الحكمة، ج‏4، ص‏119، ح‏7203 .
10 . مثل نحل (16): 36، نمل (27): 69 و انعام (6): 11 .
11 . سفینه البحار، شیخ عباس قمی، ج‏4، ص‏763 .
12 . حدیث مهر، سالنامه تحصیلی جوان 82 - 1381 .
13 . همان .





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط