دو مغرب و دو مشرق
نويسنده:
منبع:مجله پرسمان
منبع:مجله پرسمان
منظور خداوند در قرآن كريم(الرحمن - 17) از دو مشرق و مغرب چيست؟ مگر يك مشرق و مغرب بيشتر در جهان وجود دارد؟
قبل از پرداختن به تفسير آيه، توضيح يك مطلب ضرورت دارد:
كره زمين، داراى دو قطب مغناطيسى است كه شمال و جنوب خوانده مىشود. از طرف ديگر، چون زمين داراى دو حركت وضعى (به دور خود) و انتقالى (به دور خورشيد) است، به نظر مىآيد كه خورشيد صبحگاهان از يك طرف خارج مىشود و كم كم بالاى سر ما مىآيد و سپس شامگاهان در طرف ديگر فرو مىرود. در عرف مردم و اصطلاح علمى آن طرف كه خورشيد طلوع مىكند، «شرق» و آن طرف كه خورشيد غروب مىكند، «مغرب» ناميده مىشود.
نكته ياد شده ظاهر قضيه است. با دقت عقلى و علمى ثابت مىشود كه زمين مشرقها و مغربهاى متعدد دارد. برخى از دلايل نكته اخير عبارتند از:
1. چون زمين به شكل كره است و به دور خورشيد حركت مىكند، در هر نقطه زمين يك مشرق و مغرب و اثر طلوع و غروب مكرر خورشيد پيدا مىشود.
2. خورشيد در هر روز در ساعت معين طلوع و غروب مىكند كه با ساعت طلوع و غروب روز قبل و بعد متفاوت است. بنابراين، به تعداد روزهاى سال مشرق و مغرب داريم.
3. براى هر انسانى شش جهت متصور است، پس طلوع و غروب، با توجه به جايگاه هر كس، متفاوت است.
نتيجه: در ظاهر يك مغرب و مشرق بيشتر نيست، ولى در واقع مشرقها و مغربهاى متعدد وجود دارد. بنابراين، تعبير به مشرق و مغرب(بقره.115) يا مشارق و مغارب (معارج.40) بامبانى علمى منافى نيست.
در مورد آيه ياد شده در پرسش «رب المشرقين و رب المغربين» (الرحمن.17) چند احتمال تفسيرى داده شده است.
1. مقصود از مغرب، مغرب تابستان و زمستان و مقصود از دو مشرق، مشرق تابستان و زمستان است كه با همديگر متفاوتند؛ چنان كه حضرت على(ع) در اينباره مىفرمايد: «مشرق تابستان و زمستان هر كدام بر حد خود است».1
توضيح اين كه: مشرقها و مغربهاى متعددى وجود دارد، ولى نهايت آنها در تابستان و زمستان است؛ زيرا در دوران آغاز تابستان و زمستان خورشيد به حداكثر و حداقل اوج خود مىرسد كه از آنها به مدار شمالى و جنوبى تعبير مىشود و مدارهاى ديگر در بين اين دو قرار دارند. بنابراين، چون مشرقها و مغربها بين اين دو جاى دارند، در اين آيه، واژه «المشرقين و المغربين» به صورت مثنى به كار رفته است.
2. مقصود از دو مشرق و دو مغرب، مشرق و مغرب خورشيد و ماه است. طبق اين تفسير، چون ماه و خورشيد هر كدام طلوع و غروب خاص خود رإ؛ّّ دارند، واژه مثنّى به كار رفته است.
3. مقصود از مشرقين پيامبر اكرم(ص) و اميرالمؤمنين(ع) هستند و مراد از مغربين امام حسن(ع) و امام حسين(ع). اين مطلب بيان باطن يا تأويل آيه است كه در طلوع اسلام پيامبر(ص) و على(ع) بودند و امام حسن و امام حسين(ع) در دوره غروب اسلام اصيل از صحنه جامعه.
براى آگاهى بيشتر ر.ك:
1. پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، محمد على رضايى اصفهانى، ص191 - 195.
2. تفسير نمونه، مكارم شيرازى، ص121و120.
3. مجمع البيان، علامه طبرسى، ذيل آيه.
قبل از پرداختن به تفسير آيه، توضيح يك مطلب ضرورت دارد:
كره زمين، داراى دو قطب مغناطيسى است كه شمال و جنوب خوانده مىشود. از طرف ديگر، چون زمين داراى دو حركت وضعى (به دور خود) و انتقالى (به دور خورشيد) است، به نظر مىآيد كه خورشيد صبحگاهان از يك طرف خارج مىشود و كم كم بالاى سر ما مىآيد و سپس شامگاهان در طرف ديگر فرو مىرود. در عرف مردم و اصطلاح علمى آن طرف كه خورشيد طلوع مىكند، «شرق» و آن طرف كه خورشيد غروب مىكند، «مغرب» ناميده مىشود.
نكته ياد شده ظاهر قضيه است. با دقت عقلى و علمى ثابت مىشود كه زمين مشرقها و مغربهاى متعدد دارد. برخى از دلايل نكته اخير عبارتند از:
1. چون زمين به شكل كره است و به دور خورشيد حركت مىكند، در هر نقطه زمين يك مشرق و مغرب و اثر طلوع و غروب مكرر خورشيد پيدا مىشود.
2. خورشيد در هر روز در ساعت معين طلوع و غروب مىكند كه با ساعت طلوع و غروب روز قبل و بعد متفاوت است. بنابراين، به تعداد روزهاى سال مشرق و مغرب داريم.
3. براى هر انسانى شش جهت متصور است، پس طلوع و غروب، با توجه به جايگاه هر كس، متفاوت است.
نتيجه: در ظاهر يك مغرب و مشرق بيشتر نيست، ولى در واقع مشرقها و مغربهاى متعدد وجود دارد. بنابراين، تعبير به مشرق و مغرب(بقره.115) يا مشارق و مغارب (معارج.40) بامبانى علمى منافى نيست.
در مورد آيه ياد شده در پرسش «رب المشرقين و رب المغربين» (الرحمن.17) چند احتمال تفسيرى داده شده است.
1. مقصود از مغرب، مغرب تابستان و زمستان و مقصود از دو مشرق، مشرق تابستان و زمستان است كه با همديگر متفاوتند؛ چنان كه حضرت على(ع) در اينباره مىفرمايد: «مشرق تابستان و زمستان هر كدام بر حد خود است».1
توضيح اين كه: مشرقها و مغربهاى متعددى وجود دارد، ولى نهايت آنها در تابستان و زمستان است؛ زيرا در دوران آغاز تابستان و زمستان خورشيد به حداكثر و حداقل اوج خود مىرسد كه از آنها به مدار شمالى و جنوبى تعبير مىشود و مدارهاى ديگر در بين اين دو قرار دارند. بنابراين، چون مشرقها و مغربها بين اين دو جاى دارند، در اين آيه، واژه «المشرقين و المغربين» به صورت مثنى به كار رفته است.
2. مقصود از دو مشرق و دو مغرب، مشرق و مغرب خورشيد و ماه است. طبق اين تفسير، چون ماه و خورشيد هر كدام طلوع و غروب خاص خود رإ؛ّّ دارند، واژه مثنّى به كار رفته است.
3. مقصود از مشرقين پيامبر اكرم(ص) و اميرالمؤمنين(ع) هستند و مراد از مغربين امام حسن(ع) و امام حسين(ع). اين مطلب بيان باطن يا تأويل آيه است كه در طلوع اسلام پيامبر(ص) و على(ع) بودند و امام حسن و امام حسين(ع) در دوره غروب اسلام اصيل از صحنه جامعه.
براى آگاهى بيشتر ر.ك:
1. پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، محمد على رضايى اصفهانى، ص191 - 195.
2. تفسير نمونه، مكارم شيرازى، ص121و120.
3. مجمع البيان، علامه طبرسى، ذيل آيه.
پىنوشت:
1. نورالثقلين، هويزى؛ نوشته التاريخ العربى، ج7، ص213.