فراز و فرود يادگيرى

چرا كودك ۶-۵ ساله مشتاق يادگيرى، وقتى به سنين بالاتر مى رسد، شوق وانگيزه خود را از دست مى دهد؟
چهارشنبه، 22 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فراز و فرود يادگيرى
 فراز و فرود يادگيرى
فراز و فرود يادگيرى
نويسنده:خسرو اميدوار

چرا كودك ۶-۵ ساله مشتاق يادگيرى، وقتى به سنين بالاتر مى رسد، شوق وانگيزه خود را از دست مى دهد؟

والدين امروزى و به خصوص مادران، حساسيت زيادى درباره درس خواندن و پيشرفت تحصيلى فرزندان شان نشان مى دهند. بسيارى از خانواده هايى كه فرزندان باهوش و درس خوانى دارند، سعى مى كنند از تهيه هيچ نوع امكاناتى دريغ نكنند. خانواده هايى كه فرزندان شان به هر دليل، اهل درس و مدرسه نيست، براى جبران كمبودهاى انگيزشى، پول خرج كردن براى معلم خصوصى و آموزشگاه و انواع و اقسام كتاب ها را ساده ترين راه مى پندارند. هم والدين گروه نخست و هم والدين گروه دوم، بيشترين فشار را بر روى فرزندان متمركز ساخته و به اقداماتى يك طرفه روى مى آورند.

نقش خانواده در ايجاد «لذت يادگيرى» چيست؟ چرا كودك ۶-۵ ساله مشتاق يادگيرى، وقتى به سنين بالاتر مى رسد، شوق و انگيزه خود را از دست مى دهد؟ آيا اين امر به دليل تاثير عوامل خارج از خانواده است؟

خانواده، به ويژه در سنين حدود دو تا ۱۰ سالگى مهارت هايى به كودك مى آموزد كه در رابطه با كارهاى آموزشگاه، نقش اساسى دارند. اين مهارت ها عبارتند از: زبان، توانايى يادگيرى از بزرگسالان، جنبه هايى از نياز به پيشرفت، عادت به كار كردن و توجه به «وظايف». اگرچه خانواده ها در آموزش اين مهارت ها به كودكان تفاوت دارند، اما نتيجه كار بعضى خانواده ها در ايجاد اين مهارت ها و توانايى هاى ديگر فوق العاده است.

چه نوع خانواده هايى در ايجاد شوق يادگيرى و مهارت هاى تحصيلى موثرتر عمل مى كنند؟

بيشتر خانواده ها نقش خود را درباره كمك به پيشرفت تحصيلى فرزندان، در دو نكته خلاصه مى بينند: ۱- تهيه و تدارك امكانات ۲- همراهى با فرزندانشان در درس خواندن؛ آن چه در اين ميان ناديده گرفته مى شود نقش سطح فكرى والدين در محيط خانه است.
فرزندان شما، بيش از تداركات امكانات و كنترل تحصيلى، به والدينى نياز دارند كه با ارتقاى دانايى ها و يادگيرى هاى خود، به ارتقاى سطح فكرى خانواده كمك كنند. تنها داشتن فرزند باهوش و تيزهوش و واداشتن او به درس خواندن از هر طريق ممكن، مهم نيست. چنين فرزندى، در محيطى بهتر رشد مى كند كه مستعد و بالنده باشد. پدر و مادرى كه براى يادگيرى فرزندان شان هر سختى و زحمتى را به جان مى خرند ولى براى يادگيرى خودشان كوشش به خرج نمى دهند، در واقع به فرزندشان لطمه مى زنند.
باور كنيد كه شوق يادگيرى و استعداد تحصيلى بسيارى از دانش آموزان، به دليل عدم وجود محيط مساعد فرهنگى در خانواده، شكوفا نمى شود و يا به حداكثر شكوفايى نمى رسد.
برعكس، بسيارى از والدينى كه ادعا دارند براى پيشرفت تحصيلى فرزندشان همه نوع امكانات مورد نياز را فراهم آورده اند و به اصطلاح چيزى كم نگذاشته اند، در ارتقاى سطح فرهنگ خانواده بسيار سهل انگارند.بزرگ ترين كاستى و قصورى كه مى تواند متوجه والدين يك دانش آموز باهوش باشد، آن نيست كه براى او كامپيوتر نخرند و يا ساير خواسته هايش را نتوانند اجابت كنند، بلكه اين است كه: با سهل انگارى ها و ناشى گرى هاى خود، سطح فكرى خانواده را پايين آورند.پژوهش هاى بسيارى نشان داده اند كه: آن چه والدين در تعامل خود با كودكان در خانه انجام مى دهند عامل اصلى تعيين كننده توانايى هايى كلامى و پيشرفت درسى است، نه سطح درآمد والدين يا ميزان تحصيلات يا ساير خصوصيت هاى مربوط به پايگاه اجتماعى آنان. والدينى مى توانند بهترين و موثرترين سطح تعامل را با فرزندان داشته باشند كه از سطح فكرى- و نه فقط سطح تحصيلات- بالاترى برخوردار باشند.
نقش پدر و مادر در افت و يا ارتقاى سطح فكرى و فرهنگى خانواده، بسيار مهم است.

والدين چگونه مى توانند در اين باره تاثيرگذار باشند؟

از عوامل زيادى در اين خصوص مى توان نام برد، ولى مهم ترين عامل، نگرش والدين به يادگيرى و دانايى است. وقتى پدر و مادر در حرف و عمل به دانايى احترام بگذارند و وقتى يادگيرى به معناى واقعى، براى آنان ارزشمند باشد، خود به خود رفتارهاى آنان در رويارويى با مسايل فكرى و تحصيلى فرزندانشان، بسيار متفاوت خواهد بود. پدر و مادرى كه به زور مى خواهند در فرزند خود انگيزه تحصيلى ايجاد كنند، در واقع نه لذت يادگيرى را چشيده اند و نه عطش يادگيرى را درك كرده اند. چگونه امكان پذير است كه، پدر و مادرى نگرش مثبت واقعى به يادگيرى نداشته باشند و بعد بخواهند كه، فرزندشان به بالاترين حد پيشرفت درسى برسد؟ البته استثناهايى ممكن است وجود داشته باشد، ولى اين موارد عمومى نيست.
به طور حتم، بزرگترين و خطيرترين وظيفه والدين به خصوص در شرايط فعلى آن است كه با اصلاح نگرش و رفتارهاى خود درباره يادگيرى و دانايى، به خود و فرزندان و در يك كلام به ارتقاى سطح فكرى و فرهنگى كل خانواده كمك نمايند. البته اين كار ساده اى نيست و مهم ترين مانع، عادات و رويه هاى معمول جامعه است، اما پدر و مادرى كه واقعاً و به صورت منطقى به سعادت خود، فرزندان و خانواده مى انديشند، بايد گام هاى تدريجى را در اين راه بردارند. عطش يادگيرى و حضور دانايى در محيط خانه، كليد خوشبختى خانواده است.اطمينان داريم كه والدين ايرانى دير يا زود، به اين واقعيت مهم خواهند رسيد. يادگيرى فقط نياز دانش آموز نيست، بلكه نياز همه انسان ها در همه زمان ها است. عطش يادگيرى بسيارى از خلأهاى زندگى را پرمى كند. احترام به دانايى، تفسير زندگى و ارزش هاى فردى و اجتماعى را تغيير مى دهد.ارتقاى سطح فكرى والدين، فضاى خانه و خانواده را دلنشين و منطقى تر مى سازد.

نقش مادران در يادگيرى

نقش مادر، به خصوص در شرايطى كه پدران حضور كمترى در خانه دارند، در سطح فكرى خانواده مهم تر است. اين موضوع شايد خلاف تصور عده اى باشد كه در مسايل فكرى خانواده نقش پدر را مهم تر مى دانند. شايد خود مادران هم تصور نكنند كه چقدر در سطح فكرى و فرهنگى خانواده مى توانند موثر باشند.

مادر چه نقشى در افت و يا ارتقاى سطح فكرى خانواده دارد؟

مادران، اعم از شاغل و غيرشاغل، حضور بيشترى در خانه دارند. از طرف ديگر، مادرها بسيار بيشتر از پدرها، پيگير روند تحصيلى فرزندان شان هستند.در دوره ابتدايى كه بنيادى ترين سال هاى تحصيلى را در برمى گيرد، بيشتر مادرها نقش كنترل كننده مستمرى دارند. به طور معمول، پدرها از دوره هاى راهنمايى و متوسطه بيشتر وارد عمل مى شوند، آن هم به عنوان اهرم هاى فشار، مختصر آن كه حداقل در ۱۰ سال نخست زندگى، ارتباط مادر با فرزند بيش از هركسى است و تاثير مادر در سطح فكرى فرزند هم، مى تواند بيشتر از هر كسى باشد.

كدام مادرها سطح فكرى فرزندان و خانواده را پايين مى آورند؟

مادرانى كه بيشتر وقت آن ها پاى تلويزيون مى گذرد، سوژه هايى را در زندگى دنبال مى كنند كه پيش پا افتاده و غيرمهم است، اگر اهل مطالعه باشند، در روزنامه ها دنبال صفحه حوادث مى روند و مجلاتى را مى خرند كه شامل مطالب بى خاصيت و خنثى است، بحث ها و گفت وگوهاى شان با دوستان و همسر و سايرين درباره مسايل روزمره و تكرارى است، حوصله فكر كردن درباره موضوعات جدى زندگى را ندارند، به غذا و پوشاك فرزندشان اهميت زيادى مى دهند، مسايل فكرى فرزندان را فقط در درس و مدرسه خلاصه مى كنند و ...
اگر بپذيريم كه يك فضاى مساعد فرهنگى تا چه حد مى تواند در رشد فكرى كودكان موثر باشد، آن گاه بايد به رفتارهاى مان با تامل بيشترى بنگريم، مادرى كه وقت زيادى را صرف تماشاى تلويزيون مى كند، هيچ يك از سريال هاى جدى و غيرجدى را از دست نمى دهد، با اشتياق داستان هاى پيش پا افتاده و فيلم ها و سريال ها را دنبال مى كند و به توضيح و تفسير آن ها هم مى پردازد، چه تاثير مثبتى مى تواند در سطح فكرى خانواده بر جاى بگذارد؟ اين مادر چگونه مى تواند از فرزندش انتظار داشته باشد كه با شوق و رغبت درس هايش را بخواند؟
مادرى كه حوصله مطالعه ندارد و يا مطالعه اش شامل سوژه هاى غيرجدى است، چگونه مى تواند توقع فرزندى كتاب خوان داشته باشد؟ مادرى كه تحصيلات سطح بالايى ندارد و براى ارتقاى آن هم كوششى نمى كند، چگونه مى تواند به فرزندش توضيح دهد كه درس خواندن مهم است؟ مادرى كه از شرايط فكرى و اجتماعى زمانه اطلاعى ندارد و با افكار فرزندش فاصله دارد، چگونه مى تواند او را درك كند؟ مادرى كه خورد و خوراك و پوشاك فرزندش، دغدغه اى جدى تر از رشد فكرى اوست، چگونه مى تواند به رشد فكرى فرزندش كمك كند.
عجيب است كه برخى پدرها و مادرها، خود با يادگيرى غريبه اند و يا به نوعى از آن دورى مى كنند، اما از فرزندان توقع دارند با حرص و ولع درس بخوانند و در امور تحصيلى، از همه پيشى بگيرند. خيلى از والدين حتى اين زحمت را به خود نمى دهند كه با شيوه هاى منطقى با درس و مدرسه فرزندان شان برخورد كنند. فقط بر آن چه خود بدان رسيده اند، اصرار مى ورزند.
حضور يك فرزند باهوش و درس خوان در خانواده كه از همان سال هاى نخست تحصيل قابل تشخيص است، وظيفه والدين و به خصوص مادر را صدچندان مى كند. متاسفانه مادران وظيفه خود را در اين مى بينند كه بالاى سر فرزندشان بايستند، تا او مشق هايش را بنويسد، از او درس بپرسند، ديكته بگويند و يا حتى بعضى از كارهاى درسى فرزندشان را انجام دهند.
هدف و تمركز همه اين فعاليت ها، فرزند است. اما اين كارها تا چه زمانى مى تواند موثر باشد؟ چند درصد از والدين از چنين روش هايى به نتايج موثر و ماندگارى مى رسند؟
مادرانى كه علاقه مند به پيشرفت مستمر و واقعى فرزندشان هستند، بايد جهت قسمتى از فعاليت ها را به طرف خود برگردانند. مادران بايد پا به پاى فرزندان، پيش روند، اما نه در امور درسى، بلكه در رشد فكرى و فرهنگى.
يك مادر منطقى در وهله اول انتظار خودش را از خود بالا مى برد و به آن چه كه دارد قانع نمى شود. او همه وقتش را به امور روزمره و خنثى اختصاص نمى دهد بلكه در تربيت فرزند، وقت هايش را به زمان هايى براى سرگرمى و زمان هايى براى ارتقاى انديشه تقسيم مى كند.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.