امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در قرآن
معرفت و شناخت، از موضوعات اساسی حیات بشری است و پس از معرفت خداوند به عنوان مبدأ همه ی موجودات، معرفت به حجّت های پروردگار که مظهر اسماء و صفات و آیینه ی جمال و جلال الهی هستند، بر همه ی معارف مقدّم است و حیات معنوی بشر به همین معرفت وابسته است.برای معرفت امام منابع گوناگونی وجود دارد که قرآن اساسی ترین آنهاست. قرآن منبع مطمئنی است که چون از وحی سرچشمه گرفته، هیچگونه انحراف و نادرستی در آن راه ندارد و مورد اتّفاق همه ی فِرَق مسلمین است.
امام علی (علیه السلام) می فرمایند:
«وَإعْلَمُوا أنَّهُ لَیسَ عَلَی أحَدٍ بَعدَ القُرآنِ مِن فاقَةٍ و لا لأِحَدٍ قبلَ القرآنِ مِن غَنیٍ، فاسْتَشْفُوهُ مِن أدوائِکمُ وَ اسْتَعینوا بهِ عَلی لَأوائِکُم »؛1 «بدانید که هیچ¬کس را پس از آموختن قرآن، نیازمندی نیست و هیچ کس را پیش از آموختن قرآن توانگری و بینیازی نیست، پس شفای دردهای خود را از قرآن بخواهید و در گرفتاریهایتان، از آن کمک بخواهید.»
بنابراین بایسته است مسأله ی معرفت امام از نگاه قرآن کریم مورد بررسی قرار گیرد. پیش از پرداختن به بحث امام مهدی (علیه السلام) در قرآن، به نکاتی چند اشاره می کنیم:
الف) جامعیّت قرآن
این نکته بسیار روشن است که اگر بنا باشد دینی جاودانه باقی بماند، باید کتاب قانون آن در همهی عصر-ها، جامع و کامل باشد تا بتواند حضور خود را در تمام دوره های حیات بشری حفظ کند. لذا با توجّه به اینکه دین اسلام جاودانه و همیشگی است، باید کتاب وحی و قانون از جامعیتی بی نظیر برخوردار باشد:وَ نَزَّلنا عَلَیکَ الکِتابَ تِبیاناً لِکُلِّ شَیءٍ؛2 و بر تو (ای پیامبر) نازل کردیم کتابی را که در آن تبیان هر چیزی که در هدایت انسان نقش دارد، صورت گرفته است.
قرآن خود را این گونه معرفی می کند که کتاب «تبیان» و «هدایت» است. «تبیان» صفت عام و فراگیر قرآن است و کتابی که برای هدایت همه ی انسآنها در همه ی زمآنها نازل شده، شأنش این است که بیان «کلِّ شَیء» را عهده دار باشد. البته واضح است که مراد از «کلِّ شَیء» همه ی چیزهایی است که به امر هدایت بشری که رسالت قرآن است بر میگردد و در این مورد، قرآن مسأله ای را در حوزه ی هدایت بشری فروگذار نکرده است.
ب) تفسیر و تأویل
1- تفسیر
یکی از راه هایی که می توان به واسطه ی آن به درک واقعی و عمیق مضامین و مفاهیم آیات الهی نایل شد و از معارف ارزشمند آن بهره مند گردید، تفسیر است. تفسیر در کتب علوم قرآنی چنین معنی شده است:«التَّفسیرُ کَشفُ القِناعِ عَنِ المُشکِلِ»؛3 «تفسیر نقاب برداشتن از چهره ی الفاظ مشکل است.» به عبارت دیگر مراد از تفسیر، مطالبی است که از الفاظ و ظواهر کلام الهی و با اندیشه و ژرف نگری در آنها به دست می آید و نشانگر مراد و منظور آیات قرآنی است.
2- تأویل
گاهی آیات الهی حاوی حقایقی ورای الفاظ و ظواهر آن است که در مطالعه¬ی ابتدایی و اولیه به دست نمی¬آید و تأمل و دقّت آدمی در آنها نیز کارساز نیست؛ قرآن کریم در این باره میفرماید: وما یعلم تأویله الّا الله والراسخونَفی العلمِ یقولونَ ءامنّا به ...4 «وتأویل آن راکسی جز خداوند نمی داندو راسخان در علم می گویند به آن ایمان آوردیم...» بلکه تنها روایات و گفتار معصومین (علیهم السلام) است که از آنها پرده برمی دارد و اسرار آنها را آشکار می سازد. به این مرحله از فهم آیات که دلالت به باطن قرآن دارد، تأویل می گویند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در اینباره می-فرمایند:«ما فِی القُرآنِ آیَةٌ الاّ وَ لَها ظَهرٌ وَ بَطنٌ»؛5 «هیچ آیه-ای در قرآن نیست جز اینکه دارای ظاهر و باطن است.» بنابراین برای بهره مندی جامع و شایسته، هم باید به ظاهر قرآن «تفسیر» آن توجّه کرد و هم از باطن آن «تأویل» استمداد جست.
ج) جایگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و ائمهی اطهار (علیهم السلام)
شکّی نیست که کلام وحی و معارف بی کران الهی، اقیانوسی است که عقل و دانش ناقص و محدود بشری، توانایی درک و تحلیل تعالیم و مفاهیم بلند و آسمانی آن را به تنهایی، و به صورت کامل و صحیح ندارد و ناگزیر از یاری افرادی است که خود از سرچشمة وحی و علم الهی بهره مند شده و توانایی لازم برای بیان حقایق آن را داشته باشند. این فضیلت در وجود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و اهلبیت معصومین (علیهم السلام) جلوه گر و متبلور شده است.خداوند در این رابطه خطاب به رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) می فرماید:
وَ اَنزَلنا اِلَیکَ الذِّکرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلیهِم؛6 و ما ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه را که به سوی مردم نازل شده است برای آنها تبیین کنی.
نبی گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) نیز پس از خود، خاندان و اهلبیت عصمت خویش را عهده دار این وظیفه سنگین و امر خطیر معرفی می فرمایند؛ چنان که در حدیث معروف ثقلین آمده است:
«اِنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ کِتابَ اللهِ وَ عِترَتی أَهلَ بیَتی ...»؛7 «من در میان شما دو چیز گران بها و ارزشمند باقی می گذارم، کتاب خدا و عترت و اهلبیتم. و اگر به این دو ثقل چنگ بزنید و تمسک بجویید هرگز گمراه نمی شوید و این دو هیچ گاه از هم جدا نمی شوند تا در روز قیامت در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.»
راز و رمز حیات و جامعیت قرآن، در همگامی و همراهی آن، با عترت است. قرآن در کنار معصوم، عامل هدایت و مانع از گمراهی است. این کتاب الهی در کنار تبیین معصوم، برای همیشه «هادی» است.
بنابراین توجّه به دیدگاه و بیانات امامان معصوم (علیهم السلام) در فهم و کشف مقصود آیات نقش کلیدی ایفا می¬کند.
این مطلب از آیات دیگر قرآن نیز قابل استفاده است:
فَاسألوا أهلَ الذِّکرِ إن کُنتُم لا تَعلَمونَ؛8 اگر چیزی را نمی دانید از اهل ذکر بپرسید.
در تفسیر این آیه آمده است: «نَحنُ أهلُ الذّکرِ وَ نَحنُ المَسئولُونَ»؛9 «منظور از اهل ذکر ماییم و ما کسانی هستیم که مورد سؤال قرار می گیریم.»
همچنین در تفاسیر اهل سنت از ابن عباس نقل شده است: «هُوَ مُحَمَّدُ وَ علی وَ فاطمة وَ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ هُم أهلُ الذِّکرِ وَ العَقل وَ البَیانِ»؛10 «مراد از اهل ذکر، حضرت رسول (صلی الله علیه و آله وسلم)، امام علی (علیه السلام)، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) است. ایشان اهل ذکر و عقل و بیان می باشند.»
د) آیا نام امام مهدی (علیه السلام) در قرآن آمده است؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت: قرآن برای معرفی شخصیت ها از دو راه استفاده کرده است:1- معرفی با اسم
نخستین راه این است که شخصیت مورد نظر را با اسم معرفی و مطرح می کند مانند: وَ ما مُحَمَّدٌ الاّ رَسولٌ قَد خَلَت مِن قَبلِهِ الرُّسُل11«و محمد نیست مگر پیغمبری از طرف خدا که پیش از او نیز پیغمبرانی بودند...»2- معرفی با صفت و ویژگی
شیوه¬ی دوّم، معرفی با صفت و ویژگی است که در قرآن نمونههایی دارد، از جمله این¬که در مورد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) آمده است:الّذینَ یتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبیِّ الامّیِّ ... یَأمُرُهُم بِالمَعروف و یَنهاهُم عَنِ المُنکَرِ وَ یحِلُّ لَهُمُ الطَّیبِّاتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیهِمُ الخَبائِث ...؛12 کسانی که از پیامبر تبعیت می کنند ... که پیامبر، ایشان را به کارهای پسندیده دستور می دهد و از کارهای زشت و ناپسند، باز می دارد و به ایشان امور پاکیزه را حلال و امور ناپسند را حرام کرده است.
در معرفی ولی مؤمنان (علیه السلام) نیز از این شیوه استفاده کرده است:
انَّما وَلیُّکمُ اللهُ وَ رَسولُهُ وَ الَّذینَ ءامَنوا الَّذینَ یُقیمونَ الصَّلَوةَ وَ یُؤتونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکِعونَ؛13 صاحب امر شما خدا و رسول او و کسانی اند که نماز را بر پا می دارند و زکات می پردازند درحالی که در رکوع باشند.
شناساندن با صفت بهترین راه معرفی است. این نوع معرفی راه را بر سودجویان می بندد؛ در معرفی با اسم میتوان نام جعلی درست کرد؛ امّا بهره برداری از صفات کار آسانی نبوده و قابل جعل نیست. از این رو میبینیم در جریان حضرت طالوت (علیه السلام)، خداوند متعال در آیهی 248 سوره ی بقره، بعد از آنکه ایشان را به اسم معرفی می کند، بلافاصله ایشان را با صفت و نشانه ی «تابوتٌ فیه سَکِینة» «صندوقی که دارای آرامش است»، معرفی می کند تا جلوی هرگونه اشتباه احتمالی گرفته شود.
پس روشن شد که:
1- تنها راه معرفی، ذکر نام امام مهدی (علیه السلام) نیست، و حضرت از راههای دیگر (صفات) معرفی شدهاند و قرآن به طرق دیگر به وجود ایشان و حکومت جهانی شان اشاره کرده است.
2- مصالحی در کار بوده که نام اهلبیت (علیهم السلام) در قرآن ذکر نشود که مهمترین آنها محفوظ ماندن قرآن از تحریف است.
پی نوشت ها:
1. نهج البلاغه، خ 176 .
2. نحل(16)، 89. .
3. علوم قرآنی، ص 274 .
4. آل عمران (3)،7 .
5. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 92، ص 94 .
6. نحل(16)، 44 .
7. ر.ک: کلینی، کافی، ج 1، ص 293، ح 3/ شیخ مفید، الارشاد، ج 1، ص 231/ شیخ صدوق، امالی، ص 415، ح 15 .
8. نحل(16)،43 .
9. کلینی، کافی، ج 1، ص 210، ح 3 .
10. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 11، ص 244 .
11. آل¬عمران(3)، 144 .
12. اعراف (7)، 157 .
13. مائده (5)، 55 .