آسيب‌شناسي باور به ظهور منجي

باور مهدوي و فرهنگ انتظار در طول تاريخ با انديشه‌ها و برداشت‌هاي نادرست بسياري در آميخته شده است. انديشه‌ها و برداشت‌هايي كه به تدريج تبديل به آسيب‌ها و آفت‌هاي جدي براي اساس و بنياد اعتقاد به ظهور منجي در فرهنگ شيعه شده‌اند. در عصر حاضر كه جامعه ما به شكل روزافزوني، به موضوع انتظار و ظهور روي آورده است، ضرورت شناسايي اين آسيب‌ها و آفت‌ها، بيش از هر زمان ديگر احساس مي‌شود و لازم است كه ضمن ترويج و توسعه فرهنگ انتظار، اين موضوع نيز مورد توجه جدي قرار گيرد.
يکشنبه، 18 فروردين 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آسيب‌شناسي باور به ظهور منجي
آسيب‌شناسي باور به ظهور منجي
آسيب‌شناسي باور به ظهور منجي

نويسنده:عباس پسنديده
منبع:ماهنامه موعود
اشاره:
باور مهدوي و فرهنگ انتظار در طول تاريخ با انديشه‌ها و برداشت‌هاي نادرست بسياري در آميخته شده است. انديشه‌ها و برداشت‌هايي كه به تدريج تبديل به آسيب‌ها و آفت‌هاي جدي براي اساس و بنياد اعتقاد به ظهور منجي در فرهنگ شيعه شده‌اند.
در عصر حاضر كه جامعه ما به شكل روزافزوني، به موضوع انتظار و ظهور روي آورده است، ضرورت شناسايي اين آسيب‌ها و آفت‌ها، بيش از هر زمان ديگر احساس مي‌شود و لازم است كه ضمن ترويج و توسعه فرهنگ انتظار، اين موضوع نيز مورد توجه جدي قرار گيرد.
با توجه به آنچه گفته شد، در نيمه شعبان سال گذشته، «مؤسسه فرهنگي موعود» اقدام به برپايي همايشي با عنوان «باور مهدوي؛ تهديدها و آسيب‌ها» نمود. كه طي دو روز برگزاري آن، اساتيد و محققان ارجمند حوزه و دانشگاه ديدگاه‌هاي خود را در اين زمينه ابراز داشتند. آنچه در پي‌خواهد آمد، حاصل يكي از سخنراني‌هاي ارائه شده در اين همايش است كه اميدواريم مورد توجه شما عزيزان قرار گيرد.
شيعه معتقد است كه در آينده، مردي از نسل حضرت زهرا(س) ظهور خواهد كرد و با تشكيل آخرين دولت، پايان تاريخ را رقم خواهد زد. اين از اصول راهبردي باورهاي شيعه است. اصلي كه آينده را روشن مي‌سازد و جهت‌‌گيري حركت شيعه را مشخص مي‌كند.
ظهور حضرت مهدي(ع) همچون فانوسي است كه در اقيانوس متلاطم و ظلماني دوران غيبت، ساحل امن و نجات را براي كشتي‌هاي طوفان‌زده مشخص مي‌سازد و از اين‌رو شيعه بايد پيوسته از اين فانوس الهي حفاظت كند و آن‌را از آسيب‌ها و آفت‌ها ايمن سازد؛ چرا كه در غير اين صورت فانوس‌هاي بدلي، جاي فانوس حقيقي را خواهند گرفت و مردم به جاي اينكه به ساحل نجات رهنمون شوند گرفتار گمراهي و سرگرداني مي‌گردند و نتيجه اين امر چيزي جز تأخير ظهور نخواهد بود.
ايمن‌سازي و مصونيت بخشي به «اصل ظهور» متوقف بر «آفت‌زدايي» است و آفت‌زدايي متوقف بر «آفت‌شناسي» و «آسيب‌شناسي» است. بدون شناخت آسيب‌ها نمي‌توان عمليات ايمن‌سازي و حفاظت را اجرا نمود. در اين مقاله برآنيم تا به برخي از اين موارد اشاره كنيم و لذا مسئله «آسيب‌شناسي ظهور» را در سه قلمرو بررسي خواهيم كرد.
قلمرو اول «هنگامة ظهور» است؛ يعني چه زماني و در چه شرايطي پديده ظهور اتفاق خواهد افتاد. قلمرو دوم «شيوة ظهور» است كه به مسئله حوادث پس از ظهور مي‌پردازد و به اين سؤال كه دولت مهدوي چگونه حاكميت يافته و تشكيل مي‌شود؛ پاسخ مي‌دهد و قلمرو سوم «دولت ظهور» است كه موضوع مأموريت دولت مهدوي را بررسي كرده و بيان مي‌كند كه دولت ظهور براي چه مي‌آيد و چه خواهد كرد؟

1. هنگامة ظهور

برخي از آسيب‌هاي موضوع ظهور مربوط به «هنگامة ظهور» است. هنگامة ظهور، يعني زماني كه ظهور اتفاق خواهد افتاد. بديهي است كه مراد از زمان، زمان تقويمي نيست. زمان تقويمي را كسي جز خداوند متعال نمي‌داند. بلكه مراد از زمان ظهور، زمان پيش‌شرطي و زمان زمينه‌اي است. بنابراين وقتي از هنگامة ظهور پرسش مي‌شود، مقصود اين است كه پيش‌شرط ظهور چيست؟ زمينه ظهور حضرت كدام است؟ و در چه شرايطي حضرت مهدي(ع) ظهور خواهد كرد؟
1ـ1. اهميت و ثمره بحث: مسئله هنگامة ظهور از آن جهت اهميت دارد كه مشخص مي‌سازد براي ظهور چه مقدماتي لازم است (مقدمات ظهور) و براي تحقق مقدمات و زمينه‌ها، چه وظايفي بر عهده شيعه است (وظايف منتظران). پاسخ به پرسشف هنگامه ظهور، جهت حركت شيعه را مشخص مي‌سازد. پاسخ درست، مسير درست را مشخص مي‌كند و پاسخ نادرست، شيعه را به بيراهه كشانده و ظهور را به تأخير مي‌اندازد.
به بيان ديگر پاسخي كه به پرسش هنگامه ظهور داده مي‌شود، تأثير مستقيم و غيرقابل انكاري در بحث «انتظار» خواهد داشت. انتظار و چگونگي آن از مسايل بنيادين در دوران غيبت است كه نمي‌توان به سادگي از كنار آن گذشت. تعريف دقيق انتظار، فرهنگ انتظار و وظايف منتظران، متوقف بر داشتن پاسخي صحيح، منطقي و متين براي پرسش هنگامة ظهور است. از اين‌رو مسئله آسيب‌شناسي و آسيب‌زدايي در قلمرو هنگامه ظهور، از اهميت فوق‌العاده‌اي برخوردار است.
1ـ2. آسيب‌شناسي هنگامة ظهور: يكي از آسيب‌هاي مرتبط با هنگامه ظهور اين است كه گمان مي‌شود «فراگيري و جهان شمولي فساد» پيش شرط ظهور است. برخي معتقدند تا جهان پر از ظلم و فساد نشود، حضرت مهدي(ع) ظهور نخواهد كرد. و شايد پاسخ اين گروه به اين پرسش كه «چرا حضرت مهدي(ع) در غيبت است؟» اين باشد كه: چون هنوز مناطقي از جهان را فساد فرا نگرفته است. در اينجا براي آشنايي بيشتر با اين ديدگاه، دلايل معتقدان آن و آثاري را كه اين ديدگاه بر انديشه انتظار دارد، بررسي مي‌كنيم.
الف) دليل: دليل كساني كه معتقدند جهان‌شمولي فساد پيش‌شرط ظهور است، رواياتي است كه مي‌گويند حضرت مهدي(ع) زماني ظهور مي‌كند كه جهان پر از ستم شده است.
روايات فراواني وجود دارند كه دربارة جهان پيش از ظهور، از تعبير «كما ملئت ظلماً و جوراً» استفاده كرده‌اند. مثلاً رسول خدا(ص) مي‌فرمايد:
1.لاتقوم الساعة حتي تمتلئ الاٴرض ظلماً و عدواناً، ثمّ يخرج رجل من عترتي فيملؤها قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و عدواناً
قيامت برپا نمي‌شود تا زماني كه زمين از ستم و دشمني آكنده شود، آنگاه مردي از خاندان من قيام كند و زمين را همچنان كه از ظلم و جور آكنده شده، از عدل و داد پر كند.
و يا در كلام ديگري مي‌فرمايد:
2. لولم يبق من الدّهر إلاّيوم لبعث الله تعالي رجلاً من أهل بيتي يملؤها عدلاً كما ملئت جوراً
اگر از عمر دنيا فقط يك روز باقي مانده باشد، خداوند مردي از خاندان مرا بر‌مي‌انگيزد كه دنيا را پر از داد مي‌كند همچنان كه پر از ستم شده است.
از چنين رواياتي اين برداشت را كرده‌اند كه فراگيري فساد، پيش‌شرط ظهور است. در بحث‌هاي بعدي به تحليل اين بفعد از روايات مهدويت خواهيم پرداخت و مشخص خواهيم ساخت كه مراد از اين تعبيرها چيست.
ب) تأثير اين نظريه بر فرهنگ انتظار: اين نظريه تأثير مستقيمي بر فرهنگ انتظار و تعيين وظايف منتظران دارد. انگاره‌اي كه از دل نظريه فوق در باب انتظار بيرون مي‌آيد، نفي امر به معروف و نهي از منكر و تعطيلي هرگونه حركت اصلاح‌طلبي است. گروهي از كساني كه پيش‌شرط ظهور را فراگيري فساد مي‌دانند، بر اين باورند كه نبايد جلوي فساد را گرفت. از ديدگاه اينان، هرگونه مانع‌تراشي در راه انجام فساد و منكرات، منجر به تأخير در ظهور مي‌شود. امام خميني(ره) درباره اين گروه مي‌فرمايد:
3.يك دسته‌اي مي‌گفتند كه خوب، بايد عالم پر از معصيت بشود تا حضرت بيايند، ما بايد نهي از منكر نكنيم، امر به معروف هم نكنيم تا مردم هركاري مي‌خواهند بكنند، گناهان زياد بشود كه فرج نزديك بشود
كساني كه اين انگاره را پذيرفته‌اند، بر اين باورند كه چون راه ظهور، گسترش فساد است، وظيفه منتظران، سكوت در برابر منكرات و اجازه گسترش فساد است و بر اين اساس معتقدند هر نوع تلاش براي جلوگيري از فساد و توسعه صلاح و فلاح، حركت ضدانتظار است كه موجب به تأخير افتادن ظهور مي‌شود.
1ـ3. نقد: در نقد اين ديدگاه بايد گفت كه اگرچه روايات مورد استناد صحيح‌اند، اما استنباطي كه از آنها شده درست نيست. سؤال اين است كه رواياتف مورد استناد، بيان‌گر «توصيف زمان ظهور» ند يا بيان‌گر «پيش‌شرط ظهور»؟ فرق است ميان اين‌كه گفته شود ويژگي‌هاي اجتماعي هنگامه ظهور چيست و اين‌كه گفته شود پيش‌شرط ظهور حضرت مهدي (ع) چيست. مورد اول ويژگي‌هاي جامعه جهاني را به هنگام ظهور توصيف و پيش‌بيني مي‌كند، ولي مورد دوم شرط ظهور حضرت مهدي(ع) را توضيح مي‌دهد. بديهي است كه ميان اين دو، تفاوت وجود دارد. به عنوان نمونه اگر گفته شود در فصل بهار فرزند فلان خانواده متولد مي‌شود؛ آيا بدين معناست كه فصل بهار علت ولادت است يا فصل بهار توصيف هنگامه ولادت است؟ در بحث ما نيز همين مسئله صادق است. خيلي فرق است ميان اين‌كه بگوييم «حضرت مهدي(ع) چون فساد فراگير شود ظهور مي‌كند» يا اين‌كه بگوييم «حضرت مهدي (ع) در زماني كه فساد فراگير است ظهور خواهد كرد.» ميان اين دو تفاوت ظريفي وجود دارد.
فهم متون ديني نيازمند كار كارشناسي است. بايد مجموعه متون ديني را مورد توجه قرار داد تا به نتيجه منطقي رسيد. در متون ديني هيچ‌گاه از «فراگيري ستم» به عنوان علت ظهور ياد نشده تا در نتيجه گفته شود كه راه تعجيل در فرج حضرت، توسعه فساد است! بلكه در متون حديثي تصريح شده كه پيش‌شرط ظهور، تغيير جامعه و حركت آن به سمت صلاح و فلاح است. اين‌كه در بحث روش‌شناسي فهم متون ديني گفته مي‌‌شود بايد مجموعه روايات را مورد توجه قرار داد تا بتوان ديدگاه دين را استخراج نمود، به همين دليل است.
مطالعه ديگر روايات نشان‌گر اين حقيقت است كه تمركز بر بخشي از احاديث و ناديده گرفتن برخي ديگر، عامل انحراف در فهم متون و موجب تحريف در ديدگاه دين مي‌گردد. در ادامه به روايتي در زمينه پيش شرط ظهور اشاره مي‌كنيم تا اين بحث روشن‌‌تر گردد:
كسي از امام باقر(ع) مي‌پرسد كه چه وقت ظهور حضرت مهدي(ع) اتفاق مي‌افتد تا دل ما شاد گردد؟ حضرت در قالب بيان يك حكايت آموزنده، تاريخ را به سه دوره؛ زمان گرگ‌صفتي، زمان ميش‌صفتي و زمان ترازو تقسيم كرده و روشن مي‌سازد كه در كداميك از اين دوره‌ها، امكان ظهور وجود دارد. حكايت اين است كه عالم فرزانه‌اي، فرزندي داشت كه نسبت به دانش و فضل او بي‌رغبت بود و لذا بهره‌اي از دانش پدر نبرده بود. در مقابل همسايه‌اي داشت كه از دانش او بهره‌هاي فراوان برده بود. عالم فرزانه، هنگام مرگ به فرزند خود گفت اگر پس از من به تو رجوع كردند و با مشكل روبه‌رو شدي از اين مرد همسايه كمك بخواه. پس از مدتي، پادشاه خوابي ديد و براي تعبير خواب خود فرزند عالم فرزانه را احضار كرد. او به همسايه مراجعه كرد و از وي نظرخواهي نمود. همسايه فرزانه گفت: در تعبير خواب پادشاه بگو كه اكنون زمان گرگ است، ولي وقتي پاداش را گرفتي سهم مرا نيز بده. فرزند عالم نزد پادشاه رفت و پس از تعبير خواب او، پاداش خوبي گرفت، اما با كمال شهامت به وعده خود با همسايه عمل نكرد.
4.پس از مدتي دوباره جريان تكرار شد. فرزند عالم با عذرخواهي و خجالت نزد همسايه رفت. همسايه به او گفت: بگو اكنون زمان ميش است. ولي اين‌بار سهم مرا از پاداش فراموش نكن... . فرزند عالم پس از گرفتن پاداش به ترديد افتاد كه چه كند آيا سهم همسايه را بدهد يا نه؟ ولي بالاخره از اين كار چشم‌پوشي نمود. وقتي براي بار سوم قضيه تكرار شد، فرزند عالم قول داد كه اين‌بار به وعده خود عمل كند. همسايه فرزانه نيز به او گفت: به پادشاه بگو اكنون زمان ترازو است. فرزند عالم پس از گرفتن پاداش فوراً نزد همسايه رفت و سهم او را تقديم كرد. همساية فرزانه در اينجا كلام بسيار مهمي دارد. به او گفت:من از آغاز نيز چشم‌داشتي به اين مال نداشتم ولي تو فرزند زمان خود هستي. زمان اول زمان گرگ بود و تو چون گرگ حق مرا غارت كردي. زمان دوم زمان ميش بود كه دلش مي‌خواهد ولي عمل نمي‌كند، تو هم دلت مي‌خواست كه حق مرا بدهي ولي عمل نكردي. و اما زمان سوم زمان ترازو بود و تو به وعده خودت عمل كردي. همه پاداش از آنف تو
امام باقر (ع) با بيان اين حكايت مي‌خواهد بفرمايد كه در دورة «گرگ‌صفتي» حق امامت غصب شد، در دوره «ميش‌صفتي» مردم مي‌خواهند حق ما را بدهند ولي حال آن‌ را ندارند و در دوره سوم كه دوره «عدالت» است مردم حق ما را خواهند داد! اين‌ها دوره‌هاي سه‌گانه تاريخ امامت‌اند. مدار و محور اين دوره‌هاي سه‌گانه، مردم‌اند. اگر مردم تغيير كنند، زمان ظهور فرا خواهد رسيد. براساس اين حديث شريف، پيش‌شرط ظهور عدالت‌خواهي مردم است. امامف عدالت، امت عدالت‌خواه مي‌خواهد. دولت عدالت، جامعه عدالت‌پذير مي‌خواهد. جامعه فاسد، امام عدالت را نمي‌پذيرد. مردم فاسد، دولت عدالت را تحمل نمي‌كنند؛ همان‌گونه كه امام علي(ع) را تحمل نكردند.
اگر ظهور در جامعه فاسد روي دهد، امام مهدي(ع) نيز فرجامي چون ديگر امامان خواهد داشت. بنابراين پيش‌شرط ظهور، توسعه عدالت‌خواهي است. گفتمان جامعه بشري بايد به گفتمان عدالت تبديل شود تا زمنية ظهور حضرت مهدي(ع) فراهم گردد. البته حركت به سوي عدالت، حركتي مردمي و توده‌اي است كه در بدنة جامعه جهاني بايد صورت بگيرد. اگر چنين اتفاقي بيفتد، طبيعي است كه سران كفر و الحاد ساكت نخواهند نشست و ظلم و جور خود را دامنه‌دارتر خواهند كرد؛ همان‌گونه كه هم اكنون كفر جهاني براي مقابله با نهضت مهدويت برنامه‌هاي شيطاني طراحي و اجراي آن‌ها را آغاز كرده است و بدون ترديد اين روند موجب توسعه فساد مي‌گردد، هرچند از سوي ديگر موج عدالت‌خواهي و حركت به سوي منجي عدالت‌گستر نيز روبه افزايش است.
5.بنابراين، اين‌ تصور كه پيش‌شرط ظهور، توسعه فساد است، با متون ديني و عقل سليم ناسازگار است. فراگيري فساد، توصيف زمان ظهور است نه علت ظهور. برهمين اساس مفهوم انتظار يعني تلاش براي غالب كردن گفتمان عدالت و ترويج عدالت‌خواهي در مردم و جامعه منتظر جامعه‌اي است كه در راه توسعه عدالت‌خواهي و عدالت‌پذيري تلاش مي‌كند

2. شيوه ظهور

برخي ديگر از آسيب‌هاي ظهور، مربوط به «شيوة ظهور» و به قدرت رسيدن حضرت مهدي(ع) است. مي‌دانيم كه در دوران ظهور، حكومت واحدي در سراسر جهان شكل مي‌گيرد و حضرت مهدي(ع) در رأس اين حكومت قرار مي‌گيرد، حال اين سؤال مطرح است كه چگونه آن حضرت به اين قدرت مي‌رسد. يكي از مباحث مهم در هر حاكميتي، مكانيسم كسب قدرت است. اين‌كه ساز و كار كسب قدرت چيست از مباحث مهم فلسفه سياسي است. سؤال اين است كه ساز و كار كسب قدرت در دولت مهدوي ـكه نمونه كامل دولت امامت و ولايت استـ چيست؟ و حضرت مهدي(ع) از چه شيوه‌اي براي رسيدن به قدرت استفاده خواهد كرد؟6
2ـ1. اهميت و فايده بحث: در بحث ظهور نمي‌توان مسئله شيوه كسب قدرت را ناديده گرفت و از آن چشم‌پوشي كرد. امروز دنيا نسبت به اين مسئله حساس است و سؤال‌ها و شبهه‌هاي فراواني در اين زمينه دارد. ما نمي‌توانيم افكار عمومي را ناديده بگيريم. ظهور ميان زمين و آسمان و در خلأ اتفاق نمي‌افتد. ظهور در اين دنيا و در ميان همين مردمي اتفاق مي‌افتد كه سؤال‌ها و شبهه‌هاي فراواني دارند. اگر حكومت حضرت يك حكومت جهاني است، نمي‌توان به جز شيعه، بقيه مردم را ناديده گرفت. جهانف امروز، نزديك به شش ميليارد نفر جمعيت دارد كه از اين ميزان، قدري بيش از يك ميليارد نفر آن مسلمان‌اند و در ميان مسلمانان، جمعيت شيعه حدود صدميليون نفر است. شيعه اگر معتقد است دولتي كه او معرفي مي‌كند، دولت پايان تاريخ است، بايد بتواند پاسخ قانع‌كننده‌اي براي خيل مردمي داشته باشد كه شيعه نيستند و سؤالات فراواني دارند. البته هميشه انسان‌هاي مغرض وجود خواهند داشت، اما اكثريت را كساني تشكيل مي‌دهند كه اگر پاسخ قانع كننده‌اي بيابند، خواهند پذيرفت و اين جمعيت تشنه، يكي از نگراني‌هايش، شيوة به قدرت رسيدن دولت پايان تاريخ در انديشه شيعي است. اينجاست كه بحث شيوه ظهور اهميت مي‌يابد. يافتن پاسخ صحيح و منطقي براي اين پرسش، اولاً به ما كمك خواهد كرد كه حوادث پس از ظهور را تبيين و تبليغ كنيم و ثانياً وظيفه منتظران را در تهيه ابزار قدرت، مشخص مي‌سازد. اگر بناست حضرت مهدي(ع) قدرت جهان را در دست بگيرد، بايد در دوران غيبت و انتظار، ابزار قدرت را فراهم ساخت. هر پاسخي كه به پرسش دوم داده شود، در وظيفه منتظران تأثير مستقيم خواهد داشت و مسير حركت در اين زمينه را تعيين خواهد كرد.
2ـ 2. آسيب‌شناسي شيوه ظهور: برخي ظهور حضرت را ظهور سرخ و خونين مي‌دانند و بر اين باورند كه ايشان در اثر جنگ و خون‌ريزي‌هاي فراوان، حاكميت مي‌يابد. اين مسئله دستاويزي براي مخالفان مهدويت شيعي شده تا براي مردم دنيا اين‌گونه جا بيندازند كه فرجام تاريخ از نظر شيعه، فرجامي است خونين و دردناك كه در آن با زور شمشير و سرنيزه حكومتي به مردم جهان تحميل مي‌گردد. دوران معاصر، دورة نبرد الگوهاي فرجام تاريخ و نظريه‌هاي پايان تاريخ است. در اين نبرد كسي پيروز است كه الگوي بهتري ارائه دهد. اگر ظهور حضرت متوقف بر رويكرد جامعه بشري به عدالت مهدوي است، راه رسيدن به آن ارائه تصويري روشن و منطقي از آن است. اگر بناست بشريت در ظهور حضرت به خاك و خون كشيده شود، آيا مي‌توان انتظار همراهي از آنان داشت؟ آيا مي‌توان آنان را منتظر ظهور نمود؟ آن تصوير خشونت‌باري كه اردوگاه ليبرال دموكراسي از مهدويت شيعي ارائه مي‌دهد، مبتني بر برخي سخناني است كه شيعه خود در اين‌باره گفته است؛ بدون اين‌كه به حساسيت مسئله توجه داشته باشد و تحليل منطقي از اين بحث ارائه دهد. از اين‌رو بررسي دوباره موضوع اهميت دارد.
2ـ3. دليل: بخشي از روايات مهدويت، اختصاص به درگيري‌هاي هنگام ظهور دارد. در اين دسته، رواياتي وجود دارند كه دامنه درگيري‌ها را بسيار گسترده و آمار كشته‌شدگان را بسيار زياد نقل مي‌كند. در اين بحث در پي نقل اين متون نيستم، شما كم و بيش از اين متون خبر داشته و گوشه‌هايي از آن را شنيده و يا خوانده‌ايد.
2ـ4. نقد: همان‌گونه كه اشاره شد، روايات فوق مبناي نظريه «جنگ براي تحميل» شده است. در اين نظريه حضرت مهدي(ع) ظهور مي‌كند و پس از درگيري‌ها و خونريزي‌هاي بسيار فراوان، حاكميت خود را بر پهنة گيتي مي‌گستراند. اما اين نظريه با اشكالات فراواني روبه‌روست؛ چرا كه يك نظريه اگر مخصوص بخشي از يك حقيقت باشد بايد با ديگر اجزاء هماهنگ باشد. اصل هماهنگي ميان اجزاي يك مجموعه، ضرورت نظريه‌پردازي است و ناهماهنگي نشانه نادرستي يك يا چند نظريه دروني مي‌باشد. نظرية «جنگ براي تحميل» نيز با ديگر بخش‌هاي نظرية مهدويت و دولت امامت ناهماهنگ است. اين ناهماهنگي در سه حوزه است كه بدان مي‌پردازيم:
الف) نظرية «جنگ براي تحميل» نمي‌تواند پديده «غيبت» را تحليل كند. غيبت يكي از عناصر مهم در فرهنگ مهدوي است. اگر بناست كه براي حاكميت امام زمان (ع) نبردهاي تحميل كننده انجام شود، ديگر نيازي به اين غيبت طولاني نمي‌بود؛ از همان آغاز اين نبردها مي‌توانست آغاز شود و حكومت حضرت مستقر گردد. پس راز حدود دوازده قرن غيبت چيست؟ شايد گفته شود حضرت مهدي(ع) در آغاز امامت بيش از پنج سال سن نداشته است و به همين دليل غايب شده است. اما روشن است كه كمي سن نمي‌تواند توجيه عقلاني براي دوازده قرن غيبت باشد.7 اگر كمي سن دليل غيبت است و اگر بناست به وسيله جنگ حكومت حضرت برپا گردد، چند دهه غيبت براي تكميل سن كافي ‌بود. اين نشان‌گر ناكارآمدي نظرية «جنگ براي تحميل» در تحليل پديده غيبت است.
ب) همان‌گونه كه در بحث آسيب‌شناسي هنگامة‌ظهور گذشت، روايات معصومين(ع) و تحليل‌‌هاي عقلاني، پيش‌شرط ظهور حضرت مهدي(ع) را «آمادگي اجتماعي» مي‌دانند؛ اگر چنين است، نظرية «جنگ براي تحميل» با اين بخش از فرهنگ مهدويت نيز در تضاد است. اگر ظهور نيازمند آمادگي اجتماعي است؛ اگر غيبت، فرصتي براي كسب آمادگي است و اگر انتظار تلاش براي آماده‌سازي است، «جنگ براي تحميل» چه معنايي خواهد داشت؟ اين نظريه با هيچ يك از آن مفاهيم سه‌گانه نيز همخواني ندارد.
ج) برخي از رواياتي كه به موضوع نبردهاي پس از ظهور پرداخته‌اند، تأكيد كرده‌اند كه هدف اين نبردها منافقان و معاندان هستند و بر اين اساس عموم مردم در صف مقابل قرار نمي‌گيرند. نظريه جنگ براي تحميل با اين دسته از روايات هم ناسازگار است. در انديشه ديني حتي منافق تا وقتي يك شهروند باشد، در امان است و تنها زماني كه قصد براندازي داشته باشد، با او برخورد مي‌شود. در عصر ظهور، اگر معاندان و منافقان بخواهند مانع استقرار دولت مهدوي شوند، با آنان ستيز خواهد شد. دولت امامت، هيچگاه خود را با خشونت و تهديد بر مردم تحميل نكرده است. خانه‌نشيني حضرت علي(ع) و انزواي معصومان (ع) دليل روشن اين حقيقت است. ستيز امام زمان(ع) با كساني است كه در برابر اين جريان حق (كه خواست عمومي است) سد ايجاد مي‌كنند.
2ـ5. ماهيت نبردهاي ظهور: اگر سؤال شود كه آيا هيچ جنگي در آستانه تشكيل دولت مهدوي رخ نمي‌دهد؟ پاسخ آن منفي است. روايت‌هاي زيادي، اصل مسئله درگيري را تأييد و حتي برخي ويژگي‌هاي آن‌را نيز مشخص كرده‌اند. اما اگر سؤال شود كه آيا پايه‌هاي حكومت مهدوي بر كشتار و خون‌ريزي توده مردم (همان‌ها كه دولت مهدوي مي‌خواهد بر ايشان حكومت كند) استوار است؟ پاسخ منفي است. بدون ترديد نبرد و درگيري‌هاي نظامي سختي در خواهد گرفت اما سؤال اين است كه آيا اين درگيري‌ها به خاطر تحميل يك ايده به مردم است؟ يا دليل ديگري دارد؟ آيا شمشير حضرت مهدي(ع) شمشير تحميل حكومت به مردم است يا شمشير مبارزه با كساني است كه در برابر خواست عمومي بشريت براي تحقق عدالت صف‌آرايي مي‌كنند؟ ميان اين دو تفاوت وجود دارد. گاهي يك نفر يا يك گروه با تكيه بر سرنيزه حاكميت خود را به مردم تحميل مي‌كند و گاهي جامعه‌اي به پامي‌خيزد و عليه ستم قيام مي‌كند ولي زورگويان در برابر آنان مقاومت مي‌كنند و لذا مردم نيز با آنان مي‌جنگند. نمونه بارز آن در انقلاب اسلامي ايران اتفاق افتاد. حضرت امام خميني(ره) و ياران او جنگيدند و شهداي زيادي تقديم انقلاب كردند. سؤال اين است كه اين جنگ و كشتار به خاطر چه بود؟ آيا به زور سرنيزه به مردم مي‌گفتند كه بايد انقلاب كنيد و لذا نبرد آغاز شد؟ يا اين‌كه مردم قيام كردند تا حكومت اسلامي تشكيل دهند ولي صاحبان زر و زور و تزوير در برابر اين خواست عمومي ايستادند و لذا مردم هم تا اندازه‌اي كه لازم بود با آنان درگير شدند؟ داستان نبردهاي ظهور نيز همين‌گونه است؛ نبردي است براي برچيدن سدهايي كه ظالمان در راه تحقق عدالت ايجاد كرده‌اند. اگر به بحث پيشين نگاهي بيندازيم، مسئله روشن‌تر مي‌گردد. پيش شرط ظهور، خواست عمومي بشر است. صورت مسئله اين است كه ابتدا بشر آماده پذيرش دولت مهدوي شده و آن‌گا‌ه او ظهور مي‌كند. اما ابرقدرت‌هايي كه منافع ظالمانه خود

پي‌نوشت‌ها:

1. محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج 1، ص 633، ح 0711.
2. همان، ح 2711 .
3. صحيفه نور، ج 02 ، ص 691 .
4. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 41، ص 794ـ994.
5. براي مطالعه بيشتر در اين زمينه ر.ك: عباس پسنديده، «گفتمان عدالت پيش‌شرط ظهور» مجله موعود، سال ششم، شماره 53، دي و بهمن 1831.
6 . البته هدف امامت، كسب قدرت به معناي قدرت‌طلبي نيست بلكه مراد به دست آوردن قدرت براي انجام مأموريت الهي كه هدايت مردم است مي‌باشد. وجود قدرت، شرط تكليف است و امام نيز براي انجام رسالت خويش بايد قدرت انجام آن‌را داشته باشد. اينجا است كه ضرورت حكومت و حاكميت يافتن امام مشخص مي‌شود. قدرت، براي امامت، هدف نيست بلكه مقدمه‌اي است كه امام را نسبت به انجام رسالت الهي‌اش قادر مي‌سازد.
7. همان‌گونه كه مشهود است، اين نظريه گذشته از آن كه برمفهوم انتظار تأثير منفي مي‌گذارد، مفهوم غيبت را نيز به نادرستي تفسير مي‌كند.
8. محمدباقر مجلسي، همان، ج 1، ص 116، ح 8.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط