نخستین مفسر بزرگ اصفهان (323-254 هـ. ق)
چکیده
در این مقاله نگارنده در مقام معرفی یکی از رجال علمی اصفهان است که نام و آرای او از قرن چهارم اسلامی تاکنون در تفاسیر بزرگ و معروف شیعه و اهل تسنن دیده میشود، ولی با گذشت یازده قرن تمام، از خصوصیات زندگانی و استادان و شاگردان او اطلاعات دقیقی در دست نیست، و حتی کسانی که با کتب تفسیر سروکار دارند و از او نام میبرند جز نامی پیش از او نمیشناسند.شیخ الطایفه ابوجعفر محمدبن حسن طوسی در مقدمهی تفسیر تبیان او را ستوده، و امام فخر رازی در تفسیر مفاتیح الغیب بیش از سایر مفسرین به بیان اقوال و آرای او پرداخته، و نیز شیخ ابوعلی فضل بن حسن طبرسی در تفسیر مجمع البیان، و از متأخرین مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان چنانکه در آغاز سورهی « الشوری » ذیل « حمعسق » در معانی فواتح سوره یازده قول از مفسرین به نقل از تفسیر مجمع البیان آورده، که در پایان قول یازدهم فرمود:
و هو مرویّ عن قطرب (2) و اختاره ابومسلم الاصبهانی و الیه یمیل جمع من المتأخرین. این قول از قطرب روایت شده و آن را ابومسلم اصفهانی برگزیده و گروهی از مفسرین متأخر آن را پسندیدهاند و عبارت طبرسی چنین است: « و هو المحکّی عن قطرب و اختاره ابومسلم محمدبن بحر الاصفهانی ».
در کتب تفاسیر از ابومسلم با اسامی مختلف یادشده مثل ابومسلم ( به طور مطلق )، ابن بحر، اصفهانی، ابومسلم اصفهانی، محمدبن بحر، ابومسلم محمدبن بحر اصفهانی، ابومسلم محمدبن بحر، و در دو مورد نام والد او تصحیف و تغییر یافته و آمده ابومسلم محمدبن یحیی.
1- در تفسیر تبیان، سورهی بقرة، ذیل آیهی 35.
2- در تفسیر تفاتیح الغیب، سورهی بقرة، ذیل آیهی 15.
و این اشتباه سبب شده که در یکی از فهارس تفسیر امام فخر تنظیم یافتهی آقایان ابراهیم و احمد شمس الدین که در آن حدود 350 مورد، نظر ابومسلم آمده، آنچه به او نسبت داده شده شش مورد است و بقیه منسوب است به ابومسلم محمدبن یحیی. و در الفهرست ابن ندیم دو مرتبه نام محمدبن بحر آمده یکی در ذیل اسامی مصنفین تفسیر صفحهی 37 و دیگری در صفحهی 151 ( چاپ تجدد ) با ذکر مصنفات و منزلت علمی او، و در بعضی از کتب مآخذ، تفسیر او به نام جامع التأویل لمحکم التنزیل به مؤلف دیگری نسبت داده شده، که با عنایت و توفیقات الهی در مقالهای دیگر به طور مشروح به بحث و تحقیق در آن میپردازیم.
و از ویژگیهای این دانشمند عالی مقام است که در میان مفسرین و دانشمندان اسلامی یگانه فردی است که نسخ در آیات قرآنی را نپذیرفته و آنچه از آیات قرآنی به گفتهی دیگران از احکام منسوخه است آن را توجیه و تأویل کرده و بر اثبات این مطلب به آیهی شریفهی « لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ » استناد کرده که ذکر آن در کتب تفسیر و اصول فقه مفصل آمده است. و خلاصهی سخن آنکه ابومسلم محمدبن بحر اصفهانی دانشمندی است گرانمایه در تفسیر و ادبیات پارسی و تازی و علم لغت، و نویسنده و شاعری است توانا، نخست در خدمت محمدبن زید داعی طبرستان، چندی سمت دبیری و کتابت به عهده داشته و در سال 309 هـ. ق عامل شهر قم بوده است، و با درگذشت ابوعلی محمدبن رستم، عامل فارس و اصفهان در شوال سال 321 از طرف خلیفه مقتدر عباسی به جای او منصوب شده و پس از ورود لشکر مردوایج به اصفهان به فرماندهی ابوالحسن علی بن بویه در نیمهی ذی القعده 322 از آن سمت معزول گشت و پس از آن دیری نگذشت که دیده از جهان فروبست. غفرالله له و لنا.
مقدمه
از اکابر رجال علمی و سیاسی اصفهان در اواخر نیمهی دوم قرن سوم و اوایل قرن چهارم اسلامی، ابومسلم محمدبن بحر معتزلی مفسر بزرگ و عالیقدر است، که قبل از او مفسری در پایه و مرتبت وی در اصفهان شناخته نیست. او به سال 254 هجری قمری در محلهی جرواآن اصفهان دیده به جهان گشود و پس از فراگیری علوم عصری، دیری نگذشت که از رجال علمی و صاحب نظران در دانش تفسیر و کلام و ادبیات عرب به شمار آمد.از استادان و خصوصیات زندگانی او اطلاع دقیق و بسندهای در دست نیست، ابوعلی تنوخی بصری (3) در کتاب نشورالمحاضره در آنجا که از محمدبن زید داعی (4) صاحب طبرستان و دیلم، برادر حسن بن زید (م- 270 هـ ق) یاد کرده میگوید: ابومسلم محمدبن بحر اصفهانی، نویسندهی معروف معتزلی، عالم به تفسیر و دیگر علوم و دانشها که از طرف مقتدر عباسی بعداً عامل اصفهان و فارس گردید، منصب کتابت و سرپرستی امور او را به عهده داشت.
یاقوت حموی در معجم الادباء پس از نقل گفتار ابوعلی تنوخی به نقل از تاریخ اصفهان حمزه اصفهانی (م- قبل از 360 هـ. ق) آورده است:
ابن ابی البغل (5) در سال 300 هـ. ق که در بغداد در خدمت مقتدر عباسی بود به ولایت و سرپرستی دیوان خراج و ضیاع اصفهان منصوب شد و طی نامهای ابومسلم را به نمایندگی خود برگزید و 7س از ورود به اصفهان او را همچنان در آن مقام پایدار ساخت و با درگذشت ابوعلی محمدبن رستم عامل اصفهان و فارس در شوال سال 321 هـ. ابومسلم به جای وی منصوب شد، و پس از ورود لشکر مردوایج به اصفهان به سرکردگی عمادوالدوله ابوالحسن علی بن بویه و شکست سپاه مظفرین یاقوت در نیمهی ذی القعده 322 هـ. معزول گشت. (6)
وی چندی نیز عامل شهر قم بوده، چنانکه در ترجمهی تاریخ قم (7) در فصل اول، باب دوم در ذکر مساحتهای واقعه به قم، صفحهی 106 آمده: ابومسلم محمدبن بحر اصفهانی عامل قم، قم را مساحت کرده است در سنهی تسع و ثلاثمأیة (309 هـ. ق) و پس از این ضیعتهای عرب از عجم جدا کرد.
شخصیت علمی ابومسلم
او در عصر خود دانشمندی معروف و در مجامع علمی مورد توجه و در بیان آرا و عقاید خود توانا و پایدار و استوار بود. شیوایی و بلاغت گفتار او، گذشته بر دقت نظر و خردگرایی و داشتن ذوقی لطیف با تبحّر و آگاهی به ادبیات عرب و علم لغت، همه موجب شده بود در اندیشه و تفکرات مذهبی و درک مفاهیم عالیهی آیات قرآنی در میان اقران و اعیان عصر خود ممتاز و مورد توجه باشد.آثار و مؤلفات
1- تفسیر جامع التأویل لمحکم التنزیل،
در چهارده و یا بیست مجلد بر اساس عقاید و تفکرات معتزله.2- الناسخ و المنسوخ
3- کتابی در علم نحو که در بغیة الوعاة سیوطی ج 59/1 ذکر آن آمده.4- کتابی شامل رسائل وی (9)
ابوالحسن علی بن عیسی بن داوود جراح (م- 344 هـ. ق) وزیر دانشمند و ایرانی تبار خلیفهی مقتدر عباسی و القاهربالله (10) با پایگاه بلند خود در دانش و فضایل انسانی، او را میستود و عنایت و علاقهای ویژه نسبت به او ابراز میداشت.
در الفهرست محمدبن اسحاق ندیم (م- 380 هـ. ق) در فن دوم از مقالهی سوم، صفحهی 151 با این عبارت آمده:
ابومسلم محمدبن بحر الاصبهانی (10) کان کاتبا مترسلا بلیغاً و متکلماً، و کان ابوالحسن علی بن عیسی یصفه و یشتاقه و له من الکتب: کتاب جامع التأویل لمحکم التنزیل علی مذهب المعتزله فی تفسیرالقرآن کبیر و کتاب جامع رسائله.
مفضل بن سعد مافروخی اصفهانی از دانشمندان بلندپایهی قرن پنجم در کتاب محاسن اصفهان گرچه نام او را در شمار دانشمندان اصفهانی که از آنها یاد کرده نیاورده، ولی در آغاز کتاب که از امتیازات و زیباییهای اصفهان سخن میگوید، داستانی را از او نقل میکند و از او به فاضل یگانه و بی مانند تعبیر کرده و آن داستان چنین است:
روزی ابومسلم محمدبن بحر اصفهانی یکی از رؤسا و دانشمندان بی نظیر اصفهان در دارالخلافهی بغداد حاضر بود، و در آنجا سخن از بهترین و پرنعمتترین شهرها به میان آمد و هر کس در این خصوص چیزی میگفت، در آن میان ابومسلم اظهار داشت: در تمامت روی زمین بهتر و نکوتر از شهر و محل من جایی نیست، حاضران همگی از گفتهی او به شگفت آمدند، و از او پرسیدند، آن چگونه است ؟ گفت آیا در جهان شهری در لطافت و اعتدال هوا، پاکی و گوارایی آب، و وقوع شهر در دشت و پهنهای گسترده همانند اصفهان میشناسید، گفتند: نه، آنگاه گفت: محلهای که من در آن سکونت دارم به نام « جرواآن » از بهترین محلات اصفهان است و در آنجا اکنون خانه و منزلی بهتر و خوشتر و زیباتر از خانهی من نیست. پس همگان نظر او را تأیید کردند و تشخیص او را نیکو دانستند. (11)
و احمدبن یحیی بن مرتضی از ائمهی زیدیه (م- 890 هـ. ق) در طبقات المعتزله آورده: از جمله دانشمندان معتزلی مذهب ابومسلم محمدبن بحر اصفهانی صاحب تفسیر و مرتبت والای علمی است. او و ابوالقاسم بلخی (12) و ناصرالحق (13) هر سه از دانشمندان و بزرگان یگانهی عصر خود از ندما و یاران خاص محمدبن زید حسنی معروف به داعی صاحب طبرستان (م- 287 هـ. ق) بودند. (14)
شیخ طوسی ابوجعفر محمدبن حسن (م- 460 هـ. ق) قدس سرّه در مقدمهی تفسیر تبیان در علت اقدام به تألیف این تفسیر فرموده:
من در متقدمین و متأخرین علمای شیعه کسی را نیافتم که به تألیف تفسیری جامع و کامل مشتمل بر آیات قرآن و بیان معانی آن اقدام کرده باشد، تفاسیر ما معمولاً روایی است و سعی مؤلفین بر این بوده که آنچه در کتب روایات و حدیث در بیان آیات قرآن آمده جمع آوری کنند، از این رو به تبیین و توضیح تمام آیات به آن گونه که نیاز بوده نپرداختهاند، و اما دیگر مفسرین اسلامی مانند ابوجعفر محمدبن جریر طبری (م- 310 هـ. ق) صاحب تفسیر جامع البیان در نقل احادیث و اخبار و قصص و اقوال صحابه و تابعین و بیان معانی مختلف و توجیه و ترجیح آنها، و ورود در فنون مختلف و قرائات و استناد به اشعار عصر جاهلی و غیره و استنباط احکام الهی از آیات مربوط به احکام، بسیار به بسط و تفصیل پرداخته و برخی دیگر به اختصار فقط به بیان و توضیح غرائب و مشکلات آن بسنده کرده و عدهای نیز اگرچه میانه رو بین این دو گروه بودهاند، ولی در تفسیر آیات، بیشتر از مطالبی یاد کردهاند که در محدودهی تخصص و تبحّر آنان بوده مانند زجّاج (15) و فرّاء (16) و امثال آنها از اساتید لغت و ادبیات عرب که بیشترین مطالب این دانشمندان در تفسیر، بیان نکات و دقایق نحوی و ادبی است، و بعضی دیگر چون مفضّل بن سلمه (17) بیشتر به مسائل لغوی و زبان شناسی و پیوند و اشتقاق کلمات پرداخته، و بعضی مانند ابوعلی جبائی (18) و احمدبن سهل بلخی (19) از متکلمین اسلامی فقط به مطالب کلامی نپرداخته و آن را با دیگر علوم اسلامی چون ذکر مسائل فقهی و آرای فقها و دیگر معارف، نیز درآمیختهاند، ولی بهترین و جامعترین آنها که دارای سبک و روشی مناسب و به دور از اطناب و ایجاز و افراط و تفریط است یکی تفسیر ابومسلم محمدبن بحر اصفهانی است و دیگری تفسیر علی بن عیسی رمّانی (20) و عبارت شیخ طوسی اعلی الله مقامه در این مورد چنین است: وَ اَصلَحُ مَن سَلَکَ فِی ذلِکَ مَسلَکاً جَمیلاً مُقتَصِداً محمدُ بنُ بَحرٍ اَبُومُسلِمِ الاِصبَهانِی و عَلِیّ بنُ عِیسَی الرُّمّانِی، فَاِنَّ کِتابَیهِما اَصلَحُ ما صُنَّفَ فِی هذا المَعنَی.
در اینجا شاستهی ذکر است نسخهای از این تفسیر ارزشمند ( جامع التأویل ) در قرن پنجم اسلامی در بغداد در کتابخانهی بزرگ شخصی شیخ المعتزله ابویوسف قزوینی عبدالسلام بن محمدبن یوسف بن بندار (م- 488 هـ. ق) که خود یکی از دانشمندان و مفسرین بزرگ است و از طرف خواجه نظام الملک وزیر، ریاست درالکتب بغداد را برعهده داشته، موجود بوده است.
سیوطی در طبات المفسرین دربارهی او آورده: ابویوسف یکی از معمرین و سالخوردگان فضلا و دانشمندان گذشته است که به نگارش و جمع آوری تفسیری پرداخته که در میان تفاسیر، بزرگتر و جامعتر از آن دیده نمیشود، البته اگر با سخنان و آرای معتزلیان درآمیخته نمیبود. و در آن سیصد مجلد آمده که هفت جلد آن تفسیر سورهی حمد است. (21)
و در طبقات الشافعیة الکبری ابونصر سبکی (م- 771 هـ. ق) ج121/5، در شرح حال ابویوسف از او نقل شده که گفته است: در کتابخانهی من تعداد شصت تفسیر مختلف موجود است که از آنها است:
1- تفسیر ابوجعفر محمدبن جریر طبری در چهل مجلد
2- تفسیر ابوالقاسم بلخی ( معروف به کعبی )
3- تفسیر ابوعلی جبّائی ( محمدبن عبدالوهاب معتزلی )
4- تفسیر ابوهاشم عبدالسلام جبّائی ( فرزند ابوعلی )
5- تفسیر ابومسلم بن بحر ( اصفهانی )
منزلت و مقام ابومسلم در علم تفسیر
از قرن چهارم اسلامی تاکنون در قرون مختلف نظریات و آرای او در بیان لغات و ترکیبات و معانی آیات قرآنی همواره مورد توجه مفسرین و علمای اسلامی بوده و در نقل آرا و اقوال وی یا به صراحت با عنوان ابومسلم محمدبن بحر اصفهانی، ابومسلم بن بحر، محمدبن بحر اصفهانی، و یا با عناوین ابن بحر، ابومسلم اصفهانی، ابومسلم ( به طور مطلق ) از او یاد شده است.در تفاسیری که نگارنده نام او را دیده ام اعم از تفاسیر شیعی و سنی عبارتاند از:
1- تفسیر تبیان از ابوجعفر محمدبن حسن طوسی ( م- 460 هـ. ق ) جمعاً در سی مورد.
2- مفردات راغب اصفهانی، چاپ دارالقلم دمشق، سال 1412 هجری، تصحیح و تحقیق صفوان عدنان داوودی
3- تفسیر مجمع البیان از ابوعلی فضل بن حسن طبرسی ( م 548 یا 502 هـ. ق ) در 318 مورد.
4- تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار از رشیدالدین میبدی ( م- قرن ششم هجری ).
5- مفاتیح الاسرار و مصابیح الابرار، در تفسیر سورهی بقره از تاج الدین محمدبن عبدالکریم شهرستانی ( م- 548 هـ. ق ).
6- روض الجنان و روح الجنّان به فارسی از ابوالفتوح حسین بن علی رازی ( م- نیمهی اول قرن ششم هـ ).
7- مفاتیح الغیب از ابوعبدالله محمدبن عمر امام فخر رازی ( م- 606 هـ. ق ) در 348 مورد.
8- الجامع لأحکام القرآن از ابوعبدالله محمدبن احمد انصاری قُرطبی ( م- 671 هـ. ق ).
9- تفسیر غرائب القرآن از حسن بن محمد قمی معروف به نظّام نیشابوری ( م- بعد از 730 هـ. ق ).
10- تفسیر البحرالمحیط از ابوحیان محمدبن یوسف اندلسی غرناطی ( م- 754 هـ. ق ) در 153 مورد.
11- ارشاد العقل السلیم فی تفسیر الکتاب از ابوالسعود محمدبن مصطفی عمادی ( م- 982 هـ. ق ).
12- تفسیر المیزان از مرحوم علامه سیدمحمدحسین طباطبائی قدس سره ( م- 1402 هـ. ق ).
نکتهی قابل توجه در تفسیر تبیان ذیل آیهی شریفهی یَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ. ( بقره/ 35 ) آمده: ابومسلم محمدبن یحیی گفته، این جنت و بوستان که حضرت آدم (ع) مأمور به سکونت در آن شده در روی زمین بوده (22) و این تنها موردی است در این تفسیر که در میان اسامی مفسرین یاد شده این نام دیده میشود. چنانکه در تفسیر امام فخر رازی ذیل آیهی شریفه: اللّهُ یَسْتَهْزِىءُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ ( بقره/ 15 ) (23).
پس از نقل سخن معتزله که گفتهاند: این آیه نیازمند به تأویل است و نمیتوان آن را بر آنچه ظاهرش مینماید تفسیر کرد. پس از ذکر ادلهی آنان بر ادعای خود، به چهار تأویل پرداخته و به این اشاره کرده که نخستین آنها از ابوالقاسم کعبی و ابومسلم محمدبن یحیی اصفهانی است. در اینجا نیز یگانه موردی است در این تفسیر که نام ابومسلم محمدبن یحیی با قید اصفهانی آمده است.
نظر نگارنده بر این است که در هر دو مورد از دو تفسیر ذکر شده کلمهی « یحیی » در اصل « بحر » بوده که کاتب آن را به خطا قرائت و استنساخ و روایت کرده و باید کلمهی یحیی به کلمهی « بحر » اصلاح گردد. زیرا:
- در کتب طبقات المفسرین که از نام مؤلفین تفسیر یادشده چنین نامی دیده نمیشود نه قبل از زمان شیخ طوسی و نه پس از آن عصر.
2- در ذیل آیهی 35 سورهی بقره در تفسیر روض الجنان ابوالفتوح رازی، این قول نسبت داده شده به ابومسلم بن بحر و عبارت آن چنین است:
اختلاف کردهاند که این کدام بهشت است، بعضی مفسرین گفتند، بستانی بود از بستانها و بهشت خلد نُبوَد و این قول ابوالقاسم بلخی و ابومسلم بحر اصفهانی است (10/ ج1، 218).
در تفسیر امام فخر، قول به اینکه منظور از « جنّة » در آیهی 35 سورهی بقره بوستان واقع در روی زمین است نه بهشت خلد، نسبت داده شده به ابوالقاسم کعبی و ابومسلم اصفهانی و در این تفسیر نیز منظور از ابومسلم اصفهانی و یا ابومسلم به طور مطلق همان ابومسلم محمدبن بحر است و گواه بر این مدعا است آنچه در این تفسیر آمده:
ذیل آیهی وَإِذَا بَدَّلْنَا آیَةً مَّكَانَ آیَةٍ، ( نحل/ 101 ) با این عبارت: قَد ذَکَرنا اِنَّ مَذهَب ابی مسلم الاصفهانی ان النسخ غیر واقع فی هذه الشریعة (13/ ج5، ص 520).
و ذیل آیهی شریفهی لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ. ( فصلت/ 42 ) با این عبارت: و اعلم ان لابی مسلم الاصبهانی أن یحتجّ بهذه الآیة علی أنّه لم یوجد النسخ فیه (13/ ج6، ص 378).
و جای انکار نیست که منکر وقوع نسخ در قرآن در میان دانشمندان اسلامی منحصراً ابومسلم محمدبن بحر اصفهانی است که بعداً به آن اشاره خواهد شد.
و ذیل آیهی شریفهی وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی كَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى ... ( بقره/ 260 ) (13/ ج2، ص 494).
در بیان معنی « صُرهُنَّ » چهار مرتبه ذکر ابومسلم به طور مطلق آمده که منظور از آن نیز بدون شک ابومسلم محمدبن بحر اصفهانی است زیرا این معنی فقط از او نقل شده است.
3- دلیل دیگر بر تصحیف نام ابومسلم محمدبن بحر به ابومسلم محمدبن یحیی، ذیل آیهی 15 سورهی بقره در تفسیر امام فخر، تقارن و همراهی این دو نام ابوالقاسم کعبی و ابومسلمِ اصفهانی است، که هر دو معاصر و از اصحاب و یاران خاص محمدبن زید داعی صاحب طبرستان و معتزلی مذهب بودهاند و در دیگر موارد این تفسیر نیز این تقارن دیده میشود مانند: ذیل آیهی 146 سورهی اعراف و آیهی هشتم سورهی دهر.
و ظاهراً بر اساس این تصحیف و اشتباه است که در فهرست تفسیر مفاتیح الغیب چاپ دارالکتب العلمیه، بیروت به سال 1411 هـ. ق، به کوشش ابراهیم شمس الدین و احمد شمس الدین، ذیل نام « ابومسلم محمدبن بحر » فقط شش مورد آمده و آن مواردی است که نام او در این تفسیر به صراحت یاد شده و بقیه هرچه با نام « ابومسلم » و یا ابومسلم اصفهانی بوده ( که اگر اشتباه نکرده باشم یکصد و پنجاه و هشت مورد است ) تحت عنوان « ابومسلم بن یحیی اصفهانی » آمده است.
نگارنده را حدس بر این است که این اشتباه از اینجا نشأت گرفته که در نخستین موردی که نام ابومسلم محمدبن بحر در این تفسیر آمده ذیل آیه ی3 سورهی بقره است در بیان معنی غیب با عنوان « ابومسلم اصفهانی » و در ده سطر بعد در بیان احتجاج او بر گفتهی خود آمده: واحتج ابومسلم. بدون ذکر قید اصفهانی، و در ذیل آیهی شریفهی اللّهُ یَسْتَهْزِىءُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ، ( بقره/ 15 ) تأویل نخستین را در معنی آیه نسبت داده به ابوالقاسم کعبی و ابومسلم بن یحیی الاصفهانی ( که به تفصیل ذکر آن گذشت ) فهرست نگاران یادشده از جمع این سه نام ( ابومسلم اصفهانی، ابومسلم، ابومسلم بن یحیی الاصفهانی ) چنین استنباط کردهاند که منظور از این عناوین هر سه، یک شخص است به نام ابومسلم محمدبن یحیی اصفهانی و فقط در شش مورد است (24) که در سراسر تفسیر به ابومسلم محمدبن بحر اصفهانی نسبت داده اند. در صورتی که چنین نیست (13/ ج1، ص 292-250) و به طور کلی منظور از عناوین ابومسلم و ابومسلم اصفهانی و ابومسلم محمدبن بحر و یا اصفهانی مطلق همان ابومسلم محمدبن بحر اصفهانی است و مفسری به نام ابومسلم محمدبن یحیی اصفهانی در میان مفسرین اصفهان دیده نمیشود، و به طور قطع کلمهی یحیی در ذیل آیهی 15 سورهی بقره در نام ابومسلم محمدبن یحیی اصفهانی، تصحیف کلمهی « بحر » است چنانکه در تفسیر تبیان ذیل آیهی 35 سورهی بقره این تصحیف آمده است.
و نیز در فهرست تفسیر البحرالمحیط ابوحیان اندلسی چاپ انتشارات دارالفکر بیروت، سال 1420 هـ. ق، اقوال ابومسلم محمدبن بحر اصفهانی با دو عنوان « ابن بحر » و « ابومسلم اصفهانی » مشخص شده است. در 69 مورد که در تفسیر از او با نام « ابن بحر » یادشده در فهرست هم با این عنوان آمده، و در 83 مورد که با عنوان ابومسلم اصفهانی یا ابومسلم و یا اصفهانی (25) یادشده در فهرست ذیل عنوان ابومسلم اصفهانی ثبت شده است که ظهور در آن دارد این شخص غیر از « ابن بحر » میباشد.
باز میگردیم به اصل مطلب، مرحوم علامه مجلسی ( م- 1110 هـ. ق ) اعلی الله مقامه الشریف در تفسیر بعضی از آیات قرآنی در کتاب شریف بحارالانوار به نقل آرای او توجه خاصی دارد. چنانکه در تفسیر آیهی شریفه: أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ. ( انبیا/ 30 ) در مجلد 14/54 به نقل از تفسیر مفاتیح الغیب آورده است:
چهارمین قول در تفسیر این آیه از ابومسلم اصفهانی است که گفته: میتواند منظور از « فتق » ایجاد و اظهار باشد، چنانکه تعبیر به فاطرالسموات و الارض مفید این معنی است و خداوند متعال از ایجاد و آفرینش آسمانها خبر داده با کلمهی فتق به معنای شکافتن و از هم جدا ساختن ( گشودن ) و از وضع آنها قبل از آفرینش تعبیر فرموده با کلمهی « رتق » به معنای به هم پیوسته و چسبیده به یکدیگر. و بعداً در تبیین و توضیح گفتار ابومسلم میفرماید: در فضای عدم و نیستی محض، اشیا به طور متمایز و مشخص ظهور و وجود ندارد و تمام فضای آن یگانه و همانند است و پس از پیدایش و ظهور اشیا است که موجودات از یکدیگر متمایز و شناخته میشوند، و خداوند با این بیان به طور مجازی از عدم و نیستی به رتق و از پیدایش و هستی به فتق تعبیر فرموده. و در صفحهی 10 این مجلد به نقل از تفسیر مجمع البیان در تفسیر وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء ( هود/ 7 ) آورده: ابومسلم گفته: منظور از کلمهی « عرش » بنا و ساختمان است چنانکه در آیهی شریفه: وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ ( نحل/ 68 ) و معنای آیه چنین است: سازندگی و ساختمان خداوند در آغاز بر روی آب بود، چه ساختمان بر روی آب شگفت انگیز است و کسی را بر آن توانایی نیست. (26)
و از اقوال منحصر به فرد اوست در تفسیر آیهی شریفه: وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی كَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَى، ( الخ بقره/ 260 )
چنانکه در تفسیر کبیر از او نقل شده: (27) تمام مفسرین بر آناند که در پی درخواست حضرت ابراهیم علیه السلام از خداوند که به او بنماید چگونه مردگان را زنده میکند، وی فرمان یافت که چهار پرنده از انواع مختلف طیور برگیرد و پس از گشتن، اجزای آنان را از گوشت، پوست، استخوان، خون، پر، درهم آمیزد وانگاه در چند جای مختلف، اجزای درهم آمیخته را بر کوههای اطراف نهد، و آنها را به سوی خود فراخواند تا ببیند که چگونه ذرات و اجزای آنها در هوا پران و شتابان به یکدیگر میپیوندند و صورت نخستین خود را باز مییابند. ولی ابومسلم با توجه به اینکه کلمهی « صُر » به ضم و کسر حرف اول، فعل امر حاضر است از ریشهی « صارَ یَصُورٌ » و یا « صارَ یَصِیرٌ » و دارای معانی مختلف، گفتار دیگر مفسران را نپذیرفته و نظر او چنین است: چون حضرت ابراهیم از پیشگاه خداوند خواست که زنده شدن مردگان را به او بنماید با نمونهای محسوس، تا پذیرش معاد مردگان بر او سهل و آسان باشد، آنگاه فرمان یافت تا چهار پرنده از انواع مختلف برگیرد و با آنها به گونهای رفتار کند که به او راغب و مایل و مأنوس گردند تا بدانجا که هرگاه آنها را بخواند به او روی آورند، پس آنان را زنده در فاصلهی دوری بر قلهی کوههای بلند مختلف نهد و صدا کند تا ببیند چگونه بر اثر انس و همبستگی شتابان به طرف او میآیند. و منظور از انجام این فرمان نمونهای مشهود از بازگشت ارواج به اجساد است به آسانی.
یکی از فضلا اقوال ابومسلم را که در تفسیر امام فخر نقل شده جمع آوری نموده و به نام ملتقط جامع التأویل لمحکم التنزیل منتشر ساخته است.
در کتاب معجم المطبوعات العربیه یوسف الیاس سرکیس، ج 454/1 آمده: ملتقط جامع التأویل لمحکم التنزیل کتابی است شامل سخنان و گفتههایی از ابومسلم محمدبن بحر اصفهانی در تفسیری که دست بازیگر روزگار به بازیچه آن را تباه ساخته و شخصی به نام سعید انصاری از تفسیر مفاتیح الغیب امام فخر رازی اقوال و آرای او را استخراج و به سال 1330 هـ. ق با این نام در کلکته آن را طبع و منتشر ساخته است.
در التفسیر و المفسرون مرحوم دکتر محمدحسین ذهبی، در ضمن ذکر مهمترین تفاسیر معتزله، ج387/1 آورده است: ابومسلم محمدبن بحر اصفهانی درگذشته به سال 322 هـ. ق تفسیری نگاشته به نام جامع التأویل لمحکم التنزیل در 14 مجلد و یا به گفتهی بعضی در بیست مجلد و به آن اشاره کرده ابن ندیم در کتاب فهرست و سیوطی در بُغیه الوعاة فی طبقات اللغویین و النحاة (39/ ج1، ص 59). و این همان تفسیری است که امام فخررازی در تفسیر خود از آن یاد میکند و آن را نسبت میدهد به ابومسلم، و یکی از مؤلفین اقوال منسوب به او را در کتاب مستقلی به نام تفسیر ابومسلم اصفهانی جمع آوری و منتشر ساخته و من از وجود بخشی از آن در کتابخانهی دانشگاه قاهره باخبرم.
و در این اواخر نیز یکی از فضلای حوزهی علمیهی قم به نام آقای سیدمحمدرضا عیاثی کرمانی موضوع رسالهی خود را در پایان تحصیلات کارشناسی ارشد تحت عنوان « بررسی آرا و نظرات تفسیی ابومسلم اصفهانی » برگزیده و به جمع و نقل آرا و اقوال این مفسر بزرگ از تفاسیر و منابع ذیل پرداخته است.
1- تفسیر التبیان شیخ ابوجعفر محمدبن حسن طوسی.
2- تفسیر مجمع البیان امین الاسلام طبرسی.
3- حقائق التأویل فی متشابه التنزیل از سید رضی. (28)
4- امالی مرحوم سید مرتضی، علیه الرّحمة.
5- روض الجنان و روح الجنّان ابوالفتوح رازی.
6- مفاتیح الغیب امام فخر رازی.
7- الجامع لاحکام القرآن قرطبی.
8- البحرالمحیط ابوحیان اندلسی.
9- تفسیر مرحوم صدرالمتألهین شیرازی.
10- تفسیر المیزان مرحوم علامه سیدمحمدحسنی طباطبائی.
و این مجموعه در یک مجلد قریب چهارصد صفحه به همت مؤسسهی فرهنگی انتشارات حضور « قم » به سال 1378 هـ. ش منتشر گردیده است.
ابومسلم اصفهانی و مسألهی وقوع نسخ در آیات قرآن
از جمله مباحثی که مفسرین در کتب تفسیر و دانشمندان علم اصول فقه در کتب اصولی به تفصیل در آن به بحث و استدلال پرداختهاند مسألهی نسخ است.کلمهی « نسخ » به فتح اول و سکون حرف دوم در لغت به معانی زیر به کار میرود: تغییردادن، از بین بردن چیزی و چیزی دیگر در جای آن نهادن، برطرف کردن، کنار گذاشتن، ابطال چیزی، نوشتن کتاب و یا نامهای از روی کتاب و یا نامهای دیگر، در محاورات عربی گفته میشود نَسَخَتِ الشَّمسُ الظِلَّ یعنی خورشید سایه را برداشت یا آن را از بین برد و یا جایگزین آن شد.
و در اصطلاح دانشمندان اسلامی عبارت است از: گفتار و فرمان الهی که راهنمایی میکند بر رفع فرمان و گفتار سابق که اگر نمیبود، فرمان پیشین ثابت و پایدار میبود و یا چنانکه بعضی گفتهاند: برداشتن حکم و فرمان الهی است با دیگر فرمانی که اگر آن نمیبود، فرمان نخست ثابت و پایدار میبود. (29) در میان دانشمندان اسلامی اختلافی در وقوع نسخ نیست و همگی بر آناند بعضی از قوانین و احکام ادیان سابق با آمدن پیامبران بعدی برداشته و منسوخ گشته و دستورات و فرمانهای دیگری جایگزین آنها شده است.
و اما در دین مقدس اسلام نیز بعضی فرمانهای الهی به موجب آیات دیگری که پس از آنها نازل شده، تبدیل و تغییر یافته، مانند نسخ حکم آیهی 240 سورهی بقره در مسألهی عدهی زنانی که همسرانشان درگذشتهاند، با آیهی 234 همان سوره و یا نسخ و تغییر قبلهی مسلمین از بیت المقدس به طرف کعبه با آیهی 144 سورهی بقره، و دیگر آیات قرآنی که مفسریان آن را از آیات ناسخ شمردهاند و قائلین به وقوع نسخ در آیات قرآن به این دو آیهی شریفه استناد کردهاند:
1- مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا. ( بقره/ 106 ) [ هر آنچه از احکام آیات قرآنی را تغییر دهیم و یا آن را از دلها بیرون ببریم بهتر از آن یا مانند آن را به جای آن بیاوریم ].
2- وَإِذَا بَدَّلْنَا آیَةً مَّكَانَ آیَةٍ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا یُنَزِّلُ قَالُواْ إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ. ( نحل/ 101 ) [ و هرگاه آیهای را برداریم و دیگر آیهای به جای آن بیاوریم که خداوند آگاهترین افراد است به آنچه فرو میفرستد و بیان میکند ولی مخالفین، تو را میگویند به خداوند دروغ میبندی ( چه اگر گفتار خداوند میبودی تغییری در آن روی نمیداد ) ولی اکثر آنان به آنچه میگویند دانا و آگاه نیستند ].
دانشمندان و علمای یهود نسخ در احکام الهی را جایز ندانستهاند و بر آناند که منافی با حکمت خداوند و مستلزم جهل و نادانی او است.
امام فخر رازی در مسألهی چهارم مبحث نسخ کتاب محصول آورده: نسخ نزد ما دانشمندان اسلامی عقلاً جایز است برخلاف یهود که عدهای از آنان، آن را عقلاً جایز ندانستهاند ولی عدهای از آنها که آن را از نظر عقل جایز دانسته معتقدند وقوع آن شنیده نشده و از بعضی مسلمین انکار نسخ روایت شده. (30) و پس از بحث در مسألهی نسخ در میان یهود در مسألهی پنجم آورده: امّت اسلامی در جواز نسخ آیات قرآنی همگان اتفاق دارند ولی ابومسلم محمدبن بحر اصفهانی آن را جایز نمیداند. و پس از بیان این مطلب استناد کرده بر جواز آن به شش آیه از آیات قرآن، با ذکر توجیهات ابومسلم و پاسخ استدلالات او. (31)
قابل ذکر است مطالب معنون در این کتاب عیناً در تفسیر مفاتیح الغیب ذیل آیهی 106 سورهی بقر آمده با تفصیل بیشتر در بعضی موارد.
علامه حسن بن یوسف حلّی (م 726 هـ. ق) در مبادیء الوصول الی علم الاصول در مبحث دوم از صفحهی 13 فصل هفتم، در جواز نسخ فرموده: اَکثَرُ المُسلمِینَ عَلی ذلِکَ وَ خالَفَ اَبُومُسلِمٍ الاِصفَهانِی وَ جَمَاعَةٌ مِنِ الیَهُودِ ( بیشتر مسلمانان نسخ را جایز دانستهاند مگر ابومسلم اصفهانی و گروهی از یهود ). و بعد به ذکر ادلهی جواز آن پرداخته است.
و در تهذیب الوصول الی علم الاصول در مبحث سوم از مقصد ششم آورده: اَلبَحثُ الثالِثُ فِی القُرآنِ ما هُوَ مَنسُوخٌ خِلافاً لاَبی مُسلِمِ ابنِ بَحرِ الاِصفَهانِی کآیةِ العِدَّةِ وَ تَقدیمِ الصَّدَقَةِ عَلَی المُناجاةِ وَ ثَباتِ الواحِدِ لَلعَشَرَةِ وَ احتِجاجِهِ بِقَولِهِ تَعالی لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ ( فصلت/42 ).
[ بحث سوم راجع به وقوع نسخ در بعضی آیات قرآن است مانند آیات مربوط به عدهی زنان ( بقره/ 240-234 ) و لزوم پرداختن صدقه قبل از سخن گفتن با پیامبر صلّی الله علیه و آله به طور سر در تنگِ گوش نهادن یا « سر در گوشی » ( مجادله/ 12 ) و وجوب جهاد و مقابله یک نفر از مسلمانان با تعداد ده نفر از مشرکین یا کفار ( انفال/66-65 ) و مسألهی تغییر قبله ( بقره/ 144 ) برخلاف ابومسلم بن بحر اصفهانی که قایل به وقوع آن نیست و بر گفتهی خود استناد کرده و بر آیهی لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ. ] و در کتاب منیة اللبیب عمیدی به تفصیل به شرح آن پرداخته.
و شیخ بهاء الدین محمد عاملی ( م- 1030 هـ. ق ) نیز در کتاب زبدة الاصول مطلب هفتم از منهج سوم در بحث نسخ به آن اشاره فرموده و عبارت او چنین است: المطلب السابع فی النّسخ هو رفع الحکم الشرعی بدلیل شرعی متأخّر و قوله اجماعیّ و نفاه الاصفهانی سیّما فی القرآن و آیة القبلة و العدة و الصّدقة و الثّبات تکذّبه و قوله تعالی لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ لا یصّدقه ( مطلب هفتم در مسألهی نسخ است و آن برداشتن و رفع دستور و فرمان الهی است با فرمان خداوندی که پس از فرمان اول صادر میگردد و قول به آن موردِ اجماع و اتفاق دانشمندان اسلامی است و عالم اصفهان [ ابومسلم محمدبن بحر ] آن را نپذیرفته بالاخص در آیات قرآنی. ولی آیات مربوط به تغییرِ قبله و عدّهی زنان و پرداخت صدقه قبل از صحبت کردن با پیامبر اکرم به نجوی، و پایداری مسلمین در برابر کفار اگرچه تعداد آنها ده برابر باشد، همهی گفتار او را تکذیب میکند و آیهی شریفهی لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ نیز مؤید او نیست. )
و در غایة المأمول عالم جلیل فاضل، جوادبن سعدبن جواد کاظمی ( م- 1065 هـ. ق ) که از اکابر شاگردان مرحوم شیخ بهائی است، مبسوط به شرح آن پرداخته و از اصفهانی با عنوان « ابومسلم اصفهانی » و « ابومسلم » و « ابومسلم بحر اصفهانی » یاد کرده است.
و ابوبکر احمدبن علی رازی معروف به جصّاص صاحب کتاب احکام القرآن ( م- 370 هـ. ق ) که از معاصرین ابومسلم بوده در ج 59/1، در باب نسخ ذیل آیهی « مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا » به اشارت از او یاد کرده و عبارت او چنین است: زَعَمَ بَعضٌ المُتأَخَّرینَ مِن غَیرِ أَهلِ الفَقهِ، أنّه لانَسخَ فِی شَریعَةِ نَبِیّنا صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ أنَّ جَمیعَ ما ذُکِرَ فِیها مِنَ النَّسخِ فَانَّما المُرادِ بِهِ نَسخَ شَرائِعَ الاَنبیاء المُتَقَدِّمینَ کَالسَّبتِ و الصَّلاةِ اِلَی المَشرقِ و المَغربِ، قَالَ لأنَّ نَبیّنا صَلّی الله عَلَیهِ وَ سَلَم آخِرُ الأنبِیاءِ وَ شَریعَتَهُ ثابِتهٌ باقیَةٌ اِلی أن تَقُومَ السّاعَةُ، وَ قَد کانَ هذا الرَّجُلُ ذَا حَظٌّ مِن البَلاغةِ وَ کَثیرٍ مِن عِلم اللُّغَةِ غَیرَ مَحفُوظٍ مِن عِلمِ الفِقهِ وُ اُصُولِه، و کَانَ سَلِیمَ الاِعتِقادِ غَیرُ مَظنُونٍ بِهِ غَیرٌ ظاهِرِ أَمرِهِ، وَلَکِنَّهُ بَعُدَ مِنَ التُّوفِیقِ بِاِظهارِ هذِهِ المَقَالَةِ، اِذ لَم یَسبِقهُ إِلَیها غَیرُ ( یکی از متأخرین دانشمندان غیرمتخصص در دانش فقه چنین پنداشته که در آیین پیامبر ما مسلمانان نسخ و تغییری در احکام نیست په پیامبر ما آخرین فرستادگان و انبیای الهی است و شریعت و آیین او برای همیشه ثابت و پایدار است و اگر در قرآن سخن از نسخ به میان آمده چون صید در روز شنبه و نماز به طرف شرق یا غرب، مربوط به پیامبران و آیین گذشته است نه در اسلام، این شخص [ منظور ابومسلم محمدبن بحر اصفهانی است ] در بلاغت و فنون علم لغت در پایگاه والایی بود نه در دانش فقه و اصول فقه، و فردی بود سلیم الاعتقاد و درست باور و نمینمود دارای چنین عقیدهای باشد ولی گویا در این گفتار که هیچ یک از علمای اسلامی به آن قایل نشدهاند از توفیقات و عنایات الهی به دور مانده ).
منزلت و پایگاه ابومسلم در سخن منظوم
در کتاب الفهرست اگرچه به مقام شاعری او اشارتی نشده ولی او چون بسیاری از شعرای ذواللّسانین اصفهان است که به زبان پارسی و تازی هر دو شعر میسروده و در شیوایی و رسایی گفتار در مرتبت و پایگاهی بلند است. متأسفانه از اشعار دلنشین و مطبوع او چیزی در دست نیست جز هفت بیت از اشعار عربی و سه بیت از ترجمهی اشعار پارسی او به زبان عربی که یاقوت حموی در ارشادالاریب از قول حمزه اصفهانی در تاریخ اصفهان آن را در شرح حال او نقل کرده و این چندبیت خود حاکی از ذوق و مهارت او در سخن منظوم است.ابومنصور ثعالبی (م- 426 هـ. ق) در کتاب یتیمة الدهر در آغاز باب پنجم ( 63/ ج3، ص 349 ) از اصفهان به مرکز فضل و مجمع ارباب ادب یاد کرده و این شهر را با داشتن ادیبان فاضل و فحول و متبحران در نویسندگی و شعر، از دیگر بلاد ممتاز دانسته و در اینجا از سی و پنج تن شاعر بزرگ و توانای اصفهان و کرج ابودلف که حمزه اصفهانی ( م-360 هـ. ق ) از آنها و اشعارشان در کتاب خود تاریخ اصفهان یاد کرده، نام میبرد که یکی از آنها ابومسلم محمدبن بحر اصفهانی است و آنها عبارتاند از:
1- منصوربن باذان
2 و3- ابودلف عجلی و برادرش معقل بن عیسی
4- بکربن عبدالعزیز
5- احمدبن علوی
6- نضربن مالک
7- علی بن مهلب
8- ابونجده
9- احمدبن ابی القاسم دیمرتی
10- ابوعبدالله تاج الکاتب
11- سهلان بن کوفی
12- صالح بن ابی صالح
13- احمدبن واضح
14- محمدبن عبدالهل بن کثیر
15- عبدالرحمن بن مندویه
16- ابوبکر بن بشرویه
17- ابو زرویه
18- ابوهدهد
19- ابوقتیبه
20- محمدبن غالب
21- حسن بن اسحاق بن محارب
22- ابوبکر زبیری
23- ابوعلی بن رستم
24- ابومسلم بن بحر
25- ابوالحسین بن طباطبا
26- ابن کره ( ظاهراً باید « ابن لره » باشد ).
27- نوشجان بن عبدالمسیح
28- علی بن حمزه بن عمارة
29- ابراهیم بن سیاره کادوسی
30- ابوجعفر بن ابی الأسود
31- ابوسعدبن نوفه
32- ابوالعباس بن احمدبن معمّر
33- ابوعمرو همام
34- ابوسواده
35- ابوالقاسم بن ابی سعد. و جز اینها
و پس از ذکر این اسامی، از شش تن شعرای اصفهانی معاصر خود و نمونهای از اشعار آنان یاد میکند از این قرار: 1- عبدان اصفهانی معروف به خوزی 2- ابوسعید رستمی 3- ابوالقاسم بن ابی العلاء 4- ابومحمد خازن 5- ابوالعلاء اسدی 6- ابوالحسن غویری
از اشعار عربی او است در روزهایی که ماکان پسر کاکی (32) و لشکریانش با جامههای سفید وارد شهر قم شده بودند و او به خانهی برادرش احمدبن بحر (33) وارد شد، در آنجا دفتری دید که اشعاری از نصربن سیّار (م- 131 هـ. ق) (34) در آن ثبت شده بود از این قرار:
أرَری خَلَلَ الرِّمادِ و مِیضَ جمرٍ
وَ یوُشِکُ أن یَکُونَ لَهُ ضِرامٌ
و إِنَّ النّارَ بِالزَّندَینِ تُوری
وَ إِنَّ الحَربَ یَقدُمُهُ کَلامٌ
أقُولُ مِنَ التَّعَجُبِ لَیتَ شِعری
أأیقاظٌ اُمّیّةٌ (35) أم نِیامٌ ؟
( در لابه لای خاکستر روشنی آتشی را میبینم/ که نزدیک است شعله ور و فروزان گردد/ آری آتش با چوبهای آتش زنه برافروخته میشود/ ولی آتش جنگ را گفتار و سخن برمیافروزد/ من از شگفتی و تعجب با خود میگفتم/ آیا فرزندان امیه بیدارند و هوشیار یا در خواب ).
***
ابومسلم ارتجالاً و بی درنگ در ذیل آن نوشت:
أرَی ناراً تُشَبُّ بِکُلِّ وادٍ
لَها فِی کُلِّ مَنزِلَةِ شُعاعٌ
وَ قَد رَقَدَت بَنُو العَباسِ عَنها
وَ أضحَت وَ هِیَ آمِنَةٌ رَتاعٌ
کَما رَقَدَت اُمَیَّةُ ثُمَّ هَبِّت
لِتَدفَعُ حِینَ لَیسُ بِها دِفاعٌ
( در همه جا از فراز و نشیب برافروخته آتشی میبینم/ که پرتو و فروغ آن همهی منازل را فراگرفته است/ و بنی العباس از این آتش فروزان در خواب و بی خبرند/ و تا به چاشت گاهان همچنان در ناز و نعمت آرمیده/ چنانکه دودمان امیّه در خواب بودند/ و آنگاه که پس از بیداری برای دفاع و مبارزه برخاستند دیگر کار از کار گذاشته بود ).
و از اشعار بازماندهی اوست دو بیت در مورد ابوالعمُعَمِّر: (36)
هَل أنتَ مُبلِغٌ هَذا القائِدِ البَطَلِ
عَنِّی مَقالَةَ طَبّ غَیر ذِی خَطَلِ
اِن کُنتُ أخطَاتُ قِرطاساً عَمَدتُ لَهُ (37)
فَانتَ فِی رَمی قَلبِی مِن بَنی ثُعَل
( آیا تو [ ای دوست ارجمند ] گفتار بحق و دوستانهی مرا به این سردار شجاع دلیر میرسانی ؟/ که اگر از من در هدف و نشانهگیری بر آنچه آهنگ آن داشتهام خطا و اشتباهی سرزده ولی تو در تیراندازی و نشانهگیری قلب من همانند فرزندان ثعل (38) ماهرانه رفتار میکنی ).
و از اشعار فارسی او است خطاب به ابواشعث قمی (39) که ترجمهی عربی آنها در دست است.
یا لَلشَّبابِ و غُصنِهِ النَّضِرِ
وَ العَیشِ فِی أیّامِهِ الزُّهرِ
لَو دامَ لِی عَهدُ المَتاعِ بِهِ
وَ أَمِنتُ فِیهِ حَوادِثَ الدَّهر
لکِنَّهُ لِی مُعقِبٌ هَرَماً
وَ هُوَ النَّذِیرُ بِآخر العمُرِ
( شگفتار بر جوانی و نهال زیبا و شادابش/ و زندگی در روزهای پرفروغش/ ای کاش دوران کامیابی و بهره مندی آن ادامه مییافت/ و از حوادث و پدیدههای شوم روزگار آن بیم و هراسی نمیبود/ ولی افسوس که به دنبال آن، سالخوردگی و ناتوانی است/ و هم آن است پیام و بیم دهنده به پایان زندگانی ).
درگذشت
ابومسلم محمدبن بحر اصفهانی در سال 322 هـ. ق دیده از جهان فروبست و یکی از کبار ادبا و دانشمندان مشهور اصفهان در نیمهی اول قرن چهارم هجری به نام ابوالحسن علی بن حمزة بن عمارة صاحب کتاب قلائدالشرف در ذکر اخبار و مفاخر آن در سوگ و رثای او اشعار ذیل را سروده:وَ قَالُوا ألا تَرِثی ابنَ بَحرٍ مُحَمَّداً
فَقُلتُ لَهُم: رُدُّوا فُؤَادِی وَ اسمَعُوا
فَلَن یَستَطِیعَ القَولَ مَن طارَ قَلبُهُ
جَریحاً قَریحاً (40) بِالمَصائِبّ یُقرَعُ
وَ مَن بانَ عَنهُ إلفُهُ وَ خَلِیلُهُ
فَلَیسَ لَهُ إلّا إِلَی البَعثِ مَرجِعُ
وَ مَن کانَ أَوفَی الاوفِیاءِ لِمُخلِصٍ
وَ مَن حِیزَ فِی سِربالِهِ الفَضلُ اَجمَعُ
سَجایا کَماء المُزنِ شِیبَ بِهِ الجَنی
جَنَیِ الشَّهدِ فِی صَفوِ المُدامِ یُشَعشِعُ
وَ غَربُ ذکاءِ واقِدٍ مِثلُ جَمرَةٍ
وَ طَبع بِهِ العَضبُ المُهَنَّدَ یَطبَعُ
وَ مَن کانَ مِن بَیتِ الکِتابَةِ فی الذُّرَیَ
وَ ذَا منطقٍ فِی الحَفلِ لا یتَتَعتَعُ (41)
( مرا گفتند: آیا در سوگ محمدبن بحر چیزی نمیسرایی/ گفتم: آری شما من بی خود از خود را به خود باز آید/ و آنگاه به مرثیه سرایی به من گوش دهید. چگونه انتظار میرود از خود بی خود گشتهای/ با دلی مجروح و دردمند و مصیب زده سخن بگوید/ کسی که دوست مهربان دیرین خود را از دست داده/ و تا روز قیامت دیگر دیدارش برای او میسر نیست/ دوستی که در میان دوستان باوفاترین باوفایان/ و جایگاه تمام فضایل و کمالات بود/ او را سجایا و طبیعتی بود چون آب باران درآمیخته به شهد/ و در پاکی و تابندگی همانند شراب ناب/ و در شدت فطانت و هوشیاری چون آتشی فروزان/ با طبعی روان، که گویی شمشیر برندهی هندی از آن نشأت یافته است/ همو که در میان نویسندگان بلندمرتبت در بلندترین پایگاه/ و در سخنوری و زبان آوری در مجالس بزرگ، زبان آور و توانا بود ). والحمدالله ربّ العالمین
پینوشتها:
1. دانشیار گروه حقوق دانشگاه آزاد خوراسگان.
2. قطرب: به ضم اول و ثالث و سکون دوم، نامش محمدبن مستنیر اهل بصره و معتزلی مذهب است از شاگردان سیبویه نحوی و مؤدب فرزندان ابودلف عجلی است و عالم به ادبیات عرب و لغت و نحو متوفای سال 206 هـ. ق. از مؤلفات او است: معانی القرآن، النوادر فی اللغة، الأزمنة، غریب الحدیث، خلق الانسان، ما خالف فیه الانسان البهیمة الوحوش و صفاتها و غیره.
2- ابوعلی تنوخی محسن بن علی ( 384-329 هـ. ق ) قاضی، ادیب، شاعر، مؤلف کتاب جامع التواریخ معروف به نشوارالمحاضرة و کتاب الفرج بعدالشدة است که هر دو به طبع رسیده است.
3- محمدبن زیدبن اسماعیل بن حسن علوی حسینی معروف به داعی ( م- 287 هـ. ق ) رک، به کامل ابن اثیر، حوادث سال 270 و 287 هـ. ق و البدایه و النهایه، حوادث 287ج 11/ 95.
4- ابوالحسین محمدبن محمدبن یحیی بن ابی البغل اصفهانی در زمان مقتدر عباسی برای وزارت به بغداد فراخوانده شد. او در سخنوری و نگارش توانا و شاعری دارای اشعاری مطبوع و دلنشین بود. فهرست ابن ندیم، صفحهی 152، ذکر اخبار اصفهان، ج 18/1.
در ذکر اخبار اصفهان نام وی « احمد » آمده، و در الوافی بالوفیات، ج 48/2: ابن ابی البغل ابوالحسین محمدبن احمدبن یحیی نویسندهای بزرگ و دارای آثاری است از نظم و نثر و از او روایت میکند ابوعلی حسین بن قاسم کوکبی و مدتی در مقام ولایت جبل و اصفهان بود و به سال 313 هـ. ق درگذشت.
5. پایان آنچه از معجم الادباء به نقل از حمزه اصفهانی آمده است.
6. اصل این کتاب از حسن بن محمدبن حسن قمی یکی از دانشمندان و علمای قرن چهارم هجری است که آن را به سال 348 هـ. ق به تشویق صاحب بن عباد در عصر فخرالدوله دیلمی به عربی نگاشته و پس از آن در سالهای 806-805 هـ. ق توسط حسن بن علی بن حسن بن عبدالملک قمی به فارسی ترجمه شده و در سال 1313 این ترجمه با مقدمه و تصحیح مرحوم سیدجلال الدین تهرانی ( م- مردادماه 1366 ش ) در تهران به طبع رسیده است.
7- در فهرست ابن ندیم ذیل ذکر نام او در صفحهی 151 از مؤلفات یادشده فقط نام تفسیر بدون ذکر مجلدات و کتاب شامل رسائل آمده ولی در معجم الادباء دو کتاب دیگر را به نقل از حمزه اصفهانی از مؤلفات او یاد کرده و نام تفسیر او هم شرح التأویل آمده است.
8- در شذرات الذهب در شرح حال علی بن عیسی آمده: او دانشمندی بزرگوار، متدیّن، نیکخواه و محدثی جلیل القدر و در روایت مورد اعتماد بود. در نود سالگی درگذشت و در میان وزرا مانند عمربن عبدالعزیز بود در بین خلفا، و از مؤلفات او است: معانی القرآن، جامع الدعاء، سیاسة المملکة، سیرة الخلفاء و دیوان رسائل.
9- در لسان المیزان چاپ اول و طبقات المفسرین داوودی، کنیهی او ابوسلمه آمده که به طور قطع نادرست است.
10- عبارت مافروخی در محاسن اصفهان، صفحهی 9 چنین است: و انّ ابامسلم محمدبن بحر الاصفهانی أحد رؤسائها، لابل أوحد فضلائها [ مرجع ضمیر اصفهان است ] حضر مجلس الخلافة بمدینة السلام وقتاً، و تذاکر الحضّر اثناء الکلام، اطیب بقاع الدنیا، و تجاذبوا القول فیه، فقال ابومسلم: لیس فی الدنیا اجمع اطیب من داری، فتعاظمهم دعواه، وراعهم فتواه، و قالوا له: لِمَ ؟ قال: هل تعرفون فی الدنیا اطیب من اصبهان هواء سَجسَجٌ رطب، و ماء سَلسَلٌ عذب، و فضاء واسع رحب، فقالوا: لا. قال لیس فی محالّها اطیب من محلّتی « جرواآن » و لیس بها اطیب من داری، فأجازوا نقده.
11- ابوالقاسم عبدالله بن احمدبن محمود بلخی معروف به کعبی ( م- 319 هـ. ق ) از مشاهیر و بزرگان معتزله است و رئیس طایفهی کعبیه، و از اوست التفسیر الکبیر و ادب الجدل و مفاخر خراسان و الطعن علی المحدّثین و کتاب کیفیة الاستدلال بالشاهد علی الغائب و دیگر مؤلفات در مباحث کلامی.
12- ناصرالحق حسن بن علی بن حسن بن عمربن زین العابدین ابومحمد اطروش و ناصر کبیر ( م- 304 هـ. ق ) وی پس از محمدبن زید علوی به سال 287 به امامت و رهبری « زیدیه » پرداخت. از مؤلفات اوست 2 مجلد در تفسیر قرآن و به دست او بیش از دویست هزار نفر از دیالمه و دیگر مردم به دین اسلام درآمدند. الاعلام زرکلی.
13- و عبارت طبقات المعتزله، صفحهی 91 چنین است: ابومسلم محمدبن بحرالاصفهانی صاحب التفسیر و العلم الکثیر و جمعت حضرة الداعی محمدبن زید بینه و بین ابی القاسم البلخی و الناصر للحقّ علیه السلام، و کلّ واحد فرید عصره و وحید دهره.
14- ابواسحاق ابراهیم بن سرّی معروف به زجّاج ( م- 311 هـ. ق ) صاحب تفسیر معانی القرآن کتاب امالی، الاشتقاق، مختصر النحو، وی از بزرگان دانش نحو به شمار میرود.
15- ابوزکریا یحیی بن زیاد کوفی معروف به فرّاء ( م- 207 هـ. ق ) از اکابر دانشمندان لغت و ادبیات عرب است که دربارهی او گفته اند: لولا الفرّاء ما کانت اللغة. دارای تفسیری است به نام معانی القرآن و بعضی گفتهاند آیا اولین تفسیری است جامع، مشتمل بر تمام آیات قرآن، به ترتیب و نظم قرآن، جلد اول آن که تا پایان سورهی یونس است، در سال 1965 میلادی در مصر به طبع رسیده است.
16- ابوطالب نحوی مفضل بن سلمهی کوفی، از دانشمندان لغت و نحو ( م- 290 هـ. ق ) دارای تفسیر ضیاء القلوب و کتب البارع و الاشتقاق و المدخل الی علم النحو و دیگر مؤلفات.
17- محمدبن عبدالوهاب بن سلام بصری معروف به ابوعلی جبّائی معتزلی ( م- 303 هـ. ق )، از بزرگان معتزله و متبحر در دانش کلام و فلسفه، از مؤلفات او است. تفسیری بر قرآن و کتاب متشابهات القرآن و غیره. و از جمله شاگردان او است فرزندش ابوهاشم عبدالسلام ( م- 321 هـ. ق ) که او نیز از بزرگان و اعلام فلسفه و کالم اسلامی است و ابوالحسن اشعری ( م-324 هـ. ق ) و کلمهی جبّائی به ضم اول و یای مشدّد منسوب به جبّایه از روستاهای شهر بصره بوده است.
18- ابوزید احمدبن سهل بلخی ( م- 322 هـ. ق ) از بزرگان علم فلسفه و کلام و سایر علوم اسلامی است و از شاگردان یعقوب بن اسحاق کندی ( م- حدود 260 هـ. ق ) فیلسوف اسلامی است. از آثار اوست کتابی در اسماء خداوند و صفاتش، غریب القرآن، نظم القرآن، الحروف المقطّعة فی اوائل السّور، تفسیرالفاتحه، البحث عن التأویلات، قوارع القرآن، اخلاق الامم و المختصر فی اللغة.
19- ابوالحسن علی بن عیسی بن رمّانی معتزلی شیعی ( م- 384 هـ. ق ) از مفاخر دانشمندان اسلامی است در دانش نحو، منطق، کلام، تفسیر و فقه. ابوحیان توحیدی ( م- حدود 400 هـ. ق ) دربارهی او گفته: لم یرمثله عالماً بالنحو و غزارة بالکلام و بصراً بالمقالات و استخراجاً للعویص و ایضاحاً مع تألّه و دین و فصاحه و عفاف.
20- در طبقات الشافعیة ابونصر سبکی و البدایه و النهایه حافظ ابوالفداء ( م- 774 هـ. ق ) از تفسیر او در هفتصد مجلد یادشده و در النجوم الزاهرة، ج 156/5 آمده، قرآن را در هفتصد مجلد تفسیر کرده و بعضی گفتهاند در چه/ارصد مجلد و بعضی آن راسیصد مجلد ذکر کرده و آن بر مزار امام ابوحنیفه ( م- 150 هـ. ق ) وقف شده است.
21- تفسیرالتبیان، ج 159/1 و عبارت آن چنین است: و قال ابومسلم محمدبن یحیی هی ( رأی الجنة ): هی فی الارض لأنه امتنحهما فیها بالنهی عن الشجرة التی نها هما عنها دون غیرها من الثمار.
22- تفسیر مفاتیح الغیب، ج 292/1، اذا ثبت هذا فنقول: التأویل من وجوه احدها و هو تأویل الکعبی و ابی مسلم بن یحیی الاصفهانی، الخ.
23- مواردی که در فهرست تفسیر امام فخر در چاپ دارالکتب العلمیه بیروت به « ابومسلم بن بحر » نسبت داده شده از این قرار است: ج 128/4- ج 13/7- ج 207/23- ج 3/24- ج 30/- 25 ج 25/31.
24- مانند ذیل تفسیر آیات 1 و 2 سورهی کهف، ج 136/2.
25- پایان آنچه از کتاب بحارالانوار نقل شده و مشابه آن در این کتاب بسیار است.
26- تفسیر کبیر، ج 494/2 عین عبارت چنین است: أَجمَعَ أهلُ التَفسِیر عَلی انَّ المُراد بِالآیَه قَطعُهُنَّ وِ إنَّ اِبراهیم قَطَعَ أعضاءَها وَ لَحُومَها و ریشَها و دِماءَها وَ خَلَطَ بَعضُها بِبَعض غَیرُ أبی مُسلِم، فَإنَّهُ اَنَکَرَ ذلِکَ وَ قالَ إنَّ ابراهیم علیه السلام لَمّا طَلَبَ إحیاءَ المَیِّتِ مِنَ اللهِ تَعالی، اراهُ اللهُ تَعالی مثلاً قَرُبَ به الامر علیه، وَ المُرادِ بِصُرهُنَّ إِلَیکَ المالَةُ وَ التَّمرینُ عَلی الإجابَه، أی فَعَوِّد الطُیورَ الاربعة أَن تَصیرَ بِحیثُ إِذا دَعَوتَها أجابَتَکَ وَ أتَتکَ، فَإِذَا صَارتَ کَذلکَ فَاجعَل عَلی کُلَّ جَبَلٍ واحِداً حالَ حَیاتِهِ، ثُمَّ ادعُهُنَّ یَأتِینَکَ سَعیاً وَ الغَرَضُ مِنه ذکرُ مِثالٍ مَحسوسٍ فی عَودِ الارواح إِلی الاجساد علی سَبیل السُّهولَة، وَ أنکَرَ القَولَ بِأَنَّ المُراد مِنهُ قَطَعهُنَّ و پس از این عبارت ذکر ادلهی وی بر این گفتار آمده است.
27- مؤلف از آن یاد کرده به نام حقائق التأویل لمحکم التنزیل.
28- این تعریف از میرزای قمی صاحب قوانین الاصول ( م- 1231 هـ. ق ) است. و تعاریف دیگری نیز برای نسخ کردهاند مثل: « هُوَ رَفعُ الشّارِعِ الحُکمَ الشَّرعِیَ. یا هُوَ رَفعُ الشّارعِ الحُکمَ الشَّرعِیِّ بِدَلیلِ شَرعِی متأخِر » این تعریف از ابن حاجب عثمان بن عمر ( م- 646 هـ. ق ) آمده است. و یا « هُوَ النّصّ الدّالُّ عَلَی انتِهاءِ أمَدِ الحُکمِ » این تعریف از ابواسحاق رکن الدین ابراهیم بن محمد اسفرایینی ( م- 418 هـ. ق ) است.
29- و عبارت او چنین است: المسأله الرابعه النسخ عندنا جائز عقلا، و واقع سمعاً، خلافا للیهود، فانّ منهم من انکره عقلاً، و منهم من جوّزه عقلاً، لکنّه منع منه سمعاً، و یروی عن بعض المسلمین انکار النسخ ( محصول/ ج1، ص 532 ).
30- پس از بیان شش آیه برای اثبات وقوع نسخ در قرآن و توجیه ابومسلم بر این آیات و رد آن، احتجاج ابومسلم را به آیهی لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ، الخ ( سورهی فصلت آیهی 42 )، ذکر فرموده و به آن پاسخ داده و این مطلب را امام فخر عینا ذیل آیهی 106 سورهی بقره نیز آورده، ولی در تفسیر این آیه ( 42 سورهی فصلت ) در تفسیر مفاتیح الغیب آمده: و اعلم انّ لابی مسلم الاصفهانی أن یحتجّ بهذه الایة علی أنّه لم یوجد النسخ فیه لأنّ النسخ ابطال فلو دخل النسخ فیه لکان قد اتاه الباطل من خلفه و انه علی خلافه هذه الایة.
( بدان که شایسته میبود ابومسلم اصفهانی استدلال کند به این آیه بر اینکه در آیات قرآن نسخ جایز نیست، زیرا نسخ ازاله و ابطال حکم سابق است و اگر در قرآن تحقق پیدا کند، در پی آن آمده چیزی که آن را ابطال و تباه ساخته ) به نظر چنین میرسد باید این بخش تفسیر واقع در آن قسمت باشد که مؤلف توفیق تألیف آن را نیافته چنانکه ابن خلکان در ترجمهی او به آن اشاره کرده است. و در کشف الظنون آمده: شیخ نجم الدین احمدبن محمد قمولی ( فقیه شافعی مصری ) متوفای 727 هـ. ق به تصنیف آن ادامه داده و دیگری به نام قاضی القضاة شهاب الدین محمدبن احمدبن خلیل خویی دمشقی ( م- 693 هـ. ق ) کهک بازماندهی آن را به پایان رسانده است.
31- ماکان یکی از سرداران دیالمه بود که سالیانی بر ری و گرگان سلطه داشت و در سال 329 هـ. ق در عهد سلطنت نصربن احمد سامانی به دست سپاهیان او کشته شد و پوشیدن لباسهای سپید آنان نشانهی مخالفت آنان با حکومت عباسی بود.
32. احمدبن بحر همو است که فرزندش ابوالحسین زید در سال 350 هـ. ق عامل شهر قم بوده. ر. ک. به ترجمهی تاریخ قم، صفحات 214-217-218.
33- نصربن سیاربن رافع ( 46-131 هـ. ق ) هم اوست که به سال 120 هـ. ق پس از درگذشت اسدبن عبدالله قصری امیر و والی خراسان شد و در زمان او دعوت عباسیان علیه امویان گسترش می یافت و او آنان را از وقوع خطر و شورش مردم مطلع میساخت ولی به حرف او توجه نمیکردند، عاقبت ابومسلم بر خراسان مسلط شد و نصر از مرو به سال 130 هـ. ق بیرون شد و هرچه از بغداد و حکام ولایات درخواست کمک کرد او را پاسخ نگفتند تا اینکه بین ری و همدان مریض شد و در سن 85 سالگی در شهر ساوه، درگذشت، او شاعر و سخنوری توانا بود.
34- منظور از « اُمیه » خاندان اموی میباشد که آخرین خلیفهی آنان مروان بن محمدبن مروان بن حکم است، او به سال 126 هـ. ق به خلافت رسید و در ماه ذی الحجهی 132 هـ. ق به دست سپاهیان ابومسلم ایرانی کشته شد.
35- شناخته نشد.
36- در ارشادالاریب « تا » در کنت و اخطأت و عمدت هر سه فعل به ضمّ آمده ولی در الوافی بالوفیات در هر سه به فتح آمده است.
37- بنی ثعل گروهی بودند از قبیلهی طیّ که در تیراندازی ماهر و استاد بودند.
38- شناخته نشد.
39- خ ل: طریحا.
40- معجم الادباء، ج 203/13- ج 35/19=8- الوافی بالوفیات، ج 244/2.
1- آمدی، سیف الدین علی بن محمد ( م- 631 هـ. ق )، الإحکام فی اصول الأحکام، دارالکتب العلمیة، بیروت،1405 هـ. ق.
2- ابن اثیر، ابوالحسن علی بن ابی کرم شیبانی ( م- 620 هـ. ق ) الکامل فی التاریخ، تصحیح علی شیری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1412 هـ.
3- ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی بن محمد ( م- 597 هـ. ق ). المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، دارالکتب العلمیة، بیروت، 1412 هـ. ق.
4- ابن حیان، ابوالشیخ عبدالله بن محمدبن جعفر ( م- 369 هـ. ق )، طبقات المحدثین باصبهان، مؤسسة الرسالة بیروت، 1412 هـ. ق.
5- ابن حیان اندلسی، محمدبن یوسف ( م- 754 هـ. ق )، تفسیر البحرالمحیط، دارالفکر بیروت، 1420 هـ. ق.
6- ابن خلکان، شمس الدین احمدبن محمد ( م- 681 هـ. ق )، وفیات الاعیان، دار صادر بیروت.
7- ابن کثیر، حافظ ابوالفداء اسماعیل ( م- 774 هـ. ق ). البدایه و النهایه، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1408 هـ. ق.
8- ابن منظور، ابوالفضل محمدبن مکرم ( م- 711 هـ. ق ). لسان العرب، نشر ادب، الحوزة قم، 1405 هـ. ق.
9- ابن ندیم، محمدبن اسحاق ( م- 380 هـ. ق ). الفهرست، به کوشش مرحوم رضا تجدد، تهران، 1393 هـ. ق.
10- ابوالفتوح رازی، حسین بن علی ( م- نیمهی اول قرن ششم هـ. ). تفسیر روض الجِنان و روح الجنان، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، مشهد، ایران 1375 هـ. ش.
11- احمدبن یحیی بن مرتضی ( م- 890 هـ. ق ). طبقات المعتزلة، در المنتظر بیروت، 1409 هـ. ق.
12- ارموی، سراج الدین محمودبن ابی بکر ( م- 682 هـ. ق ). التحصیل من المحصول، تحقیق دکتر عبدالحمید علی ابوزید، مؤسسه الرسالة بیروت، 1408 هـ. ق.
13- امام فخر رازی، ابوعبدالله محمدبن عمر ( م- 606 هـ. ق ). تفسیر مفاتیح الغیب ( معروف به تفسیر کبیر )، در هشت مجلد، طبع آستانه، 1294 هـ. ق.
14- امام فخر رازی، فخرالدین محمدبن عمر ( م- 606 هـ. ق ). المحصول فی علم الاصول، دارالکتب العلمیة، 1408 هـ. ق.
15- انصاری قرطبی، ابوعبدالله محمدبن احمد ( م- 671 هـ. ق )، تفسیر الجامع لاحکام القرآن، دارالکتب العلمیة، بیروت، 1408 هـ. ق.
16- بغدادی، ابوبکر احمدبن علی خطیب ( م- 463 هـ. ق ). تاریخ بغداد، دارالفکر بیروت.
17- بغدادی، اسماعیل بن محمد امین ( م- 1339 هـ. ق ). ایضاح المکنون، طبع سوم،ا فست، مکتبة اسلامیه و جعفری، تهران، 1378 هـ. ق.
18- بغدادی، اسماعیل بن محمدبن امین ( م- 1339 هـ. ق ). هدیة العارفین فی اسماء المؤلفین و آثار المصنفین، طبع سوم، افست، مکتبه اسلامیه و جعفری، تهران، 1387 هـ. ق.
19- تاج الدین سبکی، ابونصر عبدالوهاب ( م- 771 هـ. ق ). طبقات الشافعیة الکبری، چاپ دار احیاء الکتب العربیة قاهره.
20- تنوخی، قاضی ابوعلی ( م- 384 هـ. ق ). نشوارالمحاضرة، دار صادر بیروت، 1995 میلادی.
21- تهرانی، علامه آقابزرگ ( م- 1389 هـ. ق ). الذریعة الی تصانیف الشیعه، دارالاضواء بیروت.
22- حاجی خلیفه مصطفی بن عبدالله، کاتب چلبی، ( م- 1067 هـ. ق ). کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، چاپ افست، مکتبه اسلامیه و جعفری، تهران، 1387 هـ. ق.
23- حافظ ابونعیم اصفهانی، احمدبن عبدالله ( م- 430 هـ. ق ). ذکر اخبار اصبهان، دارالکتاب الاسلامی، قاهره، تصویر طبع لیدن.
24- حسینی زبیدی، سیدمحمد مرتضی ( م- 1295 هـ. ق ). تاج العروس من جواهر القاموس، تحقیق علی شیری، دارالفکر بیروت، 1414 هـ. ق.
25- حلی، علامه ابومنصور حسن بن یوسف ( م- 276 هـ. ق ). مبادی الوصول الی علم الاصول، دارالاضواء، بیروت، 1406 هـ. ق.
26- حلّی، علامه حسن بن یوسف ( م- 726 هـ. ق ). تهذیب الوصول الی علم الاصول، نسخهی خطی.
27- حموی، یاقوت بن عبدالله ( م- 626 هـ. ق )، ارشاد الاریب، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا.
28- حنبلی، ابن عماد عبدالحیّ بن احمدبن محمد ( م-1089 هـ. ق ). شذرات الذهب، دار ابن کثیر، بیروت، 1406 هـ. ق.
29- خوری شرتونی لبنانی، سعیدبن عبدالله ( م- 1330 هـ. ق ). اقرب الموارد، مکتبه لبنان، بیروت، 1992 میلادی.
30- ذهبی، ابوعبدالله محمدبن احمدبن عثمان ( م- 748 هـ. ق ). میزان الاعتدال، تحقیق علی محمد بجاوی، دارالمعرفه، بیروت.
32- ذهبی، شمس الدین محمدبن احمدبن عثمان ( م- 748 هـ. ق ). میزان الاعتدال، تحقیق علی محمد بجاوی، دارالمعرفه، بیروت.
33- ذهبی، محمدحسین. التفسیر و المفسرون، دارالقلم بیروت، بی تا.
34. رازی، ابوبکر احمدبن علی، معروف به جصّاص ( م- 370 هـ. ق ) أحکام القرآن، افست، طبع اول، دار الکتاب العربی، بیروت.
35. راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد ( م- قرن پنجم اسلامی ). مفردات الفاظ القرآن، با تحقیق و تصحیح صفوان عدنان داوودی، دارالقلم دمشق، 1412 هـ. ق.
36. زرکلی، خیرالدین ( م- 1976 میلادی ). الأعلام، طبع سوم، بیروت، تحت نظر مؤلف 1390 هـ. ق، در 13 جلد.
37- سرکیس، یوسف الیان ( م- 1351 هـ. ق ). معجم المطبوعات العربیة، مکتبه مرحوم آیة الله نجفی مرعشی، قم، 1410 هـ. ق.
38. سمعانی، ابوسعید عبدالکریم بن محمد ( م- 562 هـ. ق ). الانساب، دارالکتب العلمیة بیروت، 1408 هـ. ق.
39. سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن ( م- 911 هـ. ق ). بُغیةُ الوعاة فی طبقات اللغوین و النحاة، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، دارالفکر، بیروت، 1399 هـ. ق.
40. سیوطی، جلال الدین عبدلرحمن ( م- 911 هـ. ق )، طبقات المفسّرین، دراالکتب العلمیة بیروت.
41. شمس الدین داوودی، محمدبن علی بن احمد ( م- 945 هـ. ق ). طبقات المفسّرین، دارالکتب العلمیة بیروت.
42. شهرستانی، تاج الدین محمدبن عبدالکریم ( م- 548 هـ. ق ). تفسیر مفاتیح الاسرار و مصابیح الابرار در تفسیر سورهی بقره.
43. شیخ بهائی، بهاء الدین محمد عاملی ( م- 1030 هـ. ق ). زبدة الاصول، چاپ سنگی، ایران، 1276.
44. صفدی، صلاح الدین خلیل بن ابیک ( م- 764 هـ. ق ). الوافی بالوفیات، الشرکة المتحدة للتوزیع، بیروت.
45. طباطبایی تبریزی، علامه محمدحسین ( م- 1402 هـ. ق ). تفسیر المیزان، مؤسسهی علمی بیروت، 1393 هـ. ق.
46. طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن ( م- 548 یا 502 هـ. ق ). تفسیر مجمع البیان، طبع صیدا، 1333 هـ. ش.
47. طوسی، شیخ الطائفه ابوجعفر محمدبن حسن ( م- 460 هـ. ق ). تفسیر التبیان، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
48. عسقلانی، ابن حجر شهاب الدین احمدبن علی بن محمد ( م- 852 هـ. ق )، لسان المیزان، دار احیاء التراث العربی، 1415 هـ. ق.
49. عسقلانی، حافظ شهاب الدین احمدبن علی بن حجر ( م- 852 هـ. ق ). اِنباه الغمر بأشنباء العمر، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1406 هـ. ق.
50. عمادالدین اصفهانی، محمدبن صفی الدین محمدبن نفیس الدین حامد ( م- 597 هـ. ق ). خریدة القصر و جریدة العصر، فی ذکر فضلاء اصبهان، انتشارات میراث مکتوب، تهران، 1419 هـ. ق.
51. عمادی، ابوالسعود محمدبن محمد مصطفی ( م- 982 هـ. ق ). تفسیر ارشاد العقل السلیم فی تفسیر الکتاب الکریم، مطبوع در حاشیهی تفسیر مفاتیح الغیب امام فخر رازی، چاپ آستانه، 1294 هـ. ق.
52. فاضل کاظمینی، جواد ( م- 1065 هـ. ق ). غایة المأمول فی شرح زبدة الاصول، نسخهی خطی.
53. فروخ، عمر. تاریخ الادب العربی، دارالعلم للملایین، بیروت، طبع پنجم، 1984 میلادی.
54. فیروزآبادی، مجدالدین محمدبن یعقوب ( م-817 هـ.ق ). القاموس المحیط، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 141 هـ. ق.
55. قفطی، ابوالحسن علی بن یوسف ( م- 646 هـ. ق ). اِنباه الرواه علی اَنباه النحاه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دارالفکر، قاهره، 1406 هـ. ق.
56. قمی، حسن بن علی بن حسن بن عبدالملک ( م- نیمهی اول قرن نهم ). ترجمهی تاریخ قم، تصحیح سیدجلال الدین تهرانی، چاپ تهران، 1353 هـ. ش.
57. کتبی، محمدبن شاکر ( م- 764 هـ. ق ). فوات الوفیات، دار صادر بیروت.
58. گیلانی قمی، میرزاابوالقاسم بن حسن ( م- 1231 هـ. ق ). قوانین الاصول فی علم الاصول، چاپ سنگی، 1301 هـ. ق.
59. مافروخی اصفهانی، مفضل بن سعدبن حسین ( متوفای نیمهی دوم قرن پنجم هجری ). محاسن اصفهان، تهران، 1352هـ. ق.
60. مجلسی اصفهانی، علامه محمدباقر ( م- 1110 هـ.ق )، بحارالانوار، طبع دوم، مؤسسه الوفاء، بیروت.
61. میبدی، رشیدالدین ( م- قرن ششم هـ. ق ). تفسیرکشف الاسرار و عدة الابرار، مؤسسهی امیرکبیر، تهران، 1361 هـ. ش.
62. نظام نیشابوری، حسن بن محمد قمی ( م- بعد از 730 هـ. ق ). تفسیر غرائب القرآن، چاپ سنگی، 1280 هـ. ق.
63. نیشابوری، ابومنصور عبدالملک ( م- 429 هـ. ق ) یتیمة الدهر فی محاسن اهل العصر، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1403 هـ. ق.
64. یافعی، عفیف الدین عبدالله بن اسعد ( م- 768 هـ. ق ). مرآة الجنان وعبرة الیقظان، دارالکتب العلمیة، بیروت، 1417 هـ. ق.
منبع مقاله :
مجلهی علمی- پژوهشی دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، دورهی دوم، شمارهی بیست و هشتم و بیست و نهم، بهار و تابستان 1381، صص 28-1.