امام ساختگی به جای حاکمیت خدا دنبال «تعامل با کدخدا» است
درباره موضوع بنیادی تحریف امام خمینی (رحمة الله علیه)، بحثهای بسیاری از زوایای متعدد میتوان کرد، اما اگر ظرایف و دقایق این بحث، مرزبانی نشود باید اعتراف کرد که در همین بحث حتی با نام و عنوان تحریف امام، دچار تحریف میشویم! از همین رو، این نوشته میکوشد برای جلوگیری از ابتلا به عارضه خطرناک تحریف، به بازخوانی مبانی و اصول امام در گذر از نص بیانات ایشان بپردازد. متأسفانه ردپای جریان و افرادی در صحنه اجتماع و سیاست مشاهده میشود که به «ترور نرم» منظومه فکری امام خمینی روی آوردهاند تا محکمات اندیشه او را محو نمایند و در حال تحمیل یک امام ساختگی بر پایه به اصطلاح قواعد مدرنیته و سیاست لیبرال مسلک هستند که در یک کلام بجای حاکمیت خدا، تعاملات با کدخدا پیگیری و رهگیری میشود.1. یکی از نقاط تحریف امام، تلاشی است که میکوشد خط پیوند سیاست و دیانت در نگاه و روش ایشان را کمرنگ نماید، چون هرچقدر این خط کمرنگ شود، آنگاه میتوانند بر عرفی شدن سیاست مانور و جولان بدهند. این درحالی است که در مکتب امام خمینی (رحمة الله علیه) برخلاف مکاتب سوسیالیسم و کمونیسم برآمده از ماتریالیسم و لیبرالیسم برآمده از اومانیسم، سیاست بر پایه دیانت و دستورات اسلام ناب محمدی است. همچنانکه خود امام درباره سیاست میفرمایند: «مگر سیاست غیر از این است؟ یک مملکتداری به طرز صحیح و عاقلانه موافق با همه روابط و ضوابط که در اسلام بوده است.» (1)
اگر غیر از این باشد، آسیبشناسی امام خواندنی است: «آنها [غربیها و شرقیها] به کره مریخ هم بروند و به کهکشانها راه یابند باز از سعادت و فضایل اخلاقی و تعالی روانی عاجزند و قادر نیستند مشکلات اجتماعی خود را حل کنند؛ چون مشکلات اجتماعی و بدبختیهای آنها، محتاج راهحلهای اعتقادی و اخلاقی است و کسب قدرت مادی یا ثروت و تسخیر فضا از عهده حل آن برنمیآید. ثروت و قدرت مادی و تسخیر فضا احتیاج به ایمان و اعتقاد و اخلاق اسلامی دارد تا تکمیل و متعادل شود و در خدمت انسان قرار گیرد، نه اینکه بلای جان انسان بشود.» (2)نقطه کانونی منظومه فکری امام، متمرکز بر «مَا أَنزَلَ اللّهُ» و حرف دین است. برای همین در نامه به گورباچف از شکستن استخوانهای مارکسیسم سخن به میان آورد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را به علت طرد دین از صحنه اجتماع و سیاست و زندگی مردم هشدار داد. این درس عبرتی برای سکولارها و دینگریزان است: در سال 1378، یعنی 11 سال بعد از نامه امام خمینی، گورباچف در مصاحبه با واحد مرکزی خبر مسکو، از اینکه به هشدارهای آن روز امام بیتوجهی کرده ابراز تأسف کرد و گفت: «مخاطب پیام آیتالله خمینی از نظر من همه اعصار در طول تاریخ بود ... اگر ما پیشبینیهای آیتالله خمینی را در آن پیام جدی میگرفتیم، قطعاً امروز شاهد چنین وضعیتی نبودیم.»
2. اگر سیره امام خمینی را بر پایه نظرات شخصی تعریف و روایت کرد و از توجه و تمرکز ایشان بر مدیریت فقهی جامعه نگفت، بدون تردید تحریف وی محسوب میشود. بنابراین، فقهزدایی از روش و سیره امام در اداره حکومت یکیدیگر از نقاط تحریف امام است. به تعبیر امام خمینی: «حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفه عملی تمام فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است. حکومت نشاندهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی، سیاسی، نظامی و فرهنگی است. فقه تئوری واقعی کامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است.» (3)
3. مبارزه با استکبار و نفی سلطهگری از مبانی اصلی مکتب امام خمینی است و تحریف امام، آنجایی است که جریان و افرادی با حربه ناشیانه خاطرهگویی و تفسیر به رأی کلام ایشان بخواهند جا بیندازند که امام در اواخر عمر به دنبال حل مسأله رابطه با آمریکا بودند. درحالی که این صراحت نظر امام خمینی در کتاب تحریرالوسیله است که میفرماید: «اگر در روابط تجاری و غیرتجاری ترس تسلط سیاسی و غیرسیاسی اجانب بر اسلام و سرزمینهای مسلمین باشد که موجب استعمار آنها و استعمار کشورهایشان شود. هرچند این استعمار معنوی باشد؛ برتمامی مسلمانان واجب است از آن دوری کنند و این روابط حرام است.» نباید فراموش کرد امام همان امامی است که در رد تصویب کاپیتولاسیون به اصل قرآنی «وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً»- موسوم به قاعده نفی سبیل در فقه- استناد کردند.
4. یکی از نقاط تحریف امام این است که خوی کاخنشینی و اشرافیگری و تجملگرایی مسئولان از نگاه امام عادی تلقی شود. درحالی که به تعبیر رهبر بصیر انقلاب: «امام طرفدار جدی حمایت از محرومان و مستضعفان بود و نابرابری اقتصادی و اشرافیگری را با شدت و تلخی رد میکرد.» (4) از سوی دیگر؛ امام خمینی اهتمام ویژهای نسبت به مسأله محرومین و مستضعفین داشتند: «ما وظیفه داریم مردم مظلوم و محروم را نجات دهیم، ما وظیفه داریم پشتیبان مظلومین و دشمن ظالم باشیم. همین وظیفه است که امیرالمؤمنین در وصیت معروف به دو فرزند بزرگوارش تذکر دادند و فرمود: کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا. (5) تا جاییکه حضرت امام در بیان نقش و جایگاه محرومین فرمودند: «محرومین به ما منت دارند که ما را از این قیدی که ابرقدرتها به دست و پای ما بسته بودند نجات دادند، آنها بر کشور ما منت دارند که اسلام عزیز را در این کشور حاکم کردند.» (6)
اینجاست که در مکتب امام خمینی عدالت و به خصوص عدالت اجتماعی از جایگاه بسیار ممتاز و مؤثری برخوردار است: «مبنای جمهوری اسلامی بر عدالت اجتماعی است.» (7) و اشاره میکنند که نهضت انبیاء بر مبنای عدالت اجتماعی بوده است: «پیغمبراکرم تشکیل حکومت داد، مثل سایر حکومتهای جهان، اما با انگیزه بسط عدالت اجتماعی» (8) و البته مقوله عدالت در مکتب امام متمایز از مکاتب غیرتوحیدی غرب و شرق است، چرا که در لیبرالیسم و مکاتب غربی سرمایهداری، بهرهمندی مطلق از امکانات مورد نظر است و در سوسیالیسم و مکاتب شرقی تساوی و برابری مطلق و مالکیت اشتراکی مطرح است؛ درحالی که در مکتب امام چنین نیست. ایشان معتقدند: «اسلام نه با سرمایهداری ظالمانه و بیحساب و محرومکننده تودههای تحت ستم و مظلوم موافق است، نه با رژیمی مانند رژیم کمونیسم و مارکسیسم و لنینیسم که با مالکیت فردی مخالف و قائل به اشتراک است؛ بلکه اسلام یک رژیم معتدل با شناخت مالکیت و احترام به آن به نحو محدود در پیدا شدن مالکیت و مصرف است که اگر به حق به آن عمل شود، چرخهای اقتصاد سالم به راه میافتد و عدالت اجتماعی که لازمه یک رژیم سالم است تحقق مییابد.» (9) بنابراین، اگر جریانی به نام عدالت اجتماعی، توسعه عاریتی از لیبرالیسم را به میدان آورد و فتوا دهد: «اگر در فرآیند سیاست تعدیل اقتصادی، طبقهای از جمعیت (اقشار مستضعف) زیر چرخ دندههای توسعه له شوند اشکال ندارد!» این تحریف محکمات امام در میدان سیاست و اقتصاد است.پینوشتها:
1. صحیفه نور، ج5، ص 109.
2. ولایت فقیه، امام خمینی، ص 61 و 71.
3. صحیفه نور، ج12، ص 89.
4. سخنان رهبری در بیست و ششمین سالگرد امام خمینی.
5. ولایت فقیه، چاپ سوم، 1374، تهران، ص 82.
6. صحیفه امام، ج71، 425.
7. صحیفه امام، ج9، ص 17.
8. همان، ج12، ص 392.
9. برگرفته از وصیتنامه امام خمینی.
عصر اندیشه، شماره 8، شهریور 1394