نویسنده: هادی خسروشاهی
تذکر: نویسندهی این مقاله از علمای اهل سنت میباشد که این مقاله را در دفاع از احادیث مهدویت به نگارش درآورده است.
هدف سایت راسخون از بازنشر این مقاله اثبات این نکته است که بسیاری از علمای اهل سنت نیز معترف به مسألهی مهدویت میباشند. لذا ممکن است بعضی از جزئیات مطالب مقاله دقیقاً منطبق بر عقیدهی شیعه نباشد.
استفاده از مستندات این مقاله برای محققین بسیار مفید خواهد بود.
36- بررسی تطبیقی نظریات علماء
شیخ «ابن محمود» در صفحهی 33 تحت عنوان: بررسی تطبیقی گفتار علماء متقدم و متأخر میگوید: «هرگاه میان گفتار و نظریات علمای متقدم و متأخر به مقایسه بنشینیم، اختلاف نظر وسیعی را مشاهده میکنیم، نظر آنان به همدیگر نزدیک نیست تا چه رسد به اینکه هم نظر باشند، زیرا علمای متقدم علم را با عمل آمیختهاند، بنابراین آنان محققتر، با تقواتر و به حق نزدیکترند. ولی علمای متأخر غالباً نسبت به کسانی که حدیث نقل میکردند حسن ظن دارند و از یک مؤمن بعید میدانند که از روی عمد به دروغ مطلبی را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) منسوب نماید، از این رو در درج احادیث گوناگون، متضاد و متفاوت دربارهی مهدی افراط کردهاند، تا آنجا که به گفتهی شوکانی تعداد آنها به پنجاه حدیث بالغ گردید. سفارینی در لوائح الانوار آنها را از شوکانی نقل کرده و «ابن کثیر» در النهایه بسیاری از آنها را آورده است. تعداد این احادیث در کتب شیعه به 1200 حدیث بالغ گردیده است. علت این امر این است که علمای متقدم اهل سنت دربارهی احادیث شرایط روز بازپسین مسامحه و تساهل میورزند و زحمت نقد و تصحیح و تفحص در آن احادیث را به خود نمیدهند زیرا آنان آگاهند که این اخبار غیرضروری است، و برعکس آن، در احادیث احکام و امور حلال و حرام و آنچه که مورد نیاز مردم در امور عبادی و داد و ستد دنیوی است، بیش از حد به شناخت راویان و امور آنها پرداخته اند، بنابراین در این زمینهها با آگاهی کامل سخن گفتهاند و با بصیرت و نقّادی، حق مطلب را ادا کردهاند.»پاسخ من به این سخنان به قرار ذیل است:
1- سخن وی دربارهی علمای متقدم مبنی بر اینکه آنها علم را با عمل آمیختهاند و آنان محقتر و باتقواتر و به حق نزدیکترند و متأخران نمیتوانند در فضل و دانش به پای آنان برسند تا چه رسد به اینکه هم سنگ آنها باشند!، سخن حقی است ولی شیخ «ابن محمود» به دنبال آن سخنی آورده است که این سخن حق را آسیب پذیر نموده است و آن اینکه علمای متقدم را با اشاره، به غفلت متهم مینماید و میگوید آنان غالباً به کسانی که حدیث نقل میکنند حسن ظن دارند و بعید میدانند که یک مؤمن از روی عمد به دروغ مطلبی را به پیامبر نسبت دهد. از این رو در درج احادیث گوناگون، متضاد و متفاوت افراط کردهاند! در صورتی که همه میدانیم واجب است که نسبت به پیشینیان این امت حسن ظن داشته باشیم و آنان را آنچنانکه شایسته است مورد تحسین و ستایش قرار دهیم نه اینکه با «اشاره» از منزلت و مقام و شأن آنان بکاهیم.
2- شیخ «ابن محمود» افراط علمای متقدم در نقل احادیث گوناگون، متضاد و متفاوت را ناشی از دو علت میداند: یکی اینکه آنان اغلب نسبت به کسانی که حدیث نقل میکنند، حسن ظن دارند و بعید میدانند که یک مؤمن از روی عمد به دروغ مطلبی را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) منسوب نماید، دوم اینکه آنان عادت دارند در احادیث شرایط روز بازپسین مانند احادیث مهدی، دجال و یأجوج و مأجوج تساهل و مسامحه نمایند و زحمت نقد، تصحیح و تفحص گونه احادیث را به خود نمیدهند! زیرا آنان میدانند که اینها اخبار غیرضروری است! در پاسخ به فحوای تعلیل اخیر در شماره 35 بازپسین زحمتی احساس نمیکنند و برای نمونه، سخنان مجموعهای از بازپسین زحمتی احساس نمیکنند و برای امثال سخنان مجموعهای از علمای نقدپرداز را در تصحیح پارهای از احادیث مهدی، آوردهام.
توصیف علمای متقدم از سوی شیخ «ابن محمود» با این صفت که آنان غالباً نسبت به گویندگان حسن ظن دارند و از یک مؤمن بعید میدانند که عمداً از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خبری دروغ نقل کند، از این رو احادیث گوناگون، متضاد و مختلف پیرامون مهدی آوردهاند، این توصیف نوعی عیبجویی است که پیشینیان امت و ناقلان سنت – که خداوند به وسیلهی آنان دین خود را برپا و شریعت را استوار ساخته است – سزاوار آن نیستند. خداوند به آنها آنچنان ذکاوت، هوشمندی، هوشیاری و بیداری ارزانی داشته است که اهلیت نگاهداری دین و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را یافتهاند. «ابن ابی حاتم» در کتاب الجرح و التعدیل از «احمدبن سنان» روایت کرده و میگوید: «عبدالرحمن بن مهدی» را شنیدم که میگفت: حسن ظن در دو چیز روا نباشد یکی داوری و دیگری حدیث. یعنی حسن ظن در قبول روایت از افراد غیر قابل اعتماد، به کار نمیآید». همچنین از پدرش از «ابی بکر معیطی عبیدالله بن ابی وهب» روایت شده است که وی گفت: «یزیدبن هارون» را شنیدم که میگفت: حدیث کسی قابل قبول نیست، مگر اینکه شهادت وی مورد قبول قرار گیرد.
با سند «عمروبن قیس» روایت شده که گفت: دارندهی حدیث باید مثل صراف باشد که درهمها – پول – را از هم تمیز دهد و بداند کدامیک تقلّبی است؟ حدیث نیز به همین صورت است. باز از پدرش، از «عبدة بن سلیمان» روایت شده است که گفت: از «ابن مبارک» سؤال شد که با احادیث جعلی چگونه میتوان برخورد کرد؟ گفت: بزرگان خود طریق آن را میدانند. به روایت پدرش از «نعیم ابن حماد» گفت: به عبدالرحمن بن مهدی گفتم دروغگو چگونه شناخته میشود؟ گفت: همانگونه که پزشک، دیوانه را میشناسد! از «ابن سیرین» با سند روایت شده است که گفت: گفته میشد این احادیث «دین» است، پس دقت کنید که از چه کسی میگیرید. از «یعقوب بن محمدبن عیسی» با سند روایت شده است، که گفت: «ابی شهاب» چون حدیث میگفت اسناد را ذکر میکرد و میگفت: منطقی نیست که انسان بدون پله کان، به پشت بام برود! و بزرگان ما در حدیث شناسی گفتهاند که اگر کسی ده درهم در نزد دیگری به امانت بسپارد، بدون آوردن دو شاهد عادل نمیتواند مدعی آن شود و آن را پس بگیرد، پس دین خدا که به مراتب با اهمیتتر است، باید با شهادت گروهی از افراد عادل، از حدیث گویان اخذ شود!.
این است نمونههایی از سخنان ناقلان آثار که نشان میدهد آنان تا چه اندازه بیدارند و نمیتوان آنها را گمراه کرد. پس این یک گناه کبیره است که یک نفر در واپسین سالهای قرن چهاردهم (هجری) بیاید و بگوید: «ولی علمای متقدم اغلب نسبت به گویندگان حسن ظن دارند و از یک فرد با ایمان بعید میدانند که عمداً مطلبی را به دروغ به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت دهد، از این رو احادیث گوناگون، مختلف و متضاد پیرامون مهدی آوردهاند... و شوکانی پنجاه حدیث از آنها را نقل نموده و سفارینی هم آنها را در لوائح الانوار آورده و ابن کثیر هم در النهایه، بسیاری از آنها را ذکر نموده است...»
این انتقادگر علمای متقدم که در پایان قرن چهاردهم پیدا شده است، در همین سخنان خود آشکارا نشان داده است که میان متقدّم و متأخر تمیز قائل نمیشود، زیرا وی به «سفارینی» نسبت داده که در کتاب لوائح الانوار احادیث مهدی را از «شوکانی» نقل نموده است، حال آنکه ولادت «سفارینی» در سال 1114 هـ و وفات وی در 1188 هـ بوده، اما «شوکانی» در سال 1173 به دنیا آمده و در سال 1250 فوت نموده است. سفارینی در اول کتاب لوامع الانوار البهیه میگوید که در سال 1173 بعضی دوستان از وی درخواست نمودند مسائل اعتقادی بنیادین «اهل اثر» را به نظم بیاورد و وی آنها را در دویست و بیست و اندی به نظم آورد و نام «الدّرة المضیئة فی عقد أهل الفرقة المرضیه» بر آن اطلاق نمود. سپس این دوستان از وی خواستند که این نظم را شرح نماید و او هم در کتاب لوامع الانهار البهیه به شرح آنها پرداخت! روشن است که «سفارینی» در همان سال ولادت «شوکانی» نظم «الدرة المضیئه» را آغاز و پس از فراغت از نظم، در کتاب لوامع الانوار البهیه به شرح آن پرداخته که شیخ ابن محمود مدعی است وی در همین کتاب احادیث مهدی را از شوکانی نقل نموده است! یعنی در آن هنگام که «سفارینی» سرگرم تألیف کتاب لوامع الانهار البهیه بود سن شوکانی هنوز به پانزده سالگی نرسیده بود!، و یکی از آنان در سرزمین «شام» بود و دیگری در «یمن». خلاصه کلام این است که جای شگفتی بسیار دارد که شیخ «ابن محمود» سفارینی را در زمان پس از شوکانی قرار میدهد و از آن شگفت آورتر اینکه ادعا میکند «سفارینی» در کتاب لوامع الانوار البهیه احادیث مهدی را از شوکانی نقل نموده است.!!
در مورد اشاره وی به اینکه علمای پیشین، احادیث متضاد بسیاری، پیرامون مسألهی مهدی نقل کردهاند، ما در شماره 7، به تفصیل بحث کردهایم و دیگر تکرار نمیکنیم.
37- علمای پژوهشگر چه کسانی هستند؟
شیخ «ابن محمود» در صفحهی 26 رسالهی خود ضمن ستایش او از علمای شهرهای بزرگ میگوید: «به حق باید گفت که علمای شهرهای بزرگ هرگاه وارد یکی از مباحث علمی جدال برانگیز شدهاند با تحقیق، تدقیق، تفحص و کنکاش چنان حق مطلب را ادا مینمایند که صحت قضیه با روشنایی دلیل و برهان بوضوح قابل رؤیت میگردد. این دیگر بر عهده محقق نیست آن کس را که نمیخواهد آگاه شود، بیاگاهاند!. این علماء تقریر نمودهاند: اساس دعوی مهدی بر احادیث ضعیف و غیرصحیح و ... استوار است.»وی در صفحهی 28 میافزاید: «بعضی از علمای ما وقتی رسایل و مباحث منتشره از سوی علمای متأخّر شهرهای بزرگ را مشاهد مینمایند که به بررسی مشکلات مهم و اساسی و مورد اختلاف همچون مسألهی مهدی پرداختهاند، به این گونه رسایل چندان توجهی نمیکنند مخصوصاً وقتی بفهمند که نتیجه بحثها با نظر و اعتقاد آنان مخالف است!.»
در پاسخ این سخن باید بگویم: اگر کسی بدون داشتن سابقهی ذهنی چنین سخنی بشنود چه بسا گمان کند که این علمای شهرهای بزرگ! که با تحقیق، تدقیق، تفّحص و کنکاش چنان حق مطلب را ادا مینمایند! که صحت قضیه با روشنایی دلیل و برهان بوضوح قابل رؤیت میگردد، از فرزانگان کارشناسی در علوم روایت و درایتاند! غافل از اینکه مراد شیخ ابن محمود از این محققان، مدققان و ... افرادی چون احمد امین و محمدفرید وجدی کسان دیگری نیست! آری! رساله خود شیخ «ابن محمود» پیرامون مهدی از جمله همان مباحث علمای متأخر شهرهای بزرگ است! خواننده، از خلال وقوف بر بسیاری از اشتباهات بزرگ که پارهای از آن حتی برای طلبههای تازه کار اشتباهی نابخشودنی است (بویژه آنچه در شماره های 8-11-12-19-22 بدانها اشاره نمودم) درمییابد که در این بحث نه تنها با تحقیق، تدقیق، تفحص و کنکاش حق مطلب ادا نشده است. بلکه این بحث حتی رنگ و بویی هم از این صفات به خود ندیدهاند.
38- غُلات و احادیث اهل بیت!
شیخ «ابن محمود» در صفحهی 7 میگوید: «بسیاری از علمای محدّث به علت تسلّط غلات در نقل دروغهای فراوان، از نقل احادیث فراوان اهل بیت در کتابهایشان خودداری نمودهاند.بخاری، مسلم، نسائی، دارقطنی و دارمی نیز از نقل آنها اجتناب کرده و در کتابهای معتبرشان ذکری ننمودهاند. زیرا آنان از ضعف آنها آگاه بودند و با اینکه دارمی، استاد ابی داود و ترمذی است، اما مسند خود را از احادیث مهدی دور نگه داشته است!»
پاسخ این است: در بین علمای محدث که حدیث شریف را در تألیفات خود تدوین نمودهاند بعضیها به درج همه احادیث صحیح پایبند نبودهاند و بعضی دیگر به درج فقط احادیث صحیح پایبند بودهاند، مانند بخاری و مسلم در صحیحین ولی هیچ یک از علماء نگفتهاند، احادیثی که شیخین در صحیحین نیاوردهاند، صحیح نبودهاند حدیث صحیح همان گونه که در صحیحین وجود دارد، در کتب دیگر نیز موجود است (که در شماره 5 این مطلب را توضیح دادهام).
کسانی که به درج احادیث صحیح در کتابهایشان پایبند نبودند، صحیح و غیره را میآورند، و بعضی میزان صحت و ضعف حدیث، یا وضعیت «رجال اسناد» را بیان مینمایند و بعضی دیگر بیان نمیکنند و فقط به درج «اسناد» اکتفا مینمایند که صاحبنظران و حدیث شناسان، میتوانند با بررسی اسناد و توابع یا شواهد، از میزان صحت و ضعف حدیث آگاه شوند. هر آنچه در تألیفات مورد اشارهی: «نسائی»، «دارقطنی» و «دارمی» وجود دارد، صحیح یا ضعیف نیست که طلبههای مبتدی بر این نکته آگاه هستند. بنابراین، ادعای شیخ «ابن محمود» مبنی بر اینکه بخاری، مسلم، نسائی، دارقطنی و دارمی نیز از آنها اجتناب! کرده و در کتابهای معتبرشان ذکر ننمودهاند و ... یاوهای بیش نیست و استدلال «ابن محمود» در مورد عدم درج این احادیث در کتابهایشان بر اساس این سبب که آنان از ضعف احادیث آگاه بودند!، یک سخن بی پایه است و با واقعیت انطباق ندارد مگر اینکه سندی پیدا شود و نشان دهد که علت عدم ذکر این قبیل احادیث، آگاهی آنان نسبت به ضعف آنها بوده است! که چنین امری برای «ابن محمود» میسّر نشده است.
و از سوی دیگر این ادعای وی که «دارمی» مسند خود را از ذکر این احادیث منّزه! ساخته است، کاملاً بیدلیل است مگر اینکه «نص»ی در دسترس باشد و آن را ثابت کند. و البته نباید گفته شود هر آنچه که پیرامون «مهدی» آورده، صحیح است، زیرا وی به درج احادیث صحیح پایبند نبوده است. «حافظ عراقی» - همان گونه که سیوطی در تهذیب الراوی نقل نموده – گفته است: «مسند دارمی از این جهت همانند مسند بخاری به مسند شهرت یافته است که احادیث آن «سند» دارد، ولی احادیث بسیار: مرسل، معضل، منقطع و مقطوع نیز در آن یافت میشود.»
چنانکه روشن است، مرسل، معضل، منقطع و مقطوع از انواع احادیث ضعیف است. اما اینکه «دارمی» استاد «ابی داود» و «ترمذی» که احادیث مهدی را در کتابهایشان آوردهاند، احادیث مهدی را در مسند خود نیاورده است، شبههای بر درج این احادیث به وجود نمیآورد، زیرا آنچه یک شاگرد در کتابش میآورد الزاماً نباید با آنچه استادش آورده است مطابقت داشته باشد و این از بدیهیات است، حال اگر «دارمی» احادیث مهدی را در مسند خود نقل مینمود، باز از لبهی تیز این انتقاد «ابن محمود» جان سالم بدر نمیبرد که: «علمای محدث و فقهای متقدم معمولاً از یکدیگر نقل میکنند و به تقلید از یکدیگر، سخن را هر چند ضعیف میآورند!» و دیگر سخنان وی که شامل همگان میشود (ما در شماره 6 بدان پاسخ دادهایم).
39- ترک وظایف، در انتظار مهدی!
شیخ «ابن محمود» در صفحهی 85 میگوید: «بنابراین مسلمانان نیازی ندارند که از واقعیات خود فرار کنند و به انتظار مهدی که دینشان را تجدید حیات بخشد و عدالت را بگستراند، از انجام وظایف دست بکشند و به خیالبافی و محالات دل خوش دارند و در برابر توهمات و خرافات تسلیم شوند. سپس علمایشان بر اساس اعتقاد به آنچه در کودکی بر آن تربیت شدهاند و از آباء و اساتید خود گرفتهاند بر آنان تحجّر فکری و انجماد اجتماعی تحمیل کنند. یا اینکه آنان را به اطاعت از نظر یک عالم یا یک فقیه، مجبور سازند که به موجب آن باید به یک شخص غایب ایمان بیاورند که همانند سایر انسانهاست و در آخرالزمان میآید و مردم را از ظلم و بیداد نجات میدهد»!به نظر من: خداوند بقای این دین را تضمین نموده است. خداوند کامیابان دنیا و آخرت را در دورانهای مختلف جزو یاران دینش قرار داده است. در صحیح بخاری، معاویه میگوید: از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمود من یردالله به خیراً یفقهه فی الدین و انّما أنا قاسم والله یعطی و لاتزال هذه الأمة قائمة علی أمرالله لا یضرّهم من خالفهم حتی یأتی امرالله – خداوند برای هر کس خیر بخواهد وی را در امور دین فقیه مینماید، من تقسیم کنندهای بیش نیستم و خداوند بخشنده است، این امت همچنان بر امر خداوند استوار خواهد بود و مخالفان ضرری بدان نمیرسانند تا اینکه فرمان الهی صادر شود – بنابراین هیچ دورانی از اقامهی شریعت الهی خالی نمیباشد و مهدی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از وی خبر دادهاند، حلقهای است از یک زنجیرهی طولانی که خداوند در زمان و موعد مقرر به وسیلهی او دینش را یاری میفرماید، در آن زمان که شر فراگیر شود و دجال بزرگ قیام نماید، مسلمانان در هر زمان نباید آنچه را خداوند در مورد نصرت دین بر آنان واجب گردانیده به اتکای آنچه در احادیث مهدی آمده، ترک نمایند. در مورد این سخن «ابن محمود» که باورداشت ظهور مهدی نوعی دل خوش کردن به خیالبافی و محالات بوده و تسلیم شدن در برابر توهمات و خرافات است! قبلاً گفتم که این مسأله از «امور غیبی» است و پیامبر راستگو در احادیث صحیح پیرامون ظهور وی در آخرالزمان خبر دادهاند و واجب است بر ما هر خبری را که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است، باور کنیم.
دربارهی گله گذاری وی از علماء و بزرگانی که به بیان نصوص حاوی باورداشت شخصی که در آخرالزمان خبر دادهاند و واجب است بر ما هر خبری را که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است، باور کنیم.
دربارهی گله گذاری وی از علماء و بزرگانی که به بیان نصوص حاوی باورداشت شخصی که در آخرالزمان میآید اقدام نمودهاند، باید گفت: این وظیفه علماء است که کلام و بیانشان بر ادله شرعی ثابت استوار گردد نه بر شبهات عقلی بیاساس. علمای این امّت چه در نقل اخبار و چه در بیان احکام بخوبی از عهدهی این امر برآمدهاند.
40- آخرین شبهات!
شیخ «ابن محمود» در صفحهی 40 میگوید: «اگر گفته شود: چگونه پی بردهاید به اینکه این احادیث فراوان و سنددار و مسلسل از شماری از اصحاب پیامبر، با هم اختلاف دارد حال آنکه در سنن ابی داود، ترمذی، ابن ماجه و مسند امام احمد، الحکام و دیگر کتب موجود است؟ پاسخ این است، این احادیث فراوان که نزد اهل سنت بالغ بر پنجاه حدیث پیرامون مهدی است، و ادعا دارند که پارهای از آنها صحیح و تعدادی حسن و برخی دیگر ضعیف است... و این احادیث آنچنان بر دلهای اکثریت علمای اهل سنت مستولی گشته است که گفته شده «قدرت از آنِ کثرت است»! ولی کمیت به هیچ وجه ما را از کیفیت بینیاز نمیسازد، اکثر مردمان تقلیدگرند، از یکدیگر تقلید میکنند و محققان شمارشان اندک است. محققان متقدم و متأخر این احادیث را در محک تصحیح، تفحص و جرح و تعدیل قرار داده و به پارهای ملاحظات رسیدهاند که باید بدانها پاسخ داده شود...» وی سپس بعضی شبهات را ذکر مینماید و میگوید: «این قبیل مسائل، محققان و علماء را واداشته است تا در ساختگی بودن این احادیث یقین حاصل کنند و اینکه اینها نور چراغ هدایت نبوی نیست و جزو سخنان پیامبر نمیباشد، از این رو نباید بدان توجه نمود تا چه رسد به اینکه آن را باور کرد!.» وی در صفحهی 36 هم میگوید: «علمای متأخر شهرهای بزرگ! تقریباً اتفاق نظر دارند که احادیث مهدی ضعیف، ساختگی بوده و از زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جعل شدهاند! دلیل این سخن در تضاد، تناقض، اختلافات و اشکالات آشکارا روشن است و این مطلب بر هیچ کس جز آدمهای کودن! پوشیده نیست. والله یهدی الی الحق و الی طریق مستقیم!»وی در صفحهی 57 میگوید: «امیدوارم با این بیان جانهای سرگشتگان آسوده شود و بر نظریات اهل علم و دین پیرامون این مشکل، که گاه و بیگاه مطرح میگردد، واقف شوند. والله یقول الحق و هو یهدی السبیل»!
توضیح نگارنده دربارهی این سخن به قرار ذیل است:
شیخ محمود پرسش خطرناکی را بدین نحو مطرح نموده است؛ اگر گفته شود: چگونه پی بردهاید به اینکه این احادیث فراوان، سنددار و مسلسل از شماری از اصحاب پیامبر، با هم اختلاف دارد حال آنکه در سنن ابی داود، ترمذی، ابن ماجه و مسند امام احمد، الحاکم و دیگر کتب موجود است؟
هرکس این سؤال را بخواند از این همه گستاخی و بی حرمتی نسبت به سنن، مسانید، و حافظان آن دلش به درد میآید. سپس بعد از طرح این سؤال آیا میدانید پاسخ به آن چه بوده است؟ پاسخ، مجموعهای از شبهات عقلی است که با این ادعای وقیحانه، این شبهات باعث شده است علمای محقق به ساختگی بودن این احادیث یقین حاصل کنند!! این یک تزویر و نیرنگ است. علمای محقق از این ادعای باطل بیزارند و من پس از ذکر شبهات و اشاره به پاسخها، توضیح خواهم داد که دو شبهه به وقایع ناشی از باورداشت ظهور مهدی و برانگیخته شدن فتنهها مربوط میشود که در شماره 4 پاسخ لازم را دادهام و یک شبهه دیگر این است که محال است پیامبر بر امت خود واجب گرداند که به یک آدم ناشناخته در عالم غیب ایمان بیاورند حال آنکه وی نه فرشتهای مقرّب است و نه نبی مرسل؟!... نگارنده در شمارهی 29 به این شبهه پاسخ گفتهام. یک شبهه هم به این نکته مربوط میشود که «بخاری» و «مسلم» احادیث مهدی را در صحیحین نیاوردهاند که در شماره 5 پاسخ آن گفته شد و شبههای دیگر اینکه احادیث پیرامون مهدی با یکدیگر تضاد و تعارض دارند که در شماره 7 پاسخ دادهایم... و یک شبهه راجع به این بود که شیخ ابن محمود نخستین کسی نیست که احادیث مهدی را کذب دانسته است و پیش از وی بعضی علماء بر این باور بودهاند که در شماره 8 و 25 پاسخ لازم داده شده است.
***
... این است شبههها و اشکالاتی که شیخ «ابن محمود» به استناد آنها احادیث مهدی را مورد اختلاف معرفی نموده است، در حالی که این احادیث فراوان و جملگی مستند هستند و از شماری از اصحاب پیامبر در سنن ابی داود، ترمذی، ابن ماجه، مسند امام احمد، الحاکم و دیگر کتب با اسناد مسلسل نقل شدهاند. البته مسأله در اینجا ختم نمیشود، بلکه وی قبل و بعد از طرح این شبهات آنها را به علمای محقق منسوب مینماید: «محققان متقدم و متأخر این احادیث را در محک تصحیح، تفحص و جرح و تعدیل قرار داده و به پارهای ملاحظات رسیدهاند که باید بدان پاسخ داده شود».! وی پس از ذکر شبهات خود میگوید: «این قبیل مسائل محققان و علماء را واداشته است تا در ساختگی بودن این احادیث یقین حاصل کنند و اینکه اینها از چراغ هدایت نبوی نیست و جزو سخنان پیامبر نمیباشد! از این رو نباید بدان توجه نمود تا چه رسد به اینکه آن را باور کرد». بی تردید انتساب این نظر به علمای دانش پژوه متقدم و متأخر، غیرصحیح است و نوعی تزویر و نیرنگ به شمار میآید که شایسته نیست از کسانی چون شیخ «ابن محمود» سربزند! روشنترین دلیل این سخن، این است که همه آنهایی که شیخ «ابن محمود» در رسالهاش از آنها نام برده است از متقدمان سه نفر و از متأخران پنج نفرند. در مورد انتساب ضعیف دانستن احادیث مهدی به آنان توضیح لازم در شماره 18 آمده است و در شماره 11 یادآور شدهام که «ابن القیم» بسیاری از احادیث مهدی را در کتاب المنارالمنیف صحیح میداند و آنچه شیخ «ابن محمود» به او نسبت داده که وی احادیث مهدی را در کتاب مذکور ضعیف میداند، صحیح نیست! باز در شماره 13 توضیح دادهام که «شاطبی» احادیث مهدی را در کتاب الاعتصام ضعیف ندانسته و معتقدان به ظهور مهدی در آخرالزمان را «بدعت گذار» توصیف نکرده است و آنچه شیخ «ابن محمود» به وی نسبت داده، کذب محض است. سومین شخص که شیخ «ابن محمود» در رسالهاش از وی نام برده، «ابن خلدون» است که در شماره 10 روشن ساختم که او قائل به ضعف تمامی احادیث مهدی نیست تا چه رسد به اینکه قائل به «ساختگی بودن» آنها باشد، و بیان نمودم که وی در تصحیح و تضعیف احادیث مورد اعتماد نیست. در مورد پنج متأخری که شیخ «ابن محمود» در رسالهاش از آنها نام برده است، باید اشاره کنم: «شیخ عبدالعزیز مانع» بعضی احادیث وارده پیرامون مهدی را صحیح دانسته که در شماره 13 توضیح دادهام. «شیخ ابوالاعلی مودودی» در کتاب البیانات خود میگوید که سند همه روایات احادیث مهدی آنچنان قوی نیست که با سنجش و نقد روایات طبق مقیاس بخاری و مسلم ثابت شود. وی پس از اشاره به پارهای ضعف در آنها میافزاید: «ولی به هر حال به دشواری میتوان گفت که روایات اصلاً حقیقت ندارد، زیرا اگر از آنچه مردم خود بخود در آن وارد ساختهاند صرف نظر کنیم، این روایات حاوی یک واقعیت بنیادین است که وجه اشتراک تمامی آنها میباشد و آن اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر دادهاند که در آخرالزمان رهبری ظاهر میشود که به سنت عمل میکند و زمین را از دادگری لبریز میسازد و بساط ستمگری و تجاوزگری را برمیچیند و به حکومت اسلام اعتلا میبخشد و رفاه را در بین خلق خدا فراگیر میگرداند».
پرواضح است که «شیخ ابوالاعلی مودودی» قائل به ساختگی بودن آنها نیست بلکه میگوید که این روایات آنچنان قوی نیست که با سنجش و نقد روایات طبق مقیاس بخاری و مسلم ثابت شود، ولی مجموع روایات، وجه اشتراک جملگی آنها را ثابت مینماید و آن اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر دادهاند که رهبری ظاهر میشود که در آخرالزمان طبق سنت عمل میکند.
سپس رسالهای از «شیخ ابوالاعلی مودودی» تحت عنوان: موجز تجدیدالدین و أحیاء به دستم رسید که در آن صریحاً از مهدی نام میبرد که «در آینده دین را تجدید حیات میبخشد» و نام وی را بر تجدیدگران گذشته مقدم میدارد. و به هر حال، چنانکه دانسته است «شیخ ابوالاعلی مودودی» (رحمه الله) از کارشناسان حدیث شریف نیست بلکه وی از دانشمندان اسلام گراست، ولی خدای را سپاس که او جزو آن دسته از علمای محقق! نیست که به نظر شیخ «ابن محمود»، شبهات عقلی آنان را متقاعد ساخته است که احادیث مهدی از زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را جعل شده بدانند و بگویند که از چراغ هدایت نبوی نیست و جزو کلام پیامبر نمیباشد پس نباید بدان توجه نمود تا چه رسد به اینکه باور کرد!!... سه نفر باقیمانده عبارتند از: شیخ محمدرشید رضا، محمدفرید وجدی و بلاغی. در شماره 15 گفتم که «محمدرشید رضا» آنچه را روشنتر از ظهور مهدی است – یعنی نزول عیسی (علیه السلام) از آسمان را – هم منکر شده است. در شماره 16 اشاره کردم «محمدفرید وجدی» ادعا کرد که احادیث دجال، جملگی، ساختگی و مجعول است، در حالی که اکثر آن احادیث در صحیحین است. در شماره 18 بیان نمودم که تا کنون کتاب «بلاغی» را به دست نیاوردهام تا بتوانم درباره آن اظهارنظر نمایم.
***
... حاصل کلام اینکه از هشت نفری که شیخ ابن محمود در رسالهاش جزو متقدمان و متأخران! از آنها نام برده است، «ابن القیم» و «شاطبی» قطعاً جزو آنها نیستند، زیرا آن دو برخلاف ادعای شیخ «ابن محمود» قائل به ضعف احادیث مهدی نیستند. «ابن خلدون» نیز هم عقیده وی نیست، زیرا او قائل به ضعف تمامی احادیث نیست تا چه رسد به اینکه قائل به ساختگی بودن آنها باشد. «شیخ ابن مانع» و «شیخ ابوالاعلی مودودی» نیز در کنار ابن محمود قرار ندارند. از متأخران که شیخ ابن محمود از آنها نام برده است شیخ «محمدرشید رضا» و «محمدفرید وجدی» با خود «ابن محمود» ماندهاند و احتمال دارد «بلاغی» هم جزء آنها باشد. همچنین دو تن از نویسندگان قرن چهاردهم (هجری) با شیخ ابن محمود همراهند که وی از آنان تقلید کرده اما در رسالهاش نامی از آنها نبرده است. یکی «استاد احمد امین» که در شماره 17 از او یاد کردهام و دومی «محمدفهیم ابوعبیّه» که در شماره 23 راجع به او اشاراتی داشتم.
اینها که با شیخ «ابن محمود» ماندهاند یا اینکه وی با آنان مانده است، همانهایی هستند که تقریباً اتفاق نظر دارند که احادیث مهدی ساختگی و مجعول است، شیخ «ابن محمود» در ص 36 میگوید:
«علمای متأخر مقیم در شهرهای بزرگ تقریباً اتفاق نظر دارند که احادیث مهدی ضعیف، ساختگی و از زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جعل شده است. دلیل این سخن در تضاد، تناقض، اختلافات و اشکالات آشکارا روشن است و این مطلب بر هیچ کس جز آدمهای کودن پوشیده نیست و الله یهدی الی الحق و الی طریق مستقیم.»
این اتفاق نظر ادعایی فقط از سوی «شیخ محمدرشید رضا»، «محمدفرید وجدی»، «بلاغی»، «احمدامین»، «ابوعبیّه» و «شیخ ابن محمود» عنوان میشود و نتیجهی آن در سخن شیخ ابن محمود هویدا است: احادیث مهدی به دلیل تضاد و تعارضی که دارد ساختگی و مجعول است. بنابراین مطلب روشن است و فقط بر آدمهای کودن پوشیده است!! با این تفاصیل فقط آنهایی که اتفاق نظر پیدا کردهاند از صفت «کودنی» جان سالم بدر برده اند! آنها که تقریباً اتفاق نظر یافتهاند «اهل علم و دین» اند که شیخ ابن محمود در صفحهی 57 میگوید: امیدوارم با این بیان! جانهای سرگشتگان آسوده شود و بر نظر اهل علم ودین پیرامون این مشکل، که گاه و بیگاه مطرح میگردد، واقف شوند. اینان «جویای کیفیّت» اند که شیخ ابن محمود میگوید: این احادیث آنچنان بر دلهای اکثریت علمای اهل سنت مستولی گشته است که گفته شد: قدرت از آنِ اکثریت است. ولی کمیّت به هیچ وجه ما را از کیفیّت بینیاز نمیسازد، اکثر مردمان تقلیدگرند، از یکدیگر تقلید میکنند و محققان شمارشان اندک است.
برای روشن شدن حقیقت امر و مردودساختن باطل میگویم: علمای معتبر اهل سنت در دورانهای قدیم و معاصر، احادیث ثابت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را که بر ظهور مهدی در آخرالزمان دلالت دارد، باور دارند. هیچ کس منکر این احادیث نیست مگر کسی که از راه راست منحرف شده باشد. در جاهای متعددی از این بحث، به اسامی بعضی علمای اهل سنت که به احادیث مهدی احتجاج کرده و به ثبوت ظهور وی قائل بودهاند، اشاره نمودهام شاید بیمناسبت نباشد که در اینجا اسامی شماری از این علماء را ذکر کنیم، تا روشن شود که علمای اهل سنت از «نصوص» پیروی مینمایند و با «شبهات عقلی»! به مخالفت با آن برنمیخیزند. آنان همچنانکه اهل کمیّتاند، اهل کیفیّت نیز هستند، و آنهایی که از راه منحرف شدهاند نه کمیتی دارند و نه کیفیت. البته این سخن برای مقایسه و مطابقت نیست! (معاذالله).
ألم تر انّ السیف ینقص قدره *** اذا قیل انّ السّیف أمضی من العصا
(مگر نمیدانی، اگر گفته شود شمشیر از عصا برّندهتر است، قدر و منزلت شمشیر پائین میآید؟):
1- امام ابوداود مؤلف السنن متوفا به سال 275 هـ.
2- امام ابوعیسی ترمذی صاحب الجامع متوفا به سال 279 هـ.
3- حافظ ابوجعفر عقیلی مؤلف کتاب الضعفاء متوفا به سال 223 هـ.
4- امام ابن حبان البستی نویسنده الصحیح متوفا به سال 354 هـ.
5- حافظ ابوالحسین محمدبن حسین ابری سجری صاحب کتاب مناقب الشافعی متوفا به سال 363 هـ.
6- امام ابوسلیمان خطابی مؤلف معالم السنن و غیره متوفا به سال 388 هـ.
(خطابی اثبات ظهور مهدی در آخرالزمان را از سوی نویسندهی تحفة الاحوزی فی شرح جامع الترمذی در شرح حدیث اَنَس نقل نموده و مینویسد: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: لاتقوم الساعة حتی یتقارب الزمان و تکون السنة کالشّهر و الشهر کالجمعة ... – روز بازپسین فرانمیرسد مگر اینکه زمان (روزها) به هم نزدیک شود و سال چون ماه و ماه چون هفته شود).
7- امام بیهقی صاحب السنن الکبری و غیره متوفا به سال 458 هـ (سخنان وی و دیگران درباره صحت بعضی احادیث مهدی در شماره 35 بازگو شده است).
8- قاضی عیاض مؤلف کتاب الشفاء متوفا به سال 544 هـ.
9- امام قورطوی مفسر مشهور و صاحب کتاب التذکرة فی احوال الموتی و امور الاخرة متوفا به سال 671 هـ.
10- امام «ابن تیمیه» نویسنده کتابهای فراوان و مشهور، متوفا به سال 728 هـ (در کتاب منهاج السنة النبویة بعضی احادیث مهدی را صحیح میداند).
11- امام ابوالحجاج المزی نویسندهی کتاب تهذیب الکمال متوفا به سال 742 هـ.
12- امام ذهبی صاحب کتب فراوان متوفا به سال 748 در کتاب تلخیص المستدرک (او بعضی احادیث مهدی را صحیح دانسته است).
13- امام ابن القیم مؤلف کتب فراوان متوفا به سال 751 هـ. (در کتاب المنارالمنیف فی الصحیح و الضعیف بعضی احادیث مهدی را صحیح دانسته است).
14- امام عمادالدین ابن کثیر نویسندهی کتب فراوان متوفا به سال 774هـ. (در کتاب النهایة بعضی احادیث مهدی را صحیح میداند).
15- حافظ ابن حجر عسقلانی نویسندهی فتح الباری و تهذیب التهذیب و غیره متوفا به سال 852 هـ.
16- حافظ سخاوی مؤلف کتاب فتح المغیث فی شرح الفیة الحدیث متوفا به سال 902 هـ.
17- حافظ سیوطی نویسندهی کتب فراوان و کتابی پیرامون مهدی به نام العرف الوردی فی اخبار المهدی، متوفا به سال 911 هـ.
18- امیر محمدبن اسماعیل صنعانی نویسندهی کتاب سبل السلام و غیره متوفا به سال 1182 هـ. (صدیق حسن خان در کتاب الاذاعه سخنان وی را پیرامون ظهور مهدی در آخرالزمان آورده است).
19- قاضی محمدعلی شوکانی مؤلف التفسیر و کتاب نیل الاوطار و غیره متوفا به سال 1250 هـ. (سخنان وی دربارهی مهدی در رسالهای تحت عنوان: التوضیح فی تواتر ماجاء فی المهدی و الدجال و المسیح آمده و شیخ صدیق در کتاب الاذاعه از این کتاب نقل کرده است).
20- شیخ محمدبشیر الهسوانی نویسندهی کتاب صیانة الانسان عن وسوسة دحلان متوفا به سال 1326 هـ.
21- شیخ شمس الحق عظیم آبادی نویسندهی عون المعبود شرح سنن ابی داود متوفا به سال 1329 هـ.
22- شیخ عبدالرحمن المبارکفوری نویسندهی کتاب تحفة الاحوذی شرح جامع الترمذی متوفا به سال 1353 هـ.
اینان که نام بردم، قطرهای از دریای علمای اهل سنتاند که به استناد احادیث صحیح، به ظهور مهدی در آخرالزمان اعتقاد دارند. اینان اهل روایت و درایت هستند و جزو خبرگان و متخصصان به شمار میآیند. داوری و حکم این قبیل علمای محقق معتبر و مورد اعتماد است که اینان اهل جرح و تعدیل و تصحیح و تضعیف و علم و دین و کمیت و کیفیتاند.
***
... تا این مقدار به بیان اشتباهات شیح «ابن محمود» که در رسالهاش آمده است، بسنده میکنیم، و این برای تبیین ارزش این رسالهی بیاساس کافی است... باشد که جناب شیخ «ابن محمود» در آنچه که نوشته است، تجدیدنظر نماید همان گونه که پیش از وی استادش «شیخ محمدابن مانع» چنین کرده است. زیرا «حق»، گمشدهی مؤمن است و پسندیدهتر آنکه از حق پیروی شود.
از خداوند متعال مسئلت دارم که همگی ما را در انجام آنچه مورد رضایت اوست و تفقّه در دین، توفیق عنایت فرماید و ما را در صراط مستقیم ثابت قدم بدارد.
و صلی الله و سلم (1) و بارک علی عبده و رسوله نبیّنا محمد و علی آله و صحبه و تابعیهم باحسان.
پایان
پینوشت:
1- پایان ترجمه و تکمیل و تنظیم، رجب المرجب 1414 هـ. سیدهادی خسروشاهی.
منبع مقاله :خسروشاهی، سید هادی؛ (1393)، مصلح جهانی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت، تهران: اطلاعات، چاپ چهارم