ادیان جهان باستان

بیش‌تر دین‌های خاورمیانه باستان چند خدایی بودند، یعنی مردم در عین حال چند خدا را پرستش می‌کردند. این اعتقاد به خدایان متعدد با جهان‌بینی مردم پیوند داشت. آنها باور داشتند که هر یک از نیروهای طبیعت نشانه‌ی یک نیروی
شنبه، 30 آبان 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ادیان جهان باستان
ادیان جهان باستان

 

نویسندگان:
لوکاس دوبلویس
روبارتوس وان دراسپک
برگردان: مرتضی ثاقب‌فر




 

چندخدایی

بیش‌تر دین‌های خاورمیانه باستان چند خدایی بودند، یعنی مردم در عین حال چند خدا را پرستش می‌کردند. این اعتقاد به خدایان متعدد با جهان‌بینی مردم پیوند داشت. آنها باور داشتند که هر یک از نیروهای طبیعت نشانه‌ی یک نیروی ایزدی است. عالم هنگامی آفریده شده بود که ایزدان آغازین از آسمان الهی آغازین زاده شده بودند. آنها خدایان جدید را آفریدند و این فرایند طی نسل‌ها تکرار می‌شد. مظهر و تجسم این خدایان، پدیده‌های کیهانی نظیر: آسمان، هوا، زمین، خورشید، ماه، ستارگان و مانند آنها بود. به ویژه در بین‌النهرین، اعتقاد بر این بود که کیهان ناپایدار است. نیروهای غول آسا می‌کوشیدند تا خدایان را از بین ببرند. این اعتقاد به آن جا کشیده شده بود که یک خدای جوان و نیرومند این نیروها را شکست می‌دهد و از این رو قدرت برتری نسبت به سایر خدایان و موجودات فانی در زمین پیدا می‌کند. این مضمون، مثلاً، در داستان آفرینش مردوک خدای بابلی و در داستان آفرینش هوریایی‌ها که برگرد تشوپ (1)، خدای تندر، می‌چرخند، بیان شده است. اسطوره‌ها (داستان‌های ایزدان) توضیح دهنده پدیده‌های طبیعی و منشأ عالم است که جنبه خاص مذهب خاورمیانه باستان را تشکیل می‌دهد.
مرگ سالانه گیاهان و زایش دوباره آنها نیز در اسطوره‌ها تبیین شده بود. مرگ دانه غله با مرگ خدا (اوزیریس (2) در مصر) پیوند داشت، در حالی که توقف رشد گیاه در فصل گرما، و دوره خشکی سال به این امر نسبت داده می‌شد که خدا بخشی از سال را (تموز در بین‌النهرین و آلیان بعل (3) در فنیقیه) در زیر جهان می‌گذراند. همسران و خواهران این خدایان در فقدان آنها سوگواری می‌کردند و به جستجویشان می‌رفتند (به ترتیب ایزیس (4)، ایشتار و آنات (5)).
هر شهر و معمولاً هر دولت دارای خدای برتر خود بود که با آیین‌های ویژه‌ای گرامی داشته می‌شد. در شهر سومری نیپور (6) این خدای برتر انلیل (7) بود که در عین حال حاکم تمام جهان پنداشته می‌شد (بنابراین، شاهان جهانگیر می‌کوشیدند بر نیپور پیروز شوند تا به این ترتیب انلیل تسلط بر تمام جهان را برای آنها ارمغان بیاورد). خدای برتر بابل مردوک بود، آشوریان خدای برتری به نام آشور (8) را گرامی می‌داشتند و مصریان رع (9)، خدای خورشید، را در دوره پادشاهی کهن می‌پرستیدند و تبان خدای آمون را می‌پرستید که با رع به عنوان آمون- رع (10) در طی سلطنت‌های میانه و متأخر همسان پنداشته می‌شد.
خدای اصلی پایتخت معمولاً تبدیل به خدای دولتی و خدای برتر در مجموعه دستگاه خدایان می‌شد. بنابراین، این خدا در رأس نظام الهی قرار می‌گرفت که با خدای برتر و خدایان سایر شهرها خویشاوندی داشت. با این حال، این سیستم‌ها به ندرت نظم ثابتی داشتند و جزم‌هایی تعیین شده در نظام دینی یا نظام سیاسی وجود نداشت.
ادیان چند خدایی قابل انعطافند و خدایان بیگانه را در مجموعه خدایان خود به صورت خدایان جدید یا با همسان انگاشتن آنها با خدایان خود، به آسانی می‌پذیرند.
در مراحل ابتدایی، خدایان به صورت موجودات انسانی معرفی و پنداشته می‌شدند. به این خدایان صفات انسانی نیز نسبت داده می‌شد. در مصر خدایان را به صورت جانوران یا مخلوقات دورگه، بخشی انسان بخشی جانور، ترسیم و تصور می‌کردند که باعث شگفتی اقوام بیگانه، به ویژه یونانیان و رومیان می‌شد.
خدایان را می‌پرستیدند تا نظر لطف آنها کسب و نظم جهان و حاصلخیزی زمین توسط خدایان حفظ شود. پرستندگان از طریق فدیه برای خدایان غذا می‌بردند، انواع آیینها و شعائر مذهبی را انجام می‌دادند و در هنگام اجرای این مراسم اسطوره‌ها قرائت می‌شد. پرستش امری دولتی به شمار می‌آمد.
شاه نقش مهمی در فعالیت‌های مذهبی ایفا می‌کرد. بعضی شاهان، نظیر شاهان سلسله اولیه اوروک، آشور و مصر، وظیفه دوگانه‌ای به عنوان شاه و به عنوان کاهن اعظم برعهده داشتند. اما حتی شاهانی که کاهن اعظم نبودند، خود را خدمتگزاران اصلی خدای برتر می‌دانستند؛ چون در مقابل تحقق اراده‌ی خدایان مسئول بودند. وظیفه اصلی این شاهان جلب الطاف خدایان بود؛ بنابراین به ساختن معابد برای خدایان می‌پرداختند و در تمام آیین‌ها و شعائر مذهبی شرکت می‌کردند. مثلاً متون سومری از آیین‌های ازدواج مقدسی یاد می‌کنند: شاه با کاهن اعظم زن به هم آغوشی می‌پردازد تا حاصلخیزی زمین و برداشت مطلوب محصول تضمین شود.
شاهان بابل در جشن سال نو شرکت می‌کردند و در این جشن موقتاً از سلطنت خلع می‌شدند، در این مراسم باید اعتراف می‌کردند که هیچ جرمی علیه بابلیان مرتکب نشده‌اند و باید قول می‌دادند که به امتیازات بابلیان احترام بگذارند. آن گاه برای یک سال دیگر مقام سلطنت را باز می‌یافتند. در طی این جشن که چند روز طول می‌کشید، حماسه بابلی آفرینش قرائت می‌شد و بر پیروزی مردوک بر قدرت‌های آشوب مجدداً تأکید می‌گردید.
ادیان جهان باستان
شکل 1. اوزیریس «خدای ابدیت» مصری

یادداشت: در عصر آغازین، اوزیریس پادشاه مصر بوده است. او به دست ست (11) کشته شد. ایزیس، خواهر و همسر اوزیریس، با جسد شوهر هم‌آغوشی کرد تا پسرش هوروس (12) را آبستن شود. هوروس با کشتن ست انتقام مرگ پدر را گرفت و سپس شاه مصر شد. اوزیریس به شاه عالم ارواح و زیر جهان تبدیل شد. فرعون مظهر و تجسم هوروس در زندگی و اوزیریس هنگام مرگ بود.

از سلسله پنجم به بعد اعتقاد مصریان بر این بود که شاه در عین حال پسر خدای خورشید، رع، است. دو هوروس در دین مصری وجود دارد: قوش ایزد آسمان و هوروس جوان پسر اوزیریس که به شکل کودکی که انگشت خود را می‌مکد نشان داده می‌شد تا سن آسیب پذیر او مشخص شود. اوزیریس را با دانه غله نیز مقایسه کرده‌اند که باید بمیرد تا بتواند دوباره بروید.
شاهان سواحل شرقی مدیترانه، به رغم نقش رهبری خود در امور مذهبی، خود را به ندرت موجوداتی الهی می‌دانستند. فقط شاهان اکد، سومین سلسله اور و سلوکیان یونانی- مقدونی برای خود مقام خدایی قائل بودند. باور بر این بود که شاهان هیتی بعد از مرگ به مقام خدایی می‌رساند. در مصر برعکس شاه را خدا می‌دانستند و بر این باور بودند که او تجسم خدای آسمان (هوروس) و پسر خدای خورشید (رع) است. مردم تأمین او را حاصلخیزی زمین خود و طغیان منظم رود نیل می‌پنداشتند. در مصر نیز مذهب یک امر دولتی بود و شاه نقشی رهبری کننده در شعائر دینی و اداره معابد داشت.
ادیان جهان باستان
شکل 2. بعل، خدای فنیقی، سوار بر یک شیر نقش برجسته از قرن نهم ق.م

یادداشت: در سواحل شرقی مدیترانه بسیار مرسوم بود که خدایان را سوار و در حال راندن جانوران نشان دهند. تا جایی که بعل بر سر دارد از تاج اوزیریس تقلید شده است. نمادهای ماه (هلال) و خورشید بالدار در بالای سر خدا پیداست.

اشخاص منفرد نیز خدایان را عبادت می‌کردند ولی درباره اشکال فردی این پرستش چیز زیادی نمی‌دانیم. بسیاری از اشخاص، ایزدان ویژه‌ی خود را داشتند که میانجی آنان با خدایان گاه قوی‌تر بود.
انسان‌ها می‌توانستند مثلاً با مطالعه ستارگان، جگر حیوانات قربانی شده یا پرواز پرندگان جویای چیزی شوند که خدایان برای آنها ذخیره کرده‌اند. شاهان پیش از اقدام به امور مهم، با کاهنان که آن‌ها را متخصص در پیشگویی و طالع بینی می‌دانستند به مشورت می‌پرداختند. اختربینان و پیشگویان کلدانی در جهان یونانی- رومی شهرت بسیار زیادی کسب کردند.
مصریان و بین النهریان دیدگاه‌های کاملاً متفاوتی درباره زندگی پس از مرگ داشتند. مصریان اعتقاد داشتند که زندگی پس از مرگ به همان خوبی روی زمین ادامه می‌یابد و از این رو می‌کوشیدند تا جسد را سالم نگاه دارند. بنابراین رنج و زحمت بسیار متحمل می‌شدند تا اجساد مردگان را مومیایی کنند.
از نظر مردم بین‌النهرین، زندگی پس از مرگ چشم‌اندازی سرد و نومیدکننده داشت: فرد متوفی به سرزمینی افسرده و ناخوشایند در درون زمین می‌رفت و روزگار ناخوشایندی انتظارش را می‌کشید. این نکته را از حماسه گیلگمش می‌دانیم. گیلگمش، پادشاه افسانه‌ای اوروک (حدود 2700 ق. م) در جستجوی حیات ابدی بود، اما هرگز به یافتن آن موفق نشد. مهمترین کارش این بود که به عنوان شاه با انجام کردارهای «جاودانه» خود را پرآوازه ساخت.

توحید نوبتی و یکتاپرستی

چند خدایی یگانه شکل دینی نبود. گاه مردم به یکی از خدایان بیشتر اعتماد می‌کردند و خدایان دیگر را، که البته به وجودشان یقین داشتند، به عنوان موجوداتی با قدرت کمتر می‌نگریستند. این نوع دین، که به آن توحید نوبتی یا ناقص می‌گویند، ابتدا در میان قوم بنی اسرائیل اولیه جاری بوده است. در بعضی متون آشوری و مصری نیز نشانه‌هایی از توحید نوبتی دیده می‌شود. توحید ناقص یا نوبتی در واقع یک گام به توحید کامل و یکتاپرستی مانده است. یکتاپرستان فقط یک خدا را می‌پرستند و وجود خدایان دیگر را انکار می‌کنند؛ آنها به طور کلی پرستش خدایان دیگر را تحمل نمی‌کنند.
جهان‌بینی دین یکتاپرستی و توحیدی تفاوت زیادی با جهان‌بینی دین چند خدایی دارد. یکتاپرستان اعتقاد ندارند که قدرت‌های ایزدی متعددی بر کیهان حکم می‌رانند. آسمان، زمین، خورشید و ماه خدا نیستند؛ به اعتقاد یکتاپرستان، فقط یک خدا وجود دارد که کائنات و عالم را خلق کرده است و آفرینش او مادی است. یکتاپرستی در عهد باستان بسیار نادر بود.
بارها این موضوع مورد بحث قرار گرفته است که آیا دینی که فرعون مصر، آخناتون، برقرار کرد (حدود 1350 ق.م) یکتاپرستی بوده است یا خیر، این فرعون آتون، خدای خورشید، را خدای اصلی خود قرار داد و کوشید تا پرستش خدای برتر سابق یعنی آمون را از بین ببرد. او تا جایی که مقدور بود تمام تصورات و تجسمات و هرگونه اشاره به خدای آمون را از میان برداشت و نام خود را از آمنوفیس [دوستدار آمون] یا آمنوتپ (مشمول رحمت آمون) به آخناتون (دوستدار آتون) تغییر داد. خدایان دیگر همگی کنار گذاشته شدند. او حتی در بعضی جاها کلمه «خدایان» را حذف کرد.
آتون به شکل قرص خورشید نشان داده می‌شد، خورشیدی که پرتوهای آن به دستهای برکت دهنده منتهی می‌شدند. شکل آتون تفاوت عمده‌ای با شکل معمول داشت که در آن خدایان به شکل موجودات انسانی، حیوانی یا ترکیبی از آن دو معرفی می‌شدند. آتون یک جنبه از رع خدای خورشید بود که به شکل موجودی انسانی با تاجی از قرص خورشید نشان داده می‌شد. بنابراین، نام رع هنوز پذیرفتنی بود. آخناتون مقام الهی را که به همه فراعنه نسبت داده می‌شد پذیرفت، ولی فقط به پرستش آتون پرداخت. آتون خالق و ولی نعمت تمام عالم بود. با این حال از آن جا که نمی‌دانیم آیا آخناتون به راستی وجود سایر خدایان را انکار می‌کرده است یا خیر، دشوار است که بگوییم آیین او یکتاپرستی بوده است یا توحیدی نوبتی و ناقص.
برای بیش‌تر مصریان که جهان‌بینی سنتی آنها مبتنی بر کثرت خدایان بود، آرای آخناتون زیاده از حد انقلابی به نظر می‌رسید. اصلاحات مذهبی او مورد پسند مردم واقع نشد و مصریان پس از مرگ وی به سرعت به سنتهای کهن خود بازگشتند.
دین یکتاپرستی قوم بنی اسرائیل و در واقع گروه کوچک و پرشوری از آنان که قرنها سرسختانه بر سر پرستش انحصاری یهوه، خدای اسرائیل، مبارزه می‌کردند کامیاب‌تر بود، گرچه بیشتر اسرائیلیان و اکثر پادشاهان اسرائیل و یهودا در کنار یهوه خدایان دیگری را نیز پرستش می‌کردند. به همت همین گروه کوچک بود که اعتقاد انحصاری به خدای واحد اشاعه یافت و کتاب‌های «عهد عتیق» نوشته شد. تعمیم یهودیانی که از تبعید به بابل بازگشتند و کسانی که بعدها در سراسر جهان پراکنده شدند با اعتقاد به همین سنت بود که توانستند هویت خود را حفظ کنند، گرچه (جز در مدت زمانی کوتاه) از داشتن ملیتی مستقل که از زمان تبعید بابل تا سال 1948 میلادی از دست داده بودند، محروم ماندند.
دین ایرانیان که در قرن ششم ق. م توسط پیامبر ایشان زرتشت موعظه می‌شد زیادی یکتاپرستانه بود. او به پیروان خود می‌آموخت که جهان تحت سلطه دو اصل نیک و بد- خیر و شر- است. مظهر اصل نیک خدای برتر ایرانیان اهورامزدا بود و مظهر بدی و شر روح شیطانی اهریمن محسوب می‌شد. این دو از یاری نیروهای نیک و بد (فرشتگان و شیاطین) برخوردار بودند. موجودات بشری از طریق پیروی از یکی از این دو نیرو، در این مبارزه شرکت می‌کردند.
آموزش‌های زرتشت بی‌درنگ در ایران پذیرفته نشد. بلکه برعکس تا حد زیادی مورد مخالفت قرار گرفت. از دیرباز ایرانیان در کنار خدای برتر خود اهورامزدا، بسیاری از خدایان دیگر را می‌پرستیدند که از میان آنها ناهید (ایزد آبها که باعث حاصلخیزی می‌شد) و مهر (ایزد نور و راستی) از همه مهم‌تر بودند. سرانجام وقتی مزده یسنا یا مذهب زرتشت تبدیل به مذهب رسمی در ایران شد، این ایزدان کوچک‌تر به مقام دستیاران اهورامزدا تنزل یافتند. با وجود این، این اتفاق بعدها و احتمالاً در زمان ساسانیان رخ داد. بنابراین، در ایران نیز روند طرد چند خدایی راه دشوار و ناهمواری را طی کرد. ورود اسلام به ایران در قرن هفتم میلادی، در مدتی کوتاه مذهب زرتشت را به عقب راند. با همه‌ی اینها امروزه هنوز دهها هزار زرتشتی در ایران زندگی می‌کنند و «پارسیان» هندوستان نیز زرتشتی‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

1- Teshup
2- Osiris
3- Aliyan Baal
4- Isis
5- Anath
6- Nippur
7- Enlil
8- Ashur
9- Re
10- Amon - Re
11- Seth
12- Horus

منبع مقاله:
دوبلویس، لوکاس؛ وان در اسپک، روبارتوس؛ (1393)، دیباچه‌ای بر جهان باستان، ترجمه‌ی مرتضی ثاقب‌فر، تهران: نشرققنوس، چاپ پنجم.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.