مقامات دعا کنندگان و بندگان راستین خدا، دارای مراتب متفاوتی است که در ذیل بدان میپردازیم:
1. درخواست همهی خواستهها از خدا
گاه درخواست متعلق به مطلوب ویژهای- مانند مقام یا علم- است و دعاکننده فقط به مسئلهی مورد نظر خود توجه دارد و خداوند متعال را وسیلهی رسیدن به مطلوب خود قرار داده است. این حالت، خود توفیقی از جانب خدا است و شامل حال بندهای میگردد که مقصود و حاجت خود را به نزد اغیار نبرده و بر در خانهی ارباب دنیا نشسته است. بنابراین، اگر کسی در همهی حالات توفیق چنین حالی را پیدا کرد، مورد عنایت ویژهی حضرت ربوبی- جلّ و علا- قرار گرفته است. امیرالمؤمنین (عَلیهِ السَّلام) در مناجات با خدای- عزّوجلّ- عرض میکند:إلهی، کُلُّ مَکروبٍ إلیکَ یِلتَجِی، وَ کُلِّ مَخزُونٍ إیاکَ یَرتَجِی. إلهی، سَمِعَ العابِدونَ بِجَزیلِ ثَوابِکَ فَخَشَعوا، وَ سَمِعَ الزّاهِدونَ بِسَعَةِ رَحمَتِکَ فَقَنَعُوا، وَ سَمِعَ المُوَلُّونَ عَنِ القَصدِ بِجودِکَ فَرَجَعُوا، وَ سَمِعَ المُجرِمونَ بِسَعَةِ غُفرانِکَ فَطَمَعُوا، وَ سَمِعَ المُؤمِنونَ بِکَرَمِ عَفوِکَ وَ فَضلِ عَوارِفِکَ فَرَغِبُوا، حَتّی ازدَحَمَت- مَولایَ- بِبابِکَ عَصائِبُ العُصاةِ مِن عِبادِکَ، وَ عَجَّت إلَیکَ مِنهُم عَجیجُ الضَّجیجِ بِالدُّعاءِ فی بِلادِکَ، وَ لِکُلّ أَمَلٌ قَد ساقَ صاحِبُهُ إلَیکَ مُحتاجاً؛ (1)
معبودا! هر دلتنگی به درگاه تو پناه میآورد و هر اندوهگینی به تو امید دارد. معبودا، عابدان پاداش فراوان تو را شنیدند و بیمناک گردیدند و زاهدان رحمت گستردهات را شنیدند و قناعت پیشه کردند و روی گردانان از تو، بخشش تو را شنیدند و بازگشتند و مجرمان آمرزش گستردهات را شنیدند و به تو آزمند گردیدند و مؤمنان گذشت بزرگوارانه و نیکیهای لطف آمیز تو را شنیدند و به تو متمایل شدند، به حدی که ای مولای من! گروههای بندگان در درگاه تو ازدحام نمودند و صدای بلند آنان در همهی سرزمینها برای دعا به درگاهت بلند گردید و هر کدام آرزویی دارد که موجب شده است نیازمند به درگاه تو روی آورد.
و امام در دعای روز عرفه، چنین اظهار میدارد:
اَللّهُمَّ ما اَخافُ فَاکْفِنى وَما اَحْذَرُ فَقِنى وَفى نَفْسى وَدینى فَاحْرُسْنى وَفى سَفَرى فَاحْفَظْنى وَفى اَهْلى وَمالى فَاخْلُفْنى وَفیما رَزَقْتَنى فَبارِکْ لى وَفى نَفْسى فَذَلِّلْنى وَفى اَعْیُنِ النّاسِ فَعَظِّمْنى وَمِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ فَسَلِّمْنى وَبِذُنُوبى فَلا تَفْضَحْنى وَبِسَریرَتى فَلا تُخْزِنى وَبِعَمَلى فَلا تَبْتَلِنى وَنِعَمَکَ فَلا تَسْلُبْنى وَاِلى غَیْرِکَ فَلا تَکِلْنى. اِلهى اِلى مَنْ تَکِلُنى؛ (2)
خدایا! از هر چه میترسم کفایت فرما و از هر چه میپرهیزم نگاه دار و از جان و دین من حراست فرما و در حال سفر از من نگاه داری نما و جانشین من دربارهی خانواده و اموال و فرزندانم باش و آنچه را که به من ارزانی داشتهای مبارک گردان و مرا نزد خود خوار و در دید مردم بزرگ بدار و از شرّ جنیان و انسانها سالم بدار و به خاطر گناهانم رسوا و به واسطهی رازهای درونم خوار مکن و به واسطهی عملم گرفتار مگردان و نعمتهایت را از من مگیر و به غیر خود وامگذار.
و امام سجاد (عَلیهِ السَّلام) به خداوند عرض میکند:
وَ لا تَکِلنی إِلی خَلقِکَ، بَل تَفَرَّد بِحَاجَتِی، وَ تَوَلَّ کِفَایِتِی وَ انظُر إِلَیَّ وَ انظِر لِی فِی جَمیعِ أُمُورِی؛ (3)
و مرا به آفریدههایت وامگذار، بلکه خود حاجتم را برآورده ساز و کفایتم را عهده دار شو و به من نظر لطف کن و در همهی امور به من نظر لطف فرما.
هم چنین روایت شده است که روزی در «مکّه» به حضرت امام صادق (عَلیهِ السَّلام) عرض کردند: باغ شما را در «مدینه» غصب کردهاند، حال که «ولید بن عبدالملک»- خلیفهی اموی- از شام برای زیارت «مکه» آمده است، تظلّم نموده و از او کمک بخواهید! حضرت فرمود:
وَیحَک! أَفِی حَرَمِ اللهِ أَسأَلُ غَیرَ اللهِ- عَزَوَجَلَ-؟! إِنِی لَآنَفُ أَن أَسأَلَ الدُّنیا خالِقَها، فَکَیفَ أَسأَلُها مَخلُوقاً مِثلِی؟؛ (4)
وای بر تو! آیا در حرم خدا، از غیر خدا چیزی بخواهم؟! من حتی رغبت آن ندارم که دنیا را از خالق آن درخواست کنم، پس چگونه آن را از مخلوقی همانند خود بخواهم؟
2. درخواست برای امتثال امر خدا
در این مقام، شخص دعاکننده میداند که خداوند متعال دوست دارد بندگانش بر درگاه او به دعا بنشینند، چنان که میفرماید:(وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِینَ یسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ)؛ (5)
مرا بخوانید تا دعای شما را استجابت نمایم. آنان که از عبادت من گردنکشی کنند، به زودی با خواری وارد آتش جهنم خواهند شد.
از این رو، دعا کننده فقط برای امتثال امر خداوند دست به دعا بر میدارد و از خداوند خود همیشه راضی است و کاری به اجابت دعای خود ندارد؛ اگر پذیرفت، خود مزید عطای الهی است و اگر اجابت ننمود، حتماً صلاحی در کار بوده که معبود و خالق حکیم برای بندهی خود در نظر گرفته است.
حافظ! وظیفهی تو دعا گفتن است و بس *** در بند آن مباش که نشنید یا شنید (6)
امام سجاد (عَلیهِ السَّلام) در مناجات «ذاکرین» میفرماید:
فَأَمَرتَنا بِذِکرِکَ... وَها نَحنُ ذاکِرُوک کَما أَمَرتَنا؛ (7)
تو ما را به دعا کردن فرا خواندی... هان ما اینک دعا میکنیم؛ آن چنان که تو دستور فرمودهای!
و در دعای «ابوحمزه ثمالی» وارد شده است:
اَللّهُمَ وَ أَنتَ القائِلُ وَ قَولُکَ حَقٌ وَ وَعدُکَ صِدقٌ: (َاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ) (8)؛ (9)
خدایا! خود فرمودهای و سخن تو حق و وعدهات راست است که: «از فضل خدا درخواست کنید...».
و در دعای «کمیل» میخوانیم:
فَإِنَّکَ قَضَیتَ عَلی عِبادِکَ بِعِبادَتِکَ وَ أًمَرتَهُم بِدُعائِکَ؛ (10)
زیرا تو به بندگانت فرمان دادهای که تو را عبادت و به درگاهت دعا کنند.
هم چنین امیرمؤمنان (عَلیهِ السَّلام) در دعای «روز چهارشنبه» عرضه میدارد:
الحَمدُلِلّهِ الََّذِی مَرضاتُهُ فِی الطَّلَبِ وَ التِماسِ ما لَدَیهِ، وَ سَخَطُهُ فِی تَرکِ الأِلحاحِ فِی المَسأَلَهِ عَلَیهِ؛ (11)
ستایش خدا را که خشنودی او در درخواست و التماس از او و ناخشنودی او در ترک اصرار و پافشاری به درگاه او نهفته است.
3. واگذار کردن حاجت خود به خدا و عدم درخواست آن از خدا
این مرتبه، مقام کسی است که درخواست خود را به درخواست محبوب واگذار کرده است، لذا لب فرو بسته و «حَسبِی مِن سُؤالِی عِلمُهُ بِحالِی؛ (12) آگاهی او از حال من کفایت از درخواست میکند.» را وظیفهی خود دانسته و به کلام امام حسین (عَلیهِ السَّلام) در دعای «عرفه» تمسّک جسته است که فرمود:إِلهِی، أَغنِنِی بَتَدبِیرِکَ لِی عَن تَدبِیرِی، وَ بِاختِیارِکَ لِی عَنِ اختِیاری؛ (13)
معبودا! با تدبیر خود مرا از تدبیرم و به واسطهی گزینش خود مرا از گزینشم بی نیاز گردان.
چنین شخصی هیچ گونه درخواستی ندارد و به آنچه خداوند متعال حکم میراند راضی است. این همان مقام رضا است که مخصوص گروهی از بندگان صالح خداست. اینان در مقام بندگی، گوی سبقت از غیر ربوده و به لذت بندگی رسیده و هیچ لذتی را در حد رضای تقدیر الهی ندانستهاند.
در دعاهای به یادگار مانده از امامان معصوم (عَلیهِ السَّلام) به آثار بسیار جالبی در این باره برمیخوریم که بهترین کلمات را به امت آموختهاند. در «مناجات شعبانیه» آمده است:
فَقَد هَرَبتُ إِلَیکَ وَ وَقَفتُ بَینَ یَدَیکَ مُستَکِیناً لَکَ؛ (14)
به راستی که به درگاهت گریخته و خوار و درمانده در پیشگاهت ایستادهام.
امام سجاد (عَلیهِ السَّلام) در دعای «ابوحمزه ثمالی» میفرماید:
أَنتَ الفاعِلُ لِما تَشاءُ، تُعَذِبُ مَن تَشاءُ کَیفَ تَشاءُ؛ و تَرحَمُ مَن تَشاءُ بِما تََشاءُ، وَ لا تُسئَلُ عَن فِعلِکَ...؛ (15)
تو خدایی هستی که آنچه را بخواهی میکنی و هر کس را که بخواهی به هر گونه که بخواهی با هر چه بخواهی عذاب و یا بر او رحم میکنی و هرگز کسی نمیتواند نسبت به چگونگی افعالت از تو پرس و جو کند.
و سید الشهداء (عَلیهِ السَّلام) در دعای «عرفه» فرموده است:
أِلهی، إِنَّ اختِلافَ تَدبیرکَ وَ سُرعَهَ طَواءِ مَقادیرِکَ مَنَعا عِبادَکَ العارفِینَ بِک عَنِ السُّکُونّ إلی عَطاءٍ وَ الیَأسِ مِنکَ فِی بَلاءٍ؛ (16)
خدایا، بندگان دانای تو هرگز در ریزش نعمتهای تو مغرور نشوند؛ چنان که در بلاها و مصایب مأیوس نیستند.
نیز در فراز دیگری از آن میفرماید:
کَیفَ أَشکو إِلَیکَ حالی وَ هُوَ لا یَخفی عَلَیک! أَم کَیفَ أَتَرجِمُ بِمَقالی وَ هُوَ مِنکَ بَرَزٌ إِلَیک...؟! إِلهی، حُکمُکَ النّافِذ وَ مَشِیَّتُکَ القاهِرَهُ لَم یَترُکا لَذِی مَقالٍِ مَقالاً وَ لا لِذِی حالٍ حالاً؛ (17)
چگونه از حال خود به تو شکوه کنم در حالی که از تو پوشیده نیست؟! یا چگونه سخنم را برای تو بازگویم در حالی که نزد تو آشکار است؟! .... معبودا! فرمان نافذ و مشیت چیرهی تو برای هیچ سخن گویی و برای هیچ صاحب حالی، حال باقی نگذاشته است.
امام زین العابدین (عَلیهِ السَّلام) نیز رضایت به مشیت الهی را چنین ترسیم میکند:
وَ أَلهِمنَا الاِنقیَادَ لِمَا أَورَدتَ عَلَینا مِن مَشِیَّتِکَ، حَتی لا نُحِبَّ تَأخِیرَ مَا عَجَّلتَ، وَ لا تَعجِیلَ مَا أَخَّرتَ، وَ لا نکرَهَ مَا أَحبَبتَ، وَ لا نَتَخَیِّرَ ما کَرِهتَ؛ (18)
خدایا! ما را نسبت به آنچه در مورد ما اراده فرمودهای، منقاد گردان، آن چنان که آنچه را مقدر فرمودهای به زودی انجام پذیرد تأخیر آن را نپسندیم و آنچه را که تأخیرش را قطعی قرار دادهای تعجیل آن را نخواهیم و هرگز نسبت به آنچه دوست داری ناخوشایندی در ما راه پیدا نکند و آنچه را ناپسند میدانی انتخاب ننماییم.
و در فراز دیگری میفرماید:
وَ طَیِّب بِقَضائِکَ نَفسی، وَ وَسِّع بِمَوَاقِعِ حُکمِکَ صَدری، وَ هَب لیَ الثَّقَهَ لأُقِرَّ مَعَها بِأَنَّ قَضاءَکَ لَم یَجرِ إِلّا بِالخِیَرَهِ؛ (19)
و مرا نسبت به مقدرات و حکم خود خوش دل گردان و پیوسته شرح صدر را نسبت به آنچه تقدیر فرمودهای به من کرامت فرما و اطمینانی به من ارزانی دار که بدانم قضای تو جز به خیر من جاری نیست.
نیز امیرالمؤمنین (عَلیهِ السَّلام)، مقام رضا را ثمره و نتیجهی یقین دانسته و سر منشأ طاعت را، رضا و خشنودی معرفی نموده (20) و در دعای صباح میفرماید:
إِلهی، هذِهِ أَزِمَّهُ نَفسِی عَقَلتُها بِعِقالِ مَشِیَّتِکَ؛ (21)
معبودا! زمام نفس خویش را با بندهای مشیت و خواست تو بستم.
ابراهیم خلیل (عَلیهِ السَّلام) نیز موقعی که با منجنیق به طرف آتش پرتاب میشد، در پاسخ به سؤال جبرئیل (عَلیهِ السَّلام) که به ایشان عرض کرد:
هَل لَکَ مِن حاجَهٍ؟؛
آیا خواستهای داری؟
فرمود:
أَمّا إِلَیکَ فَلا، حَسبِیَ اللهُ وَ نِعمَ الوَکِیلُ؟؛
به تو خیر، خدا مرا کافی است و چه کار گذار خوبی!
آن گاه میکائیل (عَلیهِ السَّلام) آمد و گفت:
إِن أَرَدتُ أَخمَدتُ النّارَ، فَإِنَّ خَزائِنَ الأَمطارِ وَ المِیاهِ بِیَدِی؛
اگر بخواهم، آتش را خاموش میکنم، زیرا کلید گنجینههای باران و آب در دست من است.
و حضرت جواب داد: «لا أُرِیدُ؛ نمیخواهم.» سپس فرشتهی موکل بادها آمد و عرضه داست:
لَو شِئتُ، طَیَّرتُ النّارَ؛
اگر بخواهم، آتش را با باد خاموش میکنم.
و حضرت فرمود: «لا أُرِیدُ.» آن گاه جبرئیل (عَلیهِ السَّلام) گفت: «فَاسأَلِ اللهَ؟؛ پس از خدا بخواه!» و حضرت پاسخ داد:
حَسبِی مِن سُؤالِی، عِلمُهُ بِحالِی؛ (22)
آگاهی او از حال من کفایت از درخواست میکند.
4. عدم درخواست حاجت به دلیل حتمی بودن قضای الهی
این مرتبه، مقام کسی است که هیچ گونه خواستهای ندارد، زیرا به سرّ قدر و اسرار هستی واقف، به نظام قضای حتمی الهی بصیر و به آنچه گذشته و آنچه میآید آشنا است. در حقیقت، این نظام، ویژهی امامان معصوم و پیامبران اولوالعزم- صلوات الله علیهم اجمعین- است.این بندگان خاص الهی آن چنان سر سپردهی امر الهی هستند که با آگاهی بر زهرآگین بودن ظرف آب، آن را نوشیده و با عمل به آن که طرب آلوده به زهر است، آن را تناول میکنند، زیرا به قضای الهی آگاهند و میدانند که هیچ چیز آن تقدیر را بر نمیگرداند. از این رو، تنها راه را رضا و تسلیم در برابر حق میدانند. سیدالشهداء (عَلیهِ السَّلام) در خطبهای که پیش از حرکت به سوی «کربلا» در «مکه» ایراد نمود، فرمود:
وَ کَأَنّی بِأَوصالِی تَتَقَطَّعُها عَسَلانُ الفَلَواتِ بَینَ النَّواوِیسِ وَ کَربلاءَ؛ (23)
گویا با چشم خود میبینم که درندگان بیابانها [لشکریان کوفه] در سرزمین میان «نواویس» و «کربلا» اعضا مرا پاره پاره میکنند.
نه تنها ایشان، بلکه پدر بزرگوارشان حضرت علی (عَلیهِ السَّلام) نیز به این موضوع اشاره نمودهاند؛ آن گاه که پس از بازگشت از «صفّین» به سرزمین «کربلا» رسید، فرمود:
ذاتُ کَربٍ وَ بَلاءٍ,
این سرزمین اندوه بار و بلاخیز است.
سپس به نقطهای اشاره نمود و فرمود:
ههُنا مَوضِعُ رِحالِهِم وَ مُناخُ رِکابِهِم؛
این جا، جای نزول بارها و ایستادن شتران آنان است.
سپس به نقطهی دیگری اشاره نمود و فرمود:
ههُنا مِهراقُ دِمائِهِم؛ (24)
این جا، محل ریختن خون آنان است.
نیز بر اساس روایت دیگر، پس از نزول در سرزمین «کربلا» و خواندن نماز جماعت، تربت آن را برداشت و بویید و سپس فرمود:
واهاً لَکِ أَیَّتُهَا التُّربَهُ، لَیُحشَرَنَّ مِنکَ قَومٌ یَدخُلُونَ الجَنَّهِ بِغَیرِ حِسابٍ؛ (25)
آه، چه قدر علاقه مندم به توای تربت، زیرا گروهی، از تو محشور شده و بدون حساب و کتاب وارد بهشت خواهند گردید.
از این رو، سیدالشهداء (عَلیهِ السَّلام) حتی در آخرین لحظههای حیات ظاهری، در حالی که نگاه مبارکشان به آسمان بود، فرمود:
صَبراً عَلی قَضائِکَ یا رَبِّ، لا إِلهَ سِواکَ، یا غِیاثَ المُستَغِیثینَ؛ (26)
پروردگارا! در برابر قضای تو صبر میکنم، معبودی جز تو نیست،ای فریادرس فریاد خواهان.
5. مطلوب فقط خدا
این مقام، مرتبهای است که بنده از خدا فقط خدا را میخواهد و جز او چیزی نمیطلبد. حضرت زهرا (عَلیهااَلسَّلام) از خداوند درخواست میکند پیش از آن که فرشتهی مرگ بر او تسلط یابد و او را قبض روح کند، بشارتی دریافت دارد، آن گاه میفرماید:یا رَبِّ، لَیسَت مِن أَحدٍ غَیرَکَ تُثلِجُ بِها صَدرِی وَ تَسُرُّ ِبها نَفسی، وَ تَقُرُّ بِها عَینی، وَ یَتَهَلّلُ بِها وَجهِی، وَ یَسفُرُ بِها لَونِی، وَ یَطمَئِنُّ بِها قَلبِی، وَ یَتَباشَرُ بِها سائِرُ جَسَدی؛ (27)
پروردگارا! چنان کن که آن بشارت از سوی غیر تو نباشد و به واسطهی آن سینهام را خنک و جانم را شادمان و دیدهام را روشن و چهرهام را درخشان و رنگم را برافروخته و دلم را آرام و سایر اعضایم شاد و بانشاط گردد.
نیز در دعای «عرفه» سیدالشهداء (عَلیهِ السَّلام) آمده است:
مِنکَ أَطلُبُ الوُصُولَ إِلَیکَ؛ (28)
از تو، رسیدن به تو را درخواست میکنم.
هم چنین این ندا در دعاها طنین انداز است که:
أَنتَ غایَهُ مَطلُوبِی وَ مُنایَ؛ (29)
تو نهایت مطلوب و آرزوی من هستی.
نیز در مناجات «محبین» آمده است:
إلهی، مَن ذَا الَّذِی داقَ حَلاوَهَ مَحَبَتِّکَ فَرامَ مِنکَ بَدَلاً؟! وَ مَن ذَا الَّذی أَنِسَ بِقُربِکَ فَایتَغی عَنکَ حِوَلاً؟!؛ (30)
معبودا! کیست که شیرین محبت تو را چشیده باشد و آن گاه آهنگ کس دیگر را بکند؟! و کیست که به قرب تو اُنس داشته باشد و آن گاه از تو روی برگرداند؟!
و در مناجات «مریدین» میخوانیم:
إلهی، فَاسلُک بِنا سُبُلَ الُوُصُولَ إلَیکَ، وَ سَیِّرنا فِی أَقرَبِ الطُّرُقِ لِلوُفُودِ عَلَیکَ؛ (31)
معبودا! پس ما را در راههای رسیدن به خود رهسپار ساز و در نزدیکترین راههایی که بر تو وارد میشویم، راهی ساز.
و در مناجات «متوسلین» آمده است:
وَ اجعَلنی مِن صَفوَتِکَ الَّذینَ... أَقرَرتَ أَعیُنَهُم بالنََّظَرِ إلَیکَ یَومَ لِقائِکَ؛ (32)
و مرا از برگزیدگانی قرار ده که... دیدههایشان در روز ملاقات با تو، به واسطهی نظر به تو روشن گردد.
نیز در دعای «عرفه» سیدالشهداء (عَلیهِ السَّلام) به این عبارات بر میخوریم:
اُطلُبنی بِرَحمَتِکَ حَتّی أَصلَ إلَیکَ؛ (33)
مرا با رحمتت بخوان، تا به تو واصل گردم.
امام علی (عَلیهِ السَّلام) نیز در دعای کمیل به خداوند عرض میکند:
وَ أَستَشفَعُ بِکَ إِلی نَفسِکَ... وَهَب لِیَ الجِدَّ فِی خَشیَتِکَ، وَ الدَّوامَ فِی الإِتِّصاِل بِخِدمَتِکَ... وَ أَدنُوَ مِنکَ دُوُنوَّ المُخلِصِینَ... وَ أَجتَمِعَ فِی جِوارِکَ مَعَ المُؤمِنِینَ؛ (34)
تو را شفیع خود به درگاهت قرار میدهم... جدیّت در بیم از تو و اتصال دایمی در خدمت و بندگیات را به من ارزانی دار... تا این که همانند مخلصان به تو نزدیک گردم... و همراه با مؤمنان در جوار تو گرد آیم.
6. فراتر از آنچه بر ذهن میگذرد
این مقام، مرتبهی کسی است که درخواست «مِنکَ أَطلُبُ الُوصُولَ إلَیکَ؛ (35) از تو میخواهم که مرا به خود برسانی.» دربارهی او مستجاب شده و به مقامی رسیده که به ذهن کسی خطور نمیکند که آن مقام را درخواست نماید؛ همان گونه که در زیارت «جامعه» آمده است:فَبَلَغَ اللهُ بِكُمْ اَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمینَ، وَ اَعْلى مَنازِلِ الْمُقَرَّبینَ، وَاَرْفَعَ دَرَجاتِ الْمُرْسَلینَ، حَیْثُ لا یَلْحَقُهُ لاحِقٌ، وَ لا یَفُوقُهُ فآئِقٌ، وَ لا یَسْبِقُهُ سابِقٌ، وَ لا یَطْمَعُ
فى اِدْراكِهِ طامِعٌ، حَتّى لا یَبْقى مَلَكٌ مُقَرَّبٌ، وَلا نَبِىٌّ مُرْسَلٌ، وَ لا صِدّیقٌ وَ لا شَهیدٌ، وَ لا عالِمٌ وَ لا جاهِلٌ، ... اِلاَّ عَرَّفَهُمْ جَلالَةَ اَمْرِكُمْ؛ (36)
خداوند شما را به عالیترین مقام گرامی داشته شدگان و بالاترین مرتبهی مقربان و برترین درجهی پیامبران مرسل نایل گرداند؛ به طوری که هیچ کس از توان پیوستن بدان و یا تفوّق بر آن را نداشته و هیچ یک از پیشی گیرندگان نتواند بدان پیشی گیرد و هیچ کس طمع ادراک آن را نداشته باشد. به حدی که هیچ فرشتهی مقرب و پیامبر مرسل و صدیق و شهید و عالم و جاهل نماند... جز آن که آنان را با مقام بزرگ شما آشنا گردانید.
این مقام ویژهی معصومان- صلوات الله علیهم اجمعین- میباشد.
علامهی طباطبایی (رحمه الله) مثنوی جالب و بی نظیر دارد که مطلع آن چنین است:
از دلِ آن روز که من زادهام *** داغ به دل بوده و دلدادهام
ایشان در این مثنوی، آن چنان نیمه شب باغستانی را به تصویر کشیده که روح را پرواز میدهد؛ آن بزرگوار شمع و پروانه را با گل و بلبل همراز دیده و سروده است:
عالم پروانه همه راز بود *** عالم بلبل همه آواز بود
مرغ سحر هر چه به دل راز داشت *** چون نی بی خویش در آواز داشت
در این اثنا، بلبل به پروانهی خاموش اعتراض میکند و میگوید:
گفت به پروانهی خامش هَزار *** هان تو هم از سینه نوایی بیار
پروانه نیز در جواب به نصیحت بلبل میپردازد:
راستی ار عاشق دل رفتهای *** این همه از بهر چه آشفتهای؟
یا به دل اندیشهی جانان میار *** یا به زبان، نام دل و جان میار
پیش میاور سخن گنج را *** ورنه فراموش نما رنج را
و بالاخره کار پروانه بدان جا میکشد که:
فارغ از این پند چو پروانه گشت *** از دل و جان بی خود و بیگانه گشت
خویش به آتش زد و خاموش شد *** رخت برون برد و فراموش شد
سرّ اختلاف مضامین و مقاصد در دعاهای وارده
نکتهی دقیق و جالبی که در دعاهای معصومین (عَلیهِ السَّلام) وجود دارد آن است که ایشان هم چون اقیانوسی غنی، ذخایر فراوانی برای امت خود به ارث گذاشتهاند تا هر کس در حد گسترهی وجودی خود از آنها بهرهمند شود. آن بزرگواران به ما آموختهاند که از سادهترین تا بلند پایهترین مقاصد خود را از خدا بخواهیم. از این رو، همهی مراتب دعا کنندگان را در لابه لای مناجاتهای امامان (عَلیهِم السَّلام) مییابیم و در واقع، آن بزرگواران مکتبی را تأسیس کردهاند که آمرزش عمومی میدهد و ایشان این در را به روی همهی مردم گشودهاند. در مقام دعا استعداد خاصی مورد نظر نیست و از این رو، تمامی حالات اصناف دعا کنندگان و مقصد و مطلوب آنها در ادعیه ذکر شده است؛ به دیگر بیان، احاطهی وجودی و شمول علمی امامان معصوم (عَلیهِم السَّلام) موجب شده است که در جایگاه خاصی به طور ثابت قرار نگیرند و مظهر اسم «اَلَّذِی دَنا فِی عُلُوِهِ، وَ عَلا فِی دُنُوِّهِ؛ (37)؛ خدایی که در عین بلند پایگی، نزدیک و در عین نزدیکی، بلند پایه است.» باشند.در واقع، این نکتهی دقیق از ویژگیهای مکتب تربیتی اهل بیت (عَلیهِم السَّلام) است و در مکتبهای علمی- تربیتی دیگر خبری از آن نیست، زیرا در آنها مثلاً « تا فلسفه ندانی به عرفانی نمیرسی و تا منطق فرا نگیری، توان فهم فلسفه را نداری و تا زبان علم را ندانی و استعدادی خاص فراهم نیاوری، به منطق راه پیدا نمیکنی» ولی در مکتب تربیتی دعا چنین نیست، بلکه از عامی محض گرفته تا علامهی دهر همه و همه برخوان پرنعمت معارف الهی مینشینند و تشنگان معارف با تمام اختلاف افقی که دارند، سیراب بر میخیزند.
آنچه تذکر این نکته را ضروری مینمود، این بود که در بحث «مراتب و مقامات دعا کنندگان»، در زیر هر عنوان نمونهای از ادعیهی منقول از امامان معصوم (عَلیهِم السَّلام) را به عنوان شاهد ذکر کردیم که با هم اختلاف فراوان داشتند. مثلاً یک جا حضرات «اَرزُقنِی رِزقاً واسعاً؛ (38) خدا روزی گسترده به من عطا فرما.» فرمودهاند و در جای دیگر «أَصُولُ بِکَ عِندَ الضَّرُورَهِ؛ (39) به هنگام اضطرار به درگاه تو پناه میآورم.» یا «مِنکَ أَطلُبُ الوُصُولَ إِلَیکَ؛ (40) از تو رسیدن به تو را درخواست میکنم.» این اختلافها، ممکن است موجب این سؤال شود که چگونه باید از خداوند متعال درخواست کرد و کدامین سؤال صحیح است؟ آیا هیچ چیز جز او نخواهیم؟ یا این که باید هر حاجت را به او ارجاع دهیم و از غیر خداوند متعال درخواست نکنیم؟
نکتهی یاد شده پاسخ این سؤال را روشن کرد، زیرا آن بزرگواران اسوه و امام عموم طبقات مردم هستند و هر کس باید در حد استعداد و نیازهای خود از آنان درس بگیرد، زیرا آنان پیشوای همهی مردم میباشند.
پینوشتها:
1- البلد الامین، ص 312؛ بحارالانوار، ج91، ص 99 و 163 و مصباح کفعمی، ص 370.
2- بحارالانوار، ج95، ص 219.
3- صحیفه سجادیه، دعای 22.
4- وسائل الشیعه، ج13، ص 556؛ بحارالانوار، ج42، ص 75 و ج46، ص 63.
5- غافر، آیهی 60.
6- دیوان حافظ، تصحیح قدسی، غزل 145.
7- بحارالانوار، ج91، ص 151.
8- نساء، آیهی 32.
9- البلد الامین، ص 205؛ اقبال الاعمال، ص 67 و بحارالانوار، ج95، ص 82.
10- اقبال الاعمال، ص 709 و البلد الامین، ص 191.
11- البلد الامین، ص 127 و بحارالانوار، ج87، ص 193.
12- بحارالانوار، ج68، ص 155.
13- همان، ج95، ص 226 و اقبال الاعمال، ص 349.
14- همان، ج91، ص 96 و همان، ص 685.
15- بحارالانوار، ج95، ص 85 و اقبال الاعمال، ص 69.
16- همان، ص 225 و همان، ص 348.
17- اقبال الاعمال، ص 348.
18- صحیفهی سجادیه، دعای 33.
19- همان، دعای 35.
20- غرر الحکم، ص 103.
21- بحارالانوار، ج84، ص 339 و ج91، ص 241.
22- همان، ج68، ص 155.
23- اللهوف، ص60 و بحارالانوار، ج44، ص 366.
24- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج3، ص 171 و وقعهی صفّین، ص 142.
25- همان، ص 169 و همان، ص 140.
26- مقتل الحسین (عَلیهِ السَّلام)، ص 283.
27- فلاح السائل، ص 173 و بحارالانوار، ج83، ص 66.
28- اقبال الاعمال، ص 349 و بحار الانوار، ج95، ص226.
29- بحارالانوار، ج84، ص 339 و ج91، ص 242.
30- همان، ج91، ص 148.
31- همان، ص 147.
32- همان، ص 149.
33- همان، ج95، ص 226 و اقبال الاعمال ص 349.
34- اقبال الاعمال، ص 706 و البلد الامین، ص 188.
35- همان، ص 709 و همان، ص 191.
36- من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 613؛ تهذیب، ج6، ص 97؛ بحارالانوار، ج97، ص 183 و ج99، ص 129.
37- بحارالانوار، ج86، ص 236 و مصباح المتهجد، ص384.
38- تهذیب، ج6، ص69 و بحارالانوار، ج86، ص 376.
39- صحیفهی سجّادیه، دعای 20.
40- اقبال الاعمال، ص 349 و بحارالانوار، ج95، ص 226.
ممدوحی کرمانشاهی، حسن؛ (1389)، نیایش از دیدگاه عقل و نقل، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول