ادعاي تشيع
نويسنده:محمد رضا اکبري
منبع:قصه هاي تربيتي چهارده معصوم (عليهم السلام)
منبع:قصه هاي تربيتي چهارده معصوم (عليهم السلام)
هنگامي كه امام عليه السلام در خراسان بود گروهي از راه دور براي زيارت او به درب منزل حضرت آمدند و اجازه خواستند به حضور او شرفياب گردند. دربان حضرت به حضور او رسيد و عرض كرد: گروهي آمده اند و مي خواهند به محضر شما برسند و مي گويند ما شيعه علي عليه السلام هستيم.
امام رضا عليه السلام فرمود: من مشغولم ، به آنها بگو برگردند.
دربان كنار در آمد و به آنها گفت : حضرت مشغول است و كسي را نمي پذيرد.
آنها رفتند و روز دوم آمدند و همان سخن خود را تكرار كردند و امام عليه السلام آنها را نپذيرفت تا دو ماه هر روز مي آمدند و مي گفتند: ما شيعه علي عليه السلام هستيم و مي خواهيم به حضور امام عليه السلام برسيم و حضرت آنها را نمي پذيرفت تا اينكه از ملاقات امام مايوس شدند و به دربان گفتند: به مولاي ما بگو ما شيعيان پدرت علي بن ابيطالب عليه السلام هستيم و با اين نپذيرفتن شما دشمنانمان ما را مورد شماتت قرار مي دهند، ما اين بار بر مي گرديم و بخاطر شرمندگي و خجالت و عجز از تحمل شماتت دشمنان از ديار خود هم مي گريزيم.
پيام آنها را به حضرت رسانيد. آنگاه امام عليه السلام به دربان فرمود: اجازه بده وارد شوند، آنها به حضور آن حضرت رسيدند و سلام كردند اما امام عليه السلام جواب آنها را كه نداد اجازه نشستن نيز به آنها نداد و همين طور ايستاده بودند تا اينكه گفتند: يا بن رسول اللّه ! اين چه ستم بزرگي است كه بعد از دو ماه نپذيرفتن و در بدري به ما مي رسد و چه آبروئي بعد از اين از ما مي ماند؟
امام عليه السلام فرمود: اين آيه را بخوانيد: و ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم و يعفو عن كثير (يعني: آنچه از سختي به شما رسيد از خود شما بود و خداوند بسياري از گناهان را مي آمرزد.)
من جز به پروردگارم و به رسول خدا و اميرالمؤمنين و پدران پاك و معصومم عليهم السلام اقتدا نكردم ، شما خود را سرزنش كنيد، من از آنها پيروي كردم.
گفتند: چرا اي پسر رسول خدا؟
فرمود: بخاطر اينكه ادعا كرديد شيعه علي بن ابيطالب هستيد.
واي بر شما، شيعه علي همانا حسن و حسين و ابوذر و سلمان و مقداد و عمار و محمد بن ابي بكرند كه هيچ يك با امر و نهي او مخالفت نكردند اما شما ادعاي پيروي از او را داريد در حالي كه در اكثر اعمال خود مخالف او هستيد و در بسياري از واجبات مقصريد، در بسياري از حقوق برادران ديني خودي سستي مي كنيد و آنجا كه نبايد تقيه كنيد تقيه مي كنيد و آنجا كه بايد تقيه كنيد نمي كنيد.
اگر مي گفتيد دوستدار علي عليه السلام هستيد و دوستدار دوستان او مي باشيد و دشمن دشمنان او هستيد مخالف سخن شما نبودم ، اما شما ادعاي مرتبه بزرگي (شيعه علي عليه السلام) را نموديد كه اگر قول و عمل شما يكي نباشد هلاك مي شويد مگر اينكه رحمت خدا شما را حفظ كند.
گفتند: يابن رسول اللّه ! ما از سخن خود را خداوند استغفار كرده و بسوي او توبه مي كنيم و همان گونه كه به ما آموختيد مي گوييم ما دوستدار شما و دوستان شما و دشمن دشمنان شما هستيم.
امام عليه السلام فرمود: مرحبا اي برادران و دوستان من ، بياييد، بياييد، بياييد و همه را يك به يك در آغوش گرفت و به دربان فرمود: چند مرتبه مانع ورود آنها شدي؟
دربان عرض كرد: شصت بار.
حضرت فرمود: شصت بار متوالي نزد آنها برو و به آنها سلام كن و سلام مرا به آنها برسان كه با استغفار و توبه اي كه كردند گناهان آنها بخشيده شد و بخاطر محبتي كه به ما دارند مستحق كرامت شدند، به امور آنها و خانواده شان رسيدگي كن و مشكلاتشان را بر طرف نما و از پول و بخششهاي ديگر بهره مندشان گردان.
امام رضا عليه السلام فرمود: من مشغولم ، به آنها بگو برگردند.
دربان كنار در آمد و به آنها گفت : حضرت مشغول است و كسي را نمي پذيرد.
آنها رفتند و روز دوم آمدند و همان سخن خود را تكرار كردند و امام عليه السلام آنها را نپذيرفت تا دو ماه هر روز مي آمدند و مي گفتند: ما شيعه علي عليه السلام هستيم و مي خواهيم به حضور امام عليه السلام برسيم و حضرت آنها را نمي پذيرفت تا اينكه از ملاقات امام مايوس شدند و به دربان گفتند: به مولاي ما بگو ما شيعيان پدرت علي بن ابيطالب عليه السلام هستيم و با اين نپذيرفتن شما دشمنانمان ما را مورد شماتت قرار مي دهند، ما اين بار بر مي گرديم و بخاطر شرمندگي و خجالت و عجز از تحمل شماتت دشمنان از ديار خود هم مي گريزيم.
پيام آنها را به حضرت رسانيد. آنگاه امام عليه السلام به دربان فرمود: اجازه بده وارد شوند، آنها به حضور آن حضرت رسيدند و سلام كردند اما امام عليه السلام جواب آنها را كه نداد اجازه نشستن نيز به آنها نداد و همين طور ايستاده بودند تا اينكه گفتند: يا بن رسول اللّه ! اين چه ستم بزرگي است كه بعد از دو ماه نپذيرفتن و در بدري به ما مي رسد و چه آبروئي بعد از اين از ما مي ماند؟
امام عليه السلام فرمود: اين آيه را بخوانيد: و ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم و يعفو عن كثير (يعني: آنچه از سختي به شما رسيد از خود شما بود و خداوند بسياري از گناهان را مي آمرزد.)
من جز به پروردگارم و به رسول خدا و اميرالمؤمنين و پدران پاك و معصومم عليهم السلام اقتدا نكردم ، شما خود را سرزنش كنيد، من از آنها پيروي كردم.
گفتند: چرا اي پسر رسول خدا؟
فرمود: بخاطر اينكه ادعا كرديد شيعه علي بن ابيطالب هستيد.
واي بر شما، شيعه علي همانا حسن و حسين و ابوذر و سلمان و مقداد و عمار و محمد بن ابي بكرند كه هيچ يك با امر و نهي او مخالفت نكردند اما شما ادعاي پيروي از او را داريد در حالي كه در اكثر اعمال خود مخالف او هستيد و در بسياري از واجبات مقصريد، در بسياري از حقوق برادران ديني خودي سستي مي كنيد و آنجا كه نبايد تقيه كنيد تقيه مي كنيد و آنجا كه بايد تقيه كنيد نمي كنيد.
اگر مي گفتيد دوستدار علي عليه السلام هستيد و دوستدار دوستان او مي باشيد و دشمن دشمنان او هستيد مخالف سخن شما نبودم ، اما شما ادعاي مرتبه بزرگي (شيعه علي عليه السلام) را نموديد كه اگر قول و عمل شما يكي نباشد هلاك مي شويد مگر اينكه رحمت خدا شما را حفظ كند.
گفتند: يابن رسول اللّه ! ما از سخن خود را خداوند استغفار كرده و بسوي او توبه مي كنيم و همان گونه كه به ما آموختيد مي گوييم ما دوستدار شما و دوستان شما و دشمن دشمنان شما هستيم.
امام عليه السلام فرمود: مرحبا اي برادران و دوستان من ، بياييد، بياييد، بياييد و همه را يك به يك در آغوش گرفت و به دربان فرمود: چند مرتبه مانع ورود آنها شدي؟
دربان عرض كرد: شصت بار.
حضرت فرمود: شصت بار متوالي نزد آنها برو و به آنها سلام كن و سلام مرا به آنها برسان كه با استغفار و توبه اي كه كردند گناهان آنها بخشيده شد و بخاطر محبتي كه به ما دارند مستحق كرامت شدند، به امور آنها و خانواده شان رسيدگي كن و مشكلاتشان را بر طرف نما و از پول و بخششهاي ديگر بهره مندشان گردان.