مترجمان: شهناز رازپوش، محمدتقی زاده مطلق، سپیده معتمدی
9- تاریخنگاری محلی:
تعصبات و افتخارات محلی و همچنین انگیزههای علمی و دینی در پیدایی تواریخ شهرها به طور عام و تواریخ محلی که متضمن شرح حال شخصیتهای بزرگ شهری خاص برای نشان دادن جایگاه و تفوق علمی آن است، نقش داشته است (1). در جهان اسلام تاریخهای محلی بسیاری با صبغهی علمی و دینی یا سیاسی تدوین شد. سخاوی (2) شمار معتنابهی از آنها را یاد کرده است. افزون بر کتب طبقات پیشگامانی مانند ابن سعد و خلیفة بن خیاط که بر اساس توزیع جغرافیایی تألیف شده بود، تاریخهای محلی بر اساس طبقات یا ترتیب الفباییِ رجال هر شهر، جداگانه تألیف شد که نخستین پدید آورندگان آنها محدّثان بودند. این کتابها علاوه بر شرح حال علما و محدّثان و مشاهیر، معمولاً مشتمل است بر پیشگفتاری دربارهی تاریخ احداث شهر و فتح آن به دست مسلمانان، صحابه و تابعانی که به آنجا رفتهاند، روایاتی در فضیلت شهر، والیان، امرا، محلهها، تأسیسات شهر در پیش و پس از اسلام مانند حصار و قلعه و مسجد.کهنترین تاریخ محلی موجود که به تراجم رجال اختصاص یافته، تاریخ واسط اثر اَسلَم بن سهل رزّاز معروف به بَحشَل واسطی (متوفی 288) است (3).
بحشل پس از بحث مختصری دربارهی تاریخ تأسیس واسط و محلهها و بناهای آن، به شرح حال صحابه و سپس محدّثانی که به نحوی به این شهر مربوط بودهاند، پرداخته و بر حسب تقدم زمانی آنان را طبقه بندی کرده و به جای اصطلاح طبقه، واژهی «قرن» را به کار برده است. وی اغلب، روایات آنان را با سند خویش نقل میکند (4).
پس از آن مؤلفانِ تاریخهای محلی که به تراجم رجال پرداختند، در تنظیم و محتوای مطالب از این الگو پیروی کردند و کار بحشل را تداوم بخشیدند. از این میان میتوان از محمد بن سعید قُشَیری (متوفی 334) مؤلف تاریخ الرقة یاد کرد (چاپ ابراهیم صالح، دمشق 1419/ 1998). ابوشیخ انصاری (متوفی 369) نیز در طبقات المحدثین باصبهان و الواردین علیها، محدّثان را در یازده طبقه تا عصر خود گروه بندی کرد (چاپ بَلّوشی، بیروت 1408، 2ج). قاضی عبدالجبار خولانی دارانی (متوفی 370) تاریخ داریّا را به این شیوه فراهم آورد (چاپ سعید افغانی، دمشق 1404/ 1984).
در عهد سامانیان (حـ 261- 389) عمدتاً محدّثان تاریخهای محلی بسیاری تألیف کردند که در آنها شیوهی طبقات یا دسته بندی بر اساس شهرها یا نظم الفبایی به کار رفت. ابوعبدالله جویباری وراق (متوفی نیمهی اول سدهی چهارم) در کتاب طبقات، شرح حال علما و بزرگان بلخ را به تفکیک شهرهای این ولایت گرد آورد و علی بن فضل بلخی (متوفی 323) ذکر علماء بلخ را در شرح حال محدّثان و فقهای این شهر بر اساس طبقات ترتیب داد. احمد بن محمد بن یاسین حدّاد (متوفی 334) نیز دو کتاب دربارهی تاریخ هرات تألیف کرد که یکی ترتیب الفبایی داشت (5).
ابواسحاق مُستملی (متوفی 376) اخبار علماء بلخ را دربارهی طبقات محدّثان و فقها با نظم الفبایی تألیف کرد. ابوسعد ادریسی، محدّث استرآبادی ساکن سمرقند، تاریخ سمرقند یا الکمال فی معرفة الرجال بسمرقند (تألیف پیش از 385) را در معرفی طبقات محدّثان این شهر تألیف کرد. وی در تاریخ استرآباد نیز احتمالاً از شیوهی طبقات پیروی کرده است (6). پس از آن حاکم نیشابوری (متوفی 405)، محدّث، تاریخ نیشابور (7) یا تاریخ النیسابورییّن را به سبک طبقات نویسان پیشین نگاشت. (8) عبدالغافربن اسماعیل فارسی (متوفی 529) السیاق فی تاریخ نیشابور را به همین شیوه در ذیل تاریخ نیشابور نوشت.
حمزة بن یوسف سهمی (متوفی 427) در تاریخ جُرجان پس از فصلی در مباحث کلی مربوط به گرگان از فتح اسلامی به بعد، تراجم علما و راویان آن شهر را به ترتیب الفبایی تنظیم کرد و بخشی جداگانه را نیز به زندگینامهی زنان عالِم اختصاص داد.
ابونُعَیم اصفهانی (متوفی 430)، محدّث مشهور، ذکر اخبار اصبهان را در شرح حال محدّثان و راویان و علمای اصفهان با همان سبک کلی تاریخهای محلی و با استفاده از آثاری مانند [تاریخ] اصفهان حمزهی اصفهانی (متوفی 356) و طبقات المحدثین باصبهان ابوشیخ انصاری (9) به شیوهی الفبایی - با استثناهایی در هم نامهای پیامبران - تألیف کرد.
در مجموع، تاریخهای محلی یاد شده را باید در زمرهی کتب رجال به شمار آورد؛ چه، شناخت مشایخ شهر و روایات آنان از نخستین مسائلی بود که طالب حدیث باید فرا میگرفت (10). این نوع تاریخنگاری محلی ناشی از نیاز به حفاظت بیشتر در برابر احادیث ساختگی و نیز تعیین موطن راویان بود (11).
به تدریج تاریخهای محلی جنبهی عام یافت و علاوه بر تراجم رجال حدیث و روایت، تراجم دیگر بزرگان و مشاهیر را نیز دربر گرفت. تاریخ بغداد (12) مهمترین اثر خطیب بغدادی (متوفی 463)، پس از وصف بغداد و تاریخ تأسیس آن، اغلب به تراجم محدّثان اختصاص دارد، اما شامل مجموعهی گستردهای از سرگذشت نامهها به ترتیب الفبایی با رعایت تقدم زمانی میشود.
تاریخ دمشق در هشتاد مجلد تألیف ابن عَساکر(متوفی 571) نیز پس از فصلی در فضایل شام و وصف تاریخ و جغرافیای دمشق، شامل تراجم راویان و محدّثان و مشاهیری چون والیان و قضات و شعراست که از دمشق برخاسته بودند یا به آنجا رفته بودند. ابن عساکر نخست به شرح سیرهی نبوی و سرگذشت خلفای نخست پرداخته و تاریخ امویان و جنبههایی از تاریخ عباسیان را در ضمن تراجم مطرح کرده است. وی همچون محدّثان، روایات را با ذکر سند و تراجم را به ترتیب الفبایی آورده است. پارهای از تراجم مربوط به قبل از اسلاماند و یک مجلد نیز به زندگینامهی زنان اختصاص دارد. بعضی، تاریخ دمشق را تلخیص کردهاند و بعضی نیز بر آن ذیل نوشتهاند.
ابن عدیم (متوفی 660) به پیروی از ابن عساکر، در اثر بزرگ خود بغیةالطلب (13) فی تاریخ حلب، سرگذشت بزرگان حلب را به ترتیب الفبایی آورده و در مقدمه، به شرح جغرافیای حلب و شمال شام و فتح آن به دست مسلمانان پرداخته است (چاپ سهیل زکّار، 12ج تا حرف سین و باب کُنی و القاب، بیروت 1988؛ چاپ سامی دهّان، دمشق 1951- 1968).
نمونهی دیگری از تاریخهای محلی با صبغهی دینی، التدوین فی اخبار قزوین تألیف عبدالکریم بن محمد رافعی قزوینی (متوفی 623) است که مؤلف پس از اخبار فتح اسلامی و روایاتی در فضایل قزوین و وصف بناها، به یادکرد صحابه و تابعان و تراجم محدّثان این شهر تا عصر خود، با نظم الفبایی، پرداخته است. این کتاب افزون بر مطالب تاریخی حاوی آگاهیهای ارزشمند جغرافیایی و ادبی است.
در سدهی نهم آثاری به همین شیوه دربارهی مکه و مدینه تألیف شد. محمد بن احمد فاسی (متوفی 832)، مؤلف آثار متعدد دربارهی تاریخ مکه، العِقد الثمین فی تاریخ البلد الامین را در شرح حال صحابه و علما و مشاهیر مکه از آغاز تا عصر خود به ترتیب الفبایی تألیف کرد و در بخش نخست آن به وصف ویژگیهای مکه و مختصری در تاریخ مکه با استفاده از کتاب دیگرش، شِفاء الغَرام، پرداخت (14). سخاوی نیز التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة را به همین شیوه دربارهی تاریخ مدینه گرد آورد (15).
موضوع نوع دیگری از تاریخهای محلی، اخبار و رویدادهای یک شهر است؛ این گونه آثار را در زمرهی وقایعنامهها میتوان دانست. قدیمترین این آثار دربارهی مکه و مدینه است. از این میان اخبار مکة تألیف محمد بن عبدالله ارزقی (زنده در حـ 248)، اخباری و سیرهنویس مکی (16)، شایان ذکر است. این کتاب بیشتر روایاتی با ذکر سلسلهی سند است و مشتمل بر داستانهایی دربارهی آفرینش جهان و شهر مکه، با استفاده از روایات کسانی مانند وهب بن منّبه، و همچنین اخبار و رویدادها و شرح ویژگیهای مکه و مسجد الحرام و کعبه در سدههای نخستین اسلامی است (چاپ جدید از رشدی صالح ملحس، بیروت 1403 / 1983). دیگر مورخ مکی و معاصر ازرقی، محمد بن اسحاق فاکهی (متوفی پس از 272)، تاریخ مکه را به همان شیوه نوشت و آگاهیهای متنوعی، از جمله دربارهی والیان و قاضیان مکه، به دست داد که بخشی از آن بر جای مانده است (چاپ وستنفلد، گوتینگن 1859). این آثار در سدههای نهم و دهم اساس کار نویسندگانی همچون فاسی (متوفی 832) در شِفاء الغرام باخبار البلد الحرام، ابن ظُهیره (متوفی 986) در الجامع اللطیف فی فضایل مکة و البیت الشریف (چاپ وستنفلد، گوتینگن 1859)، و نهَرَ والی (متوفی 988) در الاعلام بأَعلام بیت الله الحرام "(چاپ وستنفلد، گوتینگن 1857) قرار گرفت.
از قدیمترین کتابها دربارهی مدینه، تاریخ المدینة المنورة از عمر بن شَبّه نُمیری (متوفی 262) است که در آن تاریخ اسلام از هجرت پیامبر تا قتل عثمان بر محور شهر مدینه آمده ولی به دورهی خلافت ابوبکر و علی (علیه السلام) اشاره نشده است. شیوهی ابن شبّه در این کتاب، روایی و مستند است و ضمناً ویژگیهای شهر مدینه را برشمرده است (چاپ فهیم محمد شلتوت، بیروت 1410/ 1990، 4ج).
شاگرد ابن شبّه، احمد بن ابی طاهر طیفور (متوفی 280)، نیز کتاب بغداد را بر محور رویدادهای دارالخلافهی بغداد، دربارهی تاریخ خلفای عباسی تا پایان دورهی مهتدی (256) تألیف کرد. از این کتاب جزء ششم آن باقی مانده که وقایع دورهی مأمون را از 204 تا 218 دربردارد و حاوی گزارشهایی دربارهی ویژگیهای شهر و شاعران و خنیاگران آن در این دوره است (چاپ هنس کلّر، لایپزیگ 1908؛ چاپ کوثری، قاهره 1368 / 1949). پس از ابن ابی طاهر، پسرش عبیدالله، شرح حوادث دورهی خلافت معتمد تا مقتدر (320 -256) را بر کتاب بغداد افزود، اما آن را به پایان نرساند (17).
از تاریخهای متعددی که در سدههای اولیه دربارهی بصره تألیف شد، (18) چیزی در دست نیست. معدن الجواهر بتاریخ البصرة و الجزائر تألیف شیخ نعمان بن محمد بن عراق (سدهی دهم) اثری متأخر دربارهی بصره و جزایر خلیج فارس است و مؤلف از برخی منابع سدهی سوم در این موضوع استفاده کرده است (19).
از نخستین مؤلفان تاریخ محلی عربستان جنوبی، ابن هشام (متوفی 218) است که کتاب التیجان فی ملوک حِمیَر را دربارهی تاریخ کهن یمن از جمع روایات وهب بن منّبه فراهم آورد. این کتاب آمیختهای از حوادث تاریخی و قصص دینی و اساطیر است (20). حسن بن احمد هَمدانی (متوفی 334)، مورخ و جغرافیانگار یمنی، اثری مشابه و مفصّلتر در اَنساب و پادشاهان حمیر به نام الاکلیل تألیف کرد. تاریخ مدینة صنعاء تألیف احمد بن عبدالله رازی (متوفی حـ 460) اثری یگانه در باب تاریخ فرهنگی و سیاسی صنعاء و شرح ویژگیهای آن از دوران اساطیری تا زمان مؤلف است و تراجم بسیاری از رجال یمن - که بعضاً ایرانی الاصل بودند- و روایات فراوانی از افراد ایرانی تبار (اَبناوی) را دربر دارد که نشان دهندهی تمایلات و خاستگاه ایرانی مؤلف است (21). رازی در نقل خبر از شیوهی محدّثان پیروی کرده است. عمارة بن علی یمنی (متوفی 569)، مورخ و شاعر، نیز تاریخ سیاسی یمن به ویژه صنعاء و زبید و وصف جغرافیایی منطقه و تراجم شماری از ادیبان و شاعران آنجا را در المفید فی اخبار صنعاء و زَبید یا تاریخ الیمن گرد آورد و از آثاری مانند المفید لاخبار زَبید ابوطامی جیّاش بن نجاح (متوفی حـ 500)، امیر حبشی یمن، بهره گرفت (22).
تاریخ المستبصر منسوب به ابن مُجاور (متوفی 690) نیز اثری مهم دربارهی تاریخ و جغرافیای مکه و حجاز و یمن و آداب و رسوم رایج در آنجاست. ابن مجاور از برخی منابع خود، مانند کتاب [تاریخ مکه] فاکهی، مروج الذهب مسعودی، المفید فی اخبار صنعاء و زبید عماره و جز آن نام برده است (23).
از تواریخ یمن که تألیفات پیشین را اساس قرار دادند و در تکمیل آنها کوشیدند، اینهاست: کنزالاخیار (الاخبار) فی معرفة السیر و الاخبار تألیف ادریس بن علی حمزی "(متوفی 714) که در واقع تاریخی عمومی مشتمل بر خلاصهی الکامل ابن اثیر به ضمیمهی سال شمار رویدادهای یمن تا 714 است (24). شاگرد حمزی، عبدالباقی بن عبدالمجید قرشی یمانی (متوفی 743)، از این کتاب در نگارش بهجة الزَّمَن فی تاریخ الیمن بهره گرفت (25). السلوک فی طبقات العلماء و الملوک تألیف بهاءالدین محمد بن یوسف جَنَدی (متوفی 732) ترکیبی از تاریخ سیاسی و سرگذشت نامه است (چاپ اکوع، صنعاء 1414-1416/ 1993-1995، 2ج). بغیة المستفید فی اخبار مدینة زَبید از ابن دَیبَع (متوفی 944) نیز در تاریخ زبید تا آغاز سدهی دهم است (چاپ عبدالله حبشی، صنعاء 1979) که وصف جغرافیایی و تاریخ سیاسی را تلفیق کرده و دارای نظمی وقایع نگاشتی است (26). همو ذیلی بر این کتاب شامل رویدادهای یمن در سالهای 901 تا 923 به نام الفضل المزید علی بغیة المستفید تألیف کرد (چاپ محمد عیسی صالحیة، کویت 1402/ 1982). از دیگر آثار متعدد ابن دیبع دربارهی یمن، قرةالعیون باخبار الیمن المَیمون در تاریخ سیاسی یمن از آغاز اسلام تا پایان دولت طاهری (923) است که اساساً خلاصهای است از العَسجَد المَسبوک ابوالحسن علی بن حسن خَزَرجی (متوفی 812؛ یا اسماعیل بن عباس غسّانی، متوفی? 803) یا افزودههایی از منابع دیگر (27). از منابع متأخر یمن، غایةالامانی فی اخبار القُطر الیمانی تألیف یحیی بن حسین (متوفی 1100) است که تاریخ یمن را از آغاز اسلام تا بر افتادن حکومت والیان عثمانی در 1045، نوشته است (چاپ سعید عبدالفتاح عاشور، قاهره 1388/ 1968، 2ج).
از دیگر تاریخهای محلی کهن، تاریخ الموصل ابوزکریا یزید بن محمد ازدی (متوفی 334) است که بخش دوم آن، شامل رویدادهای 101 تا 224، باقی مانده و مشتمل بر سال شمار تاریخ موصل و آگاهیهایی دربارهی حاکمان و قاضیان آنجا و دورهی مهم انتقال قدرت از امویان به عباسیان است.
تاریخ یا مذیل [تاریخ دمشق] تألیف ابن قلانسی (متوفی 555)، اثری وقایع نگاشتی به شیوهی سال شمار دربارهی دمشق است، هر چند گزارشهایی از دیگر سرزمینهای اسلامی نیز در آن آمده است. این کتاب وقایع 360 تا 555 را دربر میگیرد. ظاهراً بخش نخست آن، خلاصهای از تاریخ هلال بن محسّن صابی (28) و بخش دوم آن (حوادث 448 تا پایان) ذیلی بر تاریخ صابی است (29).
تاریخ مَیّافارقین و آمِد یا تاریخ الفارقی اثر ابن ازرق احمد بن یوسف فارقی (زنده در 577) را باید تاریخی محلی به شمار آورد که افزون بر شرح تاریخ میّافارقین (از شهرهای مهم دیار بَکر) از بدو تأسیس تا عصر مؤلف، مشتمل بر اخبار و رویدادهای سیاسی - فرهنگی منطقه است. ابن ازرق کتاب خود را ظاهراً با سیرهی پیامبر آغاز کرده و پس از ذکر خلافت ابوبکر و عمر، به تاریخ امویان و عباسیان و دولتهای اسلامی روزگار ایشان پرداخته و از شرح حال بزرگان و مسائل جغرافیایی و اقتصادی یاد کرده است (30). بدوی عبداللطیف عوض، بخش مربوط به دولت کُرد مروانیان (478- 380) را از این کتاب به چاپ رسانده است (بیروت 1974).
ابن شدّاد (متوفی 684) الاعلاث الخطیرة فی ذکر امراء الشام و الجزیرة را به مثابه تاریخ سیاسی «جزیره» (شمال عراق) و «اَجناد» (مناطق پنجگانهی شام، یعنی حلب و دمشق و لبنان و اردن و فلسطین)، در سه بخش تألیف کرد و در مقدمهی فصل مربوط به هر شهر به ذکر ویژگیهای جغرافیایی آن پرداخت.
تاریخنگاری محلی در مصر سنتی دیرین و مستمر داشت. کهنترین اثر بازمانده دربارهی تاریخ مصر از فتح اسلامی به بعد و همچنین وقایع فتح افریقیه و مغب و اندلس تا 127، فتوح مصر و اخبارها تألیف ابن عبدالحَکَم (متوفی 257)، محدّث و فقیه مصری، است. مؤلف فصلهایی را به فضایل مصر، بخشها و ناحیهها، استقرار مسلمانان در این سرزمین، قضات (تا 246) و نظام مالی انجا، والیان و صحابه در آنجا اختصاص داده است. ابن عبدالحکم شیوهی روایی و اسنادی را برگزیده و اثر او مرجع معتبر مورخان بعدی مصر گردیده است (چاپ توری، لیدن 1920).
محمد بن عبیدالله مُسّبحی (متوفی 420)، مورخ مصری، نیز اثر بزرگ خود (31) التاریخ الکبیر یا اخبار مصر را در شرح تاریخ مصر و اخبار فرمانروایان و بزرگان و حیات فرهنگی و اجتماعی آن دیار تألیف کرد (32) که میتوان آن را تحولی در تاریخنگاری محلی مصر شمرد. از این اثر بزرگ، که منبع ارزشمندی برای دورهی نخست خلافت فاطمیان بوده (33)، تنها جزء پایانی (چهلم) آن - مشتمل بر دنبالهی حوادث 414 و حوادث 415- باقی مانده است. این کتاب شیوهی سال شمار دارد و ذیل هر سال، حوادث به صورت ماه به ماه شرح شده است.
ابن مُیَسَّر (متوفی 677) کار مسبحی را ادامه داد (34) و اخبار مصر را پدید آورد، اما ظاهراً کتاب او بیش از صرفِ تکلمه بوده است (35)، بخشی از این کتاب شامل حوادث 439 تا 553 باقی مانده است.
ابن مَمّاتی (متوفی 606) ادیب و دبیر و دیوان سالار ایوبی، مهمترین کتاب خود، قوانین الدواوین (چاپ عزیز سوریال عطیة، قاهره 1943)، را در سه بخش کلی دربارهی جغرافیا و سازمانهای اداری و نظام کشاورزی مصر در دورهی ایوبیان تألیف کرد از نخستین تلاشها برای تدوین تاریخ اداری بود و میتوان کتاب او را با دستور الکاتب تألیف هندوشاه نخجوانی مقایسه کرد (36).
چنین طرحی را قلقشندی (متوفی 821) با تألیف صبح الاعشی توسعه داد و در آن با الگو گرفتن از التعریف بالمصطلح الشریف، (37) اطلاعات گوناگونی دربارهی زبان عربی و دبیری و جغرافیا و آداب و رسوم خلافت در سرتاسر عالم اسلام و دولتهای اسلامی و نیز فصلی مبسوط در تاریخ و جغرافیا و سازمان اداری مصر گرد آورد و آن را راهنمای دبیران ساخت.
تاریخ و جغرافیای دَه شهر بزرگ اسلامی موضوع الانتصار لِواسطة عَقد الاَمصار تألیف ابن دُقماق بود (38) که تنها جلدهای چهارم و پنجم آن، دربارهی فسطاط و اسکندریه، در دست است.
المواعظ و الاعتبار بذکر الخِطط و الآثار، یا الخطط، تألیف مَقریزی (متوفی 845)، مشروحترین وصف از جغرافیای مصر و قاهره و سیر تاریخی آن از فتح اسلامی به بعد است که در عین حال، آگاهیهای گران بهایی دربارهی اوضاع اجتماعی و معماری و هنر مصر و جنبههای اخلاقی و زندگی عمومی مردم آنجا به دست میدهد (39).
شاگرد مقریزی، ابن تغری بردی (متوفی 874)، نیز النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة را در تاریخ مصر از فتح اسلامی تا 872 نوشت و در مفصّلترین تاریخ مصر اسلامی است که در عین حال رویدادهای سایر سرزمینهای اسلامی را به اختصار دربردارد. این کتاب بر اساس دورهی حکومت فرمانروایان مصر و به شیوهی سال شمار تنظیم شده است.
حُسن المحاضرة فی اخبار مصر و القاهرة تألیف جلال الدین سیوطی (متوفی 911) به بررسی تاریخ کهن مصر و اوضاع سیاسی - اداری، اجتماعی، علمی و فرهنگی آن پس از فتح اسلامی اختصاص دارد و به جهت احتوا بر زندگینامههایی کوتاه از علما و بزرگان، میتوان آن را مکمل الخطط مقریزی دانست.
پس از سیوطی، شاگردش ابن اِیاس (متوفی930)، بدائع الزهور فی وقائع الدهور را تألیف کرد که متضمن تاریخ مصر از عهد کهن و دولتهای اسلامی آن سرزمین تا پایان 928 است. ابن ایاس وقایع معاصر خود، به ویژه تصرف مصر به دست دولت عثمانی (922)، را بر اساس مشاهدات و اطلاعات شخصی خویش به تفصیل و با جزئیات نوشته که موجب ارزش و اهمیت کتاب او شده است؛ هر چند در نگارش، شیوهای سست و گسسته و متمایل به نثر عامیانه دارد. وی به اوضاع سیاسی و اداری و اجتماعی و زندگی عامه و وفیات بزرگان نیز پرداخته است (40).
پس از آنکه عثمانی، مصر را فتح کرد، تألیف کتابهای تاریخی در آنجا کاهش یافت و آنچه تألیف میشد بیشتر محدود به این دوره با ذکر سلاطین عثمانی و نُوّاب آنان در مصر بود و پس از ابنایاس، مورخی هم طراز مورخان بزرگ پیشین ظهور نکرد (41).
ابن ابی السرور بکری (متوفی 1060) النُزهة الزَهیة فی ذکر ولاة مصر و القاهرة المعزیه را در تاریخ مصر از روزگار کهن تا دورهی سلطان مراد عثمانی نوشت و از رویدادهای دوران حاکمان عثمانی در مصر تا حکومت خلیل پاشا (1041) یاد کرد و در فصلی نیز به شرح ویژگیهای مصر پرداخت (42). وی کتاب الروضة المأنوسة فی اخبار مصر المحروسه را نیز به منزلهی گزیدهای از آثار تاریخی خود دربارهی مصرِ روزگار عثمانی فراهم کرد. نسخههایی از این کتابها باقی است (43).
برخی تاریخهای محلی، راجع به صاحب منصبان سیاسی و قضایی است. چنین آثاری ظاهراً از تاریخهای سرگذشت نامهای دربارهی مقامات دولتی - که تألیف آنها از سدهی سوم و با نوشتههای کسانی مانند هیثم بن عدی (44) آغاز گردید - الهام گرفته است (45). از جملهی این تاریخهای محلی، التاریخ فی اخبار وُلاة خراسان تألیف ابوعلی سلامی (متوفی 300) است که قرنها منبع ارزشمندی برای مورخان و نویسندگان بوده و مطالبی از آن در آثار گردیزی و ابن اثیر و ابن خلّکان نقل شده است (46). دیگر، کتاب الولاة و کتاب القضاة ابوعمر محمدبن یوسف کِندی (متوفی 350) است که تکملهی فتوح مصر ابن عبدالحکم به شمار میآید. کندی در این کتاب - که گویا دو اثر جداگانه بوده - اخبار والیان را از فتح اسلامی تا مرگ محمد بن طُغج اخشید (334) و تاریخ قضات را، مانند ابن عبدالحکم، از فتح اسلامی تا 246 اما مفصّلتر گرد آورده و به ویژه در بخشهای نخست، از شیوهی اسنادی بهره گرفته است (چاپ رفن گست، بیروت 1908).
ابن زولاق (متوفی 387)، مورخ مصری، کار کِندی را ادامه داد و ذیل اخبار قضاة مصر را در تکمیل آن از 246 تا 386 نوشت که با شرح حال محمدبن نعمان، قاضی فاطمی، پایان مییابد (47) و ظاهراً منتخبی از آن باقی است (48). ابن زولاق همچنین اتمام اخبار امراء مصر را در تکمیل اثر کندی تألیف کرد (49).
10- تاریخنگاری دودمانی:
تاریخهای وقایع نگاشتی نظمی مبتنی بر دوران حکومت خلفا و سلاطین دارد. در تاریخهای دودمانی نیز که پس از زوال قدرت مرکزی خلافت اسلامی تألیف شد، دوران حکومت حاکمان به عنوان تنها اصل تنظیم مطالب به کار رفت. در نحوهی تنظیم تاریخهای قدیمترِ امویان و عباسیان از همین شیوه پیروی شده است و از نخستین حاکمان آغاز میشود و به آخرین آنها میانجامد (50).شیوهی تاریخنگاری دودمانی بسیار قدیمی است و ویژگی بارز اسلامی آن توجه خاص به مسائل اخلاقی و اداری است. شاید این توجه نشانهی نفوذ تاریخنگاری ایرانیان باشد که تاریخ را بر حسب دوران حکومت شاهان تنظیم میکردهاند (51). تاریخهای دودمانی معمولاً به توصیه و تشویق با تمایل دستگاههای حاکم تألیف میشدند (52) و از این رو برای جلب خشنودی حاکمان یا پرهیز از خشم آنان آمیخته به تعصب و بزرگ نماییاند یا پارهای حقایق تاریخی در آنها نیامده است و به هر روی در استناد به آنها باید احتیاط کرد.
یکی از نخستین کسانی که تاریخ دودمانی نوشت، عَوانة بن حَکَم کلبی (متوفی 147)، اخباری و نسب شناس کوفی، بود که سیرة معاویة و بنی امیة را نوشت (53). ابوالحسن مدائنی (متوفی 225)، از راویان عوانه، (54) نیز دربارهی خلفای عباسی کتابهایی تألیف کرد (55). پس از او ابن نطّاح محمد بن صالح (متوفی 252)، نسب شناس و اخباری و شاگرد مدائنی، کتاب الدولة را دربارهی دودمان عباسیان نوشت که ابن ندیم آن را نخستین تألیف در تاریخ عباسیان دانسته است (56)، گرچه خود از کتابهایی با عنوان «کتاب الدولة» از نویسندگانی مقدّم بر ابن نطّاح یاد کرده است (57)، کتاب کهن اخبار الدولة العباسیة از مؤلفی ناشناخته (چاپ دوری و مطّلبی، بیروت 1971) میتواند طرح کلی آثار از میان رفته را باز نمایاند.
از قدیمترین تاریخهای دودمانی راجع به سلسلههای مستقل، التاجی فی اخبار الدولة الدیلمیة در تاریخ آل بویه و دیلمیان از آغاز کار تا روزگار عضدالدوله (حکـ» 372- 338) است که ابواسحاق ابراهیم بن هلال صابی (متوفی 380)، کاتب و شاعر، آن را به دستور عضدالدوله تألیف کرد (58). محمدحسین زَبیدی بخشی از آن را با عنوان المُنتزع من کتاب التاجی شرح کرده است (بغداد 1977). نصرةالفَتره و عُصرة الفطرة - که گزیدهی آن با عنوان زبدةالنُصرة، از فتح بن علی بنداری در دست است (چاپ هوتسما، لیدن 1889)- اثری کهن در تاریخ سلجوقیان تألیف عماد الدین اصفهانی (متوفی 597) است. این کتاب از منابع صدرالدین علی بن ناصر حسینی (متوفی 575) در اخبارالدولة السلجوقیة بوده است (59).
نمونهی کاملی از تقسیم بندی دودمانی را میتوان در اخبار الدُوَل المُنقطعة تألیف علی بن ظافر ازدی (متوفی 613)، مورخ مصری مشاهده کرد که شامل بخشهایی جداگانه در تاریخ دولتهای اسلامی است. جزء دوم کتاب (چاپ آندره فریه، قاهره 1972) در دست است و از این جزء، بخش تاریخ عباسیان (چاپ زهرانی، مدینة منوره 1408/ 1988) و حمدانیانِ (چاپ تمیمة رواف، دمشق 1985) آن نیز جداگانه چاپ شده است.
التاریخ الباهر فی الدولة الاتابکیه تألیف ابن اثیر (متوفی 630)، تاریخ دولت اتابکان زنگی موصل از آغاز تا روزگار ملک قاهر مسعود (حکـ : 607- 615) است. ابن اثیر در این کتاب (60) از آگاهیهایی که به سبب نزدیکی پدرش با امرای موصل داشته، بهره گرفته و از جنگهای آنان با صلیبیان یاد کرده است (61).
مُفّرج الکُروب فی اخبرا بنی ایّوب تألیف ابن واصل (متوفی 697) به سبب پیوستگی مؤلف با امرای ایوبی (62) از منابع مهم دربارهی ایوبیان مصر و شام، نزاعهای داخلی و جنگهای ایشان با صلیبیان است.
تاریخ ایوبیان در یمن و سلاطین نخست بنی رسول از 569 تا 694، موضوع السِمط الغالی الثَمَن فی اخبار الملوک مِن الغُزّ بالیمن تألیف امیر محمد بن حاتم یامی است (63). علی بن حسن خَزرَجی (متوفی 812) نیز در العُقود اللؤلؤیة فی تاریخ الدولة الرسولیة، تاریخ دولت بنی رسول (جانشینان ایوبیان در یمن) را با شرح حوادث به صورت سال شمار و سرگذشت وفیات هر سال (از 626 تا 803) گرد آورد (64).
التحفة الملوکیة فی الدولة الترکیة نوشتهی بَیَبَرس منصوری (متوفی 725)، سپاهی و دولتمرد و مورخ مملوکی، تاریخ مختصر ممالیک بحریه است که رویدادهای 647 تا 711 را به صورت سال شمار در بر دارد (چاپ عبدالحمید صالح حمدان، قاهره 1407/ 1987).
ابن حبیب بدرالدین حسن بن عمر (متوفی 779)، مورخ بزرگ سدهی هشتم، نیز حوادث دورهای مهم از سلطنت ممالیک مصر را از 678 تا 770 با عنوان تَذکرة النبیه فی ایام المنصور و بَنیه تألیف کرد و وفیات هر سال را بدان افزود (65).
السلوک لِمعرفة دول الملوک تألیف مقریزی در تاریخ ایوبیان و ممالیک مصر (66) از 567 تا 844، با ذکر وفیات بزرگان و نگاهی به اوضاع اجتماعی مصر فراهم آمده است (چاپ محمد عبدالقادر عطا، بیروت 1418/ 1997، 7ج). ابن تغری بردی بر السلوک ذیلی به نام حوادث الدهور فی مَدَی الایام و الشهور نوشت، مشتمل بر حوادث 845 تا 860 و تراجم اشخاصِ این سالها و شرح کامل تاریخ مصر در این دوره به شیوهی سال شمار نوشت (چاپ محمد کمال الدین عزالدین، بیروت 1410، 2ج). سخاوی نیز التِبر المسبوک فی ذیل السلوک را با احتوا بر حوادث و تراجم 845 تا 857 به صورت سال به سال گرد آورد (قاهره: مکتبة الکلیات الازهریة).
مقریزی، که به گفتهی خود نسبش به فاطمیان میرسد، (67) تاریخ کامل فاطمیان را با مقدمهای در انساب خلفای فاطمی در اتّعاظ الحُنفاء باخبار الائمة الفاطمییّن الخلفاء گرد آورد (68).
مورخ مصری دورهی عثمانی، ابن ابی السرور بکری (متوفی 1060)، کتاب المِنح الرحمانیة فی الدولة العثمانیة را دربارهی دولت عثمانی و به عنوان ادامهی تاریخ عمومی خود، عیون الاخبار، به ضمیمهی بخشی در تاریخ مصر در دورهی عثمانی با دیدگاهی جانبدارانه تألیف کرد (69).
پینوشتها:
1- ر. ک. سهمی، ص43- 44.
2- 1382، ص 245- 289.
3- ر. ک. یاقوت حموی، ج2، ص646.
4- ر. ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «بحشل».
5- محمدرضا ناجی، ص 554- 556.
6- ر.ک. همان، ص 548.
7- ر. ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «تاریخ نیشابور».
8- ر. ک. همان، ص552- 554.
9- ر. ک. ابونعیم، ج1، ص14، 31، 77، 300.
10- خلیفة بن خیاط، مقدمهی عمری، ص62.
11- روزنتال، ص189.
12- برای تفصیل ر. ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «تاریخ بغداد».
13- برای تفصیل ر. ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «بُغیة الطلب».
14- فاسی، ج1، ص173 -176.
15- ر. ک. ج1، ص5-6.
16-ر. ک. ابن ندیم، ص 124-125.
17- ر. ک. ابن ندیم، ص163 -164.
18- ر. ک. همان، ص59، 115، 125؛ یاقوت حموی، ج3، ص1327، ج4، ص1857.
19- نعمان بن محمد، مقدمهی محمد حمیدالله، ص9.
20- ر. ک. مقدمهی عبدالعزیز مقالح، ص7.
21- ر. ک. فهرست، ص573- 574.
22- ر. ک. عماره یمنی، ص45-47.
23- ر. ک. ص 5-4، 33، 60، 281.
24- زرکلی، ج1، ص280.
25- ر. ک. یمانی، مقدمه، ص5، 11.
26- روزنتال، ص180.
27- ر. ک. ابن دیبع، ص26.
28- ر. ک. ابن قلانسی، مقدمهی زکار، ص ن - ص.
29- ر. ک. ابن قلانسی، ص 140؛ ابن خلّکان، ج7، ص144؛ قفطی، ص110.
30- ر. ک. ابن ازرق، مقدمهی بدوی عبداللطیف عوض، ص1-3، 6.
31- ر. ک. حاجی خلیفه، ج1، ستون 304: 12ج.
32- ر. ک. ابن خلّکان، ج4، ص 377.
33- عنان، ص52؛ مسبّحی، ج40، مقدمهی ایمن فواد سید، ص ز.
34- صفدی، 1962- 1979، ج4، ص188؛ سخاوی،1382، ص 278.
35- ر. ک. ابن میسر، ج2، ص 45- 56.
36- عزّاوی، 1376، ج1، ص8-9.
37- ر. ک. قلقشندی، 1383، ج1، ص7-10.
38- حاجی خلیفه، ج1، ستون 174.
39- ر. ک. عنان، ص 90 -96.
40- عنان، ص 154-160.
41- همان، ص 169.
42- عنان، ص 171.
43- همان، ص 172.
44- ر. ک. ابن ندیم، ص 112؛ کتابهایی دربارهی حاکمان و قضات کوفه و بصره.
45- روزنتال، ص 186.
46- ر. ک. محمدرضا ناجی، ص 541- 542.
47- ابن خلّکان، ج2، ص 91.
48- روزنتال، ص 178.
49- مقریزی، 1387، ج1، ص 102.
50- روزنتال، ص 104-105.
51- همان، ص 106- 107.
52- برای نمونه ر. ک. ابن خلّکان، ج1، ص 52.
53- ابن ندیم، ص 103.
54- ر. ک. یاقوت حموی، ج5، ص 2135.
55- ر. ک. ابن ندیم، ص 115.
56- ص 120؛ نیز ر. ک. خطیب بغدادی، ج5، ص 358.
57- ر. ک. ص 112، 116، 121، 136.
58- ابن ندیم، ص 149؛ قس یاقوت حموی، ج3، ص 1405؛ ابن خلّکان، همان جا.
59- ر. ک. حسینی، ص 69.
60- ص 3-1.
61- ر. ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «التاریخ الباهر فی الدولة الاتابکیه».
62- ر. ک. ج4، ص 65، 141-142، 330.
63- ر. ک. یامی همدانی، ص 16، 566.
64- ر. ک. ج1، ص 48، 51-52، ج2، ص 258.
65- ر. ک. ج1، ص 47- 48، ج3، ص 329.
66- ر. ک. ج1، ص 103 -104.
67- ر. ک. سخاوی، 1354- 1355، ج2، ص23.
68- ج1، چاپ جمالالدین شیّال، قاهره 1387/ 1967، ج2 و 3، چاپ محمدحلمی محمد احمد، قاهره 1390 - 1393/ 1971- 1973.
69- عنان، ص 173.
ناجی، محمدرضا و دیگران؛ (1390)، تاریخ و تاریخنگاری، ترجمهی شهناز رازپوش، محمدتقی زاده مطلق، سپیده معتمدی، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ دوم