نویسنده: آیتالله محمد تقی مصباح یزدی
میدانیم که در هر برهانی حد وسط علتِ تصدیق به نتیجه است چرا که در تحلیل قیاس برهانی به سه امر میرسیم: حدّ اصغر، حدّ اوسط و حدّ اکبر. و از طرفی در نتیجه فقط حدّ اصغر و حدّ اکبر باقی میمانند، پس معلوم میشود که تنها اوسط است که به وسیلهی آن نتیجه ثابت میشود، پس قوام برهان به حد اوسط است و همواره اوسط علتِ علم به نتیجه است و اگر در موردی اوسط، واسطه در اثباتِ نتیجه و سبب علم به آن نباشد اصلاً برهان نیست.
حال اگر اوسط، علاوه بر اینکه واسطه در اثباتِ اکبر برای اصغر است، واسطه در ثبوت نفسالامریِ اکبر برای اصغر هم باشد در این صورت برهان لمّی خواهد بود. در مثالِ معروف «العالم متغیّر و کل متغیّر حادث فالعالم حادث» مطلوبِ ما اثباتِ حدوث است برای عالم که به واسطهی «متغیر» انجام میشود.
حال اگر «تغیّر» در واقع و نفسالامر هم- چه ما بدانیم و چه ندانیم- علّتِ حدوثِ عالم باشد، این برهان «لمّی» است. و اگر فقط واسطه در اثبات باشد نه ثبوت، برهان انّی است. برهان انّی نیز اقسامی دارد:
- گاهی حدّ اوسط معلول ثبوتالاکبر للاصغر است یعنی درست عکسِ برهان لمّ. در این قسم از برهان انّ که اسمش را «دلیل» میگذارند، آنچه ابتداءً برای ما معلوم است، معلول است و از وجود معلول پی به وجود علّت میبریم. یعنی حدّ اوسط علّت برای تصدیق هست، ولی علت برای ثبوت اکبر در اصغر نیست بلکه در واقع معلول آن است.
- گاهی حد اوسط با ثبوت اکبر در اصغر هیچگونه رابطهی علّی و معلولی ندارد، بلکه فقط متلازم با آن است و هر دو معلول علت ثالثی هستند و ما در واقع از یکی از دو معلول پی به معلول دیگر میبریم.
ممکن است رابطهی تلازم به نحو دیگری هم باشد، ولی به هرحال بین آن دو رابطهی تقدّم و تأخری از قبیل تقدم و تأخر علّی یا بالطبع- که بین اجزای ماهیت و خود ماهیت است- وجود ندارد؛ چراکه اگر چنین تقدمهایی در کار باشد، قطعاً بین آنها یک نحوه علّیتی برقرار خواهد بود.
در مورد رابطهی تلازم فروض دیگری غیر از رابطهی معالیل یک علّت با یکدیگر میتوان فرض کرد، اما به عقیدهی ابنسینا همهی این روابط به همان رابطهی معالیل با علّتِ مشترک، باز میگردند.
یکی از فرضهایی که شیخالرئیس (رحمه الله علیه) مطرح میکند این است که اوسط و اکبر، متضایف باشند و ما از طریق علم به یکی، به دیگری نیز علم پیدا کنیم، و این از قبیل برهان انّ است.
نکتهی قابل توجه در اینجا این است که باید دید اصلاً این قسم را میتوان برهان حساب کرد؟ ممکن است کسی بگوید: متضایفان چه در وجود و چه در علم متکافئان هستند و بنابراین علم به متضایفان با هم حاصل میشود و معنا ندارد که علم به یک طرف اضافه حاصل شده باشد و هنوز طرف دیگر مجهول باشد.
مثلاً ممکن است بدانیم حسن برادرِ حسین است ولی در برادری حسین نسبت به حسن شک داشته باشیم. بنابراین علم به یک طرفِ اضافه با علم به طرف دیگر مقارن و همراه است و چنین نیست که یکی از دیگری کسب شود و متأخر از آن باشد.
به هر حال برهانی را که در آن حدّ وسط معلول و یا علّتِ اکبر نباشد «برهان انّی مطلق» میگویند. کما اینکه گاهی برهان لم را «برهان مطلق» میگویند و لذا هرگاه مراد از برهان، برهان انّی باشد باید آن را قید کنند.
برهان انّی نیز خود بر دو قسم است: برهان «انّ مطلق» که توضیح آن گذشت و «دلیل» که برهان انّ مقیّد است و در آن حد وسط، معلولِ وجود اکبر در اصغر است.
گاهی مراد از برهان انّی آن است که حد وسط در آن، علّت بعید وجود اکبر در اصغر است و مراد از برهان لمّی برهانی است که حدّ وسطِ آن، علّتِ قریبِ اکبر محسوب میشود.
نکتهای که تذکر آن بجاست این است که حدّ وسط در برهان گاهی برای اثباتِ وجود اکبر در اصغر است و گاهی برای اثباتِ سلبِ اکبر از اصغر. در هر یک از سلب و ایجاب، دو مقام مطرح میشود:
یکی مقام اثبات، و یکی مقام ثبوت. حال اگر حدّ وسط، واسطهی در اثبات و ثبوت (چه در نتیجهی ایجابی و چه در نتیجهی سلبی) هر دو باشد برهان لمّی و در غیر این صورت برهان انّی خواهد بود.
از آنچه گفتیم روشن شد که «برهان انّی» مساوی با «دلیل» نیست، بلکه «دلیل» قسم اعرف و اشهر از اقسام برهان انّی است.
منبع مقاله :
مصباح یزدی، محمدتقی، (1384)، شرح برهان شفا (جلد اول و دوم)، تهران: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمهالله)، چاپ اول