حسادت در فرزندان
نويسنده:عليرضا احساني
منبع:روزنامه کیهان
منبع:روزنامه کیهان
حسادت به معناي آرزوي نيستي نعمتي از ديگري، يكي از خلق و خوي هاي زشت بشر است كه از سوي همگان مورد نكوهش و سرزنش است. حسادت همواره نسبت به آشنايان است و آدمي به كساني كه نمي شناسد هرگز و يا كم تر احساس حسادت مي كند.
قرآن براي حسادت به عنوان يك رذيلت اخلاقي و نابهنجاري اجتماعي دو بازتاب و پيامد خاص را مطرح مي سازد. 1-بازتاب اخلاقي كه به شخص باز مي گردد و او در درون خويش دچار نوعي بيماري مي گردد و آرامش خاطر خود را از دست مي دهد و گاه دچار افسردگي و حتي بحران شديد روحي و رواني مي شود كه برآيند آن مي تواند خودكشي و مرگ از روي حسادت باشد.
2- بازتاب اجتماعي كه مي توان گفت حسادت به عنوان نوعي بيماري اجتماعي و شخصيتي مي تواند آثار پيامدهاي زيانباري را به دنبال داشته باشد. قرآن در اين حوزه با بيان مصاديق عيني درباره حسادت زنان و فرزندان، به نابهنجاري هاي رفتاري ناشي از آن مانند افشاي راز و افشاگري و تهمت و افك و افترا درميان زنان و قتل و آدم ربايي در ميان فرزندان اشاره مي كند. اين ها به معناي انحصار رفتاري نيست، بلكه به معناي بيان نمونه ها و مصاديق است.
در داستان حسادت زنان پيامبر كه در سوره تحريم و ممتحنه و در برخي ديگر از سوره ها مطرح شده مي توان به رفتارهاي زشت و نابهنجاري اشاره كرد كه از سوي زنان نسبت به ديگري تنها به سبب حسادت بروز كرده است.
اما آن چه دراين نوشتار مورد توجه و تاكيد است مسئله حسادت در ميان فرزندان است. فرزندان در هر سني كه باشند نيازمند محبت از سوي پدر و مادر هستند. از اين رو براي فرزندان همواره جلب محبت ايشان مهم و اساسي است. هرگونه واكنش نادرست و يا عمل و رفتار ناروا مي تواند احساس حسادت را در ميان فرزندان برانگيزد.
در داستان برادران يوسف(ع) اين مسئله مطرح شده كه چگونه محبت يعقوب(ع) به برخي از فرزندان يعني يوسف و برادر تني اش، موجب مي شود كه برادران تصميم به كشتن برادري بگيرند كه از نظر آنان مورد توجه و محبت بيش از حد پدر بود. آنان هرچند كه ممكن است در اين داوري اشتباه كرده باشند و براساس توهم و تحليل نادرست به اين نتيجه رسيده باشند كه يوسف(ع) مورد توجه و محبت بيش از اندازه پدر است ولي همين داوري و تحليل كه زمينه آن را رفتار و كنش ها و واكنش هاي پدر بوجود آورده موجب شد تا دست به قتل برادر بزنند هرچند كه ايشان به سبب مخالفت برادر بزرگ تر خويش، دست از قتل شسته و به آدم ربايي و انداختن وي به چاه و سپس فروش برادر به كاروانيان براي بردگي بسنده كردند. ولي آن چه مهم است اين كه حسادت مي تواند موجب قتل و يا آدم ربايي شود و رفتارهاي زشت و نابهنجار ديگري را دامن زند. (يوسف آيه 7 و 8)
به سخن ديگر حسادت همان گونه كه مي تواند به صورت آرزوي زوال نعمتي از ديگري باشد مي تواند عامل اساسي و اصلي بسياري از ناهنجاري ها از جمله قتل و آدم ربايي و اهانت و تهمت نيز شود. بنابراين خانواده ها و به ويژه پدر و مادر مي بايست مواظب باشند كه به گونه اي رفتار نكنند كه علايم و نشانه هاي تبعيض و تفاوت در آن نمودار باشد و يا اين كه چنين توهم و تحليل نادرستي پديد آيد. اين مسئله اختصاص به فرزندان كوچك ندارد، زيرا قرآن مطرح مي سازد كه برادران يوسف(ع) مرداني بزرگ و كاملي بودند و چنان كه خود نيز مدعي هستند عصبه و مردان تنومند بوده اند.
قرآن براي حسادت به عنوان يك رذيلت اخلاقي و نابهنجاري اجتماعي دو بازتاب و پيامد خاص را مطرح مي سازد. 1-بازتاب اخلاقي كه به شخص باز مي گردد و او در درون خويش دچار نوعي بيماري مي گردد و آرامش خاطر خود را از دست مي دهد و گاه دچار افسردگي و حتي بحران شديد روحي و رواني مي شود كه برآيند آن مي تواند خودكشي و مرگ از روي حسادت باشد.
2- بازتاب اجتماعي كه مي توان گفت حسادت به عنوان نوعي بيماري اجتماعي و شخصيتي مي تواند آثار پيامدهاي زيانباري را به دنبال داشته باشد. قرآن در اين حوزه با بيان مصاديق عيني درباره حسادت زنان و فرزندان، به نابهنجاري هاي رفتاري ناشي از آن مانند افشاي راز و افشاگري و تهمت و افك و افترا درميان زنان و قتل و آدم ربايي در ميان فرزندان اشاره مي كند. اين ها به معناي انحصار رفتاري نيست، بلكه به معناي بيان نمونه ها و مصاديق است.
در داستان حسادت زنان پيامبر كه در سوره تحريم و ممتحنه و در برخي ديگر از سوره ها مطرح شده مي توان به رفتارهاي زشت و نابهنجاري اشاره كرد كه از سوي زنان نسبت به ديگري تنها به سبب حسادت بروز كرده است.
اما آن چه دراين نوشتار مورد توجه و تاكيد است مسئله حسادت در ميان فرزندان است. فرزندان در هر سني كه باشند نيازمند محبت از سوي پدر و مادر هستند. از اين رو براي فرزندان همواره جلب محبت ايشان مهم و اساسي است. هرگونه واكنش نادرست و يا عمل و رفتار ناروا مي تواند احساس حسادت را در ميان فرزندان برانگيزد.
در داستان برادران يوسف(ع) اين مسئله مطرح شده كه چگونه محبت يعقوب(ع) به برخي از فرزندان يعني يوسف و برادر تني اش، موجب مي شود كه برادران تصميم به كشتن برادري بگيرند كه از نظر آنان مورد توجه و محبت بيش از حد پدر بود. آنان هرچند كه ممكن است در اين داوري اشتباه كرده باشند و براساس توهم و تحليل نادرست به اين نتيجه رسيده باشند كه يوسف(ع) مورد توجه و محبت بيش از اندازه پدر است ولي همين داوري و تحليل كه زمينه آن را رفتار و كنش ها و واكنش هاي پدر بوجود آورده موجب شد تا دست به قتل برادر بزنند هرچند كه ايشان به سبب مخالفت برادر بزرگ تر خويش، دست از قتل شسته و به آدم ربايي و انداختن وي به چاه و سپس فروش برادر به كاروانيان براي بردگي بسنده كردند. ولي آن چه مهم است اين كه حسادت مي تواند موجب قتل و يا آدم ربايي شود و رفتارهاي زشت و نابهنجار ديگري را دامن زند. (يوسف آيه 7 و 8)
به سخن ديگر حسادت همان گونه كه مي تواند به صورت آرزوي زوال نعمتي از ديگري باشد مي تواند عامل اساسي و اصلي بسياري از ناهنجاري ها از جمله قتل و آدم ربايي و اهانت و تهمت نيز شود. بنابراين خانواده ها و به ويژه پدر و مادر مي بايست مواظب باشند كه به گونه اي رفتار نكنند كه علايم و نشانه هاي تبعيض و تفاوت در آن نمودار باشد و يا اين كه چنين توهم و تحليل نادرستي پديد آيد. اين مسئله اختصاص به فرزندان كوچك ندارد، زيرا قرآن مطرح مي سازد كه برادران يوسف(ع) مرداني بزرگ و كاملي بودند و چنان كه خود نيز مدعي هستند عصبه و مردان تنومند بوده اند.