ايران و جنگ جهاني اول؛ قسمت پاياني : فرصت تنفس سياسي
قدرتهاي بزرگ در ايران
در چنين شرايطي « کار مداخله بيگانگان در امور داخلي ايران به جايي رسيده بود که روسها در قزوين و در تبريز از مردم ماليات ميگرفتند و مانع اعزام نمايندگان آذربايجان به مجلس شوراي ملي ميشدند و انگليسها در مقابل وام محقري گمرک بوشهر را تصرف نموده عوايد آن را تصاحب ميکردند.» 2
از منظر برخي رجال سياسي کشور، رقابت قدرتهاي بزرگ در ايران در دوراني سودمند ارزيابي ميشد، چرا که اين تضاد و درگيري منافع به تعادل و توازن و حفظ يکپارچگي ملي ميانجاميد و ميهن را از غلتيدن در گردابها و طوفان حوادث مصون نگاه ميداشت و فرصت تنفس فراهم ميآورد و اينکه شايد وقتي ديگر امکان تصميمگيري مناسب حاصل آيد. به هر جهت با اين رقابت « گاهي يکي مانع تجاوزات ديگري ميشد. لکن گاهي هم باعث مسابقه در سلب حقوق ايران و تحصيل امتيازات مضره ميشد.» 3
زماني هم دخالت و اعمال نفوذ بيگانگان با گروکشي در صورت عدم اعطاي وام و امتيازات ويژه همراه بود. کانون قدرت و مرکز ثقل تصميمگيريهاي سياسي نيز انگاري به شکل صوري و ظاهري داخل کشور بود. تلگراف زير که از سر والتر تاونلي، فرستاده ويژه وزيرمختار انگليس در ايران به سر ادوارد گري، وزير امور خارجه انگليس به تاريخ 5 دسامبر 1912م/ 3 آذر 1291ش/ 25 ذيحجه 1320ق ارسال شده است، چشماندازي از فضاي سياسي آن دوره را هويدا ميسازد: « وزير امور خارجه ديروز مرا اطلاع داد که کابينه قبول نموده است که امتيازات خطوط آهن را بدهند. جناب معظم مرا اطلاع داد که اگر دولتين رضا به تجديد کابينه حالا بدهند، او مرا ميتواند اطمينان بدهد که تمام امتيازاتي که تقاضا شده، داده خواهد شد.» 4
در اوقاتي نيز با سکوتهاي مصلحتآميز خود دست قدرت ديگر را در آشکار کردن تعديات و تجاوزات خود باز ميگذاشتند تا در پي آن خود نيز به نان و نوايي برسند. بي شک رقابت قدرتهاي طراز اول آن دوره در ايران، در ابعاد تجاري و بازرگاني، اقتصادي و ارضي، سياسي و استعماري جدي بود. روسيه ميخواست با تسلط بر ايران اندک اندک خود را به سواحل جنوبي کشورمان و پس از آن اقيانوس هند نزديک سازد تا از اين راه به مثابه سکوي پرش براي صادرات کالاهاي بازرگاني خود استفاده کند و در ضمن به منظور رقابت با انگليس از راه دريا بهره جويد. « ايران براي انگلستان به منزله يکي از حلقههاي محکم زنجير امپراطوري محسوب ميشد.» 5 و از ابعاد مختلف نگاه دولتمردان اين کشور به رفتار و فعل و انفعالات حاکميت و رقيبان ديگر دوخته شده بود.
اعلان بيطرفي
سر ادوارد گري، وزير خارجه انگليس بهرهمندي دولتمردان ايراني از رقابت انگليس و روسيه را رهيافت به فرصت مغتنم براي تنفس در آوردگاه سياست، برميشمرد. فرصتي که به زعم عدهاي از آن به نحو مطلوب و قابل قبول استفاده نشد.
« ايران خوش نداشت تفاهمي بين بريتانيا و روسيه برقرار باشد. در گذشته، وجود خصومت ميان دو دولت قدرتمند را کليد رمز مصون ماندن خويش يافته بود و عادت کرده بود که يکي را به جان ديگري بيندازد و از اين راه براي خود فرصت تنفس دست و پا کند.» 7
اُلسون، 8 در رساله دکتري خود با عنوان روابط ايران و انگليس در جنگ جهاني اول، 9 به موضع دولتهاي ايران در خلال جنگ جهاني اول پرداخته و چنين نتيجهگيري ميکند که در طول اين مدت ــ که شانزده کابينه سر کار آمد ــ ، سياست آنها به طور قابل توجهي تداوم يافت. وي در مورد ديپلماسي ويژه دولتهاي ايران در اين مدت معتقد است:
« سياست دولتهاي ايران طي جنگ، در وهله اول نگهداري از بيطرفي ايران و اخراج قواي بيگانه بود؛ آنگاه که بيطرفي معناي خود را از دست داد، به دليل احتياج مبرم به پول، ناچار موراتوريوم و تشکيل پليس جنوب پذيرفته شد. سپس ايران کوشيد از طريق انعقاد قراردادي با انگليس (روسيه از صحنه خارج شده بود) استقلال ايران و تماميت ارضي آن را تثبيت کند.» 10
ناگفته نماند عناصر تندرو و راديکالي نيز بودند که با اتخاذ موضع بيطرفي مخالفت ميکردند. به باور اين قبيل افراد، اتخاذ خط مشي بيطرفي هيچ رهاورد و ثمري براي ايران به ارمغان نداشت. برجستهترين وجه اين ناسازگاري در يادداشتهاي سيدضياءالدين طباطبايي در روزنامه رعد، مشاهده ميشد.» 11
به هر روي، دولتمردان و سياستمداران ايران در دوره اشغال با تکيه بر بيطرفي اعلان شده، جريان امور را پيش بردند تا آسيب کمتري به اين مرز و بوم وارد آيد و بيش از آن مملکت صدمه و زيان نبيند. پيگيري دعاوي ايران از ماجراي نقض بيطرفي و اشغال کشور و آسيب فراواني که از اين حيث حاصل شد، حداقل انتظاري بود که ايرانيان از احمدشاه در سفرش به فرنگ، که در اوايل 1338ق انجام گرفت، توقع داشت، هرچند اين خواست ملي هرگز محقق نشد و سلطان جوان در آن حيص و بيص اختلاف با وثوقالدوله بر سر انعقاد قرارداد 1919 ميگفت : « کساني که پول گرفتهاند تصديق کنند، من هرگز تصديق نخواهم کرد.» 12 در تبيين انگيزه مخالفت احمدشاه با قرارداد 1919 ديدگاههاي متفاوتي بيان شده است. به باور برخي، تنها اقدام بارز احمدشاه مخالفتش با همين قرارداد کذايي بود. از نظر اين عده احمدشاه در سفر خود به فرنگ، در لندن هنگام حضور در مهماني لرد کرزن، له يا عليه قرارداد موضعي نگرفت و اظهار داشت: « بايد اين قرارداد به مجلس شوراي ملي ارجاع شده، به صحه برسد» و در برابر فشار وثوقالدوله، نصرتالسلطنه و حتي ناصرالملک درباره اين مخالفت با گفتن: « کار خودت را ضايع کردي»، ايستادگي کرد و به همين دليل انگليسيها کينه وي را به دل گرفتند و براي او خط و نشان کشيدند که عاقبت به برکنارياش از تاج و تخت سلطنت انجاميد.
جواد شيخالاسلامي در سلسله مقالات خود با عنوان « سيماي حقيقي احمدشاه قاجار بعد از گذشت نيم قرن» به اين دغدغه تاريخي ميپردازد که « ميخواهيم به کمک اسناد و مآخذ معتبر تاريخي اين نکته را روشن کنيم که آيا اين آخرين پادشاه سلسله قاجار، همچنان که طرفدارانش درآوردهاند، به حقيقت فداي مخالفتش با قرارداد شد يا اينکه خود باطناً مايل به کنارهگيري از سلطنت ايران بود و عجله داشت که هر چه زودتر از تحمل اين بار شريف (ولي سنگين و پر مسئوليت) خلاص شود.» 13 آوردهاند احمدشاه در اين مورد يا در جاي ديگري گفته است : « اگر در سوئيس کلمفروشي کنم، بهتر است تا در چنين مملکتي پادشاه باشم.» 14 آنچه آمد گزارش اجمالي بود از اوضاع سياسي، اجتماعي ايران در آن برهه و اينکه در آن زمانه پر آشوب چگونه کارگزاران ايراني در رقابت روس و انگليس در ميهنمان، با اتخاذ مواضع سياسي ويژه، ايران زمين را از آسيبها و خطرهاي بيشمار محفوظ نگاه داشتند.
1. باقر عاقلي، تاريخ رهسپاري ناصرالملک، نايبالسلطنه به سوي اروپا را 15 مرداد 1292ش بيان ميکند. نک: روزشمار تاريخ ايران از مشروطه تا انقلاب اسلامي. تهران، نشر گفتار، 1369، ج 1، ص 71. محمدتقي بهار در : تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران. تهران، کتابهاي جيبي، چ 3، ج 1، ص 13، به اين تاريخ تصريح دارد. اما شماري ديگر از پژوهشگران و تاريخنگاران و از آن جمله احمدعلي سپهر (مورخالدوله) معتقدند که ناصرالملک « قبل از حلول جنگ راه ديار اجنبي اختيار نمود». نک : ايران در جنگ بزرگ 1918-1914. تهران، 1336ق، ص 9.
2. احمدعلي سپهر، منبع پيشين، ص 9.
3. سيدحسن تقيزاده. خطابه تقيزاده مشتمل بر شماري از تاريخ اوايل انقلاب و مشروطيت ايران. تهران، باشگاه مهرگان، 1338، ص 117.
4. احمد بشيري. کتاب آبي، گزارشهاي محرمانه وزارت امور خارجه انگليس درباره انقلاب مشروطه ايران. تهران، نشر نو، 1369، ج 8، ص 2023.
5. تعبير دکتر کارلو ترنزيو در اثر خود : رقابت روس و انگليس در ايران و افغانستان. ترجمه دکتر عباس آذين، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1359، ص 103.
6. حبلالمتين (روزنامه). ش 8 (مورخ 4 شعبان 1334ق).
7. علي وثوق. چهار فصل در تفنن تاريخ. تهران، بي نا، 1361، ص 70.
8. از اين پژوهشگر مقالهاي درباره « چگونگي تکوين قرارداد 1919 انگليس و ايران» به فارسي ترجمه و منتشر شده است. نک : تاريخ معاصر ايران. کتاب سوم، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي، 1370.
9. Anglo Iranian Relations During World War One. London, 1984.
10. منصوره اتحاديه (نظام مافي). احزاب سياسي در مجلس سوم. تهران، نشر تاريخ ايران، 1371، ص 15.
11. نک : رعد (روزنامه). ش 46 (مورخ 13 صفر 1333ق).
12. محمدتقي بهار. تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران. ج 1، ص 38.
13. يغما (مجله). س 28، ش 1 (فروردين 1354).
14. بهار، همان منبع، ص 39.