بررسی معانی گوناگون اصالت وجود و اعتباریت ماهیت در نظام صدرایی

ملاصدرا در آثار خویش اصالت وجود، و به تبَع، اعتباریت ماهیت، را در دو معنا به كار می‌برد: 1. مفهوم وجود در عالم خارج از ذهن دارای مصداق است، اما ماهیت مصداق خارجی و بیرونی ندارد. 2. هر دو دارای مصداق خارجی‌اند
يکشنبه، 29 آذر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی معانی گوناگون اصالت وجود و اعتباریت ماهیت در نظام صدرایی
 بررسی معانی گوناگون اصالت وجود و اعتباریت ماهیت در نظام صدرایی

 

نویسندگان: عبدالرسول كشفی (1)، محمد بنیانی (2)




 

چكیده

ملاصدرا در آثار خویش اصالت وجود، و به تبَع، اعتباریت ماهیت، را در دو معنا به كار می‌برد: 1. مفهوم وجود در عالم خارج از ذهن دارای مصداق است، اما ماهیت مصداق خارجی و بیرونی ندارد. 2. هر دو دارای مصداق خارجی‌اند با این تفاوت كه وجود تحقق بالذات، و ماهیت به عرض و به واسطه‌ی وجود تحقق خارجی دارد. بنابر معنای اول، عالم خارج صرفاً عالم وجود است و براساس معنای دوم، عالم خارج عالم وجود و ماهیت، هر دو است. نظریه‌های مبتنی بر اصالت وجود برخی مبتنی بر معنای اول از اصالت وجود و بعضی مبتنی بر معنای دوم است. از آنجا كه این دو معنا با یكدیگر ناسازگارند (زیرا یكی تحقق خارجی ماهیت را نفی و دیگری اثبات می‌كند)، نظام صدرایی دستخوش نوعی ناسازگاری درونی است. برای رفع این ناسازگاری لازم است یكی از دو معنا و نظریه‌های مبتنی بر آن از نظام صدرایی حذف گردد. مقاله‌ی حاضر می‌كوشد این ناسازگاری را در سخنان، ادله و لوازم معرفتی نظام اصالت وجود صدرایی نشان دهد.

كلمات كلیدی:

ملاصدرا، حكمت متعالیه، اصالت وجود، اعتباریت ماهیت.

1. مقدمه

مهم‌ترین اصل در حكمت متعالیه «اصالت وجود» است كه مبنای بسیاری از مسائل این نظام فلسفی است. در حوزه تصدیقی تاكنون بحث‌های زیادی درباره‌ی اصالت وجود انجام شده است. اما در حوزه‌ی تصوری و تحلیل مفهومی ‌تحقیق چندانی صورت نگرفته است. با توجه به ضرورت تقدم مباحث تصوری بر مباحث تصدیقی و تأثیر تصور و برداشت مفهومی ‌ملاصدرا از اصالت وجود بر دیگر اضلاع معرفتی حكمت متعالیه، لازم است مراد دقیق ملاصدرا از این مفهوم روشن شود. مقاله‌ی حاضر به بررسی معانی مختلف اصالت وجود و اعتباریت ماهیت از منظر ملاصدرا می‌پردازد و دلایل ملاصدرا بر هر یك از دو معنا و نظریه‌های مبتنی بر هر یك از معانی و نحوه‌ی ابتنای آنها را بر آن معنا نشان می‌دهد و در پایان به بررسی ارتباط این دو معنا با یكدیگر می‌پردازد.

2. معنای اصالت وجود و اعتباریت ماهیت در نگاه ملاصدرا

ملاصدرا دو تصور از اصالت وجود دارد:

1-2- معنای اول:

اصالت در اصالت وجود به معنای داشتن مصداق در عالم خارج از ذهن و اعتباریت در اعتباریت ماهیت به تبع معنای اصیل یعنی نداشتن مصداق در عالم خارج از ذهن؛ (صدرالدین شیرازی، 1981، ج1، ص 49، 89) بر این اساس تنها مصداق مفهوم وجود، یعنی حقیقت وجود، عالم خارج از ذهن را پر كرده و ماهیت تنها در ذهن محقق است. با توجه به معنای بالا می‌توان چنین محل نزاع را بیان كرد: در جریان شناخت واقعیت عالم خارج از ذهن، دو مفهوم وجود و ماهیت در ذهن حاصل می‌گردد به نحوی كه می‌توان آنها را در قالب گزاره‌هایی چنین بیان كرد: انسان هست؛ جسم هست؛ درخت هست. مفهوم وجود جنبه‌ی وحدت واقعیات در عالم خارج، و مفاهیم ماهوی بیانگر كثرت و گوناگونی واقعیات در عالم خارج از ذهن است. در اینجا این سؤال مطرح می‌گردد كه كدام مفهوم دارای مصداق خارجی است و پاسخ ملاصدرا به این سؤال، مفهوم وجود است. پس مفهوم وجود اصیل است؛ زیرا مصداق خارجی دارد. بنابراین، عالم خارج، عالم وجود بوده و به گونه‌ای وحدت بر آن حاكم است. البته اگر اصالت را به معنای منشأ اثر بودن در عالم خارج معنا كنیم باید دانست كه مفهوم وجود اعتباری بوده و حقیقت وجود دارای منشأ آثار خارجی است. (همو، 363 الف، ص9). باید توجه داشت كه اصالت به معنای عینیت و تحقق خارجی داشتن و منشأ اثر بودن در عالم خارج از ذهن با معنای دیگر اصالت یعنی مصداق خارجی داشتن دو روی یك سكه‌اند؛ زیرا اگر اصالت به معنای مصداق داشتن باشد و وصف مفهوم وجود قرار گیرد لازمه‌اش این است كه حقیقت وجود منشأ تأثیر در عالم خارج از ذهن باشد و از طرف دیگر اصیل بودن به معنای منشأ تأثیر خارجی وجود لازمه‌اش آن است كه مفهوم وجود مصداق خارجی داشته باشد، نه مفهوم ماهیت.

1-1-2-سخنان و جملات ملاصدرا در تأیید معنای اول

وجود حقیقت اصیل و واقعی در عالم خارج است و ماهیت به مانند اعیان ثابته (در اندیشه‌ی عرفا) بوی وجود خارجی را احساس نكرده است. (همو، 1981، ج1، ص 49).
«موجود حقیقی... وجود است نه غیر وجود... و آنچه ماهیت نامیده می‌شود بهره‌ای از وجود ندارد... ماهیت به حسب ذات خود حقیقتی ندارد، بلكه ماهیات اعتبارات و مفاهیمی ‌هستند كه ذهن آنها را از موجودات به حسب مراتب كمال و نقص آنها انتزاع می‌كند.» (همو، 1363ب، ص234).
«... همانا ماهیت عكس و خیال وجود است، عكسی كه از وجود در عقل و حس ظاهر می‌شود. » (همو، 1981، ج1، ص198).
ملاصدرا در باب چگونگی اتحاد میان وجود و ماهیت بیان می‌كند، كه محال است دو امر متحد با هم حقیقتاً موجود باشند وگرنه اتحاد محقق نخواهد گردید، بلكه وجود واحدی است كه به هر دو امرِ متحد، منسوب است. بنابراین، یا هر دو شی یا حداقل یكی از آن دو امری انتزاعی خواهد بود. پس در اتحاد وجود و ماهیت یا وجود امر انتزاعی و اعتباری است یا ماهیت و سپس نظر خود را چنین بیان می‌كند كه:... ماهیات امور انتزاعی و اعتباری‌اند و وجود حقیقی امری عینی و خارجی است. (همان، ج1، ص 67-68).

2-1-2-دلائل ملاصدرا در تأیید معنای اول

1-2-1-2. دلیل اول:

«معلول واجب است كه با علت مناسبت (سنخیت) داشته باشد. در جای خود ثابت شده كه واجب الوجود عین وجود است و وجود نفس ذات او را تشكیل می‌دهد. بنابراین، آنچه از او افاضه می‌شود وجود اشیا است، نه ماهیات كلی آنها. زیرا سنخیتی و مشابهتی میان وجود حق تعالی و ماهیت ممكنات نیست. » (همان، ج1، ص 418)
تكیه‌ی این دلیل بر سنخیت علت و معلول است. اگر فرض كنیم ماهیت در خارج اصیل باشد پس باید بپذیریم كه سرشت ممكنات را ماهیت تشكیل داده است و وجود مفهوم عام انتزاعی از آنها است. پس چگونه میان واجب به عنوان وجود صرف و ممكنات به عنوان ماهیت‌های مختلف رابطه علیت برقرار است؟ بنابراین، ممكنات، موجودات و وجودات محدودند كه در اثر افاضه علت خود كه وجود صرف می‌باشد، تحقق یافته‌اند و رابطه‌ی علی و معلولی آنها از حیث وجودی قابل تصور است نه ماهوی.

2-2-1-2-دلیل دوم:

اگر وجود اعتباری و ماهیت اصیل باشد لازم می‌آید كه بی‌نهایت ماهیات نوعی كه از یكدیگر متمایزند به نحو بالفعل در حركت اشتدادی محدود- كه محصور به دو طرف ابتدا و انتها است- رخ دهد (كه این امری محال است) و از آن لازم آید كه حركت اشتدادی مجموعه‌ای از اجزای لایتجزاء گردد و این امر باطل است. (همان، ج3، ص 83، همو، 1378، ص69، همو، 1363الف، ص 17-18).
در حركت اشتدادی ماهیت از حدود حركت انتزاع می‌شود. چون فرض بر اشتدادی و مراتب شی متحرك است پس از هر مرتبه حركت باید ماهیت خاصی را انتزاع نمود. زیرا هر مرتبه دارای یك ماهیت است و ماهیت نمی‌تواند مابه الاشتراك مراتب مختلف حركت باشد چون تشكیك در ماهیت راه ندارد. مثلاً در حركت اشتدادی یك شی مانند یك سیب در رنگ خاص خود لازم می‌آید در هر مرتبه‌ی شدید و ضعیف آن، ماهیت خاصی را انتزاع نمود. به هر روی اگر ماهیت اصیل باشد لازم می‌آید بی‌نهایت ماهیت پشت سر هم رخ دهد. زیرا برای حركت می‌‌توان حدود بی‌نهایت فرض نمود چون حركت و هر جزء كوچك آن امری ممتد است و تا بی‌نهایت نیز تقسیم می‌پذیرد. همچنین لازم می‌آید حركت كه یك امر ممتد است از اجزای لایتجزای بی‌امتداد تشكیل شود در حالی كه اجزای لایتجزا امتداد ندارند و هر اندازه هم در كنار هم قرار گیرند نمی‌توانند سبب تحقق حركت كه یك شی ممتد است گردند.

3-2-1-2. دلیل سوم:

چگونه وجود اعتباری باشد حال آنكه وجود مجعول بالذات است. (همو، 1360، ص6)
از مباحث بسیار مهم و تعیین كننده در چگونگی تصور ما از « اصالت وجود» مبحث جعل است. این بحث جعل و اصالت وجود دو مبحث جداگانه با دلائل مستقل اما مرتبط به یكدیگر هستند. اگر ما جعل وجود را بپذیریم باید قبول كنیم در اثر تعلق جعل به وجود پس اصالت با وجود است و از طرف دیگر با قبول اصالت وجود چاره‌ای نداریم جز اینكه بپذیریم جعل به وجود تعلق گرفته است. ملاصدرا در جای خود از جعل و مباحث مرتبط با آن صحبت كرده است و نشان داده كه وجود مجعول است نه ماهیت یا موجود شدن ماهیت (صیرورت). (همو، 1981، ج1، ص 414).
از تعبیر «بالذات» در جعل بالذات ممكن است این معنا به ذهن متبادر گردد كه ماهیت هم در عالم خارج مجعول است. لكن به نحو «بالعرض» و به واسطه وجود. اما با توجه به جمله‌های ایشان در آثار دیگر درباره‌ی بحث جعل، به نظر می‌آید عالم خارج از ذهن را عالم وجود می‌داند و ماهیت را امر منتزع از آن در ذهن به حساب می‌آورند. ایشان در این باره به طور صریح می‌گوید: «نزد ما با بیانات برهانی روشن گشته كه ماهیت مجعول بالذات نیست و جاعل و اثر جاعل ممكن نیست كه امری از ماهیات باشند. شكی نیست عالم، عالم علت و معلول است بنابراین وقتی كه علت و معلول ماهیت نباشند پس وجود، هم علت است و هم معلول و امر سومی ‌(ماهیت) در عالم امكان نیست. » (همو، 1387، ص197).

3-1-2. مسائل و نظریه‌های مبتنی بر معنای اول

نظریه‌های ذیل بر معنای اول اصالت وجود مبتنی هستند:

1-3-1-2. وجود رابط معلول:

ملاصدرا در بحث وجود رابط بیان می‌كند با توجه به رابط و فی غیره بودن معلول نسبت به علت و اینكه تمام عالم نسبت به واجب الوجود، وجود رابط است ماهیت به طور كلی از عالم خارج رخت بر می‌بندد. وجود رابط در برابر وجود مستقل قرار می‌گیرد. وجود رابط فاقد جنبه فی نفسه بوده و فقط لغیره است. پس وجود رابط چیزی نیست جز همان خود ربط و وابستگی؛ اگر حقیقت وجود رابط بما هی هی لحاظ شود فقط به صورت مفهومی ‌حرفی در ذهن منعكس می‌شود چون وجود فی نفسه ندارد. بنابراین هیچ مفهوم ماهوی و مستقل از آنها قابل استنتاج نیست. در این نگاه همه‌ی موجودات عالم هستی، وجود رابط‌اند و تنها وجود واجب تعالی وجود مستقل است. (رك: همو، 1981، ج1، ص 79، 82، 143).

2-3-1-2. اتصاف ماهیت به وجود:

با توجه به قاعده‌ی فرعیه در باب اتصاف ماهیت به وجود، چگونه ماهیت در موضوع قرار می‌گیرد و وجود به عنوان محمول بر آن حمل می‌گردد در حالی كه ثبوت محمول، یعنی وجود، متوقف بر ثبوت موضوع، یعنی ماهیت است؟ و این امر با اشكالات جدی روبرو می‌شود. برای حل این مشكل نظریات گوناگونی بیان شده است. (همو، 1360، ص11-13؛ همو، 1375، ص303) ملاصدرا بیان می‌كند این مشكل بنا بر مبانی فیلسوفان قبلی مطرح بوده است در حالی كه بنابر دیدگاه حكمت متعالیه این مشكل مطرح نمی‌شود. زیرا اتصاف ماهیت به وجود و عروض وجود بر ماهیت در عالم خارج از ذهن تحقق ندارد. در عالم اعیان تنها حقیقت وجود تحقق دارد. بنابراین، در عالم خارج از ذهن، عروض و اتصافی صورت نمی‌پذیرد. براساس نگاه ملاصدرا، ذهن پس از انتزاع مفاهیم ماهوی از موجودات ممكن باید وجود را اصل قرار دهد و بعد ماهیت را بر آن حمل كند. یعنی «این وجود انسان است» بر این اساس دیگر مشكل رخ نمی‌دهد. زیرا تا موضوع، یعنی حقیقت وجود نباشد ماهیت بر آن قابل صدق نیست؛ در این نگاه ماهیت تنها در ذهن بوده و به عنوان تصویر ذهنی بر وجود صدق می‌كند. به هر روی در عالم خارج از ذهن دوئیتی نیست و دوئیت تنها در ذهن رخ می‌دهد. (همو، 1360، ص11؛ همو، بیتا، ص160).

3-3-1-2. خداشناسی.

مبحث خداشناسی حكمت متعالیه در تعیین نگرش ما به اصالت وجود بسیار تعیین كننده است. بنای مباحث خداشناسی بر نفی ماهیت از واجب تعالی است. به لحاظ شدت وجودی حق تعالی و كامل بودن او از هر جهت، جایی برای محدودیت وجودی و انتزاع ماهیت از او نمی‌ماند. پس براساس این مبحث، ماهیت در عالم خارج از ذهن تحقق ندارد. استفاده‌ی صدرالمتألهین از اصالت وجود در اثبات بساطت ذات و نفی تركیب از ذات حق تعالی و همچنین در توحید ذات و در مباحث علم حق تعالی غیرقابل انكار است. (رك: همو، 1360، ص75-76؛ همو، 1981، ج6، ص23-24، 48، 101).

4-3-1-2. تشكیك در وجود:

پس از قبول اشتراك معنوی مفهوم وجود و اصالت وجود به این معنا كه آنچه عالم خارج از ذهن را پر كرده وجود است نه غیر آن، این سوال پیش می‌آید كه اگر عالم خارج فقط از وجود تشكیل شده باشد پس چگونه اختلاف آثار در عالم خارج توجیه می‌گردد؟ آیا كثرت در عالم خارج از ذهن قابل انكار است؟ آیا فقط یك واقعیت و موجود در عالم خارج از ذهن تحقق دارد؟ در اینجا ملاصدرا تشكیك در وجود را مطرح می‌كند. بر این اساس، اشتراك واقعیات و حقایق خارجی در وجود است و از طرف دیگر تفاوت و امتیاز آنها نیز به همان وجود بر می‌گردد. یعنی عامل اشتراك و امتیاز یكی است. پس جنبه‌ی وحدت یعنی وجود در عالم خارج از ذهن تحقق دارد و جنبه‌ی كثرت یعنی مراتب و تشكیك آن نیز در خارج از ذهن واقعیت دارد و كثرت و وحدت هر دو به وجود بر می‌گردد. وجود در عین وحدت دارای كثرت و در عین كثرت دارای وحدت است. (همو، 1981، ج1، صص 427-431).

5-3-1-2. علم:

علم امری سلبی مانند تجرد از ماده نیست، بلكه امری وجودی است نه وجودی بالقوه، بلكه وجودی بالفعل و این وجود بالفعل صرف فعلیت است و قوه در آن راه ندارد. (همان، ج3، ص 297). ملاصدرا در جای دیگری بیان می‌كند كه: «آنچه (در باب علم) مورد قبول ما است عبارت است از اینكه علم وجود مجرد از ماده وضعیه است. » (همان، ج3، ص 292) هنگامی ‌كه نگاه به علم برخلاف فیلسوفان پیشین، نگاهی وجودی می‌گردد سبب می‌شود تا علم از دایره تفسیر ماهوی و دستگاه مقولات ارسطویی خارج گردد. زیرا مقسم مقولات ماهیت است و با وجودی انگاشتن علم دیگر نمی‌توان علم را جوهر یا عرض دانست. بر این اساس شبهات مربوط به مسائل وجود ذهنی كه در آن لازم می‌آمد كه جوهر و عرض یكی گردند یا تداخل مقولات پیش آید از اساس منتفی می‌گردد. با چرخش دیدگاه ملاصدرا از نگاه ماهوی به دیدگاه وجودی، علم همسنخ وجود می‌گردد؛ از آنجا كه عالم وجود دارای سه طبقه و مرحله یعنی عالم طبیعت، عالم مثال و عالم عقل است مراتب معرفت و علم نیز دارای سه مرحله‌ی حس، خیال و عقل می‌گردد. (همان، ج3، ص362).

2-2 -معنای دوم:

اصالت به معنای تحقق بالذات در عالم خارج از ذهن و اعتباری به معنای تحقق بالتبع یا بالعرض در عالم خارج از ذهن، بر این اساس افزون بر تحقق بالذات وجود در عالم خارج از ذهن، ماهیت نیز بالتبع یا بالعرض به واسطه‌ی وجود تحقق یافته است. در این نگاه عالم خارج آمیخته‌ای از وجود و ماهیت است یعنی هر دو منشأ تأثیراند، اما در طول هم نه در عرض یكدیگر. یا به تعبیر دیگر وجود و ماهیت، متقدم و متأخرند. جهت تقریر محل نزاع در این دیدگاه باید چنین گفت: از واقعیت عالم خارج از ذهن دو مفهوم وجود و ماهیت انتزاع می‌گردند (تحقق وجود و ماهیت در عالم خارج از ذهن مفروض گرفته می‌شود) بر این اساس باید دید مصداق كدام مفهوم در عالم خارج از ذهن به صورت مستقل تحقق دارد و كدامیك به صورت وابسته. در اینجا فرض ملاصدرا این است كه واقعیات خارجی واحداند به این معنا كه وجود و ماهیت جدای از یكدیگر نیستند و به همین دلیل ملاصدرا اصالت وجود و ماهیت- اصالت هر دو- را مردود می‌شمارد. پس ماهیت در خارج عین وجود است و وجود و ماهیت در خارج به وجود واحد محقق‌اند. واقعیت واحد خارجی هم مصداق وجود است و هم مصداق ماهیت و ذهن با تحلیل شی واحد خارجی، به وجود و ماهیت متمایز و زائد بر هم در ظرف ذهن دست می‌یابد. (همو، 1981، ج1، ص 75؛ همو، 1360، ص71، 161).

1-2-2. سخنان و عبارات ملاصدرا در تأیید معنای دوم

«در دیدگاه ما وجود ممكن به نحو بالذات تحقق دارد و ماهیت به نحو بالعرض به عین همین وجود تحقق یافته است. در باب موجودیت صفات خداوند و ذات ایشان نیز امر به همین منوال است. » (همو، المشاعر، صص54-55). چنان كه از عبارات بالا آشكار است وجود و ماهیت هر دو در خارج از ذهن محقق‌اند، اما یكی به نحو بالذات و دیگری به نحو بالعرض، و رابطه وجود و ماهیت مانند رابطه‌ی ذات و صفات حق تعالی است. البته در جای دیگری به عكس عمل می‌كند و رابطه‌ی میان ذات و صفات حق تعالی را به رابطه‌ی میان وجود و ماهیت تشبیه می‌كند. (همان، ص38؛ همو، 1981، ج2، ص296) «... مرتبه وجود در عالم خارج متقدم بر مرتبه ماهیت است اگرچه به لحاظ ذهنی وجود متأخر از ماهیت است» (همو، 1981، ج1، ص 75) آشكار است كه تحقق وجود و ماهیت هر دو در خارج از ذهن پذیرفته گردیده، اما در خارج از ذهن وجود متقدم بر ماهیت و در ذهن متأخر از آن است. «معنای تحقق بنفسه وجود این است كه وجود در مقام تحقق- چه تحقق بالذات مانند واجب تعالی و چه به واسطه‌ی فاعل- در تحقق خود به وجود دیگری نیاز ندارد، برخلاف غیر وجود (ماهیت). زیرا غیر وجود بعد از تأثیر فاعل در وجود آن و اتصافش به وجود تحقق می‌یابد. » (همان، ج1، صص40-41) در این عبارت بیان گردیده كه غیروجود (ماهیت) می‌تواند در عالم خارج از ذهن تحقق یابد، اما به واسطه‌ی وجود. «هنگامی ‌كه از واجب الوجود موجودی صادر شود... دو امر قابل درك‌اند: اول امر صادر شده از واجب الوجود كه وجود نامیده می‌شود و دوم آنچه ماهیت نامیده می‌شود و لازمه‌ی آن وجود است و ماهیت به گونه‌ای از اتحاد با آن متحد است و در اینكه تمایز میان وجود و ماهیت در ظرف ذهن است نه براساس عالم خارج، اختلافی وجود ندارد. » (همان، ج1، ص67) «كلی طبیعی (ماهیت) نزد ما تنها به نحو بالعرض تحقق دارد. » (همو، 1360، ص161).
«آنچه در عالم خارج تحقق دارد، وجود معلول است و ماهیت فقط به نحو بالعرض تحقق دارد. » (همان، ص71) «بنابراین وجود فی نفسه به نحو بالذات تحقق دارد و ماهیت به واسطه‌ی وجود به گونه‌ی بالعرض تحقق یافته است. » (همان، ص8) ملاصدرا در باب تحقق كلی طبیعی كه مبتنی بر تحقق ماهیت در عالم خارج از ذهن است می‌گوید «... كلی طبیعی در دیدگاه متكلمان (در عالم خارج) به طور كامل تحققی ندارد. اما نزد ما تنها تحقق بالذات ندارد. (همو، 1981، ج6، ص47). «حقیقت آن است كه كلی طبیعی در عالم خارج تحقق دارد. » (همان، ج6، ص19)

2-2-2. دلائل ملاصدرا در تأیید معنای دوم

ملاصدرا در تأیید معنای دوم اصالت وجود، دلایل زیر را ارائه می‌كند:

1-2-2-2. دلیل اول:

اگر وجود موجود نباشد (در عالم خارج از ذهن اصیل و محقق نباشد) هیچ شیئی از اشیا (ماهیات) محقق نمی‌شد در حالی كه ماهیات محقق شده‌اند پس وجود اصیل است. بیان ملازمه‌ی آن است كه ماهیات با قطع نظر از وجود معدوم‌اند و با قطع نظر از وجود و عدم، نه موجود است و نه معدوم. به هر روی ماهیت فی حد ذاتها محقق نیست. حال اگر وجود نیز بذاته موجود و محقق نباشد با توجه به اینكه ماهیت هم فی حد ذاته موجود و محقق نبود، پس چگونه از دو امر غیرمحقق، ماهیات خارج از ذهن موجود شده‌اند؟ (همو، 1363الف، ص13؛ همو، 1375، ص188).

2-2-2-2 . دلیل دوم:

اگر ماهیت اصیل و وجود اعتباری باشد تفاوت وجود خارجی و وجود ذهنی از میان می‌رود در حالی كه این دو تفاوت دارند. براساس نظریه وجود ذهنی، ماهیات با حفظ ذات و آثار خود در ذهن و در عالم خارج از ذهن محقق می‌گردند. بنابراین، اگر اصالت را به ماهیت منتسب كنیم باید آثار هر دو شی- عالم ذهن و خارج- یكی باشد در حالی كه می‌بینیم این گونه نیست مانند آتش خارجی كه می‌سوزاند، ولی آتش ذهنی آن خاصیت را ندارد (همو، 1363 الف، ص12).
این دلیل بنا بر این فرض اقامه شده كه ماهیت در عالم خارج از ذهن تحقق دارد و اگر ماهیت اصیل فرض گردد پس دیگر تفاوتی میان وجود ذهنی و خارجی نیست.

3-2-2-2. دلیل سوم.

اگر برای وجود تحققی در اعیان و عالم خارج از ذهن نباشد (وجود اصیل نباشد) انواع، جزئی حقیقی (فرد) نخواهند داشت. زیرا ذات ماهیت ابا ندارد از اینكه بین افراد كثیر مشترك باشد و در ذهن، كلیت بر آن عارض گردد. ماهیت ذهنی كه كلی است اگر هزاران بار به واسطه مفهوم‌های كثیر و قیدهای كلی دیگر تخصیص بخورد باز قابل صدق بر كثیرین است. بنابراین، افراد ماهیت نوعی كه در خارج موجوداند علاوه بر طبیعت نوعی‌ای كه میان آنها مشترك است به امر دیگری كه ذاتش عین تشخص و فردیت باشد نیاز دارند و آن چیزی جز وجود نیست. بنابراین، از آنجا كه ماهیت‌های نوعی دارای افراد شخصی خارجی اند پی می‌بریم كه وجود كه عین تشخص است سبب فردیت و تحقق فرد جزئی ماهیت گردیده است (همان، ص14-15). براساس دلیل بالا از اینكه ماهیات نوعی در خارج از ذهن دارای فرد جزئی‌اند پی می‌بریم وجود اصیل است، یعنی پس از قبول مابازا برای ماهیت در عالم خارج از ذهن به دنبال توجیه جزئیت و تشخص آن می‌گردیم.

3-2-2. مسائل و نظریه‌های مبتنی بر معنای دوم

نظریه‌های ذیل بر معنای دوم اصالت وجود مبتنی هستند:

1-3-2-2. كلی طبیعی:

فیلسوفانی كه كلی طبیعی را در خارج از ذهن، محقق می‌دانند به گونه‌ای تحقق و ثبوت ماهیت در خارج از ذهن را نیز می‌پذیرند. ملاصدرا در این باب می‌گوید: « ... كلی طبیعی در دیدگاه متكلمان (در عالم خارج) به طور كامل تحققی ندارد. اما نزد ما تنها تحقق بالذات ندارد. » (همو، 1981، ج6، ص47) «حقیقت آن است كه كلی طبیعی در عالم خارج تحقق دارد» (همان، ج6، ص19)

2-3-2-2. معقولات اولیه و ثانیه:

ملاصدرا مفاهیم و معقولات را به اولی و ثانوی تقسیم می‌كند، مفاهیم اولی مسبوق به مفاهیم دیگری نیستند و البته توسط حواس به ذهن راه پیدا می‌كنند، ولی مفاهیم و معقولات ثانی در مرحله بعد حاصل می‌شوند و خود به دو دسته تقسیم می‌شوند: دسته اول كه حاكی آنها در ذهن و محكی آنها خارجی است معقولات ثانی فلسفی و دسته دوم را كه حاكی و محكی آنها هر دو ذهنی است معقولات ثانی منطقی نام دارند. در این باب ملاصدرا نظرات پیشینیان را طرح و سپس بررسی می‌نماید. با توجه به اینكه معقولات اولی مبتنی بر ماهیات می‌گردد، پس تحقق ماهیت در عالم خارج از ذهن پذیرفته می‌گردد. (همو، 1981، ج1، ص 139-140، 332-336).

3-3-2-2. حركت جوهری:

از مهم‌ترین اضلاع معرفتی حكمت متعالیه حركت جوهری است كه بسیاری از مسائل دیگر بر آن مبتنی می‌گردد. عنوان و نام «حركت جوهری» به ذهن متبادر می‌كند كه در عالم خارج از ذهن جوهری تحقق دارد كه دارای حركت و سیلان است. به تعبیر دیگر ماهیت جوهری در خارج محقق است، اما به تبع وجود. بنابراین، با توجه به حركت در ذات و حاق وجود، به سبب اتحاد آن با ماهیت در خارج از ذهن می‌توان نام آن را حركت جوهری نهاد. در این نگاه چارچوب بحث ماهیت به مانند فلاسفه‌ی قبلی حفظ می‌گردد. اما ماهیت تحقق بالعرض داشته و به تبع وجود بالذات، در عالم خارج واقعیت می‌یابد. بر این اساس صدرالمتألهین می‌گوید: «ثم اعلم ان وجود الجوهر بعین جوهریه ذلك الجوهر و وجود العرض عرض كذلك». (همو، 1360، ص8)
در براهین حركت جوهری تحقق ماهیت در خارج از ذهن وضوح بیشتری دارد آنجا كه ملاصدرا می‌گوید: وجودِ عرض، وجود لغیره برای جوهر می‌باشد. پس وجودِ عرض، تابع و وجودِ جوهر، متبوع است. بنابراین، چون وجودِ عرض، یعنی وجودِ تابع، متغیر است، پس وجودِ جوهر، یعنی وجودِ متبوع، نیز متغیر است. (همو، 1981، ج3، ص104) همچنین ملاصدرا در برهان دیگری بر حركت جوهری گوید: 1. حركت در اعراض رخ می‌دهد 2. علت اعراضِ متغیر، طبیعت و صورت نوعیه است 3. «علة المتغیر متغیر»‌علت امر متغیر خود، متغیر است. بنابراین، حركت در جوهر و ذات شی (صورت نوعیه) رخ می‌دهد. (همان، ج3، ص61-62)

4-3-2-2. تخصص یافتن وجود:

تخصص یعنی تعین یافتن، خصوصیت یافتن و محقق شدن. چنان كه براساس دیدگاه ملاصدرا و فیلسوفان خلف، وجود به سه شیوه تخصص می‌یابد:

شیوه‌ی اول:

حقیقت هستی به نفس ذات خود در برابر عدم تعین و تحقق دارد. زیرا غیر هستی بطلان و نیستی محض است. بنابراین، حقیقت هستی به خود تكیه دارد.

شیوه‌ی دوم:

تعین و تخصص وجود به مراتب و درجات وجود است؛ به دیگر سخن: تعین هر مرتبه به وجود همان مرتبه است. پس وجود در مراتب مختلف از شدت و ضعف و تقدم و تأخر و... تعین و تخصص می‌یابد.

شیوه‌ی سوم:

تعین و تخصص وجود به ماهیات است؛ ماهیاتی كه در عالم خارج از ذهن محقق‌اند. در این نگاه به تصریح ملاصدرا وجود و ماهیت در عالم خارج از ذهن عینیت دارند و در اینجا كثرت از ماهیات به وجودات سرایت می‌كند، مانند وجود انسان، وجود سنگ و وجود درخت. و این ماهیات كه خود دارای كثرت‌اند و متفاوت با هم‌اند زمینه‌ی اختلاف در وجود را نیز مهیا می‌كنند. (همان، ج1، ص 44-46) موارد دیگری نیز می‌توان نام برد، اما ما به جهت اختصار از آن چشم پوشی می‌كنیم و موارد بالا را در تأیید مقصود خود كافی می‌دانیم.

نتیجه‌گیری

به نظر می‌رسد ملاصدرا در فلسفه‌ی خود به گزینش معنای نهایی از میان دو معنای موردنظر نپرداخته است. زیرا چنان كه دیدیم ملاصدرا در مباحث مهم فلسفی و نیز ادله‌ی اصالت وجود از هر دو تصور استفاده نموده است. این در حالی است كه ملاصدرا این دو دسته دلائل و نظرات را تفكیك نكرده و همه را اثبات كننده اصالت وجود می‌داند گویی كه هر دو تصور مورد رضایت ایشان است. ملاصدرا در برخی مباحث مانند اشكال اتصاف ماهیت به وجود با توجه به قاعده‌ی فرعیه از هر دو تصور اصالت وجود استفاده نموده و به این اشكال پاسخ داده و این امر باز موید همراهی این دو تصور در حكمت متعالیه است. (همان، ج1، ص55-58؛ همو، ا 1360، ص11-13؛ همو، بیتا، ص160؛ همو، 1363ب، ص257) هر دو تصور در كنار هم در آثار ملاصدرا- چه آثار متقدم و چه آثار متأخر- مطرح شده است. اگر هر كدام از دو تصور حذف گردد قسمت اعظمی ‌از فلسفه‌ی ملاصدرا بدون اینكه جایگزینی بیابد فرو می‌ریزد. اگر قائل شویم ملاصدرا تصور نهایی خود را گزینش كرده است، پس چرا بسیاری از مسائل فلسفه‌ی ایشان براساس تصور نهایی بازسازی نشده و دوباره به همان حالت قبل از گزینش در آخرین آثار ملاصدرا نیز مطرح گردیده‌اند؟ واقعیت این است كه بحث تقریر محل نزاع در فلسفه ایشان به نحو منسجم و كامل مطرح نشده و بدین خاطر می‌توان با وجود ابهام در اصل صورت مسأله و محل نزاع، قرائنی را بر تأیید هر دو تصور آورد. البته به دلیل تنوع مسائل فلسفی مطرح شده در فلسفه‌ی ایشان و مواجهه‌ی ملاصدرا با آنها شاید به اقتضای تفاوت در سبك مسائل فلسفی خود از دو تصور متفاوت استفاده كرده باشد چون برخی از مسائل با توجه به تصور اول قابلیت طرح و بررسی می‌یابند و برخی با توجه به تصور دوم. بنابراین، ملاصدرا در عمل به هر دو نیاز دارد.
با توجه به اینكه در معنای اول، تحقق ماهیت در عالم خارج از ذهن پذیرفته نمی‌گردد و ماهیت محصور در حوزه‌ی ذهن می‌شود، و در معنای دوم تحقق بالتبع ماهیت به واسطه‌ی وجود در عالم خارج از ذهن پذیرفته می‌شود، پس دو معنای یاد شده غیرقابل جمع‌اند. زیرا در یك معنا نفی ماهیت خارجی و دیگری اثبات ماهیت خارجی- اگرچه به واسطه‌ی وجود باشد- را به دنبال دارد با توجه به اینكه هر دو معنای اصالت وجود در عرض هم و غیر قابل جمع‌اند، مسائل و نظریه‌های مبتنی بر دو معنایِ غیرقابل جمعِ اصالت وجود، غیرقابل جمع‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

1. دانشیار، دانشكده الهیات و معارف اسلامی ‌دانشگاه تهران.
2. استادیار، دانشگاه شیراز.

منابع تحقیق:
1. صدرالدین شیرازی، محمد (ملاصدرا)، (1981)، الحكمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت، دار احیاء التراث.
2. صدرالدین شیرازی، محمد (ملاصدرا)، (بیتا)، الحاشیة علی الهیات الشفاء،1 جلد، -، قم، انتشارات بیدار.
3. صدرالدین شیرازی، محمد (ملاصدرا)، (1360)، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوكیة، 1جلد،- مشهد، المركز الجامعی للنشر.
4. صدرالدین شیرازی، محمد (ملاصدرا)، المشاعر، (1363الف)، كتابخانه طهوری،- تهران، چاپ: دوم، 1363 ه ش.
5. صدرالدین شیرازی، محمد (ملاصدرا)، (1363ب)، مفاتیح الغیب، تهران، مؤسسه تحقیقات فرهنگی.
6. صدرالدین شیرازی، محمد (ملاصدرا)، (1361)، العرشیة، تهران، انتشارات مولی.
7. صدرالدین شیرازی، محمد (ملاصدرا)، (1354)، المبدأ و المعاد، تهران: انجمن حكمت و فلسفه ایران.
8. صدرالدین شیرازی، محمد (ملاصدرا)، (1375)، مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، تهران، انتشارات حكمت.
9. صدرالدین شیرازی، محمد (ملاصدرا)، (1378)، رساله فی الحدوث، تهران، بنیاد حكمت اسلامی ‌صدرا.
10. صدرالدین شیرازی، محمد (ملاصدرا)، (1387)، سه رسائل فلسفی،‌ قم، دفتر تبلیغات اسلام.
منبع مقاله :
دو فصلنامه پژوهشهای هستی شناختی، سال اول، شماره1، بهار و تابستان 1391، صفحات 45-46.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.